آثار و برکات اخلاص
2- هرچه اخلاص بیشتر، پاداش بیشتر
3- آخرین سخن امام حسین(علیهالسلام) با یارانش
4- دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایهی اخلاص
5- کفایت امور دنیا و آخرت افراد مخلص
6- بیارزش بودن دنیا در نزد افراد مخلص
7- نقش مخالفان امام علی(علیهالسلام) در ماجرای کربلا
8- نقش متخصصان در حفظ نظامهای طاغوتی
موضوع: آثار و برکات اخلاص
تاریخ پخش: 17/09/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثمان بحث اخلاص بود. بینندهها بعد از عاشورای سال 90 گوش میدهند. چند جلسه راجع به اخلاص صحبت کردیم که آدم هدفش از کارها چیست؟ ما معتقد به هدف هستیم. یعنی لاشهی کار را نمیبینیم. فیزیک کار، لاشهی کار، بلکه نیت کار را میبینیم. شما که میخواهی هندوانه بخری، هیکل هندوانه را نمیبینی. میخواهی ببینی این هندوانه رسیده است یا نارس؟ لاشهی خربزه را نمیبینی، میخواهی مزهاش را ببینی. گاهی وقتها لاشه بزرگ است. مثل بعضی از میوهها، سیب بزرگ است، پرتقال بزرگ است ولی آب ندارد. لاشه مهم نیست آن… گاهی وقت ها لامپ بزرگ است، اما سیمش سوخته است، به سرپیچ میزنی با اینکه لامپ بزرگ است، روشن نمیشود. گاهی لامپ کوچک است، اما همین لامپ کوچک سیم دارد. ولذا به برق وصل میکنی روشن میشود.
کسی از من پرسید چند سفر به مکه رفتی؟ گفتم: شما بگو روشن شدی یا نه؟ ممکن است کسی صد بار مکه برود روشن نشود مثل لامپ سوخته. هی به سرپیچ میزنند روشن نمیشود. ممکن است کسی سفر اولش باشد، روشن شود. کار اگر کم باشد خالص باشد قبول میشود.
1- حیات ویژهی شهیدان در عالم برزخ
اثر اخلاص چند تا را گفتیم. برکات اخلاص و اثر اخلاص. یکی اثر اخلاص در برزخ است. قرآن میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ» (آلعمران/169) حالا چون بعد از عاشورا بحث را گوش میدهید، فکر نکنید آنهایی که شهید شدند، مردهاند. «بَلْ أَحْیاءٌ» منتهی این «حی» را ممکن است بعضی فکر کنند نامش به نیکی بردن است.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز *** مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
این برداشت سعدی است که البته نام خوب هم مهم است. یک ارزش است. حضرت ابراهیم از خداوند خواست که نامش را به نیکی ببرند. موضوع بحث: ادامهی بحث اخلاص.
1- شمارههای زیادی داشتیم. میگوییم که اثر اخلاص بعد از مرگ. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا» کسانی که «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ»، «فی سَبیلِ اللَّهِ» یعنی اخلاص. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاء»، «أَحْیاءٌ» نه اینکه یک خیابان به اسمش میکنیم، نامش به نیکی که سعدی گفته است. «یُرْزَقُونَ» اصلاً رزق داده میشود. در یک آیهی دیگر میگوید: «یُرزَقون» جای دیگر میگوید: «یَسْتَبْشِرُون» (آلعمران/170) در جای دیگر، یعنی به هم خوش و بش میکنند، «فَرِحین» (آلعمران/170) فرح، شاد هستند.
نام نیکو بله، ممکن است بنده بمیرم، دو تا کوچه را هم به اسم من بکنند. اما کوچه که رزق نیست. کوچه که گپ زدن نیست. کوچه را به اسم من کنند که شادی ندارد. وارثها خوشحال میشوند که بله این کوچه به اسم پدربزرگ ما است. نه، میگوید: خود شهید شاد است. شما صد تا کوچه هم به اسم یک کسی بکنی آن طرف شاد نمیشود. فامیلهایش خوشحال میشوند. میگویند: خوب مردم قدردانی کردند. «أَحْیاءٌ»،«یُرْزَقُونَ»،«یَسْتَبْشِرُون»،«فَرِحین» به همین خاطر ما به امام حسین سلام میدهیم. امام حسین صدا را میشنود. زنده است. یک سلام به امام حسین بدهیم. «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک و رحمه الله و برکاته»
این وهابیهای احمق، امام در عمرش به احدی نگفت: احمق، به وهابیها گفت: احمق! میگویند: سلامی که شما میکنید به مرده است. چرا میگویید: «السلام علیک یا رسول الله»؟ میگوییم: اگر مرده است، پس چرا خدا سلام میکند؟! «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمینَ» (صافات/79) آیهی قرآن است. خدا به نوح سلام میکند. به خدا بگویید: برای چه به نوح سلام میکنی مرد تمام شد رفت! «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» (صافات/120) آیه قرآن است. «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ» (صافات/109) آیه قرآن است. اول کسی که زیارتنامه میخواند و سلام میکند خداست. سلام کردن به زنده است. منتهی به شرطی زنده هستند که «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ» در راه خدا باشد.
