اهداف قيام امام حسين(عليه‌السلام)

1- حفظ اسلام اصيل و اصلاح مسير امت
2- حفظ حقوق مردم، مقدم بر تكاليف الهي
3- انجام تكاليف بر اساس حجّت ديني نه سليقه فردي
4- جايگاه مراجع ديني در امور اجتماعي
5- جايگاه نماز در قيام امام حسين(عليه‌السلام)
6- نماز، جامع تمام كمالات ديني
7- توجه ويژه اسلام به محرومان و نيازمندان

موضوع: اهداف قيام امام حسين(عليه‌السلام)

تاريخ پخش:  14/09/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

چند تا موضوع را مي‌خواهم امشب صحبت كنم. يكي اينكه قيام امام حسين براي اين بود كه فكر مردم را تغيير بدهد. روايات زيادي داريم كه فرهنگ مردم را امامان عوض مي‌كردند. از خود قرآن شروع كنم. قرآن مي‌گويد: «لَيْسَ الْبِر» (بقره/189) اين… «وَ لكِنَّ الْبِر» (بقره/189) اين… يعني كار خير مي‌خواهي بكني، اين نيست. اين است. معلوم مي‌شود از قديم در طول تاريخ مردم در فهم دين گير بودند. مثلاً مي‌گفتند: فلاني آدم زاهدي است. حديث مي‌گويد: «ليس الزهد» اين… زهد اين نيست، اين است.

بعضي‌ها مي‌گويند: فلاني سخاوت دارد، حديث داريم «ليس السخي…» اين آقايي كه ولخرجي مي‌كند سخاوت ندارد، «ليس الشجاعه اين… بل الشجاعه اين» يك روز من به فكر افتادم كه كجا گفتند: اين نيست، اين هست. اين نيست، اين هست. معلوم شد كه گاهي وقت‌ها مردم در فهم دين دچار اشتباه مي‌شوند.

1- حفظ اسلام اصيل و اصلاح مسير امت

گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: فلاني مذهبي است. يك خرده كه نگاهش مي‌كنيم نزد او حرف مي‌زنيم، مي‌بينيم نه اصلاً مذهبي نيست. آن كسي كه اين را گفت اشتباه كرد، مذهب چيه؟ عزاداري چيه؟ تقوا چيه؟ تقيه چيه؟ صبر چيه؟ قناعت چيه؟ شجاعت چيه؟ ايثار چيه؟ محبت چيه؟ عشق چيه؟ ولايت چيه؟ امام حسين(ع) فرمود: دين دارد عوض مي‌شود. «أَ لَا تَرَوْنَ انَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِه‏» (بحارالانوار/ج44/ص192) به حق ديگر كسي عمل نمي‌كند. كسي از باطل نهي نمي‌كند. يعني من اگر قيام نكنم، و لذا امامان ما، گاهي حضرت امير به خودش سيلي زد. «و ضرب علي وجهه خده» در گوش خودش زد، كه چرا شما اينطور هستيد؟ گاهي اميرالمؤمنين اوه مي‌كشيد. آه… «أين ابن التيهان» اوه، اوه… چند تا اوه اوه در نهج البلاغه داريم.

گاهي حضرت امير ديد يك افرادي الگو شدند، حضرت امير تندترين حرف‌ها را نثار اينها مي‌كرد. «قَاتَلَهُمُ اللَّه‏»، «قَاتَلَكمُ اللَّه‏» خدا مرگتان بدهد. يا «أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاح‏» (نهج البلاغه/ج7/ص187) اي لاشه‌هاي بي روح!

تعبيرات خيلي تند. امام حسين شهيد شد تا دين سر جايش بيايد. كارهايي كه امام حسين كرد، 1- حق الناس، امام حسين وقتي كربلا آمد زمين كربلا را خريد. گفت: نمي‌خواهم خون من در زمين مردم ريخته شود. بعد هم فرمود: هركس زمين‌هاي اطراف هم خريد. مي‌خواهم زوارهاي من پايشان را در زمين غصبي نگذارند. مسأله‌ي حلال خوردن و حرام خوردن. شب عاشورا فرمود: اي ياران من، هركدام به مردم بدهي داريد، برويد بدهي مردم را بدهيد، به جاي اينكه در جبهه بياييد. اين حق الناس مسأله‌ي مهمي است.

2- حفظ حقوق مردم، مقدم بر تكاليف الهي

حضرت مسلم را كه مي‌خواستند شهيد كنند، فرمود: من يك مقدار بدهي دارم. پيغمبر وقتي مي‌خواست تبوك برود، فرمود: يا علي، «وَ أَنْتَ تَقْضِي دَيْنِي‏» (بحارالانوار/ج28/ص54) من بدهي دارم، تو بدهي مرا بپرداز. در قرآن مي‌گويد: اگر كسي مرد، «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‏ بِها أَوْ دَيْنٍ» (نساء/11) اول بدهي اش را بدهيد، بعد ارثش را تقسيم كنيد. اين بدهي را حساب كنيم. به چه كسي بدهكار هستيم؟ اگر مال مردم را خورديم، مسأله‌ي مهمي ‌است. «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّة» (كافي/ج5/ص124) حديث داريم لقمه‌ي حرام در نسلتان اثر مي‌كند. اگر يك سگ مرده اي، گربه‌ي مرده اي در استخر باشد، شما گلاب و عطر هم در اين استخر بريزي، بد بو مي‌شود. لقمه‌ي حلال و مال حرام مسأله‌ي مهمي ‌است. حلال و حرام را هم بايد فقيه بگويد. نه اينكه خودمان حساب كنيم. اين به آن در!

آخر يك نفر فرش‌هاي مسجد را در حسينيه برد. آقاي محل گفت: اين فرش‌ها وقف مسجد است. چيزي كه براي مسجد است نمي‌شود در حسينيه برد. گفت: مگر ما چه كرديم؟ ما در حسينيه برديم، روي آن سينه زديم. ابالفضل هردو دستش را به خدا داد. حالا خدا دو تا فرش را به ابالفضل نمي‌دهد؟ مثلاً مي‌گويد: چون ابالفضل دست هايش را به خدا داد، پس من هم زيلوهاي مسجد را در هيأت ابالفضل مي‌برم. اين رقمي ‌تحليل مي‌كنيم. حساب حساب است، كاكا برادر.

من خدمت امام رسيدم، ايام جبهه بود. گفتم: ما سالي چند بار جبهه مي‌رويم، متأسفانه خاصيت رزمندگي نداريم. ولي خوب با رزمنده‌ها مي‌گوييم، مي‌خنديم، حديث مي‌خوانيم. آيه مي‌خوانيم. معلمي ‌مي‌كنيم. گپ مي‌زنيم. ولي خوب من لابه لاي اين سخنراني‌ها از كسي پول نمي‌گيرم. ولي بالاخره در ارتش مي‌رويم آنجا ناهار مي‌خوريم. بعد مي‌رويم سپاه آنجا بنزين مي‌زنيم. بعد مي‌رويم جهاد سازندگي آنجا تلفن مي‌كنيم. بالاخره خودم و پاسدارهايم با ماشينمان لا به لاي اين گردان‌ها و تيپ‌ها و لشگرها، گرسنه شديم مي‌خوريم، بنزين مان كم شد، از همان پمپ بنزين، بنزين مي‌زنيم. اينها بايد از هم جدا شود؟ گفت: بله. گفتم: اِ… يعني اگر سپاه رفتيم، سي ليتر بنزين زديم، بگوييم: خوب، رفتيم ارتش دو ليترش، برگشتيم جهاد يك ليترش، يعني من بايد هميشه نگاهم به عقربك ماشين باشد؟ تا ببينم… گفت: بله اينها را جدا كن. گفت: آقا اگر اينطور است، من كه اصلاً نمي‌توانم اين كار را بكنم. اجازه بدهد من فقط در نهضت سواد آموزي باشم، از نهضت بخورم، براي نهضت هم كار كنم. اينكه من خواسته باشم، تاب بخورم در جبهه‌ها و اينها اصلاً قابل جدا شدن نيست. ايشان يك لحظه تأمل كرد، فرمود: تو مهمان من باش. گفتم: نه، ما شوراي مركزي نهضت سواد آموزي پنج نفر هستيم. شما پنج نفر اجازه مي‌دهيد؟ گفت: نه! اينكه همه بيت المال است، همه و همه… اين هم كه ديگران بيشترش را خوردند، دليل نمي‌شود.

گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: آقا اين كار حرام است. مي‌گويد: برو بابا، كشتي آهن را در دريا مي‌كارند. حالا شما سر يك قرقره به من گير مي‌دهيد؟ خوب اين حالا اگر يك كارخانه‌ي شراب سازي است، نمي‌شود گفت: چون كارخانه‌ي شراب سازي است، شما يك ليوان شراب را طوري نيست، بخور! يك قاشق چاي خوري‌اش هم حرام است. اين لقمه‌ي حلال و حساب بيت المال مسأله‌ي مهمي ‌است. اين مورد اول.

3- انجام تكاليف بر اساس حجّت ديني نه سليقه فردي

2- كارها بايد روي فرم باشد. حضرت دعا كه مي‌كند مي‌گويد: مي‌خواهم در راه خدا كشته شوم. «و قتلا في سبيلك، مع رايته نبيك، و سيره جدي» يعني بايد خط درست باشد. آقا بگذاريد يك مثال بزنم. شما اگر بهترين چاي را در آفتابه كنند، مي‌خوري؟ چاي است، بهترين چاي را دم مي‌كنيم و در آفتابه مي‌ريزيم. مي‌گويي: نه، چاي بايد در ليوان خودش باشد. عارفي حق دارد به من درس اخلاق بگويد، كه اين عارف خودش هم فقيه باشد. در زمان ما يك مشت عارف نما پيدا شدند، اينها مجتهد هم نيستند. اسلام شناس هم نيستند، همينطور يك تذكراتي مي‌دهند. اين آيه را چند بار بخوان. اين دعا را چند بار بخوان. فلان روز، روزه بگير. تو چه كاره هستي كه نسخه مي‌دهي؟ عرفان و اخلاقي قبول است كه اخلاق گو و عارفش مجتهد باشد. مجتهد هم ليسانس و فوق ليسانس و دكتر نيست. مجتهد… ما الآن مجتهدي نداريم كه زير سي و پنج سال درس خوانده باشد. يعني بايد ده برابر، پانزده براير يك دانشجو درس بخوانند، كه مثلاً قدرت اجتهاد پيدا كند. كار بايد حكم، مجوز داشته باشد. هركس آمپول بردارد بزند، اين طرف خوب نمي‌شود. اين هم نكته‌ي دوم. 1- لقمه‌ي حلال 2- كارها بايد زير نظر فقيه عادل باشد. و فقيه عادل هم از اختصاصات ما است.

بگذاريد من يك ولايت فقيه از اديان قبل بخوانم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

شما فكر مي‌كنيد ولايت فقيه براي اسلام است. اين ولايت فقيه معلوم مي‌شود در اديان قبل هم بوده است. من يك آيه مي‌خوانم خيلي از شما معنايش را مي‌فهميد. حالا ببينيد.

«انا» را مي‌دانيد يعني چه؟ «انا» ما، «انزلنا» يعني چه؟ «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراة» تورات هم يعني تورات. «هُدىً وَ نُور» هم مي‌دانيد يعني چه. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»، سوره‌ي مائده آيه‌ي 44. ولايت فقيه در اديان ديگر. «أَعُوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم‏»، آيه خيلي آسان است. هركس فارسي هم بلد باشد، نصفش را مي‌فهمد. «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ» ما تورات را بر موسي نازل كرديم. «فيها هُدىً وَ نُورٌ» در تورات هم هدايت است هم نور. «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ» طبق اين توراتي كه نازل كرديم، انبياء حكومت را داوري مي‌كنند. بعدش مي‌گويد: «وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ» علما، يعني علما طبق تورات حكم مي‌كنند. اين ولايت فقيه است. ولايت فقيه يعني انسان طبق قانون قرآن حكم كند. در زمان موسي هم علماء طبق قانون تورات حكم مي‌كردند. اين چيز تازه اي نيست.

اصلاً آمريكا ولايت فقيه دارد. اسمش را نمي‌برد. ولايت فقيه يعني يك نفر در مملكت حرف آخر را بزند. در خود آمريكا بين بوش و رقيبش دعوا شد. يك خرده چانه زدند و گفتند: حرف آخر را قوه‌ي قضاييه مي‌زند. قوه‌ي قضاييه آمريكا حكم كرد كه بوش رئيس جمهور باشد و خلاص! در همه دنيا هروقت اختلاف مي‌شود يك نفر بايد حرف آخر را بزند. حالا او يا شاه است، يا رئيس جمهور است يا قوه‌ي قضاييه است. زنده باد جمهوري اسلامي ايران! چرا؟ براي اينكه حرف آخر را يك مجتهد عادل مي‌زند. وحشت نداريم.

يا مثلاً مي‌گويند: ما كه خمس مي‌دهيم، ببخشيد… ما كه ماليات مي‌دهيم ديگر براي چه زكات بدهيم؟ براي چه خمس بدهيم؟ چند تا پول بدهيم؟ اصلاً خمس و زكات خودش با ماليات فرق مي‌كند. يك كسي گوشش درد مي‌كرد، گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد مي‌كرد، كشيدم. گفت: آخر اين فكر چه ربطي به آن دارد؟ شما ماليات كه به دولت مي‌دهي، براي نيازهاي شخصي ات مي‌دهي. مي‌گويي: حكومت اين پول را بگير. من درون خانه را موزاييك و سنگ كردم، تو اين پول را بگير، بيرون را آسفالت كن. در خانه آتش نشاني، كپسول دارم. بيرون ماشين آتش نشاني. در خانه آكسار آسپرين دارم، بيرون درمانگاه. در خانه گلدان و باغچه دارم، بيرون پارك. در خانه قفل زدم، بيرون پليس بگذار. من يك نيازهايي دارم، با دست خودم در خانه خرج مي‌كنم. اينها را هم تو بگير، و مشكلات بيرون خانه مرا حل كن. جاده، پليس، درمانگاه، آتش نشاني، مدرسه، دانشگاه. پول كه به دولت مي‌دهي براي ماليات مي‌دهي كه نياز شما را حل كند. ولي خمس و زكات را نمي‌گويي: حضرت آيت الله العظمي ‌سلام عليكم! اين پول را بگير مشكل مرا حل كن. هيچ كس نگفته: پول را بگير و مشكل مرا حل كن. مي‌گويد: پول را بگير خرج دينم كن. پولي كه خرج دين مي‌شود، خودش فرق مي‌كند با پولي كه خرج خانه و ماشين و تلفن مي‌شود. ما ماليات مي‌دهيم، درش خمس هست. ربطي به هم ندارد. نيت او بايد خالص باشد. ماليات لازم نيست خالص باشد. ماليات ريا هم باشد بايد بدهي. با زور هم باشد، بايد بدهي. ولي خمس را اگر دستت را بستند، با زور از جيبت پول درآوردند، اصلاً خمس قبول نيست. اگر شير را در صورت شما گرفتند كه وضو نيست. در همه‌ي اقيانوس‌ها شما را تاب بدهند. باز هم شما جنب هستي. بايد نيت غسل كني تا غسل شود. اگر يك جنبي را در همه‌ي درياها تاب بدهند، باز هم جنب است. بايد نيت كند. نيتش هم بايد        خالص باشد. خالص هم باشد يعني يك درصدش براي غير خدا نبايد باشد. اخلاص مثل سوراخ توپ است. اگر يك سوراخ به توپ فوتبال و واليبال بزني، ديگر كل بازي لغو مي‌شود.

