موضوع: قضاوت
تاریخ پخش: 75/04/07
بسم الله الرحمن الرحیم
1- قضاوت شغل انبیاست
پست قضاوت از پستهای خیلی مهم است، شغل انبیاست. در قرآن میخوانیم که خداوند به انبیاء میفرماید «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى» (ص/26). اگر کسی مجرمی را شلاق زد حدیث داریم که از چهل روز باران با برکت ارزشش بیشتر است. اگر کسی نظام قضاوت حکومت اسلامی را قبول نداشته باشد حالا یا قاضی باشد و قبول نداشته باشد یا قاضی قبول کند و مردم قبول نکنند، این آیات خیلی لحن تندی با آنها دارد.
2- ده معنا برای قضاوت از قرآن
روایتی را در بحار دیدیم که از حضرت علی(ع) پرسیدند: قضاوت چیست؟ فرمود: ده معنا دارد و برای ده تا هم ده آیه قرآن آوردهاند. 1- قضاوت به معنای فراغت «فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ» (بقره/200). یعنی وقتی فارغ شدید از برنامههای عرفات مثلًا بروید مشعر. از مناسک حج که فارغ شدید وظیفهی شما این است، که این جا «قَضَیْتُمْ» یعنی فرغتم. 2- به معنای عهد و پیمان «إِذْ قَضَیْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ» (قصص/44). یعنی با موسی پیمان بستیم. 3-به معنای اعلام «وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ» (حجر/66). یعنی به مردم اعلام کردیم 4- قضاوت به معنای انجام کار. فرعون، مؤمنین را تهدید میکرد و میگفت حالا که به موسی(ع) ایمان آوردید شما را تکه تکه میکنم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72). «فَاقْضِ» یعنی (فاسأل) هر کاری دلت میخواهد بکنی، بکن. فرعون ساحرها را از اطراف با وعده و وعید آورده بود که بلکه با سحر و جادو آبروی موسی را بریزند. وقتی موسی(ع) عصا را انداخت و اژدها شد یک مرتبه «وَ أُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدینَ» (اعراف/120). همهی اینهایی که میخواستند آبروی موسی(ع) را بریزند از طرفداران درجه یک موسی(ع) شدند و فرعون خیلی تحقیر شد و توطئهاش خنثی شد.
5- به معنای پایان کار. 6- به معنای ایجاب و وجوب «قُضِیَ الْأَمْرُ» (مریم/39). یعنی کار دیگر قطعی است. «قَضى مُوسَى الْأَجَلَ» (قصص/29). یعنی وقتی اجل حضرت موسی(ع) به پایان رسید. 7- به معنای حکم. همانی که در تشکیلات قوه قضائیه هست «وَ اللَّهُ یَقْضی بِالْحَقِّ» (غافر/20). 8- یعنی «خَلَقَهُنَّ» به جای این که بگوید خداوند هفت آسمان را آفرید میفرماید: به هفت آسمان قضاوت کرد. 9- به معنای کتاب: «وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا» (مریم/21). یعنی «وَ کانَ أَمْرًا مَکْتوبًا» 10- به معنای وِرد مرگ. جهنمیها به مأمور شکنجه میگویند: «وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ» (زخرف/77). از خدا بخواه که مرگمان بدهد که دیگر نسوزیم. میگوید: نه «إِنَّکُمْ ماکِثُونَ» مرگ نیست همین جا باید باشید و همین جا هم باید شکنجه شوید.
3- قضاوت فقط مخصوص قاضی نیست
در ادبیات عرب بعضی از کلمات چندین معنی دارند اما در فارسی خیلی کم هستند کلماتی که چند معنی داشته باشند. قضاوت هم معانی زیادی دارد. مراد ما در این جا از قضاوت یعنی حکم کردن. قضاوت فقط برای قضاوت نیست. معماری که میرود خانه را قیمت میکند یک پا قاضی است. معلم و استادی که نمره میدهند یک پا قاضی هستند.
