حقوق متقابل همسران در خانواده(4)
2- استقلال فرزندان همراه با ولایت والدین
3- توجه ویژه اسلام به حقوق زن
4- رعایت حال داماد در میزان مهریه
5- شرایط کار و فعالیت زن
6- مرد، مسؤول تأمین هزینههای همسر و فرزندان
7- مردان و زنان غیرهمفکر
8- حفظ حقوق کودکان و یتیمان
موضوع: حقوق متقابل همسران در خانواده(3)
تاریخ پخش: 10/06/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امسال رمضان نود را چند جلسهای راجع به حقوق صحبت کردیم. چون عرض کردم دو هزار و هفتصد، هشتصد پیام حقوقی و نکات حقوقی در قرآن کشف شده، یعنی بوده که ما کشف کردیم. بوده ولی ما از آن غافل بودیم. حالا هنوز روایات و نهجالبلاغه را هم ندیدیم. شاید دهها هزار نکته حقوقی باشد ولی قوهی ما صرف جای دیگر میشود و فکر میکنیم حقوق مرکزش، حقوق بشر و حقوق بینالملل و اینها همه در قرآن است. حالا آنچه که دم دست و همهی خانهها به آن مبتلا هستند، مسألهی حقوق خانواده است.
در حقوق خانواده چند جلسهای صحبت کردیم، نمیدانم این جلسهی چهارم، پنجم است. در حقوق خانواده… پس موضوع بحثمان حقوق خانواده است. در ازدواج شناخت لازم است. شناخت کامل در ازدواج.
1- لزوم رسیدن به شناخت کامل در ازدواج
قرآن راجع به این شناخت کامل میگوید که وقتی حضرت شعیب با موسی مصاحبه کرد، «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَص» (قصص/25) ماجرای حرکتش را، انقلابی بودنش را، شورای نظامی فرعون که یک جوانی پیدا شده باید بگیریم، بکشیم، این در مقابل خدایی فرعون قد علم کرده، میخواهد بنی اسراییل را آزاد کند. هوایی در سر دارد. مردم را از عبادت فرعون، اطاعت فرعون، به جای دیگر دعوت میکند، بگیرید ببندید، عامل نفوذی… موسی هم یک عامل نفوذی در دربار داشت، به او خبر داد که دستگیری تو توطئه است، میخواهند اعدام صحرایی، تو را بگیرند میکشند. فرار کن! موسی هم از منطقهی فرعونیها به منطقهی… حالا شاید طول بکشد. خلاصه میگوید وارد بر شعیب شد. که ظاهراً شعیب پیغمبر هم میگوید: «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَص» یک گزینشی کرد، خوب به ماجرا آشنا شد.
وقتی آشنا شد گفت: «إِنىِّ أُرِید» (قصص/27) من میخواهم یک دخترم را به تو بدهم. «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَص» اینطور نبود که همینطور از هیکلش خوشم آمد. شماره تلفن را به من داد، من هم دیگر کمکم سمت او رفتم، کیلویی که نیست. ازدواج که کیلویی نیست. متری نیست. سایزی نیست که مثلاً سایزش به من بخورد. مگر زیرپیراهنی میخری؟ ما دیدیم همشاگردی هستیم، دیدیم بچهی یک محله هستیم، ما دیدیم لهجهی ما به هم میخورد.
شناخت کامل. از کدام آیه درمیآید؟ «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَص» یعنی وقتی شعیب کاملاً از ماجرا آشنا شد و موسی را شناخت، حالا گفت: «إِنىِّ أُرِید» پیشنهاد داد که داماد من باش.
