امر به معروف و نهی از منکر – 13

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر – 13
تاریخ پخش: 72/05/07

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در هفته‌ای که بنام هفته‌ی نیروهای انتظامی نامگذاری شده در خدمت برادران و پرسنل نیروی انتظامی و همکاران ما در عقیدتی و سیاسی هستیم، موضوع بحث‌مان پاکدامنی و عفت، حیا و عفت: موضوع بحث امر به معروف و نهی از منکر، موضوع خاص: حیا و عفت(پاکدامنی).
1- حیا بازدارنده از منکرات
در دعای کمیل داریم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم»(مصباح‌المتهجد/ ص‌844)، یعنی خدایا بیامرز گناهی را که پرده پاره می‌شود. حیا، مساله حیاء جرأت عامل همه منکرهاست، اگر حیا نباشد، یعنی نبود حیا، و خود حیا آدم را از بسیاری منکرات باز می‌دارد. شخصی که هجده تا ترور کرده بود، در زمان ترورهای کور، می‌زد این حزب اللهی‌ها را ترور می‌کرد، از منافقین، قاضی او گفت خواستمش در دادگاه گفتم به او به همین راحتی ترور می‌کردی؟ اصلاً فکر نمی‌کردی کارت غلط است؟ وجدانت ناراحت نبود؟ گفت اولی را که ترور کردم تکان خوردم وجدانم ناراحت بود. دیگر بعد راه دستم باز شد، یعنی دیگر برایم دوم و هشتم و پنجم و دهم و هیفدهم آسان شد، این معنای «تهتک العصم» است. گناه اولش انسان مشکل است. وقت گناه اولی را انجام داد دیگر باقی گناه‌ها برایش، دزد، دزد آنی که برایش مهم است ورودش به خانه و شکستن قفل است. دیگر وقتی وارد اتاق شد حالا یک ساعت مچی بردارد، یک النگو هم بردارد، نمی‌دانم فرض کن رادیو ضبط را هم بردارد، شیشه را هم بشکند، این مهم نیست، مهم آن است که قفل را شکست، دیوار را هم خراب کرد، آمد تو، تو آمدنش مهم است.
دیگر وقتی انسان گناه شد، مثل غرق، غرق همین مقدار که آب از لب رد شود، اگر از آب از لب رد شد غرق است، حالا دیگر زیر دریا باشیم، یک وجب، ده وجب، صد متر، مهم این است که آب از سر که رد شد مهم نیست. فلذا قرآن می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/32)، کسی که یک نفر را بکشد انگار همه مردم را کشته چون مهم این است که تصمیم بگیرد.
تصمیم بر دودکشی، حالا یک سیگار و دو سیگارش، مشروبات، لب که به لیوان گذاشتی حرام است. یک قورت و دو قورتش، بار توی همان قورت اول است، همان ترور اول، روزه را که شکستی، روزه‌ات باطل شد، حالا آقا یک لقمه بیشتر نخوردیم، صد کیلو بخور، تو دیگر روزه دار نیستی.
مساله دریده¬شدن پرده‌ی حیا، خیلی اسلام روی حیا عنایت دارد. به همین خاطر می‌فرماید از ناف تا زانو بپوشانید. پوشیدن عورت، درست از به همان مقدار واجب عورت باید پوشیده شود، اما اگر می‌خواهید حیا در جامعه زیاد شود از ناف تا زانو، یعنی خیلی پاچه را کوتاه نگیرید.