امام(ره) میفرماید: «یَحْرُم القضاء بین الناس و لو فی الاشیاء الحقیره» این طور نیست که قضاوت حتمًا باید یک چیز کلی باشد. مادری دو تا بچه داشت و سه خرما. میخواست خرماها را تقسیم کند. یک خرما را به یک بچه داد و خرمای دیگر را به آن یکی بچه آن خرمای سوم را با دقت تقسیم کرد. حضرت امیر(ع) دید این مادر خیلی دارد دقت میکند که این یک دانه خرما را درست نصف کند. فرمود: مادر، تو به خاطر این عدالتی که داری اهل بهشت هستی.
4- تبعیض گناه است و با تفاوت فرق دارد
در کتاب «من لایحضر» حدیثی داریم که اگر کسی وصیت کند به این بچهام بده و به آن بچه نده و بین بچه هایش عادل نباشد گناه کبیره کرده «مِنَ الْکَبَائِرِ». البته آن که مهم و گناه است تبعیض است نه تفاوت. تفاوت اشکال ندارد. آدم سید را بیشتر احترام میکند چون که اولاد پیغمبر(ص) است. من دانشگاه سخنرانی داشتم و بعد از سخنرانی ظهر شد و وقت غذا. ما رفتیم سالن غذاخوری دیدیم همهی دانشجوها توی صف هستند. من هم وارد شدم به دانشجوها گفتم: عدالت و اسلام چه میگوید؟ میگوید من بروم توی صف یا نروم توی صف؟ گفتند: اگر راستش را میخواهی و ناراحت نمیشوی باید بروی توی صف. گفتم: شما شنیدهاید که نظم و عدالت خوب است اما نشیندهاید من مهمان شما هستم. احترام میهمان ما حدیث نداریم؟ بالاخره من این جا سخنران نبودهام؟ معلم نبودهام؟ میهمان نبودهام؟ شما همه را پایمال میکنید. فقط تو یکی من هم یکی. بالاخره احترام پدر بر پسر احترام برادر بزرگ بر برادرها احترام ریش سفید بر مابقی.
در حقوق سن و سال هم مطرح نیست. پیغمبر(ص) آب خوردند و مقداری هم در ته ظرف آب باقی ماند. یک بچه بغل پیغمبر(ص) نشسته بود و گفت: آقا این بقیه آب را برای تبرک به من بده. تا حضرت خواست آب را به بچه بدهد چند پیرمرد این طرف بچه نشسته بودند گفتند: یا رسول الله آب را به ما بده. فرمود: گرچه شما چند نفر هستید و همه هم پیر اما چون ایشان اول گفتهاند نوبت با ایشان است. اجازه میگیریم اگر این بچه اجازه داد آب را به شما میدهم اگر نه که حق با بچه است و بچه هم قبول نکرد پیغمبر(ص) آب را به پیرمردها بدهد.
در جامعهی ما خیلی قاطی میشود. تبعیض را تفاوت میگویند. در نماز جمعه تبعیض است. مسؤولین چرا از در دیگر رفت و آمد میکنند؟ بابا آنها مسؤول هستند ممکن است ترور شوند؛ اما کسی به تو کاری ندارد. البته در جامعهی ما تبعیض خیلی زیاد است. پارتی بازی و رشوه هست اما همهی اینهایی را که مردم میگویند تبعیض، تبعیض نیست چند درصد حرف مردم درست است.
در هفتاد و دو تن همه عزیزاند اما اسم بهشتی را بیشتر میبرند این تفاوت است. امام علی(ع) یک ضربه زد. گفتند: «ضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَیْنِ» (إقبالالأعمال/ص467) یکی از علما و فقها گفت: حاضرم تمام عمرم را با یکی از نامههایی که زمان شاه مینوشتی و مردم را تشویق به مبارزه میکردی عوض کنم. کمتر قرآن به این شکل طرف را به رگبار میبندد. گاهی یک تذکر میدهد. یکی از جاهایی که به رگبار بسته آن است که قاضی به حکم خدا حکم نکند.
