وسواس، خطرات و راه درمان آن

1- وسواس، تکذیب عملی دین و احکام آن
2- سوء ظن به مردم در اثر وسواس
3- گوشه‌گیری از مردم و محروم شدن از خیرات
4- وسواس، عامل بدبین کردن دیگران به اسلام
5- خاطره‌ای از شهید مظلوم دکتر بهشتی
6- وسواس، ترجیح سلیقه‌ی خود بر رضایت خدا
7- وسواس، مانع رسیدن به روح عبادت و نماز
8- راه درمان وسواس، بی‌اعتنایی به شکیات

موضوع: وسواس، خطرات و راه درمان آن

تاریخ پخش: 18/06/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

تقریباً ما سی سال است که در تلویزیون هستیم. حدود 17، 18 سال پیش، یک بحثی کردم راجع به وسواسی. بحث ما دهان به دهان‌ها پیچید که قرائتی در تلویزیون یک بحث وسواسی کرده، او به او زنگ زد. او به او زنگ زد. مرتب نوار خواستند. آمدند نوار، نوار، نوار، و بعد از این ماجرا هنوز هم متأسفانه، جمعی در خانه‌ها در بسیاری از فامیل‌ها، آدم‌های وسواسی هستند. حالا یا در فکرشان وسواسی هستند. یا در عقیده وسواسی دارند. یا در آب ریختن و نجس و پاکی وسواسی دارند. یا خیلی… من فکر کردم که این بحث وسواسی را یک مرتبه دیگر مطرح کنم، چون هم 15، 16 سال از این ماجرا گذشته و هم یک سری آدم‌ها وسواسی‌ها از دنیا رفتند، یک سری تازه رشد کردند. باز وسواسی هستند. بحث امروزمان وسواسی است. اینکه الآن می‌گویم، می‌خواهم بگویم: اگر کسی می‌خواهد ضبط کند برای همسرش، برای دختر خاله‌اش، پسرعمویش، اگر کسی می‌خواهد ضبط کند قبل از اینکه من بحث را شروع کنم پای تلویزیون ضبط کند. چون الآن دیگر هم بسیاری از تلفن‌های همراه ضبط صوت دارد. هم در خانه‌ها ضبط صوت است. چون این یک بلایی است که هرکسی هم، وسوسه در هر خانه‌ای بیافتد همه‌ی خانه را به عذاب می‌کشد. موضوع بحث ما وسواسی است. یک صلوات ختم کنید تا اینهایی که قلم و کاغذ می‌خواهند آماده کنند، نوار می‌خواهند تهیه کنند، می‌خواهند دقت کنند، می‌خواهند تلفن کنند به دختر خاله‌اش، پسر عمویش که آقا این بحث امشب را گوش بده. اگر کسی می‌خواهد زنگ بزند سریع زنگ بزند که این بحث را گوش بدهد. چون وسوسه یک بلایی است. خوب پس موضوع بحث ما وسواس و وسوسه است. (صلوات حضار) خوب، عرض کنم که وسواسی حدود بیست خلاف از او سر می‌زند. خطر وسوسه! بیست خطر برای وسواس.

1- وسواس، تکذیب عملی دین و احکام آن

خطر اول اینکه: 1- تکذیب دین و نبوت و امامت و مرجعیت. البته تکذیب عملی. تکذیب عملی. قلباً قبول دارد. وسواسی قلباً خدا و پیغمبر را قبول دارد. منتهی در عمل قبول ندارد. چون خدا می‌گوید: پاک شد. وسواسی می‌گوید: خدایا ببین دروغ می‌گویی. پاک نشد. نبوت، نبی می‌گوید: پاک شد. وسواسی می‌گوید: یا رسول الله! دروغ می‌گویی. پاک نشد. امامت می‌گوید: پاک شد. وسواسی می‌گوید: پاک نشد. مرجعیت می‌گوید: پاک شد. امت می‌گویند: پاک شد. مردم می‌گویند: پاک شد. وسواسی می‌گوید… وسواسی نمی‌گوید: من خدا را قبول ندارم. وسواسی‌های ما مسلمان هستند. متدیّن هستند. آدم‌های خوبی هستند. در عقیده قبول دارد. در عمل قبول ندارد. خوب این خیلی خطر است که انسان…

