امر به معروف و نهی از منكر -12

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر 12
تاريخ پخش: 72/04/31

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در خدمت برادران نيروي انتظامي هستيم كه امسال هفته‌ي نيروي انتظامي به دستور، يا زير نظر مقام معظم رهبري تعيين شد. بيست وهشت تير هم با عنايت ويژه‌اي كه ايشان فرمودند، كه يك هفته، هفته‌ي نيروهاي انتظامي باشد، روز بيست وهشت كه روز امر به معروف و نهي از منكر است، به اين روز عنايت خاصي بشود. با توجه به اين كه در تهران از اول محرم، نيروهاي انتظامي دست به يك كار مقدسي زد، نياز به تذكراتي هست، من چند دقيقه‌اي راجع به امر به معروف و نهي از منكر صحبت مي‌كنم و بعد چند تذكر دارم.
1- در برابر منكر نبايد بي‌تفاوت بود
امر به معروف و نهي از منكر نشان دهنده‌ي اين است كه من دلم مي‌سوزد كه چرا خلاف مي‌شود. اصولاً اگر يك مجروحي را انسان ديد و از كنارش رد شد به ايشان مي‌گويند بي تفاوت بي تفاوت يعني سنگ و از سنگ بدتر.
قرآن بخوانم، قرآن مي‌فرمايد «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ» (بقره/74)، بعضي مردم سنگ دلند، بعد مي‌گويد نه، گاهي از سنگ‌ها چشمه‌ي آب بيرون مي‌آيد اما افراد سنگدل هرچي جرم و گناه و فساد و خلاف مي‌بينند غصه نمي‌خورند. انسان اگر بي تفاوت شد و اگر انسان تربيت نشد خيلي موجود خطرناكي مي‌شود. انسان از موش دزدتر است. از روباه حليه بازتر است. اگر تربيت نشود. از گرگ درنده‌تر است، از كلاغ كينه‌اش بيشتر است. از مار گزنده‌تر است. همه‌ي گرگ‌هاي دنيا سي تا پرونده ندارند و آدم‌هايي هستند كه يک تنه سيصد تا پرونده دارند. انسان اگر بي تفاوت شد از سنگ بدتر است. چون قرآن مي‌گويد از كنار سنگ‌ها چشمه آبي بيرون مي‌آيد اما انسان‌هايي هستند عمرشان هيچ انعطافي نشان نمي‌دهند.
موضوع بحث ما بي خيالي، بي تفاوتي سكوت، پس موضوع امر به معروف و نهي از منكر، مسأله‌ي سكوت و بي تفاوتي. نبايد در كنار يك خلاف ساكت باشيم. آقا اگر گفتند پشت سر شما غيبت مي‌كنند حساس نمي‌شوي؟ كي؟ كجا؟ به كي؟ چه حقي داشته، خوب اگر پشت سر من هم غيبت كردند. من هم حساسم، من و شما فرقي نمي‌كنيم.
قرآن بخوانم، قرآن مي‌فرمايد «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل عمران/195). اين آيه قرآن است، يعني من از شما هستم تا شما هم از من هستيد. اين «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» هماني است كه شاعر مي‌گويد بني آدم. اين «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»، من از شما هستم. چه طور اگر خانه‌ي شما شير آب رها شد مي‌بندي كه سر ماه پول اضافه ندهي، خوب اين شيري هم كه كنار خيابان بيخودي باز است، خوب اين هم، دولت هم از شماست، ملت هم از شماست. همه از ما هستند.
2- فرد نيكوكار اگر به قصد خدمت بدون غرض خلاف كند نبايد جريمه شود
به خاطر همين گفته‌اند اگر كسي قصد خدمت كند، اگر چه خلاف بكند جريمه‌اش نكنيد.
مسأله بگويم. من مي‌آيم بروم مي‌بينم بچه‌اي وسط كوچه است. نگرانم يك وقت موتور بهش بخورد، دست بچه را مي‌گيرم مي‌برم كنار مي‌نشانمش، اتفاق، كنار ديوار كه مي‌نشانمش، از ديوار يك عقرب و مار مي‌آيد بچه را مي‌گزد. سؤال مي‌كنم شما جواب بدهيد. آيا من كه آن بچه را كنار نشاندم گنهكارم؟ نه، چرا؟ براي اين كه من غرضم خدمت بوده، يعني اگر يك كسي روي سوز كاري بكند گرچه كارش خلاف باشد، قرآن مي‌فرمايد: «ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ» (توبه/91)، يعني كسي كه، محسن يعني نيكوكار، محسنين، كساني كه نيكوكارند، گرچه دسته گلي به آب بدهند، اين‌ها را تاوان نگيريد، آقا خدمتگزاري مي‌آيد بار بردارد، ببرد جايي يا من بارش را برمي دارم ببرم جايي، تصادفاً همين طور كه بارش را مي‌برم، پايم را گذاشتم روي پوست خيار افتادم، شكستني شكست، اين آقا كه بار را حمل مي‌كند نبايد، جريمه بشود. شاگرد شما مي‌رود بانك پول را بگيرد وسطش جيب او را مي‌دزدند، شاگرد را نبايد، چون شاگرد شما محسن است، يعني نيكوكار است. به قصد خدمت بوده، اگر كسي نيت وارد، ممكن است بالاخره آدم در يك دست به هر كاري بزند، يك تنش‌هايي دارد، يا نمي‌خواهيم تمام حركت‌ها بي عيب است. اما بالاخره افرادي كه به حسن نيت…
قرآن مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/2) كساني كه «وَ الَّذينَ آمَنُوا» كساني كه اهل ايمان و تقوا هستند، قرآن مي‌گويد اگر يك دسته گلي بدهند اين را درست مي‌كنم. «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»، آيه دوم سوره‌ي محمد(ص)، بال يعني دسته گل، «أَصْلَحَ بالَهُمْ»، يعني اين آقا، ممكن است يك جايي هم مصلحت نبود، اما خداوند اصلاح مي‌كند و مردم هم همين طور بايد، بنابراين اين حركتي كه نيروهاي انتظامي شروع كرده و در آينده هم بسيج انشاءالله به شما ملحق مي‌شود و همه مردم به هم ملحق مي‌شوند، چون ما يك جمهوري اسلامي را الكي درست نكرده‌ايم تا هر كسي هر كاري مي‌خواهد بكند.
البته گناه هم فقط چهارتا مو و فكل نيست، بي حجابي نيست، كارها را همان طور كه طبق بخشنامه هست، مساله دو جور است، يكوقت اين علامت يك چيزي است، يكوقت نه، علامت يك چيزي نيست. ببينيد، من سخنراني مي‌كنم، دو نفر هم پا مي‌شوند مي‌روند، اما خوب، يادش آمده نماز نخوانده، دماغش خون شده، تلفن كارش دارد، يادش آمد به كسي قول داده، اين پاشدن و رفتنش طبيعي است، اين طوري نيست، اما دو نفر مي‌گويند برويم پاي سخنراني قرائتي بنشينيم، وسط سخنراني‌اش پا شويم برويم، آن ديگر توطئه است، ايماني هم كه روي توطئه باشد مرگ بر آن ايمان، حالا بگويم ايمان توطئه‌اي چي است.
