امام علی (ع) و عدالت در حکومت -1
الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
ماه رمضان هشتاد و سه در استان کهکیلویه قرآن و اهل بیت را معنا میکردیم آیاتی که فوق فهم طبیعی بشر است که امامان ما دست ما را گرفتند به مرحلـﺔ بالاتری گذاشتند اصلاً معنای امام هم اینست(رفتند توی حسینـﺔ جماران گفتند جنگ جنگ تا پیروزی امام فرمود نه شما سبک میگیرید جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از جهان بعد این حرف قرآن است امام نقل کرد امام فرمود «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ» البقره/193 یعنی افراد عادی میگویند جنگ جنگ تا پیروزی) افراد همینکه دیدشان بزرگتر شد پشت پرده را هم میبینند انسان تا وقتی ازدواج نکرده همهاش میگوید خودم خودم زلفم کیفم شلوارم پالتوم همین که ازدواج کرد یک خورده خودم باز میشود میشود میشود خودم و زنم و مادر زنم و بچهام یعنی مدار. . . بعد وقتی معلم شد میشود خودم شاگردهایم وقتی پدر بزرگ شد میگوید خودم و ذریه و نسلم همینطور که شعاع وجودی هی توسعه پیدا میکند شعاع فکری هم هی توسعه پیدا میکنند شب قدر افرادی که دعا میکنند چند قسم هستند بعضیها غیر از نوک دماغشان و پشت پایشان همین مشکل امروز را میبینند خدایا مریضمان امشب خوب شود بچهمان هم کنکور قبول شود پول بنایی هم بدهیم قسط وام هم بدهیم یعنی هر چه دعا میکنند به خودش و قسطش و کنکور بچهاش جهازیهاش و نوهاش از یک متری عقب نمیآید.
1- چشم انداز حکومتِ جهانی امام زمان(علیه السلام)
یکی را میبینی دعا میکند مثل امام سجاد میگوید(اللهم اغن کل فقیر) همـﺔ فقیرها غنی شوند(اللهم اشبع کل جائع)(اللهم رد کل غریب)(اللهم فک کل اسیر) این یک مخ است مخ امام سجاد(علیه السلام) است که همه را میبیند البته این دعا وقتی مستجاب میشود که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید چون(کل فقیر) تا حالا نبوده و از این به بعد هم نخواهد شد که بگوییم هیچ وقت روی کره زمین فقیر. . . این دعایی است که چشم انداز اخیراً مسئولین مملکتی ما یک چیزی درست کردهاند بنام چشم انداز بیست ساله اینهایی که طرفدار حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند اینها چشم انداز چندین قرنه درست کردهاند گفتهاند(یملاء الارض) نه(یملاء) شهر ما، نه(یملاء) اداره و اتاق، (یملاء الارض قسطاً و عدلا) کرده زمین پر از عدل میشود آنوقت کسی که میخواهد کره زمین را پر از عدل کند اتاق خودش را لااقل پر از عدل بکند این پیشکش شما که آروزیت این است که کر? زمین را پر از عدل کند که یار امام زمان باشی اتاق خودت را از همین امشب از همین امروز. . . آقای مدیر کل آقای وکیل وزیر، اتاق خودت چه جوری است نمازخانه اداره چه جوری است؟ شما الان بین خودت و خدا چیزهای خوب را بردهای اتاق رئیس برای نماز خانه یک موکت پاره گذاشتهای توی راه پلهها، یعنی الان بین خودت و خدا خوبها را گذاشتهای برای محل مذاکره با شما اتاق سوپر دلوکس برای محلـﺔ مذاکره با خدا. . . صدها شهرک داریم همه چیزی دارد مسجد ندارد یعنی به فکر همه چیزی بودند به فکر نماز نبودند محلههایی داریم که خانهها همه چیزی ساخته شده ولی میگوئیم آقا شما که خانـﺔ صد متری پانصد متری چهل متری هر خانهای یکی یک متر هم پول برای مسجد بدهید اگر ندارید چطور هفتاد متر برای زندگیات ساختی؟ اگر داری تو که هفتاد متر ساختهای فکر کن هفتاد و یک متر یکی یک متر مسجد را بسازید ما بیائیم. . . ما همین الان توی محلـﺔ خودمان توی خانـﺔ خودمان گیر هستیم یک کسی یک مرغ داد به نوکرش گفت من میخواهم مرغ را با مغز گردو فسنجان کنی اگر خوشمزه بود آزاد هستی این هم به عشق اینکه آزاد میشود این هم خوراک خوشمزهای درست کرد شب که غذا را آورد این مغز گردوها را خورد مرغ را نخورد گفت ببین این مرغ را فردا با بادمجان و لپه درست بکن اگر خوب بود. . . دو مرتبه مرغ را برداشت از توی این قابلمه گذاشت توی یک قابلمـﺔ دیگر با لپه و باز لپه را خورد مرغ را نخورد گفت اینرا فردا با خورشت سبزی درست کن اگر خوشمزه بود آزادت میکنم این نوکر گفت آقا خواهش میکنم نمیخواهم من را آزاد کنی این مرغ را آزاد کن چند بار رفته توی قابلمه و بیرون آمده بیرون بس است من را نمیخواهد.
