وسوسه‌هاي شيطان در برابر كارهاي نيك

1- شناخت وسوسه شيطان از الهام الهي
2- ترس از فقر، عامل بخل و ترك انفاق
3- مقايسه بهره‌مندي از مال در دنيا و آخرت
4- نقش فقر در گسترش گناه و فساد
5- شناخت شياطين انسان نما
6- آگاهي عميق از دين، لازمه تحقيقات ديني
7- برتري علم و حكمت بر مال و ثروت

موضوع: وسوسه‌هاي شيطان در برابر كارهاي نيك

تاريخ پخش: 24/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

چند شبي راجع به آداب كمك رساني و خدمت از نظر قرآن و گاهي روايات صحبت كرديم، امشب به اين آيه رسيديم، كه وقتي انسان بخواهد يك كار خيري كند، شيطان مي‌آيد وسوسه‌اش مي‌كند. مي‌خواهي وقف كني؟ پيري داري، كوري داري، يك مشت اولاد كوچولو داري. آينده نگر بايد باشي. قرآن اين مانع تراشي را در اين آيه بيان كرده است. مي‌فرمايد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» (بقره/268)

1- شناخت وسوسه شيطان از الهام الهي

در اين آيه كه خوانده شد، دو تا «يَعِدُكُم» داريم. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»، «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً» خدا وعده مي‌دهد، شيطان هم وعده مي‌دهد. ما اين وسط چطور بفهميم اين الهام‌ها خدايي است يا شيطاني است؟ گاهي به ذهن آدم يك چيزي مي‌رسد، كه به فكرش مي‌آيد چنين كند. به دلش مي‌آيد و فكر مي‌كند اين كار را بكند. اگر چيزي به دلت برات شد، تو را باز مي‌كند، اين معلوم مي‌شود خدايي است. اگر قفلت كرد، پيداست شيطاني است. خدا بزرگ است. توكل بر خدا كن. اين آدم را باز مي‌كند. اما پيري داري، كوري داري، فردا خودت مي‌خواهي، چه خاكي بر سرت خواهي كرد؟ هي در تو دلهره مي‌اندازد. اگر در شما وحشت و قفل ايجاد كرد. پيداست الهام الهامِ شيطاني است. اگر توكل و سعه صدر در شما ايجاد كرد، پيداست خدايي است. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ… وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً»

اگر ما امشب بتوانيم يك حساب رياضي كنيم، خوب است. افرادي كه مي‌خواهند پول خرج كنند، زمين‌ها را در قبر نخواهيم برد. اموال هم در قبر نخواهيم برد. حالا يك قسمت‌اش را براي اسلام وقف كنيم. البته كساني كه سر ريز دارند، چون بعضي‌ها هشتشان گرو نه است، نه هم گرو هشت است. آنها مي‌توانند كارشان را ماندگار كنند. بالاخره افرادي هستند صنعتگر هستند. يك هنري دارند. اين هنرشان را به كسي ياد بدهند. نگويند: نه، من اگر اين هنر را به كسي ياد بدهم، نان خودم آجر مي‌شود. بابا ياد بده، خدا بزرگ است.

آدم داريم يك شعر دارد به كسي نمي‌دهد. طرحش را به كسي نمي‌دهد. فوري مي‌روند ثبت مي‌كنند كه بتوانند عليه‌اش شكايت كنند. انسان هرچه دارد مي‌تواند از آنچه دارد، علم، صنعت، هنر، ابتكار، پول، مزرعه… حالا اگر شيطان آمد وسوسه كرد، من چند چيز نوشتم برايتان بخوانم. اول اينكه شايد پير نشدم.