2- استقلال فرزندان همراه با ولایت والدین
مسألهی دوم در ازدواج دختر و پسر میتوانند تصمیم بگیرند. در قرآن دو تا کلمه هست. یکی میگوید: «بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاح» (بقره/237) یعنی ولایتی هست. دختر سر خود نمیتواند پسر را انتخاب کند. «بِیَدِهِ» مگر اینکه پدر خل باشد و دختر رشید. مگر اینکه مصلحت دختر را پدر نداند. گاهی پدرها نمیفهمند، مادرها نمیفهمند. نه من قول دادم که تو برای پسر خواهرم، حالا هم برای پسر خواهرم. خوب تو حق نداشتی که در بچگی بگویی این برای این، این برای این. همینطور کدخدا منشی داشتند آش رشته میخوردند، یک چیزی هم گفتند. آیا این دختر، دختر رشیده است. مصلحت خودش را بهتر از پدر و مادر میفهمد. اینها مهم است. ما در ازدواج ولایت داریم که مثلاً میگوید: «بِإِذْنِ أَهْلِهِن» (نساء/25) «بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاح» اینها پیداست که ازدواج مستقل مستقل هم نیست. اما معنای مستقل این نیست که پدر یا جد ولایت کامل داشته باشد، در هر صورتی. پدر و مادر روی تعصب میگوید: نه این ترک است، ما با ترکها وصلت نمیکنیم. این را میگوید کاشانی است. این را میگوید لر است. این را میگوید: عرب است. عجم است. این نمیدانم جنوبی است. این شرقی است. این نمیدانم رشتی است. این اصفهانی است. این قمی است. این حرفها نیست. گاهی وقتها پدر و مادر بدون منطق لجبازی میکنند. عقل دختر از پدر و مادر بالاتر است. در صورتی که دختر رشید باشد یا پدر و مادر مصلحت را متوجه نشود آن یک حساب دیگری دارد. اما وقتی پدر و مادرها مثل همه پدر و مادرها، پدر و مادر بیشترین کسی است که دلش به حال بچهاش میسوزد. گول خوردن دختر و پسر احتمالش بیشتر است از گول خوردن پدر و مادر. به هر حال در شرایط عادی باید اجازه بگیرند. شرایط استثنایی هم هست که میتواند اجازه نگیرد. آنها را به مرجع تقلید مراجعه کنیم.
زن بیوه آقا بالا سر ندارد. قرآن میفرماید که: «فَعَلْنَ فی أَنْفُسِهِنَّ» (بقره/234) زن بیوه هر تصمیمی برای ازدواجش میخواهد بگیرد میتواند، چون دیگر آقا بالاسر ندارد. منتهی شرطش این است که «بِالْمَعْرُوف» یعنی کار عقلی باشد. زن بیوه هم حق ندارد همینطور زود تصمیم بگیرد باید تصمیمش معروف باشد. معروف یعنی عقلایی، یعنی عرفی، یعنی عرف جامعه متدین آن را بپسندد. اگر زن بیوه خواست ازدواج کند دیگر لازم نیست پدرش اجازه بدهد، مادرش اجازه بدهد. اگر کار معروف است، پدر ومادر یا جد ولایت ندارد. اینها را همینطور رد میشوم. تعدد همسر هم که قرآن میگوید: هرکس نگران است که عادل نباشد، حق ندارد بیش از یک زن بگیرد. خوب سراغ مهریه برویم.
دربارهی مهریه ده، پانزده تا حرف زدیم.
3- توجه ویژه اسلام به حقوق زن
1- مهریه واجب است؟ بله. به چه دلیل؟ میگوید: «فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَریضَه» (بقره/237) فرض یعنی چه؟ واجب است. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم» (کافی/ج1/ص30) فریضه یعنی واجب است. میگوید: «فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَریضَه» به مهریه فریضه گفته است. یعنی مهریه واجب است. این یک مورد.
2- زن مالک مهریه است. حق ندارد مهریه دختر را پدر یا مادر یا کس دیگر بگیرد. چون قرآن میگوید: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ» (نساء/4) به خانمها مهریههایشان را تحویل خودشان بدهید.
3- پس گرفتن مهریه حرام است. مگر اینکه زن مرتکب فحشاء شود. قرآن میگوید: حق ندارید، «وَ لا تَعْضُلُوهُن» حق ندارید به خانمها سخت بگیرید، «لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُن» (نساء/19) در فشارش میگذاری که بگوید مهرم را بخشیدم. پس مهریه واجب است. به خود خانم باید بدهی. حق ندارد مرد سختگیری کند که زن مجبور شود مهرش را ببخشد.
اگر مهریه سنگین بود حق ندارید کم کنید. قرآن میفرماید: «وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئا» (نساء/20) اگر هم مهریه بالا بود نباید کم کنید. مقدار مهریه را باید عروس و داماد هردو راضی باشند. «تَراضَیْتُمْ» (نساء/24) هردو باید راضی باشند. اگر قبل از آمیزش، عروسی به قول امروزیها، طلاق داد. چون یک ضربه شخصیتی و اجتماعی به خانم خورده است این آقا باید نصف مهر را بدهد. مثلاً صد تا سکه بوده عقد کرده ولی هنوز عروسی نکرده این عقد به هم خورد. اگر طلاقی واقع شد هنوز آمیزش نکردند، از صد تا سکه باید 50 تا سکه بدهد. چون این دختری که بله گفت، و زندگیاش ادامه پیدا نکرد، ضربه خورد و کسی اگر به زنش ضربه بزند، ضربهی اجتماعی، آبرویی، حیثیتی، باید نصفی از مهریه را بدهد. اینجا از جاهایی است که زنها حفظ هستند. باید پیش پیش شما بگویید. چون همه به نفع خانمها است.
