تغییرات و تحولات در سایه انقلاب اسلامی
2- پشتوانه مردمی، به جای ابر قدرتها
3- تعّهد و دلسوزی، به جای تملّق و چاپلوسی
4- عزت و کرامت، به جای ذلت و حقارت
5- جایگزینی ارزشهای الهی با ارزشهای مادی
6- مهجوریت زدایی از قرآن در جامعه
7- احیاء زکات و رسیدگی به محرومان
8- تقویت روحیه شجاعت در جوانان
موضوع: تغییرات و تحولات در سایه انقلاب اسلامی
تاریخ پخش: 12/11/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را زمانی پای تلویزیون میبینند که شب اول دههی فجر سال 91 است. به عنوان یک ایرانی، یک مسلمان، یک طلبه به همهی عزیزان تبریک میگویم.
خوب قدیمیها که میدانند و مسؤولان هم شنیدهاند. یک چیزهایی را دیشب یادداشت کردم که برای شما جوانان بگویم. دههی فجر، دنیای تغییرات، تحولات، چه بود و چه شد؟
1- تغییر شاه فاسق به امام عادل
1- از سلطهی فاسق به حاکم عادل. این خودش یک مسأله است. قدم اول است. به چه دلیل شاه باید بر ما حکومت کند؟ سوادش بیشتر است؟ سابقهای داشت؟ پدرش رضاخان قلدر بود، آمریکاییها میخواستند این حکومت کند. خواست آمریکا بود. کسی از ما پرسید که شما به شاه رأی دادید یا ندادید؟ یک سلطهی فاسق تبدیل شد به یک حکومت عادل، حاکم عادل امام خمینی، این خیلی مهم است.
حکومت بیگانه یا حکومت خودی، حکومت جبری یا حکومت انتخابی، قانون الهی یا قانون بشری،
پشتوانهی قدرت که بود، الآن کیه؟
2- پشتوانه مردمی، به جای ابر قدرتها
2- از پشتوانهی ابر قدرتها تغییر کرد به پشتوانهی مردمی. پشت سر شاه که بود؟ پشت سر امام خمینی که بود؟ این مهم است. منتهی چون در آن هستیم خیلی خبر نداریم. آدم وقتی صبح تا شام روی آسفالت راه میرود، چند متر، صد متر، دویست متر اگر ماشینش در چاله چولهها افتاد، وقتی به آسفالت رسید میگوید: خدا پدرش را بیامرزد. این «تعرف الاشیاء باضدادها» است. شما چند متر چشمت را ببند و راه برو، بعد که باز کردی میگویی: اوه! نگاه کردن که ساده نیست. اصلاً رابطهی شما با دنیا با همین دو مثقال پی است. پی چشم!
قدرت نفسانی یا قدرت «صائناً لنفسه» (وسایل الشیعه/ج27/ص131) این مهم است. قدرت نفسانی، چه دوست دارند، چه دیگران دوست دارند. یا قدرت «مخالفاً لهواه» در روایات آمده است. یعنی دنبال کسی بروید، از مجتهدی تقلید کنید به امر مجتهدی جبهه بروید، که «مخالفاٌ لهواه» یعنی روی فرمانش هوا و هوس نباشد. مقایسه حاکمی که همه کارهایش روی نفس است با کسی که همه کارهایش روی فرمان الهی است.