3- ايمان توطئه‌اي
قبلاً به نظرم اين را گفته‌ام يك جا، حالا نمي‌دانم كجا، اين را قبلاً گفته‌ام، عده‌اي از يهودي‌ها گفتند بياييد ايمان توطئه‌اي بياوريم. گفتند چه؟ گفتند طرف صبح عده‌اي از يهودي‌ها مي‌آيند پهلوي پيغمبر مسلمان مي‌شوند. مي‌گويند يا رسول الله ما جمعي از يهودي‌ها هستيم، مسلمان مي‌شويم، غروب كه شد برمي گرديم، مي‌گوييم نه آقا، اين اسلام فايده ندارد. اين دو تا خاصيت دارد، يكي يهودي‌هاي ديگر، هوس مسلمان شدن نمي‌كنند، مي‌گويند برو بابا، آن‌هايي هم كه صبح رفتند عصري برگشتند، مثل يك عده‌اي كه آمده‌اند تهران و برمي گردند شهرشان، از آنان شهر آن‌هايي هم كه مي‌خواستند بيايند تهران مي‌گويند بابا، تهران به قدري گراني و ترافيك و دود گازوئيل و بابا مگر نديدي پسرعمو هم كه رفت دو مرتبه برگشت، اگر صبح برويم ايمان بياوريم غروب برگرديم، دو تا فايده دارد، يكي باقي يهودي‌ها هوس مسلمان شدن نمي‌كنند، يكي مسلمان‌ها تضعيف مي‌شوند مي‌گويند معلوم مي‌شود مكتب ما غني نبود. دانشمندان يهود را سير نكرد. صبح كه ايمان آوردند برگشتند. آيه نازل شد، مواظب باش امروز صبح يك مشت مشتري تازه داري، يك عده مي‌آيند ايمان مي‌آورند ولي ايمان‌شان، ايمان توطئه‌اي است، «الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ» (آل عمران/72) طرف صبح ايمان مي‌آورند ولي «وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ»، آخر روز كافر مي‌شوند.
ببينيد آقا، گاهي يك كسي گناهي مي‌كند اما غرضي ندارد، يك كسي را بهش گفتند چرا دزدي مي‌كني؟ گفت من غرضي ندارم، خرجي زن و بچه البته غلط است، گاهي مي‌بيني گنهكار است ولي چند رقم با گنهكار بايد برخورد بكنيم، اول بايد حساب كنيم گناه كبيره است يا صغيره، تا كبيره هست سراغ صغيره، اگر توي يك اتاق عقرب راه مي‌رود پشه هم هست، اين غلط است كه ما برويم سراغ پشه، گناه كبيره، گناه كبيره شناسي هم مهم است، بعد توي گناه كبيره يك بار مصرف است يا چندبار مصرف، يك وقت ممكن است يك كسي يك بار دسته گل آب مي‌دهد، اما يك وقت مي‌بيني اين كار، يك وقت يك كسي تصادف كرد، يك وقت كسي، كسي را كشت، يك وقت يك كسي آدمكش است، يك وقت يك كسي دروغ گفت، يك وقت يك كسي دروغگو است، پس اين يك مرتبه هست، يك بار، يا شغلش است. يك وقت گناه كبيره شغلش مي‌شود. حالا كه شغلش شده روي عادت است يا روي توطئه. توطئه كه هست اغفال شده يا هدف دارد. اين‌ها همه‌اش فرق مي‌كند.
به امام جواد گفتند اگر، آخر حاجي‌ها كه مي‌روند مكه نبايد در چند روزي كه مكه هستند شكار كنند. امام جواد، كوچولو بود، خواستند امتحانش كنند، گفتند اگر آن جا يك حاجي شكار كرد وضع چي مي‌شود؟ فرمود شكارش نر است يا ماده، روز است يا شب اين است يا آن. اين قدر اين ور و آن ور كرد گفتند اوه، بله، اين طور كه نيست كه، كار، كار فني است، بنابراين، ولي كار مقدس است.
4- اجر و ثواب امر به معروف و نهي از منكر
يك جمله برايتان بگويم. يا شنيده‌ايد، دوبار بشنويد، يا نشنيده‌ايد، دفعه اول بشنويد، كسي اگر جلوي يك فساد را بگيرد از شركتش در جبهه ثوابش بيشتر است. از اين كه در راه خدا شهيد بشود ثوابش بيشتر است. از نماز شب ثوابش بيشتر است. از روزه‌ي مستحبي ثوابش بيشتر است.
حديث داريم امر به معروف و نهي از منكر، ثوابش پهلوي باقي عبادات، حتي جهاد، نسبت كنيم، نسبت فوت به اقيانوس است، يعني فوت به اقيانوس چه قدر نسبت دارد؟ اين قدر ارزش دارد، البته كاري كه ارزش دارد فرمول هم دارد. كار، كار مهمي است و سكوت نبايد بكنيم، حضرت فرمود. پيغمبر اسلام(ص) فرمود: «السُّكُوتُ عِنْدَ الضَّرُورَةِ بِدْعَةٌ»(عوالي‌اللآلي/ ج‌1/ ص‌293)، يك جايي كه بايد داد زد، اگر داد نزني بدعت است. خدا قسمت كند انشاءالله، اين صدام نابود بشود انشاءالله ما برويم كربلا، راست حرم امام حسين كه مي‌ايستي مي‌گوييم لعنت خدا بر كسي كه تو را كشت و لعنت خدا بر كسي كه ماجراي كشتن تو را ديدند و شنيدند سكوت كردند. سكوت عربي‌‌اش را بخوانم. «وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ»(بحارالأنوار/ ج‌98/ ص‌200) سمع، استماع كرد، شنيد، «فَرَضِيَتْ بِهِ» سه گروهند شريكند، كسي كه گناه بكند، يك كسي كه كمك كند، دو، كسي بشنود راضي باشد، سه نفر شريكند.
شتر حضرت صالح را يك نفر كشت، كشتن را بايد بگويد عقر، يعني شتر را كشتند، اما قرآن نمي‌گويد عقر، قرآن مي‌گويد: «فَعَقَرُوا النَّاقَة» (اعراف/77)، يعني همه كشتند، از امام سؤال مي‌كند آقا يك نفر شتر را كشت، چرا عوض عقر، مي‌گويد «فَعَقَرُوا» چرا مي‌گويد جمعيتي كشتند. مي‌گويد براي اين كه يكي كشت باقي‌ها هم ساكت شدند. شب نوزدهم يك نفر علي بن ابيطالب را ضربت زد، بايد بگويم اللهم لعن قاتل علي، خدا لعنت كند قاتل علي، مي‌گوييم «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»، غير قاتل است، قتل يعني يكي، قاتل، يعني گروه، خدايا لعنت كن به گروهي كه علي را كشت، سؤال مي‌شود آقا علي بن ابيطالب را ابن ملجم كشت و او يكي بود، مي‌گويد يكي بود اما باقي‌ها هم ساكت بودند. نمي‌شود گناه را ببينيم ساكت بشويم، سكوت گناه است، «السُّكُوتُ عِنْدَ الضَّرُورَةِ بِدْعَةٌ».