2- ما که آرزو داریم دنیا پر از عدل شود. . .
ما که آرزو داریم دنیا پر از عدل بشود چطور شما اجازه میدهی ناودان شما دیواری نباشد ناودان شما افقی باشد که آب گل آن سر مردم بریزد یعنی پشت بام شما آب نباشد اما آب گل سر مردم. . . این عدالته؟ شما چطور اجازه میدهی زبالهها را توی کیسـﺔ نایلون نکنی خانـﺔ شما تمیز باشد اما آن کارمند شهرداری به دردسر بیفتد. شما چطور اجازه میدهی گاز بزنی که خودت زودتر برسی این آب جوبها این آب گلهای خیابان به هر کس پاشید، پاشید، من برسم هر کس گلی شد گلی شد شما چطور اجازه میدهی که مقداری پول خرج نمیکنی آبگرم کن خانهات را درست کنی دودههای آبگرمکن خانـه شما لباس خانـﺔ همسایه را پر از دوده میکند چطور شما اجازه میدهی برای اینکه شما از این آهنگ خوشت میآید صدای آهنگ را بلند میکنی شیشه را پائین میکشی حالا یک رادیو قراضه خریدن که پز ندارد اینکه هنر نیست صدای اینرا بلند کردهای میخواهی بگویی من روشنفکرم، میخواهی بگویی ماشین من رادیو دارد، این مثلاً چی میخواهی بگویی؟ انگیزه دلت چیه؟ بابا توی ماشین خودت میخواهی رادیو روشن کنی روشن کن بگذار این آقا هم توی خیابان گوشش آرام باشد. چطور اجازه میدهی برای اینکه خودت عروس میبری مردم از خواب بیدار شوند ساعت دوِ بعد از نصف شب بوق بوق میکنی شادی کردن غیر از اینست که مردم را اذیت کنی چطور منِ آخوند برای اینکه حدیث بخوانم بلندگوی مسجد من مردم آزاری میکند؟ چطور من موز و خیار میخورم پوستش را دور نیدازم هر کس افتاد به درک چطور من اجازه میدهم که برف خانه را بریزم توی کوچه یخ بکند هر که افتاد به درک چطور من اجازه میدهم که کلاه ایمنی سر نگیرم از موتور بیفتم زمین از مردم مالیات بگیریم خرج ضربه مغزی جوانی بکنم که روی هوس خواسته چرخ موتورش را بلند کند ما توی خودمان گیر هستیم از زن داری شوهر داری بچه داری عروسی عزا فاتحه، اگر واقعاً خواسته باشیم باید قدم به قدم عدالتهای کوچک. . . از مسائل جزئی شروع کنیم یک خاطره بگویم.
3- عدالت حتی در ساده ترین قضاوت
دو تا بچه خط نوشتند دادند به امام حسن مجتبی(علیه السلام) که خط کدامها بهتر است تا حضرت نگاه کرد به این دو تا خط امام علی(علیه السلام) فرمود حسن جان! مواظب باش داری قاضی میشوی، یک ذره فرق بگذاری از مرز عدالت بیرون میآیی، یعنی فکر نکن که قضاوت در کلان است گاهی در تشخیص اینکه خط من بهتر است یا خط تو دقت کن.
