موعظه در خانواده
2- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام الله علیها
3- همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان
4- موعظه فرزندان در زمان و شرایط مناسب
5- جایگاه نماز در میان دستورات دینی
6- نقش فرزند در هدایت والدین
7- نقش زیارت در رشد و اصلاح زائران
موضوع: موعظه در خانواده
تاریخ پخش: 29/04/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ماه خدا، مهمان خدا، در خانهی امام رضا، سر سفرهی قرآن، تن سالم، با ولایت، دل خوش، دیگر بهتر از این نمیشود. خدایا ما را شاکر نعمتها و قدردان قرار بده. به هرکس این نعمتها را ندادی، به او مرحمت بفرما. به هرکس نعمت دادی، نعمتها را برایش مبارک کن.
موضوع بحث: خانواده در قرآن. جلسهی قبل تا اینجا آمدیم که زن و مرد در همهی کمالات یکسان هستند. یک جاهایی برای زن محدودیت گفته است. یعنی خانم این کار را نکن. محدودیت نشانهی محرومیت نیست. اگر یکجا گفته: این کار را نکن، معنایش این نیست که تو باید عقب بمانی.
1- دوری از جلوهگری در جامعه
سه تا کلمه در قرآن با هم است. خانمها در خانه قرار بگیرید، «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُن» (احزاب/33)، «وَ قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید، «فی» در «بُیُوتِ» بیت، خانه. در خانه قرار بگیرید. خوب قرار بگیریم، یعنی دخترها، خانمها رشد نکنند؟ میگوید: چرا رشد کنید. می خواهید بیرون بروید، بروید، اما جلوهگری نکنید. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» «تَبَرُّجَ» از بُرج است. به ساختمانهایی میگویند: برج، که در شهر چشمک میزند. میگوید: در خیابان راه میروی، طوری راه نروید که به مردم بگویید: به من نگاه کنید. من را ببین، من را ببین. خانم ارزش داری، خودت را حراج نکن. ارزش داری، حراج نکن. بگو: کسی باید به من نگاه کند که خرجی مرا بدهد. خانه، ماشین، تلفن، آب، برق، گاز، اگر همهی خرجی من را دادی، نوکر من بودی به من نگاه کن. این زنهای بد حجاب و بیحجاب یعنی جوانها الکی مرا ببینید، مفت مفت من را ببینید. اسلام گفته: ارزش داری، هرکس میخواهد تو را نگاه کند باید پول بدهد، زن بدحجاب میگوید: مفت مرا ببینید. بیپول! «تَبَرُّجَ»، 1- قرار بگیرید. 2- بیرون میآیید، «تَبَرُّجَ»، برج نشوید، جلوهگری نکنید.
خوب از نظر علمی چطور؟ میگوید: شما باید حکمت و علم داشته باشید. «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَهِ» (احزاب/34) «آیاتِ اللَّهِ» را میفهمید. آیات خدا! حکمت را هم میدانید. یعنی باید خانمها با آیات الهی، با حکمت الهی، با معرفت و شناخت و علم آشنا شوند، پس ببینید در خانه باشید درست است، میروید بیرون جلوهگری نکنید. از نظر رشد علمی هم عالیترین درجهی رشد را داشته باشید.
2- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام الله علیها
یک قصه بگویم برای خواهر امام رضا است. حضرت معصومه(س). جمعی سؤالهای علمی داشتند، در خانهی امام کاظم آمدند. در را زدند گفتند: سؤالات علمی داریم. آقا خانه نبود،حضرت فاطمه معصومه گفت: سؤالات را به من بدهید، من جواب میدهم. مردم گفتند: یک دختر در خانه سؤالات علمی ما را جواب میدهد؟ نامههای زیادی داشتند، دادند حضرت فاطمهی معصومه همه نامهها را جواب علمی داد. جوابها را گرفتند داشتند برمیگشتند، در راه برگشت امام کاظم را دیدند. گفتند: آقا شما خانه نبودی، فاطمه معصومه نامههای ما را جواب داد. گفت: بده ببینم. نامهها را گرفت، در کوچه امام کاظم یکی یکی این نامهها را خواند و فرمود: «فداها ابوها، فداها ابوها، فداها ابوها» موسیبن جعفر فدای معصومه، موسیبن جعفر فدای معصومه، موسیبن جعفر فدای معصومه، امام کاظم فدای معصومه. اینکه میگویند: معصومه هست، ححجابش کامل، عصمتش کامل، این معنایش این نیست که چیزی متوجه نباشد و امل باشد.