5- در اجرای احکام اسلام نباید از کسی ترسید
بعضی از اعضای جبههی ملی میگفتند: احکام اسلام نه قابل اجرا است و نه اگر اجرا شود به صلاح هست؛ به خاطر این که دنیا به ما فحش میدهد. «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ» (مائده/54) ستایش میکند خداوند از افرادی که در اجرای احکام الهی از این و آن خوف ندارند. حکومت سعودی که ما قبول نداریم راحت گردن میزند و راحت دست قطع میکند اما ما تا حکم اجرا میکنیم میخواهیم بدانیم رادیو بی بی سی چه کار میکند. اصلًا ما که هشت سال زیر توپ و تانک بودیم رادیو بی بی سی چه خدمتی به ما کرد که حالا در اجرای احکام مراعات حال آنها را بکنیم؟ حکم، حکم خداست و باید اجرا شود. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ» (مائده/44). اگر قاضی حکم خدا را اجرا نکند کافر است. یک آیه میگوید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (مائده/45). اگر قاضی حکم خدا را اجرا نکند ظالم است. یک آیه میگوید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (مائده/47). فاسق است. در هیچ جای قرآن این رقمی سه مدال به یک نفر نمیدهد «وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» (مائده/42). به پیغمبرش میگوید: اگر قضاوت میکنی باید عادلانه باشد «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» (نساء/105). همان نوری که خدا پیش پایت گذاشته طبق همان نور حرکت کن. «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُم» (مائده/48).
6- قوه قضاییه باید مستقل باشد
قوهی قضائیه باید استقلال داشته باشد. اوایل انقلاب هواپیمایی راه افتاده بود. اعدام باید گردد در مقابلش میگفتند. اخراج باید گردد آزاد باید گردد. کسی نمیگفت محاکمه باید گردد، اگر حق است اعدام باید گردد. گاهی جوسازی میکنند.
در قرآن برای این آیه داریم. میگوید: وقتی یوسف(ع) را داخل چاه انداختند اول آمدند و پیراهن را خونی کردند بعد شبانه آمدند و سوم زار، زار گریه کردند «وَ جاؤُا عَلی قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ» (یوسف/18). میگوید: مواظب باش گاهی دو لیتر گریه اینها به اندازهی یک آب جوی خیابان نمیارزد. شخصی آمد و گفت: آقای قرائتی بیا مسجد ما منبر. گفتم: من مشکل دارم وقت ندارم. گفت: تو را به فاطمه زهرا(س) بیا. گفتم: من قربان فاطمهی زهرا(س) میروم اما نمیآیم. گفت: آخر من قسمت دادهام. گفتم: اگر قسم چیزی را واجب کند من به امام زمان(عج) میگویمای امام زمان(عج) تو را به فاطمه زهرا(س) مادرت امشب بیا خانهی ما پس باید بیاید! حالا احترام قسم سرجایش اما خیال نکنید با قسم میشود حکم خدا را عوض کرد.
روزهای اول انقلاب ژیان قراضهای که از چراغ قرمز رد میشد میگفت: ول کن بیچاره را. اگر یک بنز رد میشد میگفت: بگیرش. هر کس رد شد باید او را بگیری. آیه «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» (نساء/135). «إِنْ یَکُنْ بنزًا او ژیانًا» یعنی شما در قضاوت، کاری به بنز و ژیان نداشته باش.
7- حقوق کم دلیل رشوه گرفتن نیست
قضاوت دکان بقالی نیست که اگر کسی از بنز پیاده شود و بگوید هندوانه کیلویی چند دوبله حساب میکند اما اگر با دوچرخه بیاید ارزانتر حساب میکند! به همین خاطر(استقلال قوه قضائیه) امام علی(ع) سفارش کرده که شکم قاضی باید سیر باشد. البته تورم و حقوق کم، دلیلی بر رشوه گرفتن نیست. آیت الله گلپایگانی رفت روی منبر و شروع کرد به گریه کردن. اول گریه کرد بعد درس داد. رفتند خانه ایشان که آقا گریه شما برای چی بود؟ زمان شاه نخست وزیری اوقاف یکی بود. پولی آورده بودند قم آخوندها را بخرند و درباری بشوند. سه تا آخوند گول خوردند و ایشان گریه کرد. بعد گفت: هر طلبهای از حوزه رفت بیرون و به دین پشت کرد، من قابل نبودم و امام زمان(عج) من را بیرون انداخت. بعد آقای مؤمن(شورای نگهبان) میگفت: گفتیم آقا این سه تا طلبهای که رفتند آدمهای بدبختی بودند فقر به آنها فشار آورده. گفت: فقر به آنها فشار آورده بود دنبال کاسبی میرفتند. گفت: آقا آخوند که نمیتواند مکانیکی کند، خلبانی کند، قصابی کند. کاری از آخوند نمیآید و بعد به او گفتیم خود شما اگر به شما خمس و سهم امام ندهند الآن چه کار میکنی؟ چه کار تخصصی داری؟ گفت من میروم سر حمام لنگ میدهم لنگ دادن تخصص نمیخواهد!