یک خانمی دو تا بچه داشت سه تا هم خرما داشت گفتند مامان خرما، یک خرما را داد به این بچه یک خرما را داد به آن بچه خرمای سومی را خیلی با دقت نصفه کرد خیلی دقت کرد حضرت امیر(علیه السلام) دقت این خانم را دید گفت خانم تو بخاطر این عدالتی که داری اهل بهشت هستی، عدالت یکبار حکومتی است یکبار در یکدانه خرما است یکبار در یک نمرهای است که معلم میدهد که این حقش هست یا حقش نیست.
هدف همـه انبیاء عدالت بود، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که بیاید یهودی خواهد بود مسیحی هم خواهد بود اما عدالت خواهد بود یک مسلمانی دزدی کرده بود لو رفت تا دید آبرویش رفته قالیچهای را که دزدیده بود مثلاً، پرت کرد خانـه این یهودی، رفتند یهودی را آوردند قالیچه را هم از خانهاش آوردند قاضی اسلامی فوری آیه نازل شد پیغمبر این یهودی پاک است مسلمان دزدی کرده است آیه نازل شد که اگر دستت را نگرفته بودم ممکن بود صحنه سازیهایی که میکردند تو را به قضاوت ناحق وادار کنند. کار خیلی ظریف و سخت است در حرفهایی که میزنیم حق که نگوییم از عدالت بیرون آمدهایم شخصیتی از دنیا رفت بیت مرجع تقلید نامه نوشت فوت ناگهانی فلانی را به حضرت آیت الله العظمی فلانی اطلاع دادیم ایشان به شدت نگران شد و تسلیت گفت آوردند آقا امضاء کند گفت نه، به شدت ناراحت نشدم این نامه را عوض کنید نامه را دفتر آقا عوض کرد خبر فوت ناگهانی فلانی به حضرت آیت الله اطلاع داده شد ایشان ناراحت شد رفت امضاء کند گفت راستش را بخواهید ناراحت هم نشدم پیر بود وقت مردنش هم بود ما هم باید بمیریم مرگ برای همه هست حالا یا سه شنبه یا چهارشنبه گفتند آقا میشود خودت بنویسی؟ گفت بنویسید که خبر فوت ایشان رسید خداوند ایشان را رحمت کند و به بازماندگان صبر بدهد این کلمات خیلی مهم است که من برای چی. . . (تشکر مقام معظم رهبری از آن وزنه بردار عزیز نمیگوید چون وزنه بلند کردی اگر آقا تشکر کند از بلند کردن وزنه فردا این وزنه بردار به هر مرضی گرفتار بشود آقا هم در گناه او شریک است فرمود به خاطر اینکه میلیونها ایرانی را خوشحال کردی خوشحال شدن شما چیز ثابتی است اما این وزنه برداشتن امروز شاد است فردا ممکن است عوارضی هم داشته باشد خدا انشاء الله همه وزنه بردارها را سلامت بدارد ولی کارهای سخت سختیهایی هم دارد. ببینید ما باید مواظب باشیم کلمهای که میگوئیم برای چی. . . همه کارهایمان باید ملاک داشته باشد.