یکبار دیگر میگویم. این سه کلمه را حفظ کنید. «وَ قَرْنَ» قرار بگیرید. «لا تَبَرَّجْنَ» جلوهگری نکنید. «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَهِ»، «وَ قَرْنَ»، «لا تَبَرَّجْنَ»، «وَ اذْکُرْنَ». از این سه جمله که کنار هم در یک آیه یا در دو آیه هست، معنایش این است که جلوهگری ممنوع و رشد علمی جایز! این یک نکته.
3- همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان
دیشب گفتیم: خدا گفته مردها و زنها از یک خانم الگو بگیرید. حتی الگوی مردها نه فقط الگوی زنها. یک خانم الگوی مردها هم باشند. آیه را دوباره بخوانید. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً» یعنی خدا یک مثل و یک نمونه مطرح کرده است. «لِلَّذینَ آمَنُوا» برای مؤمنین. نمیگوید: «للاتی»، «اللاتی» یعنی زنها، «الذین» یعنی مردها. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا» برای مردان با ایمان هم یک الگو، یعنی همهی مردها از این خانم چیز یاد بگیرید، آن خانم چه کسی است؟ بخوانید… «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» (تحریم/11) «امْرَأَتَ فِرْعَوْن» از زن فرعون یاد بگیرید، حالا زن فرعون چه کسی بود؟ چند نکته داشت که من یکی دو موردش را روی تابلو نوشتم.
1- معصوم نبود. آخر به بعضی از خانمها که چیزی میگویی، میگوید: آنها معصوم بودند، به ما چه! زن فرعون معصوم نبود. 2- یکی بود. آخر گاهی وقتها میگوید: ما یک نفر حرفمان به جایی نمیرسد. بعضیها میگویند: ما معصوم نیستیم. بعضیها میگویند: ما جمعیتی نیستیم یکی هستیم. معصوم نبود، الگو شد. تنها بود، الگو شد. سابقهی توحید هم نداشت. که بگوییم: حالا ایشان پدر در …
میدانید سلمان فارسی چند درصد عمرش مؤمن بوده؟ ده درصد عمرش ایمان داشته است؟ نود درصد عمر سلمان فارسی غیر مسلمان بود. منتهی ده درصدش مسلمان شد، این ده درصد چنان رشد کرد که گفتند: «السلمان منا» سلمان از ما است. این حدیث را شیعه و سنی نقل کردهاند. مثل این ماشینهای قوی که حالا اسمشان را نمیتوانیم ببریم. تبلیغ شرکتی نشود. چنان سرعت میگیرید که از همه ماشینها جلو میزند. ده درصد عمر سلمان فارسی میگویند: مسلمان بود. اما آن ده درصد از ما که صد در صد مسلمان هستیم، جلوتر است.
بعضی جوانها هستند، پنج سال در بازار میآیند، از بعضیها که نود سال است در بازار هستند، بیشتر پول گیر میآورند. حالا کار به حلال و حرامش ندارم. حلال است یا حرام نمیدانم. معصوم نبود، سابقهاش زیاد نبود، ایمانش فوری بود، در برابر فاسد مقاومت کرد، فضای سکوت را شکست، زیر شکنجه این خانم شهید شد. دعایش این بود «رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّه» (تحریم/11) «عِنْدَکَ بَیْتاً» میخواهم نزد تو بیایم. منطق و عقلش را بر مسائل خانوادگی ترجیح داد. با نهی از منکر جان یک پیغمبر را نجات داد. نقش زن فرعون، یک زن چقدر میتواند مهم باشد. یکبار دیگر میخواهم بخوانم. هرجا را ایستادم شما بگویید.