یک کسی آمد پیش امام صادق(ع) و گفت: آقا وضع مالیام بد است. گفت: برو کاسبی کن. گفت: آخه آقا کاسبی. . . گفت: «اعْمَلْ فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِکَ وَ اسْتَغْنِ عَنِ النَّاسِ» (کافی/ج5/ص76) یعنی برو با سرت حمالی کن. من رفتم خدمت مقام معظم رهبری گفتم: آقا ما مشهوریم شخص اول و دوم و سیزدهم نیستم بالاخره شخص چهلم که هستیم. وقتی میرویم توی شهری دورمان جمع میشوند میگویند برای مسجد ما فرش بده برای کتابخانه کتاب بده و… بالاخره ما غیر از خرجی خودمان یک پولی میخواهیم. یک چیزی شما باید در خدمت ما بگذاری. حق الشُهرت. یک وقت آدم سه پتو دارد یکی زیادی است یک وقت بیست پتو دارد میهمان میآید خانهاش کم میآورد. ایشان فرمود: آقای قرائتی دنبال این حرفها نرو محکم باش. بعد فرمود: بنده رئیس جمهور بودم یک دور کشورهای آفریقایی رفتم هرچه آمدند استقبال آقایان، پیش نمازها، اقلیتهای مذهبی، هر رقم هر جوری آمدند گفتند گفتم: پول نیست. آخر سفر یک دکتری گفت: آقا من یک مقداری دلار دارم شما تقسیم کن. گفتم: خودت تقسیم کن. این که حالا من. . . . بعضی زنها میگویند: کار بکنم؟ حتمًا کلفت میخواهم.
خدا رحمت کند شهید بهشتی را ما رفتیم خانهی ایشان، ایشان خودش چای دم میکرد. اصلًا خودش قهوه چی بود. عکس امام(ره) را دیدهاید؟ زنها خیلی طرف دار این عکس هستند. امام(ره) این عکس را گرفت خیلی از زنها چای به شوهرشان ندادند گفتند ببین مگر تو، توی خط امام(ره) نیستی؟ زنها فکر میکنند امام(ره) چای را برای خانمش میبرد! ؟ ما باید اصل زهد را از دست ندهیم.
خدا رحمت کند محمد منتظری نان را خالی میخورد و در بیست و چهار ساعت یک ساعت میخوابید. در ایام انقلاب هیچ کس مثل محمد منتظری آوارگی نکشید.
آخرین اجازهای که توانستیم از ایشان(مقام معظم رهبری) بگیریم این بود که آقا ما مثلًا میرویم نهضت سوادآموزی فلان شهر یک عده میآیند دیدن ما سر ظهر بگوییم آقا بلند شوید بروید! گفت: نه، این را دیگر از نهضت سوادآموزی ناهار خوردن اشکال ندارد.
8- دقت در دستگیری مجرم
پیغمبر(ص) فرمود: قاضی «ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبَهَاتِ» (منلایحضرهالفقیه/ج4/ص74) اگر تلویزیونتان برفک دارد در برفک قضاوت نکنید. ما میگوییم احتیاطًا همه را بگیریم بعد هر کدامشان که مجرم نبودند آزادشان میکنیم. حضرت امیر(ع) میفرماید: احتیاطًا او را نگیر وقتی فهمیدی مجرم است بگیرش. اگر یک مجرم از دستمان در برود بهتر و خداوند راضیتر از این است که یک بی گناهی را احتیاطًا بگیریم. از امام(ره) پرسیدند: آقا دزد دو تا شاهد قاتل دو تا شاهد اما چرا زنا چهار تا شاهد؟ امام(ره) فرمود: چون هم زن است و هم مرد باید چهار تا شاهد باشد.