اميرالمومنين فرمود: كسي كه ما را با قلبش دوست داشته باشد، بازبانش هم كمك كند، با دستش هم كمك كند، اين همسايه‌ي ما است در بهشت. اما اگر كسي فقط با قلبش كمك كند ولي با زبانش كمك نكند اين يك درجه پايين‌تر است. و اصولاً دو رقم مرده داريم. مرده افقي و مرده عمودي. مرده افقي قبرستان، همه از اين ورند، مرده عمودي آدم‌هايي كه راه مي‌روند، هشتاد و دو كيلو هم هستند. اما نسبت به گناه بي تفاوتند. حديث فرمود: اين‌ها مرده‌اند؛ اما مرده عمودي، حديثش اين است، «فهو ميت» ميت يعني مرده، اما «بين الاحياء» مرده بين زنده‌ها، يعني مرده‌ي عمودي، ما، اين شب جمعه من يك بحثي توي تلويزيون كردم به مناسبت همان درس‌هايي از قرآن، خيلي بحث مهمي بود كه زينب كبري چه طوري در كاخ يزيد سكوت را شكست و گفت ويل لك. يعني يزيد، خاك توي سرت كنند، يك جا گفت يزيد، لا، حالا زينب كبرايي كه شش تا برادرهايش را كشتند، دو تا پسرهايش را كشتند، هشت تا داغ ديده، اسير، زجر كشده، آمده توي كاخ يزيد. همه‌ي شهر آيينه بندان. چراغاني، مي‌گويند سوت مي‌كشند، مي‌خندند، حكومت يزيد، يك زن اسير مي‌گويد «لا ابا لك» يا يزيد بي پدر، تو اصل نداري. چند روز ديگر مي‌ميري. كدكيدك، هر چه مي‌خواهي كينه و حيله به كار بزن. دو سه روز ديگر بيشتر زنده نيستي. خيلي شاد نشو، به اجدادت نناز، يزيد نبريدي جز پوست خودت را، نجويدي جز گوشت خودت را، خودت را آماده كن دو سه روز ديگر مي‌ميري، خصم تو پيغمبر است، كه با ذريه‌اش چه كردي. شاهد جبرئيل است و خون خواه، از مظلومان ما هستيم. داور هم خداست. يزيد، يك سخنراني كرد، از علما بود، پسر متوكل عباسي را درس داد. متوكل عباسي، از بني عباس از جنايتكارهاي تاريخ، دو سه تا بچه داشت، بچه هايش را داده بود به ابن فكيّه درس بدهد. يك روزي بايد سكوت را بشكند. متوكل گفت: پسران من بهتر است يا پسران علي، گفت قنبر خادم علي برده‌ي علي از تو و اجدادت بهترند، گفت چي؟ گفت همين كه گفتم.
5- بهترين جهاد شكستن سكوت در برابر ظلم و فساد است
سكوت، و به همين خاطر گفته‌اند كه بهترين جهاد اين است كه كسي سكوت را بشكند و حرف حق را بزند. ما يك سري آدم‌هايي داريم، آدم‌هاي بزدل، مي‌ترسند منتهي عرض كردم هر كسي، هر حرفي را همه جا نمي‌خواهم بزند، بايد احتمال تاثيرش را بداند، بايد حرف حساب شده باشد، آن زينب كبري است كه مي‌تواند بزند، شرايط فرق مي‌كند. بايد يك شرايط حساب شده بايد آدم سكوت را بشكند و بگويد آقا، حق با ايشان است. نكن، درست مي‌گويد حق با ايشان است، درست مي‌گويد اگر يك كسي كه با، حالا نيروي انتظامي باشد، بسيجي باشد، مردم باشند. يك كسي كه گفت آقا اين كار غلط است، بيست نفر بگويند درست مي‌گويد. تا بگويند درست مي‌گويد طرف جا مي‌خورد، اين كه مي‌ايستد به تو چه، چون احساس مي‌كند يك نفر است. اگر سوزن تنهايي بود مي‌گيرند از فاستوني دورش مي‌اندازند، اما اگر ديدند اين سوزن با يك متر نخ است، فاستوني هر چه قدر هم قيمتي باشد تسليم مي‌شود. بايد احساس كنند يك كسي كه رفت جلو مردم باهاش‌اند. به همين خاطر پيشنهاد مشخص ما اين است، هر مسجدي مردمش، بچه حزب اللهي هايش. بسيج‌اش، امتش. حساب كنند يك جلسه تشكلات، عين اول انقلاب كه چه طور توي هر مسجدي، هر مسجدي بنشينند، ببينند آقا، مفسد توي محله كي است مگر مي‌شود ما صد هزار تا شهيد بدهيم، صد هزار تا جانباز بدهيم و بعد دو نفر خونه‌شان را بردارند فساد خانه درست كنند.
چه طور شد كه آمريكا و اروپا، نه چيزهاي فني‌اش را به ما مي‌دهد، يعني نه اف شانزده را باد بچه‌هاي ما مي‌دهد و نه چيزهاي جزئي و آبكي‌اش را، اين پپسي، پپسي يك چيز آبكي است، هنوز مواد پپسي را آمريكا اجازه‌اش را نمي‌دهد هيچكس بهفمد چي است، نه چيزهاي علمي‌شان را ياد ما نمي‌دهند كه صنعت ما باشد نه چيزهاي آبكي‌شان را مثل پپسي و كوكا، آن وقت چه طور شد كه تمام عكس‌هاي ويدئويشان را در اختيار بچه‌هاي ما مي‌گذارند خيلي هم ارزان، هر كه يك جو عقل داشته باشد و بنشيند و فكر كند آمريكا ما را دوست دارد يا دشمن است. اروپا ما را دوست دارد يا دشمن است، اگر ما را دوست دارند ما شصت و پنج سال است دانشجو فرستاده‌ايم اروپا و آمريكا، چرا بعد از شصت و پنج سال بچه‌هاي ايراني خوش استعداد ما را هواپيما اف شانزده ساز تربيت نمي‌كنند، چرا مواد كوكا و پپسي‌شان را به ما نمي‌گويند اما هرچه عكس سكسي است مي‌فرستند اين پيداست كه قصه يك چيز ديگر است. بنابراين هر مسجدي بچه‌هايش بنشينند و يك ستادهايي تشكيل بدهند، بدون اين كه وابسته به دولت و ملت باشند، خودشان و خودشان و اگر وقتي من در را زدم اين جا، يعني آن‌ها بايد احساس آرامش نكنند، امام صادق با اين كه شمشير دست نگرفت اما چنان شبكه زده بود توي دستگاه طاغوت، و شما بايد شبكه بزنيد، دستگاه ما دستگاه اسلامي است اما افراد هرزه كه دوست دارند خودشان به نوا برسند ولو به هر رقم هرزه گري، خوب اين‌ها را بايد باهاشان برخورد كرد.
