Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87

Deprecated: Optional parameter $output declared before required parameter $atts is implicitly treated as a required parameter in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher/includes/libs/bs-theme-core/gallery-slider/class-publisher-theme-gallery-slider.php on line 67
امر به معروف و نهی از منكر – 23 – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

امر به معروف و نهی از منکر – 23

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر – 23
تاریخ پخش: 75/03/31

بسم الله الرحمن الرحیم

امام(ره) فرمود رادیو و تلویزیون دانشگاه عمومی است دانشگاه یعنی وقتی آدم می‌نشیند یک چیزی به علمش اضافه می‌شود. اگر این‌هایی که پای رادیو، تلویزیون، منبر، خطبه‌های نماز جمعه دل بدهند خیلی چیزها گیرشان می‌آید. شما توی خیابان اگر دل بدهید خیلی چیزها گیرتان می‌آید اما اگر آدم دل ندهد هزار بار هم از آن خیابان رد شود بگویند قصابی کجاست؟ می‌گوید نمی‌دانم. من اگر سی ساعت دل بدهم راننده می‌شوم اما اگر چند هزار ساعت توی ماشین بنشینم و دل ندهم رانندگی یاد نمی‌گیرم.
1- تقیه از شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر
یکی از شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر تقیه است. پیغمبر(ص) ما در غدیر خم فرمود من که از دنیا می‌روم جانشین و وصی من علی ابن ابی طالب است جمعیت حدود صد هزار نفر بوده‌اند پیغمبر(ص) که از دنیا رفت از این صد هزار پنج نفر ماندند بر طرف داری امام علی(ع) و مابقی گفتند خلیفه‌ی اول دیگری پنج تا نسبت به صد هزار نفر می‌شود یک بیست هزارم یعنی یک نفر که می‌گفت امام علی(ع) است. بیست هزار نفر می‌گفتند امام کس دیگری است الآن ما شدیم تقریباً یک چهارم یا یک سوم یعنی این قدر آمار شیعه روز به روز افزایش یافته و این به خاطر شیوه‌هایی بود که امامان ما داشته‌اند یکی از شیوه‌ها، شیوه‌ی کسی نفهمد است یا تقیه و تقیه یعنی قیافه‌ای، قیافه‌ای می‌گیرد که طرف نمی‌فهمد اما وقت حساس کار خودش را می‌کند. البته معنای تقیه ترس نیست اما فکر می‌کند این رقمی بیشتر و زودتر به هدفش می‌رسد یعنی آدم خط را گم کند.
حضرت یوسف(ع) برادرهایی که او را داخل چاه انداخته بودند بعد که قحطی شد همان برادرها آمدند پیش یوسف(ع) گندم بگیرند منتهی از زمانی که او را داخل چاه انداخته بودند تا پادشاهی یوسف(ع) حدود سی، چهل سال طول کشید و نمی‌دانستند این که شاه شده یک زمانی برادرشان بوده یوسف(ع) می‌خواست یکی از این داداش‌ها را نگاه دارد لیوانی را لای یکی از کسیه‌ی گندم‌ها گذاشت بعد دم دروازه گفتند لیوان دربار گم شده در خورجین یکی از شماهاست و گفتند هر جا پیدا شد صاحب خورجین را زندانی کنید یوسف(ع) می‌دانست لیوان توی کدام خورجین است اما برای این که خط را گم کند شروع کرد از دم همه را گشتن. یعنی گاهی آدم خط را گم می‌کند.
2- تقیه جلوگیری از هدر دادن نیروها
حفظ اقلیت صالح برای هدف سازنده، تقیه یعنی جلوگیری از هدر دادن نیروها. تقیه یعنی گرفتن اطلاعات صحیح از دشمن، شناسایی دشمن، پیدا کردن زمان و مکان مناسب.