داریم که اگر قاضی ادرار دارد قضاوت نکند.
برای کار کردن نگویید تأمین اعتبار میخواهیم. حضرت موسی و خضر(علیهما السلام) وقتی آمدند و دیدند دیوار کج است خودشان لخت شدند و کار کردند تأمین اعتبار هم نبود حتی به مردم گفتند دو پیغمبر هستیم یک تکه نان بدهید تا بخوریم «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77). موسی و خضر(علیهما السلام) وارد منطقهای شدند «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» یک تکه نان به اینها ندادند. اما با این که این مردم این قدر نامرد بودند که به دو پیغمبر یک تکه نان ندادند اما تا دیدند دیوار کج است نه منتظر تبصره بودند نه منتظر تأمین اعتبار بودند نه منتظر آئین نامهی داخلی بودند. یعنی کسی که انگیزهی کار دارد منتظر نمیماند. مگر پسر سیزده سالهای که به خودش نارنجک بست استفتاء کرده بود از آقا؟ بنده هستم که چون ترسوام و…، میخواهم ببینم آقا چه میگوید؟ حضرت علی(ع) میفرماید: «وَ لَا تَقْضِیَنَّ وَ أَنْتَ غَضْبَانُ» (منلایحضرهالفقیه/ج3/ص14) اگر عصبانی هستی قضاوت نکن. قاضی در نگاهش: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ فَلْیُوَاسِ بَیْنَهُمْ فِی الْإِشَارَهِ وَ فِی النَّظَرِ وَ فِی الْمَجْلِسِ» (کافی/ج7/ص413) از رسول خدا(ص): «فَلَا تَقْضِ لِوَاحِدٍ حَتَّى تَسْمَعَ الْآخَرَ» (وسائلالشیعه/ج27/ص217)
9- در قضاوت نباید عجله کرد و باید حرف طرفین را گوش کرد
قرآن قصهای دارد در سورهی «ص». حضرت داوود(ع) نشسته بود دید یک مرتبه دو نفر از سر دیوار پریدند پایین. چون جانش در خطر بود محافظ نداشت. یک خرده جا خورد. گفت: شما کی هستید؟ گفتند: «قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ» (ص/22). نترس ما با هم دعوایمان شد کسی به کسی زور میگوید «فَاحْکُمْ بَیْنَنا» تو قاضی باش «وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ» حالا چرا از سر دیوار پریدند لابد راه به آنها نمیدادند. شخصی میخواست یکی از مسؤولین مملکتی را ببیند به او راه نمیدادند. فهمید فلانی فلان جا نماز میخواند رفت پشت سرش و در قنوت دعای فارسی خواند گفت: خدایا من میخواهم این آقا را ببینم دو ماه معطلم یک جوری کن من این آقا را ببینم یا الله! آقا سر نماز خندهاش گرفت. گفت: کی بود؟ بیا ببینم ما توی دنیا که ارزش نداشت بلکه توی قبر ارزش داشته باشد. حالا گاهی وقتها آدم را راه نمیدهند مجبور است توی قنوت بگوید. گفت: «إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَهً وَ لِیَ نَعْجَهٌ واحِدَهٌ فَقالَ أَکْفِلْنیها وَ عَزَّنی فِی الْخِطابِ» (ص/23). این برادر من است نود و نه میش دارد. من هم یک میش دارم. آن میگوید آن یک میش را هم به من بده «قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثیرًا مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغی بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعًا وَ أَنابَ» (ص/24). گفت: خیلی این آدم بدی است. بعد خدا دعوایش کرد یک مرتبه جا خورد گفت: بله شاید حق با آن است من که گوش به حرف او ندادم «وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ» داوود یک مرتبه گفت: این هم یک امتحان خدایی بود. میخواهد بگوید داوود چرا عجله کردی؟ با این که حرفش درست بود «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ» فوری استغفار کرد. خداوند میگوید: ما او را بخشیدیم برای این که به یکی از حرفها گوش داد و به دیگری گوش نداد.
