اهداف قیام امام حسین(علیهالسلام)
2- حفظ حقوق مردم، مقدم بر تکالیف الهی
3- انجام تکالیف بر اساس حجّت دینی نه سلیقه فردی
4- جایگاه مراجع دینی در امور اجتماعی
5- جایگاه نماز در قیام امام حسین(علیهالسلام)
6- نماز، جامع تمام کمالات دینی
7- توجه ویژه اسلام به محرومان و نیازمندان
موضوع: اهداف قیام امام حسین(علیهالسلام)
تاریخ پخش: 14/09/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چند تا موضوع را میخواهم امشب صحبت کنم. یکی اینکه قیام امام حسین برای این بود که فکر مردم را تغییر بدهد. روایات زیادی داریم که فرهنگ مردم را امامان عوض میکردند. از خود قرآن شروع کنم. قرآن میگوید: «لَیْسَ الْبِر» (بقره/189) این… «وَ لکِنَّ الْبِر» (بقره/189) این… یعنی کار خیر میخواهی بکنی، این نیست. این است. معلوم میشود از قدیم در طول تاریخ مردم در فهم دین گیر بودند. مثلاً میگفتند: فلانی آدم زاهدی است. حدیث میگوید: «لیس الزهد» این… زهد این نیست، این است.
بعضیها میگویند: فلانی سخاوت دارد، حدیث داریم «لیس السخی…» این آقایی که ولخرجی میکند سخاوت ندارد، «لیس الشجاعه این… بل الشجاعه این» یک روز من به فکر افتادم که کجا گفتند: این نیست، این هست. این نیست، این هست. معلوم شد که گاهی وقتها مردم در فهم دین دچار اشتباه میشوند.
1- حفظ اسلام اصیل و اصلاح مسیر امت
گاهی وقتها میگوییم: فلانی مذهبی است. یک خرده که نگاهش میکنیم نزد او حرف میزنیم، میبینیم نه اصلاً مذهبی نیست. آن کسی که این را گفت اشتباه کرد، مذهب چیه؟ عزاداری چیه؟ تقوا چیه؟ تقیه چیه؟ صبر چیه؟ قناعت چیه؟ شجاعت چیه؟ ایثار چیه؟ محبت چیه؟ عشق چیه؟ ولایت چیه؟ امام حسین(ع) فرمود: دین دارد عوض میشود. «أَ لَا تَرَوْنَ انَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِه» (بحارالانوار/ج44/ص192) به حق دیگر کسی عمل نمیکند. کسی از باطل نهی نمیکند. یعنی من اگر قیام نکنم، و لذا امامان ما، گاهی حضرت امیر به خودش سیلی زد. «و ضرب علی وجهه خده» در گوش خودش زد، که چرا شما اینطور هستید؟ گاهی امیرالمؤمنین اوه میکشید. آه… «أین ابن التیهان» اوه، اوه… چند تا اوه اوه در نهج البلاغه داریم.
گاهی حضرت امیر دید یک افرادی الگو شدند، حضرت امیر تندترین حرفها را نثار اینها میکرد. «قَاتَلَهُمُ اللَّه»، «قَاتَلَکمُ اللَّه» خدا مرگتان بدهد. یا «أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاح» (نهج البلاغه/ج7/ص187) ای لاشههای بی روح!
تعبیرات خیلی تند. امام حسین شهید شد تا دین سر جایش بیاید. کارهایی که امام حسین کرد، 1- حق الناس، امام حسین وقتی کربلا آمد زمین کربلا را خرید. گفت: نمیخواهم خون من در زمین مردم ریخته شود. بعد هم فرمود: هرکس زمینهای اطراف هم خرید. میخواهم زوارهای من پایشان را در زمین غصبی نگذارند. مسألهی حلال خوردن و حرام خوردن. شب عاشورا فرمود: ای یاران من، هرکدام به مردم بدهی دارید، بروید بدهی مردم را بدهید، به جای اینکه در جبهه بیایید. این حق الناس مسألهی مهمی است.
2- حفظ حقوق مردم، مقدم بر تکالیف الهی
حضرت مسلم را که میخواستند شهید کنند، فرمود: من یک مقدار بدهی دارم. پیغمبر وقتی میخواست تبوک برود، فرمود: یا علی، «وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی» (بحارالانوار/ج28/ص54) من بدهی دارم، تو بدهی مرا بپرداز. در قرآن میگوید: اگر کسی مرد، «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ» (نساء/11) اول بدهی اش را بدهید، بعد ارثش را تقسیم کنید. این بدهی را حساب کنیم. به چه کسی بدهکار هستیم؟ اگر مال مردم را خوردیم، مسألهی مهمی است. «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّه» (کافی/ج5/ص124) حدیث داریم لقمهی حرام در نسلتان اثر میکند. اگر یک سگ مرده ای، گربهی مرده ای در استخر باشد، شما گلاب و عطر هم در این استخر بریزی، بد بو میشود. لقمهی حلال و مال حرام مسألهی مهمی است. حلال و حرام را هم باید فقیه بگوید. نه اینکه خودمان حساب کنیم. این به آن در!
آخر یک نفر فرشهای مسجد را در حسینیه برد. آقای محل گفت: این فرشها وقف مسجد است. چیزی که برای مسجد است نمیشود در حسینیه برد. گفت: مگر ما چه کردیم؟ ما در حسینیه بردیم، روی آن سینه زدیم. ابالفضل هردو دستش را به خدا داد. حالا خدا دو تا فرش را به ابالفضل نمیدهد؟ مثلاً میگوید: چون ابالفضل دست هایش را به خدا داد، پس من هم زیلوهای مسجد را در هیأت ابالفضل میبرم. این رقمی تحلیل میکنیم. حساب حساب است، کاکا برادر.
من خدمت امام رسیدم، ایام جبهه بود. گفتم: ما سالی چند بار جبهه میرویم، متأسفانه خاصیت رزمندگی نداریم. ولی خوب با رزمندهها میگوییم، میخندیم، حدیث میخوانیم. آیه میخوانیم. معلمی میکنیم. گپ میزنیم. ولی خوب من لابه لای این سخنرانیها از کسی پول نمیگیرم. ولی بالاخره در ارتش میرویم آنجا ناهار میخوریم. بعد میرویم سپاه آنجا بنزین میزنیم. بعد میرویم جهاد سازندگی آنجا تلفن میکنیم. بالاخره خودم و پاسدارهایم با ماشینمان لا به لای این گردانها و تیپها و لشگرها، گرسنه شدیم میخوریم، بنزین مان کم شد، از همان پمپ بنزین، بنزین میزنیم. اینها باید از هم جدا شود؟ گفت: بله. گفتم: اِ… یعنی اگر سپاه رفتیم، سی لیتر بنزین زدیم، بگوییم: خوب، رفتیم ارتش دو لیترش، برگشتیم جهاد یک لیترش، یعنی من باید همیشه نگاهم به عقربک ماشین باشد؟ تا ببینم… گفت: بله اینها را جدا کن. گفت: آقا اگر اینطور است، من که اصلاً نمیتوانم این کار را بکنم. اجازه بدهد من فقط در نهضت سواد آموزی باشم، از نهضت بخورم، برای نهضت هم کار کنم. اینکه من خواسته باشم، تاب بخورم در جبههها و اینها اصلاً قابل جدا شدن نیست. ایشان یک لحظه تأمل کرد، فرمود: تو مهمان من باش. گفتم: نه، ما شورای مرکزی نهضت سواد آموزی پنج نفر هستیم. شما پنج نفر اجازه میدهید؟ گفت: نه! اینکه همه بیت المال است، همه و همه… این هم که دیگران بیشترش را خوردند، دلیل نمیشود.