ازدواج موقت چطور؟ صیغه، میگوید: آن هم مهریهاش واجب است. «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَهً» (نساء/24) «اللَّهُ أَکْبَر»! حتی زن عقد موقت هم باشد، مثلاً عروس و داماد برای اینکه با هم محرم باشند بروند بیمارستان خون بدهند، بروند بازار طلا بخرند و لباس بخرند، میگویند: یک صیغه بخوانیم، حالا این ده بیست روز را با هم گفتگو میکنیم حلال باشد. آن صیغه هم باید مهریه داشته باشد.
اسلام چقدر به زن گفته تو گران هستی، و زنها چقدر نمیفهمند و خودشان را در خیابانها حراج میکنند. میگوید: پسر میخواهد به تو نگاه کند، باید پول بدهد. اگر خواستی همیشه به تو نگاه کند باید خرجی تو را بدهد. دخترهای ما خودشان را آرایش میکنند، مفت میگوید: نگاهم کن. یعنی اسلام گفته ارزش داری، دختر میگوید حراج هستم. حالا ببینید اسلام طرفدار زن است یا خود زنها طرفدار… اگر حتی برای یک ساعت، برای یک ماه، برای یک هفته خواستی صیغه کنی، صیغه محرمیت، آن هم باید پول بدهی. خوب دیگر چه؟ اینها حرف دارد. منتهی من میخواهم همه را بگویم تند تند میگویم.
به یک کسی گفتند: منبر برو و دربارهی علیبن ابی طالب صحبت کن. گفت: چقدر وقت دارم؟ گفتند: نیم ساعت. رفت بالای منبر گفت: علی علمی داشت… اوه… تقوا… اوه… زهد… اوه… شجاعت… اوه… هی سوت کشید و پایین آمد. گفتند این چه منبری بود؟ گفت: علی بزرگ بود، وقت من کم بود، بیش از یک فوت و سوت نمیشد… (خنده حضار) حالا آیاتی که مربوط به حقوق خانواده است، صدها آیه است. و من میخواهم در دو تا سه تا نیم ساعت تمامش کنم. فقط بدانید که من غرضم این است. یک دانشجوی رشته حقوق، یک دانشجوی حقوق بداند که اسلام اینها را دارد ما حرف تازهای از دنیا در مسائل انسانی نداریم.
مهریه مخصوص اسلام است؟ نه، خود حضرت شعیب هم که گفت دخترم را به موسی میدهم، گفت: به شرطی که هشت سال برای من چوپانی کنی. حالا بعضیها میگویند: این مهریه نیست شرط ضمن عقد است. حالا به هر حال یا مهریه یا شرط ضمن عقد، بالاخره دخترش را داد و پول گرفت. حالا اسمش را لبو بگویی یا چغندر پخته. یکی است. شرط ضمن عقد باشد یا مثلاً مهریه باشد. بالاخره هزارها سال قبل از اسلام پیغمبری به نام شعیب دخترش را به پیغمبر دیگر داد و از او پول گرفت. مفت نمیشود.
4- رعایت حال داماد در میزان مهریه
حالا منتهی فرقش این است که در بله برونهای ما اول عروس مهر را بالا می کشد. مثلاً میگوید: فلان سکه! بعد داماد و اینها چانه میزنند که پایین بیاورند. قرآن به عکس میگوید، میگوید عروس مهر را پایین بیاورد، داماد یک چیزی روی آن بگذارد. پدر عروس گفت: هشت سال چوپانی، بعد گفت اگر میخواهی ده سالش کن. «فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِک» (قصص/27) میخواهی هشت سال را ده سال کن «مِنْ عِنْدِک» یعنی اختیار با خودت است. به داماد میگویی آقا این مقدار سکه کف آن است، هرچه بیشتر بهتر. منتهی باید گفت: به مشقت نیفتی. «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» (قصص/27) نمیخواهم به مشقت بیفتی.
پس مهریه باید باشد، واجب است. چه عقد دائمی، چه موقت. به خود خانم باید بدهی. کسی حق ندارد مهریه را کم کند. اگر مهریه زیاد بود حق نداری کم کنی. نمیتوانی زن را در فشار قرار بدهی. از نظر اخلاقی، اجتماعی دیر خانه بیایی، بد اخلاقی کنی. مثلاً یک کاری کنی که او بگوید: مهرم را به تو بخشیدم، خوش اخلاق باش. مرد حق ندارد این کار را بکند و اگر این کار را بکند، گناه است. لقمهای که گرفته حرام است. اگر خود زن یک چیزی را به مرد بخشید آن حلال است. به شرطی که زنها عاقل باشند یک مرتبه همه هستی و نیستیشان را نبخشند. چون ممکن است پسر یک شیرینکاری کند دختر بگوید همهی مهرم را بخشیدم. بعد بگوید: چه خاکی بر سرمان شد. اینکه میگویند مثل این لاستیکهایی که میسابد میگویند: عاج میگویند؟ عاچ؟ لاستیک باید عاج داشته باشد، این دختر و پسرها اگر عاج نداشته باشند هردو لیز میشوند. هردو گول میخورند. عاج باید داشته باشند ببینند مصلحت هست، نیست.