2- هرچه اخلاص بیشتر، پاداش بیشتر
منتهی مسألهی اخلاص مشکل است، خیلی مشکل است. واقعاً مشکل است. هرچه اخلاص بیشتر باشد پاداش بیشتر است. چون بحث را بعد از عاشورا عزیزان ما پای تلویزیون میبینند، یک خاطره برایتان بگویم.
در کربلا سه چهار فرسخی یک منطقهای است به نام طویریج. من یک مدت کمی طلبهی نجف بودم، یکی دو تا عاشورا من کربلا بودم. دیدم که همه میروند استقبال هیأت طویریج. گفتم: چیه؟ گفتند: این هیأت ریشه دارد. من خودم با همین دو تا چشم دیدم مجتهدینی که عمامهشان را برمیدارند، مجتهد پیرمرد، عمامهاش را برمیدارد، پابرهنه میشود، پیراهنش را هم دکمههایش را باز میکند، به سرش میزند و عقب هیأت میرود. از آنهایی که الآن به خوبی یادم است، آیتالله شهید محراب آیت الله مدنی است. لخت میشد و سینه میزد. گفتم: مگر این چه هیأتی است که آیتاللهها لخت میشوند سینه میزنند. گفتند: اینها مخلص هستند. گفتیم: مثلاً از کجا اخلاصش را فهمیدید؟ دنگ و فنگ ندارد. هیچ شرطی نمیکند.
یک خاطره من از یک زن مخلصه سراغ دارم. یا نگفتم بشنوید خیلی مهم است یا اگر هم گفتم دو بار بشنوید. پیرزنی است وقتی میخواهد بخوابد دو رکعت نماز میخواند و میخوابد. به او گفتند: این دو رکعت نماز چه نمازی است؟ نماز شب یازده رکعت است. پنج تا دو رکعتی، یک یک رکعتی. این دو رکعت چیست که میخوانی و میخوابی؟ گفت: نمیدانم، فقط میدانم امروز روز خدا بوده یک عده مردند. گفتند: خوب بمیرند. گفت: آخر شب اول قبر سخت است. گفتیم: خوب سخت باشد. گفت: من نمیدانم چه کسی کجا مرده، دو رکعت نماز میخوانم میگویم: خدایا، هرکه امروز مرده، امشب، شب اول قبرش است، شب اول قبر سخت است. خدایا رحمش کن. ببینید این اضافهکار است؟ نه. میشناسد طرف را؟ نه، فامیلش است؟ نه. مأموریت دارد؟ نه. نذر کرده؟ نه. همسایهاش است؟ نه. شرق است یا غرب؟ نمیدانم. پیر بوده یا جوان؟ نمیدانم. همشهری بوده، هم لهجهای بوده، این را میگویند مخلص. فقط دلش میسوزد برای شب اول قبری کسی که مرده است. اصلاً کار به لهجه ندارد. ترک است، فارس است، عرب است، عجم است، محلهی پایین است، محلهی بالا است، به نام او است، به نام او است، اصلاً کار به هیچ کدام از اینها ندارد.
از توفیقاتی که خدا به ما داد بنیاد مهدویت را درست کردیم. با کمک عزیزان دیگر. در همهی استانها داریم شعبه میزنیم، در شیراز یک بنده خدا نزد یکی از علما رفت گفت: من یک میلیارد تومان برای ساختمان اینجا میدهم، که یک دانشگاه بسازیم. دانشگاهی که فارغالتحصیلش متخصص مهدویت باشد. الآن چی شناسی، چی شناسی، چی شناسی، هر چیزی شناسی دانشگاه دارد، امام شناسی دانشگاه ندارد. آن هم مهدویت! یک میلیارد داد و به آن روحانی گفت: راضی نیستم احدی بفهمد. آدم هم هست که یک چیزی که میدهد اگر اسمش را ننویسی قهر میکند. میگوید: چرا اسم مرا ننوشتی؟ اخلاص هنوز هم هست. تک و تایی آدم هم داریم که مخلص هستند.