حدیث امام حسین یادتان نرود که در تلویزیون خواندم. کوچولو بود رفت توی رودخانه، توی آب، آبتنی، شلوارش بلند بود امام حسین بچه بود ولی شلوارش بلند بود. یک کسی بهش گفت با شلوار بلند خوب نمی‌توانی شنا کنی گفت می‌دانم اما اگر شلوارم خیلی کوتاه باشد حیا کم می‌شود و من، گفت شلوارت از بین می‌رود توی آب، گفت اگر شلوارم کوتاه باشد حیایم کمرنگ می‌شود، استهلاک شلوارم، آسانتر است برای من تا استهلاک حیای من، قرآن بحث لباس را که می‌کند می‌فرماید: «وَ لِباسُ التَّقْوى‌ ذلِکَ خَیْرٌ» (اعراف/26)، به تقوی گفته لباس چون همین طور که لباس آدم را می‌پوشاند، تقوی آدم را می‌پوشاند، چرا در هر گناهی گفته‌اند دو تا شاهد؟
2- نباید پرده حیا دریده شود
در زنا گفته‌اند چهارتا شاهد چون اسلام می‌خواسته پرده‌ی حیا پاره نشود، اگر دو تا شاهد عادل شهادت دادند فلانی قاتل است، قاضی حکم می‌کند که ایشان قاتل است، اعدامش می‌کنند اما برای زن‌ها دو تا شاهد عادل کافی نیست، باید چهار تا باشد، اسلام نمی‌خواهد چرا اسلام گفته چهار شاهد، چرا اسلام گفته تجسس حرام است. چون اگر یک کسی تجسس بکنی هر کس تجسس بکند عیب همدیگر را کشف می‌کند، اسلام نخواسته عیب‌ها کشف بشود.
از لقب‌های خداوند ستارالعیوب است. فلذا داریم اگر کسی عذر دروغی را هم آورد، بخصوص توی خانواده، توی خانواده، عذر، خانم یک کاری می‌کند و دروغ می‌گوید شوهر یک کاری می‌کند و دروغ می‌گوید، یا بچه؛ اسلام می‌گوید ولو می‌دانی هم دروغ می‌گوید تغافل کن، تغافل، روی خودت نیاور و نگذار پرده پاره بشود. اگر می‌گویند پدر و پسر با هم حمام نروند، که گفته‌اند در جلسه‌ی قبل، با هم پدر و پسر حمام نروند، اگر پدر می‌رود این حمام پسر برود یک حمام دیگر.
لخت هم دیگر را دیدند پدر و پسر، یک مقدار ابهت و عظمت پدر کم می‌شود، الا این پدرها یک خورده کم فکرند که هر جوری می‌خواهند توی خانه رفتار می‌کنند، پدر باید روبروی بچه‌اش حجاب داشته باشد، بی حجابی مال زن نیست، مرد بی حجاب هم داریم.
خواهر و برادر هم باید نسبت به هم حجاب داشته باشند، قرآن راجع به حیا آیاتی دارد و مقداری از این آیات را من خدمت‌تان می‌گویم: می‌فرماید «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» (مومنون/5)، مومن آن است که خودش را حفظ می‌کند، البته حفظ، راه اول و طبیعی‌اش ازدواج است ما اگر خواستیم منکر کم بشود باید معروف را زیاد کنیم. تا معروف زیاد نشود منکر کم نمی‌شود.
3- معروف زیاد شود منکر کم می‌شود
در پارک‌های ما فساد زیاد بود الآن جوان‌های حزب اللهی در همه‌ی ایران غروب می‌آیند توی پارک نماز می‌خوانند. این رسم شدن نماز توی پارک‌ها به همان سه شرطی که توی تلویزیون گفته‌ام، ترافیک نباشد، تشریفاتی نباشد، نماز ساده و خیلی بی آلایش، بدون این که موجی، ترافیکی، چیزی باشد و مزاحمتی باشد، خود وقتی فضا، فضای نماز شد، خیلی خوب معنایش این است که دیگر بعضی از منکرات توی پارک‌ها نمی‌شود، می‌آیند استراحت می‌خواهی بکنی بسم الله، می‌خواهی بنشینی با زن و بچه‌ات گپ بزنی بسم الله، می‌خواهی ذرت و بستنی و کیم و آلاسکا بخوری بسم الله، می‌خواهی تخمه بشکنی بسم الله، می‌خواهی بگویی و بخندی بسم الله، اما جای هرزگی نیست، این «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) یک معنایش این است. اگر در پارک نماز شد، محیط تفریح با محیط فساد حسابش جدا می‌شود، تفریح درست است و فساد نباید باشد. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ». و هر چه است حزب اللهی در این جور جاها بروند راه برای دیگران کم می‌شود.