گاهی وقتها میگوییم: آقا این کار حرام است. میگوید: برو بابا، کشتی آهن را در دریا میکارند. حالا شما سر یک قرقره به من گیر میدهید؟ خوب این حالا اگر یک کارخانهی شراب سازی است، نمیشود گفت: چون کارخانهی شراب سازی است، شما یک لیوان شراب را طوری نیست، بخور! یک قاشق چای خوریاش هم حرام است. این لقمهی حلال و حساب بیت المال مسألهی مهمی است. این مورد اول.
3- انجام تکالیف بر اساس حجّت دینی نه سلیقه فردی
2- کارها باید روی فرم باشد. حضرت دعا که میکند میگوید: میخواهم در راه خدا کشته شوم. «و قتلا فی سبیلک، مع رایته نبیک، و سیره جدی» یعنی باید خط درست باشد. آقا بگذارید یک مثال بزنم. شما اگر بهترین چای را در آفتابه کنند، میخوری؟ چای است، بهترین چای را دم میکنیم و در آفتابه میریزیم. میگویی: نه، چای باید در لیوان خودش باشد. عارفی حق دارد به من درس اخلاق بگوید، که این عارف خودش هم فقیه باشد. در زمان ما یک مشت عارف نما پیدا شدند، اینها مجتهد هم نیستند. اسلام شناس هم نیستند، همینطور یک تذکراتی میدهند. این آیه را چند بار بخوان. این دعا را چند بار بخوان. فلان روز، روزه بگیر. تو چه کاره هستی که نسخه میدهی؟ عرفان و اخلاقی قبول است که اخلاق گو و عارفش مجتهد باشد. مجتهد هم لیسانس و فوق لیسانس و دکتر نیست. مجتهد… ما الآن مجتهدی نداریم که زیر سی و پنج سال درس خوانده باشد. یعنی باید ده برابر، پانزده برایر یک دانشجو درس بخوانند، که مثلاً قدرت اجتهاد پیدا کند. کار باید حکم، مجوز داشته باشد. هرکس آمپول بردارد بزند، این طرف خوب نمیشود. این هم نکتهی دوم. 1- لقمهی حلال 2- کارها باید زیر نظر فقیه عادل باشد. و فقیه عادل هم از اختصاصات ما است.
بگذارید من یک ولایت فقیه از ادیان قبل بخوانم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
شما فکر میکنید ولایت فقیه برای اسلام است. این ولایت فقیه معلوم میشود در ادیان قبل هم بوده است. من یک آیه میخوانم خیلی از شما معنایش را میفهمید. حالا ببینید.
«انا» را میدانید یعنی چه؟ «انا» ما، «انزلنا» یعنی چه؟ «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراه» تورات هم یعنی تورات. «هُدىً وَ نُور» هم میدانید یعنی چه. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، سورهی مائده آیهی 44. ولایت فقیه در ادیان دیگر. «أَعُوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم»، آیه خیلی آسان است. هرکس فارسی هم بلد باشد، نصفش را میفهمد. «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ» ما تورات را بر موسی نازل کردیم. «فیها هُدىً وَ نُورٌ» در تورات هم هدایت است هم نور. «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ» طبق این توراتی که نازل کردیم، انبیاء حکومت را داوری میکنند. بعدش میگوید: «وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ» علما، یعنی علما طبق تورات حکم میکنند. این ولایت فقیه است. ولایت فقیه یعنی انسان طبق قانون قرآن حکم کند. در زمان موسی هم علماء طبق قانون تورات حکم میکردند. این چیز تازه ای نیست.
اصلاً آمریکا ولایت فقیه دارد. اسمش را نمیبرد. ولایت فقیه یعنی یک نفر در مملکت حرف آخر را بزند. در خود آمریکا بین بوش و رقیبش دعوا شد. یک خرده چانه زدند و گفتند: حرف آخر را قوهی قضاییه میزند. قوهی قضاییه آمریکا حکم کرد که بوش رئیس جمهور باشد و خلاص! در همه دنیا هروقت اختلاف میشود یک نفر باید حرف آخر را بزند. حالا او یا شاه است، یا رئیس جمهور است یا قوهی قضاییه است. زنده باد جمهوری اسلامی ایران! چرا؟ برای اینکه حرف آخر را یک مجتهد عادل میزند. وحشت نداریم.
یا مثلاً میگویند: ما که خمس میدهیم، ببخشید… ما که مالیات میدهیم دیگر برای چه زکات بدهیم؟ برای چه خمس بدهیم؟ چند تا پول بدهیم؟ اصلاً خمس و زکات خودش با مالیات فرق میکند. یک کسی گوشش درد میکرد، گفت: برو بکش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد میکرد، کشیدم. گفت: آخر این فکر چه ربطی به آن دارد؟ شما مالیات که به دولت میدهی، برای نیازهای شخصی ات میدهی. میگویی: حکومت این پول را بگیر. من درون خانه را موزاییک و سنگ کردم، تو این پول را بگیر، بیرون را آسفالت کن. در خانه آتش نشانی، کپسول دارم. بیرون ماشین آتش نشانی. در خانه آکسار آسپرین دارم، بیرون درمانگاه. در خانه گلدان و باغچه دارم، بیرون پارک. در خانه قفل زدم، بیرون پلیس بگذار. من یک نیازهایی دارم، با دست خودم در خانه خرج میکنم. اینها را هم تو بگیر، و مشکلات بیرون خانه مرا حل کن. جاده، پلیس، درمانگاه، آتش نشانی، مدرسه، دانشگاه. پول که به دولت میدهی برای مالیات میدهی که نیاز شما را حل کند. ولی خمس و زکات را نمیگویی: حضرت آیت الله العظمی سلام علیکم! این پول را بگیر مشکل مرا حل کن. هیچ کس نگفته: پول را بگیر و مشکل مرا حل کن. میگوید: پول را بگیر خرج دینم کن. پولی که خرج دین میشود، خودش فرق میکند با پولی که خرج خانه و ماشین و تلفن میشود. ما مالیات میدهیم، درش خمس هست. ربطی به هم ندارد. نیت او باید خالص باشد. مالیات لازم نیست خالص باشد. مالیات ریا هم باشد باید بدهی. با زور هم باشد، باید بدهی. ولی خمس را اگر دستت را بستند، با زور از جیبت پول درآوردند، اصلاً خمس قبول نیست. اگر شیر را در صورت شما گرفتند که وضو نیست. در همهی اقیانوسها شما را تاب بدهند. باز هم شما جنب هستی. باید نیت غسل کنی تا غسل شود. اگر یک جنبی را در همهی دریاها تاب بدهند، باز هم جنب است. باید نیت کند. نیتش هم باید خالص باشد. خالص هم باشد یعنی یک درصدش برای غیر خدا نباید باشد. اخلاص مثل سوراخ توپ است. اگر یک سوراخ به توپ فوتبال و والیبال بزنی، دیگر کل بازی لغو میشود.