دومین خلاف وسواسی اسراف است. وسواسی گرفتار اسراف می‌شود. حالا اسراف در چه؟ اسراف در عمر،آب، مال، برق، خطر اسراف. در ساختمان، در اشیا، در هر چیزی اسراف می‌کند. لباس را مرتب می‌شوید. فرش را مرتب می‌شوید. شیلنگ می‌گیرد به سقف و به دیوار و به یخچال و به رادیو و تلویزیون و… یعنی اسراف در همه چیز است. عمرش را هدر می‌دهد. آب را هدر می‌دهد. ساختمان را خراب می کند. چیزهای در خانه را خراب می‌کند. فرش را خراب می‌کند. آنوقت هریک از اینها یک گناه کبیره است. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید: دور ریختن نصف لیوان آب هم اسراف  است و اسراف گناه کبیره است. وسواسی نصف لیوان آب که دور نمی‌ریزد. یک وقت می‌بینی یک حوض آب را … می‌گوید: یک سوسک آمد رفت. مگر سوسک نجس است؟ یک موش آمد رفت. خوب مگر موش اگر از یک جایی برود، نجس می‌شود؟ خوب موش آمد رفت. دیگر… بله اگر نجاستی از بدن موش خارج شد… گربه آمد رفت. خوب مگر گربه آمد از یک جایی رفت، نجس می‌شود؟ وسواسی گناه کبیره می‌کند. عمرش را تلف می‌کند. و این هم دو.

2- سوء ظن به مردم در اثر وسواس

3- یکی از گنا‌هانی که وسواسی انجام می‌دهد سوء ظن به مردم است. سوم گناهی که می‌کند بدبینی به مردم. چون می‌گوید: مردم لا ابالی هستند. من پاک هستم. من تمیز هستم. من کسی را سراغ دارم که شوهرش مکه می‌رود، عمره می‌رود، مشهد می‌رود، عقب شوهرش نمی‌رود. می‌گوید: می‌ترسم چادرم به اتوبوس‌ها مالیده شود، آن صندلی که نشستم… حاجی سراغ دارم تا مکه آمد. اعمال حج را انجام نداد. گفت: می‌ترسم منا و عرفات بروم، آنجا در بیابان شیلنگ نباشد. از مکه… یعنی از ایران تا مکه می‌رود، کنار کعبه از حج محروم است. چقدر… سوء ظن به مردم. قرآن هم می‌گوید: سوء ظن به مردم، گناه است. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/12) سوء ظن گناه است. مردم را تحقیر می‌کند. می‌گوید: مردم لا ابالی هستند. تحقیر مردم گناه است. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِنا» روایت داریم اگر کسی، کسی را تحقیر کند، نمی‌شود کسی را تحقیر کرد.

چهارم: به مردم تهمت می‌زند. چهارم: تهمت به مردم. تهمت به دیگران.

3- گوشه‌گیری از مردم و محروم شدن از خیرات

پنجم، انزوا، گوشه‌گیری. وسواسی گوشه‌گیری می‌کند. چون می‌ترسد در میان مردم برود، مالیده شود، مادربزرگ هست، که نوه اش که در خانه‌اش می‌آید همه‌ی خانه را به شیلنگ می‌بندد. می‌گوید: این بچه مثلاً لباسش آلوده شد. راه رفت. لابد، لابد، لابد، لابد، از پشت بام شروع به شیلنگ گرفتن می‌کند. خوب…

وسواسی محروم می‌ماند. محروم شدن، گوشه‌گیری، و محروم هم کنارش بگذاریم. گوشه‌گیری و محروم شدن. چون خودش را محروم می‌کند. در مجالس، در کتابخانه، خیلی جاهایی که مردم می‌روند نمی‌رود. دائم خودش را کنار می‌کشد.

حالا وسواسی التقاطی است. التقاطی یعنی یک تکه از دین می‌گوید. یک تکه هم از سلیقه‌ی خودش قاطی می‌کند. می‌گوید: بله، دین گفته: بشوی، خوب بله دین می‌گوید:… من هم سلیقه‌ام این است که اینقدر آب بریزم. یعنی دربست بنده‌ی خدا نیست. می‌گوید: بنده‌ی خدا و بنده‌ی خودم. دین گفته: آب بکش. من هم می‌گویم: این مقدار آب بکش. یعنی وسواسی دینش دین صاف نیست. دینی همراه با سلیقه‌های شخصی است. التقاطی.