پیرمردی بود مجتهد بود استاد امام بود این وقتی میخواست برود سجده کند یک مهر از کیسهاش در آورد میگذاشت و سجده میکرد گفتند یعنی چه؟ این مهر را قبول ندارد، مهر را نجس میداند مهر را دزدی میداند، خیلی گیر دادند رفتند گفتند گفتند آقا چرا به مهر جیبت نماز میخوانی؟ گفت من حدود هشتاد سال دارم لاغر و پیر زمستان است این مهر یخ کرده تا میگوییم(سبحان ربی الاعلی و بحمده) همـﺔ سرم درد میکشد سرم تیر میکشد این مهر را در جیبم در میآورم لااقل یخ نیست. یکی دیگر رفت مهر بخرد گفت من مهر چهارگوش میخواهم گفتند نداریم وقت نداریم بخر برویم ولش کن، گفت آقا من دلیل دارم گفتند چیه؟ گفت من مهرم گرد بود یکبار مهر به پیشانیام چسپید سرم را که برداشتم مهر افتاد تند و تند رفت من پیش نماز بی مهر شدم نمیدانستم چه خاکی به سرم کنم تصمیم گرفتم دیگر مهر گرد نگذارم. یکی دیگر وقتی میرفت جوراب بخرد همه جورابهایش را یک رنگ میخرید این فکر گروه تواشیح دارد گفت برای گروه تواشیح میخری؟ گفت نه، گفت بچه هایت همه یک قد هستند؟ گفت نه، گفت چیه که اصرار داری همه یک رنگ باشند؟ گفت اگر همه جورابها یک رنگ باشند اگر جوراب سرمهای که پایم است یکیاش نوک آن سوراخ بشود باید یک جفت را دور بیندازم اما وقتی همه سرمهای یکی که سوراخ شد یکی را عوض میکنم یک جفت را دور نمیاندازم اینها یکسری مسائلی است که. . . ما خبر نداریم. یکبار گفتند بیا پهلوی خلبانها بنشین آن جلوی خلبانها ما را بردند توی آن اتاق جلو دیدیم چقدر دکمه است بعد دیدیم یک غذا برای این خلبان آوردند یک غذا برای آن خلبان دو خلبان داشت ما فکر کردیم چون اینها خلبان هستند کلاسشان بالاست غذاهای. . . بعد فهمیدم این یکی از اصول مدیریت شکم است قانون این است که هر دو حق ندارند یک نوع غذا بخورند اگر هر دو یک غذا بخورند غذا فاسد بشود یکمرتبه دو تا خلبان مسموم میشوند هواپیما پائین میافتد یکیشان باید پنیر بخورد یکیشان باید گوشت بخورد همیشه باید غذا رنگاورنگ باشد که اگر یکی مسموم شد آن یکی سالم باشد عدالت از طریق جوراب تا فضا نوردی خلبان تا نصفه کردن خرما تا خط امام حسن(علیه السلام) برای بچهها اینها خیلی دقیق است یک چیزی)
4- پل صراط، براساس عدالت است
می گویند که پل صراط از مو باریکتر است از شمشیر تیزتر است بعد آن پل صراط توی دنیا هم همینطور است تشخیص عدالت از مو باریکتر است از شمشیر. . . یعنی آدم خواسته باشد واقعاً. . . گاهی وقتها میخواهد خمس بدهد الان توی ذهنم هست که کدام تاجر میشناسم رفته بود پهلوی یکی از مراجع تقلید گفته بود آقا ما حاضریم از شما تقلید کنیم به شرط آنکه سهم امام که میدهیم به خودمان اجازه بدهی هر طور که خودمان تشخیص میدهیم بدهیم آقا هم فرموده بود نمیخواهم از من تقلید کنی مال امام زمان نه مال تو است نه مال من هر جا امام زمان راضی است نه هر جور که تو سلیقهات میگیرد که هر که را که دوستش داری به او بدهی و هر که را که دوست نداری به او ندهی شما با مال امام زمان نمیتوانی رفیق بازی کنی نمیخواهم از من تقلید کنی بلند شو برو بیرون یعنی بعضیها حتی میخواهند مرجع تقلید را. . . یعنی پول دارد فکر میکند عقل هم دارد دین هم دارد البته بعضیها هم بندگان خدا نمیدانند شما سهم امام که میدهی باید چشمت را ببندی بدهی به دست مرجع تقلیدت اول انتخاب کن مرجعی باشد که سوادش از همه بیشتر باشد تقوایش از همه بیشتر باشد هوی و هوس هم نداشته باشد دیگر وقتی اینها را فهمیدی دو دستی پول را بده به آقا و بیا بیرون بله به آقا میتوانی بگویی من هم فقرایی را سراغ دارم خیلی وضعشان داغان است اگر خواستید میتوانید بخشی از آنرا برگردانید من بدهم اما ما تقلید میکنیم اگر به ما اجازه دادی. . . عدالت مسئله مهمی است در همه چیزی و در. . .