10- نباید به حکم الهی قاضی نق زد
وظیفه مردم هم این است وقتی که قاضی حرف میزند نق نزنند. دو کشاورز سر آبیاری دعوایشان شد رفتند پیش پیغمبر(ص). حضرت حرفهای دو طرف را گوش داد و فرمود: حق با این است. آن که قضاوت بر ضررش تمام شده بود ناراحت شد و گفت: بله پیغمبر(ص) باید بگوید حق با این است چون از خویشان پیغمبر(ص) میباشد. فوری آیه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا» (نساء/65). به خدا قسم دین ندارند آنهایی که به پیغمبر(ص) میگویند تو عادل نیستی. مؤمن واقعی کسی است که وقتی حکم خدا را شنید در روحش نق نق نداشته باشد «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا» (نساء/65). قضاوت. توصیه ممنوع. یکی از اشراف دزدی کرده بود. حضرت فرمود: دستش را قطع کنید. آمدند و گفتند: ایشان شخصیت خیلی مهمی است. پیغمبر(ص) فرمود: والله قسم دخترم زهرا(س) هم دزدی کند دستش را قطع میکنم.
11- میتوان با یک کار ساده از برخی اختلافات پیشگیری کرد
من به ثبت احوال چیزی گفتم گوش ندادند. خیلی از اختلافات مال زن و شوهرهاست. خیلی از اینها قبل از درگیری میتوانند با هم سازش کنند. ما گفتیم: چند هزار تومان ثبت احوال پول برای تمبر و دفتر میگیرد یک صد تومان هم اضافه بگیر به هر زن و شوهری یک کتاب آئین همسرداری ابراهیم امینی بدهید. ما اگر این پیشگیریها را بکنیم همان طور که وزارت بهداری بعضی وقتها پول هایش را خرج بهداشت میکند میگوید مریض نشوند نه این که مریض شوند بعد ما [درمان کنیم]. . . مساجد ما خلوت میشود زندانها شلوغ میشود. حتی رئیس شهربانی زمان شاه میگفت: ما ماه رمضان مراجعه کم داریم چون مردم مذهبی میشوند.
در زندانها افرادی هستند اهل فحشا و منکر. خدا میگوید: میخواهی فحشا و منکر کم شود چرا پول به زندان میدهیم «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45). اگر یک مقدار پول خرج نماز شود لازم نیست خرج زندان شود. یک آئین همسرداری بدهیم دادگاه مدنی خاص(خانواده فعلی) خلوت میشود.
شهید مظلوم بهشتی یک بار تلفن کرد گفت: میخواهم بیایم خانه شما کار دارم. گفتم: قدم روی چشم. آمد و گفت: قرائتی تو یک خوبی داری و یک بدی. من آمدهام خوبیت را تبریک بگویم و از بدیت هشدار بدهم. گفتم: خوبی و بدیام چیه؟ گفت: خوبیت این است که در معلمی قوی هستی اما بدی تو این است که میترسم دست از گچ و تخته سیاه و معلمی برداری بروی یک پست دیگری و پشت میز بنشینی. بعد هم گفت: میترسم مثل فلانی و فلانی بشوی. من آن زمان جا خوردم که چرا دکتر بهشتی غیبت میکند. بعد آن دوتا را گرفتند و اعدامشان کردند. منتهی ما نمیشناختیم اینها فاسدند اما او میشناخت. من هم به اول قول دادم تا زندهام و نفس دارم دست از این «قَالَ الصَّادِقُ(ع) وَ قَالَ الْبَاقِرُ(ع)» و این کلاسها برندارم و یکی از علتهایی که ما در این هفده سال مصون ماندهایم از حوادث و کمترین ضربه را خوردیم وصیت دکتر بهشتی بود. قدر شیخهای فرهنگی را بدانید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»