عرض کردم 28 معروف در قرآن است، 14 تا برای زن و شوهرهاست. میگوید کارتان باید معقول باشد. نه کار ازدواج، امام رضا فرمود: هرکاری میکنید باید بتوانید در نماز جمعه بگویید. هرکاری میکنید که رویتان نمیشود در نماز جمعه بگویید، بعد میشود زیر کاسه… بگویید… معلوم میشود کار شما درست نیست. سفرههایی که داده میشود، پولهایی که داده میشود، هر کاری که میکنید اگر پرده کنار رفت مردم فهمیدند نباید خجالت بکشید. اگر یک کاری میکنیم پولهایی که داده میشود، اگر پرده کنار رفت مردم فهمیدند، نباید خجالت کشید. اگر یک کاری میکنیم پول را به کسی میبخشیم. به یک کسی عیدی میدهیم. هرکاری میکنیم، که اگر پرده کنار رود خجالت میکشیم، پیداست این کار طبیعی و معروف نیست و گیر دارد.
خوب حتی مهریهی زن کافر هم این را در جلسهی قبل گفتم. مهریهی زن کافر هم باید به شوهر کافرش داد. یک زن و شوهری کافر هستند. زن مسلمان میشود سمت مسلمانها میآید. زن که مسلمان شد دیگر حق ندارد شوهرش کافر باشد. شوهر کافر میگوید من چه خاکی بر سرم کنم زن من مسلمان شده؟ پس پولهایی که خرج خانم کردم مهریه چه شد؟ اسلام میگوید: مسلمان باید مهریهی آن کافر را بدهد. آیهاش را هم جلسهی قبل خواندم. «آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا» (ممتحنه/10) هرچه انفاق کردم هرچه خرج عروسی کردم باید شما بدهی. مهریهی کنیز را هم باید داد. «اللَّهُ أَکْبَر»! اسلام چقدر طرفدار حقوق است. مهریه کنیز را هم باید داد. میگوید: «آتُوهُنَّ أُجُورَهُنّ» حتی اگر کنیزی هم در خانه آمد و با شما شد باید مهریهی او را هم داد. از مهریه رد شویم سراغ خرجی خانم برویم. چقدر به خانم پول بدهیم؟
مرد مسئول خرجی خانم است. خداوند گفته زن تمام زندگیاش به دوش مرد است. حالا یعنی زن کار نکند. اگر زن میخواهد کار کند یک کاری کند که با زن بودنش بسازد. چون زن یک انسان خالی که نیست. شوهر هم دارد، آرایش هم دارد. حاملگی هم دارد، ویار هم دارد. مشکلات ماهانه هم دارد. آبستنی دارد. زن مشکلاتی دارد. ولذا اسلام گفته اگر خواست کار کند شرطش این است.
5- شرایط کار و فعالیت زن
کار زن: کار برای زن، اول گفته کاری باشد آزاد، هروقت خواست کار کند، هروقت خواست کار نکند. اختیاری باشد. 2- باید سبک باشد. 3- باید حتیالمقدور در خارج از خانه نباشد. به چه دلیل آقای قرائتی این حرف را میزنی؟ که باید اختیاری باشد، سبک باشد، حتیالمقدور در خانه باشد. لازم شد بیرون برود. به دلیل اینکه میگوید: «عَلِّمُوهُنَّ» یاد خانمها بدهید، چه چیزی؟ «الْغَزْلَ» (مستدرک/ج13/ص187) غزل یعنی بافندگی. خانمهای شما بافندگی یاد بگیرند. بافندگی آزاد است. هر ساعتی خواست کنار میگذارد. حالا بولیز است، خیاطی است، قالی است، هرچه… هر لحظه میتواند کنار بگذارد. بچهاش گریه میکند کنار میگذارد و سراغ بچهاش میرود. سبک است، حتیالمقدور هم در خانه است. چون زن یک مشکلاتی دارد. مشکلات زن کسالتهایی که مربوط به زن است. مسألهی ویار هست، مسألهی حاملگی است، مسألهی زایمان هست، یک مشکلاتی دارد. پس زن مشکلاتی دارد، کار هم یک خوبیهایی دارد. جمعش به این است که یک کاری بدهیم که هم با بدن و ساختمان بدنش بخورد، و هم… اگر خواست بیرون برود آرایش نکند. قرآن میگوید: «تَبَرُّج» (احزاب/33) «تَبَرُّج» از برج است. ما برج به ساختمانهایی میگوییم که در خیابان به آدم چشمک میزند. چنین میکند به من نگاه کن! ساختمانهایی که چشمک میزنند میگویند برج. «تَبَرُّج» یعنی مثل برج نشوید. یعنی طوری بیرون نیایید که چشمها به سمت شما برود. «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/32) آن کسی که مریض است چشمش عقب شما بیاید. بعد هم نگفته «فَیَطْمَعَ الَّذین»، «فَیَطْمَعَ الَّذی» یکوقت میگوید خوب حالا یک پسر هرزه، من به خاطر یک پسر هرزه کنم. خود را بپوشم. این رقمی لباس بپوشم. میگوید اگر یک هرزه هم در جامعه هست، باید یک طوری کنی، هرزهها ناکام شوند. هرزهها به عنوانی که شما یک آدم حراجی هستی، از تو لذت نبرند.