2- ترس از فقر، عامل بخل و ترك انفاق

شيطان مي‌گويد: پيري داري، كوري داري. ممكن است بگويم: نخير! ممكن است من فردا بميرم. اين قرآني كه دست من است، چهارده بار «بَغْتَة» (انعام/31) دارد. يعني ناگهان! چون در آستانه‌ي شب قدر هم هستيم، اين جمله را بگويم. بعضي‌ها مي‌گويند: حالا جواني است. جواني‌مان را تلخ نكنيم. بگذاريم اين چند روز خوش باشيم. پير شديم، توبه مي‌كنيم. اين حرف درست است؟ نه! چرا؟ براي اينكه شما از كجا مي‌داني، پير مي‌شوي؟ آمار مرده‌هاي جوان كمتر از پير نيست. شما بنويس به من بده كه تا نود سالگي زنده هستي، تا هشتاد سالگي زنده هستي، من هم زير آن مي‌نويسم اگر تا 90 سالگي زنده هستي، 85 سال خوش باش. آن پنج سال آخر را توبه كن. تو بنويس بده، تو هشتاد سال زنده هستي. از كجا زنده هستي؟

دوم اينكه اگر كسي 75 سال خلاف كرد، مي‌تواند يك مرتبه 5 سال آخر خوب شود. اگر كسي 75 سال سيگار كشيد، مي‌تواند در يك لحظه تصميم بگيرد، ديگر نكشد. آدمي كه معتاد شد، مگر مي‌شود… ماشين نيست كه فوري فرمانش را برگردانيم. انسان وقتي به يك چيزي خو كرد، جزء ذاتش مي‌شود. از همه گذشته مي‌گويد: اين پولها را براي پيري نگه دار. من دو اشكال دارم. 1- از كجا پير شوم. ممكن است جوان مرگ شوم. 2- از كجا اين مال بماند؟ ممكن است براي پيري نگه دارم، دزد ببرد. از كجا خودم باشد؟ از كجا مالم باشد؟

3- مقايسه بهره‌مندي از مال در دنيا و آخرت

سوم اينكه شما اگر در دنيا پول را نگه داري، گيرم مال ماند و شما عمرت ماند. هم خودت ماندي و هم مالت ماند. در دنيا چقدر استفاده خواهي كرد؟ نياز شما به اين مال در دنيا بيشتر است يا در آخرت؟ ما نيازمان در آخرت بيشتر است.

چهارم اينكه از وقتي مي‌‌گويي: پيري داري، كوري داري، پول را براي آن زمان بگذار، وقتي من پير شدم چند سال ديگر هستم؟ مثلاً از هفتاد سالگي مي‌توانم از اندوخته‌هايم استفاده كنم تا فوقش نود سالگي. مدت بهره‌گيري از اين پولي كه بخل مي‌كني، مدت بهره‌گيري‌اش بعد از پيري و سالمندي ده، بيست سال است. اما مدت بهره‌گيري از انفاقي كه در دنيا كردي تا ابد است. بهره شما از كمك به فقرا ابدي است. بهره شما از پولي كه جمع كردي چند سالي بيشتر نيست. برفرض پولت بود، خودت هم بودي. 1- اگر خودت بودي، 2- اگر پولت بود، چند سالي استفاده مي‌كنيم. اما قيامت براي ابديت از اين كمكي كه به محرومين كردي استفاده مي‌كني. اين هم يك مسأله است.

مسأله‌ي ديگر اينكه «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» بعد از اينكه مي‌گويد: مي‌خواهي كمك كني، چيزهاي قيمتي را بده. مي‌گويد: از چيزهايي كه دوست داري، بده. چون شيطان خيلي چيزهاي بُنجل را وسوسه نمي‌كند. وسوسه در چيزهاي قيمتي است. ولذا آيه قبل مي‌گويد: از قيمتي‌ها بده، بعد مي‌گويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» يعني وقتي مي‌خواهي چيز خوب را بدهي، شيطان مي‌آيد و وسوسه‌ات مي‌كند.