بین صفا و مروه، رکوع بین صفا و مروه بت بود. حزب اللهی‌ها می‌گفتند جایی که بت است زشت است ما برویم، در‌شأن ما نیست یک جایی برویم که بت باشد، آیه آمد شما چه کار به بت‌ها دارید، بروید آن‌ها بت هایشان را بردارند، نه که نروید آن‌ها بت هایشان را اضافه کنند، «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» (بقره/158)، کسی که می‌رود حج یا عمره، این باکی نیست که صفا و مروه کند، آخر عده‌ای می‌گفتند چون بت است پس ما نرویم، اسلام می‌گوید تو برو تا بت برود، نگو چون اون است من نروم، به یکی از علما گفتند توی آن شهر فیلم بد گذاشته‌اند، ایشان گفت نروید خودش تعطیل می‌شود.
این که حرف درستی نیست که، نرویم تعطیل می‌شود درست نیست، راه طبیعی برای این که منکر کم بشود باید معروف زیاد بشود.
4- ازدواج بهترین معروف
بهترین معروف‌ها ازدواج است. اگر خواستگار برای دختری آمد، داماد هم عیبی ندارد، ما در داماد داریم سه تا شرط، کفو باشد، کفو یعنی به هم بخورد، به بخورد نه به معنای مالی به هم بخورد، اگر کفو معنای مالی باشد پیغمبر و خدیجه به هم نمی‌خورد نه از نظر عملی، تمام مراجع تقلید دختران‌شان را می‌دهند به طلبه‌ها، چون مرجع تقلید که نمی‌آید دختر مرجع تقلید را بگیرد اگر علمی باشد هیچ دختر مرجع تقلیدی نباید شوهر بگیرد، کفو یعنی از نظر انسانی، به هم بخوردند از نظر فکری. ممکن است یکی تحصیلاتش بالا باشد، یکی پایین‌تر. مگر زن مرجع تقلید هم باید مرجع تقلید باشد.
اگر کفو به معنای علمی است تمام علما عقدشان باطل است. چون هیچ آیت الله، زنش آیت الله نیست.
یعنی چه به هم بخورد؟ تو لیسانس من هم لیسانس، نه این حرف‌ها نیست. کفو معنایش این است که هم سطح علمی باشند، هم فکر باشند. نه هم علم، گاهی وقت‌ها فکرشان مساوی است ولی پایه‌ی تحصیلات‌شان، آنی که زندگی را شیرین می‌کند هم خونی فکری است، بهم بخورند، فلذا گفته «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ» (بقره/221)، هم فکر باشند از نظر اعتقادات، مبنای فکری‌شان یک جور باشد ولو کنیز باشد ارزش دارد و می‌شود باهاش زندگی کرد.
اما از نظر فکری و دیدگاه‌ها، بینش‌ها، جهان بینی‌ها، اعتقادات اگر فرق بکند، و لو هر چی باشد بهم نمی‌خورند. اسلام روی اعتقادات خیلی تکیه کرده، و لذا گفته اگر خانم شوهرش کافر شد، شوهرش چپی شد، مارکسیت شد، فوری باید زنش جدا بشود زنش جدا بشود. زن مومن نباید شوهرش کافر باشد و اگر اول مسلمان بود بعد شوهر کافر شد باید جدا بشود.
اسلام خیلی روی فکر اعتقاد تکیه دارد. روی مال نه، خوب یکی قالی دارد، یکی زیلو دارد، ولی هم فکرند، خوب ازدواج کنند. ازدواج را باید آسان گرفت. یک آیه داریم توی قرآن مال پدرزن، آیه‌ی پدرزن‌ها این است: «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْک» (قصص/27)، یک پدرزن خوب، یک داماد خوب، موسی جوانی بود آمد دختر شعیب را بگیرد، یک حدیث داریم که موسی جوان خوبی است. به خاطر حفظ، به خاطر این که به گناه نیفتد حاضر شد هشت سال و ده سال چوپانی کند. چون آمد گفت من دخترم را به تو می‌دهم، فرزند شعیب پیغمبر، داماد، موسی، پدرزن شعیب، اول این که خود پدرزن پیشنهاد کرد گفت بیا دخترم را بگیر، آخر گاهی وقت‌ها بین ما رسم نیست؟ را؟ تو خودت گفتی بیا دخترم را بگیر. عجب آدم پررویی هستی. زشت است.