3- تعّهد و دلسوزی، به جای تملّق و چاپلوسی
ارتش دکوری یا ارتش مردمی، ارتش در خدمت فرد، زمان شاه ارتش در خدمت فرد بود. الآن ارتش در خدمت اسلام است. چه کسانی مسؤول میشدند؟ هرکس فاسقتر، فاسدتر، متملقتر. هرکس بیشتر… هویدا خم میشد دست شاه را میبوسید. رئیس جمهور، نخست وزیر میشد، او دست او را میبوسید و او دست او را میبوسید. هرکس تملقش بیشتر بود پست میگرفت. البته الآن هم متأسفانه بعضی ادارهها و بعضی از مسؤولین به کسانی پست میدهند که تملق بیشتری داشته باشد. این عیب هنوز ریشههایش الآن هم هست. منتهی آن زمان همهگیر بود حالا نه، ما مسؤول داریم که سی سال مسؤولیت داشته و یکی از بستگانش را نبرده است. رئیس سازمان هم بوده، دهها هزار هم نیرو داشته. ولی یکی از بستگانش را، همشهریهایش را سر کار نبرده، الآن گاهی پیدا میشوند افرادی که چون فامیلش است، البته فامیل اگر لیاقت داشته باشد عیب نیست. آنجایی عیب است که فقط به خاطر فامیلی باشد، حالا اگر دو نفر لایق هستند، یکی لایق است و او را میشناسند. و یکی هم لایق نیست و او را نمیشناسند. خوب آن کسی را که میشناسد عیب نیست. بیلیاقتی که فقط به خاطر تملق جلو آمده است. بیلیاقتی که فقط به خاطر فامیلی جلو آمده است. و هیچ امتیازی ندارد. بحث آنجاست. ولی حالا ممکن است ذهن شما بگوید: بله فلانی هم برادر خانمش را سر کار برد. فلانی شوهر خواهرش را سر کار برد. ممکن است کسی برادرخانم لایقی داشته باشد. پسر لایقی داشته باشد، اگر لیاقت باشد عیب نیست.
ارتشی بودن شغل بود، الآن ارتشی بودن وظیفه است. خیلی فرق میکند. دایه شیر به بچهاش میدهد چون شغلش است، پول میگیرد و شیر میدهد. ولی مادر هم اینطور است؟ مادر چون مادر است شیر میدهد. اینها ارزش دارد. یک تحقیقی پزشکان کردهاند که اگر کسی که غذا میخورد با اشتها غذا بخورد، شما او را نگاه کنی، شما به اشتها میافتی. اما اگر کسی اشتها ندارد، الکی فیلم بازی میکند غذا میخورد. شما هرچه به او نگاه کنی گرسنه نمیشوی. یعنی اشتهای درونی من در اشتهای بینندهی من اثر میگذارد. این مهم است. یک چیزی را میگویند: حرف که از دل برآید، بر دل نشیند.
اگر دایهای شیرش را در سر شیشهای کند. شیرش را در سر شیشهای کند و این بچه از سر شیشهای شیر بخورد، با این دایه محرم نمیشود. یعنی باید از سینه بمکد تا به این زن… نه به مادرش، آن زنهای دایه.
4- عزت و کرامت، به جای ذلت و حقارت
نظام تحقیر شده یا نظام با کرامت. خیلی مهم است، رجایی که رئیس جمهور شد، وقتی آمریکا رفت، رئیس جمهور آمریکا ملاقات خواست به او نداد. رجایی که بود؟ یک معلم بود. معلم تحقیر شده، شلاق خورده زندان رفته. اما به جایی رسید که مردم به او رأی دادند. و ایشان به رئیس جمهور آمریکا که اجازهی ملاقات خواست گفت: نمیخواهم ببینمت! خوب این خیلی مهم است.
یکی از این کشورهای همسایه بودم. جملهای از یک عرب شنیدم. چقدر باید مسلمان خودش را خوار کند. گفت: «مسلم مُخ ما فیه» یعنی مغز مسلمان نمیکشد. این خارجیها هستند که باید از صفر تا صد ما را تأمین کنند. این عبارت را میگویم. عبارتش چون مرا سوزاند حفظ کردم. «مسلم» یعنی مسلمان، «مُخ» یعنی مخ، «مسلم مخ ما فیه» مسلمان مخش نمیکشد. بنای تحقیر بود.
مثلاً کلاه نمدی را تحقیر میکردند. ولی شاپو را ترجیح میدادند. شاپو با نمد چه فرقی میکند؟ شاپو همان نمد است، یک خرده دوری دارد. ولی چون آن از خارج آمده، تکریم و تحقیر.