3- آخرین سخن امام حسین(علیهالسلام) با یارانش
آنچه در کربلا مهم بود اخلاص بود. ولذا امام حسین شب عاشورا که چراغها را خاموش کرد فرمود: اینها برای من آمدند. من بیعتم را برداشتم هرکس میخواهد برود، برود. در رودروایسی گیر نکنید. چراغها را هم خاموش کنید تا کسی که میخواهد برود از من خجالت نکشد. هرکس میخواهد بیاید صد در صد خالص باشد. پست نیست، پول نیست، رودروایسی نیست، پشت دوربین نیستید. کسی شما را نمیبیند. تاریکی است، استفاده کنید و بروید. ولی نرفتند. یک چیزهایی هم گفتند که در تاریخ ثبت شد. هزار بار جانمان فدای تو! تو را رها کنیم. تو را رها کنیم جواب جدت را چه بدهیم؟ من بروم که زنده بمانم؟ دو سه لیتر دیگر آب بخورم؟ دو سه کیلو سیب زمینی و برنج دیگر بخورم؟ این زندگی است؟ حسین را رها کنم؟ آدمهای مخلص… یک جایی که لازم است پول خرج کنید. محلهی ما نیست. نباشد! او را نمیشناسم. نشناس! اخلاص. اثر اخلاص در برزخ، اگر کسی فی سبیل الله باشد در برزخ هم «أَحْیاءٌ»،«یُرْزَقُونَ»،«یَسْتَبْشِرُون»،«فَرِحین».
اثر اخلاص در خلود. حدیث داریم که چرا بهشتیها همیشه در بهشت میمانند. خوب پنجاه سال کار کرده، خوب پنجاه سال بهشت برود. چرا قرآن گفته: «خالِدینَ فیها»؟ امام میفرماید: چون اینها نیتشان این بود تا زنده باشند کار خیر بکنند. ولذا گرچه عمرشان محدود بود اما خدا تا آخر تاریخ به اینها مزد میدهد. چون نیتشان این بود.
شما اگر میخواهی ببینی اخلاص داری یا نه یک روز سلامها را کنترل کن. مثلاً از صبح تا شب به چند نفر سلام میکنی؟ به 42 نفر. خوب این هفت تا که مدیر کل بودند. او هم که تاجر بود. این هم که آیتالله محله بود. این هم که پدربزرگت بود. اصلاً به یک رفتگر شهرداری سلام کردی؟ سال میآید و میرود به یک رفتگر سلام کن. هر روز پشت خانهی ما را جارو می کند. نمیدانیم چه کسی است. به یک کارگر گمنام سلام کردیم؟
ما گاهی وقتها در عزاداریهایمان اگر یک آدم سرشناس آمد یک غذای خوب به او میدهیم. اما اگر یک آدم گمنام بود، برو بیرون بایست. بعد هم میگوییم: غذا تمام شد، برو! اخلاص. هیچکس برای ما فرق نمیکند. بزرگ و کوچک نزدش یک طور باشد. آدم خوب است مثل چشم باشد. چشم میخ را میبیند و کوه را هم میبیند. یعنی برای چشم میخ و کوه فرق نمیکند. اینطور نیست که کوه را چنین کند، میخ را چنین کند. فرق نمیکند. اخلاص! صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
4- دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایهی اخلاص
یکی از برکات اخلاص این است که آدم تمرکز دارد. استرس و اضطراب ندارد. ببین به یک خانم بگویند: یک مهمان داریم، این هم سوپ میخورد. میگوید: قدمش روی چشم! اما اگر گفتند: 32 تا مهمان داریم. 32 رقم غذا میخواهند. این اصلاً گیج میشود چه کند. اصلاً نمی شود. خدا هم یکی است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1) یعنی خدا یکتا است. هم زود راضی میشود. «یا سریع الرضا». یکی است زود راضی میشود، میگوید: خدا را زود میشود راضی کرد، آدم مخلص! آنهایی که اخلاص ندارند، هم میخواهند او را راضی کنند، هم او را راضی کنند، میخواهند افراد مختلف را راضی کنند، همه هم یکجا راضی نمیشوند. ولذا استرس دارند.
حدیث داریم اگر تو مخلص باشی از دیگران بینیاز هستی. «اعمل لوجه الواحد» همان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) «اعمل لوجه الواحد» تو برای یک نفر کار بکن. «یکفیک الوجوه کلها» بگو: خدایا من چون این کار را تو قبول داری، من برای رضای تو این کار را میکنم. منتهی یک مشت مخالف دارم. خودت مخالفان را درست کن. این خیلی مهم است.
عزیز همهی ما سید حسن نصر الله به ایران آمد و خدمت امام رفت. گفت: آقا ما چند تا شیعه بیشتر نیستیم. بمباران میکنند ما را. امام یک لحظه فکر کرد فرمود: مقاومت کنید. شعار مقاومت شد شعار سید حسن نصر الله! وقتی رفت یک عده جوانهای جمعی از جوانهای لبنان را جمع کرد. حزب مقاومت را درست کرد میدانید به آن چه میگفتند؟ امروز از یکی از علما شنیدم. به آن میگفتند: حزب دیوانهها! شما در مقابل قدرت آمریکا و اسرائیل، پنجاه تا بچه میخواهید چه کنید؟ صد تا بچه، هزار تا، ده هزار تا، صد هزار تا بچه میخواهید در مقابل قدرت آمریکا چه کنید؟ اصلاً میگفتند: دیوانه! اما الآن تا میگویی: شیعه، آرم شیعه مقاومت است.
بخواهند یا نخواهند سید حسن نصر الله از امام اینها را الهام گرفت. امام هم از امام حسین الهام گرفت. گفت: زیر سم اسب میروم، زیر بار زور نمیروم. سر من روی نی میرود، اما این سر جلوی ناکس خم نمیشود. بدن من را سوراخ سوراخ کنید. نمیگذارم عزت من سوراخ شود. بچهی شیرخوارهی مرا روی دست گلویش را پاره کنید، به شما بله نمیگویم. الله اکبر از این مقاومت! خواهرش هم همینطور بود. خیلی مقاومت بود. امام حسین روز عاشورا از نمازش که نگذشت هیچ، از مستحباتش هم نگذشت. بابا اذان مستحب است، حالا نمیخواهد اذان بگویی. اقامه مستحب است. حالا نمیخواهد جماعت بخوانی. بابا برو در خیمه بخوان. هم باید اذان باشد، هم اقامه باشد. هم جلوی شمشیر باشد. هم بیرون از خیمه باشد تا بگوید: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ» (کافی/ج4/ص570) نماز را به پا داشت. عزادار حسینی هم باید اینطور باشد. تکه تکه هم شوند از نماز شبش نگذرد.
مقاومت، آرم شیعه الآن در جهان مقاومت است. البته دشمنان از این آرمها استفادههای بدی میکنند. یک صحنههای دلخراشی از قمهزنها برمیدارند، در سایتها میزنند. شیعه یعنی خودش را خونی کند. حالا آن کسی هم که قمه میزند به عشق امام حسین قمه میزند. اما آن احمق اروپایی و آمریکایی، او برای اینکه شیعه را بشکند از همهی کارهای شیعه همین کار را… آیا شیعه نماز جمعه ندارد. شیعه به سیل زدهها کمک نمیکند. شیعه رشد علمی ندارد. آن سوء استفاده میکند.
5- کفایت امور دنیا و آخرت افراد مخلص
از برکات اخلاص این است که میگوید: اگر برای خدا کار کنی خدا کارهای آخرت و دنیای تو را حل میکند. این هم مهم است. یک حدیث داریم اینهایی که نماز میخوانند سریع میروند خدا به فرشتهها میگوید به این بگو: کجا میروی؟ دو دقیقه دعا نمیکنی میدوی در صف ترافیک میایستی. بابا زندگی دست من است. کجا میروی؟ حدیث این است. «حَقُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ عَلَیْکَ أَنْ تَعْبُدَهُ وَ لَا تُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً» (وسایلالشیعه/ج15/ص172) حق خدا این است که مخلص باشی. کنار خدا چیزی ندارد. «فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِإِخْلَاص» اگر در بست بندهی خالص خدا شدی، «جَعَلَ لَکَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ یَکْفِیَکَ أَمْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه» خدا دنیا و آخرتت را تأمین میکند. دنیا و آخرتت را تأمین میکند.