قرآن بخوانم، قرآن می‌گوید که خود پیشنهاد ازدواج از جانب پدرزن شد. ما داشتیم آیت اللهی را، خود بنده بودم پای منبرش، عالم می‌رفت بالای منبر می‌گفت من چند تا دختر دارم، طلبه‌ها هر کدام می‌خواهید بیایید، مادرتان را بفرستید خواستگاری اگر خوب بود بگیرید، خیلی ما آن روز خندیدیم چون ما هم طلبه عذب بودیم. البته من داماد او نشدم‌ها، یعنی خواستگاری نرفتیم نه این که دخترش بد باشد. ولی من بودم پای درس عالمی که گفت من چند تا دختر دارم. آقایان اگر خواستند مادرشان را بفرستند، اگر دخترمان را شکلش را پسندیدند بگیرند.
قرآن می‌گوید پیشنهاد ازدواج، آدم دختردار به آدم پسردار بگوید طوری نیست. البته خود دخترها پیشنهاد نکنند آبروریزی است. پدرش، چون خود دختر ممکن است هیجانات سنی‌اش، صلاح نیست فلذا گفته‌اند دختر باید زیر نظر پدرش باشد به خاطر این که تصمیمات عجولانه، بعد دادگاه و طلاق پیش می‌آید، نه تصمیم پخته، آیه‌ای که می‌گوید به نظر شما می‌خواهید دخترم را بگیرید این است، «قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْن عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنی‌ ثَمانِیَ حِجَجٍ» (قصص/27)، پدر دختر گفت، گفت «إِنِّی أُریدُ»، من اراده کردم ان انکحک، به نکاح در بیاورم، «إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْن»، آیه قرآن است.
حضرت شعیب گفت «إِنِّی»، یعنی من، «أُریدُ»، تصمیم گرفتم، «إِنِّی أُریدُ»، من اراده کردم، تصمیم گرفتم که چی؟ به ازدواج در بیاورم یکی از دخترهایم را. گفت دو تا دختر دارم یکیش را بهت می‌دهم، گفت خوب مهریه، خود گزینش هم با خود پدرزن، باهم نشستند، حرف هایشان را زدند. گفت که «عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنی‌ ثَمانِیَ حِجَجٍ»، من یا، هشت سال باید چوپان من باشی، دختر را بهت می‌دهم چوپان من باش، یا ده سال، دیگر هشت سال یا ده سال یکی از این‌ها را انتخاب کن.
5- زندگی را باید آسان گرفت تا ازدواج زیاد شود
حدیث داریم موسی به خاطر این که پاکدامن باشد، به گناه آلوده نشود، به خاطر پاکدامنی و تقوی حاضر شد هشت سال چوپانی کند. اما ما، ما جوان داریم روزی ده‌ها گناه می‌کند می‌گوید و لله من هنوز کاشیکاری سر حمامم تمام نشده می‌گوییم حالا حمام سیمانی برو تویش، می‌گوید اِ… آبرو دارم، خیال می‌کند گناه می‌کند. پهلوی خدا آبرویش می‌ریزد طوری نیست. اما پسرعمویش اگر بیاید ببیند سر حمامش دو تا کاشی کم است آبرویش برای دو تا کاشی پهلوی پسرعمویش می‌ریزد، اما پهلوی خدا و پیغمبر آبرویش می‌ریزد هیچ طوری نیست. زندگی را آقا ساده بگیریم ازدواج‌ها زیاد می‌شود.
حدیث داریم اصولاً اگر خواستگار سراغ دختر آمد، هم فکری بود ولی پدرزن گفت حالا ببینم بلکه یک داماد بهتر، حالا ببینم بلکه بهتر بیاید، اولین خواستگاری که برای دخترتان می‌آید بهش بدهید، جز این که داماد مشکل داشته باشد، مشکل فکری، مشکل اخلاقی، مشکل اقتصادی هم خیلی مهم نیست، من تا حالا، البته خیلی هم پیر نیستم، ولی کم کم ریش هایم سفید می‌شود، من تا الآن که یک مقداری سن دارم، از یک مشت پیرمرد هم که پرسیده‌ام گفته‌اند: ما نه، ما هم سراغ نداریم، کسی را سراغ ندارم که بعد از ازدواج وضعش بدتر شده باشد، اصولاً انسان با بچه خدا رزقش می‌دهد حالا نمی‌خواهم بگویم بچه چند تاست، دوتا و سه تا کافی است، آنش را دیگران بگویند، اما اصل ازدواج مانع رزق نیست، آدم وقتی ازدواج می‌کند جای دختر عوض می‌شود روزیش قطع نمی‌شود که، دختر تا حالا خانه‌ی بابایش بوده حالا می‌آید خانه‌ی شوهرش، مکان دختر عوض می‌شود، رزق دختر قطع نمی‌شود.