مثلاً بنده نمازم را برای خدا میخوانم. یکی از واجبات، رکوعی، سجودی برای غیر خدا، کل نماز باطل است. همهی واجبات برای خداست، یک مستحبی برای غیر خدا میگوید. مثلاً دعای دست مستحب است. مستحب هم برای غیر خدا، نماز باطل است. واجب خدا، مستحب هم خدا. یک مکانی میایستم برای غیر خدا. مثلاً یک جایی میایستم که دوربین مرا نشان بدهد. باز نماز باطل است. اگر دوربین نشان داد باطل نیست. اگر شما بایستی که دوربین نشانت بدهد. یکوقت آدم نماز میخواند دوربین میآید نشان میدهد. من دیگر چه خاکی بر سرم کنم؟ اما یکوقت هم میگویی، آنجا بایستم که دوربین نشانم بدهد. نماز باطل است. اگر یک زمانی انجام میدهی که بفهمند. مثلاً نماز برای خدا، واجب، مستحب، ولی اول وقت نماز میخوانی که بگویند: این پسر خوبی است. این جوان خوبی است. نمازش را اول وقت خواند، باز نماز باطل است. اگر یک قیافه ای میگیری برای غیر خدا، مثلاً نماز واجب و مستحب، مکان و زمان همه خودت، عبا روی دوشت میاندازی و گردنت را کج میکنی. هر قیافه ای به خودت بگیری که در یک هیأتی باشی، هیأت برای غیر خدا باشد، این هیأت یعنی قیافه. شکلی به خودت میگیری که برای غیر خداست. آن شکل هم باز نماز را باطل میکند. نماز یک ذره غیر خدا باشد باطل است. یکی از کلمات نماز برای غیر خدا باشد، باطل است. خمس و سهم امام نیت خلوص میخواهد. ولذا اگر یک سیدی را دیدی دلت ریش ریش شد، سوخت. خمس دادی، بعضیها میگویند: خمست قبول نیست. چون برای مرحم دلت دادی. دلت سوخت خمس دادی.
من یکوقت کنار رودخانهی آبی رفتم. آب سرد بود و خنک بود، گفتم: یک وضویی بگیریم. تا آب را ریختند، گفتم: های های های! های های های! گفتند: وضویت باطل است، برای های های است. گفتند: وضو باطل است. گفتم: پس چه کنم؟ گفتند: هیچی وضو نگیر. میخواهم های های کنم. خیلی خوب، وضو را کنار گذاشتیم. یک خرده آب ریختیم های های کردیم. جگرم که حال آمد، خسته که شدم، گفتم: تمام شد؟ گفتم: حالا برو.
امیرالمومنین مهمان بود، آمد خانه یک چیزی خورد و رفت. فاطمه زهرا گفت: آقاجان شما امشب مهمان هستی. گفت: مهمان هستم. چون مهمان هستم غذا میخورم میروم. چون گرسنه هستم، میترسم که وقتی میروم مهمانی برای غذا باشد. میآیم به قول ما یک ته بندی میکنم، گرسنگی ام را حل کنم که اگر مهمانی میروم برای دعوت یک مومن بروم. یک مومنی از من دعوت کرده میروم. برای شکمم نروم. مسأله مهم است.
4- جایگاه مراجع دینی در امور اجتماعی
ما که مالیات میدهیم دیگر چرا خمس بدهیم؟ آقا من میخواهم خودم خمس را بدهم. میتوانی اجازه بگیری بدهی. به مرجع تقلیدت بگویی: آقا ما یک فامیلی داریم، فقیر است و مشکل دارد، مشکلاتش را به مرجع بگوید، اجازه بگیرد و بدهد. اما باید بگویی: پول برای امام زمان است. نگویی: برای من است. چون وقتی شما پول دادی، برای خودت بله قربان گو درست میکنی. خالص خالص!
یک کسی خمس که میخواست بدهد، روزهای برفی خمس میداد. گفت: روزهای برفی چند تا همسایه داریم سید هستند. میگوییم: بیا برفهای خانه را پایین بزن، وقتی پولش میدهم، هم پول برف روبی است، هم پول خمس. اینها باطل است. نمیشود غیر خدا قاطی آن بشود. مثل حرمی که میآییم. ما از حرم امام رضا که میآییم، درهای طلایی را میبوسیم، بعد میرسیم در صحن، درهای چوبی را حال نداریم ببوسیم. یعنی امامت ما با طلا قاطی است. قرآن به شیر خالص گفته است. چرا شیر خالص است؟ «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» (نحل/66) شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود. نه بوی پهن میگیرد، نه رنگ خون. امام حسین حق الناس را توجه داشت. امام حسین نماز میخواند. دو رکعت نماز همراه با…
5- جایگاه نماز در قیام امام حسین(علیهالسلام)
من چند دقیقه ای را هم راجع به نماز صحبت کنم. گرچه شما «الْحَمْدُ لِلَّه» نماز میخوانید. ولی گیر ما این است که تریاکیهای ما یک تریاکی درست میکنند. یعنی اگر پانصد تا تریاکی را یکجا بیاندازی، سال دیگر حضرت عباسی هزار تا میشوند. ولی پانصد تا نماز خوان را یکجا کنی، سال دیگر پانصد و پنجاه نفر هم نمیشوند. تریاکیها خیلی موفق هستند. موفق ترین گروه ما گروه تریاکیها هستند. رمز تریاکیها چیه؟ تریاکیها نه روزنامه دارند، نه اینترنت، نه سایت، نه لب تاپ، کرسی هم ندارند. تریبون هم ندارند. رادیو و تلویزیون هم ندارند. چرا تریاکیها موفق تر هستند؟ رمز تریاکیها تبلیغ تن به تن و چهره به چهره است. یعنی یکی یکی با یک نفر مینشینند تریاکیاش میکنند، همه شما در خط تریاکیها بروید. یعنی نگاه کنید این آقا چرا نماز میخواند؟ من روی منبر نمیدانم ولی شما میدانی پسرعمویت، پسر خاله ات، آن خانم میداند دختر خاله اش، ببینیم مشکلش چیه؟ با اینها که صحبت میکنی چند تا حرف دارند. یک نفر میگوید: آقا این کشورهایی که نماز میخوانند عقب هستند. میگوییم: اگر یک کسی ماشینش نرفت، باید دید این مشکلش چیه که حرکت نمیکند. در قرآن هم داریم «وَ اعْبُدُوا» (نساء/36) عبادت کنید، هم داریم «وَ اعْلَمُوا» (بقره/194) درس بخوان. «وَ اعْبُدُوا» یعنی نماز بخوان، «وَ اعْلَمُوا» یعنی درس بخوان. شما «وَ اعْبُدُوا» را عمل میکنی، «وَ اعْلَمُوا» را عمل نمیکنی. چرخ جلو را باد میکنی، چرخ عقب را باد نمیکنی. خوب نمیرود. دین ما یک دین جامعی است.