6- مرد، مسؤول تأمین هزینههای همسر و فرزندان
مرد مسئول نفقه است «وَ نَمیرُ أَهْلَنا» (یوسف/65) برادران یوسف به پدر گفتند که ما میرویم گندم بیاوریم. «وَ نَمیرُ أَهْلَنا» یعنی ما قوت خانواده را باید فراهم کنیم. آیهی قرآن داریم میفرماید: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف» (بقره/233) مادر بچهها باید زندگیاش، لباسش، مسکنش تأمین شود. زن حامله را قرآن میگوید: «فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّى یَضَعْنَ حَمْلَهُن» (طلاق/6) زن حامله را حتی اگر طلاقش هم دادی باید تا پایان زایمان خرجیاش را بدهی. هزینه زن باردار با مرد است. چقدر بدهیم؟ داری زیاد بده. «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ» (طلاق/7) کسی که وضعش خوب است بیشتر خرج کند. ندارد کمتر خرج کند. اگر بچه را شیر میدهد، خواست پول بگیرد، شما باید به او پول بدهی. «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق/6) اگر بچهی شما را شیر دادند، واجب نیست مادر شیر بدهد ولی اگر شیر داد میتواند مطالبه کند، البته زنهای ما بحمدلله از این کلاس رد شدند. هیچ مادری برای شیر از پدر بچه پول نمیگیرد. اینجا هم ما باید افتخار کنیم زنهای ما چه زنهای خوبی هستند. ولی حق برای زنها هست.
مسائل خانواده، دختر و پسر یکسان هستند. قرآن نقل میکند که «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى» (نحل/58) زمان جاهلیت وقتی به مرد میگفتند: خانمت دختر زاییده، «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/58) عربیهایی که میخوانم قرآن است. صورتش سیاه میشد. «أَ یُمْسِکُهُ عَلىَ هُون» (نحل/59) هون یعنی اهانت، با نکبت او را نگه دارم. «أَمْ یَدُسُّهُ فىِ الترَُّاب» تراب یعنی چه؟ در خاک فرو کنم؟ زنده در گورش کنم؟ او را بکشم. در خاک فرو کنم. با نکبت، با ننگ زندگی کنم. دختر داشتن ننگ بود. زمانی که دختر داشتن ننگ بود، خدا به پیغمبرش فرمود: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) یعنی من به تو کوثر دادم. کوثر غیر از کثیر است. کثیر زیاد است. کوثر یعنی زیاد مبارک. شنهای بیابان هم زیاد هستند. اما مبارک نیستند. کوثر یعنی هم زیاد است هم مبارک. آن زمانی که دختر ننگ بود، اسلام گفت: خیر کثیر در دختر است.
7- مردان و زنان غیرهمفکر
زن در انتخاب مکتب و راه مستقل است. قرآن میگوید: «ان امراته» (اعراف/83) همه به لوط ایمان آوردند، زن لوط که در خانهی پیغمبر بود ایمان نیاورد. این حرف کمونیستهای قدیم است. ما جوان که بودیم کمونیستها خیلی دم تکان میدادند. میگفتند که تفکر مربوط به اقتصاد است. اگر در کاخ بخوری فکرت کاخی است. در کوخ باشی فکرت کوخی است. هرجا غذا خوردی تفکر شما وابسته به نظام اقتصادی شماست. ما میگوییم: باسمه تعالی، قرآن میگوید: زن نوح و زن لوط، نوح و لوط هردو پیغمبر بودند. زنها در خانهی وحی بودند، اما طرفدار وحی نبودند. زن مستقل است. کما اینکه زن طاغوت یعنی زن فرعون در خانهی طاغوت بود، اما طرفدار فرعون نبود. زن وجود مستقلی است.