اصولاً اگر جوانی ازدواج نکند از ترس خرجی، این جوان ایمانش به خدا ضعیف است. چون می‌دانید می‌گوید چه؟ می‌گوید اگر یکی باشم خدا زور دارد به من رزق بدهد، دو تا که شدیم خدا زور از کجا می‌آورد؟ آدمی که از ترس خرجی زن نمی‌گیرد این معرفتش کم است، «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (انعام/91)، آن که می‌گوید خدا پیغمبر نفرستاده، او خدا را نشناخته. «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَهَ الْعَیْلَهِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ»(کافی/ ج‌5/ ص‌330)، اگر کسی ازدواج نکند از ترس خرجی این خدا را نشناخته. حالا ببینیم دانشگاهش تمام شود. خوب بلکه تا لیسانس صد تا گناه بکند، حالا دخترم دیپلمش را بگیرد بلکه تا دیپلم بگیرد فاسد بشود. خطر متوجه است.
نمایشگاه نیروهای انتظامی داشتند، غرفه‌های زیادی داشتند. با کمال تاسف من نرسیدم بروم. بیش از نیم ساعت. یک ساعتی ببینم، من یک ساعت که رفتم دیدم غرفه زیاد است. گفتم غرفه‌هایی را می‌خواهیم که مفاسد اجتماعی است. بروم آن شاخه را ببینم. کارهای زیادی، بله، دستگاه آوردند که برای خود من تازگی داشت. مثلاً من در یک غرفه دیدم سه تا کرم است، گفتم این کرم‌ها این جا چه می‌کند، توی نیروهای انتظامی، گفت که یک کسی را که می‌کشندش جنازه‌اش را خاک می‌کنند، ما وقتی می‌رویم از خاک او، چون بدن مرده یک همچین کرمی تولید می‌کند و این کرم بندبند است و از بندهای این کرم می‌فهمیم این جثّه را چند ماه است زیر خاک کرده‌اند، مثل تنه‌ی درخت‌ها که از تنه‌ی درخت‌ها می‌فهمیم که تنه‌ی درخت چند سالش است. یا دندان‌های الاغ را می‌شمرند که چند سالش است، گفت این کرم بدنش، از حلقه‌هایی که روی بدن کرم است می‌فهمیم، خیلی خوب برای من تازگی داشت، یا مثلاً دکمه‌ی این برق را زد، اگر کسی نامه نوشته روی نامه‌اش را پاک می‌کند، افرادی هستند نامه می‌نویسند بعد پشیمان می‌شوند، فوری قلم می‌کشند گفت ما می‌توانیم این خط را برگردانیم کلمه‌ی زیر خط را نشان بدهیم، جرم شناسی. خیلی خوب چیزهایی نویی است که از راه بدنه‌ی کرم یا از راه برگرداندن خط آدم بفهمد.
آیه‌ای راجع به جرم شناسی هم آیه داریم توی قرآن، «إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ» (یوسف/26) یوسف و زلخیا، زلیخا که عقب یوسف کرد بالاخره که در باز شد، گفت این عقب من کرده، گفت نخیر این عقب من کرده، بالاخره معلوم نبود که داماد عقب عروس کرده یا عروس عقب داماد، قرآن گفت آقا جرم شناسی، برای تشخیص هویت بیایید این کار را بکنیم، «إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ» (یوسف/26)، ببیند پیراهن از کجا پاره شده، از هر کجا که پیراهن پاره شد، ما داریم که از راه علامات آدم یک چیزی، ما اصلاً خدا را هم از همین راه می‌شناسیم، خداشناسی ما از راه همین علامات است.
رد شویم من در بازدید از غرفه نیروی انتظامی رفتم غرفه مفاسد اجتماعی. مبارزه با مفاسد اجتماعی آقا یک چیزهایی را دیدم که آدم، ما کاشانی‌ها می‌گوییم شاخ در می‌آورد چه قدر خطرناک است، آدم فکر نمی‌کند که، مثل این که این غربی‌ها یک عده نشسته‌اند اف 14 و اف 16 بسازند، یک عده هم فقط نشسته‌اند برای این که دختر و پسر ما را انحراف کنند. چون نمی‌شود آن مغز این کارها را بکند. مغزی که این قدر حرام زادگی دارد نمی‌تواند مخترع باشد. معلوم می‌شود در آن جا دو نژادند، یک نژادی فقط توی تحقیقات و پیشرفت علم و صنعت یک گروهی هستند فقط توی مسائل انحرافی و منکراتی. زود دخترها را شوهر بدهید. زود پسرها را داماد کنید. به حداقل، آقا دیپلمش را نگرفت، خوب بعدش می‌گیرد، آقا وقتی داماد، عروس شد دیگر راه به دبیرستان نمی‌دهند، خوب شبانه می‌خواند، بعد می‌خواند، بالاخره اصل برای انسان، سرمایه‌ی دختر عفتش است. سرمایه‌ی دختر دیپلم نیست، سرمایه پسر تقوایش است. لیسانس سرمایه دوم است،
سرمایه اصل خود انسان و دین انسان، مکتب به قدری ارزش دارد که همه چیز فدا بشود. ماه محرم را به همین دلیل عزاداری می‌کنیم. امام حسین همه چیزش فدا شد به خاطر دینش، حالا شما دخترت بعد دیپلم بگیرد، بعد فوق دیپلم و لیسانس بگیرد. حالا جهازیه‌اش را، آقا فعلاً جهازیه‌اش ناقص است، فعلاً ازدواج کنید، کم کم ما، بعد از این که رفت، حالا می‌دانید اگر یک پلوپز را بعداً پدرزن فرستاد خانه‌ی داماد باطل است؟ آمده بود می‌گفت ما می‌خواستیم تعزیه بخوانیم اسب گیرمان نیامد شمر را سوار دوچرخه کردیم، تعزیه‌مان باطل است؟ گفت نه، درست است. حالا یک سؤال، اگر سوار دوچرخه بشود باطل است؟ نه آقا، دخترمان جهازیه‌اش جور نیست ولی برای حفظ تقوا بسلامتی بروید عروسی کنید من شش ماه دیگر یک پلوپز می‌فرستم، بعداً هم یک بخاری، زمستان شد بخاری، وسط مرداد هم که هست باید بخاریش باشد، بابا حالا که سرما نشده، فعلاً پنکه را بردارید بروید، ما کم کم پولدار می‌شویم بخاری هم برایتان می‌فرستیم. این قیدها که باید چنین باشد، باید چنان باشد. این بایدها باعث می‌شود که توی جامعه‌ی ما منکر زیاد است. آن وقت ما صدا می‌زنیم نهی از منکر، روز را می‌گذاریم روز نهی از منکر، بابا بهترین مبارزه با منکرات. این است که، نصف گناه‌ها به خاطر شهوت است. و لذا حدیث داریم کسی که ازدواج کند پنجاه درصد دینش متدین، پنجاه درصد دینش تضمین است، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی»(مکارم‌الأخلاق/ ص‌196)، بیایید مساله ازدواج را آسان کنیم. شیشه تلویزیون را هم بشکنند. اما دیر یا زود این ازدواج موقت باید راه بیافتد و گرنه جلوی منکرات را نمی‌شود گرفت، بله.
