قضاوت

موضوع: قضاوت
تاريخ پخش: 75/04/07

بسم الله الرحمن الرحيم

1- قضاوت شغل انبياست
پست قضاوت از پست‌‌هاي خيلي مهم است، شغل انبياست. در قرآن مي‌‌خوانيم كه خداوند به انبياء مي‌‌فرمايد «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى» (ص/26). اگر كسي مجرمي را شلاق زد حديث داريم كه از چهل روز باران با بركت ارزشش بيشتر است. اگر كسي نظام قضاوت حكومت اسلامي را قبول نداشته باشد حالا يا قاضي باشد و قبول نداشته باشد يا قاضي قبول كند و مردم قبول نكنند، اين آيات خيلي لحن تندي با آن‌‌ها دارد.
2- ده معنا براي قضاوت از قرآن
روايتي را در بحار ديديم كه از حضرت علي(ع) پرسيدند: قضاوت چيست؟ فرمود: ده معنا دارد و براي ده تا هم ده آيه قرآن آورده‌‌اند. 1- قضاوت به معناي فراغت «فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ» (بقره/200). يعني وقتي فارغ شديد از برنامه‌‌هاي عرفات مثلًا برويد مشعر. از مناسك حج كه فارغ شديد وظيفه‌‌ي شما اين است، كه اين جا «قَضَيْتُمْ» يعني فرغتم. 2- به معناي عهد و پيمان «إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ» (قصص/44). يعني با موسي پيمان بستيم. 3-به معناي اعلام «وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ» (حجر/66). يعني به مردم اعلام كرديم 4- قضاوت به معناي انجام كار. فرعون، مؤمنين را تهديد مي‌‌كرد و مي‌‌گفت حالا كه به موسي(ع) ايمان آورديد شما را تكه تكه مي‌‌كنم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72). «فَاقْضِ» يعني (فاسأل) هر كاري دلت مي‌‌خواهد بكني، بكن. فرعون ساحرها را از اطراف با وعده و وعيد آورده بود كه بلكه با سحر و جادو آبروي موسي را بريزند. وقتي موسي(ع) عصا را انداخت و اژدها شد يك مرتبه «وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» (اعراف/120). همه‌‌ي اين‌‌هايي كه مي‌‌خواستند آبروي موسي(ع) را بريزند از طرفداران درجه يك موسي(ع) شدند و فرعون خيلي تحقير شد و توطئه‌‌اش خنثي شد.
5- به معناي پايان كار. 6- به معناي ايجاب و وجوب «قُضِيَ الْأَمْرُ» (مريم/39). يعني كار ديگر قطعي است. «قَضى‌ مُوسَى الْأَجَلَ» (قصص/29). يعني وقتي اجل حضرت موسي(ع) به پايان رسيد. 7- به معناي حكم. هماني كه در تشكيلات قوه قضائيه هست «وَ اللَّهُ يَقْضي‌ بِالْحَقِّ» (غافر/20). 8- يعني «خَلَقَهُنَّ» به جاي اين كه بگويد خداوند هفت آسمان را آفريد مي‌‌فرمايد: به هفت آسمان قضاوت كرد. 9- به معناي كتاب: «وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا» (مريم/21). يعني «وَ كانَ أَمْرًا مَكْتوبًا» 10- به معناي وِرد مرگ. جهنمي‌‌ها به مأمور شكنجه مي‌‌گويند: «وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ» (زخرف/77). از خدا بخواه كه مرگ‌‌مان بدهد كه ديگر نسوزيم. مي‌‌گويد: نه «إِنَّكُمْ ماكِثُونَ» مرگ نيست همين جا بايد باشيد و همين جا هم بايد شكنجه شويد.