یکی از کارهایی که تا به حال روی آن کار نشده است، مهندسی اسلام است. این نماز یک مهندسی است. اگر به شما بگویند، در ژاپن یک خودکار درست شده، این خودکار هم رادیو ضبط است. هم کامپیوتر است، هم ماشین حساب است، هم چاقو است، هم پاشنه کش است، هم چیه، هم دوربین عکاسی است. یعنی همه چیز واقعاً… این نماز ما حدود سیصد رقم چیز دارد. که من امشب چند دقیقه سی، چهل موردش را میگویم. اگر کمالی پیدا کردید که در نماز نیست، من همین جا جایزه میدهم. یک کمال پیدا کنید که در نماز نباشد.
ببینید بچه ای که به دنیا میآید، همهی ویتامینی بدنش لازم دارد. نوزاد را روز اول، بدن این نوزاد را سوراخ سوراخ کنیم. چطوری ویتامینها را در بدن این نوزاد ببریم؟ خدای حکیم یک شیر در سینهی مادر گذاشته است، در این شیر همه چیزی هست. بدن آب میخواهد، شیر مادر آب دارد. بدن قند میخواهد، شیر مادر قند دارد. بدن کلسیم میخواهد، فسفر میخواهد، چربی میخواهد، هرچیزی بدن لازم دارد خدا این را در شیر جاسازی کرده است. تمام کمالات در نماز هست. شما یک کمالی را پیدا کن که در نماز نیست، من همین جا به شما جایزه میدهم.
6- نماز، جامع تمام کمالات دینی
1- عدالت کمال است، پیش نماز باید عادل باشد. البته عادل باشد، عدالت را معنا کنم. عادل معنایش این نیست که در عمرش گناه نکرده است. عادلی که من از او گناه کبیره ندیدم. وگرنه تنگ گوش من بگو: آقای قرائتی! تو که پیش نماز هستی، راستش را بگو، گناه نکردی؟ به تو چه؟ تو از من گناه ندیدی، من برای تو عادل هستم. نظم در نماز هست. صفها باید منظم باشد. خورشید در نماز هست. قرآن میگوید: نماز ظهر را با خورشید تطبیق کن. «لِدُلُوکِ الشَّمْس» (اسراء/78) ماه در نماز هست. نماز اول ماه و آخر ماه با دیدن ماه است. وسط ماه، ستاره در نماز هست برای تشخیص قبله، آب در نماز هست، برای وضو و غسل. خاک در نماز هست، برای سجده و تیمم. شهید در نماز هست، مهر کربلا. حضور در صحنه در نماز هست، قد قامت الصلاه همه حاضر میشوند. مردمی بودن در نماز هست. یعنی همه با هم یکسان هستیم، ما صفی نداریم به نام صف اول برای بنز سوارها، صف دوم برای تویوتا، صف سوم برای پژو، پیکان، ژیان، موتور هندا، موتور گازی، درشکه، بشکه، الاغ، اینطور نیست. همه با هم «بِحَوْلِ اللَّهِ» میگوییم. همه با هم «سَمِعَ اللَّهُ» میگوییم. امتیازی نیست.
توحید در نماز هست. در نماز میگویی: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَه» توحید است. معاد در نماز هست «مالک یوم الدین» در چه خطی هستی؟ «اهدنا الصراط المستقیم» زنده باد «انعمت علیهم» مرده باد «مغضوبین و الضالین». ریتم و موسیقی در نماز است. «بسم الله الرحمن الرحیم، رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، نستعین، مستقیم، ضالین، احد، صمد، یلد، یولد» نماز ریتم دارد.
ورزش در نماز هست. حرکات رکوع و سجود. عطر در نماز هست، شما اگر عطر بزنی، یک رکعت شما سی رکعت میشود. مسواک در نماز هست. وقت وضو مسواک بزنی، یک رکعت شما هفتاد رکعت میشود. شانه در نماز هست، سی تا برای شانه، سی تا برای عطر و گلاب، هفتاد تا هم برای… ازدواج در نماز هست. کسی اگر ازدواج کند، یک رکعتش هفتاد برابر میشود. بعد از ازدواج، همسرداری در نماز هست. زن و شوهری که به هم نیش بزنند، نماز هیچ کدام قبول نیست. لقمهی حلال در نماز هست. کسی لقمهی حرام بخورد، نمازش قبول نیست. کمک به فقرا در نماز هست. حضرت علی در نماز انگشترش را داد. نگفت: بنشین نماز من تمام شود. یعنی کمک به فقرا در نماز هست نه بعد از نماز. بیست و هفت تا از آیات قرآن نماز و زکات به هم چسبیده است. «یُقیمُونَ الصَّلاهَ» باقیاش را هم شما بگویید. «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» (مائده/55) آنجا که میگوید: «یُقیمُونَ» میگوید: «وَ یُؤْتُونَ» آنجا که میگوید: «وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ» میگوید: «وَ آتُوا الزَّکاهَ» (بقره/83) «وَ أَقیمُوا، آتُوا»، «یُقیمُونَ، وَ یُؤْتُونَ».
7- توجه ویژه اسلام به محرومان و نیازمندان
احترام به فقرا در نماز هست. میگوید: «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» یعنی زکات را در خانهی فقیر بده. نبر خانه ات فقیرها در خانه ات بیایند و بگیرند. حدود 500 آیه در قرآن داریم، کمک به فقرا. باور میکردید؟ با لفظ اعطا، عطا، «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى» (لیل/5) با لفظ ایتا، «وَ إیتاءَ الزَّکاه» (انبیاء/73) با لفظ زکات، با لفظ خمس، با لفظ کفاره، با لفظ صدقه، با لفظ انفاق، واژههای مختلف حدود 500 آیه برای سیر کردن گرسنه ها. نذر، عهد، سیر کردن گرسنهها در نماز است. انگشتر دادن، در روزه هم هست. کسی روزه بخورد، باید شصت فقیر را روزه بدهد. باید کفاره بدهد. نماز، روزه، حج.
حاجیها در عید قربان گوسفند که میکشند باید بخشیاش را به فقرا بدهند. خمس و زکات هم که سهمیاش برای فقرا هست. در جهاد هم فقرا هست. چون میگوید: اگر جبهه رفتی، پیروز شدی، هرچه از غنایم جنگی گرفتی، بخشیاش برای فقرا. یعنی این سیر کردن گرسنهها در نماز و روزه و حج و خمس و زکات و در همه جا، جاسازی شده است. مسألهی فقرا مسألهی مهمی است. چه چیز در نماز نیست؟
نشاط در نماز هست. اگر میخواهی وضو بگیر با آب سرد وضو بگیر و خشک نکن. اگر این آب سرد روی پوست بدنت باشد، یک رکعت تو سی برابر اضافه میشود. عجب! من یک کتابی نوشتم به نام پیوندهای نماز. حدود دویست رقم چیزی در این نماز هست. دویست رقم چیز، البته من نه فقیه هستم، نه فیلسوف و نه عارف و هیچی. یک طلبه هستم یک خرده روی این کار کردم. شاید شما فکر کنید یک چیز دیگر گیر شما بیاید. فریاد در نماز هست. اذان، نماز مثل سوزن است. تمام کارهای خیر مثل نخ، اگر سوزن فرو رفت نخ هم میرود، اما اگر سوزن ایستاد، نخ هم میایستد. اگر کسی نماز نمیخواند ولی عزاداری میکند. عزاداریاش میایستد. عزاداریاش مثل نخ است، ولی میایستد. اگر سوزن فرو رفت، نخ هم فرو میرود. «فإن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها» (بحارالانوار/ج10/ص393) اگر نماز قبول شد، باقی کارها قبول میشود، نماز رد شد، همه چیز رد میشود. خود امام حسین مقام اولش برای نماز است. «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ» بعد میگوییم: «وَ جَاهَدْت» (کافی/ج4/ص570) یعنی نماز خواندنش… آن هم نماز اول وقت، امام حسین روز عاشورا از مستحبات هم نگذشت. حسین جان قربانت بروم، جنگ است! باشد، نماز اول وقت. با جماعت، «اللَّهُ أَکْبَر»! با اذان، «اللَّهُ أَکْبَر»! امام حسین از نماز که نگذشت هیچ، از مستحبات نماز هم نگذشت.