گاهی ممکن است تفاوتهایی را ببینید باز فلسفه دارد مثلا داریم وقتی مهمان دارد میآید ساک او را بگیر و بیاور تو اما وقتی میرود ساکش را کمکش نکن آدم اینرا نمیفهمد که چرا اینجوری است وقتی سوال میکنند میگوید وقتی میآید ساکش را میگیری یعنی خوش آمدی اما وقتی میرود ساکش را میبری یعنی خوش آمدی این فرق میکند خوش آمدی با خوش آمدی ساک را میگیری میآیی تو یک معنا دارد ساکش را همراهش میبری یک معنای دیگر دارد اینها فرق میکند اسراری هست منتهی لازم نیست همه اسرار را ما بدانیم.
5- بعثت پیامبران برای اقامه قسط و عدل در جامعه
همه انبیاء آمدند برای عدالت قرآن میفرماید ما قرآن را نازل کردیم «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» الحدید/25 برای اینکه خود مردم اهل قسط و عدالت بشوند امام علی(علیه السلام) حکومت را به دست گرفت فرمود خلیفه سوم اموال بیت المال را به افرادی بخشیده یکی یکی باید برگردانند ببینم اگر به ناحق بخشیده اموال را برگردانند حتی اگر آن اموال مصرف شده باشد حتی اگر مهریـﺔ خانمها شده باشد حتی اگر، حتی اگر، حتی اگر، هی چی باشد من اموال را برمی گردانم اگر علی میخواهد حکومت کند اینطور نیست که حالا گذشتهها را رفو کن برود، به امام پیشنهاد کردند که معاویه یکسری پول میدهد افرادی را میخرد شما هم بالاخره سبیل اینها را چرب کن دورت باشند فرمود ابدا، آقا یک خورده پول بده ایشان ساکت بشود فرمود من حق سکوت نمیدهم، سمپاشی میکنند؟ سمپاشی بکنند من باج نمیدهم در مکه افرادی که اهل مکه بودند فکر میکردند باید یک جور دیگری حرکت کنند آیه نازل شد شما با دیگران فرقی نمیکنید «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» البقره/199 همان راهی که همه میروند شما هم همان راه را بروید.
امام جواد(علیه السلام) را برای مراسم از یک در خصوصی میآوردند امام رضا(علیه السلام) نامه نوشت به پسرش که شنیدهام شما از در عمومی نمیروی از در خصوصی میروی البته اینجا فرق میکند یکوقت از در عمومی و از در خصوصی دلیلی دارد اگر دلیل دارد دلیل درست است اما اگر دلیل ندارد، یکوقت در عمومی شلوغ است یکوقت جای پارک ندارد یکوقت مسئله امنیت است پیغمبر ما اول زندگیاش گرد مینشست اواخر زندگیاش پلیس هم داشت انشاءالله بروید مدینه چند تا ستون هست یکی ستون توبه است یکی را نوشته(استوانـ? حرث) یعنی ستونی که نگهبان آنجا بود یعنی پیغمبر مشهوری که شبانه دوست و دشمن یکمرتبه میآیند، پیغمبری که آن رقم شرایط دارد فرق میکند با پیغمبری که هنوز اول کارش است به هر حال شرایط فرق میکند. امام رضا(علیه السلام) نامه نوشت به امام جواد(علیه السلام). هم به پیغمبر ما هم به پیغمبرهای دیگر پیشنهاد میدادند که این فقیرها را دور انداز ما دور تو جمع شویم فرمود «وَمَا أَنَا بِطَارِدِ» هود/29 اینکه میگویم مشکل است ولی حالا باید بگویم حالا ما نیستیم نیستیم بسم الله الرحمن الرحیم ما نیستیم ما نیستیم ما نیستیم اما حضرت علی(علیه السلام) بود.
6- سخت گیری امام علی(علیه السلام) در تقسیم بیت المال
بیت المال را آوردند حضرت امیر(عیله السلام) تقسیم کند اول که فقرای کوفه هفت قبیله بودند از هر قبیلهای یک نماینده گفت شلوغ نکنید دور بیت المال یک طناب بست یک دیوار طنابی فرمود هفت نفر بیشتر اینجا نیایند شلوغ میشود آدم توی شلوغی نمیتواند کاری بکند هفت نفر بیایند نماینده هفت تا قبیله بیت المال را تقسیم بر هفت کرد و جایش نماز خواند و جارو میکرد مثلا گندمی چیزی که بود وقتی ظرفهای مثلاً اجناس را رفت بلند کند یک تکه نان افتاد پائین حضرت فرمود این نان هم مال هفت قبیله است دو مرتبه ایستاد پیغام داد که هفت تا نماینده بیایند این نان را تقسیم بر هفت کرد نمیدانم این دستور العمل را خودش باید عمل کند این نسخه را ما که نمیتوانیم.