مثلاً بنده نمازم را براي خدا مي‌خوانم. يكي از واجبات، ركوعي، سجودي براي غير خدا، كل نماز باطل است. همه‌ي واجبات براي خداست، يك مستحبي براي غير خدا مي‌گويد. مثلاً دعاي دست مستحب است. مستحب هم براي غير خدا، نماز باطل است. واجب خدا، مستحب هم خدا. يك مكاني مي‌ايستم براي غير خدا. مثلاً يك جايي مي‌ايستم كه دوربين مرا نشان بدهد. باز نماز باطل است. اگر دوربين نشان داد باطل نيست. اگر شما بايستي كه دوربين نشانت بدهد. يكوقت آدم نماز مي‌خواند دوربين مي‌آيد نشان مي‌دهد. من ديگر چه خاكي بر سرم كنم؟ اما يكوقت هم مي‌گويي، آنجا بايستم كه دوربين نشانم بدهد. نماز باطل است. اگر يك زماني انجام مي‌دهي كه بفهمند. مثلاً نماز براي خدا، واجب، مستحب، ولي اول وقت نماز مي‌خواني كه بگويند: اين پسر خوبي است. اين جوان خوبي است. نمازش را اول وقت خواند، باز نماز باطل است. اگر يك قيافه اي مي‌گيري براي غير خدا، مثلاً نماز واجب و مستحب، مكان و زمان همه خودت، عبا روي دوشت مي‌اندازي و گردنت را كج مي‌كني. هر قيافه اي به خودت بگيري كه در يك هيأتي باشي، هيأت براي غير خدا باشد، اين هيأت يعني قيافه. شكلي به خودت مي‌گيري كه براي غير خداست. آن شكل هم باز نماز را باطل مي‌كند. نماز يك ذره غير خدا باشد باطل است. يكي از كلمات نماز براي غير خدا باشد، باطل است. خمس و سهم امام نيت خلوص مي‌خواهد. ولذا اگر يك سيدي را ديدي دلت ريش ريش شد، سوخت. خمس دادي، بعضي‌ها مي‌گويند: خمست قبول نيست. چون براي مرحم دلت دادي. دلت سوخت خمس دادي.

من يكوقت كنار رودخانه‌ي آبي رفتم. آب سرد بود و خنك بود، گفتم: يك وضويي بگيريم. تا آب را ريختند، گفتم:‌ هاي هاي هاي! هاي هاي هاي! گفتند: وضويت باطل است، براي هاي هاي است. گفتند: وضو باطل است. گفتم: پس چه كنم؟ گفتند: هيچي وضو نگير. مي‌خواهم هاي هاي كنم. خيلي خوب، وضو را كنار گذاشتيم. يك خرده آب ريختيم هاي هاي كرديم. جگرم كه حال آمد، خسته كه شدم، گفتم: تمام شد؟ گفتم: حالا برو.

اميرالمومنين مهمان بود، آمد خانه يك چيزي خورد و رفت. فاطمه زهرا گفت: آقاجان شما امشب مهمان هستي. گفت: مهمان هستم. چون مهمان هستم غذا مي‌خورم مي‌روم. چون گرسنه هستم، مي‌ترسم كه وقتي مي‌روم مهماني براي غذا باشد. مي‌آيم به قول ما يك ته بندي مي‌كنم، گرسنگي ام را حل كنم كه اگر مهماني مي‌روم براي دعوت يك مومن بروم. يك مومني از من دعوت كرده مي‌روم. براي شكمم نروم. مسأله مهم است.

4- جايگاه مراجع ديني در امور اجتماعي

ما كه ماليات مي‌دهيم ديگر چرا خمس بدهيم؟ آقا من مي‌خواهم خودم خمس را بدهم. مي‌تواني اجازه بگيري بدهي. به مرجع تقليدت بگويي: آقا ما يك فاميلي داريم، فقير است  و مشكل دارد، مشكلاتش را به مرجع بگويد، اجازه بگيرد و بدهد. اما بايد بگويي: پول براي امام زمان است. نگويي: براي من است. چون وقتي شما پول دادي، براي خودت بله قربان گو درست مي‌كني. خالص خالص!

يك كسي خمس كه مي‌خواست بدهد، روزهاي برفي خمس مي‌داد. گفت: روزهاي برفي چند تا همسايه داريم سيد هستند. مي‌گوييم: بيا برف‌هاي خانه را پايين بزن، وقتي پولش مي‌دهم، هم پول برف روبي است، هم پول خمس. اينها باطل است. نمي‌شود غير خدا قاطي آن بشود. مثل حرمي كه مي‌آييم. ما از حرم امام رضا كه مي‌آييم، درهاي طلايي را مي‌بوسيم، بعد مي‌رسيم در صحن، درهاي چوبي را حال نداريم ببوسيم. يعني امامت ما با طلا قاطي است. قرآن به شير خالص گفته است. چرا شير خالص است؟ «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» (نحل/66) شير از لا به لاي پهن و خون رد مي‌شود. نه بوي پهن مي‌گيرد، نه رنگ خون. امام حسين حق الناس را توجه داشت. امام حسين نماز مي‌خواند. دو ركعت نماز همراه با…

5- جايگاه نماز در قيام امام حسين(عليه‌السلام)

من چند دقيقه اي را هم راجع به نماز صحبت كنم. گرچه شما «الْحَمْدُ لِلَّه‏» نماز مي‌خوانيد. ولي گير ما اين است كه ترياكي‌هاي ما يك ترياكي درست مي‌كنند. يعني اگر پانصد تا ترياكي را يكجا بياندازي، سال ديگر حضرت عباسي هزار تا مي‌شوند. ولي پانصد تا نماز خوان را يكجا كني، سال ديگر پانصد و پنجاه نفر هم نمي‌شوند. ترياكي‌ها خيلي موفق هستند. موفق ترين گروه ما گروه ترياكي‌ها هستند. رمز ترياكي‌ها چيه؟ ترياكي‌ها نه روزنامه دارند، نه اينترنت، نه سايت، نه لب تاپ، كرسي هم ندارند. تريبون هم ندارند. راديو و تلويزيون هم ندارند. چرا ترياكي‌ها موفق تر هستند؟ رمز ترياكي‌ها تبليغ تن به تن و چهره به چهره است. يعني يكي يكي با يك نفر مي‌نشينند ترياكي‌اش مي‌كنند، همه شما در خط ترياكي‌ها برويد. يعني نگاه كنيد اين آقا چرا نماز مي‌خواند؟ من روي منبر نمي‌دانم ولي شما مي‌داني پسرعمويت، پسر خاله ات، آن خانم مي‌داند دختر خاله اش، ببينيم مشكلش چيه؟ با اينها كه صحبت مي‌كني چند تا حرف دارند. يك نفر مي‌گويد: آقا اين كشورهايي كه نماز مي‌خوانند عقب هستند. مي‌گوييم: اگر يك كسي ماشينش نرفت، بايد ديد اين مشكلش چيه كه حركت نمي‌كند. در قرآن هم داريم «وَ اعْبُدُوا» (نساء/36) عبادت كنيد، هم داريم «وَ اعْلَمُوا» (بقره/194) درس بخوان. «وَ اعْبُدُوا» يعني نماز بخوان، «وَ اعْلَمُوا» يعني درس بخوان. شما «وَ اعْبُدُوا» را عمل مي‌كني، «وَ اعْلَمُوا» را عمل نمي‌كني. چرخ جلو را باد مي‌كني، چرخ عقب را باد نمي‌كني. خوب نمي‌رود. دين ما يك دين جامعي است.

