موعظه در خانواده

1- دوري از جلوه‌گري در جامعه
2- جايگاه علمي حضرت معصومه سلام الله عليها
3- همسر فرعون، الگوي همه مؤمنان
4- موعظه فرزندان در زمان و شرايط مناسب
5- جايگاه نماز در ميان دستورات ديني
6- نقش فرزند در هدايت والدين
7- نقش زيارت در رشد و اصلاح زائران

موضوع: موعظه در خانواده

تاريخ پخش:  29/04/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

ماه خدا، مهمان خدا، در خانه‌ي امام رضا، سر سفره‌ي قرآن، تن سالم، با ولايت، دل خوش، ديگر بهتر از اين نمي‌شود. خدايا ما را شاكر نعمت‌ها و قدردان قرار بده. به هركس اين نعمت‌ها را ندادي، به او مرحمت بفرما. به هركس نعمت دادي، نعمت‌ها را برايش مبارك كن.

موضوع بحث: خانواده در قرآن. جلسه‌ي قبل تا اينجا آمديم كه زن و مرد در همه‌ي كمالات يكسان هستند. يك جاهايي براي زن محدوديت گفته است. يعني خانم اين كار را نكن. محدوديت نشانه‌ي محروميت نيست. اگر يكجا گفته: اين كار را نكن، معنايش اين نيست كه تو بايد عقب بماني.

1- دوري از جلوه‌گري در جامعه

سه تا كلمه در قرآن با هم است. خانم‌ها در خانه قرار بگيريد، «وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُن‏» (احزاب/33)، «وَ قَرْنَ» يعني قرار بگيريد، «في» در‏ «بُيُوتِ» بيت، خانه. در خانه قرار بگيريد. خوب قرار بگيريم، يعني دخترها، خانم‌ها رشد نكنند؟ مي‌گويد: چرا رشد كنيد. مي خواهيد بيرون برويد، برويد، اما جلوه‌گري نكنيد. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏» «تَبَرُّجَ» از بُرج است. به ساختمان‌هايي مي‌گويند: برج، كه در شهر چشمك مي‌زند. مي‌گويد: در خيابان راه مي‌روي، طوري راه نرويد كه به مردم بگوييد: به من نگاه كنيد. من را ببين، من را ببين. خانم ارزش داري، خودت را حراج نكن. ارزش داري، حراج نكن. بگو: كسي بايد به من نگاه كند كه خرجي مرا بدهد. خانه، ماشين، تلفن، آب، برق، گاز، اگر همه‌ي خرجي من را دادي، نوكر من بودي به من نگاه كن. اين زن‌هاي بد حجاب و بي‌حجاب يعني جوان‌ها الكي مرا ببينيد، مفت مفت من را ببينيد. اسلام گفته: ارزش داري، هركس مي‌خواهد تو را نگاه كند بايد پول بدهد، زن بدحجاب مي‌گويد: مفت مرا ببينيد. بي‌پول! «تَبَرُّجَ»، 1- قرار بگيريد. 2- بيرون مي‌آييد، «تَبَرُّجَ»، برج نشويد، جلوه‌گري نكنيد.

خوب از نظر علمي چطور؟ مي‌گويد: شما بايد حكمت و علم داشته باشيد. «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ» (احزاب/34) «آياتِ اللَّهِ» را مي‌فهميد. آيات خدا! حكمت را هم مي‌دانيد. يعني بايد خانم‌ها با آيات الهي، با حكمت الهي، با معرفت و شناخت و علم آشنا شوند، پس ببينيد در خانه باشيد درست است، مي‌رويد بيرون جلوه‌گري نكنيد. از نظر رشد علمي هم عالي‌ترين درجه‌ي رشد را داشته باشيد.

2- جايگاه علمي حضرت معصومه سلام الله عليها

يك قصه بگويم براي خواهر امام رضا است. حضرت معصومه(س). جمعي سؤال‌هاي علمي داشتند، در خانه‌ي امام كاظم آمدند. در را زدند گفتند: سؤالات علمي داريم. آقا خانه نبود،حضرت فاطمه معصومه گفت: سؤالات را به من بدهيد، من جواب مي‌دهم. مردم گفتند: يك دختر در خانه سؤالات علمي ما را جواب مي‌دهد؟ نامه‌هاي زيادي داشتند، دادند حضرت فاطمه‌ي معصومه همه نامه‌ها را جواب علمي داد. جواب‌ها را گرفتند داشتند برمي‌گشتند، در راه برگشت امام كاظم را ديدند. گفتند: آقا شما خانه نبودي، فاطمه معصومه نامه‌هاي ما را جواب داد. گفت: بده ببينم. نامه‌ها را گرفت، در كوچه امام كاظم يكي يكي اين نامه‌ها را خواند و فرمود: «فداها ابوها، فداها ابوها، فداها ابوها» موسي‌بن جعفر فداي معصومه، موسي‌بن جعفر فداي معصومه، موسي‌بن جعفر فداي معصومه، امام كاظم فداي معصومه. اينكه مي‌گويند: معصومه هست، ححجابش كامل، عصمتش كامل، اين معنايش اين نيست كه چيزي متوجه نباشد و امل باشد.