در موقوفات داریم که این منطقه وقف، درآمدش را بدهید به آدمهایی که بیمارستان بروند و آنهایی که عیادت کننده ندارند و همینطور چشمشان به راه است منتهی غریب هستند کسی عیادت از اینها نمیکند. از این درآمد وقف میوه و شیرینی بخرید و عیادت کسانی که عیادت کننده، بیماری که عیادت کننده ندارد بروید. این خیلی مهم است.
شاه عباس هرکاری کرده قیامت خودش را جواب میدهد. اما کاروانسرایی که شاه عباس ساخت، شاه عباس نمیدانست چه کسی در آن میرود. ما لازم نیست بفهمیم چه کسی است. به مسلمان رسیدی سلام کن. چه کسی بود؟ هرکس میخواهد باشد. ما تا کسی را نشناسیم، برایش یک پرونده در ذهنمان نباشد، به او سلام نمیکنیم.
سنگینی میزان، اخلاص «مَا یَثْقُلُ فِی الْمِیزَانِ إِلَّا النِّیَّهُ الصَّادِقَه» (بحارالانوار/ج92/ص414) میزان عمل در قرآن آیات زیادی داریم «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُه» (اعراف/8) «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُه» (اعراف/9) میزان بعضیها سنگین است. میزان بعضیها سبک است. هیچ چیزی میزان انسان را سنگینتر از اخلاص نمیکند. وقتی کار خالص باشد ارزش دارد.
6- بیارزش بودن دنیا در نزد افراد مخلص
آدم مخلص دنیا نزد او کوچک است. «زَهَّدَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَثْبَتَ الحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه» (بحارالانوار/ج67/ص240)کسی اگر مخلص باشد برای خدا کار بکند دنیا نزد او ارزش ندارد. خدا دنیا را برایش کوچک میکند. چیزی نیست.
فرعون متخصصین را آورد. افرادی هستند خیلی هم باسواد هستند. متخصص، مبتکر اما ابتکار و تخصصشان را به طاغوتها میفروشند. اینها نخبه نیستند. نخبه کسی است که بفهمد با چه کسی معامله کند. اما اگر تخصص و ابتکاری داری که تخصصت را به طاغوت فروختی، شمشیر چه کسی را تیز کردی؟ نخبه آن کسی است که آدم بفهمد جانش را، تخصصاش را، سوادش را، زحماتش را، ابتکارش را، در اختیار چه کسی میگذارد؟ ما خیلی نخبهی خود فروش در دنیا داریم. مگر در آمریکا نخبه و مبتکر کم است؟ مگر در ژاپن کم است؟ مگر در اروپا کم است؟ کانادا مگر کم دارد؟ همهی کشورها نخبه دارند. منتهی تخصصشان را با چه کسی معامله کردند؟ باختند.
یک نفر خیلی در سرش میزد و میگفت: باختم، باختم، باختم، باختم. جلویش را گرفتند و گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند: برو کربلا امام حسین را بکش جایزه میگیری. من هم در اسب سواری و شمشیر زدن نخبه هستم. به عشق جایزه گرفتن از یزید رفتم امام حسین را کشتم و برگشتم، حالا شش درهم به من دادند. ده درهم خرج اسبم کردم. ده درهم خرج اسب و شمشیرم کرده بودم، اما جایزهی من شش درهم است. هم امام حسین را کشتم و هم آخرت من… خیلیها باختند.
دخترانی که خودشان را آرایش میکنند و به پسرها نشان میدهند، این دخترها فکر نکنند دختر روشنفکری هستند. این دخترها خودشان را به چه چیزی میفروشند؟ این حجاب دل چه کسی را خوش میکند؟ دل چه کسی را خوش میکند؟ این رقم پوشش، خودت را با چه کسی معامله میکنی؟ چشم جوانی را جذب کردی این جوان اگر محل تو نگذاشت که «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه» (حج/11). آخرتت را از دست دادی و جوان محل تو نگذاشت. اگر جوانی به شما محبت کرد و با تو یک لبخندی زد و یک دو بار دیگر هم از کنار هم رفتید و یک اس ام اس و موبایل و نمیدانم بالاخره حالا اگر یک رابطه هم پیدا کردی، باز این جوان گولت میزند. بعد در سرت میزنی و میگویی: باختم، باختم! عفت من در معرض خطر قرار گرفت. دینم در معرض خطر قرار گرفت و جوان هم رفت و یک نفر دیگر را گرفت. قولهایی که به من داده بود همه دروغ بود. خودتان را برای هرزهها آرایش نکنید. لشکر یزید فقط کسی نیست که خودش را به یزید بفروشد. یک چیزی برای شما بگویم.
آخرین سورهی قرآن کدام است؟ ناس. ناس یعنی چه؟ آخرین کلمهی قرآن کدام است؟ «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» (ناس/6) پس کلمه آخر قرآن ناس است. حرف آخر ناس است. یعنی از زمین و آسمان و قیامت و برزخ و اخلاق و علم و عقل و تقوا و دستور و احکام همه کلمهی آخرش این است که میگوید: من پناه میبرم «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ،مَلِکِ النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ، مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ، الَّذِى یُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ» آخرش هم میگوید: «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ». همهی قرآن همه حرفهایش را که میزند، کلمهی آخرش میگوید: پناه میبرم. این هم سه تا طناب. یک طناب «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ» این سه طناب به هم وصل میشود، میگوید: «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ». از شر مردم. یعنی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ» با سه تا از صفات خدا میگوید: دستت را بگیر و از شر مردم بیا بیرون. «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ»! حرف آخر قرآن این است که خطر رفیق بد، خطر رفیق بد، آمریکا اگر ما را دوست دارد چرا فیلم انرژی هستهای را برای ما نگذاشت؟ چرا هواپیمای اف 16 را نشان ما نمیدهد؟ چرا عکس سکس نشان ما میدهد؟ کافی نیست یک بچه و دختر و پسر بفهمد آمریکا دشمن اول ما است. تازه اگر خود شما هم انرژی هستهای را کشف کنید، هواپیما ساختید، او جیغ میزند چرا فهمیدی؟ خودش که به ما نمیدهد، هیچ. خودمان هم بسازیم او ناراحت است. دشمن شماره یک ما آمریکا است. باید مواظب باشیم. خودشان را با تبلیغات فروختند. بعضیها به خاطر سیاست گول خوردند.
میخواهید به شما بگویم اینهایی که کربلا جمع شدند چه کسی بودند؟
7- نقش مخالفان امام علی(علیهالسلام) در ماجرای کربلا
خدا یکی از علمای محقق را رحمت کند. یعنی مجتهد تاریخ، باید مجتهد تاریخ بگویم. ایشان مرحوم میرزا خلیل کمرهای بود. آیت الله بود. محقق بود یعنی مجتهد تاریخ بود. یک کتابی نوشته، کتابهای زیادی نوشته، در یکی از کتابها مطلب مهمی نوشته، من این را جای دیگر ندیدم. نوشته است اینهایی که کربلا جمع شدند و امام حسین را کشتند. اینها آن کسانی بودند که زمان امیرالمؤمنین استاندار بودند. مسئول مملکتی بودند. دسته گل آب دادند. مثل همین ماجرای بانکهایی که الآن هست. جنایتی کردند، بعضی و غفلتی کردند بعضی دیگر. امیرالمؤمنین دید این آقای استاندار سوء استفاده کرده، ناشیانه، یا عمدی این کار را کرده امیرالمؤمنین این را از استانداری برمیداشت. از استانداری که او را برمیداشت ایشان از امیرالمؤمنین ناراحت میشد. که چرا از من پست را گرفتند؟
اینها میآمدند در کوفه دفتر سیاسی میزدند. وقتی امام حسین کربلا رفت جمعیت را با هر امکاناتی بود جمع کردند و کربلا فرستادند و لذا به امام حسین گفتند: حسین جان ما با تو مسألهای نداریم. «بغضاً لابیک» یعنی کینهی پدرت را داریم. چرا پدرت علی، پدر من را از استانداری حذف کرد؟ چرا پدر تو مرا از اینکه رئیس دفتر بودم، وزیر بودم، وکیل بودم، مدیر کل بودم برداشت؟ چرا مرا از امام جمعهگی، نمیدانم… حالا که پدرت، پدر مرا عزل کرد من انتقام پدرت را از تو میگیرم. یعنی ببینید پست سیاسی این است.
آدم اگر به دنیا بچسبد مشکل میشود. شما گاهی دستتان خون میشود، اگر پشت دست خون شد یک چسب میزنید. کف دست هم خون شد یک چسب هم اینجا میزنید. بعد از مدتی وقتی میخواهی چسب را بکنی، چسب از پشت دست با مشکل بلند میشود، چون به مو چسبیده. آدم وقتی به دنیا بچسبد وقتی او را بکنند جیز و ویز میکند. ولی کف دست چون مو ندارد. ولذا قرآن میگوید: «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»، «تُؤتی» یعنی میدهی، «تُؤْتِی الْمُلْکَ» یعنی حکومت را میدهی، «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» به هرکس میخواهی حکومت میدهی. بعد نمیگوید: «و تأخذ» عوض اینکه بگوید: «و تأخذ الملک ممَنْ تَشاءُ» میگوید: «وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ» (آلعمران/26) آخر ببینید در مقابل دادن چیست؟ بگویید… گرفتن است. باید بگوید: میدهی، میگیری. باید بگوید: «تأخذ». «تُؤْتِی الْمُلْکَ»، «تأخذ الملک». میدهی، میگیری. میگوید: میدهی، پوست میکنی. به جای میگیر، میگوید: میکنی. چرا؟ برای اینکه پوست گوسفند را که میخواهی از گوشت جدا کنی، چون چسبیده میگویند: «نزع» نزع یعنی پوست کندن. میگوید: خدایا حکومت را به هرکس بخواهی، میدهی. و هرکس را بخواهی پوست میکنی. یعنی پس گرفتن خیلی مشکل است. خیلی مشکل است.
یک برنامهای را از کسی میگیرند. یک شغلی را از کسی میگیرند. اوه… کودتا میکند. آقا رأی نیاوردی، خوب نیاوردی که نیاوردی. مگر راه خدا همین یکی است؟ نمایندهی مجلس نشدم. نشدی که نشدی. رئیس جمهور نشدم، نشدی که نشدی. قران میگوید: طوری خودتان را تربیت کنید «لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم» (حدید/23) اگر… [مکث طولانی] صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
قرآن میفرماید: این طور خودتان را تربیت کنید. «لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم» دادند، شاد نشوید. مردم با من هستند. باسمه تعالی نخیر مردم با تو نیستند. یک خرده کج بروی از تو جدا میشوند. مست نشوید اگر دنیا رو به شما کرد. سکته هم نکنید اگر دنیا… با هم بگویید… به شما پشت کرد. مثل کارمند بانک، کارمند بانک یک روز یک قسمت میایستد، پول میگیرد. یک روز یک قسمت میایستد و پول میدهد. نه آن روزی که میگیرد شاد میشود و نه آن روزی که میدهد سکته میکند. زهد در همین کلمه است. آدم مخلص فرقی برایش نمیکند. شد، شد نشد نشد. خیلی مهم است. دنیا نزدش کوچک است.
8- نقش متخصصان در حفظ نظامهای طاغوتی
فرعون وقتی دید موسی ادعای پیغمبری میکند گفت: «بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلیمٍ» (شعرا/37) متخصصین و نوابغ سحر را بیاورید. همهی نوابغ جمع شدند. الله اکبر! گفت: میخواهم شما با نبوغتان، با سحرتان، سحر و جادو کنید، آبروی موسی را بریزید. اینها گفتند که «أَ ئنَّ لَنَا لَأَجْرًا» (شعرا/41) «لاجرا» آیا به ما اجر میدهی؟ به ما مزد میدهی؟ اگر ما با سحر و جادو آبروی موسی را بریزیم، سکه و پول به ما میدهی؟ «قَالَ نَعَمْ» (شعرا/42) گفت: بله. پول چیه؟ مزد چیه؟ «إِنَّکُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِینَ» (شعرا/42) شما جز مقربین میشوید. اصلاً کارت سبز میدهم صاف در کاخ بیایید. پول چیه؟ اینها کی دنبال پول بودند؟ مثلاً ساعت 8. بعد ساحرها در میدان جمع شدند.
در میدان جمع شدند. گفتند: ما اول یا موسی اول؟ گفت: هرکدام میخواهید. اینها اول طناب و عصایشان را انداختند، سحرو جادویشان را انجام دادند. بعد موسی عصا را انداخت، اژدها شد همهی این ابزار سحر را قورت داد. زبانش مثل جارو همه را قورت داد. تا قورت داد همه سجده کردند. گفت: چه؟ گفت: هیچی. معجزه است. گفت: من شما نابغهها را جمع کردم که طرفدار من باشید. گفتند: ما نابغه هستیم اما خودفروش نیستیم. تخصصمان را در اختیار طاغوت نمیگذاریم. پیام به نابغهها دارد. نابغه هستی مثلاً میروی برای یک کشور بیگانه کار میکنی؟ چه خبر است آنجا دلارش بیشتر است؟ تو چه نبوغی داری؟ کسی که خودش را بفروشد، تخصصاش را بفروشد، برای خاطر حالا یا یک خرده زندگی مرفهتر. فرعون گفت: تکه تکهتان میکنم. به شاخهی درخت خرما آویزانتان میکنم. «لَأُقَطِّعَن» (شعرا/49) قطعهقطعهتان میکنم. «أَیْدِیَکُمْ» دستهایتان را، «وَ أَرْجُلَکمُ» پایتان را. پا و دستتان را قطع میکنم اما این رقمی. دو تا پا را قطع نمیکنم که سینه خیز بروید. دو تا دست را قطع نمیکنم که راه بروید. دست راست با پای چپ، دست چپ با پای راست. ضربدری میکشم تا فلج فلج شوید. گفتند: «فَاقْض» (طه/72) یعنی قضاوت کن. دستور بده ما را تکه تکه کنند. تو کسی نیستی. «إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (طه/72) تو فقط در این دنیا زور داری، دنیا هم که چیزی نیست. ببینید ساعت 8 منتظر اجر و سکه بود، ساعت 9 گفت: دنیا چیزی نیست. «إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا» انسان کیست؟
حسینیها رفتند و یزیدیها هم رفتند. رو سیاهی به زغال ماند. صبح تا شام ما در… یک دروغ میگویی پول گیرت میآید. راست میگویی درآمدت کم است. یک اختلاس کنی، کم فروشی کنی، کلاهبرداری کنی، پول گیرت میآید. تقوا داشته باشی پول گیرت نمیآید. ولی خدا ضامن رزق است. آن کسی هم که با حرام پول جمع میکند، زندگیاش را آتش میزند. ولی گفته اگر تقوا داشته باشید اگر درآمدتان هم کم است، جبران میکنم. اسم خدا جبار است. جبار یعنی جبران میکنم. اخلاص! ما برای خدا کار کردیم، حالا ایشان گفت باش، باش. افرادی نزد من آمدند گفتند: آقا من دیگر با ایشان نمیتوانم کار بکنم. میگویم: چرا؟ میگوید: آخر من پستم نمیدانم سرهنگی بوده. این آقا که آمده گفته: سرگرد باش. من نمیدانم فلانجا پستم بزرگ بود، حالا مثلاً… اخلاص یعنی امام حسین، روی دوش پیغمبر گفت راضی هستم. زیر سم اسب هم گفت: «رضاً برضاک» یعنی دوش پیغمبر و سم اسب در روح امام حسین اثر نکرد. اما ما وقتی خواستگاری میرویم، اگر مادر عروس و مادر داماد احترام کرد، میگوییم: دختر خوبی است خیلی با معرفت است. خیلی! حالا یک کم شربتش کمرنگ بود، نخیر، اینها به درد نمیخورند. دختر در خانه میماند به خاطر اینکه مثلاً حالا مادر دختر خوب مادر پسر را تحویل نگرفته است. یعنی با یک شربت زندگیها را آتش میزنیم. اخلاص یعنی از اینها برو بیرون. رودهی روح ما کوچک است هستهی انار در آن گیر کرده است.
خدایا آنگونه که ما میخواهیم تو هستی، تو هم آنگونه ما را قرار بده که دوست داری. یکبار دیگر میگویم: «الهی أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ» یعنی خدایا تو آن هستی که من دوستت دارم. «فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِب» (بحارالانوار/ج74/ص403) همانطوری که تو آن خدایی هستی که من میخواهم. من را هم آن بندهای قرار بده که تو میخواهی. خدایا آنگونه که رضای تو هست، ما را به راه مستقیم که هیچ انحرافی تا آخر عمر در آن نباشد آنگونه ما را قرار بده. زیارت کربلا را با معرفت نصیب همهی آرزومندان و امنیت کامل بر کشورهای اسلامی به خصوص حاکم بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.
1- از نظر قرآن، چه کسانی در برزخ از حیات ویژه برخوردارند؟
1) عالمان
2) شهیدان
3) مجاهدان
2- در سوره صافات، چه کسی به پیامبران پیشین سلام میکند؟
1) خداوند
2) پیامبر اسلام
3) فرشتگان
3- عامل خلود و ماندگاری بهشتیان در بهشت چیست؟
1) کارهای ماندگار
2) خیرات بسیار
3) نیتهای خالص
4- آخرین آیهی قرآن، به چه امری هشدار میدهد؟
1) خطر مردمان بد
2) خطر کارهای بد
3) خطر حاکمان بد
5- ساحران فرعون با دیدن معجزات حضرت موسی چه کردند؟
1) انکار و تکذیب
2) سکوت و تردید
3) ایمان و تأیید