وسواسی گاهی به بدعت کشیده می شود. چون می‌گوید: اینکه من انجام می‌دهم پاک است. چیزی که جزء دین نیست جزء دین حساب می‌کند. دین مثلاً می‌گوید: با یک لیوان پاک شد. وسواسی می‌گوید: نه! با یک لیوان پاک نشد. باید با چهل تا لیوان پاک شود. آخر کسی که چیزی را که جزء دین نیست، جزء دین قرار بدهد. این بدعت است. معنای بدعت این است می‌گویند: فلانی در دین بدعت گذاشت. یعنی چیزی را که جزء دین نیست آورد گفت: جزء دین است. دین اینطور می‌گوید. چند تا شد؟ هفت تا!

4- وسواس، عامل بدبین کردن دیگران به اسلام

هشتم؛ بدبین کردن مردم به دین. مردم نگاه می‌کنند دین این است. اگر دین این است ما این دین را قبول نداریم. مردم از دین فرار می‌کنند. طوری ما باید عمل کنیم که مردم خوش‌بین شوند. آخوند خوب آخوندی است که طوری عمل کند که اگر خواستگار برای دخترش آمد، دختر آخوند هم زن طلبه شود. اما اگر این آخوند طوری زندگی کرد که این دخترش گفت: من دیگر زن آخوند نمی‌شوم، چون زندگی مادرم را دیدم. مادرم… باید آدم طوری زندگی کند که… مذهبی باید… حجاب باید طوری باشد، دین باید چه طور باشد؟ اخلاق باید طوری باشد که به دیگران هم بگوییم: بیایید مذهبی شوید. طوری مذهبی نباشیم که بگویند: اگر دین این است ما نیستیم. یعنی باید قیمت تعاونی حساب کنیم که مشتری شوند. نه از اصول کم کنیم. از اصول کم نمی‌کنیم. از سلیقه‌های خودمان کم کنیم، دین به طور طبیعی پیش می‌رود.

5- خاطره‌ای از شهید مظلوم دکتر بهشتی

خدا شهید مظلوم دکتر بهشتی را رحمت کند. سی سالی است که تقریباً انقلاب شده است. ده سال قبل از انقلاب ایشان، نماینده آیت الله العظمی بروجردی بود در هانبورگ آلمان. چند سال آلمان بود و آمد. من هم حدود چهل سال پیش طلبه‌ی جوانی بودم. تازه کاشان جوان‌ها را جمع کرده بود، تخته سیاهی و تا شنیدیم ایشان آلمان بوده، دیدنش رفتم. گفتیم: آقا شما برای جوان‌های آلمان چه می‌گفتی؟ ایشان گفت: چطور؟ گفتم: من هم می‌خواهم برای جوان‌های کاشان بگویم. یک جمعی آنجا خندیدند. ما فکر کردیم سوالمان بیخود بود. یک خرده عقب نشینی کردیم که این چه سوالی بود کردیم. یک مرتبه دکتر بهشتی خدا رحمتش کند. گفت: خنده‌ی شما بی‌ربط بود. سوال قرائتی درست بود. چون جوان‌های کره‌ی زمین نیازهایشان یکی است. مثل اینکه بگوییم: مثلاً آمریکا تشنه‌شان می‌شود چه می‌کنند؟ خوب آب می‌خورند. خوابشان گرفت، چه می‌کنند؟ می‌خوابند. چیزهای طبیعی که شرق و غرب ندارد. گفت: نیازهای همه‌ی مردم یکی است. من در اروپا، این چند سالی که بودم به نتایجی رسیدم. یکی از نتایج این است که ما اگر دو تا کار بکنیم اسلام پیش می‌رود. یکی اسلام را از مسلمان‌ها جدا کنیم. بگوییم: اسلام خوب است. مسلمان خراب کرد. اسلام را از مسلمان‌ها جدا کنیم. چون خود اسلام خوب است. عمل ما خوب نیست. مثلاً ماشین خوب است. اما اگر یک چند نفر بی‌کله رانندگی کردند آدم از ماشین وحشت می‌کند. ماشین که بد نیست. بی‌کله رانندگی کردن بد است. سینما که بد نیست. فیلم بد، بد است. تکنولوژی که بد نیست. خیلی‌ها از اینترنت استفاده‌ی علمی می‌کنند. خیلی‌ها هم نشستند دنبال هوس‌هایشان هستند. در اتاق پای اینترنت دارد هوس بازی می‌کند.خوب این دارد جوانی‌اش را در اتاق آتش می‌زند. دلش هم خوش است. فردا می‌بیند هیچ چیز در دستش نیست. جز اینکه به هوس خودش رسیده است. افرادی از اینترنت رشد می‌کنند. افرادی از اینترنت عیاشی می‌کنند. برق خوب است. بعضی از این برق استفاده‌ی خوب می‌کنند. بعضی استفاده‌ی بد می‌کنند. چاقو، می‌شود در شکم مردم زد. می‌شود در شکم هندوانه زد. امکانات خوب است. گفت: یکی اسلام را از مسلمان‌ها جدا کن. شنیدم یک کسی هم یک کتاب نوشته، اسم کتابش این است. «الاسلام شی و المسلمون شی آخر» این یکی. یکی هم خرافات را از اسلام جدا کن. ببینید هرکسی تشنه‌اش که شد می‌خواهد آب بخورد. اما اگر در این لیوان مگس بود، شما به خاطر این مگسی که در لیوان افتاده از آب دست می‌کشی. یعنی آب را می‌خواهی به خاطر اینکه این مگس اضافه شد. دین را می‌خواهی، به خاطر اینکه خرافات به دین اضافه شده، آدم به خاطر خرافات دست از دین می‌کشد. عشق به امام حسین. چه کسی هست که عاشق امام حسین نشود؟ اصلاً می‌شود کسی مردانگی، شجاعت، اخلاص، ایثار، کمالات امام حسین را بشنود عاشق نشود؟ منتهی ما یک طوری عزاداری می‌کنیم که افرادی می‌گویند: این رقمی ما که نمی‌توانیم. آنوقت کنار خیابان می‌ایستند نگاه می‌کنند. طوری عزاداری نمی‌کنیم که همه کنار خیابانی‌ها بیایند ملحق شوند. اگر ما عزاداری‌مان اینطور باشد، همان سخن خود امام حسین را در عزاداری می‌گوییم. می‌گوییم: «هیهات من الذله» امام حسین می‌فرمود: زیر سم اسب می‌روم، زیر بار زور نمی‌روم. سر به نی می‌دهم، اما سر پهلوی ناکس خم نمی‌کنم. این رشادت، این شهامت را هر تحصیل کرده‌ای، هر جای کره‌ی زمین باشد می‌گوید: بارک الله! درود بر این مرد. اما طوری عزاداری می کنیم که خوب طرف، حالا یک وقت در قرآن آمده، حدیث آمده، که نیامده. سلیقه‌ی شخصی است. پای سلیقه‌ی شخصی چرا من عقب سلیقه‌ی شخصی شما بروم؟ گاهی هم می‌آیند از من آخوند مجوز می‌گیرند. شما اجازه می‌دهی؟ جالب این است که آنوقت آخوند عقب عوام هم می‌رود. به جای اینکه عوام عقب علما بروند، گاهی علما عقب عوام می‌روند. این یک رقم خاصی عزاداری می‌کند، به آقا هم می‌گوید: بنویس جایز است! یا خوشش می‌آید. یا اصلش، اگر یک آقا بگوید: جایز است، یک آقا بگوید: جایز نیست، فتوای آن کسی را چاپ می‌کند و پخش می‌کند که می‌گوید: جایز است. چون این آقا را برای خودش می‌خواهد. اگر آقا بگوید: جایز نیست می‌گوید که: نه این آقا هم ولایتش ضعیف است. آقا خوب است که آن چه ما می‌خواهیم. آقا را برای خودمان می‌خواهیم. خودمان را برای دین نمی‌خواهیم. علمای دین را می‌خواهیم، اگر فتوایشان به سلیقه‌ی ما خورد عکسش را چاپ می‌کنیم. قربانت بروم می‌رویم. پایش را می‌بوسیم. دستش را می‌بوسیم. اما اگر این آقا طبق سلیقه‌ی من فتوا نداد، می‌گوییم… خیلی مشکل است. یعنی یک وقت‌هایی امتحان پیش می‌آید. آدم می‌بیند که کار گیر است.

دکتر بهشتی می‌گفت: اگر می‌خواهید اسلام پیش برود دو تا کار بکنید. 1- خرافات را از دین جدا کنید. 2- مسلمان‌ها را از دین جدا کنید. اسلام ناب… امام (رضوان الله تعالی علیه) اواخر عمرشان دائم می‌گفت: اسلام ناب، اسلام ناب، می‌گفتیم: اسلام ناب چیست؟ اسلام ناب یعنی اسلامی که سلیقه‌های افراد و خرافات و حواشی در آن نداشته باشد. خود اسلام، خود اسلام پیش می‌رود. حالا…

6- وسواس، ترجیح سلیقه‌ی خود بر رضایت خدا

9- برتری دادن هوای نفس بر رضای خدا. این هم یک اشکال وسواسی است. رضای خدا این است. وسواسی می‌گوید: نه! من دلم پاک نمی‌شود. دلم! می‌گوید: دلم! می‌گوییم: خدا! می‌گوید: دلم، به دلم نچسبید. وسواسی دل خودش را و نفس خودش را بر خالق مقدم می‌داند.

10- وسواسی به خودش ظلم می‌کند. چون وسواسی ظلم به خودش می‌کند. وسواسی‌ها رنجور هستند. مریض هستند. مرتب دستش را در آب فرو می‌کند. مرتب آب مصرف می‌کند. به خودش ظلم می‌کند.

بعضی از وسواسی‌ها شهرت طلب هستند. هرکاری که شما را در جامعه از دیگران جدا می‌کند، می‌شود گفت: شاید حرام باشد. ببینید در رساله‌ی مراجع تقلید نوشتند که لباس شهرت حرام است. یعنی من یک لباسی بپوشم که همه نگاهم کنند. این لباس حرام است. خوب ببینم این لباس به خاطر این پشم و پنبه حرام است. پشم و پنبه که گناهی ندارد. اگر کسی موتور سوار است ولی یک طوری موتور سواری می‌کند که مردم خیابان نگاهش کنند، خوب این هم حرام است. چون این هم کار شهرت است. لباس شهرت حرام است، پشم که گناهی نکرده، می‌خواهد بگوید: کاری کنید که افکار عمومی را به خودت جلب کنی. در عروسی این رقم لباس بپوشیم که همه در عروسی زنانه یا مردانه همه اوه… اوه! خانه را طوری بسازیم که هرکس می‌آید اوه…! طوری رانندگی کنیم سوت بکشند. هرکاری که شهرت طلبی در آن باشد، خواسته باشیم یک کاری بکنیم که افکار دیگران را به خودمان جذب کنیم.

خوب وسواسی بنیانگذار یک خط کج در خانه است. چون مادر وسواسی ممکن است روی بچه‌اش اثر کند. همینطور که پدر راننده بچه‌هایش هم راننده می‌شوند، پدری که اهل مطالعه است، بچه‌هایش هم اهل مطالعه می‌شوند. پدر سیگاری، زمینه را برای سیگاری شدن بچه‌هایش فراهم می‌کند، بالاخره مادر وسواسی یا پدر وسواسی هم در نسلش ستم می‌کند. «مَن سَنَّ سُنَّهً سَیِئَهً» (بحارالانوار/ج71/ص204) روایات داریم که اگر کسی یک خط کجی را ایجاد کرد در یک خانه یا قبیله یا امتی، هرکس در طول تاریخ از آن خط برود گناهش را هم پای خودش می‌نویسند، که دنبال این خط رفته. هم پای آن بنیانگذار می‌نویسند.