يكبار ديگر مي‌گويم. اين سه كلمه را حفظ كنيد. «وَ قَرْنَ» قرار بگيريد. «لا تَبَرَّجْنَ» جلوه‌گري نكنيد. «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ»، «وَ قَرْنَ»، «لا تَبَرَّجْنَ»، «وَ اذْكُرْنَ». از اين سه جمله كه كنار هم در يك آيه يا در دو آيه هست، معنايش اين است كه جلوه‌گري ممنوع و رشد علمي جايز! اين يك نكته.

3- همسر فرعون، الگوي همه مؤمنان

ديشب گفتيم: خدا گفته مردها و زن‌ها از يك خانم الگو بگيريد. حتي الگوي مردها نه فقط الگوي زن‌ها. يك خانم الگوي مردها هم باشند. آيه را دوباره بخوانيد. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً» يعني خدا يك مثل و يك نمونه مطرح كرده است. «لِلَّذينَ آمَنُوا» براي مؤمنين. نمي‌گويد: «للاتي»، «اللاتي» يعني زن‌ها، «الذين» يعني مردها. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا» براي مردان با ايمان هم يك الگو، يعني همه‌ي مردها از اين خانم چيز ياد بگيريد، آن خانم چه كسي است؟ بخوانيد… «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» (تحريم/11) «امْرَأَتَ فِرْعَوْن‏» از زن فرعون ياد بگيريد، حالا زن فرعون چه كسي بود؟ چند نكته داشت كه من يكي دو موردش را روي تابلو نوشتم.

1- معصوم نبود. آخر به بعضي از خانم‌ها كه چيزي مي‌گويي، مي‌گويد: آنها معصوم بودند، به ما چه! زن فرعون معصوم نبود. 2- يكي بود. آخر گاهي وقت‌ها مي‌گويد: ما يك نفر حرفمان به جايي نمي‌رسد. بعضي‌ها مي‌گويند: ما معصوم نيستيم. بعضي‌ها مي‌گويند: ما جمعيتي نيستيم يكي هستيم. معصوم نبود، الگو شد. تنها بود، الگو شد. سابقه‌ي توحيد هم نداشت. كه بگوييم: حالا ايشان پدر در …

مي‌دانيد سلمان فارسي چند درصد عمرش مؤمن بوده؟ ده درصد عمرش ايمان داشته است؟ نود درصد عمر سلمان فارسي غير مسلمان بود. منتهي ده درصدش مسلمان شد، اين ده درصد چنان رشد كرد كه گفتند: «السلمان منا» سلمان از ما است. اين حديث را شيعه و سني نقل كرده‌اند. مثل اين ماشين‌هاي قوي كه حالا اسمشان را نمي‌توانيم ببريم. تبليغ شركتي نشود. چنان سرعت مي‌گيريد كه از همه ماشين‌ها جلو مي‌زند. ده درصد عمر سلمان فارسي مي‌گويند: مسلمان بود. اما آن ده درصد از ما كه صد در صد مسلمان هستيم، جلوتر است.

بعضي جوان‌ها هستند، پنج سال در بازار مي‌آيند، از بعضي‌ها كه نود سال است در بازار هستند، بيشتر پول گير مي‌آورند. حالا كار به حلال و حرامش ندارم. حلال است يا حرام نمي‌دانم. معصوم نبود، سابقه‌اش زياد نبود، ايمانش فوري بود، در برابر فاسد مقاومت كرد، فضاي سكوت را شكست، زير شكنجه‌ اين خانم شهيد شد. دعايش اين بود «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّة» (تحريم/11) «عِنْدَكَ بَيْتاً» مي‌خواهم نزد تو بيايم. منطق و عقلش را بر مسائل خانوادگي ترجيح داد. با نهي از منكر جان يك پيغمبر را نجات داد. نقش زن فرعون، يك زن چقدر مي‌تواند مهم باشد. يكبار ديگر مي‌خواهم بخوانم. هرجا را ايستادم شما بگوييد.