يكي از كارهايي كه تا به حال روي آن كار نشده است، مهندسي اسلام است. اين نماز يك مهندسي است. اگر به شما بگويند، در ژاپن يك خودكار درست شده، اين خودكار هم راديو ضبط است. هم كامپيوتر است، هم ماشين حساب است، هم چاقو است، هم پاشنه كش است، هم چيه، هم دوربين عكاسي است. يعني همه چيز واقعاً… اين نماز ما حدود سيصد رقم چيز دارد. كه من امشب چند دقيقه سي، چهل موردش را مي‌گويم. اگر كمالي پيدا كرديد كه در نماز نيست، من همين جا جايزه مي‌دهم. يك كمال پيدا كنيد كه در نماز نباشد.

ببينيد بچه اي كه به دنيا مي‌آيد، همه‌ي ويتاميني بدنش لازم دارد. نوزاد را روز اول، بدن اين نوزاد را سوراخ سوراخ كنيم. چطوري ويتامين‌ها را در بدن اين نوزاد ببريم؟ خداي حكيم يك شير در سينه‌ي مادر گذاشته است، در اين شير همه چيزي هست. بدن آب مي‌خواهد، شير مادر آب دارد. بدن قند مي‌خواهد، شير مادر قند دارد. بدن كلسيم مي‌خواهد، فسفر مي‌خواهد، چربي مي‌خواهد، هرچيزي بدن لازم دارد خدا اين را در شير جاسازي كرده است. تمام كمالات در نماز هست. شما يك كمالي را پيدا كن كه در نماز نيست، من همين جا به شما جايزه مي‌دهم.

6- نماز، جامع تمام كمالات ديني

1- عدالت كمال است، پيش نماز بايد عادل باشد. البته عادل باشد، عدالت را معنا كنم. عادل معنايش اين نيست كه در عمرش گناه نكرده است. عادلي كه من از او گناه كبيره نديدم. وگرنه تنگ گوش من بگو: آقاي قرائتي! تو كه پيش نماز هستي، راستش را بگو، گناه نكردي؟ به تو چه؟ تو از من گناه نديدي، من براي تو عادل هستم. نظم در نماز هست. صف‌ها بايد منظم باشد. خورشيد در نماز هست. قرآن مي‌گويد: نماز ظهر را با خورشيد تطبيق كن. «لِدُلُوكِ الشَّمْس‏» (اسراء/78) ماه در نماز هست. نماز اول ماه و آخر ماه با ديدن ماه است. وسط ماه، ستاره در نماز هست براي تشخيص قبله، آب در نماز هست، براي وضو و غسل. خاك در نماز هست، براي سجده و تيمم. شهيد در نماز هست، مهر كربلا. حضور در صحنه در نماز هست، قد قامت الصلاه همه حاضر مي‌شوند. مردمي ‌‌بودن در نماز هست. يعني همه با هم يكسان هستيم، ما صفي نداريم به نام صف اول براي بنز سوارها، صف دوم براي تويوتا، صف سوم براي پژو، پيكان، ژيان، موتور هندا، موتور گازي، درشكه، بشكه، الاغ، اينطور نيست. همه با هم «بِحَوْلِ اللَّهِ» مي‌گوييم. همه با هم «سَمِعَ اللَّهُ» مي‌گوييم. امتيازي نيست.

توحيد در نماز هست. در نماز مي‌گويي: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَريكَ لَه» توحيد است. معاد در نماز هست «مالك يوم الدين» در چه خطي هستي؟ «اهدنا الصراط المستقيم» زنده باد «انعمت عليهم» مرده باد «مغضوبين و الضالين». ريتم و موسيقي در نماز است. «بسم الله الرحمن الرحيم، رب العالمين، الرحمن الرحيم، مالك يوم الدين، نستعين، مستقيم، ضالين، احد، صمد، يلد، يولد» نماز ريتم دارد.

ورزش در نماز هست. حركات ركوع و سجود. عطر در نماز هست، شما اگر عطر بزني، يك ركعت شما سي ركعت مي‌شود. مسواك در نماز هست. وقت وضو مسواك بزني، يك ركعت شما هفتاد ركعت مي‌شود. شانه در نماز هست، سي تا براي شانه، سي تا براي عطر و گلاب، هفتاد تا هم براي… ازدواج در نماز هست. كسي اگر ازدواج كند، يك ركعتش هفتاد برابر مي‌شود. بعد از ازدواج، همسرداري در نماز هست. زن و شوهري كه به هم نيش بزنند، نماز هيچ كدام قبول نيست. لقمه‌ي حلال در نماز هست. كسي لقمه‌ي حرام بخورد، نمازش قبول نيست. كمك به فقرا در نماز هست. حضرت علي در نماز انگشترش را داد. نگفت: بنشين نماز من تمام شود. يعني كمك به فقرا در نماز هست نه بعد از نماز. بيست و هفت تا از آيات قرآن نماز و زكات به هم چسبيده است. «يُقيمُونَ الصَّلاةَ» باقي‌اش را هم شما بگوييد. «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (مائده/55) آنجا كه مي‌گويد: «يُقيمُونَ» مي‌گويد: «وَ يُؤْتُونَ» آنجا كه مي‌گويد: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ» مي‌گويد: «وَ آتُوا الزَّكاةَ» (بقره/83) «وَ أَقيمُوا، آتُوا»، «يُقيمُونَ، وَ يُؤْتُونَ».

7- توجه ويژه اسلام به محرومان و نيازمندان

احترام به فقرا در نماز هست. مي‌گويد: «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» يعني زكات را در خانه‌ي فقير بده. نبر خانه ات فقيرها در خانه ات بيايند و بگيرند. حدود 500 آيه در قرآن داريم، كمك به فقرا. باور مي‌كرديد؟ با لفظ اعطا، عطا، «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏» (ليل/5) با لفظ ايتا، «وَ إيتاءَ الزَّكاة» (انبياء/73) با لفظ زكات، با لفظ خمس، با لفظ كفاره، با لفظ صدقه، با لفظ انفاق، واژه‌هاي مختلف حدود 500 آيه براي سير كردن گرسنه ها. نذر، عهد، سير كردن گرسنه‌ها در نماز است. انگشتر دادن، در روزه هم هست. كسي روزه بخورد، بايد شصت فقير را روزه بدهد. بايد كفاره بدهد. نماز، روزه، حج.

حاجي‌ها در عيد قربان گوسفند كه مي‌كشند بايد بخشي‌اش را به فقرا بدهند. خمس و زكات هم كه سهمي‌اش براي فقرا هست. در جهاد هم فقرا هست. چون مي‌گويد: اگر جبهه رفتي، پيروز شدي، هرچه از غنايم جنگي گرفتي، بخشي‌اش براي فقرا. يعني اين سير كردن گرسنه‌ها در نماز و روزه و حج و خمس و زكات و در همه جا، جاسازي شده است. مسأله‌ي فقرا مسأله‌ي مهمي ‌است. چه چيز در نماز نيست؟

نشاط در نماز هست. اگر مي‌خواهي وضو بگير با آب سرد وضو بگير و خشك نكن. اگر اين آب سرد روي پوست بدنت باشد، يك ركعت تو سي برابر اضافه مي‌شود. عجب! من يك كتابي نوشتم به نام پيوندهاي نماز. حدود دويست رقم چيزي در اين نماز هست. دويست رقم چيز، البته من نه فقيه هستم، نه فيلسوف و نه عارف و هيچي. يك طلبه هستم يك خرده روي اين كار كردم. شايد شما فكر كنيد يك چيز ديگر گير شما بيايد. فرياد در نماز هست. اذان، نماز مثل سوزن است. تمام كارهاي خير مثل نخ، اگر سوزن فرو رفت نخ هم مي‌رود، اما اگر سوزن ايستاد، نخ هم مي‌ايستد. اگر كسي نماز نمي‌خواند ولي عزاداري مي‌كند. عزاداري‌اش مي‌ايستد. عزاداري‌اش مثل نخ است، ولي مي‌ايستد. اگر سوزن فرو رفت، نخ هم فرو مي‌رود. «فإن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها» (بحارالانوار/ج10/ص393) اگر نماز قبول شد، باقي كارها قبول مي‌شود، نماز رد شد، همه چيز رد مي‌شود. خود امام حسين مقام اولش براي نماز است. «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ» بعد مي‌گوييم: «وَ جَاهَدْت‏» (كافي/ج4/ص570) يعني نماز خواندنش… آن هم نماز اول وقت، امام حسين روز عاشورا از مستحبات هم نگذشت. حسين جان قربانت بروم، جنگ است! باشد، نماز اول وقت. با جماعت، «اللَّهُ أَكْبَر»! با اذان، «اللَّهُ أَكْبَر»! امام حسين از نماز كه نگذشت هيچ، از مستحبات نماز هم نگذشت.

حاج احمد آقا مي‌گفت: روزي كه شاه از ايران فرار كرد، چند صد خبرنگار، پاريس، نوفلوشاتو جمع شد. امام روي كرسي آمد گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»، مقداري صحبت كرد، تمام دوربين‌ها سخن امام را مستقيم به كره‌ي زمين مخابره مي‌كردند. يعني امام داشت با كره‌ي زمين صحبت مي‌كرد. حاج احمد آقا مي‌گفت: وسط سخنراني‌اش يكباره گفت: احمد! گفتم: بله آقا. گفت: ظهر شده؟ گفتم: آقا ظهر شرعي الآن است. تا گفتم: الآن ظهر شرعي است، اصلاً انگار نه با كره‌ي زمين مخابره مي‌كند. بلند شد رفت. اصلاً والسلام عليكم نگفت. هيچي هيچي! انگار داشت با ديوار حرف مي‌زد. گفتند: آقا در اين سخنراني داشتي با دنيا حرف مي‌زدي. گفت: دنيا را ول كن. امام خيلي به مدرس عشق مي‌ورزيد. خيلي! زماني كه مدرس با پهلوي درگير بود، امام طلبه‌ي جواني بود از قم به تهران مي‌آمد با جاده‌ي قديم و ماشين قديم. مي‌آمد مجلس مي‌رفت، سخنراني‌ها مدرس را مي‌ديد. خيلي به مدرس، ارادت داشت. يعني تحت تأثير مدرس بود. خوب جمهوري اسلامي هم يك شيرين كاري كرد عكس مدرس را روي بعضي اسكناس‌ها چاپ كرد و گفت: به امام بدهيد خوشحال شود. اولين… اين را آقاي صانعي مي‌گفت. مي‌گفت: تا عكس امام را، مدرس را ديدند كه روي اسكناس است، امام فرمود: يك سوره خواند، گفت: ثواب اين سوره براي مدرس. فرمود: ارزش مدرس به اين نيست كه عكسش روي چاپ بيايد. روي اسكناس بيايد. مدرس ارزش ديگري دارد. بالاتر از اين حرف هاست. ما هستيم كه دلمان با اين عكس‌ها خوش است. «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) حضرت سليمان گفت: شما هستيد كه دلتان به اين هدايا خوش است.

مسأله‌ي نماز را خيلي جدي بگيريم. مسأله‌ي لقمه‌ي حلال را جدي بگيريم. امام حسين روز عاشورا علي اكبر را قبل از ديگران به جبهه فرستاد. اين هم يك مسأله‌ي مهمي ‌است. مي‌گويد: اگر مي‌خواهي حرفت اثر كند، بايد خودت هم عمل كني. خدا وقتي مي‌خواهد به مردم بگويد، مردم بر پيغمبر صلوات بفرستيد، نمي‌گويد: مردم صلوات! مي‌گويد: مردم، «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ» (احزاب/56) خدا، فرشته ها، اينها دارند، صلوات مي‌فرستند، بعد مي‌گويد: پس شما هم بفرستيد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين شما هم «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (احزاب/56) (صلوات حضار) اگر مي‌خواهيد حرف ما اثر كند، بايد خود ما هم اهل عمل باشيم.

به نماز توجه داشته باشيم. نماز ما را بيمه مي‌كند. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) ببين كسي لباس سفيد بپوشد خودش روي زمين سياه نمي‌نشيند. حديث داريم اگر يكوقت يك خلافي از شما سر زد سريع به مسجد برويد و نماز بخوانيد. چون قرآن مي‌گويد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» (هود/114) اين نماز باعث مي‌شود كه، نماز تشبيه شده به آب رودخانه اي كه آدم دستش را بشويد. نماز را خيلي جدي بگيريم. ممكن است شما اكثرتان كارمند و كارگر باشيد و در منطقه‌ي گراني اصلاً پس انداز نكنيد. ولي ممكن هم هست بعضي‌ها پس انداز كنند. سعي كنيم لقمه‌هاي ما خمس داده باشد.

من امشب يك جلسه اي داشتم قبل از اينجا، يك جمع هفتاد، هشتاد نفري بودند. براي آنها گفتم. چون يك دقيقه هست براي شما هم بگويم. شما هم براي ديگران بگوييد. من يك دقيقه مي‌خواهم، سه تا حديث براي خمس بخوانم. هر حديثي بيست ثانيه. يعني سه حديث يك دقيقه مي‌شود.

1- امام جواد فرمود: به شيعيان من بگوييد من امام جواد هستم. ضامن هستم خمس بدهيد مال شما كم نشود.

2- امام كاظم فرمود: اگر پول لازمي را ندهيد، خداوند چنان زندگي شما را تاب مي‌دهد كه دو برابرش را در راه باطل بدهيد. يعني دو ميليون حق است بايد بدهي، نمي‌دهي. خدا يك خرج چهار ميليوني در سفره ات مي‌گذارد. رزق اين نيست كه شما داشته باشي. رزق اين است كه ممكن است آدم دارد، در دستش آتش مي‌گيرد.

يك كسي يك سيب برداشت، گفت: من با اين سيب آبروي امام صادق را مي‌ريزم. گفتند: چه مي‌كني؟ گفت: امام را به چالش مي‌كشم. گفتند: چه مي‌كني؟ گفت: بياييد ببينيد. به امام مي‌گويم: اين سيب رزق من هست يا نه؟ اگر گفت: رزقت نيست، فوري مي‌خورم. امام شرمنده شود. اگر گفت: رزقت هست، فوري لگد مي‌كنم. هرچه امام گفت ضدش را انجام مي‌دهم، امام رسوا مي‌شود. به قول امروزي‌ها امام را به چالش مي‌كشيم. خوب يك عده هم «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض‏» (بقره/10) بودند. رفتند و اين آقا گفت: اين سيب رزق من هست يا نه؟ باقي‌اش را مي‌دانيد؟ كسي باقي‌اش را نمي‌داند؟ گفت: آقا اين سيب رزق من هست يا نه؟ امام يك خرده به اين سيب نگاه كرد و يك خرده هم به قيافه‌ي ايشان. سيب را ديد و قيافه. سيب و قيافه، فرمود: اگر از گلويت پايين برود معلوم مي‌شود رزقت است. اين فكري بود چه كند. گاهي آدم دارد، ولي از گلويش پايين نمي‌رود. اينطور نيست كه هركس داشته باشد از گلويش پايين برود.

در اين عزاداري ها، من عزاداري شما را سالهاي قبل از تلويزيون ديدم. چند تا شهر عزاداري‌اش برجسته است. يكي بم است. يكي زنجان است. اينجا هم عزاداري‌اش را خبر دارم. ولي سعي كنيم در اين عزاداري‌ها يك چيزهايي را هم ياد بگيريم. بعضي جاها يك عزاداري مي‌كنند. مداحي هست، سينه زن هم هست، اما كسي چيزي ياد نمي‌گيرد. ما بايد هم قلبمان پر شود از احساسات، هم مغز ما از مطلب پر شود. وگرنه اگر خود ما دور هم جمع شويم عزاداري كنيم، منهاي يك اسلام شناس، اين ممكن است كج برويم. اصلاً ممكن است كج معنا كنيم. الآن يك … گفتند: خورشيد گرفته است. مسأله‌ي نماز آيات را غافل نشويم. نماز آيات را بلد هستيد. حالا بگذاريد من هم نيم دقيقه براي نماز آيات بگويم. تا «والضالين» كه بلد هستيد. «قل هو الله» را برش بزن. پنج برش، هر برشي يك ركوع. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم‏» خم مي‌شويم. «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» بلند مي‌شويم. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» ركوع، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» بلند شو. «اللَّهُ الصَّمَد»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» بلند شو. «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» «سَمِعَ اللَّهُ» و دو تا سجده و بلند مي‌شوي. ركعت دوم را هم باز «بِسْمِ اللَّهِ‏» مي‌گويي تا والضالين. باز «قُلْ هُوَ اللَّه» پنج تا ديگر مي‌ماند. خورشيد گرفتن، ماه گرفتن، زلزله و هرچيزي كه نماز آيات دارد. نماز آيات را چون …

بله اگر كسي اصلاً به گوشش نرسيده باشد، طوري نيست. ولي وقتي تلويزيون اطلاع داد كه ماه فلان ساعت مي‌گيرد، نماز آيات واجب مي‌شود. اگر هم نخوانيم بايد قضايش را بخوانيم.

رمز بقاي امام حسين اين بود كه، گفتم امام حسين چه كرد. در ايران يك مثلي است. مي‌گويند: كدخدا را ببين، ده را بچاپ. امام حسين خدا را ديد، دل را چاپيد. كدخدا را ببين، ده را بچاپ. خدا را ببين، دل را بچاپ. اين جلسات عزاداري بايد جلسه‌ي آموزش باشد. آموزش شجاعت، آموزش ايثار، آموزش احكام ديني، آموزش اخلاق، در خود اين جلسه‌ها بايد مواظب باشيم گناه پيش نيايد. اگر زن‌ها نگاه مي‌كنند لخت نشويم. حالا فكر نكنيم كه اگر لخت شويم، اجر ما بيشتر است. به خود زن‌ها بگوييم: خانم! اين رقمي ‌در خيابان نيا. حالا تنهايي نمي‌توانيم بگوييم، روز عاشورا كه مي‌توانيم بگوييم: خانم با اين وضع حريم نگه داريد. آخرين سخن امام حسين راجع به حريم بود كه ديشب عرض كردم. بس است، حرف‌هاي ديگر هم مي‌خواستم بزنم كه ديگر…

اگر عزاداري ما همراهش اسلام شناس نباشد، نتيجه‌اش اين مي‌شود: 1- افراط و تفريط در عزاداري‌ها و مراسم. يا تندروي مي‌شود يا كندروي مي‌شود. نسل نو مديريت مي‌كنند ولي تجربه و حمايت بزرگترها را ندارند. آنوقت گاهي انسان گرفتار غرور كاذب مي‌شود. دين به نحو ناقص معرفي مي‌شود. ما جذب پوست دين، ببينيد هم پوست دين لازم است، هم مغز دين. شما اگر پوست تخمه را بكاري، سبز نمي‌شود، مغزش هم بكاري سبز نمي‌شود. بايد پوست و مغز با هم باشد. بعضي‌ها به پوست دين مي‌چسبند، مغز ندارند. بعضي‌ها هم به مغز مي‌چسبند پوست ندارند. هم بايد حفظ شعائر را كرد، يعني پوست دين را حفظ كرد و هم بايد توجه به…

قرآن گفته: هم نماز زياد بخوان، «وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً» (احزاب/21) هم گفته نماز كه مي‌خواني «في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) يعني هم باحال باشد، هم زياد باشد. كربلا خيلي درس دارد.

شما از اين خبرنگار خيلي تجليل كرديد، كه لنگه كفش‌اش را به بوش زد. تلويزيون بارها نشان داد و دنيا اين را پسنديد. من سؤال مي‌كنم، اين دو تا لنگه كفش چند ثانيه كشيد؟ خم شد لنگه كفش را زد، دوباره خم شد آن يكي را زد. شايد دو لنگه كفش او ده ثانيه بود. همه دنيا گفتند: احسنت! خطبه‌ي زينب كبري در كوفه و شام يك ساعت و نيم حدوداً موشك بود، لنگه كفش نبود. رژيم بني اميه را اين خانم … كودتا بود، كودتاي حماسي، فرهنگي. زينب كبري عجيب است. به قدري زينب كبري مقام دارد، كه امام حسين فرمود: زينب جان، به حسين در نماز شب‌هايت دعا كن. يعني امام حسين به زينب كبري التماس دعا مي‌گويد. هيچ كجا زينب كبري در خطبه‌هايش نگفت، مادر دو شهيد هستم. با آنكه خود زينب كبري، مادر دو شهيد شد. يعني دو تا از بچه‌هايش در كربلا شهيد شد. يك كلمه نگفت، بچه‌هايم، دائم گفت، برادرم. خيلي بايد معرفت بالا باشد. كه انسان مادر دو شهيد باشد و هيچ نگويد. افتخار كنيم، نام بچه‌هايمان را فاطمه بگذاريم. زهرا بگذاريم، زينب بگذاريم. گاهي مي‌گويند: نه، آخر فاطمه زياد است. برادرم فاطمه دارد. خواهرم فاطمه دارد. خوب برادرت خانه دارد، يخچال دارد. پس شما ديگر خانه و يخچال نمي‌خواهي. در همه خانه‌ها فاطمه باشد. حديث داريم افرادي كه اسم بچه‌هايشان را روي اهل بيت مي‌گذارند، ما اينها را جواب مي‌دهيم. اين توسل‌ها نتيجه دارد، خيلي هم نتيجه دارد. دائماً اينها معجزه انجام مي‌دهند، دائماً از خودشان كرامت نشان مي‌دهند. اينها نتيجه دارد.         

مسأله‌ي عاشورا بعد از انقلاب اسلامي چون آمريكا سيلي خورد، خيلي زجر كشيدند كه چطور شد ما غافلگير شديم؟ 50 سال شاه و ايران را، پهلوي و پدر و پسرش را نگه داشتيم، يك مرتبه يك آخوند آمد، همه را به هم ريخت. آخرين حرفشان اين است كه شيعه دو تا بال دارد، يك بال قرمز دارد عاشورا. يك بال سبز دارد، حضرت مهدي. با بودن اين دو بال، ما هيچ نمي‌توانيم ايران را تهديد كنيم. خوب كه مي‌گوييم: تحريم اقتصادي، مي‌گويند: در كربلا هم تحريم اقتصادي بود. آب نبود. محاصره‌ي نظامي، در كربلا هم محاصره‌ي نظامي بود. چيزي نمي‌تواند شيعه را از پاي دربياورد. چون اينها تكيه‌گاهشان به امام حسين است. مادران شهداي ما چيزي كه نگه داشت، مي‌گفتند: پسر ما از علي اكبر بهتر نبود. خوب اين يك… سرمايه‌ي انقلاب ما، امام (ره) انقلاب را روي عاشورا و تاسوعا بار گذاشت. من يادم است طلبه‌ي جواني بودم، از ايام تاسوعا و عاشورا امام انقلاب را شروع كرد. از عزاداري‌هاي تهران انقلاب شروع شد.

سال 42، الآن 92 است. چند سال مي‌شود؟ 50 سال پيش. شعر را بخوانم تهراني‌ها چه مي‌خواندند؟ شعر اين بود. براي جوان‌ها شايد نو باشد.

قم گشته كربلا *** فيضيه، قتلگاه

شد موسم ياري مولايم خميني

ما اين شعر را شنيديم. يك دسته‌ي ديگر در قم عزاداري مي‌كردند، شعرشان اين بود

برنامه‌ي من جنگ با فساد است ***آزادي گفتار و عدل و داد است،

اقيموا الصلاة است و آتوا الزكاة است *** اين است مرامم، اين است مرامم

آنوقت آن گروه مي‌گفتند:

در زير بار زور و ننگ و ذلت *** اين زندگي توأم بود به خجلت

مرگ بر آن ملت است *** تا كه در ذلت است

اين است مرامم، اين است مرامم

اصلاً امام، انقلاب ايران مادر انقلاب‌ها است. كربلا چند تا اصلي كه در دهان ما است را شكست. مثلاً ما مي‌گوييم: با يك گل بهار نمي‌شود. كربلا گفت: چرا با يك گل هم بهار مي‌شود. يك قيام امام حسين با 72 نفر كل رژيم را برمي‌گرداند.

«خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» شعر غلطي است. همه‌ي يزيدي شدند، چند نفر قبول نكردند. بالاخره كي برنده شد؟ همه بت پرست بودند، پيغمبر و ابراهيم ضد بت بود، كدام يك برنده شدند؟ با يك گل بهار نمي‌شود يعني چه؟ چرا با يك گل بهار مي‌شوند. خواهي نشوي رسوا يعني چه؟ ما در طول تاريخ، آدم‌هايي را داشتيم، يك تنه قيام كردند و همه چيز را به هم ريختند.

كربلا يك مكتب است. به ما مي‌گويد: خون بر شمشير پيروز است. از شعارهاي امام اين بود. كربلا به ما ثابت كرد، خون بر شمشير پيروز است. مقاومت سيد حسن نصر الله و بچه‌هاي لبنان اين پيامي است از كربلا. مقاومت مي‌كنيم ولو له شويم. له مي‌شويم تسليم نمي‌شويم. زير سم اسب مي‌روم، زير بار زور نمي‌روم. اينها مكتب است. خيلي خوب…

اين سلامي كه ما مي‌دهيم ريشه‌اش در قرآن است. يكي از چيزهايي كه وهابي‌ها به ما مي‌گويند، مي‌گويند: شما سلام ندهيد. حتي در مدينه مي‌گويند: شما به پيغمبر سلام ندهيد. رو به كعبه بايستيد. رو به پيغمبر مي‌ايستيد، سلام مي‌دهيد اين شرك است. من تعجب مي‌كنم. اين همه آيه در قرآن دارد سلام. «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» (صافات/109)، آخر وهابي‌ها مي‌گويند: ما قرآن را قبول داريم. «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» را چه مي‌گوييد؟ مي‌گويند هركس مرد، انگار خاك است. انگار سنگ و چوب است. حتي امام حسن، امام حسين، اينها وقتي مردند ديگر تمام شد. هيچ، توسل شما شرك است. مي‌گوييم: حتماً شرك است. پس اين آيه را چه مي‌گويي؟ «سَلامٌ عَلى‏ نُوح‏» (صافات/79) خدا سلام كرده است. شما كه مي‌گوييد: نوح مرد، يعني خاك شد. پس خدا گفته: آيه‌ي قرآن است. «سَلامٌ عَلى‏ نُوح‏» آيه‌ي قرآن است. يعني سلام بر خاك، «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» يعني سلام بر خاك. «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ» (صافات/120) يعني سلام بر خاك، شما چه مي‌گوييد؟

وقت تمام شد ولي حيفم مي‌آيد يك چيزي را نگويم. يك چيزي مي‌گويم، يادگاري و چون شب آخر است بگوييم و از ما داشته باشيد. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)

زيادي گوش بدهيد. لجباز ترين آدم‌هاي كره‌ي زمين به اولياي خدا متوسل مي‌شوند. مي‌خواهم جواب وهابي‌ها را بدهم كه مي‌گويند: توسل شرك است، شما مي‌گوييد: يا حسين شرك است. يا علي شرك است. فقط بگوييد: «يَا اللَّهُ»! هركس بگويد: يا حسين مشرك است. زيادي گوش بدهيد. سوره‌‌ي اعراف آيه‌ي 132 تا 134، يك عده به موسي گفتند: موسي معطل نشو، هزار معجزه بياوري، ما ايمان نمي‌آوريم. لجباز‌ترين آدم‌هاي كره‌ي زمين. آيه‌اش را بخوانم. «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا» هرچه بياوري، «بِهِ مِنْ آيَةٍ» هر نشانه، معجزه، استدلالي بياوري، «لِتَسْحَرَنا بِها» كه ما را سحر و جادو كني، به موسي مي‌گفتند: تو ساحر هستي. هر دليل و معجزه‌اي بياوري كه ما را سحر كني، «فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنينَ» (اعراف/132) ما مؤمن به تو نمي‌شويم. بابا ما ايمان نمي‌آوريم. هزار تا معجزه بياوري. اين شعار لجباز‌ترين مردم كره‌ي زمين به پيغمبر اولوالعزمي مثل موسي است. هرچه معجزه بياوري، ايمان نمي‌آوريم. خدا مي‌گويد: حالا كه اينطور است، «فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِْمُ الطُّوفَان‏» (اعراف/133) طوفان بر اينها نازل كرديم. «وَ الجَْرَادَ» و زندگي‌شان پر از ملخ شد. «وَ الْقُمَّلَ» زندگي‌شان پر از شپش شد. «وَ الضَّفَادِعَ» در زندگي‌شان پر از قورباغه شد. «وَ الدَّمَ» مي‌رفتند آب بخورند، آب خون مي‌شد. اوه اوه اوه! طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون! حالا كه اينقدر لجباز هستيد، پس تحويل بگيريد. قرآن مي‌گويد: «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ» (اعراف/134) وقتي ديدند بدبخت شدند، متوسل شدند. «قَالُواْ يَامُوسىَ» ما هم مي‌گوييم: يا حسين! يا ابالفضل، اين آيه‌ي قرآن است. «قَالُواْ يَامُوسىَ ادْعُ لَنَا» تو در حق ما دعا كن. متن قرآن است. پست‌ترين و بي‌شرف ترين، و لجباز ترين آدم‌هاي روي كره‌ي زمين وقتي گير كردند به اولياي خدا متوسل مي‌شوند. گفتند: يا موسي، «يَامُوسىَ ادْعُ» ما هم مي‌گوييم: يا ابالفضل، دعا كن.

حرفي كه اينها مي‌زنند، اين است. مي‌گويند: موسي زنده بود. مي‌گوييم: قرآن مي‌گويد: شهيد هم زنده است. مگر ما به پوست و گوشت متوسل مي‌شويم كه بگويي: زنده است. ما به مقام متوسل مي‌شويم. مقام ابالفضل سر جايش است. چه زنده باشد، چه شهيد شده باشد. ما به پوست و گوشت ابالفضل متوسل نمي‌شويم، وقتي يا ابالفضل مي‌گوييم. به پوست و گوشت متوسل نمي‌شويم، به مقام متوسل مي‌شويم. مقام زنده و مرده ندارد. امام خميني يكوقت زنده بود، الآن از دنيا رفته است. اما مقامش هست. ما متوسل به مقام مي‌شويم. به چه دليل؟ به دليل اينكه مي‌گويد: «يا موسي» يا ابالفضل، «ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ» يعني به خاطر عهدي كه با خدا داري. موسي تو نزد خدا عهد داري. تو پيمان با خدا بستي. چون تو نزد خدا آبرو داري، در حق ما دعا كن. سوره‌ي‌ چه بود؟ اعراف، آيه‌ي 132. كه لجباز‌ترين آدم‌هاي كره‌ي زمين هم متوسل شدند. چرا شما مي‌گوييد، حالا يكي از اين وهابي‌ها يك شيعه را پيدا كرده بود قبرستان بقيع، گفت: حسن مرد! زين‌العابدين مرد! توسل شما شيعه‌ها شرك است. بدعت است. بعد گفت: ببين من يك امتحان مي‌كنم. يك قلم برداشت، در بقيع، گفت: من اين قلم را زمين مي‌اندازم. هان! اين وهابي، آخوند وهابي قلم را زمين انداخت. گفت: يا حسن بلند شو قلم را به من بده! زين‌العابدين بلند شو اين قلم را به من بده. اينها نمي‌توانند. اينها اين قلم را نمي‌توانند به من بدهند. عاجز هستند، اينها قدرت ندارند. شيعه چه كرد؟ شيعه هم گفت: قلم را به من بده. قلم را گرفت و به من بده. گفت: «يَا اللَّهُ» بلند شو قلم را به من بده! ديدي خدا مرد! مگر هركس زنده است بايد نوكر تو باشد؟ يعني علامت حي اين است كه از قبر بيرون بيايد و به تو قلم بدهد. اگر اين دليل است، من مي‌گويم: خدايا «يَا اللَّهُ» قلم را به من بده. خدا هم مرده است! اين وهابي فكري بود چه كند.

مسأله‌ي وهابي‌ها با سني‌ها فرق مي‌كند. شيعه و سني حسابشان با وهابي‌ها فرق مي‌كند. وهابي‌ها سني‌ها را قبول ندارند، سني‌ها هم وهابي‌ها را قبول ندارند. يك گروه خاصشان هستند. اينها ما افتخار مي‌كنيم. اين يك مورد. يك «يا ابانا» ديگر هم داريم.

برادران يوسف وقتي فهميدند، غلط كردند يوسف را در چاه انداختند، نزد پدر يوسف آمدند و متوسل شدند. گفتند: «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» (يوسف/97) بابا در حق ما دعا كن. همينطور كه پسران يعقوب «يا أَبانَا» گفتند، ما هم مي‌گوييم: «يا أَبانَا» يا ابالفضل، يا علي، يا حسين. متن قرآن است. «يا أَبانَا» در قرآن داريم. «يا موسي» هم در قرآن داريم. كه متوسل شدند به اولياي خدا. در ثاني اصلاً اگر شرك بد است، زنده و مرده ندارد. ما مي‌گوييم: غير خدا بد است، چه زنده باشد، چه مرده باشد. اينها زنده هستند و مستجاب مي‌كنند.

نيمه‌ي شعبان تولد امام زمان بود در مدينه در فندق‌الدخيل، نشسته بودم. يك هتلي بود كه طبقه همكف خيابان، مغازه بود. طبقه دوم غذا خوري بود. از دوم به بالا كاروان‌هاي عمره، نيمه شعبان بود. ماه ذي‌الحجه نبود. من رفتم طبقه‌ي دوم نشستم، غذا بخورم. گفتم: قرائتي! نمي‌خواهي نيمه شعبان يك كاري كني؟ گفتم: چه كنم؟ گفتم: هيچي برو همين مغازه‌هاي پايين چند تا پيراهن، زير پيراهن بخر. خودنويس بخر. برو بده به آشپزها بگو: امشب نيمه شعبان است، نفري يك پيراهن عيدي! همينطور كه غذا مي‌خوردم، فكر كردم و گفتم: فكر خوبي است. بعد متوجه شدم كه پول ندارم. يعني پولم را خرج كرده بودم، فكر كردم پول دارم. حالم گرفته شد و گفتم: خوب نداري هيچي. غذايم كه تمام شده و نشده، يك كسي آمد كنار من نشست. گفت: حاج آقا! گفتم: بله. گفت: آشپزها مي‌آيند از شما تشكر مي‌كنند، چيزي نگوييد. گفتم: آشپزها از من براي چه تشكر كنند؟ گفت: من آن طرف غذا مي‌خوردم، يك مرتبه برق مرا گرفت. به من الهام شد، پايين بروم در اين مغازه‌ها چند تا پيراهن و زير پيراهني و خودنويس بخرم و نزد اين آشپزها بروم و بگويم: عيدي نيمه شعبان. شب تولد امام زمان است. بعد ديدم اگر بگويم: من عيدي دادم، كم خوشي مي‌كنند. اگر بگويم قرائتي داده، چون تو را در تلويزيون ديدند، بيشتر خوشي مي‌كنند. من به نيابت از تو اين كار را كردم. حالا مي‌آيند تشكر كنند، نگو: من خبري ندارم. من خراب مي‌شوم. من يك لحظه گفتم: يا امام زمان! تو كي هستي؟ نه حرف زدم. نه از سر جايم بلند شدم. نه پول خرج كردم. نه زحمت كشيدم. اين كه بود؟ بابايش كيه؟ ننه‌اش كيه؟ چطور اين برقي كه به دل اين وارد شد، همان لحظه‌اي كه من متوجه شدم پول ندارم، همان لحظه خدا به ايشان گفت: بلند شو اين كار را انجام بده. اين پول ندارد تو انجام بده. امام زمان اين است. بسوزند اينهايي كه نمي‌فهمند اهل بيت ما كي هستند و توسل شرك مي‌زنند. محروم هستند. اينها محروم هستند. ما به توسل افتخار مي‌كنيم.

جمله مي‌گويم شما هم بگوييد. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَي اَولَادِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ» (زيارت عاشورا)

خدايا تمام عزاداران تاريخ را كه مرده‌اند با امام حسين محشور بفرما. تمام عزاداراني كه بالفعل دارند عزاداري مي‌كنند نيت خالص و عزاداري‌شان را مبارك و مقبول و مورد قبر و قيامت قرار بده. عزاداري‌هاي ما را با محتواي قرآني و نهج‌البلاغي و آداب اسلامي گره بزن. قلب صاحب عزاي اصلي حضرت مهدي را براي هميشه از ما راضي و ما را خادم اسلام و مسلمين قرار بده. شر آمريكا و اسرائيل و شر هر صاحب شري را به خودش برگردان. هرچه به عمر ما اضافه مي‌كني به ايمان و عقل و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا. كمتر از آني ما را به خودمان واگذار نكن. روح ارواح انبياء و اوصيا و مراجع تقليد و امام و شهدا و پدران و مادران و مربيان و كساني كه در وجود ما، در اسلام ما، در تشيع ما، در انقلاب ما سهمي داشتند، حقي بر گردن ما دارند، روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

از همه‌ي شما تك تك، از برادر عزيزمان، امام جمعه‌ي محترم كيش، خصوصاً كه خيلي زحمت مي‌كشند ما را تا اينجا مي‌كشند، عرض كنم چون ما مثل آجري هستيم در پايه، خيلي بايد كلنگش تيز باشد كه بتواند اين طرف و آن طرف را خراب كند و ما را از دل ديوار اينجا بكشد. و به هر حال زحمتي كشيدند، ديگران زحمت كشيدند. از هركس زحمت كشيده اين جلسه را درست كرده، بانيان خير، خدايا همه‌ي اين زحمات را ذخيره‌ي قيامت قرار بده. 

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام يارانش را به اداري چه امري سفارش كرد؟

1) حق الناس

2) تكاليف الهي

3) حقوق خانواده

2- در فرهنگ قرآن، كدام خلوص و اخلاص ارزشمند است؟

1) با گذر از ميان آلودگي‌ها و پليدي‌ها

2) با دوري از افراد و اجتماعات

3) با نزديك شدن به پاكان و مخلصان

3- در ميان تكاليف الهي، جامع‌ترين وظيفه ديني كدام است؟

1) حج

2) نماز

3) جهاد

4- كدام كار، در كنار همه وظايف ديني توصيه شده است؟

1) توجه به والدين

2) توجه به فرزندان

3) رسيدگي به نيازمندان

5- آيه 114 سوره هود، به كدام اثر نماز اشاره دارد؟

1) صبر در سختي‌ها

2) آمرزش گناهان

3) قبولي ديگر اعمال

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3542

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.