4- نقش فقر در گسترش گناه و فساد

«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» فقر انسان را به فحشا مي‌كشاند. بين فقر و فحشا رابطه است. خيلي از گناهان بخاطر فقر است. بي‌پول است، خود فروشي مي‌كند. بي‌پول است، دلقك مي‌شود. بي‌پول است، آلت دست مي‌شود. متملق مي‌شود. بله قربان‌گوي طاغوت مي‌شود. به يك جنايتكار بله قربان مي‌گويد. بي‌پول است خيلي حرف‌ها را نمي‌زند، مي‌گويد: اگر بزنم، نان من قطع خواهد شد. بين فقر و گناه رابطه هست. اگر خواستيم جلوي گناه را بگيريم، بايد فقر برطرف شود. ما مثل كمونيست‌ها نيستيم. كمونيست‌ها مي‌گويند: هركجا خلاف مي‌شود بخاطر وضع اقتصادي است. ما مي‌گوييم: نه! آنها مي‌گويند: هركس دزدي مي‌كند، به خاطر فقر است. مي‌گوييم: شاه رئيس دزدها بود، فقر هم نبود. ما آدم‌هايي داريم سرمايه‌دار درجه يك هستند، اما باز هم كم فروشي مي‌كنند. كلاهبرداري مي‌كنند. بخشي از گناهان بخاطر فقر است. بخشي از گناهان هم بخاطر حرص است. مشكل مالي ندارد، پولش خيلي است ولي باز هم حرص مي‌زند. ولي بي‌رابطه نيست. ما اگر خواستيم جواني را اصلاح كنيم بايد شكمش را سير كنيم. از حلال تأمينش كن. بعد نصيحتش كن.

‌هم‌خوابي زن و شوهر شب اول ماه خوب نيست. مكروه است، اما شب اول ماه رمضان مستحب است. مكروه كه نيست، ثواب هم دارد. مي‌گوييم: فرق بين اول ماه رمضان با يازده ماه چيست؟ مي‌گويد: اول ماه رمضان خدا فردا مي‌خواهد بگويد: دست به همسرت دراز نكن. چون فردا مي‌خواهد بگويد: دست دراز نكن. مي‌گويد: پس امشب خودت را تأمين كن، كه فردا بتواني خودت را نگه داري. سحري بخور، كه فردا بتواني روزه بگيري. شب خودت را تأمين كن كه فردا بتواني دست به خانمت دراز نكني.

خدا وقتي خواست به حضرت آدم بگويد: اين ميوه را نخور. اول فرمود: «فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما» (اعراف/19) هرچه مي‌خواهي بخور، همين گندم را نخور. وقتي وزارت راه مي خواهد بگويد: اين جاده بسته است. اول يك جاده مي‌كشد، فلش مي‌زند مي‌گويد: از اين طرف برو، بعد مي‌گويد: اينجا در دست تعمير است. يك راهي را باز كنيم. اگر خواستيم فساد كم شود، بايد فقر برطرف شود.

اينكه مي‌گويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ… وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً» در يك آيه مي‌گويد: خدا وعده داده، شيطان وعده داده است. اين پيداست انسان آزاد است. هم مي‌تواند به وعده خدا گوش بدهد، هم مي‌تواند به وعده شيطان گوش بدهد. انسان آزاد است. اين هم يك مسأله است.

5- شناخت شياطين انسان نما

حالا آدم‌هايي كه چنين حرف‌هايي را مي‌زنند، ممكن است همسر، برادر، شريك، شاگرد بگويد: نمي‌خواهد بدهي. براي روز مبادايت بگذار. اين هم پيداست شيطان است. آن كسي كه القاء مي‌كند و مي‌گويد: پيري و كوري داري. پولت را خرج نكن، درست است قرآن گفته: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» پس اگر انساني هم از اين الهام‌ها داد، آن انسان هم… شيطان است. قرآن گفته: شيطان وعده مي‌دهد، نده! حالا اگر همسر آدم، برادر آدم، مادر آدم هم گفت: نده، پيداست اين حلقوم هم حلقوم شيطان است. مگر انسان هم شيطان مي‌شود؟ بله قرآن مي‌گويد: بعضي از شيطان‌ها خود انسان هستند. «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏» (انعام/112) يعني پيداست انسان هم شيطان است. لازم نيست ما آمريكايي باشيم. اگر حرفي زديم كه آمريكا هم همين را بگويد…

افرادي مسلمان هستند، اما حلقومشان، حلقوم آمريكا است. بعد از اينكه امام در اين انقلاب به آمريكا سيلي زد و عزت آمريكا را شكست و كم كم به بيداري اسلامي تبديل شد، كشورهاي ديگر هم جنب و جوشي كردند، خيلي جلسه گرفتند، چه شد كه ما از يك آخوند سيلي خورديم؟ در پي جلسات و كنگره ها و پژوهش‌هايي كه توسط جامعه‌شناسانشان كردند، گفتند: قدرت شيعه در دو چيز است. از آخوندها تقليد مي‌كنند. بعد هم خمس مي‌دهند. ما بياييم تقليد و خمس را بشكنيم، وقتي دو بالش شكسته شد، نمي‌تواند پرواز كند. ولذا گفتند: مگر ما عقل نداريم. آدمي كه عقل دارد لازم نيست تقليد كند.