زن فرعون معصوم نبود. سابقه‌اش زياد نبود. ايمانش فوري بود. بعضي‌ها يك كار خيري كه مي‌كنند، مِن و مِن مي‌كنند. روز قيامت منافقين به مؤمنين مي‌گويند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم‏» (حديد/13) نگاه كنيد ما از نور شما استفاده كنيم. «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» مي‌گويند: برويد از دنيا نور بياوريد. بايد از آنجا نور بياوريد. اينجا نور به كسي قرض نمي‌دهند. مي‌گويند: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ» (حديد/14) ما با هم در دنيا در يك كارخانه و شركت و شهر و روستا و مزرعه و كارخانه و اداره بوديم. در يك وازرتخانه بوديم. مي‌گويد: بله شما مِن و مِن مي‌كرديد. «وَ تَرَبَّصْتُم‏» يعني مِن و مِن مي‌كرديد. بعضي‌ها مي‌خواهند يك كار خيري را بكنند، مِن و مِن مي‌كنند. مي‌خواهد مكه برود، مي‌گويد: حالا باشد براي بعد، حالا باشد براي بعد. مي‌خواهد دخترش را شوهر بدهد، حالا باشد بعد، حالا باشد بعد. مي‌خواهد افطاري بدهد، حالا باشد بعد، حالا باشد بعد. هركاري مي‌خواهد بكند مي‌گويد: باشد براي بعد. مِن و مِن كردن كار بدي است. همين كه كار حق است، عجله كنيد. زود ايمان آورد، در برابر فاسق مقاومت كرد. فضاي سكوت را شكست. همتش بلند بود. منطق و عقل را بر مسائل خانوادگي ترجيح داد، با نهي از منكر جلوي فرعون را گرفت كه اين نوزادي كه از دريا گرفته نكشد. اين نقش يك زن. حالا خدا مي‌گويد: مردم كره‌ي زمين از اين خانم ياد بگيريد. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» گاهي زن‌ها خانواده را خوب هدايت مي‌كنند. هر مردي به جايي مي‌رسد، بخش عظيمي‌ از آن به خاطر خانمش است. اگر خانم كمك كند مرد رشد مي‌كند. خيلي از مردم كه بدبخت مي‌شوند به خاطر اين است كه خانمش، مرد هم همينطور است. بعضي زن‌هايي كه رشد مي‌كنند، مرد به آنها كمك كرده كه رشد مي‌كنند. بايد «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِر» (مائده/2) در كارهاي خير مانع‌تراشي نكنيد، كمك هم كنيد.

4- موعظه فرزندان در زمان و شرايط مناسب

در مسائل خانواده بحثمان اين بود كه لقمان به بچه‌اش موعظه مي‌كند. موعظه‌هاي لقمان را ديشب گفتيم ناقص شد. امشب مي‌خواهيم، چگونه بچه‌مان را موعظه كنيم. اگر خواستيم موعظه كنيم، اول زماني موعظه خوب است كه بچه شما را دوست داشته باشد. يعني وقتي نمره‌ي بيست مي‌دهي، زير نمره‌ي بيست به شاگردت نصيحت كني، مي‌گويد: چشم! اما اگر يك نمره‌ي صفر به او دادي، آن هم يك صفر اندازه‌ي در قوري، بعد نوشتي فرزند عزيزم! مي‌گويد: تو ديگر برو گمشو. صفر هم داده حالا موعظه هم مي‌كند. آن شبي كه براي دخترت گوشواره مي‌خري موعظه كن. حديث داريم وقتي مسافرت مي‌رويد لب در موعظه كنيد. چون خانم مي‌آيد لب در براي گرفتن پول، آنجا زن و شوهر مي‌خواهند از هم جدا شوند. آنجا اگر نصيحت كني، نصيحت‌هاي لب در مي‌ماند. «إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْت‏» (بقره/133) آنوقتي كه حضرت يعقوب مي‌خواست بميرد، آن دقيقه‌ي آخر موعظه كرد. چه زماني موعظه كنيم؟ زماني كه حال داريم، نشاط داريم، به اين يك خدمتي كرديم. يك دوربين عكاسي برايش خريديم، چرخي، دوچرخه‌اي، مهماني، سفري، در وقت‌هايي كه پذيرش‌ بيشتر است. سيمان كه تر است كاشي روي آن مي‌چسبد. روي سيمان خشك كاشي نمي‌چسبد. «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» (آل‌عمران/38) اينجا بود كه زكريا دعايش مستجاب شد، وگرنه حضرت زكريا يك عمري دعا مي‌كرد، مستجاب نشد. «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» وقتي اشكت درمي‌آيد دعا كن. وقتي دلت سوخت دعا كن. وقتي يك كسي را بخشيدي، دعا كن.