حاج احمد آقا میگفت: روزی که شاه از ایران فرار کرد، چند صد خبرنگار، پاریس، نوفلوشاتو جمع شد. امام روی کرسی آمد گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، مقداری صحبت کرد، تمام دوربینها سخن امام را مستقیم به کرهی زمین مخابره میکردند. یعنی امام داشت با کرهی زمین صحبت میکرد. حاج احمد آقا میگفت: وسط سخنرانیاش یکباره گفت: احمد! گفتم: بله آقا. گفت: ظهر شده؟ گفتم: آقا ظهر شرعی الآن است. تا گفتم: الآن ظهر شرعی است، اصلاً انگار نه با کرهی زمین مخابره میکند. بلند شد رفت. اصلاً والسلام علیکم نگفت. هیچی هیچی! انگار داشت با دیوار حرف میزد. گفتند: آقا در این سخنرانی داشتی با دنیا حرف میزدی. گفت: دنیا را ول کن. امام خیلی به مدرس عشق میورزید. خیلی! زمانی که مدرس با پهلوی درگیر بود، امام طلبهی جوانی بود از قم به تهران میآمد با جادهی قدیم و ماشین قدیم. میآمد مجلس میرفت، سخنرانیها مدرس را میدید. خیلی به مدرس، ارادت داشت. یعنی تحت تأثیر مدرس بود. خوب جمهوری اسلامی هم یک شیرین کاری کرد عکس مدرس را روی بعضی اسکناسها چاپ کرد و گفت: به امام بدهید خوشحال شود. اولین… این را آقای صانعی میگفت. میگفت: تا عکس امام را، مدرس را دیدند که روی اسکناس است، امام فرمود: یک سوره خواند، گفت: ثواب این سوره برای مدرس. فرمود: ارزش مدرس به این نیست که عکسش روی چاپ بیاید. روی اسکناس بیاید. مدرس ارزش دیگری دارد. بالاتر از این حرف هاست. ما هستیم که دلمان با این عکسها خوش است. «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) حضرت سلیمان گفت: شما هستید که دلتان به این هدایا خوش است.
مسألهی نماز را خیلی جدی بگیریم. مسألهی لقمهی حلال را جدی بگیریم. امام حسین روز عاشورا علی اکبر را قبل از دیگران به جبهه فرستاد. این هم یک مسألهی مهمی است. میگوید: اگر میخواهی حرفت اثر کند، باید خودت هم عمل کنی. خدا وقتی میخواهد به مردم بگوید، مردم بر پیغمبر صلوات بفرستید، نمیگوید: مردم صلوات! میگوید: مردم، «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ» (احزاب/56) خدا، فرشته ها، اینها دارند، صلوات میفرستند، بعد میگوید: پس شما هم بفرستید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای مؤمنین شما هم «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) (صلوات حضار) اگر میخواهید حرف ما اثر کند، باید خود ما هم اهل عمل باشیم.
به نماز توجه داشته باشیم. نماز ما را بیمه میکند. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) ببین کسی لباس سفید بپوشد خودش روی زمین سیاه نمینشیند. حدیث داریم اگر یکوقت یک خلافی از شما سر زد سریع به مسجد بروید و نماز بخوانید. چون قرآن میگوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/114) این نماز باعث میشود که، نماز تشبیه شده به آب رودخانه ای که آدم دستش را بشوید. نماز را خیلی جدی بگیریم. ممکن است شما اکثرتان کارمند و کارگر باشید و در منطقهی گرانی اصلاً پس انداز نکنید. ولی ممکن هم هست بعضیها پس انداز کنند. سعی کنیم لقمههای ما خمس داده باشد.
من امشب یک جلسه ای داشتم قبل از اینجا، یک جمع هفتاد، هشتاد نفری بودند. برای آنها گفتم. چون یک دقیقه هست برای شما هم بگویم. شما هم برای دیگران بگویید. من یک دقیقه میخواهم، سه تا حدیث برای خمس بخوانم. هر حدیثی بیست ثانیه. یعنی سه حدیث یک دقیقه میشود.
1- امام جواد فرمود: به شیعیان من بگویید من امام جواد هستم. ضامن هستم خمس بدهید مال شما کم نشود.
2- امام کاظم فرمود: اگر پول لازمی را ندهید، خداوند چنان زندگی شما را تاب میدهد که دو برابرش را در راه باطل بدهید. یعنی دو میلیون حق است باید بدهی، نمیدهی. خدا یک خرج چهار میلیونی در سفره ات میگذارد. رزق این نیست که شما داشته باشی. رزق این است که ممکن است آدم دارد، در دستش آتش میگیرد.
یک کسی یک سیب برداشت، گفت: من با این سیب آبروی امام صادق را میریزم. گفتند: چه میکنی؟ گفت: امام را به چالش میکشم. گفتند: چه میکنی؟ گفت: بیایید ببینید. به امام میگویم: این سیب رزق من هست یا نه؟ اگر گفت: رزقت نیست، فوری میخورم. امام شرمنده شود. اگر گفت: رزقت هست، فوری لگد میکنم. هرچه امام گفت ضدش را انجام میدهم، امام رسوا میشود. به قول امروزیها امام را به چالش میکشیم. خوب یک عده هم «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» (بقره/10) بودند. رفتند و این آقا گفت: این سیب رزق من هست یا نه؟ باقیاش را میدانید؟ کسی باقیاش را نمیداند؟ گفت: آقا این سیب رزق من هست یا نه؟ امام یک خرده به این سیب نگاه کرد و یک خرده هم به قیافهی ایشان. سیب را دید و قیافه. سیب و قیافه، فرمود: اگر از گلویت پایین برود معلوم میشود رزقت است. این فکری بود چه کند. گاهی آدم دارد، ولی از گلویش پایین نمیرود. اینطور نیست که هرکس داشته باشد از گلویش پایین برود.