3- قضاوت فقط مخصوص قاضي نيست
در ادبيات عرب بعضي از كلمات چندين معني دارند اما در فارسي خيلي كم هستند كلماتي كه چند معني داشته باشند. قضاوت هم معاني زيادي دارد. مراد ما در اين جا از قضاوت يعني حكم كردن. قضاوت فقط براي قضاوت نيست. معماري كه مي‌‌رود خانه را قيمت مي‌‌كند يك پا قاضي است. معلم و استادي كه نمره مي‌‌دهند يك پا قاضي هستند.
امام(ره) مي‌‌فرمايد: «يَحْرُم القضاء بين الناس و لو في الاشياء الحقيره» اين طور نيست كه قضاوت حتمًا بايد يك چيز كلي باشد. مادري دو تا بچه داشت و سه خرما. مي‌‌خواست خرماها را تقسيم كند. يك خرما را به يك بچه داد و خرماي ديگر را به آن يكي بچه آن خرماي سوم را با دقت تقسيم كرد. حضرت امير(ع) ديد اين مادر خيلي دارد دقت مي‌‌كند كه اين يك دانه خرما را درست نصف كند. فرمود: مادر، تو به خاطر اين عدالتي كه داري اهل بهشت هستي.
4- تبعيض گناه است و با تفاوت فرق دارد
در كتاب «من لايحضر» حديثي داريم كه اگر كسي وصيت كند به اين بچه‌‌ام بده و به آن بچه نده و بين بچه هايش عادل نباشد گناه كبيره كرده «مِنَ الْكَبَائِرِ». البته آن كه مهم و گناه است تبعيض است نه تفاوت. تفاوت اشكال ندارد. آدم سيد را بيشتر احترام مي‌‌كند چون كه اولاد پيغمبر(ص) است. من دانشگاه سخنراني داشتم و بعد از سخنراني ظهر شد و وقت غذا. ما رفتيم سالن غذاخوري ديديم همه‌‌ي دانشجوها توي صف هستند. من هم وارد شدم به دانشجو‌‌ها گفتم: عدالت و اسلام چه مي‌‌گويد؟ مي‌‌گويد من بروم توي صف يا نروم توي صف؟ گفتند: اگر راستش را مي‌‌خواهي و ناراحت نمي‌‌شوي بايد بروي توي صف. گفتم: شما شنيده‌‌ايد كه نظم و عدالت خوب است اما نشينده‌‌ايد من مهمان شما هستم. احترام ميهمان ما حديث نداريم؟ بالاخره من اين جا سخنران نبوده‌‌ام؟ معلم نبوده‌‌ام؟ ميهمان نبوده‌‌ام؟ شما همه را پايمال مي‌‌كنيد. فقط تو يكي من هم يكي. بالاخره احترام پدر بر پسر احترام برادر بزرگ بر برادرها احترام ريش سفيد بر مابقي.
در حقوق سن و سال هم مطرح نيست. پيغمبر(ص) آب خوردند و مقداري هم در ته ظرف آب باقي ماند. يك بچه بغل پيغمبر(ص) نشسته بود و گفت: آقا اين بقيه آب را براي تبرك به من بده. تا حضرت خواست آب را به بچه بدهد چند پيرمرد اين طرف بچه نشسته بودند گفتند: يا رسول الله آب را به ما بده. فرمود: گرچه شما چند نفر هستيد و همه هم پير اما چون ايشان اول گفته‌‌اند نوبت با ايشان است. اجازه مي‌‌گيريم اگر اين بچه اجازه داد آب را به شما مي‌‌دهم اگر نه كه حق با بچه است و بچه هم قبول نكرد پيغمبر(ص) آب را به پيرمردها بدهد.
در جامعه‌‌ي ما خيلي قاطي مي‌‌شود. تبعيض را تفاوت مي‌‌گويند. در نماز جمعه تبعيض است. مسؤولين چرا از در ديگر رفت و آمد مي‌‌كنند؟ بابا آن‌‌ها مسؤول هستند ممكن است ترور شوند؛ اما كسي به تو كاري ندارد. البته در جامعه‌‌ي ما تبعيض خيلي زياد است. پارتي بازي و رشوه هست اما همه‌‌ي اين‌‌هايي را كه مردم مي‌‌گويند تبعيض، تبعيض نيست چند درصد حرف مردم درست است.