بیرودروایسی، جمهوری اسلامی کارهای بیرودروایسی خیلی کرد. مجتهدی که، استاد دانشگاهی که، پیشنمازی که، شهرداری که، وکیلی که، وزیری که، رودروایسی ندارد. ما الآن خیلی قاضی داریم که چون در قضاوت منحرف شده، قوه قضاییه او را عزل کرده. قاضیها خودشان دادستان دارند. دادستان قضات، اینطور نیست که قاضی هر کاری خواست بکند. قرآن به پیغمبر میگوید: حکومت دینی حکومت رودروایسی نیست. پیغمبر بیرودروایسی به تو بگویم. تو هم خلاف کنی، حالت را میگیرم. سه جا خدا به پیغمبر اولتیماتوم داده است. گفته: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ» (زمر/65) مشرک شوی تمام زحماتت نابود میشود. ما در توحید و شرک رودروایسی نداریم. یک کلمه با قرآن رودروایسی کنی رگ گردنت را قطع میکنم. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ» (حاقه/44 و45) اگر کلمهای را به ما نسبت بدهد، «لَقَطَعْنَا» قطع میکنیم، «الْوَتِینَ» (حاقه/46) یعنی رگ گردن. رگ گردنش را قطع میکنیم. علی را در غدیر خم معرفی کن، «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (مائده/67) علی را معرفی نکنی، تمام زحمات 23 سالهات نابود. من با کسی رودروایسی ندارم. بی رودروایسی! البته این که گفتم بدنه را میگویم. متأسفانه الآن هم یک آدمهایی هستند که در رودروایسی دارند. سورهی برائت نازل شد. حضرت فرمود: چه کسی میرود بخواند؟ یک نفر گفت: من! گفت: برو بخوان! بعد آیه آمد که به جبرئیل بگو این اهلش نیست. سورهی برائت، مرگ بر مشرکین، مرگ بر کفار، این خودش هم مشرک بوده است. گفت: خیلی خوب دومی برود. آخرش گفت: بابا این کار، کارِ اینها نیست. بده علی بخواند! امیرالمؤمنین یک آن به سمت بت توجه نکرده است. بیرودروایسی، حالا بگوییم چون پست دادیم…
5- جایگزینی ارزشهای الهی با ارزشهای مادی
یک خرده راجع به ارزشها صحبت کنم چون دارد از بین میرود. این جمله را عنایت کنید. گوش بدهید. ناقلش آیت الله سبحانی است. من از ایشان شنیدم.
می گفت: امام وارد مسجد فیضیه شد درس بدهد. مسجد فیضیه یک مَدرَس دارد مثلاً هشتاد متر. باقیاش هم کتابخانه است. هر روز امام آنجا درس میداد. امام به طور طبیعی وارد فیضیه شد و به سمت مدرس رفت. تا وارد شد دید یک بچه طلبهای یک کتابی باز کرده، روی کتابش افتاده و دارد مطالعه میکند. تا امام دید این بچه طلبه روی کتابش افتاده و مطالعه میکند، امام فرمود: هیچی نگویید: برگردید. خوب این بچه طلبه هم نفهمید که امام آمد و برگشت. گفتند: آقا چرا درس نمیدهی؟ گفت: خوب ایشان مطالعه میکند. گفتند: آقا ما صد نفر هستیم. حالا آن زمان شاگردان امام صد نفر بودند. صد نفر هستیم این یک نفر. گفت: باشد. قرآن نگفته: «ان اکرمکم عند الله اکثرکم» میگوید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات/13) یکی و صد تا ندارد. گفتند: آقا شاگردان شما مجتهد هستند. این طلبه سال اول طلبگیاش است. این مدرسهی ابتدایی است و آنها دارند دورهی تخصصی میخوانند. فرمود: نگفته «ان اکرمکم عند الله متخصصکم». این حرفها نیست. گفتند: آقا ما هر روز میآمدیم. این بیخود امروز آمده و نشسته. جای ما است. فرمود: هرروز شما زودتر میآمدید جای شما بوده، امروز این زودتر آمده جای ایشان است. گفتند: آقا به او بگوییم خودش میرود. گفت: در رودروایسی گیر میکند. سرش را بلند کند میبیند صد تا آقا بالای سرش ایستاده است، خوب میرود. این «المأخوذ حیاء کالمأخوذ غصباً» کسی اگر از رودروایسی جایش را به شما بدهد، نماز شما هم باطل است. گفتند: حالا چه کنیم؟ گفت: هیچی دور حوض فیضیه قدم بزنید، اگر این رفت درس میدهیم. منتهی به او اطلاع ندهید. اگر خودش رفت میرویم. این بچه طلبه نشسته بود، درس میخواند.
آیت الله سبحانی میگفت: امام یک ساعت دور حوض فیضیه قدم زد و ما هم مثل مکه طواف کردیم. هیچی، آن روز امام به ما درس نداد. آن روز امام به ما درس نداد. آنوقت میدانید من چه گفتم؟ گفتم: امام آن روز به شما درس داد. درس واقعی همین است. باقی که میخوانیم اینها درس نیست که ما میخوانیم. اگر درس بود، امیرالمؤمنین میفرماید: «ثمره العلم العباده [العبودیه]» (غررالحکم/حکمت798). ثمرهی درس تواضع است. اگر فوق لیسانسها بیش از لیسانسها سلام کردند، زنده باد این. اگر لیسانسهها بیش از دیپلمهها، اگر دیپلمهها بیش از راهنماییها، اگر آمار مسجدها را گرفتید، بچههای دانشجو بیشتر از دبیرستانیها بودند. دبیرستانیها در مسجد بیشتر از راهنماییها بودند، مدرسههایشان اگر اینطور بود. اگر ادب باسوادها نسبت به استادشان و پدر و مادرشان بیشتر بود این علم مفید است. ارزش این است. امام آن روز به شما درس داد.
یک انقلابی شد. انقلاب عظیمی شد. باز هم عرض کردم بحث این نیست که همه مردم خوب شدند. من یک چیزی به شما بگویم. این پنبه را از گوشتان بیرون آورید. اگر فکر میکنید که یک زمانی بیاید که همهی مردم عادل باشند، زمان امام زمان هم یهودی خواهد بود. مسیحیها هم خواهند بود. سؤال؟ در زمان امام زمان(ع) کسی بخواهد فحش بدهد، لال میشود؟ نه. زبانها کار میکند. آدمها هم غیظ میکنند، زبانی که کار میکند و آدمها هم غیظ میکنند، فحش هم میدهد. نظام عوض میشود، نه اینکه همه آدمهای عادل میشوند. نظام عوض میشود. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض» (نور/55) یعنی مؤمنین و اینهایی که کار نیک میکنند، اینها حکومت را بدست میگیرند. معنایش این نیست که همه مردم از دَم تا دُم عادل شوند. گاهی وقتها تا یک چیزی میگوییم، میگوید: آقا این شیخ قرائتی در تلویزیون چه میگوید؟ دلش خوش است! خودش خبر ندارد که فلانی پارتی بازی کرد. فلانی عزل بیخود و نصب بیخود. فلانی چه… بله ممکن است خیلی کار بیخود هم شود. اما نظام چه؟ انقلاب و ارزشها…
نماز جمعهها، بالای ششصد تا نماز جمعه داریم. زمان شاه چند تا نماز جمعه داشتیم؟ اعتکافها، در زمان شاه تا آنجایی که من یادم است یک جا اعتکاف میکردند، در قم، آن هم مسجد امام، آن هم فرض کنید با کم و زیادش صد نفر، دویست نفر. اعتکاف چند صدهزار نفری نبود.
6- مهجوریت زدایی از قرآن در جامعه
حفظ قرآن، ما اوایل انقلاب پاکستان رفتیم. آنجا با ما یک مصاحبه کردند که در ایران چقدر حافظ قرآن است؟ من راستش اول انقلاب بود ترسیدم بگویم. چون خیلی حافظ قرآن نداشتیم. دیدم اگر راست بگویم آبروی ایران میریزد. دروغ بگویم دروغ حرام است، گناه کبیره است، آن هم از آخوند بدتر. میدانید آخوندها، مسؤولین، معلمین، پدر و مادرها، اینهایی که مسؤولیتی دارند، مثلاً در خانه پدربزرگ است، مادربزرگ است، مادر است. بچه به مادر نگاه میکند. بچه به پدر نگاه میکند. اگر کسی مورد نگاه دیگران است، اگر گناه کند گناهش دوبله است. میخواهید آیهاش را هم بخوانم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» «یا نِساءَ النَّبِیِّ» ای زنان پیغمبر! «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» (احزاب/30) اگر شما که زن پیغمبر هستید خلاف کنید، «یُضاعَفْ» عذاب شما دو برابر است. چرا؟ برای اینکه مردم به شما نگاه میکنند.
شقرانی کسی بود فامیل امام صادق بود. فرمود: بدی از هرکسی بد است ولی از تو بدتر است. چون تو فامیل من هستی. بنابراین این زن و بچهی مسؤولین، زن و بچهی روحانیون، زن و بچهی امام جمعهها، اینها باید یک خرده از دیگران بهتر باشند. نگویند: برو بابا، او هم خانمش، دخترش، پسرش، این مهم است.
نماز جماعت ادارهها، اصلاً در ادارات نماز جماعت نبود. من سراغ دارم کسی را که میگفت: میخواستم نماز بخوانم یک پلاستیک در جیب من بود، به خود من گفت. پلاستیک را بیرون میآوردم، میرفتم دستشویی، به اسم دستشویی میرفتم شیلنگ میگرفتم اطراف دستشویی را میشستم که شرعاً پاک باشد. نایلون میانداختم که پای من تر نشود. روی نایلون در مستراح نماز میخواندم. بعضی جاها اینطور بود. البته همه جا اینطور نبود. زمان شاه یک جاهایی نماز میخواندند. دور از انصاف نرویم. اما اینطور که بعد از انقلاب هم نمازخوانها بالاخره حالا زیر زمین و یک جاهای دخمهای را نمازخانه میکردند. همهی اتاقهای مدیر کل بهتر از نمازخانه بود. الآن نه! الآن هم خیلی جاها، ادارهی جناب مدیر اتاقش بهتر از نمازخانه است. ولی کم کم من بسیاری از موارد دیدم، که مقایسه کردم بین نمازخانه و اتاق مدیر و دیدم نه، نمازخانه قشنگ شده. خیلی بد است که هرکس بخواهد با من مدیر کل مذاکره کند. مدیر کل کیه؟ از ترس پشه در پشه بند میرود. هرکس مدیر کل میخواهد مذاکره کند باید در اتاق لوکس برود. هرکس میخواهد با خدا گفتگو کند باید در دخمه برود. به ما گفتند: برای نماز لباس ویژه تهیه کنید.
خانمها یک خوبی دارند که مردها ندارند، این است. که خانمها بخواهند نماز بخوانند با چادر سفید نماز میخوانند. چادر نمازشان با باقی چادرهایشان فرق میکند. این کار، کار قشنگی است. چند کار خوب زنها میکنند که مردها نمیکنند.
چند کار خوب اهل سنت میکند که شیعهها ندارند. توجه به قرآن، توجه به اهمیت نماز جماعت. ما هرکس خوب است، باید بگوییم: این خوب است. خجالت هم نکشیم. این از من بهتر است.
نماز عاشورا، یادم نمیرود در یکی از شهرها، حالا میدانم کدام شهر است اما نمیخواهم در تلویزیون اسمش را ببرم. این را آیت الله فاضل لنکرانی میگفت، خدا رحمتش کند. میگفت: فلان شهر به فلان آیت اللهی که مرجع تقلیدشان بود گفتند: آقا شما امشب به مسجد نیا. شب عاشورا است میخواهیم سینه بزنیم. نمازت را در خانه بخوان. یعنی هیأتی به خودش اجازه میداد که به مرجعش بگوید: امشب نماز نخوان. در خانه نماز بخوان، میخواهیم سینه بزنیم. ولی الآن نماز جماعت تا دل نیویورک پیش رفته است. شیعیان دنیا در خیابان نماز میخوانند.
پاکستان بودیم گفتند: اینجا حافظ قرآن پانصد هزارتا است. ایران چند تا حافظ قرآن دارد؟ من دیدم چه بگویم؟ من هروقت در جوابها گیر میکنم میگویم: این سؤالتان را یک خرده توضیح بدهید. تا توضیح میدهد من فکر میکنم. این فوت کاسهگری ما است. آخوندها روی منبر وقتی یک چیزی یادشان میرود میگویند: سه تا صلوات بلند. در این سه صلوات اینها فکر میکنند. این مسأله…
پاکستان 500 هزار حافظ قرآن دارد. ایران چند تا؟ بالاخره آنجا گفتم که در ایران حافظ قرآن تربیت نمیکنیم. ما محافظ قرآن تربیت میکنیم. این قاطی کرد و گفت: حالا تو توضیح بده. (خنده حضار) گفتم: حافظ قرآن تیزهوش است و قرآن را حفظ میکند. محافظ قرآن ممکن است حمد و سورهاش هم غلط باشد، ولی تکه تکه میشود و یک وجب از زمینش را به صدام نمیدهد. این محافظ قرآن است. شما حافظ تربیت میکنید و ما محافظ. ولی خوب خدا ما را نجات داد. خدا ما را نجات داد. ولی الآن در حفظ قرآن خوب مسأله مهمی است.
چقدر کتاب زمان شاه تألیف میشد و الآن چقدر؟ شما بگو جمعیت هم دو برابر شد. خیلی خوب زمان شاه سی و پنج میلیون بوده، حالا هفتاد میلیون با کم و زیادش. جمعیت دو برابر شده. تولید کتاب دو برابر شده یا چند برابر شده؟ نوع کتابهایی که تولید میشود. اینها باید آدم بنشیند و ببیند دههی فجر چه بود و چه شد؟
7- احیاء زکات و رسیدگی به محرومان
مسألهی زکات، تمام ایرانیها حالا یک «الا» بگویم برای اینکه ممکن است افرادی خودشان شخصی زکات میدادند. حق آنها از بین نرود. جز افراد نادری که شخصاً زکات میدادند، زکات نبود، یکی از آقایان میگفت: زکات (رضوان الله تعالی علیه)! (خنده حضار) یعنی مُرد! نماز هست زکات هیچی به هیچی! زکات نبود. در سایهی انقلاب مسألهی زکات مطرح شد. امسال اینطور که به من گفتند: صد میلیارد تومان زکات است. تازه الآن که زکات هست شاید ده درصد مردم زکات بدهند. نه یکی و دو تا و سه تا و پنج تا و ده تا. اینقدر حدیث داریم که اگر همه مردم زکات بدهند روی کرهی زمین گرسنهای نمیماند.
زکات برای خودت نیست. «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (واقعه/64) تو فکر میکنی، تو زارع هستی. خدا زارع است. تو در این15 کیلو گندم حق کشتت را، برداشتت را، درو کردنت را، آبیاریات را، سمپاشی ات را، هرچه میخواهی، آیا خورشید در این گندم سهم ندارد؟ آیا باد سهم ندارد؟ باران سهم ندارد؟ خورشید و باران برای خدا نیست؟بابا، پانزده کیلو، بیست کیلو، یک کیلویش برای خداست. تازه به خدا که نمیدهی. خدا که شکم ندارد. خدا که شکم ندارد. زکاتت را به فقرا بده. این زکات باید احیا شود. و سر و کلهی زکات «الْحَمْدُ لِلَّه» پیدا شد.
خود سیمای شهر، خانههای مناطق فرسوده تغییر پیدا کرد. در هر طرف آدم میرود میبیند خیلی ساختمانسازی زیاد شده است. البته ما یک گلهای از ساختمانسازها و مسکن مهر و وزارت مسکن و اینها داریم. خدمت وزیر هم گفتیم. ایشان هم یک جوابهایی داده. میگوید: مسجد داریم. منتهی میگوییم: مسجدش کجاست؟ میگوید: مسجد آن پشتهاست.
یک کسی برنج سفید آورد. گفت: خورشتاش کو؟ گفت: خورشتاش آن زیرهاست! چنگال بزن درمیآید. خورشت باید رو باشد. یعنی وقتی مسکن مهر را افتتاح میکند، رئیس جمهور یا هرکس، باید این منار و گنبدش هم پیدا باشد. ما خیلی برج میبینیم. نمیگویم مسجد نیست. حالا فردا یکوقت نگویند: آقای قرائتی حق ما را از بین بردی. باید مطرح باشد. مسجد باید اول ساخته شود. قرآن میگوید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» (آلعمران/96) یعنی یکجایی که میخواهید شهرک بسازید، اول مسجدش را درست کنید و بعد براساس مسجد خانه بسازید. ما اول خانه میسازیم. آدم که زن میخواهد، شوهر میخواهد، اول به پدر و مادرش میگوید. این دختر و پسرها اول خودشان حرفهایشان را میزنند، آخر جهت اطلاع به مادرشان میگویند. اول به پدر و مادرت بگو و بعد… این اول همه حرفهایش را میزند، بعد جهت اطلاع…
8- تقویت روحیه شجاعت در جوانان
روحیهی شجاعت در نسل نو، زمانی که زمان شاه راهپیمایی میشد، یادم نمیرود که بود. در ذهنم هست که بود. گفت: شما حرف حسابتان چیست؟ مگر نمیگویید: مرگ بر شاه! آدم نمیتواند مستأجرش را از خانهاش بیرون کند. شما میخواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ بچهها میگفتند: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه! هرچه میگفت: بچهها شما نمیفهمید. شاه نمیرود. میگفتند: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه! بالاخره بچههای ایران فهمیدند به خودشان اعتماد کردند. خودشان را یافتند.
دقیقه آخر این را هم بگویم. اگر میخواهید جمهوری اسلامی کامل شود راه تکامل جمهوری اسلامی این است. ماشین چطور ماشین شد؟ هرطور ماشین شد خودمان هم باید همانطور شویم. چگونه ماشین، ماشین شد؟
1- کشف معدن
2- استخراج معدن
3- ذوب معدن
4- قطعه سازی
5- اتصال قطعات. ماشین شد.
جمهوری اسلامی چه زمانی کامل است؟ همه استعدادها کشف شود. شما باور میکنید که انرژی هستهای در طبیعت و ماده و جمادات باشد، در مخ شما نباشد؟ حتی دختر و پسرهایی که فکر میکنند تیزهوش نیستند. در کنکور رد میشوند، فکر میکنند استعدادش پایین است، اینها ممکن است در آن رشتهای که میخواهند رد شوند، اما در رشتههای دیگر ممکن است نابغه باشند. داروین در دو رشته در دانشگاه شکست خورد. داروین رئیس علوم طبیعی شد. خیلی از نوابغ ما بروند کار دیگر بکنند خیط است. نمیدانم برای شما گفتم یا نه. من نابغه نیستم ولی در معلمی قوی هستم به لطف خدا. من که در معلمی سی چند سال است در تلویزیون هستم، در یک روستا رفتم روضه بخوانم مرا بیرون کردند. صدا ندارم. هرچه روضه میخواندم مردم میخندیدند.
ممکن است کسی در یک رشته نتواند. شکست خورده منتهی باید کشف کنیم. ما به چه دردی میخوریم؟ بعد باید خودمان را استخراج کنیم. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) من! پهلوی این!؟ خوب چه اشکالی دارد؟ مادر شوهر بی سواد است پیش عروسش درس بخواند. نه! توهین به من است. من پیش دخترم درس بخوانم؟ من پیش عروسم درس بخوانم؟ ما میدانید سالی چند صد میلیون تومان پول تکبر پیر زنها را میدهیم؟ در خانه عروس باسواد است، داماد با سواد است. دختر و پسر باسواد است، مادرشان بیسواد است، میگوید: مادر جان شبی نیم ساعت کنار این درس بخوان. نه! نه! میگوییم: چرا نه؟ میگوید:من پهلوی این درس بخوانم؟ میگوییم: پس چه کنیم؟ میگوید: یک معلم بگیر. هیچی ما پول میگیریم از دولت به نهضت سواد آموزی میدهیم، این میآید به این درس میدهد. خوب این درس میدهد در خانه بدهد. آقا نمازت غلط است. خوب جلوی کسی بخوان. نه!
ذوب… یک سری از کارها را باید ذوب شویم. ولش کن خودت را نبین. او را ببخش. نخیر! کینه داریم. خودمان را تصفیه نکردیم. قطعهسازی، خودسازی، اتصال قطعات. اگر بشر خودش را کشف کند، استخراج کند، خودش را آب کند، خودسازی کند، افراد خودساخته به هم متصل شوند، متحد شوند، مونتاژ شوند، همان کاری که روی ماشین کردیم، ماشین شد همان کار را روی آدمها کنیم آدم شود.
خوب این جمهوری اسلامی را چه کسی به ما داد؟ شهدا. چقدر جوان شهید شدند. چه آدمهایی شهید شدند. چه عزیزانی شهید شدند. خدایا به آبروی شهدای ما این جمهوری اسلامی را به اعلا درجه برسان.
در مملکت ما سه گروه هستند. عدهای به نظام خدمت میکنند. خدایا همهی مددهای غیبی را بر اینها نازل بفرما.
عدهای در جمهوری اسلامی خدمت نمیکنند، خائن هم نیستند. بیتفاوت هستند. آن تعهد و سوزی را که باید داشته باشند ندارند. خدایا به آنها هم دلسوزی مرحمت بفرما.
تک و تایی هم هستند آدمهایی که در جمهوری اسلامی خائن هستند. عقربک روحشان هنوز بعد از 32 سال به سوی آمریکا است. نمیداند که آمریکا چه کرد با هوادارانش. مگر شاه هوادارش نبود؟ شاه وقتی میخواست پناهنده شود، آمریکا به او پناهندگی نداد. گفت: مصر برو. یکی از این کشورهایی که آمریکا حمایت میکند. هرکدام سرنگون شوند، آمریکا یک اتاق اجارهای به اینها نمیدهد. برخورد آمریکا با اینها مثل برخورد ما با انار است. انار تا آب دارد دو دستی بالا میآوریم، هان… احوال شما، دو تا لب را میگذاریم و میمکیم. وقتی آبش تمام شد پرتش میکنیم. تا شاه، شاه است و نفت دارد، بله اعلی حضرت همایون، ابرقدرت! تا دیدند شاه نیست، یک اتاق اجارهای کسی به اینها نمیدهد. باید ببینیم دشمن ما کیه؟ مگر ماهواره نیست. چرا آمریکا فرمولهای صنعتیاش را با ماهواره به دانشجویان ما یاد نمیدهد؟ عکس سکس هرچه میخواهی میفرستد. هرچه عکس برهنه لخت خواستی برایت میفرستد که تو عیاش شوی. اما اگر یک فرمول علمی داشته باشد یادت نمیدهد. پیداست نمیخواهد شما یاد بگیری. اگر خودت هم مثل انرژی هستهای کشف کنی، جیغ میزند. پیداست که بفهمیم دشمن ما کیه. بعضیها در ایران هستند و دلشان به آنجا خوش است. آنها را هم اگر قابل هستند هدایت بفرما.
دههی فجر مبارک… روح امام شاد، برای شادی روح امام و همه شهدا سه صلوات بفرستید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- مهمترین تغییر و تحولی که در سایهی انقلاب رخ داد، کدام بود؟
1) تبدیل سلطه شاه فاسق به امام عادل
2) تبدیل پشتوانه خارجی به پشتوانه مردمی
3) هر دو مورد
2- آیه 65 سوره زمر چه هشداری به اهل ایمان میدهد؟
1) نزول عذاب در صورت گناه
2) حبط اعمال در صورت انحراف
3) سلطه دشمنان در صورت غفلت
3- ملاک و معیار کرامت در نزد خداوند چیست؟
1) کسب علم و دانش
2) تقوا و پرهیزکاری
3) خدمت به محرومان
4- در آیه 55 سوره نور، خداوند چه وعدهای به مؤمنان میدهد؟
1) سکونت در بهشت
2) نعمتهای ویژه
3) حکومت در زمین
5- براساس قرآن، مجازات چه کسانی دو برابر است؟
1) دانشمندان غافل
2) ثروتمندان بخیل
3) مسئولان و بزرگان جامعه