(من یکوقت رفتم خدمت امام(رضوان الله تعالی علیه) زمان جنگ بود گفتم آقا من توی سخنرانیها هیچکس پول به من نمیدهد از همین تلویزیون هم که بیست و پنج سال است که هستیم یک مهمان عمره شدهام باقیاش همهاش مجانی بود عوامل خوب هر کس کار میکند پول میگیرد بنده نه برای تحقیق پول میگیرم نه برای سخنرانی گفتیم ما که سخنرانی میکنیم به ما پول نمیدهند ولی خوب بالاخره یک جا که میرسیم تلفن میکنیم دوش میگیریم کاغذ فتوکپی نیازهایمان را تأمین میکنیم میرویم برای ارتش سخنرانی میکنیم آنجا بنزین میزنیم بعد میرویم برای سپاه سخنرانی میکنیم آنجا روغن عوض میکنیم بعد میرویم برای جهاد سازندگی آنجا غذا میخوریم قاطی پاتی میشود ولی من مجانی سخنرانی میکنم ولی خوب زندگیام توی همین اداره میشود خودم و ماشینم و پاسدارم امام فرمود همه را باید از هم جدا کنی گفتیم اِه! ما تا حالا فکر میکردیم ما مال مردم هستیم و مردم هم مال ما پول نمیگیریم زندگیمان باید تأمین بشود یک خورده کیلویی فکر میکردیم آیت الله یک شهری به رئیس هیئت ابوالفضل گفت قالیهای مسجد وقف مسجد است توی حسینه نبر چیزی که وقف مسجد است توی حسینه نبر گفت برو شیخ! ابوالفضل دو تا دستهایش را برای خدا داد حالا خدا دو تا زیلوهایش را به ابوالفضل نمیدهد؟ ! اینرا میگویند قضاوتهای کیلویی ما هم این طور فکر میکردیم که هر جا سخنزانی میکنیم باید. . . دیدم خیلی سخت شد گفتم آقا پس اگر عدالت این است من یکی نیستم گفتم چه کنم؟ گفت شما بنزین که میزنی بنویس چند لیتر آن توی راه سپاه بود برگشتیم توی راه جهاد، توی راه. . . گفتم اگر این زندگی است من باید همهاش نگاهم به عقربک بنزین باشد من باید توی ماشین فکر کنم که چی سخنرانی کنم، اگر اینقدر دقیق است من نیستم یعنی نمیتوانم برای من عسر و حرج است من میروم نهضت سواد آموزی ماشین آنجا سخنرانی آنجا خدمت آنجا از یک جا میخورم برای یک جا هم کار میکنم اینکه من خواسته باشم توی همـﺔ ایران بگردم این. . . امام فرمود اگر واقعاً اینطور است تو مهمان من باش من ولایت دارم به تو اجازه میدهم تا مادامی که با این شرایط هستی که سخنرانی هایت مجانی است تو هم از امکانات نظام استفاده کن رسیدی اینجا هلال احمر است بگیر بخواب رسیدی آنجا کلانتری است وضو بگیر برو تلفن کن گفتم آقا ما در نهضت سوادآموزی شورای مرکزی پنج نفر هستیم شما میشود به آن پنج نفر اجازه بدهی فرمود نه، به تو اجازه میدهم تو حسابت با دیگران فرق میکند تو میخواهی تاب بخوری سالی صد تا سفر داری آنها که این سفرها را ندارند.)