زن فرعون معصوم نبود. سابقهاش زیاد نبود. ایمانش فوری بود. بعضیها یک کار خیری که میکنند، مِن و مِن میکنند. روز قیامت منافقین به مؤمنین میگویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُم» (حدید/13) نگاه کنید ما از نور شما استفاده کنیم. «قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» میگویند: بروید از دنیا نور بیاورید. باید از آنجا نور بیاورید. اینجا نور به کسی قرض نمیدهند. میگویند: «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ» (حدید/14) ما با هم در دنیا در یک کارخانه و شرکت و شهر و روستا و مزرعه و کارخانه و اداره بودیم. در یک وازرتخانه بودیم. میگوید: بله شما مِن و مِن میکردید. «وَ تَرَبَّصْتُم» یعنی مِن و مِن میکردید. بعضیها میخواهند یک کار خیری را بکنند، مِن و مِن میکنند. میخواهد مکه برود، میگوید: حالا باشد برای بعد، حالا باشد برای بعد. میخواهد دخترش را شوهر بدهد، حالا باشد بعد، حالا باشد بعد. میخواهد افطاری بدهد، حالا باشد بعد، حالا باشد بعد. هرکاری میخواهد بکند میگوید: باشد برای بعد. مِن و مِن کردن کار بدی است. همین که کار حق است، عجله کنید. زود ایمان آورد، در برابر فاسق مقاومت کرد. فضای سکوت را شکست. همتش بلند بود. منطق و عقل را بر مسائل خانوادگی ترجیح داد، با نهی از منکر جلوی فرعون را گرفت که این نوزادی که از دریا گرفته نکشد. این نقش یک زن. حالا خدا میگوید: مردم کرهی زمین از این خانم یاد بگیرید. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» گاهی زنها خانواده را خوب هدایت میکنند. هر مردی به جایی میرسد، بخش عظیمی از آن به خاطر خانمش است. اگر خانم کمک کند مرد رشد میکند. خیلی از مردم که بدبخت میشوند به خاطر این است که خانمش، مرد هم همینطور است. بعضی زنهایی که رشد میکنند، مرد به آنها کمک کرده که رشد میکنند. باید «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِر» (مائده/2) در کارهای خیر مانعتراشی نکنید، کمک هم کنید.
4- موعظه فرزندان در زمان و شرایط مناسب
در مسائل خانواده بحثمان این بود که لقمان به بچهاش موعظه میکند. موعظههای لقمان را دیشب گفتیم ناقص شد. امشب میخواهیم، چگونه بچهمان را موعظه کنیم. اگر خواستیم موعظه کنیم، اول زمانی موعظه خوب است که بچه شما را دوست داشته باشد. یعنی وقتی نمرهی بیست میدهی، زیر نمرهی بیست به شاگردت نصیحت کنی، میگوید: چشم! اما اگر یک نمرهی صفر به او دادی، آن هم یک صفر اندازهی در قوری، بعد نوشتی فرزند عزیزم! میگوید: تو دیگر برو گمشو. صفر هم داده حالا موعظه هم میکند. آن شبی که برای دخترت گوشواره میخری موعظه کن. حدیث داریم وقتی مسافرت میروید لب در موعظه کنید. چون خانم میآید لب در برای گرفتن پول، آنجا زن و شوهر میخواهند از هم جدا شوند. آنجا اگر نصیحت کنی، نصیحتهای لب در میماند. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْت» (بقره/133) آنوقتی که حضرت یعقوب میخواست بمیرد، آن دقیقهی آخر موعظه کرد. چه زمانی موعظه کنیم؟ زمانی که حال داریم، نشاط داریم، به این یک خدمتی کردیم. یک دوربین عکاسی برایش خریدیم، چرخی، دوچرخهای، مهمانی، سفری، در وقتهایی که پذیرش بیشتر است. سیمان که تر است کاشی روی آن میچسبد. روی سیمان خشک کاشی نمیچسبد. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» (آلعمران/38) اینجا بود که زکریا دعایش مستجاب شد، وگرنه حضرت زکریا یک عمری دعا میکرد، مستجاب نشد. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» وقتی اشکت درمیآید دعا کن. وقتی دلت سوخت دعا کن. وقتی یک کسی را بخشیدی، دعا کن.