من يك بار گفتم همين مواد، حالا چون شما نيروهاي انتظامي هستيد، همين هروئين، ما گفتيم اگر در اين ايران يك ميليون معتاد داشته باشيم، پنجاه نفر يكي حالا ميانگين، يك ميليون را تقسيم بر ده هزار كنيم مي‌شود صد لشكر ده هزار نفري. درست است، يك ميليون تقسيم بر صد، دو تا نقطه‌اش، ده هزار، ببخشيد، صد هزار، تقسيم بر ده هزار، درست است صد لشكر، صد لشكر كه هر لشكري بگوييم، صد لشكر، هر لشكري هم ده هزار، ده هزار چهار تا نقطه درست است. اگر ما يك ميليون معتاد داشته باشيم، يك ميليون يعني صد لشكر ده هزار نفري، صدام جنايتكار در طول جنگ چند تا لشكر ما را لت و پار كرد؟ اما هروئين صد لشكر ما را، يعني قطعاً ضرر هروئين از ضرر صدام بيشتر است. منتهي صدام هركس را لت و پار مي‌كرد عزيز مي‌شد، مي‌گفتند مجروح است، شهيد است، خانواده‌ي شهيد است، ولي هر كس هروئيني مي‌شود زن و بچه‌اش هم ديگر، مي‌گويد: اه، دختر هروئيني را مي‌خواهي بگيري؟ داماد ترياكي شده‌اي؟ يعني ننگ است.
6- جلوگيري از مفاسد اجتماعي
بنابراين مفاسد اجتماعي، حالا چه، چه امنيتش، در اسلام به قدري امنيت مهم است كه اگر، يك مثقال طلا الآن قيمتش گران است، چند است؟ يك مثقال هشت هزار تومان، الآن كه طلا گران است يك مثقالش هشت هزار، يك چهارم مثقال مي‌شود چه قدر؟ دو هزار تومان، اگر كسي دو هزار تومان دزديد اسلام مي‌گويد چهار تا انگشتانش را ببر.
بسمه تعالي، اين انسان تا مادامي انسان است كه دزد نيست. اگر دو هزار تومان دزديد بايد دستش، البته نه هر دزدي، شرايط ديگري هم دارد. قفل را بشكند، نمي‌دانم تهديد كند، دو تا شاهد ببينند، اين شرايطي را هم دارد. اسلام به امنيت ارزش داده. سكوت گناه است. و ما بايد، حالا كه نيروهاي انتظامي و بعد هم بسيج، بعد هم همه‌ي مردم بايد جمع شويم، اين طور نباشد كه صد هزار شهيد داده‌ايم اين آقا خانه‌ي خودش را و زيرزمين خودش را براي انحراف دختر و پسر عياشخانه درست كرده. يكيش اگر باشد بايد همه داد بزنند.
حالا، مسئوليت اين كار اول بدوش روحانيون است كه با بيان و سخنراني، بدوش طلبه هاست، رواياتي داريم، بعد بدوش همه‌ي مردم است و بايد برنامه‌هايي باشد همين كه چند تا مغازه بسته مي‌شود و پشت در آن نوشته مي‌شود به علت عدم مراعات شئونات اسلامي، ما نمي‌خواهيم هر بي حجابي وارد هر مغازه‌اي شد بايد مغازه را بست چون بنده خدا مغازه دار تقصير ندارد و اين كار هم نمي‌شود، اما ما چه كنيم اگر ديديم مغازه دار خودش هم به پسرعموهايش مي‌گويد عصرها بياييد به دكان ما بد نيست. صفا مي‌كنيم. بعد هم اگر بلوز مي‌خواهد بگويد خانم بلوزت را برو آن جا بپوش ببين اندازه‌ات هست، بعد يك سوراخ گذاشته براي اين كه هر كسي مي‌خواهد، اين طوري، اين ديگر هر چه بي حجاب هر دكان و رفت ديگر تقصير من چي است؟ من مغازه دارم يك بي حجاب آمد حالا بايد مرا بگيريد.
گفت كه گنه كرد در روم آهنگري، ز شوشتر زدند گردن مهتري، يا اين طور نيست، قرآن مي‌گويد: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌» (انعام/164) يعني نبايد گناه كسي را به گردن كس ديگري، اما اگر ما مغازه‌هايي را كشف كرديم كه ديگر مغازه نيست خوشگذراني است، به پسرعموهايش هم مي‌گويد باييد، پسرخاله هايش هم مي‌گويد بياييد. اصلاً دوستانش كارهاي‌شان را تعطيل مي‌كند آن جا هستند، ساعت به ساعت فروش و فروشنده‌ها عوض مي‌شوند اين ديگر قصه، يك گنهكاري، يك مغازه‌اي نيست، اين پيداست كه يك برنامه، بله خود بي حجابي را شما بگو گناه كبيره نيست اما اگر باند شد و شغل شد و توطئه شد و هدف شد و اغفال شد، ديگر اين حسابش جدا است. بايد برخورد شود چهارده سال است از انقلاب مي‌رود كار فرهنگي به اندازه كافي شده.
البته كار فرهنگي هم خيلي نقش دارد. خود بنده در دفتر نهضت سوادآموزي، تحصيل كرده‌هايي مي‌آيند بهائي بوده‌اند مسلمان مي‌شوند. اهل حق بوده‌اند مي‌آيند اهل نماز مي‌شوند. جزء فرقه‌هاي اسلامي بوده‌اند مي‌آيند جزء فرقه خودمان مي‌شوند، يعني، منتهي همه تحصيل كرده‌ها هستند الحمدلله، راه باز است، آدم‌هايي كه فكرشان روشن است و اهل منطق‌اند، آدم‌هايي هم كه وجدان داشته باشند ولو خيلي علمي نباشند، وجدان مي‌نشيند فكر مي‌كند، چه طور شد اروپا فرمول پپسي را به ما نمي‌دهد، فرمول اف شانزده را به او نمي‌دهد اما هر جنس سكسي پيدا كند بعد از دو هفته‌اش توي آدامس و خودكار و جوراب ما هست، آخر اين يعني هر كس يك ذره ايران را دوست داشته باشد مي‌فهمد كه چه نقشه‌اي براي ما كشيده‌اند. و ما نمي‌توانيم بي تفاوت باشيم خود نيروهاي انتظامي چه قدر شهيد داده، روز قيامت همكاران‌تان يقه‌تان را مي‌گيرند و مي‌گويند با خون ما شما چه كرده‌ايد؟
7- بايد در برابر خون شهدا و جانبازان پاسخگو باشيم
من طلبه با اين كه به نظر خودم، ميانگين من روزي دوازده ساعت كار مي‌كنم. حالا بعضي روزها هجده ساعت، شانزده ساعت مي‌شود بعضي روزها ده ساعت مي‌شود، ميانگين كار علمي من و تبليغ و مطالعه و سخنراني دوازده ساعت است. در عين حال پنجشنبه و جمعه ندارم، تابستان و زمستان هم ندارم ولي بيني و بين الله، گاهي فكر مي‌كنم روز قيامت اگر بنده را بياورند پهلوي يك سگ شك دارم كه من مي‌توانم جواب بدهم يا نه، سگ مي‌تواند بگويد خدايا در حفاظت از گله كمش نگذاشتم ولي من نمي‌توانم بگويم خدايا كمش نگذاشتم، نگرانم كه كمش گذاشته باشم نمي‌شود بي تفاوت بود. ماشين جمهوري اسلامي بليطش سيصد هزار تا جوان بوده.