امام زين‌العابدين در زمان خفقان بود. چون امام حسين را كشته بودند، امام چهارم نه حوزه‌ي علميه داشت، نه نماز جمعه، نه درس، نه بحث، نه آمد و رفت. سكوت، خفقان! امام زين‌العابدين برده‌ها را مي‌خريد. برده خريدن آزاد بود. چون آنجا حوزه‌ي علميه و نماز جمعه و اينها هم كه نبود. برده‌ها را مي‌خريد در خانه با برده‌ها كار مي‌كرد. شب عيد فطر مي‌گفت: برده‌ها همه آزاد! بعد مي‌گفت: خدايا من زين‌العابدين هستم. برده‌هايم را آزاد كردم. تو هم مرا آزاد كن.

سراغ دارم پدري را كه وارد قبر بچه‌اش شد. جوانش مرد. پدر در قبر رفت. گفت: خدايا اين جوان به من اذيت كرد. خيلي مرا سوزاند. حالا كه مرده است، من از حق پدري‌ام مي‌گذرم. خدايا تو هم از حق خدايي‌ات بگذر و اين را ببخش. يك جاهايي دعا هنر مي‌خواهد.

يك آقايي بود وقتي او را مي‌بردند نماز مرده بخواند، مي‌پرسيد: مرده مرد است يا زن؟ اگر مي‌گفتند: مرد است، مي‌گفت: صورتش را باز كنيد. كفن را باز مي‌كردند، مي‌گفت: آقايان، آقازاده‌ها، فاميل‌ها، دوستان، همسايه‌ها ببينيد، ببينيد، چشمش بسته است. تا چشمتان باز است خلاف نكنيد. ببينيد اين زبان ديگر حرف نمي‌زند. تا زبانتان باز است هرچه مي‌خواهيد نگوييد. ببينيد پا ديگر حركت نمي‌كند. پايتان سالم است جاي بد نرويد. مي‌گفت: ده دقيقه آنجا چشم و گوش و پاي ايشان را نشان مي‌دهم، موعظه مي‌كنم. مي‌گفت: اثرش از يك سخنراني بيشتر است. زير نمره‌ي بيست، لب گوشواره، لب در، «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» اشكت جاري شد. مرده را نشان بده و بگو: هان!

خيلي‌ وقت‌ها كارهاي ما به خاطر اين است كه زمانش را نمي‌شناسيم، ببين شكم كه گرسنه است، گفته: چقدر دعا بخوان، يك سطر. «اللهم لك صمت و علي رزقك افطرت، و عليك توكلت…» گرسنه هستم. حالا اگر دم افطار مي‌گفتند: دعاي ابوحمزه بخوان، چه خاكي بر سر مي‌كردي. شكم كه گرسنه است مي‌گويد: يك سطر! افطار كه شد مي‌گويد: حالا دعاي افتتاح را بخوان. دعاي افتتاح، يك ربع، بيست دقيقه مي‌كشد. چون بعد از افطار هم، آدم خيلي حال ندارد. دو تا چيز كه آدم خورد، مي‌افتد. يكي گلوله، يكي افطاري. (خنده حضار) حالا مي‌گويد: دعاي افتتاح را بخوان. بعد مي‌گويد: يك چند ساعتي اگر خوابيدي و بلند شدي، حالا دعاي ابوحمزه را بخوان.

سي روز، روزه گرفتي مي‌گويد: بده بيايد. «اهل الجود و الجبروت»، «ما سئلك منه عبادك الصالحون» بده بيايد. سي روز، روزه گرفتم. موعظه يكوقتي باشد كه بچه نشاط داشته باشد، موعظه هم كوتاه باشد. چهل دقيقه و پنجاه دقيقه نه! پنج دقيقه. موعظه هم دائمي باشد. پس اينها شرايط موعظه است. 1- حال خودت خوش باشد. بچه آمادگي داشته باشد. اصلاً گدايي روانشناسي مي‌خواهد.