در این عزاداری ها، من عزاداری شما را سالهای قبل از تلویزیون دیدم. چند تا شهر عزاداریاش برجسته است. یکی بم است. یکی زنجان است. اینجا هم عزاداریاش را خبر دارم. ولی سعی کنیم در این عزاداریها یک چیزهایی را هم یاد بگیریم. بعضی جاها یک عزاداری میکنند. مداحی هست، سینه زن هم هست، اما کسی چیزی یاد نمیگیرد. ما باید هم قلبمان پر شود از احساسات، هم مغز ما از مطلب پر شود. وگرنه اگر خود ما دور هم جمع شویم عزاداری کنیم، منهای یک اسلام شناس، این ممکن است کج برویم. اصلاً ممکن است کج معنا کنیم. الآن یک … گفتند: خورشید گرفته است. مسألهی نماز آیات را غافل نشویم. نماز آیات را بلد هستید. حالا بگذارید من هم نیم دقیقه برای نماز آیات بگویم. تا «والضالین» که بلد هستید. «قل هو الله» را برش بزن. پنج برش، هر برشی یک رکوع. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» خم میشویم. «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه» بلند میشویم. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» رکوع، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه» بلند شو. «اللَّهُ الصَّمَد»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه» بلند شو. «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَد»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه»، «سُبْحَانَ اللَّه» «سَمِعَ اللَّهُ» و دو تا سجده و بلند میشوی. رکعت دوم را هم باز «بِسْمِ اللَّهِ» میگویی تا والضالین. باز «قُلْ هُوَ اللَّه» پنج تا دیگر میماند. خورشید گرفتن، ماه گرفتن، زلزله و هرچیزی که نماز آیات دارد. نماز آیات را چون …
بله اگر کسی اصلاً به گوشش نرسیده باشد، طوری نیست. ولی وقتی تلویزیون اطلاع داد که ماه فلان ساعت میگیرد، نماز آیات واجب میشود. اگر هم نخوانیم باید قضایش را بخوانیم.
رمز بقای امام حسین این بود که، گفتم امام حسین چه کرد. در ایران یک مثلی است. میگویند: کدخدا را ببین، ده را بچاپ. امام حسین خدا را دید، دل را چاپید. کدخدا را ببین، ده را بچاپ. خدا را ببین، دل را بچاپ. این جلسات عزاداری باید جلسهی آموزش باشد. آموزش شجاعت، آموزش ایثار، آموزش احکام دینی، آموزش اخلاق، در خود این جلسهها باید مواظب باشیم گناه پیش نیاید. اگر زنها نگاه میکنند لخت نشویم. حالا فکر نکنیم که اگر لخت شویم، اجر ما بیشتر است. به خود زنها بگوییم: خانم! این رقمی در خیابان نیا. حالا تنهایی نمیتوانیم بگوییم، روز عاشورا که میتوانیم بگوییم: خانم با این وضع حریم نگه دارید. آخرین سخن امام حسین راجع به حریم بود که دیشب عرض کردم. بس است، حرفهای دیگر هم میخواستم بزنم که دیگر…
اگر عزاداری ما همراهش اسلام شناس نباشد، نتیجهاش این میشود: 1- افراط و تفریط در عزاداریها و مراسم. یا تندروی میشود یا کندروی میشود. نسل نو مدیریت میکنند ولی تجربه و حمایت بزرگترها را ندارند. آنوقت گاهی انسان گرفتار غرور کاذب میشود. دین به نحو ناقص معرفی میشود. ما جذب پوست دین، ببینید هم پوست دین لازم است، هم مغز دین. شما اگر پوست تخمه را بکاری، سبز نمیشود، مغزش هم بکاری سبز نمیشود. باید پوست و مغز با هم باشد. بعضیها به پوست دین میچسبند، مغز ندارند. بعضیها هم به مغز میچسبند پوست ندارند. هم باید حفظ شعائر را کرد، یعنی پوست دین را حفظ کرد و هم باید توجه به…
قرآن گفته: هم نماز زیاد بخوان، «وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً» (احزاب/21) هم گفته نماز که میخوانی «فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) یعنی هم باحال باشد، هم زیاد باشد. کربلا خیلی درس دارد.
شما از این خبرنگار خیلی تجلیل کردید، که لنگه کفشاش را به بوش زد. تلویزیون بارها نشان داد و دنیا این را پسندید. من سؤال میکنم، این دو تا لنگه کفش چند ثانیه کشید؟ خم شد لنگه کفش را زد، دوباره خم شد آن یکی را زد. شاید دو لنگه کفش او ده ثانیه بود. همه دنیا گفتند: احسنت! خطبهی زینب کبری در کوفه و شام یک ساعت و نیم حدوداً موشک بود، لنگه کفش نبود. رژیم بنی امیه را این خانم … کودتا بود، کودتای حماسی، فرهنگی. زینب کبری عجیب است. به قدری زینب کبری مقام دارد، که امام حسین فرمود: زینب جان، به حسین در نماز شبهایت دعا کن. یعنی امام حسین به زینب کبری التماس دعا میگوید. هیچ کجا زینب کبری در خطبههایش نگفت، مادر دو شهید هستم. با آنکه خود زینب کبری، مادر دو شهید شد. یعنی دو تا از بچههایش در کربلا شهید شد. یک کلمه نگفت، بچههایم، دائم گفت، برادرم. خیلی باید معرفت بالا باشد. که انسان مادر دو شهید باشد و هیچ نگوید. افتخار کنیم، نام بچههایمان را فاطمه بگذاریم. زهرا بگذاریم، زینب بگذاریم. گاهی میگویند: نه، آخر فاطمه زیاد است. برادرم فاطمه دارد. خواهرم فاطمه دارد. خوب برادرت خانه دارد، یخچال دارد. پس شما دیگر خانه و یخچال نمیخواهی. در همه خانهها فاطمه باشد. حدیث داریم افرادی که اسم بچههایشان را روی اهل بیت میگذارند، ما اینها را جواب میدهیم. این توسلها نتیجه دارد، خیلی هم نتیجه دارد. دائماً اینها معجزه انجام میدهند، دائماً از خودشان کرامت نشان میدهند. اینها نتیجه دارد.
مسألهی عاشورا بعد از انقلاب اسلامی چون آمریکا سیلی خورد، خیلی زجر کشیدند که چطور شد ما غافلگیر شدیم؟ 50 سال شاه و ایران را، پهلوی و پدر و پسرش را نگه داشتیم، یک مرتبه یک آخوند آمد، همه را به هم ریخت. آخرین حرفشان این است که شیعه دو تا بال دارد، یک بال قرمز دارد عاشورا. یک بال سبز دارد، حضرت مهدی. با بودن این دو بال، ما هیچ نمیتوانیم ایران را تهدید کنیم. خوب که میگوییم: تحریم اقتصادی، میگویند: در کربلا هم تحریم اقتصادی بود. آب نبود. محاصرهی نظامی، در کربلا هم محاصرهی نظامی بود. چیزی نمیتواند شیعه را از پای دربیاورد. چون اینها تکیهگاهشان به امام حسین است. مادران شهدای ما چیزی که نگه داشت، میگفتند: پسر ما از علی اکبر بهتر نبود. خوب این یک… سرمایهی انقلاب ما، امام (ره) انقلاب را روی عاشورا و تاسوعا بار گذاشت. من یادم است طلبهی جوانی بودم، از ایام تاسوعا و عاشورا امام انقلاب را شروع کرد. از عزاداریهای تهران انقلاب شروع شد.
سال 42، الآن 92 است. چند سال میشود؟ 50 سال پیش. شعر را بخوانم تهرانیها چه میخواندند؟ شعر این بود. برای جوانها شاید نو باشد.