اصلاً ما كسي را داريم تقليد نكند. خود مراجع ما تقليد مي‌كنند. هركدام از مراجع مريض مي‌شوند، دكتر مي‌روند. هرچه دكتر گفت: مي‌گويند: چشم! همينطور كه مرجع ما به دكتر مي‌گويد: چشم، دكتر ما هم بايد به مرجع چشم بگويد. خوب شما ده سال درس خواندي، او چهل سال درس خوانده است. اصلاً كسي را نداريم كه به كارشناس رجوع نكند. تقليد به معني رجوع به كارشناس است. منتهي زنده باد شيعه كه مي‌گويد: كارشناس بايد اعلم باشد. باسوادترين باشد. باتقوا ترين باشد. زاهد ترين و بي‌هوس ترين باشد. رجوع به كارشناس در همه دنيا هست، منتهي ما مي‌گوييم: كارشناس بايد باسوادترين، با تقوا ترين، اسم اين كارشناس باسواد و با تقوا را مرجع تقليد مي‌گذارند. تقليد چيز خاصي نيست.

يا مي‌گويند: خمس در كجاي قرآن آمده است؟ در قرآن خمس داريم. از همه گذشته مگر همه چيز بايد در قرآن باشد؟ نماز صبح دو ركعت است. كجاي قرآن نوشته است؟ قرآن فقط مي‌گويد: «وَ أَقيمُوا الصَّلاة» (بقره/43) نماز بخوانيد، دو ركعتي در قرآن است. همه چيز در قرآن نيست. قرآن يك سرفصل‌هايي است. زير نويس آن را در روايات بايد ببينيم. مگر همه چيز در كتاب طب است؟ كتاب طب هست اما قدم به قدم بايد پزشك بگويد چه كار كن. با كتاب طب نمي‌شود بگوييم: بيمار كتاب طب را بخواند. اگر بيماري كتاب طب را بخوان. شما هم فقط خودت قرآن را بخوان. طب هست، علم هم هست، كتاب هم دارد، دانشگاه هم دارد. اما پزشك لازم است. قرآن هست، نهج‌البلاغه هم هست. اما شما حق نداري به قرآن و نهج‌البلاغه رجوع كني. مگر اينكه سالها درس بخواني.

6- آگاهي عميق از دين، لازمه تحقيقات ديني

قبل از انكه اينجا بيايم، چند دقيقه پيش يك جلسه‌اي بودم، گفت: يك عده هستند مي‌گويند: ما آزاد انديش هستيم. اجازه بدهيد خودمان بررسي كنيم. اجازه بدهيد خودمان پژوهش كنيم. تحقيق كنيم و خودمان راه را انتخاب كنيم. قرآن هم مي‌گويد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» (زمر/17) به بندگان من بشارت بده. «عباد» بندگان من، پس بايد اول بنده خدا باشيم. اگر بنده خدا بوديم، حق داري همه كتابي را مطالعه كني. چون اول بنده خدا هستي. اگر دستت را به طناب گرفتي، حق داري در هر موجي وارد شوي، چون دستت به طناب است. اما اگر رها شدي، موج تو را مي‌برد. كاشاني‌ها يك مثلي را مي‍‌زنند. شايد همه شهرها بگويند. مي‌گويند: جوان را دنبال عروس نفرست. چون جوان خيلي فشار رويش است، هركسي را ببيند، مي‌گويد: همين خوب است. لنگ هم دنبال خريد اسب نفرستيد. چون اين نمي‌تواند راه برود، هر اسبي باشد، مي‌گويد: همين خوب است. نه لنگ را دنبال خريد اسب بفرستيد و نه جوان را دنبال انتخاب دختر بفرستيد. چون او غريزه‌اش تند است، هركس را ببيند، مي‌گويد: روي كره‌ي زمين از اين بهتر نيست.