امام زینالعابدین در زمان خفقان بود. چون امام حسین را کشته بودند، امام چهارم نه حوزهی علمیه داشت، نه نماز جمعه، نه درس، نه بحث، نه آمد و رفت. سکوت، خفقان! امام زینالعابدین بردهها را میخرید. برده خریدن آزاد بود. چون آنجا حوزهی علمیه و نماز جمعه و اینها هم که نبود. بردهها را میخرید در خانه با بردهها کار میکرد. شب عید فطر میگفت: بردهها همه آزاد! بعد میگفت: خدایا من زینالعابدین هستم. بردههایم را آزاد کردم. تو هم مرا آزاد کن.
سراغ دارم پدری را که وارد قبر بچهاش شد. جوانش مرد. پدر در قبر رفت. گفت: خدایا این جوان به من اذیت کرد. خیلی مرا سوزاند. حالا که مرده است، من از حق پدریام میگذرم. خدایا تو هم از حق خداییات بگذر و این را ببخش. یک جاهایی دعا هنر میخواهد.
یک آقایی بود وقتی او را میبردند نماز مرده بخواند، میپرسید: مرده مرد است یا زن؟ اگر میگفتند: مرد است، میگفت: صورتش را باز کنید. کفن را باز میکردند، میگفت: آقایان، آقازادهها، فامیلها، دوستان، همسایهها ببینید، ببینید، چشمش بسته است. تا چشمتان باز است خلاف نکنید. ببینید این زبان دیگر حرف نمیزند. تا زبانتان باز است هرچه میخواهید نگویید. ببینید پا دیگر حرکت نمیکند. پایتان سالم است جای بد نروید. میگفت: ده دقیقه آنجا چشم و گوش و پای ایشان را نشان میدهم، موعظه میکنم. میگفت: اثرش از یک سخنرانی بیشتر است. زیر نمرهی بیست، لب گوشواره، لب در، «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» اشکت جاری شد. مرده را نشان بده و بگو: هان!
خیلی وقتها کارهای ما به خاطر این است که زمانش را نمیشناسیم، ببین شکم که گرسنه است، گفته: چقدر دعا بخوان، یک سطر. «اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت، و علیک توکلت…» گرسنه هستم. حالا اگر دم افطار میگفتند: دعای ابوحمزه بخوان، چه خاکی بر سر میکردی. شکم که گرسنه است میگوید: یک سطر! افطار که شد میگوید: حالا دعای افتتاح را بخوان. دعای افتتاح، یک ربع، بیست دقیقه میکشد. چون بعد از افطار هم، آدم خیلی حال ندارد. دو تا چیز که آدم خورد، میافتد. یکی گلوله، یکی افطاری. (خنده حضار) حالا میگوید: دعای افتتاح را بخوان. بعد میگوید: یک چند ساعتی اگر خوابیدی و بلند شدی، حالا دعای ابوحمزه را بخوان.
سی روز، روزه گرفتی میگوید: بده بیاید. «اهل الجود و الجبروت»، «ما سئلک منه عبادک الصالحون» بده بیاید. سی روز، روزه گرفتم. موعظه یکوقتی باشد که بچه نشاط داشته باشد، موعظه هم کوتاه باشد. چهل دقیقه و پنجاه دقیقه نه! پنج دقیقه. موعظه هم دائمی باشد. پس اینها شرایط موعظه است. 1- حال خودت خوش باشد. بچه آمادگی داشته باشد. اصلاً گدایی روانشناسی میخواهد.