من يك مثل زدم مثل خوبي است. اجازه بدهيد مثل‌هاي خوب را تكرار كنم، اشكالي ندارد يك چيزي را آدم، گل را دوبار بو كند. ده بار بو كند، گفتم يكبار آدم پنج تومان، ده تومان مي‌دهد سوار ماشين مي‌شود، همين كه ديد بغل دستش سير خورده، پياز خورده، سيگاري است نمي‌دانم وضعش جور نيست، مي‌گويد بابا از خير ده تومان مي‌گذرد مي‌آيد يك تاكسي ديگر سوار مي‌شود. اما اگر سوار ماشيني شد كه هزار تومان پول بليطش است اين مي‌گويد اه، اين كه مسافر است بغل ما اين طور است و الآن هم كه هزار تومان، بالاخره چون گران شده از ماشين پياده نمي‌شود. ما ماشين جمهوري اسلامي را بليطش گران است. صد هزار تا شهيد داده‌ايم تقريباً صد هزار تا جانباز داده‌ايم تقريباً، صد هزار تا اسير داده‌ايم تقريباً مگر مي‌شود پياده شد.
زماني كه ما اسير بوديم، حجه الاسلام و المسلمين آقاي ابوترابي، مي‌گفت عراقي‌ها، يعني بعثي‌ها، معذرت مي‌خواهم من يكبار ديگر هم گفتم عراقي‌ها، شاد بودند وقتي ما بمباران مي‌شديم، از مجلس اعلا عده‌اي به ما گفتند عراقي‌ها نبودند بعثي‌ها بودند، من گاهي اشتباه مي‌كنم، مثلاً چند وقت پيش گفتم دو ميليون عشاير، يك كسي از آن ور بلند شد گفت دو ميليون كمتر است، خيلي خوب دو ميليون كمترند، من گاهي يك چيزهايي مي‌گويم، من يك وقتي يك هم حجره داشتم طلبه بسيار مقدسي بود. ده سال توي يك اتاق بوديم. گناه كه نكرد، مكروه هم انجام نداد، بهش گفته بوديم آقاي، فاميلش مشرقي بود، گفتم آقاي مشرقي اگر يك وقت ديدي من خلاف گفتم محكم بزن دم دهان من، گفت باشد، گفتم به شما اجازه مي‌دهم، هر حرف خلافي از من ديدي محكم بزن دم دهان من. يك روز من گفتم آقاي مشرقي چرا اين قدر چايي را شكرش كردي، يك مرتبه زد دم دهان من، گفتم آقا بنا بود من اگر خلاف كردم. گفت: من اين را خاك قندش كرده بودم و شما گفتي، گفتم بابا حالا يك خورده تعاوني حساب كن حالا، اين، گفت نه، شما اگر مي‌خواهي دقيق باشي، من توي حرف هايم ممكن است گاهي خاك قند و شكر قاطي بشود. مثلاً يك كسي به من گفته بود شما گفتي از حرم تا بازار قم دو كيلومتر است، خيلي كمتر است، خيلي خوب كمتر است. عشاير دو ميليون كمترند، خيلي خوب كمتر است، حالا اين هاست. حالا من يك تقريباً بگويم كه قاطي نشود. ما بليطي كه سوار شده‌ايم در جمهوري اسلامي قيمتش چه قدر است؟ صد هزار شهيد، صد هزار اسير، صد هزار مجروح تقريباً، آقاي ابوترابي مي‌گفت ما اسير بوديم بعثي‌ها آمدند گفتند چند تا از اين مهره درشت‌ها را پيدا كنيد در حد كشتن بزنيد. آمدند چند تا انتخاب كردند، آن قدر با كابل زدند و مشت و لگد كه ما ديگر نفس نداشتيم و مي‌گفت دو تا مشت زدند بغل چشم كه دو نفر چشم‌شان از صورت‌شان افتاد بيرون، يعني چشم از كاسه آمد بيرون. باقي هم در حد مرگ، خوني شدند كه صبح با شلنگ آمدند اين خون‌ها را شستند. خوب گوش بدهيد آن شبي كه ما اين قدر كتك خورديم يا دوستان ما اين قدر كتك خوردند، حالا نمي‌دانم خودش هم بوده يا نقل مي‌كرده ماجرا را، مي‌گفت مهتاب شد خيال كرديم صبح شده، پاشديم نماز صبح خوانديم بعد افتاديم باز ناله كنان با همان بدن خوني، بدن پر از خون داشتيم مي‌گفتيم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» (فاتحه/6-5). مي‌گفت نماز را خوانديم افتاديم بعد ديديم آن سپيدي، سپيدي صبح نبوده، مهتاب بوده بعد مي‌گويد دو مرتبه نماز صبح خوانديم. خوب وقتي ما مي‌بينيم بهترين عزيزان ما اين رقمي وفادار به رابطه با خداست.
8- بي‌تفاوتي برخي مديران نسبت به حضور در نماز
آن وقت مثلاً مي‌گوييم آقاي مدير عامل شما چقدر وقت است مدير عامل اين كارخانه هستيد؟ من يك سال و هشت ماه است. چند دفعه رفته‌ايد توي نمازخانه اين كارخانه، نماز خوانده‌ايد، من نمازم را توي اتاق خودم مي‌خوانم، خوب يعني مردم را قبول نداري؟ آقا گرفتارم، يعني توي اين هجده ما يك بار نشد؟ اين را بايد به وزير گفت بابا حضرت عباسي مدير عاملي داريم كه اين تخصص را داشته باشد و عقيده‌اش هم به نماز سفت‌تر باشد، توي اتاق نماز خواندن، بله، هفته‌اي يك بار، دو بار، سه بار، چهار بار، هر چي بگويي ما كوتاه مي‌آييم ولي يك جايي مي‌بينيم اين ديگر، مي‌گويند يك آقا هر كجا عقد مي‌كرد يك كله قند مي‌گرفت، يكي از دوستان آقا گفت، آقا دامادي ما است اين را از ما نگير، گفت تو مي‌گويي نگير، او هم مي‌گويد، آن هم مي‌گويد رفيقم، آن هم مي‌گويد خدا بيامرزد آقايتان را، رفيق آقايتان بوديم. بالاخره اين نرخ ما بهم مي‌خورد، گفت پس يك كاري كن، يك ته قند درست كن باقيش را تو خالي، قيافه، قيافه كله قند باشد ولي تويش خالي و فقط تهش قند باشد، نرخ ما را بهم نزن، گفت باشد داماد يك كله قند اين طوري درست كرد، عقد كرد، خواند، كله قند را برد پهلوي آقا، آقا رفت بگيرد ديد تو مي‌رود، خالي بود، تو خالي بود، گفت پايين ترش را بگير، هر جايش را مي‌گيريد، گفت آقا خالي، خالي است، زيرش را بگير، حالا ما نسبت به اين مدير عامل نمي‌خواهيم حزب اللهي باشد، زيرش را بگير، اين مدير عامل را زيرش را بگيريم، يعني ماهي پنج دفعه هم نمي‌تواني بيايي، آقاي وزير گرفتار است، يعني ماهي دو بار هم نمي‌شد بيايي، آخر يكبار دوبار، ديگر اين هم ديگر بعضي‌ها ديگر نمي‌شود گفت كار دارند.