فرعون شاه ستمگری بود خانمش زن باایمانی بود به فرعون گفت بودند امسال پسری متولد می‌شود که کاخ تو را ویران می‌کند او هم دستور داده بود هر زنی پسر زائید بچه‌اش را بکشند مادر موسی(ع) موسی را بدنیا آورد نمی‌دانست چه کار کند خداوند به او الهام کرد بچه را شیر بده بگذار توی صندوق بیانداز توی رودخانه مادر موسی(ع) هم این کا را کرد ولی بچه که رفت دل مادر هم رفت «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» (قصص/11) به خواهر موسی(ع) گفت به طوری که کسی نفهمد عقب رودخانه برو ببین سرنوشت صندوق چه می‌شود این خواهر، اگر جیغ می‌زد لو می‌رفت که بچه مال کدام خانواده است این حرکت خواهر موسی(ع) یک حرکت وزارت اطلاعاتی است فرعون هم کنار رودخانه نشسته بود دید جعبه‌ای روی آب می‌آید به شناگرها گفت جعبه را بگیرد جعبه را گرفتند و آوردند.
دیدند یک بچه است خواست بچه را بکشد زن فرعون که ایمان داشت گفت او را نکش بگذار بچه‌ی خودمان باشد دو زن این جا نقش داشتند یکی خواهر موسی(ع) و یکی زن فرعون چند زن آوردند موسی(ع) را شیر دهند اما موسی(ع) قبول نکرد این خواهر گفت «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ» (قصص/12) من یک زنی را سراغ دارم بروم به او بگویم که بیاید به او گفتند برو بیاور. باز اگر دختره توی راه می‌دوید لو می‌رفت.
یواش، یواش رفت پیش مادرش و جریان را گفت بعد گفت من هم گفته‌ام یک زنی را می‌شناسم آن هم گفته‌اند برو بیاور باز مادر، اگر می‌دوید لو می‌رفت جیغ می‌زد لو می‌رفت «فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» (قصص/13) یعنی ما موسی(ع) را به مادرش برگرداندیم تا چشمش نورانی بشود ما گاهی مواقع اگر خواستیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم لازم است قدری مماشات کنیم البته کار هرکسی.
نیست مثل ابوطالب در مکه کفار که پیغمبر(ص) را اذیت می‌کردند ابوطالب از پیغمبر(ص) حمایت می‌کرد اما به عنوان یک آدم بی طرف چون اگر می‌خواست طرف داری جدی بکند ممکن بود برای او هم توطئه‌ای بریزند او را هم ترور کنند با این که قیافه‌ی بی طرف بود همه رقم طرف داری می‌کرد.
3- برای برخی سخنان باید زمینه چینی کرد
ابوطالب حمایت‌های بسیار مهمی از پیغمبر(ص) کرد و ایمان هم آورد اما در قیافه‌ی یک آدم بی طرف. من یک شب در تلویزیون می‌خواستم بحث کفن کنم نیامدم بگویم امشب موضوع بحث کفن چون که مردم پیچ تلویزیون را عوض می‌کردند و او شیرین نگاه می‌کردند آن وقت هم می‌گفتند مگر ما می‌خواهیم بمیریم امام من گفتم موضوع بحث ما لباس اسلام برای لباس چند صد حدیث گفته لباس نوزاد، لباس قرمز خوب نیست لباس احرام، لباس جنگ، لباس عروس و… می‌گفت آمدم خانه‌ی امام صادق(ع) دیدم خیلی لباس سوپر دولوکسی پوشیده که لباس داماد هم حدیث دارد.
آمد خدمت امام دید لباس به بدنش چسبیده گفت آقا این لباست تنگ است فرمود لباس کار باید به بدن بچسبد. حدیث داریم پیغمبر(ص) در تابستان لباس هایش را توی دیگ می‌جوشانده که ضد عفونی بشود موضوع را با یک عنوان و یک حدیث ادامه دادم بعد گفتم آخرین لباس کفن آن وقت حدیث‌های کفن را هم گفتم یعنی گاهی وقت‌ها آدم یک چیزی را بگوید باید یک زمینه چینی بکند.