7- وسواس، مانع رسیدن به روح عبادت و نماز

از لذت عبادت محروم است. به پوست اسلام مشغول است. وسواسی چون دائم دنبال نجس و پاکی و اینها هست نمازش با حال نیست. چون همه‌ی مخ و وقتش متمرکز روی نجس و پاکی است. ولذا از اسلام، به پوست اسلام مشغول است و از مغز اسلام… قرآن می‌فرماید: نماز به خاطر مغزش است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مؤمنون/1) چه کسانی هستند؟ «الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون‏» (مؤمنون/2) نماز به خاطر خشوعش است. گردو به خاطر مغزش است. بعضی پرتقال‌ها بزرگ است ولی آب ندارد. لامپ بزرگ است اما سوخته است. کلید را می‌زنی روشن نمی‌شود. لامپ بزرگ است اما سوخته است. لامپ سوخته را به هر سرپیچی بزنی روشن نمی‌شود. برق یک فاز و دو فاز و سه فاز ندارد. کسی از یک کسی پرسید چند دفعه تا حالا مکه و عمره آمدی؟ جواب داد گفت: لامپ سوخته را صد بار هم به کعبه وصل کنی روشن نمی‌شود. آدم‌هایی هستند یکبار مکه می‌آیند هرچه باید بگیرند می‌گیرند. آدم‌هایی که بنزینی هستند با کبریت اول آتش می‌گیرند. آدم‌هایی که خیس هستند هزار تا هم کبریت می‌زنی روشن نمی‌شود. خوب، از لذت عبادت محروم است.

آدم وسواسی دید بلند ندارد. چون مشغول خودش است.چشم اندازش همین خودم، لباسم، کتم، شلوارم، خانه‌ام، فرشم، آدم وسواسی دید بلند ندارد. یعنی فقط تا نوک دماغش را می‌بیند. چند تا شد؟ 14 تا…

15- آدم وسواسی اهل تعاون نیست. همکاری با کسی نمی‌کند. دائم فاصله می‌گیرد. همکاری نمی‌کند. گاهی وسوسه خانواده‌ها را به طلاق کشانده می‌شود. زندگی را تلخ می‌کند. وسواسی زندگی را تلخ می‌کند یا به طلاق… تلخی یا طلاق؟ یا «ت» دو نقطه‌ی تلخ، یا «ط» دسته دار طلاق؟! یا تلخی یا طلاق. همسر وسواسی، دختر وسواسی، پسر وسواسی، وسواسی کارهایش خنده‌آور است. مسخره است. می‌خندند. اصلاً مردم که نگاهش می‌کنند و کارهای خنده‌دار… و خیلی وسواسی‌ها گرفتار درد استخوان و رماتیسم و مرض‌هایی که به خاطر وسوسه این کار را کرده است.