يك گدا دم تالار عروسي مي‌ايستد، همه آرايش‌ كرده، سوپر دولوكس، با دسته‌گل تالار مي‌روند. مي‌گويد: مبارك باشد، من هم دختر دم بخت دارم. چند هزار تومان مي‌گيرد. يك گدا بلد نيست كجا بايستد، مي‌رود دم دفتر طلاق مي‌ايستد. زن و شوهر مي‌گويند: خفه شو! او مي‌گويد: ننه‌ات بود. او مي‌گويد: گمشو. مي‌گويد: خاك بر سرت! او مي‌گويد: خاك بر سر خودت. به هم فحش مي‌دهند، مي‌گويد: بدهيد در راه رضاي خدا! مي‌گويد: تو ديگر گمشو حوصله ندارم. (خنده حضار) در اينكه كجا بايستيم گدايي كنيم، گدايي دوره مي‌خواهد. روانشناسي گدايي كجا از چه كسي، چطور پول بگيريد. چه دعايي كنيد؟

موعظه زمان شناسي مي‌خواهد. حال خودت خوش باشد. حال بچه‌ات خوش باشد. آن شبي باشد كه نمي‌دانم حالا يك محبتي باشد، موعظه چند دقيقه بيشتر طول نكشد. موعظه هم اول از عقايد است. فكر يك جوان مهم است.

5- جايگاه نماز در ميان دستورات ديني

بعد از اين كه بچه را به خدا گره زدي، مي‌گويد: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاة» (لقمان/17) هشتاد و هشت بار كلمه‌ي صلاة در قرآن است. غير از كلمه‌ي «سَبَّحَ، سبحان، قنوت، سجده، عبادت» اگر روي هم بريزيم، خيلي مي‌شود. مهمترين عبادات ما نماز است. يك مثل برايتان بزنم. نماز مثل سوزن است، همه عبادات مثل نخ است. سوزن اگر فرو رفت نخ هم مي‌رود. سوزن بايستد، نخ هم مي‌ايستد. «اِن قُبِلَت، قُبِلَت وَ اِن رُدَت، رُدَت» نماز قبول شد، باقي كارها قبول مي‌شود. نماز ايستاد، همه كاري مي‌ايستد. آقا من نمي‌شود به جاي نماز، به جاي نماز هر كاري كني قبول نيست. چطوري؟ اينطور كه من مي‌گويم. پليس جلوي راه شما را مي‌گيرد. مي‌گويد: گواهي نامه رانندگي! بگو: آقا من گواهي‌نامه‌ي رانندگي ندارم. اما به جايش يك گواهي‌نامه پروانه‌ي ساختمان دارم، گذرنامه‌ي سياسي دارم. پايان كار شهرداري دارم كه از همه مهمتر است. ديگر چه؟ اجازه‌ي اجتهاد دارم، جزء خبرگان هستم. مدرك دكترا دارم. دو كيلو مدرك بدهي به پليس، مي‌گويد: آقا ببخشيد، هيچ‌كدام قبول نيست. گواهي‌نامه‌ي رانندگي؟! همه‌ي كمالات را داشته باشيد، نماز نداشته باشيد مثل اين است كه در جاده همه‌ي گواهي‌نامه‌ها را داري، گواهي‌نامه‌ي رانندگي نداشته باشي. اين يك مثل خوبي است براي بچه‌ات. نماز!

گاهي بچه‌ها سؤال مي‌كنند. اين سؤال‌ها را هم من تا به حال چند بار گفتم ولي هي نسل عوض مي‌شود. آدم عوض مي‌شود. من هم بايد حرف‌هايم را بگويم تا به گوش همه برسد. مي‌گويند: كه آيا خدا به نماز ما نياز دارد؟ نه! خدا به تو نياز دارد؟ خلق خدا هم به تو نياز ندارد. شما به اكسيژن نياز داري. اكسيژن چه نيازي به شما دارد. شما به دريا نياز داري. دريا چه نيازي به شما دارد؟ شما به ماهي نياز داري، ماهي چه نيازي به شما دارد؟ شما به جنگل نياز داري. شما به باران نياز داري. شما به برق نياز داري. خدا كه نياز ندارد، خلق خدا هم نياز ندارد. از همه محتاج‌تر انسان است. انسان خيلي موجود ضعيفي است. يك ضرب‌المثلي است مي‌گويند: هر ميموني زشت‌تر است، بازي‌اش بيشتر است. ما از همه محتاج‌تر هستيم و از همه هم گردن‌كلفت‌تر! از ترس پشه در پشه‌بند مي‌رويم. اما براي خدا كُركُري مي‌خوانيم. آخر اين انساني كه عاجز است، چرا گردن‌كلفتي مي‌كني؟ اصلاً مگر خدا را دوست نداري؟