از وظایف ما والدین موعظه است. قرآن «یا بُنَیَّ» خیلی دارد. متأسفانه این تلویزیون و برنامهها و اینترنت و ماهواره و سیدی و نمیدانم درس و بحث و حوزه و دانشگاه و اینها، یک طوری شده که گفتگوهای پدرانه و مادرانه در خانهها کمرنگ شده یا نیست. در قرآن اینقدر داریم «یا بَنیِ، یا بُنَیَّ» پسران میگفتند: «یا اَبَتِ، یا اَبَتِ» چهار تا یا «یا بُنَیَّ» داریم، هشت تا «یا اَبَتِ». یعنی روابط عاطفی این حسابش با روابط پلاستیکی فرق میکند. اصلاً برخوردهای پلاستیکی و فیلمی و اینها اثرش خیلی نیست. در چهره به چهره اثری است که در نوار و فیلم پلاستیکی نیست. شما اگر داری نماز میخوانی، وسط نماز بگویی: سلام حال شما چطور است؟ مخلصم! یک چای بخور. «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ،إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». نمازت باطل است. حرف بیخود بزنی نمازت باطل است. اما اگر داری نماز میخوانی، ضبط صوت باز میکنی، ضبط صوت میگوید: مهمان بفرما! لباسهایتان را بکنید چای بخورید، نماز من تمام شود. همین کلمهای که در نماز بگویی نمازت باطل است، اگر نوار بگوید نماز شما باطل نیست. نوار که کار خود آدم را نمیکند. ما از درد لاعلاجی در تلویزیون حرف میزنیم. وگرنه اگر بنده خانهی شما بیایم خصوصی ده دقیقه صحبت کنم، آن ده دقیقه خصوصی اثرش بیشتر است. امام دو مرتبه خصوصی با من صحبت کرد. یادم هست چه گفت. اما تمام سخنرانیهایی که در حسینیه جماران از تلویزیون شنیدم یادم رفته است. گفتگوی تن به تن، چهره به چهره این خیلی مهم است.
8- حفظ حقوق کودکان و یتیمان
حقوق کودکان، قرآن میگوید: «وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ» (نساء/2) اگر یتیم هم هست باید مال یتیم را بدهید؟ چه وقت؟ میگوید وقتی بالغ شد. البته بلوغ نماز غیر از بلوغ پول دادن است. بلوغ نماز دختر نه ساله، پسر پانزده ساله. این بلوغ نماز است. اما ممکن است یتیم پانزده ساله شود، یتیم نه ساله شده، دختر یتیم نه ساله، اما اگر پولش بدهی گم میکند. بلد نیست چه بخرد. قرآن راجع به اینکه میخواهی پول بچه را به او بدهی، میگوید: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» (نساء/6) نمیگوید اگر پانزده ساله شد، اگر رشد دارد. یعنی اگر این دختر نه ساله میفهمد پول به او بدهی، با پول چه کند، اگر میفهمد چه کند پولش را به او بده. نماز را باید از نه سالگی بخواند.
ما چهار رقم بلوغ داریم. بلوغ سیاسی، میفهمد چه کسی به درد شورای شهر، چه کسی به درد نماینده شهر، چه کسی به درد خبرگان، چه کسی به درد رییس جمهور میخورد یا نه؟ این بلوغ سیاسی است. یک بلوغ داریم بلوغ عبادی است. نه ساله و پانزده ساله. یک بلوغ داریم بلوغ اقتصادی. بلوغ اقتصادی یعنی پول یتیم نزد من است، به او بدهم یا نه؟ نمیدانم حالا نه ساله شده، خوب نه ساله شده به تکلیف رسیده. ممکن است دختر یتیم بیست ساله هم شود، پسر یتیم بیست ساله شود، ولی بلوغ اقتصادی… و لذا گفته «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»
جان کودک محترم است. آیاتی داریم «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاق» (اسرا/31) از ترس خرجی بچهتان را نکشید. الآن خیلی از عروس و دامادها از ترس خرجی، ما که خانهی مستأجر نشستیم، پس از بچهدار شدن جلوگیری کنیم. این یک غلط است. اصلاً گاهی وقتها خانه رزق بچهی شماست. تا بچهدار نشوید خدا خانه نمیدهد. قرآن راجع به بچهها میگوید: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (اسراء/31) بعد میگوید: «وَ إِیَّاکُمْ» من به بچهات رزق میدهم. بعد میگوید: از صدقه سر بچه به تو هم میدهم. خیلی وقتها پدر و مادر مثل جوی هستند. جویی که میبینی اطرافش درختها سبز میشود صدقه سر مزرعه است. چون این جوی میخواهد آب را به مزرعه برساند، خود جوی هم تر میشود. چون من پدر این بچه هستم، بنا است به این بچه رزق برسد از صدقه سر بچه وضع من هم خوب میشود. نباید ما از بچهدار شدن جلوگیری کنیم. از ترس اینکه خانه نداریم. «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاق»