یک گدا دم تالار عروسی میایستد، همه آرایش کرده، سوپر دولوکس، با دستهگل تالار میروند. میگوید: مبارک باشد، من هم دختر دم بخت دارم. چند هزار تومان میگیرد. یک گدا بلد نیست کجا بایستد، میرود دم دفتر طلاق میایستد. زن و شوهر میگویند: خفه شو! او میگوید: ننهات بود. او میگوید: گمشو. میگوید: خاک بر سرت! او میگوید: خاک بر سر خودت. به هم فحش میدهند، میگوید: بدهید در راه رضای خدا! میگوید: تو دیگر گمشو حوصله ندارم. (خنده حضار) در اینکه کجا بایستیم گدایی کنیم، گدایی دوره میخواهد. روانشناسی گدایی کجا از چه کسی، چطور پول بگیرید. چه دعایی کنید؟
موعظه زمان شناسی میخواهد. حال خودت خوش باشد. حال بچهات خوش باشد. آن شبی باشد که نمیدانم حالا یک محبتی باشد، موعظه چند دقیقه بیشتر طول نکشد. موعظه هم اول از عقاید است. فکر یک جوان مهم است.
5- جایگاه نماز در میان دستورات دینی
بعد از این که بچه را به خدا گره زدی، میگوید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاه» (لقمان/17) هشتاد و هشت بار کلمهی صلاه در قرآن است. غیر از کلمهی «سَبَّحَ، سبحان، قنوت، سجده، عبادت» اگر روی هم بریزیم، خیلی میشود. مهمترین عبادات ما نماز است. یک مثل برایتان بزنم. نماز مثل سوزن است، همه عبادات مثل نخ است. سوزن اگر فرو رفت نخ هم میرود. سوزن بایستد، نخ هم میایستد. «اِن قُبِلَت، قُبِلَت وَ اِن رُدَت، رُدَت» نماز قبول شد، باقی کارها قبول میشود. نماز ایستاد، همه کاری میایستد. آقا من نمیشود به جای نماز، به جای نماز هر کاری کنی قبول نیست. چطوری؟ اینطور که من میگویم. پلیس جلوی راه شما را میگیرد. میگوید: گواهی نامه رانندگی! بگو: آقا من گواهینامهی رانندگی ندارم. اما به جایش یک گواهینامه پروانهی ساختمان دارم، گذرنامهی سیاسی دارم. پایان کار شهرداری دارم که از همه مهمتر است. دیگر چه؟ اجازهی اجتهاد دارم، جزء خبرگان هستم. مدرک دکترا دارم. دو کیلو مدرک بدهی به پلیس، میگوید: آقا ببخشید، هیچکدام قبول نیست. گواهینامهی رانندگی؟! همهی کمالات را داشته باشید، نماز نداشته باشید مثل این است که در جاده همهی گواهینامهها را داری، گواهینامهی رانندگی نداشته باشی. این یک مثل خوبی است برای بچهات. نماز!
گاهی بچهها سؤال میکنند. این سؤالها را هم من تا به حال چند بار گفتم ولی هی نسل عوض میشود. آدم عوض میشود. من هم باید حرفهایم را بگویم تا به گوش همه برسد. میگویند: که آیا خدا به نماز ما نیاز دارد؟ نه! خدا به تو نیاز دارد؟ خلق خدا هم به تو نیاز ندارد. شما به اکسیژن نیاز داری. اکسیژن چه نیازی به شما دارد. شما به دریا نیاز داری. دریا چه نیازی به شما دارد؟ شما به ماهی نیاز داری، ماهی چه نیازی به شما دارد؟ شما به جنگل نیاز داری. شما به باران نیاز داری. شما به برق نیاز داری. خدا که نیاز ندارد، خلق خدا هم نیاز ندارد. از همه محتاجتر انسان است. انسان خیلی موجود ضعیفی است. یک ضربالمثلی است میگویند: هر میمونی زشتتر است، بازیاش بیشتر است. ما از همه محتاجتر هستیم و از همه هم گردنکلفتتر! از ترس پشه در پشهبند میرویم. اما برای خدا کُرکُری میخوانیم. آخر این انسانی که عاجز است، چرا گردنکلفتی میکنی؟ اصلاً مگر خدا را دوست نداری؟
6- نقش فرزند در هدایت والدین
مدیر کل آموزش و پرورش خوزستان، یک شب منزل ما آمد. گفت: یک دختری یازده ساله یک شیرینکاری کرده بود، خستگی من برطرف شد. گفتم: چه کار کرده است؟ گفت: نزد من آمد و گفت: آقا، مادر من تا حالا نماز نمیخوانده. من امشب نمازخوانش کردهام. گفتم: تو یازده ساله مادرت را؟ گفت: بله. گفتم: چطوری؟ گفت: گفتم مامان میشود بنشینی چند دقیقه با تو صحبت کنم. گفت: بله. گفتم: بابا را دوست داری؟ گفت: بله بابا را دوست دارم. ما را دوست داری؟ بله. دوست دارم که برای شما خیاطی، آشپزی، خدمت در خانه میکنم و عمر و جوانیام را فدای شما میکنم. خوب دوستتان دارم دیگر. گفتم: مامان جون خدا را هم دوست داری؟ گفت: بله. گفتم: اگر خدا را دوست داری چرا با او حرف نمیزنی؟ آدم که یک کسی را دوست دارد، میخواهد با او حرف بزند. تو چطور میگویی: من خدا را دوست دارم ولی نمیخواهم نماز بخوانم.