آدمي كه بنده خدا نيست، ممكن است هركس به او حرف بزند، بگويد: تو درست مي‌گويي. اول مي‌گويد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» يعني بنده خدا باش. بعد از آنكه بنده خدا شدي، حالا هر كتابي را خواستي مطالعه كن. بعد مي‌گويد: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نمي‌گويد: «يسمعون». «يسمعون» يعني گوش مي‌دهند. «يَسْتَمِعُونَ» يعني دل مي‌دهند. يعني بايد با دقت دل داد. «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نمي‌گويد: «يستمعون القائل». نمي‌گويد: ببين گوينده چه كسي است. مي‌گويد: ببين حرف چيست؟ ممكن است شما جذب يك عنوان شوي، جناب فلان، جناب فلان، حتي ممكن است دانشمند و استاد دانشگاه بگويند، پروفسور، سردار، سرتيپ و سرلشگر بگويند، دكتر، مهندس، آيت الله، گاه وقت‌ها يك لقبي است، شما خودت را نسبت به آن لقب مي‌بازي. مي‌گويد: بنده خوب خدا كسي است كه كاري به آدم‌ها نداشته باشد. كار به حرف‌ها داشته باشد. حرف درست است، ولو از بچه قبول مي‌كنم. حرف غلط است، ولو از يك بزرگ، قبول نمي‌كنم. «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نه «يستمعون القائل» حرف چيست، نه اينكه گوينده چه كسي است. شما وقتي مي‌روي ميوه بخري، نگاه به ميوه مي‌كني، نگاه به ميوه فروش نمي‌كني. ممكن است ميوه فروش آدم سوپردولوكسي باشد، ميوه‌هايش خراب باشد. ممكن است ميوه فروش يك آدم كج و كوري باشد، ولي ميوه‌هايش خوب باشد. بعد هم مي‌گويد: «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» يعني قدرت تشخيص احسن داشته باش. كسي مي‌تواند بگويد: كدام نظريه‌ها بهتر است، كه دانشمند باشد. بله شما اگر مطهري شدي، اگر برق‌كش شدي، دست به هر سيم برق بگذار. به شرطي كه اول برق كش شوي. آدمي كه برق‌كش نيست، حق ندارد دست به هر سيمي بگذارد. شنا بلد باش، در هر دريايي خواستي شيرجه برو. كسي كه شنا بلد نيست… آقا علم شما انحصاري است، چرا مي‌گوييد: بعضي كتاب‌ها خواندنش حرام است؟ پاي سخنراني‌ها حرام است؟ براي اينكه شما ضعيف هستي و قدرت تشخيص نداري. عمق دريا را نمي‌داني زود غرق مي‌شوي. برو شيرجه ياد بگير، ما به شما اجازه مي‌دهيم.

مرحوم علامه مطهري انواع كتاب‌هاي انحرافي را مي‌خواند. براي اينكه امشب مي‌خواند و فردا رد آن را مي‌نوشت. شما وقتي بيمارستان مي‌روي، بعضي از قسمت‌هاي بيمارستان مي‌گويند: بايد كفشت را عوض كني. اين لباس را بپوشي، بعد بروي. در بعضي مناطق بازديد مي‌روي، كلاهت را عوض مي‌كنند. مي‌گويند: بايد با اين كلاه بروي.

چه مي‌گويم؟ يكبار ديگر حرف‌هايم را جمع كنم. بسم الله الرحمن الرحيم، من آدم آزادي هستم. مي‌خواهم خودم پژوهش و تحقيق كنم. ببينم حق با چه كسي است؟ اسلام چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: اول باسواد شو، مثل اينكه بگويي: من دست و پا دارم، مي‌خواهم خودم شيرجه بروم. مي‌گويم: طوري نيست. اول شنا ياد بگير. بعد شيرجه برو. مي‌خواهم خودم برق كشي كنم. اول برو درسش را بخوان. بعد دست روي هر سيمي خواستي بگذار. اگر كسي يك ديپلم گرفته و يك ليسانس گرفته و اطلاعات مذهبي‌اش ضعيف است، نبايد بگويد: من خودم مي‌خواهم تشخيص بدهم. نمي‌تواني تشخيص بدهي. ميكروب شناس باش، بعد در هر بيمارستاني خواستي وارد شو. جراح باش، چاقو دست بگير، شكم را پاره كن. ولي اگر جراح نيستي، من اجازه ندارم تيغ هم به تو بدهم. چون بعد نمي‌تواني جايش را خوب كني. جراح باشي رگ پا را قيچي مي‌كني، به قلب وصل مي‌كني، جراح باش، شكم پاره كن. برق كش باش، دست به هر سيمي خواستي بزن. آدمي كه از نظر علمي ضعيف است، اين نمي‌تواند بگويد: خودم مي‌خواهم تحقيق كنم. خودت غرق مي‌شوي.