خوب، ابعاد وسوسه، بعضی‌ها در نیت وسوسه می‌کنند. اصلاً نیت نمی‌خواهد. می‌گوید: حاج آقا آمدم نماز بخوانم یادم رفت بگویم: سه رکعت نماز مغرب، قربه الی الله! درست است. وقتی نماز می خواندی بادمجان که پوست نمی‌کندی. پیاز که سرخ نمی‌کردی. خوب نماز می‌خواندی. نیت این است که اگر بپرسند چه می‌کنی بگوید: من چه می‌کنم؟ شما وقتی می‌خواهی کتت را بپوشی می‌گویی که: اینجانب محسن قرائتی، دست راستم را در آستین راست می‌کنم. دست چپم را در آستین چپ می‌کنم.این حرف‌ها چیست؟ همینطور که کتتان را می‌پوشید. لباستان را می‌پوشید، نماز هم بخوانید. ما فکر می‌کنیم حواست را جمع کن با تو هستم. سه رکعت، نماز مغرب…! چغندر نمی‌پزم. نماز مغرب! اصلاً گفتن ندارد. مگر پیراهن می‌پوشید نیت می‌کنید؟ بعضی‌ها در نیت وسواسی می‌کنند. بعضی‌ها در عقائد وسواسی هستند. بعضی‌ها در طهارت و پاکی، بعضی‌ها در کارهای عادی، در معاملات، هرکسی یک گوشه‌ای، ابعاد وسوسه، شعاع وسوسه مختلف است. حالا چطور وسوسه می‌شویم؟ اول امکانات داریم. شیر آب دارد دائم می‌ریزیم. اگر می گفتند: برو این آب را یک کوزه، یک کوزه بخر، می‌گفتی: ننه! به خدا پاک شد. چون… آهان! چون اینها فرق می‌کند. مرحوم مطهری می‌گوید: آنهایی که در سامرا کنار رودخانه بودند، می‌گفتند: نه! وصل به کُر کن. چون کنارش دریا بود. آنهایی که نجف یک کوزه یک کوزه آب می‌‌خریدند، می‌گفتند: نه نه! دفعه‌ی اول پاک شد. یعنی یک خرده شکم که سیر است… گاهی چون امکانات زیاد است، آب زیاد است، هدر می‌دهیم. خیلی وسواسی‌ها چطور هستند؟ بیکار است. چون بیکار است به وسوسه افتاده است. بعضی وسواسی‌ها چون دوستشان، دوست وسواسی دارند. بعضی وسواسی‌ها به خاطر عوام فریبی، مقدس نمایی، شهرت طلبی، این کلکش است. حقه‌بازی‌اش است.‌ وگرنه تا مثلاً می‌بینید صدایش را عوض می‌کند. دارد حرف می‌زند. تا تلفن… بله! ببین، صبر کن ببینم قبل از گوشی چطوری حرف می‌زدی؟همینطور که با من حرف می‌زدی به این هم بگو: بله! چرا ژست می‌گیری؟ یعنی همین تا صدای تلفن را می‌شنود، تن صدایش را عوض می‌کند. این، گاهی وقت‌ها، یک مرض‌های این رقمی هم هست. مثلاً همه فلان نوشابه را می‌خورند، می‌گوید: برای من آن نوشابه را بیاورید. می‌گوییم: ببخشید! فرقی دارد؟ می‌گوید: نمی‌دانم فرق دارد! چون دیدم همه پپسی می‌خورند من می‌گویم: کانادا! تا می‌بینم همه کانادا، می‌گویم: پپسی! همه چای می‌خورند، می‌گوید: ببخشید برای من آب جوش بیاورید. تا آب جوش می‌خورند می‌گوید: برای من یک چای بیاورید. مریض است. یعنی دلش می‌خواهد کارهایش… آهان! اینها یک مرض است. امام کاظم فرمود: اینهایی که دست به یک کارهایی می‌زنند و الا خوب طبیعی برو. مثلاً حالا زلفت را اینطور می‌کنی که چه؟ این لباس را می‌پوشی چه بگویی؟ این کفش را پا می‌کنی که چه؟ کمبود داری؟ یک سری اینهایی که لُق لُق می‌کنند دلیل بر کمی‌شان است. ببین مشکی که کم آب دارد، دائم لُق لُق لُق لُق، این پیداست آب کم است.مشک پر سر و صدا ندارد. این جرق جرق‌ها برای پول خرده است. اسکناس هزاری هیچ نمی‌گوید. یک سری آدم‌هایی که دست به یک سری عمل‌هایی می‌زنند یک کمبودی دارند، کمال ندارد. علم ندارد. امتیازی ندارد. آنوقت مثلاً فرض کنید، با یک قیافه‌ای درست می‌کند که مثلاً بلکه با قیافه‌اش مردم را به خودش جلب کند. اینها مسئله‌ی مهمی است که…

نداشتن مربی، گاهی افرادی که وسوسه می شوند مربی ندارند. مربی دلسوز ندارند. گاهی از خطرات وسوسه غافل هستند. از یاد خدا غافل هستند. اینها خیلی… اینطوری آدم وسوسه می‌شود.