6- نقش فرزند در هدايت والدين

مدير كل آموزش و پرورش خوزستان، يك شب منزل ما آمد. گفت: يك دختري يازده ساله يك شيرين‌كاري كرده بود، خستگي من برطرف شد. گفتم: چه كار كرده است؟ گفت: نزد من آمد و گفت: آقا، مادر من تا حالا نماز نمي‌خوانده. من امشب نمازخوانش كرده‌ام. گفتم: تو يازده ساله مادرت را؟ گفت: بله. گفتم: چطوري؟ گفت: گفتم مامان مي‌شود بنشيني چند دقيقه با تو صحبت كنم. گفت: بله. گفتم: بابا را دوست داري؟ گفت: بله بابا را دوست دارم. ما را دوست داري؟ بله. دوست دارم كه براي شما خياطي، آشپزي، خدمت در خانه مي‌كنم و عمر و جواني‌ام را فداي شما مي‌كنم. خوب دوستتان دارم ديگر. گفتم: مامان جون خدا را هم دوست داري؟ گفت: بله. گفتم: اگر خدا را دوست داري چرا با او حرف نمي‌زني؟ آدم كه يك كسي را دوست دارد، مي‌خواهد با او حرف بزند. تو چطور مي‌گويي: من خدا را دوست دارم ولي نمي‌خواهم نماز بخوانم.

كدام دامادي است كه به عروس بگويد: دوست دارم ولي با من حرف نزن. اصلاً كدام عروس كچلي اين را قبول مي كند؟ چه كسي اين را قبول مي‌كند؟ يا به اميرالمؤمنين مي‌گويي: يا علي به ولاي تو، به ولاي علي، يا علي اگر ولايت علي داري بايد عمل هم داشته باشي. آخر ولايت يعني بعد از دوستي، دوستش داشته باشي.

بچه‌ي من دو، سه ساله بود، گفت: بابا بيرون مي‌روي، بيسكوييت بخر. گفتم: چشم! حديث داريم به بچه قول داديد، عمل كنيد. نگوييد: بچه است. به بچه قول داديد، عمل كنيد. رفتم و عمل نكردم. حالا تقصير بود. يادم نيست قصور چه بود. تا در را زدم، بچه‌ي كوچك گفت: بابا بيسكوييت. گفتم: نخريدم. گفت: بابا بد است. گفتم: نه بابا خوب است. گفت: بابا بد است. بابا بد است. بابا بد است. هي ذكر گرفت. بغلش كردم هرچه او را بوسيدم. گفتم: دوستت دارم. گفت: بيسكوييت كو؟ (خنده حضار) يعني دوستي بدون بيسكويت را بچه‌ي دو ساله قبول نمي‌كند. چطور مي‌خواهي خورد حضرت علي بدهي؟ يا علي دوستت دارم. ولي به حرف‌هايت گوش نمي‌دهم. يا حجة ابن الحسن دوستت دارم، اما سهم امام، نمي‌دهم. نمي‌دهم ولي دوستت دارم. قبول است؟ به قرآن بگوييم: ببين، قرآن جون، ببين من تو را دوست دارم. هم مي‌بوسمت، هان! هم بالاي سرم مي گذارم. هم «بِكَ يَا اللَّهُ» مي‌گويم. ولي به تو عمل نمي‌كنم. «لَا تَأْكُلَ الرِّبَا» (بحارالانوار/ج2/ص154) شوخي نكن مي‌خواهم بخورم. «بِكَ يَا اللَّهُ»، «بِكَ يَا اللَّهُ»، «بِكَ يَا اللَّهُ»، «وَ آتُوا الزَّكاة» زكات نمي‌دهم. «بِكَ يَا اللَّهُ»، «بِكَ يَا اللَّهُ» كدام دكتر قبول مي‌كند كه نسخه‌اش را سر بگيري و بگويي: آمپول، آمپول، آمپول! قرص، قرص، قرص! كپسول، كپسول، كپسول! بابا بايد عمل كرد. شوخي نكنيم. اگر خدا را دوست داريم، بايد نماز بخوانيم. نماز درست، نه نماز غلط!

مي‌گويند: كشورهايي كه نماز نمي‌خوانند چرا جلو هستند؟ اولاً كه همه آنها جلو نيستند. اين يك مورد. دوم مثل اينكه بگوييم: آقا ماشين ما كه دو تا چرخ جلو دارد چرا راه نمي‌رود؟ خوب براي اينكه چرخ عقبت پايين‌تر است. قرآن به همان دليلي كه مي‌گويد: «وَ اعْبُدُوا» (نساء/36) نماز بخوان. «أَقيمُوا الصَّلاةَ» مي‌گويد: «وَ اعْلَمُوا»، «وَ اعْبُدُوا»، «وَ اعْلَمُوا». درس هم بخوان. تا نماز خوانديم درس نمي‌خوانيم. قرآن فقط «أَقيمُوا الصَّلاةَ» نيست. چقدر«وَ اعْلَمُوا» در قرآن است. يعني برو باسواد شو. ما به يك آيه عمل مي‌كنيم، به يك آيه عمل نمي‌كنيم. يك قرص را مي‌خوريم يك كپسول نمي‌خوريم. مريض هستيم. مي‌گويد: آقا ما كه قرص خورديم چرا خوب نشديم؟ براي اينكه قرص را خوردي و كپسول را نخوردي. يا يك چيزي مي‌خوريم خنثي‌اش مي‌كنيم.