کدام دامادی است که به عروس بگوید: دوست دارم ولی با من حرف نزن. اصلاً کدام عروس کچلی این را قبول می کند؟ چه کسی این را قبول میکند؟ یا به امیرالمؤمنین میگویی: یا علی به ولای تو، به ولای علی، یا علی اگر ولایت علی داری باید عمل هم داشته باشی. آخر ولایت یعنی بعد از دوستی، دوستش داشته باشی.
بچهی من دو، سه ساله بود، گفت: بابا بیرون میروی، بیسکوییت بخر. گفتم: چشم! حدیث داریم به بچه قول دادید، عمل کنید. نگویید: بچه است. به بچه قول دادید، عمل کنید. رفتم و عمل نکردم. حالا تقصیر بود. یادم نیست قصور چه بود. تا در را زدم، بچهی کوچک گفت: بابا بیسکوییت. گفتم: نخریدم. گفت: بابا بد است. گفتم: نه بابا خوب است. گفت: بابا بد است. بابا بد است. بابا بد است. هی ذکر گرفت. بغلش کردم هرچه او را بوسیدم. گفتم: دوستت دارم. گفت: بیسکوییت کو؟ (خنده حضار) یعنی دوستی بدون بیسکویت را بچهی دو ساله قبول نمیکند. چطور میخواهی خورد حضرت علی بدهی؟ یا علی دوستت دارم. ولی به حرفهایت گوش نمیدهم. یا حجه ابن الحسن دوستت دارم، اما سهم امام، نمیدهم. نمیدهم ولی دوستت دارم. قبول است؟ به قرآن بگوییم: ببین، قرآن جون، ببین من تو را دوست دارم. هم میبوسمت، هان! هم بالای سرم می گذارم. هم «بِکَ یَا اللَّهُ» میگویم. ولی به تو عمل نمیکنم. «لَا تَأْکُلَ الرِّبَا» (بحارالانوار/ج2/ص154) شوخی نکن میخواهم بخورم. «بِکَ یَا اللَّهُ»، «بِکَ یَا اللَّهُ»، «بِکَ یَا اللَّهُ»، «وَ آتُوا الزَّکاه» زکات نمیدهم. «بِکَ یَا اللَّهُ»، «بِکَ یَا اللَّهُ» کدام دکتر قبول میکند که نسخهاش را سر بگیری و بگویی: آمپول، آمپول، آمپول! قرص، قرص، قرص! کپسول، کپسول، کپسول! بابا باید عمل کرد. شوخی نکنیم. اگر خدا را دوست داریم، باید نماز بخوانیم. نماز درست، نه نماز غلط!
میگویند: کشورهایی که نماز نمیخوانند چرا جلو هستند؟ اولاً که همه آنها جلو نیستند. این یک مورد. دوم مثل اینکه بگوییم: آقا ماشین ما که دو تا چرخ جلو دارد چرا راه نمیرود؟ خوب برای اینکه چرخ عقبت پایینتر است. قرآن به همان دلیلی که میگوید: «وَ اعْبُدُوا» (نساء/36) نماز بخوان. «أَقیمُوا الصَّلاهَ» میگوید: «وَ اعْلَمُوا»، «وَ اعْبُدُوا»، «وَ اعْلَمُوا». درس هم بخوان. تا نماز خواندیم درس نمیخوانیم. قرآن فقط «أَقیمُوا الصَّلاهَ» نیست. چقدر«وَ اعْلَمُوا» در قرآن است. یعنی برو باسواد شو. ما به یک آیه عمل میکنیم، به یک آیه عمل نمیکنیم. یک قرص را میخوریم یک کپسول نمیخوریم. مریض هستیم. میگوید: آقا ما که قرص خوردیم چرا خوب نشدیم؟ برای اینکه قرص را خوردی و کپسول را نخوردی. یا یک چیزی میخوریم خنثیاش میکنیم.