زمان شاه بعضی طلبه‌ها که سوار اتوبوس می‌شدند بعضی راننده‌ها یک موسیقی خیلی تندی روشن می‌کردند یک از طلبه‌ها می‌گفت ما هر وقت می‌خواستیم برویم مسافرت مشکل داشتیم گاهی هم می‌گفتند آقا شیخ پیاده شو. یکی از طلبه‌ها می‌گفت وقتی خواستم بروم مسافرت یک کیلو سوهان خریدیم آن را خورد کردیم وقتی سوار شدیم به همه‌ی مسافرها یک تکه دادیم یعنی دم همه را دیدیم بعد گفتیم این راننده یا به خاطر ما روشن نمی‌کند یا اگر روشن کرد ما به مسافرها می‌گوییم که کسانی که دوست ندارند راننده موسیقی را خاموش کند صلوات چون این‌ها همه سوهان خورده‌اند یک صلوات می‌فرستند.
و بالاخره راننده با چهل نفر طرف نمی‌شود. یکی از علما به من زنگ زد و گفت من در سه راه فلان که با اتوبوس بودم در یک رستورانی نمازخانه ‌اش خیلی کثیف بود گفتم حضرت آقا وقتی دیدی نمازخانه کثیف است چه کار کردی گفت هیچی، گفته‌ام می‌روم به قرائتی زنگ می‌زنم گفتم نه آقا یک دویست تومانی می‌دادی به رستورانی می‌گفتی این را بگیر و بده به یکی از شاگردهایت که نمازخانه را جارو کند دوایش دویست تومان پول است نه تلفن به من. اگر دیدی نمازخانه تمیز است بگو آقای رستورانی از این که نمازخانه‌ی شما تمیز است تشکر می‌کنم اجازه بدهید پیشانی شما را ببوسم. گاهی برای امر به معروف باید پول خرج کرد.
4- بهایی‌ها برای تبلیغ دین خود از قبل پول خرج می‌کنند
شاه لعنتی بچه دار شد بهایی‌ها جلسه گرفتند که زن شاه پسر آورده قانون زمان شاه هم این بود که اگر پسر شاه بیست ساله شود می‌تواند شاه بشود گرگ زاده عاقبت گرگ شود. گفتند ما انجمن بهایی‌های ایران یک دکتری بفرستیم برای شاه و بگوییم این دو تخصص دارد هم روانشناسی کودک و هم تغذیه شخصی که دو تخصص دارد هدیه کنیم و برای تربیت و غذای بچه‌ی شاه بیست سال دیگر که این سن قانونی شاه شد بتواند بهائیت را به عنوان یک دین تبلیغ کند. آن‌ها برای انجام منکر از بیست سال قبل پول خرج می‌کنند. بچه‌ها در تابستان باید تفریح‌شان تأمین بشود تا شلوغ نکنند. شما اگر یک افطاری به جوان‌های محله می‌دادی حالا که می‌گفتی بچه برویم مسجد می‌آمدند.
5- پیامبر برای دعوت خویشاوندان به اسلام خرج کرد
پیغمبر(ص) اولین روزی که می‌خواست دعوت کند به امام علی(ع) فرمود یک حیوان توی خانه هست حالا میش یا بزغاله یا گوسفند فرمود برو آن حیوان را ذبح کن و یک آبگوشت درست کن فامیل‌ها را دعوت کن چون آیه نازل شده «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» (شعراء/214) یعنی فامیل را به حق دعوت کن بعد از خوردن آبگوشت هم من بگویم جبرئیل نازل شده شما باید بت را کنار بگذارید تبلیغ می‌کنیم. غذا را که خوردند ابولهب بلند شد و رفت یک بازی‌هایی درآورد ابولهب که دیگر موعظه اثر ندارد. گاهی وقت‌ها آدم یک کارهایی می‌کند مثل این که بگویی من یکی شما را دوست دارم و یکی هم سوسک که خراب کاری می‌شود چون ابولهب جلسه را بهم زد حضرت فرمود این آبگوشت که از بین رفت آبگوشت دیگر چون گاهی وقت‌ها جلسه طوری است که موعظه اثرندارد.