دوستي داشتيم ايشان مدير بود يكي از دهات كاشان بنام نياسره مي‌گفت رئيس آموزش پرورش كاشان قديم، با ماشين آمد نزديك و بعد هم سوار اسب شد آمد سر كلاس. شبانه ما كلاس داشتيم براي بچه‌هاي روستا، رئيس آموزش و پرورش آمده بود بازديد، رسيد گفت مي‌خواهم بيايم بازديد، گفتيم آقا يك چاي توي دفتر، گفت نه، همين الآن مي‌خواهم بروم بازديد، هر چه گفتيم آقاي رئيس، يك چايي، استراحت كنيد، گفت الآن مستقيم مي‌خواهم بروم سر كلاس، مي‌گفت ما هم كلاس را داده بوديم به مش عباس خادم، بچه‌ها هم جيغ و ويغ مي‌كرند، مش عباس هم چپقش را مي‌كشيد. رئيس هم سرزده صاف رفت سر كلاس. تا رئيس رفت گفت برق چرا نيست. البته چراغ توري بود ولي آن شب چراغ توري نبود از اين لامپا بود. گفت چراغ توريتان كو؟ گفت آقاي رئيس خدا مي‌داند ما هر شب چراغ توري داشتيم امشب تصادف شده، چراغ توري، گفت خيلي خوب بعد دست ماليد به ميز و گفت اين خاكسترها چي است؟ مش عباس كه چپق مي‌كشيد خاكسترش را روي ميز گذاشته بود، گفت خاكسترها چي است؟ گفتند آقاي رئيس خدا مي‌داند هر روز ميز تميز بوده، امروز تصادف شده، گفت خيلي خوب. يك مرتبه ديديم بوي كهنه مي‌آيد، مش عباس گيج شده، چپقش را درست خاموش نكرده گذاشته توي جيبش كت مش عباس مي‌سوزد ولي سيخ ايستاده نمي‌داند، چون سيخ ايستاده نمي‌داند اين كت مي‌سوزد، پشم و پنبه‌اي كه بسوزد بو مي‌دهد، گفت بوي كهنه مي‌آيد، گفتم آقاي رئيس مي‌داند هيچ وقت بوي كهنه نمي‌آمد، امشب تصادف شده، گفت خيلي خوب، يكي از بچه‌ها را بلند كرد، تا بچه را بلند كرد گفتم‌اي خاك بر سرم توي كلاس ديگر بچه از اين بدتر نيست. خيلي ناراحت شديم كه چه قدر امشب ما بد مي‌آوريم، مي‌گفت تا رئيس رويش را آن ور كرد من به بچه بده گفتم بنشين، به بچه خوبه گفتم پاشو، آن نشست و آن بلند شد و رئيس گفت كه، تا رئيس رويش را برگرداند نگاه كرد و گفت كه من به شما گفتم بلند شو، گفت نه آقا، آقاي مدير به اين گفت بنشين به من گفت پاشو. گفت خوب اين هم تصادف است؟
يعني يك ماه و نيم نرفتن مسئول توي نمازخانه تصادف است؟ رئيس هيات اباالفضل و امام حسيني و فاطمي و نمي‌دانم حيدري و نعمتي، رئيس هيات در سال سه بار نماز جمعه نمي‌آيند اين هم تصادف است؟ حالا نمي‌خواهيم بگويم هر جمعه بيايد، ولي تو كه جمعيت را مي‌كشي عاشورا، مثلاً سالي دو بار هم نمي‌تواني بيايي نماز جمعه؟ اين هم تصادف است؟ نه آقا گاهي وقت‌ها بي اعتنايي است، بي تفاوتي است.
راجع به نماز ما چند تا جمله داريم، يعني كسي كه نماز نخواند، يكي «اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»(كافي/ ج‌3/ ص‌270)، يكي «ضَيَّعَ الصَّلَاة»(أمالي مفيد/ ص‌265)، اضاع الصلوه در نماز همه‌اش اين نيست كه آقا من مي‌خوانم، مي‌خواني از اين گمرك رد شده‌اي، ما چهارتا گمرك داريم، «ضَيَّعَ الصَّلَاة» حديث است، «أَضاعُوا الصَّلاةَ» (مريم/59)، آيه قرآن است، «لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»(كافي/ج‌3/ ص‌270)، حتي حديث داريم، متاسفانه من خودم هم گرفتار اين حديث هستم، حديث داريم اگر كسي اذان را شنيد پا شد وضو گرفت، اين هم نسبت به نماز كوتاهي كرده، بايد قبل از شنيدن اذان شما اگر مرا دوستم داري مي‌آيي لب در، اگر توي خانه نشستي وقتي در را زدند گفتند كي است پيداست دوستم نداري، وقتي يك فرمانده مي‌ايد يك جايي بازديد بكند، مسئولين از لب در مواظبند، نماز مي‌آيد برويم استقبال بايد يك خرده جدي گرفت، مسئوليت، حالا افرادي كه امر به معروف را نمي‌كنند ساكتند، چرا، عوامل سكوت چي است؟
9- عوامل سكوت در برابر فساد
آقاياني كه دير پيچ تلويزيون را باز كرده‌اند، در خدمت برادران نيروي انتظامي هستيم، به مناسبت هفته نيروي انتظامي و بيست و هشت تير به مناسبت امر به معروف، موضوع بحث ما اين است كه فساد ديديم نبايد ساكت باشيم و اين هم مربوط به نيروي انتظامي نيست، بايد همه همديگر را حمايت كنيم. شد با سكوت، چرا بعضي‌ها گناه مي‌بينند ساكت مي‌شوند؟ يک سوز ندارند، دو خجالت مي‌كشند، سه مي‌ترسند نان‌شان قطع بشود، چهار مردم داري مي‌خواهند بكنند، نمي‌خواهند رفقايشان را از دست بدهند، پنج خودش هم عامل نيست، مي‌گويد من خودم عيب دارم، آدمي كه خودش، اين‌ها انگيزه‌هايي كه مي‌شود، بايد همه را گذاشت كنار.