يكي مرض قند داشت تند تند باقلوا مي‌خورد، بعد دو سه تا هم قرص ضد قند روي آن مي‌خورد. گاهي مي‌پرسند چرا نماز را عربي بخوانيم؟ خوب معلوم است. همه‌ي خلبان‌ها در همه‌ي دنيا با هر فرودگاهي بايد عربي حرف بزنند. چرا رو به قبله نماز مي‌خوانيم مگر خدا اين طرف است؟ نه يهودي‌ها اين طرف مي‌ايستند. ما اين طرف بايستيم جز حزب يهودي‌ها هستيم. مسيحي‌ها اين طرف مي‌ايستند، اين طرف بايستيم جز حزب مسيحي‌ها هستيم. اين دو طرف نبايد باشيم تا جزو حزب اين و آن نباشيم. يا اين طرف، يا اين طرف، اين طرف به خاطر كمالاتي كه دارد.

چرا نماز صبح را بلند مي‌خوانيم و نماز ظهر را يواش؟ امام رضا فرمود: صبح و مغرب تاريك و روشن است داد بزن. ظهر هوا روشن است، تو را مي‌بينند نيازي نيست داد بزني. صبح و مغرب تاريك و روشن است داد بزن. معلوم مي‌شود اقامه‌ي نماز بود. چرا نگفته: نماز بخوان؟ چون نماز عمود است، عمود خواندني نيست. عمود به پاداشتني است. عمود خيمه، عمود را نمي‌شود كه خواند. عمود را بايد به پا داشت. چون نماز عمود دين است، نماز را بايد به پا داشت.

حديث داريم كساني كه نماز را ضايع مي‌كنند، نماز مي‌گويد: ضايعم كردي، خدا تو را ضايع كند. «ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ» (وسايل الشيعه/ج4/ص108) ديدي بعضي‌ها چطور نماز مي‌خوانند؟ ها… «اللَّهُ أَكْبَر»! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏، الرَّحمن الرَّحِيم…» همه جايش مي‌خارد. دهان دره مي‌كند. دست در دماغش مي‌كند. دست در گوشش مي‌كند. ساعتش را مي‌بيند. امام صادق فرمود: بعضي به قدري زشت نماز مي‌خوانند كه آنطور كه با خدا حرف مي‌زنيد با همسايه‌تان حرف بزنيد جوابتان را نمي‌دهد. اصلاً در كلمات مي‌گوييم: نمازِ… پاشو نمازِ را بخوان! اگر به شما بگويند: كجا بودي؟ من جلسه‌ي قرائتيه! خوب اگر بگويي: قرائتيه يعني چه؟ يعني تحقير مي‌كني. نمازِ را بخوان. بعضي‌ها مي‌گويند: ما كه نمازمان را خوانديم، راحت شديم. يعني گير افتاده بوديم. كلماتي كه مي‌گوييم، نمازت را بخوان راحت شوي. نمازمان را خوانديم، گير افتاده بوديم، نمازِ… با دهان دره، با لباس كوتاه.

خانم مي‌گويد: خدا كه محرم است. چرا چادر سر مي‌كنيم؟ نماز كه همه‌اش… چادر كه براي محرم و نامحرم نيست. لباس ادب است. ديديد هيچ‌كس با لنگ نزد رئيس جمهور بيايد. ادب است. مسأله اين نيست كه خدا به ما نامحرم است. حجاب در خيابان براي مردم حجاب است، براي خدا ادب است.