7- برتري علم و حكمت بر مال و ثروت

آيه بعد مي‌گويد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً» (بقره/269) اين آيه اين وسط چه مي‌كند؟ وسط آياتي كه مي‌گويد: كمك پولي به مردم كنيد، يكباره مي‌گويد: حكمت چيز خوبي است. تا به حال خيلي از من پرسيدند، كه مثلاً بچه‌ي من دانشگاه برود يا طلبه بشود، بچه‌ي من اين شغل را پيدا كند يا آن شغل را، در رشته‌هاي درسي اين رشته، يا آن رشته؟ قرآن به ما گفته: خير، «إِنْ تَرَكَ خَيْرا» (بقره/180) يعني «ان ترك مالاً» قرآن يكي از لقب‌هايي كه به مال داده است، گفته: مال خير است. پس شما كه تا به حال مي‌گفتيد: دنيا بد است، «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ» (عاديات/8) علاقه شديد به مال بد است، وگرنه خود مال خير است. مال خير است، اما حكمت بهتر است.

اگر پسر شما با سواد كم تاجر مي‌شود، اما دنبال علم برود، باسواد مي‌شود ولو درآمدش كم است. بگذاريد برود باسواد شود. مي‌خواهي عروس بگيري يا داماد؟ پولش كم است، معرفتش بالا است. يك عروس است از فاميل پولدار است، پسر هم از فاميل پولدار است. اما شناختش ضعيف است. قرآن مي‌گويد: بين مال و حكمت مواظب باشيد، حكمت يعني چه؟ حكمت يعني بصيرت. آدم بفهمد، حكمت غير  از علم است. ممكن است آدم باسواد باشد، اما باز هم خير و شر آن را تشخيص ندهد. حكمت به معني بصيرت است. حكمت به معني شناخت اسرار و آگاهي از حقايق است. حكمت را به هركسي نمي‌دهند. حكمت مي‌خواهد تا بفهمد اين وعده شيطان است، يا وعده خداست. چون در آيه‌ي قبل مي‌گويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»، «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً» هردو به تو وعده مي‌دهند، هر دو به تو الهام مي‌كنند. اين الهام خدايي است يا شيطاني است؟ حكمت و كارشناس مي‌خواهد كه آدم بفهمد. اگر نفهمد كه قاطي مي‌كند.

ما در اسلام فارغ التحصيل نداريم. هركس در هر رشته‌ي درسي هست، باز هم هفته‌اي يك كتاب مطالعه كند. هيچ چيز به اندازه‌ي علم ارزش ندارد. حديث داريم پهلوي باسواد روي خاك بنشيني شرف دارد كه كنار كم سواد روي قالي بنشيني. حديث داريم پيش دانشمند كنار مزبله زندگ كني، شرف دارد كه كنار غير دانشمند در گلستان باشي. هيچ چيزي به علم نمي‌رسد، آن هم علم مفيد! نه اطلاعات، علم مفيد.

گاهي آدم يك اطلاعاتي بلد است. كوه هيماليا چند متر است؟ بدانيم جايي آباد نمي‌شود. ندانيم هم جايي خراب نمي‌شود. بوعلي سينا برادر و خواهر داشته يا نداشته است؟ امام زمان زن و بچه دارد يا نه؟ چه كار به زن و بچه‌اش داري؟ يك سري اطلاعاتي كه بدانيم. اين منار چند متر است. بيست دقيقه دو تا زوار نشستند، منار متر مي‌كنند. در حرم مي‌رود مي‌گويد: اين لوستر به نظرم چند ميليارد مي‌ارزد. براي زمان ناصرالدين شاه است. امام رضا را ول كرده و لوستر را قيمت مي‌كند. ما گاهي وقت‌ها مشكل مخ داريم. مثل اينكه آدم تحقيق كند، بوعلي سينا چند كيلو است؟ هر علمي ارزش ندارد. 350 «اعوذ» داريم. يكي اين است كه «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ» (بحارالانوار/ج2/ص63) از اطلاعات بي‌فايده پناه مي‌برم.