حالا، تذكراتي كه مي‌توانم بدهم فهرست وار خدمتتان بگويم يكي كه عرض كردم توي حرف هايمان، برادرها، جمهوري اسلامي از مقام معظم رهبري، رياست محترم جمهوري، مقام معظم رهبري اين ستاد امر به معروف را به شدت تاييد كرد كه در رأسش آيت الله جنتي است و ده دوازده نفر، بنده هم افتخار دارم كه در آن جا عضو هستم، به شدت تاييد كردند. مقام رياست جمهوري يك سخنراني مفصل در مهديه تهران براي انجمن‌هاي اسلامي و مسئولين فرماندهان بسيج و هيات‌ها و نيروهاي انتظامي يك سخنراني مهمي داشتند در مهديه، مسئولين قضايي كشور در سمينار در جريان كامل قرار گرفتند و حمايت كردند، بسيج دارد دوره مي‌گذارد براي بسيجي‌ها، كه، چون برخورد فوت و فن دارد يك شصت ساعت كلاس بگذارد، يك ضوابطي، يك قانوني مجلس تصويب كرده، شوراي نگهبان امضا كرده كه بسيجي‌ها شصت ساعت كلاس ببينند و بعد از شصت ساعت يك كارتي داشته باشند كه حق ورود داشته باشند. نيروهاي انتظامي الحمدلله شروع كرده‌اند از اول محرم، مردم، حزب اللهي خيلي خوشحالند، غير حزب اللهي‌ها هم بعداً مي‌فهمند كه به نفعشان بود. حضرت عباسي اگر جامعه فاسد باشد به نفع است. حتي به نفع آدم‌هاي بي بند و بار. چون بي بند و بار دل يك كسي را خوش مي‌كند. آدم‌هاي هرزه، اما آدمي كه پاكي مي‌آيد و مي‌رود محيط سالم مي‌شود. يك بچه دبيرستاني وقتي دارد كتاب مي‌خواند، حالا يا تجديد شده يا كنكور است، دانشجو است، حالا دارد كتاب مي‌خواند، يك دختر سوپر دولوكس، خودش را آرايش كرده از بغلش رد مي‌شود، اين كتابش جلويش است، يك آهي مي‌كشد، خوب نمي‌تواند ديگر، باز دو مرتبه تا مي‌آيد بخواند يكي از اين ورش رد مي‌شود. بيچاره جوان دبيرستاني يا دانشجو، شش ساعت كتاب دستش است ولي دو ساعت فكرش كار نمي‌كند بابا، بي بند و باري ضرر علمي دارد. فكر متمركز نيست.
اصلاً حديث داريم اگر كفش قاضي تنگ است قضاوت نكند. چون همين كه به پايش فشار مي‌آيد ممكن است در قضاوتش تأثير بگذارد. حديث داريم اگر قاضي ادرار دارد قضاوت نكند، ممكن است در قضاوتشاثر كند.
10- اثر بي‌بند وباري و دقت در برخورد با اينگونه افراد
چه طور بي بند و باري اثر نكند، اين يكي، دوم آن كسي كه اين لباس تو را ندارد و اين شكل تو را ندارد چه كند؟ يك كسي بود قدش يك خورده كوتاه بود، رفيقم بود ولي از من فاصله مي‌گرفت، گفتم بيا با هم راه برويم، گفت چون تو قدّت بلند است، پهلوي تو كه راه بروم پيداست كه من كوتاهم، تنها كه راه مي‌روم كسي نمي‌فهمد. آخر شما اين رقم مي‌آيي بيرون، حالا كسي كه اين بلوز را ندارد، اين كفش را ندارد، اين كيف را ندارد، اين شكل را ندارد، خوب بالاخره آن كه شكلش متوسط است، چه ضربه‌اي به او مي‌زني، دل كي را خوش مي‌كني؟ آن كسي كه شهيد داده، اسير داده چي؟ آن كسي كه پول نداره آن كسي كه شكل تو را ندارد، آن كسي كه درس دارد، آن كسي كه، راننده‌اي كه دارد رانندگي مي‌كند، هيچي، اصلاً فكر را از راننده مي‌گيري، از محصل مي‌گيري، من نمي‌دانم دل كي را خوش مي‌كني شما؟ البته زن بايد آرايش كند. حديث داريم زن وقتي مي‌رود سر نماز، آن چه طلا دارد به خودش آويزان كند، پهلوي شوهرش، آرايش كند، يك بار پيغمبر آمد توي خونه، گفت زهرا، به حضرت زهرا(س)، گفت زهرا جان اميرالمؤمنين كي مي‌آيد، گفت چند دقيقه ديگر، فرمود چند دقيقه ديگر مي‌آيد تو آرايش نكرده نشسته‌اي؟ پاشو.
زن، زيبايي و تجملات را اسلام دوست دارد، منتهي دوست دارد در مرزي تمركز فكرها بيرون، از بين نرود. عرض كنم به حضور جنابعالي كه مسأله ابتذال مهمتر از بي حجابي است. گاهي يك خانم بي حجاب هست اما يك تذكر بدهي گوش مي‌دهد، و بياريشان گوش مي‌دهند. خيلي‌هاي‌شان گوش مي‌دهند. لج ندارند. مسلمانند، حالا نمي‌خواهم بگويم، مثلاً بهشان مي‌گوييم رسول اما اين هم ته دلش خوب است،
من يك قصه بگويم و خداحافظي كنم. زمان شاه يك جواني هيپي بود، مشهد. خيلي زلف هايش زياد بود، بابايش يك آدمي بود مي‌گفت من بدم مي‌آيد، خوب تو بدت مي‌آيد، من خوشم مي‌آيد. هر كاريش كرد براي اصلاح قبول نكرد، گفت اگر اصلاح نكني من يك ماشين پيكان برايت نمي‌خرم، گفت من زلف هايم را بيشتر از پيكان دوست دارم، گفت خدا بركت بدهد، گفت با زلف هايم مي‌روم توي گور، اين بيچاره شد پدره، آقايي گفت يك روز آمد ديديم سرش را اصلاح كرده، قشنگ با ماشين چهار، گفتيم لابد بچه‌ها، رفيق‌ها، بهش گفته‌اند يك پيكان مي‌ارزد برو اصلاح كن، گفتم پيكان مي‌خواهي؟ گفت نه، امام از پاريس دستور داده نيروهاي مسلح از پادگان‌ها فرار كنند، چون يكي از دستورات امام اين بود كه آخرهاي زمان شاه فرمود سربازخانه‌ها فرار كنند كه قدرت شاه كم بشود. سربازها فرار، لشكر هفتاد و هفت مشهد سربازها فرار كردند. دژباني اين‌ها را مي‌گيرد. من گفتم تا دو سه تا هيپي هستيم توي مشهد سرهاي‌مان را ماشين كنيم توي خيابان‌ها راه برويم كه با آن‌ها قاطي بشويم، دژبان زمان شاه آن‌ها را نگيرد، ببينيد، هيپي هم زلفش را براي انقلاب مي‌دهد، يعني آدمي كه بد ذات باشد نداريم. تذكر، و در تذكرها بايد مواظب باشيم.