قم گشته کربلا *** فیضیه، قتلگاه
شد موسم یاری مولایم خمینی
ما این شعر را شنیدیم. یک دستهی دیگر در قم عزاداری میکردند، شعرشان این بود
برنامهی من جنگ با فساد است ***آزادی گفتار و عدل و داد است،
اقیموا الصلاه است و آتوا الزکاه است *** این است مرامم، این است مرامم
آنوقت آن گروه میگفتند:
در زیر بار زور و ننگ و ذلت *** این زندگی توأم بود به خجلت
مرگ بر آن ملت است *** تا که در ذلت است
این است مرامم، این است مرامم
اصلاً امام، انقلاب ایران مادر انقلابها است. کربلا چند تا اصلی که در دهان ما است را شکست. مثلاً ما میگوییم: با یک گل بهار نمیشود. کربلا گفت: چرا با یک گل هم بهار میشود. یک قیام امام حسین با 72 نفر کل رژیم را برمیگرداند.
«خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» شعر غلطی است. همهی یزیدی شدند، چند نفر قبول نکردند. بالاخره کی برنده شد؟ همه بت پرست بودند، پیغمبر و ابراهیم ضد بت بود، کدام یک برنده شدند؟ با یک گل بهار نمیشود یعنی چه؟ چرا با یک گل بهار میشوند. خواهی نشوی رسوا یعنی چه؟ ما در طول تاریخ، آدمهایی را داشتیم، یک تنه قیام کردند و همه چیز را به هم ریختند.
کربلا یک مکتب است. به ما میگوید: خون بر شمشیر پیروز است. از شعارهای امام این بود. کربلا به ما ثابت کرد، خون بر شمشیر پیروز است. مقاومت سید حسن نصر الله و بچههای لبنان این پیامی است از کربلا. مقاومت میکنیم ولو له شویم. له میشویم تسلیم نمیشویم. زیر سم اسب میروم، زیر بار زور نمیروم. اینها مکتب است. خیلی خوب…
این سلامی که ما میدهیم ریشهاش در قرآن است. یکی از چیزهایی که وهابیها به ما میگویند، میگویند: شما سلام ندهید. حتی در مدینه میگویند: شما به پیغمبر سلام ندهید. رو به کعبه بایستید. رو به پیغمبر میایستید، سلام میدهید این شرک است. من تعجب میکنم. این همه آیه در قرآن دارد سلام. «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ» (صافات/109)، آخر وهابیها میگویند: ما قرآن را قبول داریم. «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ» را چه میگویید؟ میگویند هرکس مرد، انگار خاک است. انگار سنگ و چوب است. حتی امام حسن، امام حسین، اینها وقتی مردند دیگر تمام شد. هیچ، توسل شما شرک است. میگوییم: حتماً شرک است. پس این آیه را چه میگویی؟ «سَلامٌ عَلى نُوح» (صافات/79) خدا سلام کرده است. شما که میگویید: نوح مرد، یعنی خاک شد. پس خدا گفته: آیهی قرآن است. «سَلامٌ عَلى نُوح» آیهی قرآن است. یعنی سلام بر خاک، «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ» یعنی سلام بر خاک. «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» (صافات/120) یعنی سلام بر خاک، شما چه میگویید؟
وقت تمام شد ولی حیفم میآید یک چیزی را نگویم. یک چیزی میگویم، یادگاری و چون شب آخر است بگوییم و از ما داشته باشید. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
زیادی گوش بدهید. لجباز ترین آدمهای کرهی زمین به اولیای خدا متوسل میشوند. میخواهم جواب وهابیها را بدهم که میگویند: توسل شرک است، شما میگویید: یا حسین شرک است. یا علی شرک است. فقط بگویید: «یَا اللَّهُ»! هرکس بگوید: یا حسین مشرک است. زیادی گوش بدهید. سورهی اعراف آیهی 132 تا 134، یک عده به موسی گفتند: موسی معطل نشو، هزار معجزه بیاوری، ما ایمان نمیآوریم. لجبازترین آدمهای کرهی زمین. آیهاش را بخوانم. «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا» هرچه بیاوری، «بِهِ مِنْ آیَهٍ» هر نشانه، معجزه، استدلالی بیاوری، «لِتَسْحَرَنا بِها» که ما را سحر و جادو کنی، به موسی میگفتند: تو ساحر هستی. هر دلیل و معجزهای بیاوری که ما را سحر کنی، «فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ» (اعراف/132) ما مؤمن به تو نمیشویم. بابا ما ایمان نمیآوریم. هزار تا معجزه بیاوری. این شعار لجبازترین مردم کرهی زمین به پیغمبر اولوالعزمی مثل موسی است. هرچه معجزه بیاوری، ایمان نمیآوریم. خدا میگوید: حالا که اینطور است، «فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِْمُ الطُّوفَان» (اعراف/133) طوفان بر اینها نازل کردیم. «وَ الجَْرَادَ» و زندگیشان پر از ملخ شد. «وَ الْقُمَّلَ» زندگیشان پر از شپش شد. «وَ الضَّفَادِعَ» در زندگیشان پر از قورباغه شد. «وَ الدَّمَ» میرفتند آب بخورند، آب خون میشد. اوه اوه اوه! طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون! حالا که اینقدر لجباز هستید، پس تحویل بگیرید. قرآن میگوید: «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ» (اعراف/134) وقتی دیدند بدبخت شدند، متوسل شدند. «قَالُواْ یَامُوسىَ» ما هم میگوییم: یا حسین! یا ابالفضل، این آیهی قرآن است. «قَالُواْ یَامُوسىَ ادْعُ لَنَا» تو در حق ما دعا کن. متن قرآن است. پستترین و بیشرف ترین، و لجباز ترین آدمهای روی کرهی زمین وقتی گیر کردند به اولیای خدا متوسل میشوند. گفتند: یا موسی، «یَامُوسىَ ادْعُ» ما هم میگوییم: یا ابالفضل، دعا کن.
حرفی که اینها میزنند، این است. میگویند: موسی زنده بود. میگوییم: قرآن میگوید: شهید هم زنده است. مگر ما به پوست و گوشت متوسل میشویم که بگویی: زنده است. ما به مقام متوسل میشویم. مقام ابالفضل سر جایش است. چه زنده باشد، چه شهید شده باشد. ما به پوست و گوشت ابالفضل متوسل نمیشویم، وقتی یا ابالفضل میگوییم. به پوست و گوشت متوسل نمیشویم، به مقام متوسل میشویم. مقام زنده و مرده ندارد. امام خمینی یکوقت زنده بود، الآن از دنیا رفته است. اما مقامش هست. ما متوسل به مقام میشویم. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه میگوید: «یا موسی» یا ابالفضل، «ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ» یعنی به خاطر عهدی که با خدا داری. موسی تو نزد خدا عهد داری. تو پیمان با خدا بستی. چون تو نزد خدا آبرو داری، در حق ما دعا کن. سورهی چه بود؟ اعراف، آیهی 132. که لجبازترین آدمهای کرهی زمین هم متوسل شدند. چرا شما میگویید، حالا یکی از این وهابیها یک شیعه را پیدا کرده بود قبرستان بقیع، گفت: حسن مرد! زینالعابدین مرد! توسل شما شیعهها شرک است. بدعت است. بعد گفت: ببین من یک امتحان میکنم. یک قلم برداشت، در بقیع، گفت: من این قلم را زمین میاندازم. هان! این وهابی، آخوند وهابی قلم را زمین انداخت. گفت: یا حسن بلند شو قلم را به من بده! زینالعابدین بلند شو این قلم را به من بده. اینها نمیتوانند. اینها این قلم را نمیتوانند به من بدهند. عاجز هستند، اینها قدرت ندارند. شیعه چه کرد؟ شیعه هم گفت: قلم را به من بده. قلم را گرفت و به من بده. گفت: «یَا اللَّهُ» بلند شو قلم را به من بده! دیدی خدا مرد! مگر هرکس زنده است باید نوکر تو باشد؟ یعنی علامت حی این است که از قبر بیرون بیاید و به تو قلم بدهد. اگر این دلیل است، من میگویم: خدایا «یَا اللَّهُ» قلم را به من بده. خدا هم مرده است! این وهابی فکری بود چه کند.