خيلي سؤالاتي كه مي‌كنند بي‌فايده است. جن‌ها همسر هم دارند؟ زن و شوهر هستند يا فقط مرد و زن هستند؟ اين چه سؤالي است! آدم و هوا مهريه‌شان چقدر است؟ يك نفر پرسيد: تبري كه حضرت ابراهيم با آن بت‌ها را شكست، كجاست؟ گفتم: آهنش را بايد بر سر تو زد كه اينقدر خل هستي كه مي‌پرسي تبر ابراهيم كجاست؟

ما يك عده محقق و پژوهشگر داريم كه وقتشان صرف چيزهايي مي‌شود كه «لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْني‏ مِنْ جُوعٍ» (غاشيه/7) نه چاق مي‌كند و نه آدم را از گرسنگي نجات مي‌دهد. «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ» پناه مي‌برم از اطلاعات بي‌خاصيت! ما راه مي‌رويم از ما سؤال بي‌خودي مي‌كنند. مي‌گوييم: مي‌خواهي چه كني؟ هرچه مي‌خواهيد ياد بگيريد، بايد چهار شرط داشته باشد. يا بايد دانستن آن واجب باشد، يا مستحب باشد، يا مشكل فرد را حل كند و يا مشكل جامعه را. آقاي قرائتي اگر ما كره‌ي ما رفتيم، قبله ما چطور است؟ ننه‌ات رفته، بابايت رفته؟ خودت قرار است كره ماه بروي؟ همه مشكلات را حل كردي، فقط مشكل قبله نما داري؟  يا بي‌خيال است، يا خل است يا اصلاً نمي‌داند مشكل كجاست؟

آيت الله سعيدي زير شكنجه شهيد شد. آيت الله غفاري زير شكنجه شهيد شد، همان‌جا يكي از دوستانش بحث مي‌كرد كه اگر ما قطب شمال رفتيم كه شش ماه شب است و شش ماه روز است. نماز چطور بخوانيم؟ گفتم: خوش انصاف، دو تا دوستان تو زير شكنجه شهيد شدند. تو نشستي كه نماز در قطب شمالي چطور است؟ بايد مواظب باشيم چيزهايي بشنويم و بگوييم كه مفيد باشد. حكمت به معني بصيرت است. اينكه آدم بفهمد عمرش را كجا صرف كند؟ خدا مي‌داند دخترهاي ما چقدر چيز در دبيرستان ياد مي‌گيرند، كه والله مورد نيازشان نيست. در كلاس چهارم ابتدايي، تاريخ پاكستان را نوشته است. اين دختر يازده ساله چه وقت پاكستان خواهد رفت كه شهرهاي پاكستان و بنادر آن و پايتخت آنجا را ببيند. اين اطلاعات براي يك دختر يازده ساله نسبت به پاكستان چند در هزار است؟ بله اگر اين دختر بعداً ازدواج كند، شوهرش كاردار يا سفير پاكستان شود، خواست پاكستان برود، بد نيست كه آدم بفهمد پاكستان چند شهر دارد؟ پايتخت و جمعيت و صادرات و وارداتش چيست؟ بسياري از چيزهايي كه ما در آموزش و پرورش و دانشگاه و حتي در حوزه‌ها مي‌خوانيم، مورد نياز نيست. «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ» در دعا داريم: «وَ عِلْماً نَافِعا» (كافي/ج2/ص573) قرآن مي‌گويد كه: اين حكمت مي‌خواهد. يعني آدم بايد بصيرت داشته باشد، كه علمش را كجا خرج كند؟ هر علمي مفيد نيست. هر مقاله‌اي مفيد نيست. هر سخنراني مفيد نيست.

خدا گفته: «مَتاعُ الدُّنْيا قَليل‏» (نساء/77) كل دنيا قليل است. بعد مي‌گويد: ولي حكمت كثير است. «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا» (بقره/269) دنيا قليل است، حكمت كثير است. اگر امر داير شد كه شما روي موكت زندگي كني و دانشمند شوي، ارزش دارد تا پسرعمويت چه خانه‌اي و چه ماشيني اما سوادش كم است.  هيچ چيز كار علم را نمي‌كند. چيزي را فهميدن لذت دارد، منتهي چه علمي بايد خود آدم متوجه شود.