تكرار مي‌كنم، خوب مسأله در برخوردها، مواظب باشيم كه در اين برخوردها، البته در روزهاي اول كه نيروهاي انتظامي شروع شد خوب يك كارهايي ممكن است، آدم هر كاري، خدا رحمت كند شهيد رجايي را، مي‌گفت من هنوز رياست جمهوري نكرده‌ام، ممكن است هر كاري اولش. . . ،
ولي الحمدلله الآن چنان روي فرم آمده كه امروز فرمانده محترم نيروهاي انتظامي كه عضو ستاد امر به معروف و نهي از منكر هم هستند، ايشان گزارش كه مي‌داد مي‌گفت اصلش رئيس منطقه خودش دخالت مي‌كند و نظارت مي‌كند، اين طور نيست كه همين طور، كار حساب شده باشد، تذكر بايد داده بشود، نود درصد با تذكر قصه حل مي‌شود. پنج درصد قول مي‌دهند. دو درصد پرخاش مي‌كنند. اگر پرخاش كردند، به تو چه، مي‌خواهم، اگر پرخاش كرد و تجري شد، اين پيداست كه ديگر قصه‌اي نيست كه اشتباه كردم. آخر يك وقت من يك سنگ مي‌زنم به كلّه شما مي‌گويم ببخشيد اشتباه كردم. يك وقت مي‌گويم زده‌ام، فردا هم خواهم زدم، خوب كردم كه زدم خوب اين ديگر، افراد متجرّي، افرادي كه با تذكر حل نمي‌شوند مردم بايد حمايت بكنند، مسائل، اين روز بيست و هشت تير كه زيرنظر مقام معظم رهبري روز امر به معروف است بر شما مبارك باشد و گفتم كار سخت است ولي اجرش، ثواب امر به معروف و نهي از منكر از تمام عبادت‌ها، به گفته‌ي امام ثوابش بيشتر است.
11- توجه به نماز
حالا اول از همه اين است كه خودمان اهل منكر نباشيم. خودمان را امر به معروف كنيم و مهمترين معروف‌ها نماز است. ما بايد به نماز عنايت كنيم. ظهر كه مي‌شود بايد انگار يك نارنجك افتاده توي اداره، همه ولوله بشويم چون قرآن نمي‌گويد ظهر كه شد برو نماز. مي‌گويد حي، حيّ يعني بشتاب، «عجّلوا»، عجله كن «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» (جمعه/9)، بدو، عجله كن، حيّ بشتاب. اصلاً ظهر كه شد، صداي اذان را كه شنيدي يك ولوله بايد بشويد. اين هم نماز عاشقانه، نه كه بي وضو، آخر گاهي سرباز بي وضو بگويد كه از ترس فرمانده دو ركعت نماز بخوانم الله اكبر، نه، سرباز هر سربازي بايد چند ساعت راجع به نماز باهاش حرف بزنيم. واقعاً اسرار نماز را برايش بگوييم. يك كتاب نماز چند صفحه‌اي بخواند البته شرايط هم بايد آماده باشد.
خوب من وقت‌تان را گرفتم انشاءالله همين طور كه كار را شروع كرده‌ايد اول سازمان‌هاي دولتي مقدم است. چون اگر يك مرد را توي خيابان بگويي كار شما خلاف است مي‌گويد والله بزرگترين خلاف توي اداره خودتان مي‌شود. يعني واقعاً بايد تذكر به مسئولين اداره‌ها اول داده بشود اماكن مهمتر است، و مسائل عمومي.
12- هدايت و راهنمايي با محبت مؤثرتر است
الآن كه جمهوري اسلامي نوارهاي راديو، خيلي هايش نوارهاي دلشادي است. به قدري دلشاد است كه بعضي‌ها مي‌گويند، شايد همين حرام باشد، اين نوارهاي دلشاد را ما قطع كنيم باز يك نوار از خارج بيايد كه چي؟ بايد واقعاً ترمينال‌ها، راننده‌هايي كه نوارهاي مبتذلي دارند، يعني كنترل وسايل عمومي و سالم سازي دريا و من شنيدم كه الحمدلله وزارت كشور يك بودجه اختصاصي داده براي كنار دريا، زن شنا كند، ولي حالا حتماً وقتي شنا مي‌كند مرد بايد ببيندش؟ حتماً بايد، اين طور هم نيست كه اين‌هايي كه مذهبي هستند از لذت‌هاي دنيا عقب بمانند. من غصه مي‌خورم، من گاهي وقت‌ها مي‌گويم، آن مقداري كه تو لذت مي‌بري حزب اللهي‌ها هم لذت مي‌برند. منتهي شما خيال مي‌كني لذت از طريق گناه است. اين طور نيست، ما تمام لذت‌هاي حلال را مي‌توانيم داشته باشيم. دريا باشد، با سالم سازي، علي‌اي حال دستور العمل واحد باشد. اين طور نباشد كه توي يك شهر قانون شده باشد، توي يك شهر قانون خفيف باشد، يك بام و دو هوا كه نمي‌شود، جمهوري اسلامي، يكهو مي‌بيني بيست كيلومتر مي‌آيي بيرون قانون عوض شد. اين كه نشد كه، دستورالعمل واحد يک مديريت واحد دو ديدن دوره سه شروع كردن از بانه‌ها چهار توجه به گناه كبيره پنج گناه يكدفعه شده يا شغلش گناه است. شش شغلش گناه است عادت است يا توطئه، توطئه است روي هدف است يا روي اغفال است.
اين‌ها را بايد. همه هم با اخلاق خوب. ما كسي را از طريق تشر نمي‌توانيم هدايت كنيم، بازهم اگر كسي هدايت شد از طريق محبت است. تشر فقط مثل عمل جراحي است، يك در هزار دو در هزار، پنج در هزار، و گرنه اكثر مردم ما به خاطر خوش ذاتي و به خاطر عشقي كه به امام حسين و دين و قرآن و شهدا و نظام دارند مردم ما با تذكر مشكلات‌شان حل مي‌شود. فقط تذكر خوب و شيرين. خوب من وقت‌تان را گرفتم.
اميدوارم كه خسته نباشيد.
خدايا طاغوت را در ايران شكستي در دنيا بشكن. آمريكا در ايران خوار شد، در دنيا خوارش كن، ايران را نجات دادي همه كشورهاي اسلامي را نجات بده به ما رهبر عادل دادي، رهبر عادل جهان حضرت مهدي(عج) را به مردم جهان عرضه كن. روز به روز بر عزت و قدرت و ايمان و تقوا و فهم و كارآيي و تخصص و تعهد ما بيافزا آن‌هايي كه علم‌شان را به ما نمي‌دهند اما فيلم‌هاي هرزه‌شان را مي‌دهند بچه‌ها و دختر و پسر ما را از خطرها و توطئه‌ها حفظ بفرما. رهبر ما، كشور، امت و ناموس ما، نسل و عقائد و افكار ما، مرز و بوم ما حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2096

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.