معلم وقتی نمره‌ی بیست می‌دهد زیر نمره‌ی بیست موعظه کند حرفش اثر دارد. اما زیر نمره‌ی صفر نمی‌شود موعظه نوشت چون که بچه عصبانی است و برگه را هم پاره می‌کند. بچه‌ها وقتی بیست می‌گیرند می‌گویند بیست گرفتم اما وقتی صفر می‌گیرد می‌گوید صفر به من داد.
6- امر به معروف و نهی از منکر در کنار محبت اثر دارد
امر به معروف باید در کنار محبت باشد. آن شبی که آدم برای دخترش گوشواره می‌خرد اگر موعظه کند اثر دارد. حدیث داریم زن و شوهر که از هم جدا می‌شوند برای مسافرت مرد وقتی می‌خواهد برود مسافرت دم در خانه کلمه‌ای که به خانمش می‌گوید آن کلمه توی ذهن خانم می‌ماند و لذا سفارش کرده‌اند مردها وقت سفر خانم‌شان را سفارش به تقوا و عفت کنند برای این که وقت جدایی محبت‌ها زیاد می‌شود دلیل این که سوزن‌ها نمی‌دوزد چون نخ ندارد. درس معلم اگر بود زمزمه‌ی محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریزپا را.
7- شیوه علی‌بن یقطین در دربار عباسی
شخصی بود به نام علی ابن یقطین امام کاظم(ع) فرمود وقتی وضو می‌گیری مثل دیگران وضو بگیر نه آن طوری که من گفته‌ام اگر مثل آن‌ها وضو بگیری آن‌ها روی تو حساس نمی‌شوند و اگر مثل ما وضو بگیری چون که وزیری و در دربار بنی عباس روی تو حساسند یعنی گاهی امام کاظم(ع) به یک شیعه می‌گفت تو مثل شیعه‌ها وضو نگیر برای این که خط را گم کند. علی ابن یقطین جلوی خیلی از منکرات را می‌گرفت منتهی نمی‌خواست در دستگاه خلافت بفهمند که ایشان از عوامل نفوذی امام کاظم است.
یکی از کارهایی که شاه کرد این بود که طلبه‌های جوان را می‌گرفت حتی آقای هاشمی رفسنجانی را هم به عنوان سرباز گرفتند امام(ره) فرمود ما از خدا می‌خواهیم که شما طلبه‌های ما را بگیرد و توی پادگان‌ها ببرد که ما عواملی در پادگان‌های شما داشته باشیم شاه ترسید و گفت نه آخوند‌ها را رها کنید.
گاهی راه این است یکی از حرف‌هایی که به مارکسیسم‌ها می‌زنیم می‌گوییم آقا شما می‌گویید خدا نیست چیه؟ می‌گویند ماده همین اتم می‌گوییم ذرات اتم می‌شود بیشتر بشود یا نه می‌گویند بله می‌گوییم می‌شود کمتر بشود می‌گویند بله ما هم می‌گوییم. چیزی که هم می‌شود باشد و هم نباشد هم کمتر شود و هم بیشتر ان به درد خدایی نمی‌خورد. چیزی لایق است که در معرض حوادث نباشد.
8- یکی از شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر سری و اطلاعاتی است
یکی از شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر نفوذ در دستگاه خلافت است ابوطالب در میان کفار مکه عامل نفوذی بود عباس تا مدتی که پیغمبر(ص) رفته بود مکه گزارش رد می‌کرد. خود امام حسین(ع) که رفت کربلا به محمد حنفیه برادرش گفت تو در مدینه باش برای این که دید ما باشی. اصلاً ما در نهج البلاغه سه رقم جاسوس داریم «وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ» (نهج‌البلاغه/نامه‌53) ‌ای استاندار باید در کشور داری باید عیونی داشته باشی که مسائل را به تو بگوید الآن هم بعضی از رجال مهم مملکتی افرادی را به جایی می‌فرستند ناشناس و یک سری اطلاعات را می‌گیرند. گاهی در امر به معروف و نهی از منکر باید طرف نفهمد بعضی افراد در مقابل موعظه مستقیم حساسند.
