حقوق متقابل همسران در خانواده (1)
2- تربیت فرزندان، ضرورت جامعه امروز
3- نیاز انسان به شنیدن موعظه
4- تأمین هزینههای زندگی، مسئولیت مرد
5- تواضع فرزندان در برابر والدین
6- تأمین مسکن بر عهده مرد
7- استقلال زن در انتخاب عقیده
8- تعیین مهریه و پرداخت آن به زن
موضوع: حقوق متقابل همسران در خانواده(1)
تاریخ پخش: 06/06/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
رمضان 90، دهه سوم، بحث حقوق، این جلسه هم حقوق خانواده. با هرکس از دوستان صحبت کردیم گفتند: موضوع خیلی مهم است. چون اگر افراد خانواده حقوق همدیگر را رعایت کنند، نسل آینده نسل خوبی میشود.
1- فرزندان صالح، محصول خانواده سالم
در قرآن یک آیه داریم میفرماید: «لا یَبْغِیانِ» (الرحمن/20) «بغی» یعنی تجاوز، ظلم. اگر بغی و ظلمی نبود، «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22) که مصداق روشنش امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا، و بچههایشان امام حسن و امام حسین است. «بغی» یعنی تجاوز از حد، اگر در خانه کسی به کسی زور نگفت، ظلم نکرد، اگر هرکس حق خودش را مراعات کرد آنوقت بچهها میشوند لؤلؤ و مرجان. وگرنه میشوند سگ و گربه. البته سگ و گربهها هم اینقدر با هم دعوا نمیکنند. اگر «لا یَبْغِیانِ» شد «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» میشود.
اصلاً وقتی شما میگویی کفش من جفت است، زوج یعنی جفت، جفت وقتی است که به هم بخورد. کفش تا به تا، را میگوییم دو لنگه کفش، نمیگوییم: یک جفت! کلمهی جفت را به جایی میگوییم که کفشها به هم بخورد. نقل میکنند یک کسی میخواست کفش از خارج وارد کند. گفتند: دم گمرک هر جفت کفشی را مثلاً فلان مبلغ باید مالیات بدهد. ایشان هم مثلاً دو هزار جفت کفش را یکی یک لنگه کفشش را از این مرز وارد کرد. یک لنگه را از یک مرز دیگر وارد کرد. لب گمرک دیدند همه تا به تا است. این از یک مالیات فرار کرد. گفت: شما پیدا کنید یک جفت کفش از ما مالیات بگیرید. ادارهی دارایی همینطور ماند.
ما یکوقت رفته بودیم نمایشگاه مار، انواع مارها را شاید شصت رقم مار بود. یک خرده به مارها که نگاه کردم گفتم: مار شما اگر زبان داشته باشی میگویی: آقای قرائتی خواهش میکنم شما دیگر به ما نگاه نکن. ما هرکس بیاید کنار ما او را میگزیم. تو از این طرف دنیا آن طرف دنیا را میگزی. این زبان تو از نیش ما بدتر است… ما سالی دو نفر را میگزیم. تو روزی سی نفر را میگزی. تمام گرگها ده تا پرونده در دادگستری ندارند. آدم داریم سه کیلو پرونده دارد.
2- تربیت فرزندان، ضرورت جامعه امروز
انسان اگر تربیت نشود، هیچ چیزی هم جای تربیت را نمیگیرد. اینترنت و ماهواره و کامپیوتر و هرچه تکنولوژی پیش رفت، تربیت بهتر نشد. پیشرفته ترین کشورها را شما میگویی آمریکا، جنایتکار ترین کشورها هم آمریکا است.
نیاز به انبیاء الآن از صدر اسلام بیشتر است. چون صدر اسلام دخترها را زنده در گور میکردند، حالا با قرص و آمپول سقط میکنند، کورتاژ میکنند، هم دختر در گور میکنند، هم پسر را. در صدر اسلام در گور میکردند، حالا در مستراح میاندازند. سقط را در دستشویی میاندازند. در چاه مستراح! صدر اسلام جنگ که بود جنگ تن به تن بود. حالا بمباران میکنند. در صدر اسلام دشمن، دشمن را میکشت. الآن در دنیای پیشرفته مادر بچهاش را میکشد. ولذا یک آیه در قرآن داریم میگوید: «الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» (احزاب/33) جاهلیت اولی یعنی جاهلیت قبلی، «الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» امام میفرماید اینکه خدا فرموده «الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» پیداست یک جاهلیت دیگر هم جاهلیت دیگری هم هست. اگر من منزل شما آمدم گفتم: ایشان چه کسی است؟ شما گفتی: اولاد اول من است، یعنی چه؟ یعنی یک بچهی دیگر هم یا در راه است، یا دارم، یا بعداً میخواهم داشته باشم. کسی که میگوید: اولاد اول، یعنی این اول و آخرش نیست. بعضی جاها هم فتنه میکنند. گفت: ایشان کیست؟ گفت: خانواده. خانم من است. گفت: خانم اولتان است. هیچی دعوا شد! گفت: بابا ما یک خانم بیشتر نداریم. همین که گفت: خانم اول، خانم اول گفت: اِ… نکند یک زن دیگر دارد. جاهلیت اول یعنی چه؟ یعنی یک جاهلیت دوم هم هست. هیچ پیشرفتی جای اخلاق و علم را نمیگیرد. همه نیاز به موعظه داریم. بعضیها فکر میکنند موعظه برای مذهبیها و پیرهاست. جوان موعظه میخواهد. اتفاقاً نیاز جوان بیشتر است. چون آسیبپذیرتر است. یک آقا به یک فقیر پول داد و رد شد. همراه آقا گفت: نده! گفت: چرا؟ گفت: این فقیر تریاکی است. گفت: اِ… برگشت و یک خرده دیگر داد. گفت: اگر تریاکی است خرجش سنگینتر است. اگر تحصیلکردهتر است، و روشنفکر تر است پس نیازش به موعظه بیشتر است.
از کارهای خوبی که دارد کمرنگ میشود این روضههای خصوصی بود البته حالا واعظش هم نیست. شبها یک کتاب مفیدی را بخوانیم. شبی 5 دقیقه، شبی 10 دقیقه، صدا و سیما هم میتواند این کار را بکند. مثلاً وسط فیلم و سریالها که خوب دهها میلیون نشستند میبینند یک تذکر اخلاقی بدهد. این مهم است. حدیث داریم گاهی خدا یک چیزی را در دل انسان میاندازد که آدم از غفلت بیرون بیاید. اِ پسر عمو، پسر خاله، پسر دایی مرد! یک مرگ و میری، یک جوانی، یک تصادفی، یک مرتبه یک شُوکی وارد میشود. اینکه مردم را راضی کنیم به چه قیمت. ممکن است تحت تأثیر یک سری برنامهها مردم راضی باشند، اما مردم را غافل کردن، این خدمت به مردم نیست.
3- نیاز انسان به شنیدن موعظه
امامان ما گاهی به افرادی میگفتند: ما را موعظه کن. من این را از استادمان پرسیدم، امام که نیاز به موعظه ندارد. گفت: هر عضوی یک عبادتی دارد. اگر آدم دائم حرف خوب بزند، گوشش از عبادت محروم شده است. و لذا گاهی هم نباید حرف بزندکه حرف حق بشنود. چون همینطور که با زبان حق میگوید، با گوش هم حق بشنود. و لذا گاهی وقتها در شنیدن چیزی است که در گفتن نیست.
من خودم پای تلویزیون که مینشینم فیلم خودم را میبینم، گاهی وقتها با اینکه خودم مطالعه کردم، خودم گفتم، اما وقتی که مینشینم یک توجهی پیدا میکنم که وقت گفتن و مطالعه… ببینید یک خانم دستمال کاغذی را برمیدارد، ساعت را پاک میکند. شاید چند دقیقه همینطور ساعت را پاک کند، وقتی میگوییخانم چه ساعتی است؟ چنین میکند… یکبار دیگر نگاهش میکند؟ پیداست آن نگاههایی که تا حالا میکرده چون میخواسته ساعت را پاک کند توجه به ساعت نکرده. میخواست این شیشه را پاک کند. الآن که میگویی چه ساعتی است؟ یکبار دیگر… این نگاه دوم با نگاه اول فرق میکند. کسی نگوید آقا درسهای معارف و تعلیم دینی و اینها هست. اینها کار موعظه را نمیکند. چون اینها برای ترم و واحد میخوانند.
به من گفتند: بیا دانشگاه تدریس کن. تلویزیون مدار بسته میگیریم. یک ساعتی هم فلان مبلغ به شما میدهیم. گفتم: نمیآیم. گفتند: چرا؟ گفتم: دینی که برای پول بگویی، برای ترم و نمره بخوانی این دین، دین نیست. گفت: آخر مقام معظم رهبری فرموده: دانشجو نسل فرهیخته است. گفتم: نمیگویم نمیآیم. ظهر برای نماز میآیم، هرکس میخواهد با اختیار بیاید، بعد از نماز من 5 دقیقه صحبت میکنم. آن 5 دقیقه دیگر ترم و واحد نیست. بنده هم برای پول نمیگویم. آن پنج دقیقه اثرش بیش از پاس کردن واحدها است.
حقوق خانواده، اگر «لا یَبْغِیانِ» شد، یعنی اگر هرکس در خانه حق خودش را ادا کرد، این«یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ». مادر حق دارد غیبت بچهاش را کند؟ گاهی مهمانی میشود. این مادر فرصت گیر میآورد. میگوید: این دختر را میبینی؟ چنین کرد، چنین کرد، چنین کرد… تمام عیبهای دختر را به مهمانها میگوید، دختر همینطور خجالت میکشد، و رویش هم نمیشود چیزی بگوید. قطعاً مادر گناه میکند. هیچ مادری حق ندارد عیب دخترش را به همسایه یا به فامیلها در مهمانی بگوید. هیچ پدری حق ندارد، عیب بچهاش را به مهمانها بگوید. نتیجهاش تجاوز است. از خانه فرار میکند. خانه نمیآید. اصلاً دیگر در مهمانی نمیآید. قهر میکند. در را به هم میزند. شیشه میشکند. این اصلاح نمیشود. مادر حق ندارد غیبت بچهاش را بکند. پدر حق ندارد غیبت بچهاش را بکند. حتی حق ندارد رو به روی کسی او را کنف کند.
4- تأمین هزینههای زندگی، مسئولیت مرد
در زندگی خانوادگی هزینه با مرد است. خرجی با مرد است. به چه دلیل؟ قرآن میگوید: «بِما أَنْفَقُوا» (نساء/34) یعنی نفقه، خرجی. چقدر خرجی؟ «بِالْمَعْرُوفِ» مردم سالی چند تا پیراهن برای خانمشان میخرند؟ مردم سالی چقدر برخورد پولی میکنند؟ هرچه معروف است. یعنی در شأن زن… زن باید ببیند شوهرش دارد یا ندارد. مرد هم باید ببیند جیبش خالی است یا خالی نیست. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ» (بقره/236) آن کسی که وضعش خوب است، بهتر «قَدَرُهُ» به مقداری که وضعش خوب است. «وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» او هم که وضعش بد است، به مقداری که «وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» توانگر بیشتر، جیب خالی کمتر.
مرد از نظر حقوقی مسئول حفاظت است. حتی پیغمبر اولوالعزم گرچه پیغمبر نشده بود، حضرت موسی تا دید خانوادهاش سرما میخورد، گفت: اینجا بمانید. «إِنِّی آنَسْتُ ناراً» (نمل/7) من از آن دور یک آتشی میبینم، بروم آتش بیاورم، «لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون» (نمل/7) با آتش گرم شوید. یعنی حتی پیغمبرها هم خادم خانمشان بودند. خدا کند خانم من پای تلویزیون نباشد. البته حالا اینهایی که میگوییم، لازم نیست همه را عمل کنیم. یک خردهاش را عمل کنیم بس است.
یک کسی به یک واعظی گفت: آقای واعظ! شما هرچه روی منبر میگویی عمل میکنی؟ گفت: شغلت چیست؟ گفت: کفاش گفت: هرچه کفش میدوزی خودت پا میکنی؟ همین که یک کفش پا کنی بس است.
یک نفر به کسی گفت: آقا یک استخاره کن. گفت: شغل شما چیست؟ گفت: آرایشگاهی، پیرایشگاهی، سلمانی. گفت: سر من را بتراش. گفت: تیغ ندارم. گفت: من هم قرآن ندارم. حالا یک چند درصد عمل کنیم کافی است.
قرآن میگوید: دوست داشته باشی عمل کنی باز هم یک قدم جلوتر هستی. «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» (توبه/108) خدا تعریف میکند میگوید: «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّون» دوست دارند خوب شوند، ولو حالا خوب نیستند. «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» یک آدم خوبی از دنیا رفته بود، هرزههای محله هم تشییع جنازه آمدند. گفت: ببین اینها در عمرشان نماز نمیخوانند حالا آمدند تشییع جنازه آقا! گفتم: همین هم خوب است. این پیداست ولو خودش بد است ولی خوبها را دوست دارد. باید خوبها را دوست داشته باشیم. چون اگر دوست داشته باشیم، دوستی آدم را به گرایش میکشد. شما یک چیزی را دوست داشته باشی، بالاخره… قرآن میگوید: یکی از نعمتهایی که به شما دادم و توجه ندارید این است که خوبیها را برای شما دوستداشتنی قرار دادم. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان» (حجرات/7) چه قرآنی داریم. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان» یعنی ایمان را نزد شما محبوب قرار داد. همینکه ما ایمان را دوست داریم، خودش یک قدم است. همه امام حسین را دوست دارند. دوست داشتن خیلی مهم است. همینکه دوست دارند، مسأله مهمی است.
بنده خدایی روضه میخواند، نماز جماعت و سخنرانی و آخر شب هم شام میداد. یک عده آدمهای سر کوچه فقط وقت شام میآمدند. این صاحبخانه گفت: شما خجالت نمیکشید. نه نماز جماعت میآیید. نه سخنرانی، فقط آخر روضه که سفره میدهیم شما میآیید. به اینها برخورد. رفتند! شب امام حسین(ع) به خواب این صاحبخانه آمد. گفت: چرا اینها را رد کردی؟ گفت: آقا نه نماز میخوانند، نه روضه گوش میدهند. حضرت فرمود: ببینم شبهای دیگر هم خانهی تو میآیند، یا چون پرچم امام حسین است میآیند؟ اگر برای تو بود باید شبهای دیگر هم بیایند. وقتی پرچم امام حسین است اینها میآیند. یعنی چه؟ اینها من را دوست دارند. برو عذرخواهی کن. ایشان سر کوچه رفت و گفت: آقا دیشب من به شما گفتم، چرا فقط وقت شام میآیید قهر کردید، من معذرت میخواهم. امام حسین دیشب به خواب من آمد، و گفت: اینها به خاطر تو نمیآیند، به خاطر من میآیند. و لذا در طول سال در خانهی تو نمیآیند. وقتی پرچم امام حسین است میآیند. من از شما معذرت میخواهم. اینها را آورد و اینها کلافه شدند و عوض شدند.
قرآن یک آیه دارد میگوید: چنان پاتک بزن که طرف بپکد. «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ» (مؤمنون/96) یعنی طرف را بپوکاند. یعنی طوری برخورد کن که طرف وا برود. علت اینکه بعضی در نماز سنگین هستند، به خاطر این است که ما، یعنی بنده ضعیف بودم. باید یک طوری خدا را معرفی کنم که این جوان نسبت به خدا بپوکد. پوکید بلند میشود نماز میخواند.
5- تواضع فرزندان در برابر والدین
یک فیلمی را بارها تلویزیون نشان داد، من هم بارها گفتم. یکبار دیگر هم میگویم. بعضی چیزها را صد بار هم بگویی طوری نیست. خواهش میکنم این تکه حذف نشود. نگویند: قرائتی گفته است. پیرمردی با جوانی پارک رفتند، پیرمرد از بچهاش پرسید، این چیه؟ گفت: گنجشک است. بعد از چند لحظه گفت: این چیه؟ گفت: یکبار دیگر هم گفتی، گنجشک است. دفعه سوم پیرمرد از جوان پرسید این چیه؟ گفت: گفتم: گنجشک است. دفعه سوم جوان سر پدرش داد زد. پدرش بلند شد چند متر رفت و یک دفتر خاطره آورد. گفت: صبر کن دفتر خاطره را برایت بخوانم. آنوقت صفحه را آورد. گفت: ببین در این صفحه چه نوشتم. زمانی با عزیز سه سالهام پارک رفتم. تو سه سالت بود الآن مثلاً 25 ساله هستی، سه ساله بودی. در همین پارک آمدیم. از من پرسیدی این چیه؟ گفتم: عزیزم این گنجشک است. بعد از دو دقیقه گفتی: آقاجان این چیه؟ گفتم: قربانت بروم گنجشک است. 27 بار از من پرسیدی این چیه؟ من هی گفتم قربانت بروم گنجشک است. تو 27 بار از من پرسیدی من سرتو داد نزدم. من سه بار پرسیدم تو سر من داد زدی. این پسر پوکید، اصلاً وا رفت. بلند شد پدرش را در بغل گرفت و عذرخواهی کرد.
ما باید مردم را نسبت به دین وا ببریم. «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) نماز که سنگین است، چون مردم خاشع نیستند. خشوع یعنی بپوکد، یعنی وا برود. یعنی اینقدر باید لطف خدا را بگوییم، تا این شرمنده شود. یک ماه رمضان برایت آوردم، گفتم: یک آیه خواندن یک ختم قرآن! یک آیه قرآن نخواندی؟ طرف شرمنده میشود. ماه رمضان را به تو دادم یک نفس کشیدن ثواب «سُبْحَانَ اللَّه» دارد. دههی سوم است. دارد تمام میشود. گفتم: دعایتان مستجاب میشود. گفتم: صد میلیون به تو دادیم، بیست میلیون خمسش است. بده! امام جواد فرمود: ضامن هستم خمس بدهید، مالتان کم نشود. امام جواد ضامن شده است. خمست را بده. 15 کیلو، 20 کیلو گندم یک کیلویش را زکات بده. خدا یک بیستم هم سهم ندارد. یعنی اینقدر باید بگوییم، تا این مردم نسبت به خدا و دین شرمنده شوند. خشوع که پیدا کردند، مثل برنجی که آب میکنند خیس میخورد. این را باید خیس کنند. «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»،«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان». ایمان را دوست دارد.
بدها هم خوبها را دوست دارند. گاهی وقتها چند تا دزد با هم شریک میشوند یک ماشین برمیدارند، خانهای را میچاپند، وقتی میخواهند تقسیم کنند، میگویند: ببین! اصلاً کل مالش دزدی است. ولی میگوید: عدالت! کسی میگوید: عدالت که خودش دزد است. یعنی دزدها هم در تقسیم مال دزدی گاهی میگویند: عدالت. یا مثلاً فحش میدهند. میگوییم: بابا جان، زشت است. تو مسلمانی، حرف بد زدی. میگوید: حقش است، حقش است. گاهی میگوید این فحشها از نان شب برای مردم واجبتر است. یعنی اسم فحش را حق میگذارد و نان شب.
مرد مسئول تأمین هزینهی زن است. حتی پیغمبر… میدانید خانمها کدام عکس از امام را بیش از همهی عکسها دوست دارند؟ بارک الله بگویید… آنکه چای میریزد. امام یک عکس دارد که چای برای حاج خانم میبرد. زنها میگویند: این آقای خوبی است. ببین چطور برای خانمش چای میبرد؟ موسی گفت: بروم برای شما آتش بیاورم گرم شوید.
6- تأمین مسکن بر عهده مرد
در مسکن زن تابع شوهر است مگر اینکه در عقد قید کند حسابش جداست. و لذا قرآن راجع به آدم و حوا همه را جفت جفت میگوید. میگوید: «کُلا» با هم از این میوه بخورید. «لا تَقْرَبا» (بقره/35) با هم دور این میوه نروید. «شِئْتُما» همه را الف تثنیه آورده یعنی جفت! به خانه که میرسد نمیگوید: «اسکنا» میگوید: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُک» (بقره/35) نمیگوید با هم مسکن، میگوید: «اُسکُن» تو مسکن بگیر، بعد میگوید: خانمت. اینکه همه را میگوید: باهم، با هم، باهم، با هم،چند تا کلمه را هی میگوید: با هم، با هم، با هم، با هم، به مسکن که میرسد میگوید: تو و خانمت! نمیگوید: با هم! از این آیه من استنباط میکنم، فکر میکنم میخواهد بگوید: در مسکن اختیار با مرد است.
البته زن میتواند در عقد شرط کند که اختیار مسکن با من باشد. یک خانمی را سراغ دارم یک چنین شرطی کرد و پدر شوهرش را درآورد. گفت: من زن تو میشوم به شرطی که از این شهر من را بیرون نبری. هیچی! آقا هم قبول کرد و بعد همه طلبهها رفتند شهرهای بزرگ مجتهد شدند، این آقا به خاطر اینکه اسیر خانمش بود، به جایی نرسید. زنها میتوانید شما شوهرهایتان را بدبخت کنید. (خنده حضار) ولی آزاد بگذارید بگو: هرجا رشد تو بیشتر است، من هم عقب تو میآیم. حالا آنجا مثلاً خانهی ما صد متر است باید برویم خانه 40 متری. از مسکن بگذر شوهرت رشد کند و به عکس. گاهی هم مرد در خانه کار بکند زنش رشد کند. من آیت اللهی را سراغ دارم که بچهداری میکرد. به او گفتند: بچهداری میکنی؟ گفت: بله، زن من سواد نداشت، گفتم: کلاس نهضت سوادآموزی برود، خودم عصرها دو ساعت بچهداری میکنم. من بچهداری کنم که زن من رشد کند. باسواد شود. هم مرد فداکاری کند که زنش رشد کند، و هم به عکس.
تمام اعضای خانواده میتوانند پیشنهاد بدهند. آخر گاهی وقتها، در خانهها میگویند: دختر که حرف نمیزند، به شما ربطی ندارد. این حرفها چیست؟ قرآن میگوید: یکی از دختران شعیب، به شعیب گفت: «یا أَبَتِ» بابا جون! «اسْتَأْجِرْه» (قصص/26) این جوان را اجیرش کن، این آدم خوبی است. پیشنهاد داد. پسر پیشنهاد بدهد. گاهی وقتها یک پیشنهادات خوبی افرادی میدهند. چه کسی گفت: ما بیشتر از همه میفهمیم؟ اصلاً این غلط است که بگوییم: تهرانیها میفهمند، مثلاً فلان شهر نمیفهمد. باید همه نظرهایشان را بدهند. گاهی وقتها یکی از راه دور یک پیشنهادی میدهد، که تمام مسئولین مرکز توجه به این پیشنهاد ندارند. امام رضا با بردهی سیاه پوستش مشورت کرد، گفت: خواهش میکنم. گفت: خواهش میکنم ندارد. اشکال دارد چیزی را خدا به ذهن تو بیاندازد که به ذهن ما نیاندازد؟ پیشنهاد آزاد است. دختر و پسر هم ندارد.
زن در مالکیت مستقل است. زن ممکن است سرمایهدار باشد. ارث پدر داشته باشد، شغلی، هنری، بتواند پولدار باشد و مرد حق ندارد پولهای خانمش را بگیرد. و حتی در مهریه قرآن میگوید: «وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْه» (نساء/20) «قنطار» یعنی مال زیاد، اگر مال زیادی هم مهر خانم کردید، پس نگیرید.
7- استقلال زن در انتخاب عقیده
زن در مکتب مستقل است. اگر زن و شوهر کافر هستند، زن مسلمان میشود. زن که مسلمان شد دیگر شوهرش بر او حقی ندارد. به زن مسلمان میگوید: بیا سمت مسلمانها. خوب وقتی آمد سمت مسلمانها، چند تا چیز میخواهد. اول شوهر کافر چه گناهی کرده؟ چون شوهر کافر پول داده، مهریه کرده. میگوید: «آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا» (ممتحنه/10) اول پول آن کافر را بدهید. بگویید: زنت مسلمان شده، جزء مسلمانها آمده، آن زمانی که زن تو مسلمان نبود فلان مبلغ خرج مهریه کردی. مهریهاش را حکومت اسلامی به آن شوهر کافر بدهد. یعنی چه؟ یعنی اسلام میگوید: حق کافر را هم نباید خورد. پس به کافر هم باید پول داد. این یک مورد.
زن که میآید، خوب غریزهی جنسی دارد، شوهر میخواهد. میگوید: مانعی ندارد مسلمانها با این ازدواج کنند. بعضی میگویند: او را برگردانیم. میگوید: نه! او را برنگردانید. در مسلمانها ازدواج کند. زندگی عادلانه داشته باشد، ضرری هم که آن کافر داده به او بدهید. چه دینی داریم!
شیر که معلوم است، هیچ چیزی شیر مادر نمیشود. چه تبلیغاتی برای شیر خشک کردند، حالا چند سال است کنگرهای در ایران میگیرند. اخیراً هم کنگرهی بین المللی دارند. کشورهای دنیا جمع میشوند، میگویند: چه خاکی بر سرمان شد، شیر خشک به بچهمان دادیم. چند تا از این کنگرهها را هم من رفتم سخنرانی کردم. اهمیت شیر مادر در قرآن و روایات. هیچ چیزی شیر مادر نمیشود. فقط مهندسی خدا را، واقعاً در دعای جوشن کبیر فقط یا مهندس نداریم! ولی خدا هرچه بخواهی مهندسی کرده است. که چه چیزهایی… شما شیر مادر را بردار، هر رقم با هم ترکیب کنی، شیر مادر نمیشود. تمام چیزهایی که اسلام گفته این رقمی مصرف کنید، اگر انجام ندهیم در آینده کنگره خواهیم گرفت. حالا بگذار ما برویم سرمان به سنگ بخورد. در شیر مادر سر ما به سنگ خورد، حالا داریم برمیگردیم.
زن مطلقه مجبور نیست بچهاش را شیر بدهد. میگوید: «فان ارضعن» اگر شیر دادم. اما هیچ مادری نیست که بچهاش را شیر ندهد. مگر میشود مادر،مادر باشد و به بچهاش شیر ندهد. ولی خوب قرآن در عین حال برای زن آزادی گذاشته که میتواند بگوید: من شیر نمیدهم. اگر شیر میخواهی پول بده. بعد اگر مادر گران حساب کرد، پدر اجازه دارد که یک دایه بگیرد. یعنی هم زن آزاد است و هم شوهر آزاد است. زن آزاد است بگوید شیر نمیدهم، مرد هم آزاد است که بچه را بگیرد، بدهد به یک دایه که ارزانتر بگیرد. البته اینها اگر و مگری هست. وگرنه وجود خارجی باید «إِنْ شاءَ اللَّه» در جامعه ما نداشته باشد. منتهی قرآن چون میخواهد همه حقوق را دقت کند، حتی این تبصرهها را هم دیده است.
8- تعیین مهریه و پرداخت آن به زن
پرداخت مهریه، مهریه باید معین باشد. «تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَریضَهً» (بقره/236) هرچه عربی میخوانم قرآن است. مهریه باید معین باشد. حقوق کارگر باید معین باشد. یک روز امام رضا دید یک کارگری کار میکند. به رییس کارگرها گفت: چقدر با این طی کردی؟ گفت: این بدبخت است هرچه بدهی میگیرد. امام رضا عصبانی شد. گفت: مگر من نگفتم طی کنید؟ این مقدار طی کنید. منتهی شب یک چیزی اضافه بدهید. یک چیزی اضافه بدهید آیهاش کدام است؟ «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء/173) یعنی مزدت را به تو میدهم، یک چیز هم اضافه، «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» طی کنید، منتهی یک چیزی اضافه بدهید. نگو: چون فقیر است، هرچه بدهیم برمیدارد.
پرداخت مهریه ضروری است. «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن» (نساء/4) «آتوا» یعنی باید مهریهی خانم را داد. اگر خانم یک بخشی از مهریهاش را به شوهر بخشید، خدا میفرماید: حلالترین چیزها همین است. اصلاً آدم از چیز مفت خوشش میآید. شما هم همینطور هستید؟ آدم از چیز مفت خوشش میآید. میگفت: از عسل شیرینتر چیست؟ گفت: سرکهی مفت! سرکهی مفت از عسل هم شیرینتر است. قرآن میگوید: اگر خانم مقداری از مهرش را بخشید، این برای مرد «هَنیئاً» (نساء/4) یعنی گوارا باشد. زنها هم گول نخورند. یکبار تحت تأثیر قرار میگیرند، مهرش را به شوهرش میبخشد. حالا دوستش دارد، قربانش میرود، میگوید: مهرم حلال، بعد میگوید: چه غلطی کردیم؟ چه خاکی بر سرمان کردیم؟ یک مرتبه هم غیظ میکند شوهرش را برای مهریه به زندان میکشد. یک مرتبه دوستش دارد کلش را میبخشد. در کشور ما افراط و تفریط زیاد است. یا چهل ستون یا بیستون! بابا چهار ستون. میروی کرمانشاه میشود بیستون. اصفهان میروی چهل ستون میشود. یعنی افراط و تفریط. محرم همهی شبکهها سینه میزنند. عید هم همه شبکهها دلقک بازی میکنند. یک شبکه بگذارید که اگر کسی نخواست عزاداری کند، چیز دیگر گوش بدهد. یک شبکه هم بگذارید که اگر نخواست چرت و پرت گوش بدهد، البته همه برنامهها چرت و پرت نیست. ولی حالا من… یک راهی باید باشد که هیچکس در جمهوری اسلامی به بن بست کشیده نشود. مهریه هرچه باشد باید پرداخت شود. مهریه راجع به ازدواج است. غیر از ازدواج رفاقتها و رابطههای دختر و پسر و زن و مرد اگر رابطه حلال نباشد، درآمد هم حرام است. مهریه فقط در مقابل ازدواج حلال است. وگرنه قرآن میگوید: «وَ لا مُتَّخِذی أَخْدانٍ» (مائده/5) یعنی نکند با یک خانمی با یک دختری رفیق شوی به او پول بدهی. آن پولها قطعاً حرام است. کما اینکه خود کار هم حرام است، پولش هم حرام است.
زمان شیر دادن باید دو سال باشد. اگر خواستند بچه را از شیر بگیرند، زن و شوهر باید مشورت کنند. قرآن میگوید: «تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ» (بقره/233) «تَراضٍ» یعنی هردو باید راضی باشند. زن و شوهر، «تَشاوُرٍ» یعنی هردو باید مشورت کنند. زن و شوهر یعنی پدر و مادر، باید راضی باشند، بعد از مشورت بچه را از شیر بگیرند. پدر و مادر اگر خواست بچه را منحرف کند، بچه حق ندارد گوش بدهد. در قرآن داریم «فَلا تُطِعْهُما» (عنکبوت/8) اگر پدر و مادر خواستند تو را منحرف کنند، اینکه گفتند: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/83) معنایش این نیست که اگر لیوان شراب هم به تو داد، بخور. اگر گفت: این کار را هم بکن، بکن. احسان در مرز قانون الهی. اگر پدر و مادر خواستند منحرفت کنند، دیگر نکن. حالا این مقدار دیگر بس است.
خدایا یاد ما بده وظیفهی ما چیست، توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفهی ما چه چیزی نیست، تقوا بده دوری کنیم.