مسألهی وهابیها با سنیها فرق میکند. شیعه و سنی حسابشان با وهابیها فرق میکند. وهابیها سنیها را قبول ندارند، سنیها هم وهابیها را قبول ندارند. یک گروه خاصشان هستند. اینها ما افتخار میکنیم. این یک مورد. یک «یا ابانا» دیگر هم داریم.
برادران یوسف وقتی فهمیدند، غلط کردند یوسف را در چاه انداختند، نزد پدر یوسف آمدند و متوسل شدند. گفتند: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» (یوسف/97) بابا در حق ما دعا کن. همینطور که پسران یعقوب «یا أَبانَا» گفتند، ما هم میگوییم: «یا أَبانَا» یا ابالفضل، یا علی، یا حسین. متن قرآن است. «یا أَبانَا» در قرآن داریم. «یا موسی» هم در قرآن داریم. که متوسل شدند به اولیای خدا. در ثانی اصلاً اگر شرک بد است، زنده و مرده ندارد. ما میگوییم: غیر خدا بد است، چه زنده باشد، چه مرده باشد. اینها زنده هستند و مستجاب میکنند.
نیمهی شعبان تولد امام زمان بود در مدینه در فندقالدخیل، نشسته بودم. یک هتلی بود که طبقه همکف خیابان، مغازه بود. طبقه دوم غذا خوری بود. از دوم به بالا کاروانهای عمره، نیمه شعبان بود. ماه ذیالحجه نبود. من رفتم طبقهی دوم نشستم، غذا بخورم. گفتم: قرائتی! نمیخواهی نیمه شعبان یک کاری کنی؟ گفتم: چه کنم؟ گفتم: هیچی برو همین مغازههای پایین چند تا پیراهن، زیر پیراهن بخر. خودنویس بخر. برو بده به آشپزها بگو: امشب نیمه شعبان است، نفری یک پیراهن عیدی! همینطور که غذا میخوردم، فکر کردم و گفتم: فکر خوبی است. بعد متوجه شدم که پول ندارم. یعنی پولم را خرج کرده بودم، فکر کردم پول دارم. حالم گرفته شد و گفتم: خوب نداری هیچی. غذایم که تمام شده و نشده، یک کسی آمد کنار من نشست. گفت: حاج آقا! گفتم: بله. گفت: آشپزها میآیند از شما تشکر میکنند، چیزی نگویید. گفتم: آشپزها از من برای چه تشکر کنند؟ گفت: من آن طرف غذا میخوردم، یک مرتبه برق مرا گرفت. به من الهام شد، پایین بروم در این مغازهها چند تا پیراهن و زیر پیراهنی و خودنویس بخرم و نزد این آشپزها بروم و بگویم: عیدی نیمه شعبان. شب تولد امام زمان است. بعد دیدم اگر بگویم: من عیدی دادم، کم خوشی میکنند. اگر بگویم قرائتی داده، چون تو را در تلویزیون دیدند، بیشتر خوشی میکنند. من به نیابت از تو این کار را کردم. حالا میآیند تشکر کنند، نگو: من خبری ندارم. من خراب میشوم. من یک لحظه گفتم: یا امام زمان! تو کی هستی؟ نه حرف زدم. نه از سر جایم بلند شدم. نه پول خرج کردم. نه زحمت کشیدم. این که بود؟ بابایش کیه؟ ننهاش کیه؟ چطور این برقی که به دل این وارد شد، همان لحظهای که من متوجه شدم پول ندارم، همان لحظه خدا به ایشان گفت: بلند شو این کار را انجام بده. این پول ندارد تو انجام بده. امام زمان این است. بسوزند اینهایی که نمیفهمند اهل بیت ما کی هستند و توسل شرک میزنند. محروم هستند. اینها محروم هستند. ما به توسل افتخار میکنیم.
جمله میگویم شما هم بگویید. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِکُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَی اَولَادِ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ» (زیارت عاشورا)
خدایا تمام عزاداران تاریخ را که مردهاند با امام حسین محشور بفرما. تمام عزادارانی که بالفعل دارند عزاداری میکنند نیت خالص و عزاداریشان را مبارک و مقبول و مورد قبر و قیامت قرار بده. عزاداریهای ما را با محتوای قرآنی و نهجالبلاغی و آداب اسلامی گره بزن. قلب صاحب عزای اصلی حضرت مهدی را برای همیشه از ما راضی و ما را خادم اسلام و مسلمین قرار بده. شر آمریکا و اسرائیل و شر هر صاحب شری را به خودش برگردان. هرچه به عمر ما اضافه میکنی به ایمان و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن. روح ارواح انبیاء و اوصیا و مراجع تقلید و امام و شهدا و پدران و مادران و مربیان و کسانی که در وجود ما، در اسلام ما، در تشیع ما، در انقلاب ما سهمی داشتند، حقی بر گردن ما دارند، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
از همهی شما تک تک، از برادر عزیزمان، امام جمعهی محترم کیش، خصوصاً که خیلی زحمت میکشند ما را تا اینجا میکشند، عرض کنم چون ما مثل آجری هستیم در پایه، خیلی باید کلنگش تیز باشد که بتواند این طرف و آن طرف را خراب کند و ما را از دل دیوار اینجا بکشد. و به هر حال زحمتی کشیدند، دیگران زحمت کشیدند. از هرکس زحمت کشیده این جلسه را درست کرده، بانیان خیر، خدایا همهی این زحمات را ذخیرهی قیامت قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در شب عاشورا، امام حسین علیه السلام یارانش را به اداری چه امری سفارش کرد؟
1) حق الناس
2) تکالیف الهی
3) حقوق خانواده
2- در فرهنگ قرآن، کدام خلوص و اخلاص ارزشمند است؟
1) با گذر از میان آلودگیها و پلیدیها
2) با دوری از افراد و اجتماعات
3) با نزدیک شدن به پاکان و مخلصان
3- در میان تکالیف الهی، جامعترین وظیفه دینی کدام است؟
1) حج
2) نماز
3) جهاد
4- کدام کار، در کنار همه وظایف دینی توصیه شده است؟
1) توجه به والدین
2) توجه به فرزندان
3) رسیدگی به نیازمندان
5- آیه 114 سوره هود، به کدام اثر نماز اشاره دارد؟
1) صبر در سختیها
2) آمرزش گناهان
3) قبولی دیگر اعمال