در سربازخانه سه رقم سرباز را اذيت مي‌كنند. يكي سربازهاي چموش، شر است مي‌گويند: «يَا اللَّهُ»، چنين كاري را بكن. نمي‌دانم كلاغ‌پر بپر. يك كار سختي را مي‌كنند. اين در اين ظلم كرده يك كار سنگين مي‌كند. بعضي سربازها نه، مي‌خواهند تمرينش بدهند. مي‌خواهند يك درجه مثلاً سروان است، سرگرد شود. سرگرد است، سرهنگ شود. يك دوره‌اي را بايد ببينيم. يك دوره‌ي فشرده برايش مي‌گذارند، مي‌خواهند درجه‌اش را بالا ببرند. بعضي وقت‌ها سرباز مي‌گويد: آقاي افسر، من هفته‌ي ديگر خواهرم عروس مي‌شود. نمي‌شود به ما سه روز مرخصي بدهيد؟ مي‌گويد: اگر مي‌خواهي سه روز مرخصي كني، يك خرده اضافه‌كار كن. حديث داريم «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَة‏» (بحارالانوار/ج64/ص235) بلاها براي مؤمن، براي ظالم ادب است. ظلم كرده چموش است، بلا پيش مي‌آيد. «وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ» براي افراد مؤمن امتحان است. بلاي اولياء درجه است.

7- نقش زيارت در رشد و اصلاح زائران

امام رضا و عمره و كربلا اينها جرقه است. از اين جرقه‌ها بايد يك جريان درست كرد. ببين كبريت خودش چيزي نيست. يك كبريت است. اما اگر اين كبريت وصل به چراغ گاز شد، غذا پخت، آن نخود جزء سلول بدن شما شد، ارزش دارد. شما مشهد كه مي‌روي يك قرارداد با امام رضا امضاء كن. يك قرارداد امضاء كنيد. يا امام رضا! من صورتم را به ضريح تو مي‌مالم ديگر اصلاح من شرعي باشد. يا امام رضا من تصميم مي‌گيرم به نمازم عنايت كنم. يا امام رضا! من تصميم مي‌گيرم سالي يك فقير را غني كنم. اگر وضعت خوب است. يا امام رضا! اصلاً گاهي وقت‌ها وضعت هم خوب نيست، ولي آبرو داري. از آبرويت استفاده كن. ممكن است يك آيت اللهي خودش پول نداشته باشد. اما به خاطر محبوبيتي كه دارد، تجار را دعوت كند به خانه و بگويد: آقا امشب، شب بيست و سوم ماه رمضان است. شب قدر است. مي‌خواهيم ده تا دختر را جهاز بدهيم. از آبرو استفاده كنيم. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (بقره/3) هرچه رزقت است، انفاق كن. بعضي رزقشان آبرو است. «وَ لا يَحُضُّ» (ماعون/3)، «و لا يحاضون» يعني اگرخودت هم پول نداري، ديگران به حرفت گوش مي‌دهند، تحريك كن. گاهي وقت‌ها آدم از زبانش استفاده مي‌كند.

مشهد كه مي‌آييد يك قراري بگذاريد، حجابتان را تغيير دهيد. اگر شغلتان ناخالص است، خالص كنيد. اگر كينه‌ي كسي در دل شما است، بيرون كنيد. يعني ثمره‌ي اين زيارت‌ها اين است كه… حديث داريم اگر مي‌خواهيد ببينيد زيارت شما قبول شد يا نه؟ ببينيد بعد از زيارت عوض شديد، يا نه؟ اگر هيچ فرقي نكرد، مشهد و بندرعباس و شيراز و عمره و نمي‌دانم دبي و همه يكسان بود. اگر همه يكسان بود پيداست كه لوله‌ي سيماني هستي. آب رد شده است. در خودت فرو نرفته است. جوي بايد جوي خاكي باشد كه، زميني كه آب را به مزرعه مي‌رساند در خود هم فرو برود و درختان خودش هم سبز باشد. از اين زيارت‌ها…

كاري هم ندارد. فكر نكنيد كه اگر به سمت ايمان و تقوا آمديد، خوشي شما كم مي‌شود. رزق شما، خوشي‌هاي شما سر جايش است. تصميم بگيريد، از دو تا خوشي حرام بگذريد، از دو تا… خدايا لبي كه بر قبر مطهر و بر ديوار مطهر گذاشتم، با اين لب ديگر سيگار نمي‌كشم. اگر غيبتي كردم فلان مبلغ خودم را جريمه مي‌كنم. يك خرده كنترل سيگار، كنترل غيبت، كنترل شغل، يك سري كارها را بايد كنار بگذاريم. آنوقت امام رضا مي‌گويد: به خاطر احترام من و قرارداد با من كمكت مي‌كنم. خوشي‌ات هم از جاي ديگر تأمين مي‌شود.

خدايا به ما توفيق بده، آنگونه كه مي‌خواهي ما همانطور باشيم. از هر رقم لغزش همه‌ي ما را براي هميشه حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3509

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.