یکی مرض قند داشت تند تند باقلوا میخورد، بعد دو سه تا هم قرص ضد قند روی آن میخورد. گاهی میپرسند چرا نماز را عربی بخوانیم؟ خوب معلوم است. همهی خلبانها در همهی دنیا با هر فرودگاهی باید عربی حرف بزنند. چرا رو به قبله نماز میخوانیم مگر خدا این طرف است؟ نه یهودیها این طرف میایستند. ما این طرف بایستیم جز حزب یهودیها هستیم. مسیحیها این طرف میایستند، این طرف بایستیم جز حزب مسیحیها هستیم. این دو طرف نباید باشیم تا جزو حزب این و آن نباشیم. یا این طرف، یا این طرف، این طرف به خاطر کمالاتی که دارد.
چرا نماز صبح را بلند میخوانیم و نماز ظهر را یواش؟ امام رضا فرمود: صبح و مغرب تاریک و روشن است داد بزن. ظهر هوا روشن است، تو را میبینند نیازی نیست داد بزنی. صبح و مغرب تاریک و روشن است داد بزن. معلوم میشود اقامهی نماز بود. چرا نگفته: نماز بخوان؟ چون نماز عمود است، عمود خواندنی نیست. عمود به پاداشتنی است. عمود خیمه، عمود را نمیشود که خواند. عمود را باید به پا داشت. چون نماز عمود دین است، نماز را باید به پا داشت.
حدیث داریم کسانی که نماز را ضایع میکنند، نماز میگوید: ضایعم کردی، خدا تو را ضایع کند. «ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللَّهُ» (وسایل الشیعه/ج4/ص108) دیدی بعضیها چطور نماز میخوانند؟ ها… «اللَّهُ أَکْبَر»! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، الرَّحمن الرَّحِیم…» همه جایش میخارد. دهان دره میکند. دست در دماغش میکند. دست در گوشش میکند. ساعتش را میبیند. امام صادق فرمود: بعضی به قدری زشت نماز میخوانند که آنطور که با خدا حرف میزنید با همسایهتان حرف بزنید جوابتان را نمیدهد. اصلاً در کلمات میگوییم: نمازِ… پاشو نمازِ را بخوان! اگر به شما بگویند: کجا بودی؟ من جلسهی قرائتیه! خوب اگر بگویی: قرائتیه یعنی چه؟ یعنی تحقیر میکنی. نمازِ را بخوان. بعضیها میگویند: ما که نمازمان را خواندیم، راحت شدیم. یعنی گیر افتاده بودیم. کلماتی که میگوییم، نمازت را بخوان راحت شوی. نمازمان را خواندیم، گیر افتاده بودیم، نمازِ… با دهان دره، با لباس کوتاه.
خانم میگوید: خدا که محرم است. چرا چادر سر میکنیم؟ نماز که همهاش… چادر که برای محرم و نامحرم نیست. لباس ادب است. دیدید هیچکس با لنگ نزد رئیس جمهور بیاید. ادب است. مسأله این نیست که خدا به ما نامحرم است. حجاب در خیابان برای مردم حجاب است، برای خدا ادب است.