برای آرایش زن آیه داریم. برای آرامش در خانه آیه داریم؛ کسی حق دارد در خانهی کسی را بزند؟ شما میآیی در خانه کسی را میزنی، طرف میگوید: نیست! آمادگی ندارد. اَه… چقدر متکبر شدند! در خانهشان هم میروی در را باز نمیکنند. میگویند: نیست! آقا خواب است. نمیدانم، آقا الآن استراحت است. شما نمیتوانی… میآمدند پشت دیوار پیغمبر میگفتند: یا رسولالله، «اُخرج» بیا بیرون! بعضی از ایرانیها هم حسینیهی جماران میرفتند، حسینیهی جماران دیوار خانهی امام بود، میگفتند: ما منتظر خمینی هستیم. آقا بنشین تا بیاید! حق نداری پشت در بیایی، زنگ بزنی بگویی: ما منتظر خمینی هستیم. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ» آنهایی که پشت دیوار داد میزنند، «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» (حجرات/4) اینها آداب… هرکسی در خانهاش حق دارد… بابا بنده در خانه میخواهم دو شاخهی تلفن را بکشم. حاج آقا چرا دو شاخه تلفن را کشیدی؟ باسمه تعالی حق من است. صبح تا حالا کار کردم، الآن میخواهم استراحت کنم. زنگ میزند الو! بفرمایید. آقای فلانی یک استخاره کن. ببخشید مگر من نوکر شما هستم؟ اصلاً حساب نمیکنید من الآن کجا هستم؟ یک موبایل که خریده می خواهد تمام ابر و باد و مه و خورشید و فلک نوکرش باشند. موبایل شما که دلیل نیست هر زمانی به هرکس خواستی زنگ بزنی. اصلاً تلفن و موبایل برای استخاره نیست.
خدا آیتالله سید مهدی روحانی را رحمت کند. میگفت: هرکس میخواهد استخاره کند مسجد بیاید. وضو بگیرد، یک نماز اول وقت بخواند. بگوید: آقا هم استخاره کند. نشسته آنجا میخواهد این جنس را بخرد یا نخرد. از داخل مغازه زنگ میزند آقا استخاره کن. حق دارد کسی جواب تلفن را ندهد. این حق را قرآن گفته است. «وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» (نور/28) این آیه در قرآن است. اگر به شما گفتند: برگرد آمادگی نیست، برگرد و نق نق هم نکن. هرکسی در خانهاش حق…
اصلاً اگر در خانه من باز است، شما در کوچه راه میروی حق داری داخل خانهی مرا نگاه کنی؟ حرام است. خوب در باز بود. خوب در باز است شما باید نگاه کنی؟ در خانه هم باز باشد شما حق نداری نگاه کنی.
بچه حق ندارد در اتاق را باز کند در اتاق بابا و ننه بیاید. قرآن میگوید که: «وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ» (نور/58) آنهایی هم که هنوز به تکلیف نرسیدند، حق ندارند در اتاق پدر و مادر را باز کنند. هم صبح، هم ظهر، هم شب. صبح و ظهر و شب «وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم» (نور/58) وقتی انسان لباسهایش را کنده است، بچه حق ندارد در اتاق پدر و مادر بیاید. گاهی گله میکنند به این شما چرا تلفنت خاموش است؟ چرا دو شاخه تلفنت را… البته ما خانه دو شاخه تلفن را نمیکشیم. منتهی شماره تلفن را به کسی نمیدهیم. گاهی هم میگوید: حاج آقا تلفنتان؟ میگویم: آقا هر کسی سؤال دارد از آقای شهرش بپرسد. کما اینکه اگر سهم امام میخواهیم بدهیم به آقای شهرمان بدهیم.
یک کسی نهضت سوادآموزی آمده بود. گفت: حاج آقا من چون تلویزیون از تو استفاده کردم، میخواهم خمس و سهم امام را به تو بدهم. گفتم: 1- من مجتهد نیستم. 2- از هیچکدام از مراجع اجازهی گرفتن خمس هم ندارم. 3- الآن شما چند سالت است؟ گفت: مثلاً 55 سال. گفتم: دینت را از چه کسی یاد گرفتی؟ گفت: از همین عالم محله. گفتم: چرا دینت را از عالم محله یاد گرفتی و خمست را به من میدهی؟ برو همان کسی که دینت را یاد گرفتی به همان بده. اگر قبولش نداری یک آقایی که مشابه اوست. بله به مراجع باید خمس را داد ولی از مراجع هم باید اجازه گرفت یک چیزی را هم به همان آقای محله داد. آقای محله خیلی مهم است. یک خاطره مدیریتی بگویم.