در هفتاد و دو تن همه عزيزاند اما اسم بهشتي را بيشتر مي‌‌برند اين تفاوت است. امام علي(ع) يك ضربه زد. گفتند: «ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ» (إقبال‌الأعمال/ص‌467) يكي از علما و فقها گفت: حاضرم تمام عمرم را با يكي از نامه‌‌هايي كه زمان شاه مي‌‌نوشتي و مردم را تشويق به مبارزه مي‌‌كردي عوض كنم. كمتر قرآن به اين شكل طرف را به رگبار مي‌‌بندد. گاهي يك تذكر مي‌‌دهد. يكي از جاهايي كه به رگبار بسته آن است كه قاضي به حكم خدا حكم نكند.
5- در اجراي احكام اسلام نبايد از كسي ترسيد
بعضي از اعضاي جبهه‌‌ي ملي مي‌‌گفتند: احكام اسلام نه قابل اجرا است و نه اگر اجرا شود به صلاح هست؛ به خاطر اين كه دنيا به ما فحش مي‌‌دهد. «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (مائده/54) ستايش مي‌‌كند خداوند از افرادي كه در اجراي احكام الهي از اين و آن خوف ندارند. حكومت سعودي كه ما قبول نداريم راحت گردن مي‌‌زند و راحت دست قطع مي‌‌كند اما ما تا حكم اجرا مي‌‌كنيم مي‌‌خواهيم بدانيم راديو بي بي سي چه كار مي‌‌كند. اصلًا ما كه هشت سال زير توپ و تانك بوديم راديو بي بي سي چه خدمتي به ما كرد كه حالا در اجراي احكام مراعات حال آن‌‌ها را بكنيم؟ حكم، حكم خداست و بايد اجرا شود. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ» (مائده/44). اگر قاضي حكم خدا را اجرا نكند كافر است. يك آيه مي‌‌گويد: «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (مائده/45). اگر قاضي حكم خدا را اجرا نكند ظالم است. يك آيه مي‌‌گويد: «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (مائده/47). فاسق است. در هيچ جاي قرآن اين رقمي سه مدال به يك نفر نمي‌‌دهد «وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» (مائده/42). به پيغمبرش مي‌‌گويد: اگر قضاوت مي‌‌كني بايد عادلانه باشد «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» (نساء/105). همان نوري كه خدا پيش پايت گذاشته طبق همان نور حركت كن. «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُم» (مائده/48).
6- قوه قضاييه بايد مستقل باشد
قوه‌‌ي قضائيه بايد استقلال داشته باشد. اوايل انقلاب هواپيمايي راه افتاده بود. اعدام بايد گردد در مقابلش مي‌‌گفتند. اخراج بايد گردد آزاد بايد گردد. كسي نمي‌‌گفت محاكمه بايد گردد، اگر حق است اعدام بايد گردد. گاهي جوسازي مي‌‌كنند.
در قرآن براي اين آيه داريم. مي‌‌گويد: وقتي يوسف(ع) را داخل چاه انداختند اول آمدند و پيراهن را خوني كردند بعد شبانه آمدند و سوم زار، زار گريه كردند «وَ جاؤُا عَلي‌ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» (يوسف/18). مي‌‌گويد: مواظب باش گاهي دو ليتر گريه اين‌‌ها به اندازه‌‌ي يك آب جوي خيابان نمي‌‌ارزد. شخصي آمد و گفت: آقاي قرائتي بيا مسجد ما منبر. گفتم: من مشكل دارم وقت ندارم. گفت: تو را به فاطمه زهرا(س) بيا. گفتم: من قربان فاطمه‌‌ي زهرا(س) مي‌‌روم اما نمي‌‌آيم. گفت: آخر من قسمت داده‌‌ام. گفتم: اگر قسم چيزي را واجب كند من به امام زمان(عج) مي‌‌گويم‌‌اي امام زمان(عج) تو را به فاطمه زهرا(س) مادرت امشب بيا خانه‌‌ي ما پس بايد بيايد! حالا احترام قسم سرجايش اما خيال نكنيد با قسم مي‌‌شود حكم خدا را عوض كرد.