8- راه درمان وسواس، بی‌اعتنایی به شکیات

درمان وسوسه هم به این است که انسان تصمیم بگیرد بر مخالفت. بگوید: دو رکعت نماز می‌خوانم با… نه اینکه حالا بگوید. بگوید: با همین لباسی که می‌گویم: به دلم نچسبید، با همین لباس الله اکبر! امام صادق گفت: وسواسی «یَمْضِی فِی شَکِّه‏» (الکافی/ج3/ص358) به شکش اعتنا نکند. اعتنا نکند. بگو: پاک نشد. ولی پاک شد. پاک نشد، الله اکبر! تصمیم بگیرید دو رکعت نماز غلط بخوانید. تمام می‌شود. وسواسی دوایش در خودش است. تصمیم بگیرد نماز غلط بخواند. قصه حل می‌شود. با افراد عادی، کنار حوض برود. نگاه کند او هرچه آب ریخت، او هم آب بریزد. ببیند علما چقدر، امام وقتی وضو می‌گرفت با یکی دو تا مشت وضو می‌گرفت. این مرتب آب می‌ریزد. مرتب آب می‌ریزد. بابا ببین هرطور امام وضو گرفت، امام چطور نماز می‌خواند؟ مراجع چطور نماز می‌خوانند؟ ایام فراغتش را پر کند. توجه به عمل بزرگان بکند. یک سری دعاها مثل «لا اله الا الله» «تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الْقَیُّوم‏» (بحارالانوار/ج83/ص132) بگوید. اسلام می‌گوید: اگر چند تا غسل داری یک نیت کن که آب مصرف نکنی. مثلاً روز جمعه است. غسل جمعه هست. مثلاً حالا نیاز به حمام هم دارد. غسل جنابت هم دارد، می‌گوید: اگر ده تا غسل هم داری، همه را یک نیت کن. آب کم مصرف کن. به امام گفتند: فلانی وسواسی است، فرمود: در خمس و زکات هم وسواسی است یا در آب وسواسی است؟ اینکه تو می‌گویی: پاک نشد، بگو: نه خمس هم پاک نشد. یک دو میلیون دیگر هم بده. بگو: نشد یک دو میلیون دیگر هم بده. چطور در پول دادن وسواسی نیست. در آب وسواسی است؟ پیداست که… حالا، وسوسه خطرناک است. بعضی‌ها در انتخاب همسر وسواسی هستند. می‌گویند: نه این خوب نیست، باشد یکی دیگر بیاید. باشد یکی دیگر بیاید. ده تا خواستگار می‌آید رد می‌کند، دیگر خواستگار یازدهم به بعد قفل می‌شود. دیگر خواستگار نمی آید. در انتخاب همسر وسواسی هستند. بعضی در انتخاب شغل وسواسی هستند. بعضی در انتخاب دوست وسواسی هستند. قرآن دائم گفته: «ناس» «أَفیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاس‏» (بقره/199) همینطور که مردم می‌روند شما هم برو. عطسه‌ات مثل مردم باشد. سرفه‌ات مثل مردم باشد. افطاری‌ات مثل مردم باشد.نه می‌خواهم یک طوری سفره بیاندازم که مشابه آن در فامیل نباشد. کارهای من یکجا دیدم تابلو زدند که ساندویچ 16 کیلویی! هرکس در یک ربع این ساندویچ را بخورد، سوییچ یک ماشین برنده است. از سر تا پا احمقانه! یعنی اگر تصمیم بگیرند کار احمقانه بکنند، آخر یک ربع می‌شود 16… اصلاً کدام معده 16 کیلو غذا می‌گیرد؟ چه کسی می‌تواند 16 کیلو را یک ربع بخورد؟ جایزه‌اش احمقانه! ساندویچش احمقانه، خوردنش احمقانه، برندگی‌اش احمقانه، باختنش احمقانه، اصلاً یک ضرب در احمق،در احمق، در احمق، نتیجه‌اش این مسابقه می‌شود. آقا چند می‌دهی با یک نفس سه کیلو آبغوره را در یک لحظه سر کشم؟ قُل، قُل، قُل، قُل قُل، قُل مثلاً این چیست؟ این چه کمالی است که شما سه کیلو آبغوره را با یک نفس می‌خوری؟ این کجایش رشد است؟ یک سری کارها، کارهای احمقانه است. وسواسی خودش را به خدا بسپرد. هرکس  وسواسی دارد از همین الان یک دعا کنیم. بالاخره وسواسی‌ها بیمار هستند.

خدایا! همه‌ی وسواسی‌های ما را نجات بده. خواهرها و برادرهای وسواسی تصمیم بگیرید بگویید: همینطور که هست، هست. با یک لیوان آب وضو بگیرید، با یک آفتابه آب غسل کنید. نمازتان را طبیعی بخوانید. مثل باقی‌ها زندگی کنید. خدا باقی‌ها را دوست دارد. نه شما!

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3160

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.