در تهران یک سری از مدارس برای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه است. موقوفات سنگینی است. بحثی بود اول انقلاب که از اوقاف گرفته شد گفتند این سرمایه را به چه کسی بدهیم؟ پنج گروه میگفتند به ما بده. سازمان تبلیغات میگفت: من! جامعه روحانیت مبارز میگفت: «انا الذی» من! میراث فرهنگی میگفت: من! اوقاف و میراث فرهنگی و سازمان تبلیغات و جامعه روحانیت. هرچه نشستند به توافق، نرسیدند. نزد امام رفتند. گفتند: آقا یک سرمایهای است چه کسی رییس؟ امام فرمود: بین چه کسانی دعوا است؟ گفت: سازمان تبلیغات، جامعه روحانیت، میراث فرهنگی، اوقاف. امام فرمود: هیچکدام! جا خوردند. مدیریت را ببین. گفتند: آقا پس چه کسی؟ گفت: آقایی که خانهاش نزدیک مدرسه است. چون شما آن زمانی که برف بیاید سقف مدرسه خراب شود، همه شما یا در زیر کرسی هستید، یا در اداره کنار بخاری.یک گربه و یک سگی برود، یک تریاکی و یک هروئینی برود، یک قاچاقچی برود، هر آسیبی به این مدرسه وارد شود، شما خواب هستید. باید متولی مدرسه کسی باشد که صبح برود کلید را باز کند ببیند در مدرسه چه خبر است؟ این خیلی مهم است.
و لذا گفتند اگر یک طلبهای در یک مسجد نماز میخواند یک آیت الله وارد شد، حق با آن طلبه است. امام راتب! اینطور نباشد که ولو سواد ما کم است، ما اینجا پیشنماز هستیم. حالا یک آیتالله، برو کنار! آقا آمد. من آقا هستم. من یک عمری است اینجا هستم. نباید آدم نو که آمد… چه میشود؟ «نو که آمد به بازار *** کهنه میشود دل آزار» حالا نگاهش به آقا خورد این آقا خودش را هل میدهد. نباید اینطور شود. همان آقای محله، دینت را از او گرفتی. اگر بمیریم باید او تشییع جنازهی ما بیاید. فاتحه او میآید، نمازهایمان را پشت سر او خواندیم. حدیث و آیهمان را از او یاد گرفتیم. سهم امام هم از آقا اجازه بگیریم، آقا ما یک میلیون سهم امام داریم، اجازه بگیریم دویست تومان را به آقای محلهمان بدهیم. همه مراجع تقریباً اجازه میدهند.
خیلی خوب! فقط یک چیز میخواهم بگویم و بروم. قدم به قدم اسلام قانون داریم و ما با اسلام آشنا نیستیم. خلاص! همه میدانیم علی اصغر شش ماهه است. یک نفر نمیداند نهجالبلاغه چند تا خطبه دارد. ما هنوز علی را نشناختیم. امامان را نشناختیم. اصلاً نمیدانیم سورهی شعرا چه میگوید؟ سوره اعراف چه میگوید؟ سورهی انعام چه میگوید؟ ما انس نداریم. یک نسیمی از حقوق به ما خورد، یک مرتبه چشممان را باز کردیم در تفسیری که بنده نوشتم دو هزار و هفتصد نکته حقوقی کشف کردم. عجب! حقوق بینالملل، حقوق اسیر، حقوق جنگ، حقوق نمیدانم زن، حقوق مرد، حقوق برده، حقوق همسایه، اینقدر آیات و روایات حقوقی است خجالت کشیدم که چرا ما اسلام را نمیشناسیم؟ هر کجا میخواهید گرایش پیدا کنید اول ببینید اگر در اسلام نیست جای دیگر بروید که پیدا نخواهید کرد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- کدام یک از پیامبران، پیشنهاد ازدواج با دخترش را به حضرت موسی داد؟
1) حضرت یعقوب
2) حضرت شعیب
3) حضرت زکریا
2- آیه 24 سورهی نساء دربارهی مهریه، به چه امری اشاره دارد؟
1) پایین بودن مهریه
2) بخشیدن مهریه
3) رضایت طرفین به مهریه
3- آیه 27 سورهی قصص بر چه امری تأکید دارد؟
1) آسان گرفتن در انتخاب همسر
2) آسان گرفتن در میزان مهریه
3) آسان گرفتن در مراسم عروسی
4- از نظر اسلام، تأمین هزینههای زندگی به عهده چه کسی است؟
1) مرد خانواده
2) مرد و زن به نسبت مساوی
3) مرد و زن، به مقدار توان و امکان
5- وظیفهی زن در انتخاب عقیده و مکتب چیست؟
1) تبعیت از همسر
2) تبعیت از پدر
3) استقلال در انتخاب