روزهاي اول انقلاب ژيان قراضه‌‌اي كه از چراغ قرمز رد مي‌‌شد مي‌‌گفت: ول كن بيچاره را. اگر يك بنز رد مي‌‌شد مي‌‌گفت: بگيرش. هر كس رد شد بايد او را بگيري. آيه «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً» (نساء/135). «إِنْ يَكُنْ بنزًا او ژيانًا» يعني شما در قضاوت، كاري به بنز و ژيان نداشته باش.
7- حقوق كم دليل رشوه گرفتن نيست
قضاوت دكان بقالي نيست كه اگر كسي از بنز پياده شود و بگويد هندوانه كيلويي چند دوبله حساب مي‌‌كند اما اگر با دوچرخه بيايد ارزانتر حساب مي‌‌كند! به همين خاطر(استقلال قوه قضائيه) امام علي(ع) سفارش كرده كه شكم قاضي بايد سير باشد. البته تورم و حقوق كم، دليلي بر رشوه گرفتن نيست. آيت الله گلپايگاني رفت روي منبر و شروع كرد به گريه كردن. اول گريه كرد بعد درس داد. رفتند خانه ايشان كه آقا گريه شما براي چي بود؟ زمان شاه نخست وزيري اوقاف يكي بود. پولي آورده بودند قم آخوندها را بخرند و درباري بشوند. سه تا آخوند گول خوردند و ايشان گريه كرد. بعد گفت: هر طلبه‌‌اي از حوزه رفت بيرون و به دين پشت كرد، من قابل نبودم و امام زمان(عج) من را بيرون انداخت. بعد آقاي مؤمن(شوراي نگهبان) مي‌‌گفت: گفتيم آقا اين سه تا طلبه‌‌اي كه رفتند آدم‌‌هاي بدبختي بودند فقر به آن‌‌ها فشار آورده. گفت: فقر به آن‌‌ها فشار آورده بود دنبال كاسبي مي‌‌رفتند. گفت: آقا آخوند كه نمي‌‌تواند مكانيكي كند، خلباني كند، قصابي كند. كاري از آخوند نمي‌‌آيد و بعد به او گفتيم خود شما اگر به شما خمس و سهم امام ندهند الآن چه كار مي‌‌كني؟ چه كار تخصصي داري؟ گفت من مي‌‌روم سر حمام لنگ مي‌‌دهم لنگ دادن تخصص نمي‌‌خواهد!
يك كسي آمد پيش امام صادق(ع) و گفت: آقا وضع مالي‌‌ام بد است. گفت: برو كاسبي كن. گفت: آخه آقا كاسبي. . . گفت: «اعْمَلْ فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِكَ وَ اسْتَغْنِ عَنِ النَّاسِ» (كافي/ج‌5/ص‌76) يعني برو با سرت حمالي كن. من رفتم خدمت مقام معظم رهبري گفتم: آقا ما مشهوريم شخص اول و دوم و سيزدهم نيستم بالاخره شخص چهلم كه هستيم. وقتي مي‌‌رويم توي شهري دورمان جمع مي‌‌شوند مي‌‌گويند براي مسجد ما فرش بده براي كتابخانه كتاب بده و… بالاخره ما غير از خرجي خودمان يك پولي مي‌‌خواهيم. يك چيزي شما بايد در خدمت ما بگذاري. حق الشُهرت. يك وقت آدم سه پتو دارد يكي زيادي است يك وقت بيست پتو دارد ميهمان مي‌‌آيد خانه‌‌اش كم مي‌‌آورد. ايشان فرمود: آقاي قرائتي دنبال اين حرف‌‌ها نرو محكم باش. بعد فرمود: بنده رئيس جمهور بودم يك دور كشورهاي آفريقايي رفتم هرچه آمدند استقبال آقايان، پيش نمازها، اقليت‌‌هاي مذهبي، هر رقم هر جوري آمدند گفتند گفتم: پول نيست. آخر سفر يك دكتري گفت: آقا من يك مقداري دلار دارم شما تقسيم كن. گفتم: خودت تقسيم كن. اين كه حالا من. . . . بعضي زن‌‌ها مي‌‌گويند: كار بكنم؟ حتمًا كلفت مي‌‌خواهم.