7-خلافِ دیگران، مجوز خلاف ما نمیشود
حالا شما میگویی آقای قرائتی چی داری پشت دوربین میگویی بردند خوردند تو چی میگویی نمیفهمی یا فکر میکنی ما نمیفهمیم، بسم الله الرّحمن الرّحیم میفهمم اما دو تا حرف دارم 1- اول اینهایی که میگویند بردند و خوردند باید ثابت بشود دوم اگر تازه ثابت شد فلانی برد و خورد بردن و خوردن او دلیلی برای بردن و خوردن من نمیشود اگر کسی یک قالی برداشت برد نباید گفتای بابا شیخ ساده است نوشته کفشت عوض شد حلال است یا حرام بابا بردند، اگر یک کسی قالی دزدید آن دلیل کفش دزدی من نیست علاوه بر اینکه آنکه میگوید بردند و خوردند تا ثابت نشود من حق ندارم چیزی بگویم.
یک خاطره دارم نمیدانم برایتان گفتهام یا نگفتهام، حالا چون نیم دقیقه است بگویم تکرارش هم طوری نیست چند وقت قبلها یک کسی آمد در خانه ما را زد چند تا مرغ آورد گفتیم چیه؟ گفت من یک مرغداری دارم توی جاده فلان جا همه میگویند مال قرائتی است که توی تلویزیون است سالها است سودش را میخورم مردم منطقه فحش آنرا به تو میدهند دلم برایت سوخت گفتم یکبار بروم برایش مرغ ببرم حالا ما چه خاکی به سرمان کنیم که این مرغداری مال ما نیست کارخانه مال ما نیست، هر چی برج و کارخانه و مزرعه و شرکت و خانه و هر چی دارم توی تلویزیون اجازه میدهم بروید منفجر کنید جز خانهای که خودم نشستهام وسط تهران نزدیک چهار راه حسن آباد همین طور زعفرانیه کامرانیه آن مزرعه آن برج همینطور میگویند بردند حالا من نه وکیلم نه وزیرم نه سفیرم دو تا پست داریم یکی توی نهضت سواد آموزی رئیس بی سوادها هستم یکی هم توی ستاد نماز رئیس بی نمازها، یکوقت رئیس جمهور با ما شوخی کرد گفت آقای قرائتی شما هنوز رئیس بی نمازها و بی سوادها هستی گفتم من دیدم اگر رئیس جمهور شوم بعد از هشت سال باید بروم کنار گفتم یک پستی بگیرم که حالا حالاها باشد یعنی بی نماز و بی سواد حالا حالاها هست یعنی بی نماز و بی سواد حالا حالاها هست!
برادران و خواهران خلاف دیگران مجوز خلاف شما نیست 1- خلاف دیگران را تا ثابت نشده باور نکنید چون گاهی میگویند بعد شب اول ماه آن استان پیدا میشود یکبار شب عید فطر گفتند ماه ثابت شده فردا عید فطر است گفتند کی ثابت کرده؟ گفتند فلان استان، زنگ زدند به امام جمعه گفت بله اینجا مشهور است که ماه را دیدهاند، گفتند میشود دلیل گفت فلان محله مشهور است رفتند فلان محله گفتند ماه را دیدهاید گفتند بله مردم مسجد ماه را دیدهاند رفتند توی مسجد گفتند ماه را دیدهاید گفتند مش عباس خادم ماه را دیده رفتند پیش مش عباس خادم دیدند اصلاً کور است اصلاً چشم ندارد هیچی ببیند تا چیزی را به یقین نرسید قضاوت نکیند.