در سربازخانه سه رقم سرباز را اذیت میکنند. یکی سربازهای چموش، شر است میگویند: «یَا اللَّهُ»، چنین کاری را بکن. نمیدانم کلاغپر بپر. یک کار سختی را میکنند. این در این ظلم کرده یک کار سنگین میکند. بعضی سربازها نه، میخواهند تمرینش بدهند. میخواهند یک درجه مثلاً سروان است، سرگرد شود. سرگرد است، سرهنگ شود. یک دورهای را باید ببینیم. یک دورهی فشرده برایش میگذارند، میخواهند درجهاش را بالا ببرند. بعضی وقتها سرباز میگوید: آقای افسر، من هفتهی دیگر خواهرم عروس میشود. نمیشود به ما سه روز مرخصی بدهید؟ میگوید: اگر میخواهی سه روز مرخصی کنی، یک خرده اضافهکار کن. حدیث داریم «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَه» (بحارالانوار/ج64/ص235) بلاها برای مؤمن، برای ظالم ادب است. ظلم کرده چموش است، بلا پیش میآید. «وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ» برای افراد مؤمن امتحان است. بلای اولیاء درجه است.
7- نقش زیارت در رشد و اصلاح زائران
امام رضا و عمره و کربلا اینها جرقه است. از این جرقهها باید یک جریان درست کرد. ببین کبریت خودش چیزی نیست. یک کبریت است. اما اگر این کبریت وصل به چراغ گاز شد، غذا پخت، آن نخود جزء سلول بدن شما شد، ارزش دارد. شما مشهد که میروی یک قرارداد با امام رضا امضاء کن. یک قرارداد امضاء کنید. یا امام رضا! من صورتم را به ضریح تو میمالم دیگر اصلاح من شرعی باشد. یا امام رضا من تصمیم میگیرم به نمازم عنایت کنم. یا امام رضا! من تصمیم میگیرم سالی یک فقیر را غنی کنم. اگر وضعت خوب است. یا امام رضا! اصلاً گاهی وقتها وضعت هم خوب نیست، ولی آبرو داری. از آبرویت استفاده کن. ممکن است یک آیت اللهی خودش پول نداشته باشد. اما به خاطر محبوبیتی که دارد، تجار را دعوت کند به خانه و بگوید: آقا امشب، شب بیست و سوم ماه رمضان است. شب قدر است. میخواهیم ده تا دختر را جهاز بدهیم. از آبرو استفاده کنیم. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقره/3) هرچه رزقت است، انفاق کن. بعضی رزقشان آبرو است. «وَ لا یَحُضُّ» (ماعون/3)، «و لا یحاضون» یعنی اگرخودت هم پول نداری، دیگران به حرفت گوش میدهند، تحریک کن. گاهی وقتها آدم از زبانش استفاده میکند.
مشهد که میآیید یک قراری بگذارید، حجابتان را تغییر دهید. اگر شغلتان ناخالص است، خالص کنید. اگر کینهی کسی در دل شما است، بیرون کنید. یعنی ثمرهی این زیارتها این است که… حدیث داریم اگر میخواهید ببینید زیارت شما قبول شد یا نه؟ ببینید بعد از زیارت عوض شدید، یا نه؟ اگر هیچ فرقی نکرد، مشهد و بندرعباس و شیراز و عمره و نمیدانم دبی و همه یکسان بود. اگر همه یکسان بود پیداست که لولهی سیمانی هستی. آب رد شده است. در خودت فرو نرفته است. جوی باید جوی خاکی باشد که، زمینی که آب را به مزرعه میرساند در خود هم فرو برود و درختان خودش هم سبز باشد. از این زیارتها…
کاری هم ندارد. فکر نکنید که اگر به سمت ایمان و تقوا آمدید، خوشی شما کم میشود. رزق شما، خوشیهای شما سر جایش است. تصمیم بگیرید، از دو تا خوشی حرام بگذرید، از دو تا… خدایا لبی که بر قبر مطهر و بر دیوار مطهر گذاشتم، با این لب دیگر سیگار نمیکشم. اگر غیبتی کردم فلان مبلغ خودم را جریمه میکنم. یک خرده کنترل سیگار، کنترل غیبت، کنترل شغل، یک سری کارها را باید کنار بگذاریم. آنوقت امام رضا میگوید: به خاطر احترام من و قرارداد با من کمکت میکنم. خوشیات هم از جای دیگر تأمین میشود.
خدایا به ما توفیق بده، آنگونه که میخواهی ما همانطور باشیم. از هر رقم لغزش همهی ما را برای همیشه حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»