خدا رحمت كند شهيد بهشتي را ما رفتيم خانه‌‌ي ايشان، ايشان خودش چاي دم مي‌‌كرد. اصلًا خودش قهوه چي بود. عكس امام(ره) را ديده‌‌ايد؟ زن‌‌ها خيلي طرف دار اين عكس هستند. امام(ره) اين عكس را گرفت خيلي از زن‌‌ها چاي به شوهرشان ندادند گفتند ببين مگر تو، توي خط امام(ره) نيستي؟ زن‌‌ها فكر مي‌‌كنند امام(ره) چاي را براي خانمش مي‌‌برد! ؟ ما بايد اصل زهد را از دست ندهيم.
خدا رحمت كند محمد منتظري نان را خالي مي‌‌خورد و در بيست و چهار ساعت يك ساعت مي‌‌خوابيد. در ايام انقلاب هيچ كس مثل محمد منتظري آوارگي نكشيد.
آخرين اجازه‌‌اي كه توانستيم از ايشان(مقام معظم رهبري) بگيريم اين بود كه آقا ما مثلًا مي‌‌رويم نهضت سوادآموزي فلان شهر يك عده مي‌‌آيند ديدن ما سر ظهر بگوييم آقا بلند شويد برويد! گفت: نه، اين را ديگر از نهضت سوادآموزي ناهار خوردن اشكال ندارد.
8- دقت در دستگيري مجرم
پيغمبر(ص) فرمود: قاضي «ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبَهَاتِ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌4/ص‌74) اگر تلويزيون‌‌تان برفك دارد در برفك قضاوت نكنيد. ما مي‌‌گوييم احتياطًا همه را بگيريم بعد هر كدام‌‌شان كه مجرم نبودند آزادشان مي‌‌كنيم. حضرت امير(ع) مي‌‌فرمايد: احتياطًا او را نگير وقتي فهميدي مجرم است بگيرش. اگر يك مجرم از دست‌‌مان در برود بهتر و خداوند راضي‌‌تر از اين است كه يك بي گناهي را احتياطًا بگيريم. از امام(ره) پرسيدند: آقا دزد دو تا شاهد قاتل دو تا شاهد اما چرا زنا چهار تا شاهد؟ امام(ره) فرمود: چون هم زن است و هم مرد بايد چهار تا شاهد باشد.
داريم كه اگر قاضي ادرار دارد قضاوت نكند.
براي كار كردن نگوييد تأمين اعتبار مي‌‌خواهيم. حضرت موسي و خضر(عليهما السلام) وقتي آمدند و ديدند ديوار كج است خودشان لخت شدند و كار كردند تأمين اعتبار هم نبود حتي به مردم گفتند دو پيغمبر هستيم يك تكه نان بدهيد تا بخوريم «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» (كهف/77). موسي و خضر(عليهما السلام) وارد منطقه‌‌اي شدند «فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» يك تكه نان به اين‌‌ها ندادند. اما با اين كه اين مردم اين قدر نامرد بودند كه به دو پيغمبر يك تكه نان ندادند اما تا ديدند ديوار كج است نه منتظر تبصره بودند نه منتظر تأمين اعتبار بودند نه منتظر آئين نامه‌‌ي داخلي بودند. يعني كسي كه انگيزه‌‌ي كار دارد منتظر نمي‌‌ماند. مگر پسر سيزده ساله‌‌اي كه به خودش نارنجك بست استفتاء كرده بود از آقا؟ بنده هستم كه چون ترسوام و…، مي‌‌خواهم ببينم آقا چه مي‌‌گويد؟ حضرت علي(ع) مي‌‌فرمايد: «وَ لَا تَقْضِيَنَّ وَ أَنْتَ غَضْبَانُ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌3/ص‌14) اگر عصباني هستي قضاوت نكن. قاضي در نگاهش: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلْيُوَاسِ بَيْنَهُمْ فِي الْإِشَارَةِ وَ فِي النَّظَرِ وَ فِي الْمَجْلِسِ» (كافي/ج‌7/ص‌413) از رسول خدا(ص): «فَلَا تَقْضِ لِوَاحِدٍ حَتَّى تَسْمَعَ الْآخَرَ» (وسائل‌الشيعة/ج‌27/ص‌217)
9- در قضاوت نبايد عجله كرد و بايد حرف طرفين را گوش كرد
قرآن قصه‌‌اي دارد در سوره‌‌ي «ص». حضرت داوود(ع) نشسته بود ديد يك مرتبه دو نفر از سر ديوار پريدند پايين. چون جانش در خطر بود محافظ نداشت. يك خرده جا خورد. گفت: شما كي هستيد؟ گفتند: «قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ» (ص/22). نترس ما با هم دعوايمان شد كسي به كسي زور مي‌‌گويد «فَاحْكُمْ بَيْنَنا» تو قاضي باش «وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ» حالا چرا از سر ديوار پريدند لابد راه به آن‌‌ها نمي‌‌دادند. شخصي مي‌‌خواست يكي از مسؤولين مملكتي را ببيند به او راه نمي‌‌دادند. فهميد فلاني فلان جا نماز مي‌‌خواند رفت پشت سرش و در قنوت دعاي فارسي خواند گفت: خدايا من مي‌‌خواهم اين آقا را ببينم دو ماه معطلم يك جوري كن من اين آقا را ببينم يا الله! آقا سر نماز خنده‌‌اش گرفت. گفت: كي بود؟ بيا ببينم ما توي دنيا كه ارزش نداشت بلكه توي قبر ارزش داشته باشد. حالا گاهي وقت‌‌ها آدم را راه نمي‌‌دهند مجبور است توي قنوت بگويد. گفت: «إِنَّ هذا أَخي‌ لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّني‌ فِي الْخِطابِ» (ص/23). اين برادر من است نود و نه ميش دارد. من هم يك ميش دارم. آن مي‌‌گويد آن يك ميش را هم به من بده «قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيرًا مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‌ بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعًا وَ أَنابَ» (ص/24). گفت: خيلي اين آدم بدي است. بعد خدا دعوايش كرد يك مرتبه جا خورد گفت: بله شايد حق با آن است من كه گوش به حرف او ندادم «وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ» داوود يك مرتبه گفت: اين هم يك امتحان خدايي بود. مي‌‌خواهد بگويد داوود چرا عجله كردي؟ با اين كه حرفش درست بود «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ» فوري استغفار كرد. خداوند مي‌‌گويد: ما او را بخشيديم براي اين كه به يكي از حرف‌‌ها گوش داد و به ديگري گوش نداد.