8- در مسیر عدالت باشیم، گرچه عادل نیستیم
عدالت در گفتگوها «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» الأنعام/152 حرف که میزنید توی حرفهایتان عدالت باشد در نگاه باید عدالت باشد حضرت میفرماید(. . . . . بینهما فی لحظـ? و نظره) نگاهی که میکنید به هر دو یک جور نگاه کنید. حدیث داریم چقدر خوب است که آدم عدالت را بگوید و چقدر سخت است که عمل کند بنده که چه جوری تعبیر کن خودم را باید بگویم خیطنّ یعنی تاکید ثقیله دارم یعنی. . . یعنی من نمیتوانم من واقعش نمیتوانم ولی دوست دارم به یکی از بزرگان گفتم راستش را بگو تو خودت را عادل میدانی یک خورده فکر کرد گفت خودم را عادل نمیدانم اما دوست دارم عادل باشم آخر بعضیها. . . به یک کسی گفتند بی غیرت گفت ببخشید غیرت چیه؟ گفتند هیچی خوشا بحالت، آخر بعضیها اصلا نمیدانند عدالت چی هست، حالا ما بدانیم عدالت چیه علاقه هم داشته باشیم که کارهایمان به سمت عدالت برود همین علاقهاش هم خوب است قرآن میفرماید «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» التوبه/108 میگوید در مسجدی نماز بخوانید که مردمش دوست دارند خوب باشند ما اگر دوست داشته باشیم که عادل باشیم از همین امروز فرق نمیگذاریم سلام هایمان را، به همه یک جور سلام میکنیم یک کسی از مسجد بیرون آمد گفت من پشت سر آقا نماز نمیخوانم گفتند چرا؟ گفت آقا عادل نیست گفتند چه کرده که عادل نیست؟ گفت سه رقم سلام میدهد به بچهها میگوید علیک السلام به آدمهای معمولی میگوید سلام علیکم به پولدارها میگوید سلام علیکم و رحمـ? الله میگفت چون جواب سلام هایش فرق دارد. . . من گفتم آقا جان ببین اول این معنای ضد عدالت نیست عدالتی که پیش نماز دارد یعنی گناه کبیره نکند حالا تبعیض در جواب سلام اینکه جزو گناهان کبیره نیست برو نماز بخوان بعد تنگ گوشش بگو آقا چرا جواب سلامها را فرق میگذاری ممکن است پولدارها را اگر بخاطر پولش جواب سلام میدهد حق با تو است ممکن است پولدارها پولداری است که خدمت کرده بخاطر خدماتش. . . تو چرا سوء ظن میبری این پولدار ممکن است هر وقت این پیش نماز به او نامه میدهد که این مشکل را حل کن حل میکند ممکن است این پولدار بخاطر خدماتش مورد تفقد آقا قرار گرفته بله اگر این پولدار هیچ هنری ندارد هیچ سخاوتی ندارد فقط اسکناس دارد اگر آقا بخاطر اسکناس جواب گرم را به او میدهد اینرا به آقا تذکر بده ما هم آخوندیم و نیاز به تذکر داریم پس ببینید نماز جماعت را برو چیزی هم از هیئت امنا مکبر آقا دیدی تنگ گوش او بگو ممکن است آقا توجه نداشته باشد(من یکمرتبه دیدم یک آقای خیلی مهمی خیلی مهم، یک قرآنی روی سجادهاش است تنگ گوشش گفتم آقا این قرآن را میدانی کی چاپ کرده؟ این قرآن فلانی است آنوقت روی میز شما دوربین دارد نشان میدهد گفت خوب توجه نداشتم بردارید یکوقت یکی کسی یک قرآن کذایی را که چاپ فلانی است میآورد میگذارد و دوربین هم نشان میدهد میگویند برو بابا ببین خود آقا روی سجادهاش چه قرآنی بود، امام حسین(علیه السلام) هم ظهر عاشورا نیاز به تذکر داشت آمدند گفتند آقا ظهر شده فرمود(جعلک الله من المصلین) خدا تو را خیر بدهد که گفتی یعنی نگوئید چون آقاست میداند به همه اقتدا کنیم به همه تذکر بدهیم) سوءظن به هیچکس نداشته باشیم خلافی را که دیدیم تذکر بدهیم دلیلشان را هم قبول کنیم به ما چه راست میگوید یا دروغ میگوید آقا این لباسها مال خودم است لازم نیست تجسس کنیم که راست میگوید یا دروغ.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز گرایش فکری و روحی و عملی را بسوی عدالت علوی بیشتر بفرما(الهی آمین).
آن کسی که منحصر به فرد بود امام علی(علیه السلام) عدالت علی را هیچکس در تاریخ نخواهد توانست پیاده کند، خدایا در آستانـﺔ ضربت خوردن حضرت علی بینندهها بحث را میشنوند به آبروی آن عادل هر چی شب قدر برای خوبها مقدر میکنی همـﺔ آنها را برای همه ما مقدر بفرما(الهی آمین).
هر چی از ما بی انصافی و بی عدالتی سر زده خدایا به ما توفیق جبران و اصلاح بفرما(الهی آمین).
والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته