حقوق متقابل همسران در خانواده(3)
2- رعایت اصول بهداشتی در روابط زناشویی
3- محدودهی ولایت والدین بر فرزندان
4- احسان به والدین، بدون قید و شرط
5- لزوم نظارت والدین بر امور فرزندان
6- دیدگاه اسلام دربارهی طلاق و جدایی
7- سفارش اسلام به بازگشت و رجوع همسران مطلّقه
موضوع: حقوق متقابل همسران در خانواده
تاریخ پخش: 08/06/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
خوب بینندهها در آستانهی عید فظر بحث را پای تلویزیون تماشا میکنند. یک نگاهی کنیم مختصر به عید فطر، بعد هم این بحث، حقوق خانواده را که حقوق زن و شوهر و بچه و عروس و و داماد و همان حقوق خانواده است ولی چون این بحث پخشش در آستانه عید فطر است میخواستم چند جملهای بگویم.
اول آنچه خدا شب قدر و ماه رمضان میبخشد شب عید فطر یکجا میبخشد. این یک مورد. شب شریفی است.
دوم اینکه اعیاد اسلامی با شهادت گره خورده است. نیمه شعبان تولد امام زمان است، میگوید سلام به کربلا بده. السلام علیک یا اباعبدالله! خلاص… هرکس هرجای دور هم هست، السلام علیک یا امام حسن بس است. یک سلام خالی یک زیارت است. عید فطر، عید نوروز، عید قربان، یعنی اعیاد ما درونش زیارت امام حسین هم جاسازی شده است.
1- رسیدگی به محرومان در اعیاد اسلامی
سوم اینکه میگوید: در عیدها یاد فقرا هم باشید. یک عید نان مردم را تهیه میکند مثل عید فطر، میگوید: هرکسی سه کیلو گندم یا جو یا خرما، عید فطر میگوید: نان مردم را تأمین کنید. عید قربان میگوید: گوشت مردم را. یک عید به فکر نان مردم است، یک عید به فکر گوشت مردم است. یعنی نان و گوشت فقرا یادتان نرود. این قشنگ است.
عیدهای ما غسل دارد. یعنی چه؟ یعنی خودت یادت نرود. نظافت، نماز عید هم دارد. پس ببینید نظافت، غسل، عبادت، نماز عید، رسیدگی به گرسنهها، نانشان، گوشتشان، مغفرت، به هر حال زیباییهای اسلام زیاد است. حالا اگر خدا توفیق بدهد من چیزی آماده کردم که زیباییهای اسلام.
همه چیز اسلام با همه ادیان و مکاتب فرق میکند. تکرار میکنم همه چیز اسلام با همه چیز ادیان و مکاتب فرق میکند. مثلاً مقایسه کنید بین عید ما و عیدهای دیگر… عیدهای دیگر عیاشی، در دنیا میگویم. در کشورهای اروپایی، عیدشان عید میلادیشان مصرف شراب بالا میرود. فساد زیاد میشود. تولید کم میشود. حتی جمعه که عید ما است، جمعه هم عید گفته شده است. میگوید: جمعه هم یک ساعت بازار را ببندید. این جهاد اقتصادی که مقام معظم رهبری فرموده، قرآن اینطور میگوید، میگوید: «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ» (جمعه/9) یعنی برای نماز جمعه، صدای اذان که آمد «وَ ذَرُوا الْبَیْع» مغازهها را ببندید، نماز جمعه بروید بعد از نماز جمعه باز دنبال تلاش بروید. «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَوهُ» (جمعه/10) نماز که تمام شد، «فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْض وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ الله» (جمعه/10) دنبال پول درآوردن بروید.
جمعه یک ساعت تعطیل، ما در اسلام اینقدر تعطیلی نداریم. ما در اسلام از کار افتادگی داریم. بازنشستگی نداریم. عید ما، نماز ما، همه چیز ما با همه چیز خیلیها فرق میکند. و باید افتخار بکنیم یعنی ما باید افتخار کنیم که مسلمان هستیم. امیدوارم که عید شما مبارک باشد و نمازهایتان قبول باشد.
این زکات هم که میگویند: زکات فطره این زکات حداقلی است. وگرنه هرکس خرما دارد، کشمش دارد، گاو دارد، گوسفند دارد، گندم دارد، جو دارد، زکاتهای واجب داریم. زکاتهای مستحب دیگر هم داریم. نه یکی و دو تا و سه تا، روایات زیادی داریم که اگر مردم زکات گندم و جو و شتر و گوسفندشان را ندهند، اگر مردم زکات مالشان را ندهند… عربی میخوانم شما هم میفهمید. چون بعضی عربیها به قدری آسان است که فارس هم میفهمد. «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاهَ أَمْوَالِهِم» اگر زکات اموالشان را ادا کنند، بپردازند، «مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا» (فقیه/ج2/ص7) در زمین فقیری باقی نمیماند. خیلی هست! «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاهَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا»
ماه رمضان امسال فیلمها در سمنان پر شد و در همه ایران پخش میشود. فیلم ماه رمضان امسال در سمنان ضبط میشود. چند جلسه راجع به حقوق صحبت کردیم. من نگاه کردم بیست سی تا آیه دیگر مانده، حقوق خانواده همینطور اشاره میکنیم که این بحث را تمامش کنیم. ولو بحث خنده ندارد و هیجان ندارد ولی چون مورد نیاز زن و شوهرها هست با دقت گوش میدهند. من بحثهایی که میکنم هرجایش به نفع خانمهاست، خانم به شوهرش میگوید: ببین، ببین قرائتی چه میگوید؟ هرجا هم به نفع آقایان است مرد به خانمش میگوید: ببین قرائتی چه میگوید؟ منتهی به شرطی که هرجا به ضرر شماست قبول کنید، هرجا هم به نفع شماست قبول کنید. سوا نکنید.
2- رعایت اصول بهداشتی در روابط زناشویی
حقوق خانواده، در مسألهی حقوق خانواده روابط باید با بهداشت همراه باشد. حالا دیگر این را بیش از این نمیتوانم باز کنم. در ایامی، همخوابی و آمیزش جنسی ممنوع، «وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْن» (بقره/222) بهداشت در اسلام اصل است. اگر میخواهی وضو بگیری، آب آلوده است، به چشمت بزنی در چشمت برود، حق نداری وضو بگیری. تیمم کن! اگر روزه بگیری در شیر دادن تو اثر دارد، در بچهی تو اثر دارد روزهات را بخور، به شیر، به تغذیهی کودک ضربه نزن. اینها حقوق خانواده است. بچه را دست پیغمبر دادند. که مثلاً حالا اسم رویش بگذارند یا اذان در گوشش بگویند. به هر مناسبتی، بچه بغل پیغمبر بود، ادرار کرد. یک مرتبه مادر جیغ کشید. تا جیغ کشید پیغمبر گفت: چرا سر این بچه جیغ کشیدی؟ گفت: دامن پیغمبر، گفت: خوب دامن پیغمبر نجس شد. خوب آب میکشم. مگر تو حق داری سر بچه جیغ بزنی؟ مگر ما حق داریم سر بچه جیغ بزنیم؟ سر بچه نباید داد بزنیم. خوب اینها را بنویسم که اگر کسی میخواهد یادداشت کند…
پایان رمضان، البته حالا نمیدانم چه موقع پخش میشود، چه کار داریم بنویسیم پایان، مینویسیم رمضان 90… حالا بیست و هشتم شد، بیست و نهم شد، یکبار ماه دیده نشد. یکبار دیده شد. چرا شعر بگوییم که در قافیهاش بمانیم؟ رمضان 90. رمضانش را هم پاک کنم؟ خیلی خوب… میگفت: کنار دریا… این مثل را چند وقت پیش در تلویزیون زدم. حالا تکرار کنم. میگفت: کنار دریا نوشته بود، ماهی تازه به فروش میرسد! یک کسی رسید گفت: آقا، خوب کنار دریا ماهی میفروخت. تابلویش هم این بود. ماهی تازه… گفت: کلمه ماهی میخواهی چه کنی؟ خوب پیداست که ماهی است. شما که چغندر نمیفروشی. ماهیاش را پاک کن. گفت: باشد ماهیاش را پاک میکنم. شد: تازه به فروش میرسد! گفت: کنار دریا که کسی ماهی کهنه نمیفروشد. تازهاش را هم نمیخواهد. گفت: راست میگویی. نوشت: به فروش میرسد. گفت: ماهی را که کسی اجاره نمیکند، رهن نمیکند. خوب ماهی را میخرند. گفت: خوب این را هم پاک کردم. بیا….
مراعات بهداشت، این یک مسأله است. حالا این را در تفسیرهایم نوشتم، در کتابهایم هم نوشتم. که در یک شرایطی، نباید زن و شوهر با هم باشند، اگر با هم بودند بچهشان چه عوارضی پیدا میکند. چه آثاری و چه بیماریهایی اینها دیگر در تلویزیون نیست ولی بدانید در قرآن یک کلمه گفته که زن باید در حال پاکی باشد. «حَتَّى یَطْهُرْنَ» یعنی در حال طهارت.
مسألهی دیگر اینکه وقتی پدر از کار افتاد، باقی اعضاء خانواده مسئول هستند. در خانوادهی شعیب، حضرت شعیب پیر بود و از کار افتاده بود، دخترها چوپانی میکردند. منتهی جفتی چوپانی میکردند. دختر تنهایی در بیابان نمیرفت. جفتی بود.
3- محدودهی ولایت والدین بر فرزندان
ولایت والدین محدود است. پدر و مادر حق دارد به بچه، اما هر حقی ندارد. مثلاً حق دارد سر بچهاش داد بزند؟ حق دارد بچهاش را خراب کند؟ حق دارد به بچهاش کتک بزند؟ حق دارد بچهاش را بکشد؟ حق دارد بچهاش را سقط کند؟ بگذار این را هم بگویم. بیست بیست بالا میرود. 20- 40- 60- 80- 100 اگر مادری با قرص و آمپول نطفه را کشید پایین و سقط کرد، بیست مثقال طلا جریمهاش است. اگر این نطفه به یک گوشت نرمی تبدیل شده بود، پایین کشید، چهل مثقال طلا باید جریمه بدهد. اگر یک خرده بالاتر بود، مضغه و علقه شصت تا، اگر انسان کامل شده بود و سقط کرد، صد تا و اگر روح در او دمیده شده بود، هزار مثقال طلا جریمهاش است. اینطور نیست که بچهی خودم است میخواهم او را بکشم. بچهی خودم است میخواهم سقط کنم. پدر و مادر ولایت دارد، اما حساب و کتاب دارد.
عمامهی خودم است، میخواهم سر من باشد. قبول است. اما با اینکه عمامه برای خودت است، تو حق داری هرطور عمامه را ببندی. من میخواهم عمامهام را روی دماغم بگذارم. هم از تلویزیون بیرونم میکنند، هم دادگاه ویژه روحانیت مرا میگیرد. اینطور نیست که ماشین خودم است هرطور میخواهم. خوب این بد است بگویند جمهوری اسلامی در آدمکشی جادهها اولین کشور کرهی زمین شد. بارک الله! میگویند: تصادفها در ایران رکورد شکست. به هر حال… ماشین خودم است. ماشین خودت باشد، نمیتوانی اینطور گاز بدهی.
برای نظام ما زشت است بگویند: بیشترین تلفات، به اندازهی چند تا جنگ بینالمللی ما در جادهها، چه خبر است، بدون تصدیق سوار میشود. خواب آلود سوار میشود. چه و چه و چه… خلاصه انسان ولایت بر خودش هم اینطور که ما میگوییم ندارد. شما مثلاً حق داری خانهی خودت شیر آب را باز کنی؟ نه! آقا پول آب را میدهم. پولش را هم بدهی حق نداری. اگر کسی آب زیاد مصرف کند، پولش را هم بدهد باز هم ضامن است. چون هر مقداری که شما آب را زیاد مصرف میکنی، به یک منطقهای آب نمیرسد. امیرالمؤمنین فرمود: هرجا پرخوری کردی، کنارش یک شکم گرسنه است. ولایت پدر محدود است.
مسألهی دیگر حق خدا مقدم است. یعنی اگر پدر و مادر یک چیزی گفتند ضد خدا بود، نباید گفت: مادرم گفت. مادرم گریه کرد. تقاضا کرد. بچهام التماس کرد. ممکن است بچهی شما از شما تقاضای حرامی بکند. میگوید: مثلاً ماهواره بخر. شما بگو. من این را بخرم دیگر بچهام بچهی من نیست. معلوم نیست فکر بچهی مرا چه کسی برد. کدام کشور با چه فیلمی؟ گریه و التماس حتی قهر و اینها هم نباید مانع شود.
شناسنامه باید به اسم پدر باشد، کسی تغییر شناسنامه بدهد، جرم است. مثلاً من پدرم قرائتی است باید فامیلی من قرائتی باشد. اگر کسی شناسنامهاش را عوض کند، قرآن میگوید: «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم» (احزاب/5) «ادْعُوهُمْ» یعنی مردم را بخوانید، به اسم پدرشان. حسن بن علی، حجه بن الحسن، علی بن ابی طالب.
کسی آمد گفت: مادرم من سید است. میتوانم خمس بگیرم؟ حضرت فرمود: نه! گفت: مگر مادر من سید است، سید نیستم. فرمود: بله مادرت سید است، سید هستی. اما خمس نمیتوانی بگیری. چون قران گفته: سید رسمی آن کسی است که پدرش سید باشد. آن کسی هم که مادرش سید است، سید است اما نمیتواند خمس بگیرد. «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم» شناسنامه باید به اسم پدر باشد. تغییر شناسنامه جرم است. شما هیچ میدانستید تغییر شناسنامه جرم است که در قوهی قضاییه مطرح است، از چیزهایی بود که خود ما هم، با اینکه تفسیرش را من نوشتم. اما توجه نداشتم که این یکی از اصول حقوقی است.
در خانواده باید همه به پدر و مادر احسان کنند. احسان به پدر و مادر هفت شرط ندارد.
4- احسان به والدین، بدون قید و شرط
1- شرط سنی ندارد. پیر باشند یا جوان. نژادشان هرچه باشد. حالا یک خرده شما کمک من کنید. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) را شما بگویید. در احسان سن شرط نیست، «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». نژاد مطرح نیست،«بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». علمی بودن، پدر ما لیسانس است، فوق لیسانس است، عوام است، چوپان است، آیتالله است، اصلاً علم در احسان به پدر و مادر علم شرط نیست، «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». از نظر موقعیت پدر ما یک آدم گمنامی است، یا یکی از چهرههای مشهور کشور است. شرط نیست، «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». از نظر سیاسی پدر ما رأی آورد، یا رأی نیاورد، جایگاه سیاسی دارد یا ندارد، «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». از نظر اقتصادی، روستایی است، یا شهری. محلهی فقرا است یا محلهی اغنیا، شرط نیست، «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». از نظر ایمانی مؤمن است یا کافر. باز هم «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا». دین ما این است. میگوید: احسان به پدر و مادر، شرط سن، شرط ایمان، شرط نژادی، سنی، علمی، سیاسی، اجتماعی ندارد. همه شرطها محو است. همین که پدر و مادر تو است…
یکبار یک کسی آمد به من گفت من یک پدر و مادر دارم به گردن من حق ندارند. باز هم «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»؟ گفتم: مگر میشود پدر و مادرت حق نداشته باشند؟ گفت: بله، پدر و مادر من حق به گردن من ندارند. هرچه فکر کردم، گفتم: توضیح بده. من که نمیفهمم. گفت: من در شکم مادرم بودم، بابا و ننه با هم دعوایشان شده. اینها طلاق گرفتند. مادر من را زاییده در جای دیگر گذاشته و رفته شوهر کرده است. پدر من هم رفته یک زن دیگر گرفته است. دیگران به من شیر دادند، لباس دادند، مدرسه فرستادند، بنابراین پدر و مادر من نه خرجی مرا دادند، نه شیر به من دادند، نه لباس مرا عوض کردند، و نه و نه و نه… این پدر و مادر حق دارند؟
میدانی چه گفتم؟ گفتم: قرآن یک آیه دارد میگوید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» (لقمان/14) مادرت تو را حمل کرد. یعنی بالاخره در شکم مادرت که بودی. شما یک کسی یک ساک از تو میگیرد، آن طرف خیابان به تو میدهد، میگویی: دست شما درد نکند. قربان شما! متشکرم، خدا «إِنْ شاءَ اللَّه» جزایت بدهد. یک ساک مرا از این طرف خیابان این طرف آورد. مادر تو نه ماه تو را این طرف و آن طرف برده است. یک ساک تو را جا به جا کنند، یک بشقابی را بیایند در خانهی شما بشویند، صد بار میگویی دست شما را بوسیدم. دست شما درد نکند. شرمنده کردید. بابا «حَمَلَتْهُ أُمُّهُُ وَهْناً عَلى وَهْن» اینهایی که میخوانم آیهی قرآن است. مادرت تو را سر دل کشیده است.