10- نبايد به حكم الهي قاضي نق زد
وظيفه مردم هم اين است وقتي كه قاضي حرف مي‌‌زند نق نزنند. دو كشاورز سر آبياري دعوايشان شد رفتند پيش پيغمبر(ص). حضرت حرف‌‌هاي دو طرف را گوش داد و فرمود: حق با اين است. آن كه قضاوت بر ضررش تمام شده بود ناراحت شد و گفت: بله پيغمبر(ص) بايد بگويد حق با اين است چون از خويشان پيغمبر(ص) مي‌‌باشد. فوري آيه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليمًا» (نساء/65). به خدا قسم دين ندارند آن‌‌هايي كه به پيغمبر(ص) مي‌‌گويند تو عادل نيستي. مؤمن واقعي كسي است كه وقتي حكم خدا را شنيد در روحش نق نق نداشته باشد «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليمًا» (نساء/65). قضاوت. توصيه ممنوع. يكي از اشراف دزدي كرده بود. حضرت فرمود: دستش را قطع كنيد. آمدند و گفتند: ايشان شخصيت خيلي مهمي است. پيغمبر(ص) فرمود: والله قسم دخترم زهرا(س) هم دزدي كند دستش را قطع مي‌‌كنم.
11- مي‌‌توان با يك كار ساده از برخي اختلافات پيشگيري كرد
من به ثبت احوال چيزي گفتم گوش ندادند. خيلي از اختلافات مال زن و شوهرهاست. خيلي از اين‌‌ها قبل از درگيري مي‌‌توانند با هم سازش كنند. ما گفتيم: چند هزار تومان ثبت احوال پول براي تمبر و دفتر مي‌‌گيرد يك صد تومان هم اضافه بگير به هر زن و شوهري يك كتاب آئين همسرداري ابراهيم اميني بدهيد. ما اگر اين پيشگيري‌‌ها را بكنيم همان طور كه وزارت بهداري بعضي وقت‌‌ها پول هايش را خرج بهداشت مي‌‌كند مي‌‌گويد مريض نشوند نه اين كه مريض شوند بعد ما [درمان كنيم]. . . مساجد ما خلوت مي‌‌شود زندان‌‌ها شلوغ مي‌‌شود. حتي رئيس شهرباني زمان شاه مي‌‌گفت: ما ماه رمضان مراجعه كم داريم چون مردم مذهبي مي‌‌شوند.
در زندان‌‌ها افرادي هستند اهل فحشا و منكر. خدا مي‌‌گويد: مي‌‌خواهي فحشا و منكر كم شود چرا پول به زندان مي‌‌دهيم «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» (عنكبوت/45). اگر يك مقدار پول خرج نماز شود لازم نيست خرج زندان شود. يك آئين همسرداري بدهيم دادگاه مدني خاص(خانواده فعلي) خلوت مي‌‌شود.
شهيد مظلوم بهشتي يك بار تلفن كرد گفت: مي‌‌خواهم بيايم خانه شما كار دارم. گفتم: قدم روي چشم. آمد و گفت: قرائتي تو يك خوبي داري و يك بدي. من آمده‌‌ام خوبيت را تبريك بگويم و از بديت هشدار بدهم. گفتم: خوبي و بدي‌‌ام چيه؟ گفت: خوبيت اين است كه در معلمي قوي هستي اما بدي تو اين است كه مي‌‌ترسم دست از گچ و تخته سياه و معلمي برداري بروي يك پست ديگري و پشت ميز بنشيني. بعد هم گفت: مي‌‌ترسم مثل فلاني و فلاني بشوي. من آن زمان جا خوردم كه چرا دكتر بهشتي غيبت مي‌‌كند. بعد آن دوتا را گرفتند و اعدام‌‌شان كردند. منتهي ما نمي‌‌شناختيم اين‌‌ها فاسدند اما او مي‌‌شناخت. من هم به اول قول دادم تا زنده‌‌ام و نفس دارم دست از اين «قَالَ الصَّادِقُ(ع) وَ قَالَ الْبَاقِرُ(ع)» و اين كلاس‌‌ها برندارم و يكي از علت‌‌هايي كه ما در اين هفده سال مصون مانده‌‌ايم از حوادث و كمترين ضربه را خورديم وصيت دكتر بهشتي بود. قدر شيخ‌‌هاي فرهنگي را بدانيد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2308

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.