9- در امر به معروف و نهی از منکر هدیه، سوغات، کلمات زیبا مؤثر است
اگر پدر و مادر خودشان توی خانه نمازشان را اول وقت بخوانند بچه‌شان هم نمازخوان می‌شود مگر کسی به ماهی شنا یاد می‌دهد اما وقتی همه توی دریا شنا می‌کنند… بچه‌هایی که نوعاً پدرشان شوفر است رانندگی را یاد می‌گیرند. بعضی اگر فضا، فضای مذهبی شد بچه هم مذهبی می‌شود با محبت صحبت کنیم حضرت ابراهیم(ع) نوجوان بود عمویش بت پرست بود چهار مرتبه گفت «یا أَبَتِ» حتی نگفت عموجان گفت باباجان این بتی که می‌پرستی سنگ است از او کاری ساخته نیست اما این عموی نامرد یک بار نگفت «یا بُنَیَّ» پسر کوچولو، پسر برادر. علامت مومن ادب است در یکی از جبهه‌ها یکی از یاران امام علی(ع) به یکی از یاران معاویه فحش داد حضرت فرمود چرا فحش دادی گفت آقا طاغوتند فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» (نهج‌البلاغه/خطبه‌206) من بدم می‌آید که شما فحش می‌دهید آدمی که منطق دارد فحش نمی‌دهد. کلمات زیبا مؤثر است، هدیه مؤثر است، اطعام مؤثر است، سوغاتی مؤثر است، سلام کردن مؤثر است. شما برای گرفتن پول خورد از مغازه دار سلام بکنی یا نکنی مؤثر است.
10- اصل محبت است ولی گاهی خشونت لازم است
البته یک جاهای هم باید برخورد کرد و بزن بکوب راه انداخت، حضرت امیر(ع) دور خانه کعبه طواف می‌کرد دید یک جوانی هرزه‌ای نگاه بد به دختر مردم می‌کند حضرت فرمود آقا این جا کعبه است تو داری طواف می‌کنی چه کار به ناموس مردم داری؟ حیا کن نگاهی کرد و ظاهراً حضرت علی(ع) نشیند گفت به تو چه دو مرتبه نگاه کرد. تا حضرت دید ایشان در حال طواف هم حیا نمی‌کند زد توی گوشش آمد از حضرت شکایت کرد پیش خلیفه دوم(عمر) گفت: آن که تو را دید، چشم خدا دیده است. یعنی علی(ع) چشم خداست. آنکس که سیلی به تو زده دست خداست.
امام علی(ع) رفت وضو بگیرد قلدری آمد و همه را کنار زد با زور همه را کنار زد و خودش وضو گرفت در این زمینه یک هولی هم به حضرت داد باز حضرت علی(ع) را نشناخت. حضرت چنان رفت که بیفتند زمین که می‌فرمود اگر دست هایم را حائل نکرده بودم از صورت خورده بودم زمین. حضرت علی(ع) جوان را شناسایی کرد و چیزی نگفت وضویش که تمام شد آمد بالا محکم زد توی گوشش و فرمود چرا وقتی وضو می‌گیری به افراد ضعیف هل می‌دهی بعد گفتند ایشان امام علی(ع) است و طرف هم جا خورد. امام علی(ع) سه بار به شخص خرمافروشی که سد معبر کرده بود تذکر داد و طرف هم گوش نمی‌داد حضرت فرمود خیمه‌اش را به آتش بکشید. یعنی اصل دین ما محبت است اما در بعضی جاها هم باید با خشونت رفتار کرد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2307

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133