5- لزوم نظارت والدین بر امور فرزندان
هرکس متکفّل بچه هست باید نظارت هم بکند. بچهها را رها نکنید. زکریا متکفّل مریم شد. «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» (آلعمران/37) یعنی حضرت زکریای پیغمبر مسئول تربیت مریم شد. منتهی گاهی میپرسید مریم این از کجا آمده؟ «أَنَّى لَکِ هذا» (آلعمران/37) میدید مریم دارد عبادت میکند، سر سفرههایش میوههایی است که این فصل نیست. این میوهها کجا بوده؟ پرسید «أَنَّى لَکِ هذا» این میوهها از کجاست؟ گفت: این میوهها برای این دنیا نیست. غیبی است و خدا میفرستد.
«أَنَّى لَکِ هذا» یعنی کسی که متکفّل است باید نظارت هم بکند. ما الآن پدر و مادرها متکفّل بچه هستند، اما گاهی بعضی از پدر و مادرها نظارت نمیکنند. بچهاش کجا میرود؟ کجا میآید؟ با چه کسی میرود؟ با چه کسی رفیق است؟ درسش چطور است؟ اصلاً بعضیها نمیدانند چند تا بچه دارند؟ میگوییم: چند تا بچه داری؟ میگوید:… نه تا! آدمهای اینطوری هستند. نمیدانم شما دیدید یا نه؟ انگار گردو میشمارد. کسی که متکفّل است باید نظارت کند. آیهاش کجاست؟ میگوید: «کَفَّلَها أَنَّى لَکِ هذا» حضرت زکریا متکفّل زندگی مریم بود از مریم پرسید: این غذا از کجاست؟ آقا امروز کجا رفتی؟ با چه کسی بودی؟ خیلی هم تجسس نکنید که بچه مجبور شود دروغ بگوید. ولی بیخبر هم نباشید. گاهی وقتها بچهها سر پدرها کلاه میگذارند.
پسر یکی از علما ازدواج نکرده بود. پدرش صدایش میکرد سحرها که حرم حضرت امیر در نجف بروند. پسر داماد شد دیگر حال نداشت از کنار عروس بلند شود. پدر آمد در زد که برویم حرم. پسر به خانمش گفت: من میگویم: «العفو، العفو، العفو» تو بگو اینجا نماز شب میخواند. این دو سه تا العفو گفت و عروس به حاج آقا گفت: حضرت آقا ایشان اینجا نماز شب میخواند. شما تنها حرم بروید. خوب یک چند روزی سر پدر را شیره مالیدند، بعد عروس و داماد با هم دعوایشان شد. عروس رفت گفت: آقا این پسر هرشب میخوابد. دروغکی العفو میگوید. بالاخره یک روز پدر گفت: باید با خودم بیایی. العفو نداریم! بلند شو برویم. در راه گفت: ببین این فقیر برای دو فلس پول سحر میآید مینشیند. آیا زیارت امیرالمؤمنین و نعمتهای بهشتی و گفتگو با امیرالمؤمنین به اندازهی دو فلس پول نمیارزد؟ این فقیر برای زندگیاش میآید سحرخیزی میکند. خمیرگیر برای دو فلس پول سحر میرود خمیرگیری میکند، یعنی الطاف خدا به اندازه مزد خمیرگیر نیست که شما سحرخیزی کنید. گاهی وقتها پسرها العفو میگویند. یا مثلاً یک سیدی بدی است، پسر برمیدارد عکس یک مداح روی آن میچسباند، پدرش هم میگوید: این پسر من خیلی مذهبی است. دائماً سیدی مداحها را گوش میکند. (خنده حضار) این بچههای تُخس، بعضیهایشان، پدرهای ساده. قرآن میگوید: در خانواده حواستان جمع باشد. هم مردها سر زنها کلاه میگذارند. هم زنها سر مردها کلاه میگذارند. مرد آمد گفت: چرا سوپ پختی؟ گفت: والله من… رفته بود برنج بپزد خراب شده بود، آبش کرده بود گفته بود: مثلاً من دیدم سرفه میکنی برایت سوپ درست کردم. زنی به زن دیگر سفارش می کرد. میگفت: لباسهای شوهرت را که شستی، روی بند بگذار، برندار. وقتی شوهرت آمد بگو: لباسها را از روی بند جمع کن. که شوهر وقتی میرود لباسها را جمع کند، بفهمد که چقدر لباس شستی. اینها چیزهایی است که…
هرکس متکفّل هست باید نظارت هم بکند، اما تجسس نکند. اعتماد باید به هم باشد. ببین آقا نه زود باوری خوب است، نه دیر باوری. آدمهای زودباور سرشان کلاه میرود. آدمهای دیرباور هم آدمهای عقدهای هستند. هرچه میگویی، سوء ظن دارد. میگوید: نه! نه زودباوری کمال است نه دیرباوری. انسان باید معتدل باشد. تکفّل با نظارت باشد.
6- دیدگاه اسلام دربارهی طلاق و جدایی
سر مسألهی طلاق آمدیم. اول ببینم شما چه میگویید؟ هرچه شما میگویید. بگوییم: اصلاً طلاق نباشد، این درست است؟ حالا اگر زن و شوهر ازدواج کردند، به هم نمیخورند. خوب به هم نمیخورند، یعنی تا آخر عمر بسوزند؟ طلاق نباشد، نه! این نه را بنویسم. مسألهی طلاق، دربارهی طلاق چند تا نه است. اصلاً نباشد. چه بنویسم؟ نه. آزاد آزاد، نه! این هم نه، چون اگر آزاد باشد مردهای عیاش سوء استفاده میکنند. هر لحظه هرکس زنش را طلاق میدهد. بگوییم: دست زن باشد. مردها نگویید. بگذارید اینجا خود زنها بگویند. طلاق دست زن باشد آمار طلاق بیشتر است، یا به دست مرد باشد؟ به دست زن باشد بیشتر است. چون… زنها حضرت عباسی… عاطفی هستند. شوخی نداریم. اینجا تعارف نمیکنیم. زن وجود عاطفی است. به همین خاطر بچه که گریه میکند زن از خواب بالا میپرد. چون روی بچه حساس است. اگر مسألهی تلخی پیش بیاید زن زودتر گریه میکند. مسألهی طلاق را نباید دست زن داد. چون زن وجود عاطفی است، طلاق دست این باشد میگوید: من نمیتوانم با تو زندگی کنم یالله طلاق! اگر دست زن باشد، آمار طلاق بالا میرود.
البته یک راه هم برای زنها گذاشته است. گفته: زنها وقتی عقد میخوانند، الآن اینطور هست. در دفترچه عقد میتواند شرط کند من زن تو میشوم به شرطی که در مواردی اختیار طلاق با من باشد. از اول دختر بگوید اگر هروئینی شدی، اختیار طلاق با من است. اگر شش ماه پیدایت نشد، من که نمیتوانم تا آخر عمر صبر کنم، اصلاً رفتی و برنگشتی. اختیار طلاق با من است. اگر دست به شغلی زدی که این شغل در شأن من نبود. اختیار طلاق با من است. اگر فلان بیماری را گرفتی، اختیار طلاق با من است. ما میتوانیم مواردی را که به زن ظلم میشود، در وقتی که صیغه عقد میخوانیم، مثل الآن که در دفترهای عقد است. در مواردی که به زن ظلم میشود جلوی ظلم به زن را بگیریم. اختیار طلاق با مرد باشد، مواردی را هم که زن مظلوم است، جلوی مظلومیتش گرفته شود.
یک چیزی در جلسات قبل گفتم که اگر کسی طلاق گرفت، بالاخره برود شوهر جدید پیدا کند، یا با شوهر اولی ازدواج کند؟ قرآن میگوید: شوهر اول 5 امتیاز دارد. 1- تجربه دیگر لازم ندارد. یک راهی است که رفتم، راه طی شده. شوهر اول تجربه نمیخواهد. 2- هزینهی جدید هم نمیخواهد. خرج جدید، خوب عروسی جدید خرج جدید دارد. 3- کدورتها و کینههای ایام طلاق هم از زن و شوهر و بستگان گرفته میشود. چون بالاخره وقتی از هم جدا شدند، بین خود زن و شوهر و بستگان یک کدورتهایی است وقتی به هم وصل شدند آن کدورتها هم… اما اگر زن برود یک شوهر جدید بگیرد آن کدورتها باقی میماند.
4- به بچهها هم لطمه نمیخورد. زن و شوهری که از هم جدا شدند، وقتی برگشتند بچهها هم زندگیشان گرم میشود. 5- جایگاه اجتماعی زن و شوهر هم حفظ میشود. یعنی نمیگویند این مرد شش تا زن گرفت و این زن شش تا شوهر کرده است. یعنی وقتی برمیگردند جایگاه اجتماعیشان هم برمیگردد. این 5 فایده را قران چطور گفته؟ قرآن این 5 فایده را با این کلمه گفته است. گفته: «بُعُولَتُهُنَّ» یعنی شوهر قبلی «أَحَقُّ بِرَدِّهِن» (بقره/228) شوهر اولی اگر زن مطلقه هست…
7- سفارش اسلام به بازگشت و رجوع همسران مطلّقه
1- یک مسأله هم مسألهی عدّه است. که میگوید: تا زن طلاق گرفت یا شوهرش مرد، فوری ازدواج نکند. یک مدتی را گفته صبر کند. در این مدت هم پنج، شش تا حکمت است که حالا دیگر این به درد همه مردم نمیخورد. ولی حکمت دارد. اول اگر فرزندی در شکم زن است، یعنی رحم، معلوم شود پدر بچه چه کسی است. چند ماه صبر کند. معلوم شود این بچه برای چه کسی است؟ یعنی نسبها قاطی نشود. این یک مورد.
2- وقتی میگوید: طلاق دادی شوهر نکن، میگوید: سه چهار ماه صبر کن. شاید فکر کنی هیجانت تمام شود، به زندگی اول برگردی.
3- میگوید: خانم را هم حق نداری از خانهات بیرون کنی. این زنی هم که طلاقش دادی چند ماه باید در خانهات باشد که هی نگاهت به او بخورد.
4- به خانم گفته خودت را آرایش کن. نشان شوهر بده. یعنی هی قلقلکش بده که این شوهر برگردد.
5- میگوید: خواستی برگردی لازم نیست صیغهی عربی و محضر بروی. همین که یک خرده آب در حوض به او بپاچید طلاق باطل است. اگر میخواهید جدا شوید باید نزد دو تا آدم عادل بروید. صیغهی طلاق بخوانید. اما اگر خواستید رجوع کنید، لازم نیست عادل باشد. فاسق هم لازم نیست. اصلاً رجوع شاهد نیاز ندارد. مثلاً عوض شکر نمک در چایش ریخت. یک شوخی مختصر کنی طلاق باطل است. یعنی برای جدا شدن گفته برو دو تا عادل پیدا کن. عادل هم قهراً چون عادل است نصیحت میکند که بلکه طلاق نگیرند. اما برای رجوع کردن، که طلاق را بشکنیم دیگر نه گفتند، عربی، نه گفتند: چه زمانی، چه مکانی، نزد چه کسی، یعنی راه وصل را آسان گرفتند، راه قطع را سخت گرفتند.
زن مطلقه را هم نباید از خانه بیرون کرد. قرآن میفرماید: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِن» (طلاق/1) خانهی خودش است. نباید بیرون کرد. بله! «إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَه» (طلاق/1) گاهی وقتها زن طلاق داده شده، میخواهند به مردهایشان سیلی بزنند چنین میکنند. میگویند: حالا که تو مرا طلاق دادی. زنگ میزنم رفیق مرد دیگر بیاید، روبروی چشم شوهر اول میگوید: تو طلاقم دادی، ببین این از تو بهتر است. میگوید: اگر زن بیحیا شد، تو حق نداری زن طلاق داده را از خانه بیرون کنی. چند ماهی باید در خانهات باشد بلکه این هیجان تمام شود، به هم گره بخورید. اما اگر زن به خاطر اینکه حال مرد را بگیرد با یک مردی رابطه پیدا کرد. میگوید: اگر رابطه پیدا کردند، این خانم را از خانه بیرون کن. بنا نیست خانهی من محل رفت و آمد مردها باشد. چون گاهی وقتها میگوید: حالا که تو من را طلاق کردی، یک شوهر بهتر از تو میآید. پولدارتر و چنین و چنان! اگر دیدید این زن رابطهی نامشروع دارد پیدا میکند اینجا باید از خانه او را بیرون کنید. «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِن» خانم طلاق داده را از خانهاش بیرون نکنید، «وَ لا یَخْرُجْنَ» خود خانم هم بیرون نرود، «إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»…
خوب حرفهایم ماند. خدایا شیرینی اسلام را به ما بچشان. به ما توفیق بده شیرینی اسلام را به نسلمان بچشانیم. غفلت گذشته را جبران کنیم. ما را از آنهایی قرار بده که در قرآن از آنها ستایش کردهای. کارهای ما را به فضل خودت قبول کن. ما را کمتر از آنی به خودمان واگذار نکن. عاقبت همهی ما را ختم به خیر بفرما.