برادرها و خواهرها، من بارها اين را گفتم و باز هم خواهم گفت. هر منبري گوش مي‌دهيد. هر مقاله‌اي‌ مي‌خوانيد، هر سخنراني، هر خبر راديويي گوش مي‌دهيد، نگاه كنيد اين به درد شما مي‌خورد يا نه؟ اگر به درد مي‌خورد، گوش بدهيد. اگر به درد نمي‌خورد، مثلاً ديدي يك پير زن و پيرمرد راست دكان آينه و چراغ بايستند. تو نود سال پيش عروس و داماد شدي، بيا برو! دكان آينه و چراغ فروشي ايستادن ندارد و براي پيرمردها و پيرزن‌ها مسخره است. تو نوه‌هايت هم عروس و داماد شدند، حالا دكان آينه و چراغ مي‌ايستي چه كني؟ هركاري مي‌خواهيم بكنيم بايد مفيد باشد. علم مفيد ارزش دارد. علم مضر ضرر دارد. چون آدم فكر مي‌كند تحصيل كرده است و يك سري اطلاعات دارد، شهرهاي كانادا را از حفظ است. حالا يك مقدار از خودت بگو ببينم. عوامل پيشرفت يك جوان چيست؟ عوامل پيشرفت يك جوان را نمي‌دانم اما تمام شهرهاي كانادا را حفظ هستم.

يكي بود خدا از سر تقصيراتش بگذرد. همه‌ي شخصيت‌ها را با تاريخ تولدشان مي‌دانست. مي‌گفت: فلان وزير متولد فلان است. فلان مدير كل، فلان استاندار، گفتم: براي چه وقتت را صرف كردي؟

يك نفر پيش من آمد و گفت: يك جايزه‌اي به من بده. گفتم: چه كردي؟ گفت: من قرآن را از اين طرف ياد گرفتم. يعني از آخر به اول مي‌خواند. مثلاً مي‌گفت: «والضالين، مستقيم، نستعين». گفتم: همه قرآن را اينطور ياد گرفتي؟ گفت: بله! گفتم: اين نابغه است. گفت: بيست سال زحمت كشيدم و قرآن را چپكي حفظ كردم. گفت: جايزه من چيست؟ گفتم: ديوانه خانه! تو خل هستي. آخر قرآن را از اين طرف مستحب است، حفظ كني. تو برعكس حفظ كردي؟ مثل آدمي كه سي سال زحمت مي‌كشد با سر راه برود. اين را بايد مدال داد. بايد مواظب باشيم حكمت، بصيرت، بفهميم حق چيست و باطل چيست؟ موج ما را نگيرد. شعار ما را نگيرد، پول و پست ما را نگيرد. حق را حق ببينيم. اين حكمت است. معرفت و شناخت اسرار را بفهميم. موج زده نباشيم. جو زده نباشيم. دهاتي زده نباشيم، شهر زده هم نباشيم. شرق زده و غرب زده نباشيم. استفاده از شرق و غرب طوري نيست، شرق زده و غرب زده بد است. استفاده از يخ خوب است. يخ زده بد است. استفاده از حرارت خوب است، اما گرما زدگي بيماري است. معرفت به معني شناخت عميق است.

من مي‌خواستم راجع به امام حسن صحبت كنم. نشد… شايد فردا شب بگويم. شب نيمه ماه رمضان است. شب تولد امام حسن(ع) است. خدايا به آبروي امام حسن به همه ما حكمت و بصيرت مرحمت بفرما. در آنجايي كه قاطي مي‌كنيم و نمي‌فهميم كه چه كسي حق مي‌گويد و چه كسي باطل مي‌گويد، خودت دست ما را بگير. غفلت‌ها و گول خوردگي‌ها و وسوسه‌هاي قبلي ما را ببخش و بيامرز. عيدي ما را در اين شب گرچه وجود امام حسن بهترين عيدي است. عيدي ما را بخشش گناه قرار بده. دعاهايي كه خواهد شد و شده را مستجاب بفرما.     

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3586

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.