6- ازدواج دوم چه وقت و برای چه کسی
امروز یک حدیث دیدم که حضرت امیر فرمود: مسئولین مملکتی نباید دو تا زن بگیرند، خیلی خوب ممکن است مسئولین مملکتی دو تا زن نگیرد، حالا من گفته‌ام سندش را هم پیدا کنید. ببینید این حدیث تا چه حد درست است. ولی به هر حال من یک حساب دو دو تا چهار تا می‌کنم. در تهران این طور که دادستان می‌گفت چهارصد هزار زن جوان داریم در تهران که این‌ها بیوه هستند. شوهرشان یا طلاق صادر شده، یا شهید شده یا از دنیا رفته، این چهار صد هزار تا، صد هزارتایشان پیرند، گناه نمی‌کنند، می‌شود چه قدر؟ صد هزارتایشان هم نمی‌خواهند ازدواج کنند، می‌شود، صد هزارتایشان هم املند، مرتجعند، فکر انحرافی دارند، خیال می‌کنند ازدواج بد است، زن شهید ازدواج کند؟ ‌ای وای نه هیچ عیبی نیست، قال رسول الله اشکال ندارد، قال خدا اشکال ندارد، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر می‌گویند اشکال ندارد، ولی روی خرافات کهنه پرستی خیال می‌کنند که آدم خوبی‌اند که بسیار هم آدم خیطی هستند.
کسی که خیال کند ازدواج دوم بد است، این فکرش انحرافی است پس صد هزار تا پیرند، صد هزار تا واقعاً جوانند ولی نمی‌خواهند ازدواج کنند تقوایشان بالاست کنار، صدهزارتا در دنیای خیال زندگی می‌کنند. باز آن هم کنار، بالاخره با آن صد هزار تا چه باید کرد؟ آن صد هزار تا سه تا راه داریم، 1- گناه کنند، اسلام اجازه نمی‌دهد. 2- بسوزند و بسازند، آن هم اسلام اجازه نمی‌دهد. 3- جوان‌های عذب بیایند بگیرند، جوان عذب نمی‌آید زن بیوه بگیرد. 4- مردهای عیاش بگیرند، آن هم ممنوع است، فقط یک راه مانده، مردهای باتقوایی که امکانات دو تا خانه و دو تا زندگی دارند، توان جسمی و اخلاقی و تقوایی دارند، آن رقم آدم‌ها بیایند این‌ها را بگیرند، اگر آن رقم نگیرند یا باید عیاشخانه باز کنیم، ممنوع است، مردهای هوس باز بیایند بگیرند، مردهایی تقوا ندارند، عدالت ندارند، خانه ندارند، تقوی یکیش هم مانده‌اند، بیایند زن دوم روی هوس بگیرند، هوس بازی ممنوع، بسوز و بساز ممنوع، راهی نیست، راهی به جز ازدواج دوم نیست.
بالاخره خانم اول ناراحت می‌شود، یک اتوبوس که دارد می‌رود، هر کسی روی صندلیش نشسته است پولی هم داده نشسته، حالا این اتوبوس دارد می‌رود. می‌بیند یک اتوبوس کنار جاده چپ شده، عده‌ای هم لت و پار شده‌اند، عده‌ای هم شهید شده‌اند مرده‌اند، کشته‌اند، بالاخره این اتوبوسی که لت و پار شد افتاد ته دره، چند تا آدم سالم تویش است این‌ها کنار جاده بیاییم بگوییم نخیر، هر کسی صندلی خودش، بابا خوب آن اتوبوس که مرد چی؟ بدرک، نمی‌شود، بدرک نمی‌شود باید یک خورده جمع‌تر نشست آن‌ها هم سوار شوند، ازدواج دوم یعنی از چهار صد هزار تا این است.
ما حالا ازدواج دوم را نمی‌گوییم چون ازدواج دوم حرف خیلی است ولی بالاخره اگر خواسته باشیم با منکرات مبارزه کنیم، پنجاه درصد گناه‌ها روی شهوت است. پنجاه درصدش هم روی رشوه و تبعیض و حیف و میل و اختلاس و دروغ و غیبت و همه گناه‌ها پنجاه درصد شهوت هم پنجاه درصد، ما باید برای مبارزه با منکر مساله ازدواج را آسان کنیم، نمی‌شود، چرا نمی‌شود؟ یک آقا آمد سبزی بخرد، گفت آقا یک قران سبزی بده، زمان قدیم، بقال گفت یک قران نمی‌شود، گفت دو ریال، دو ریال سبزی داد، گفت آقا بقال احوالت خوب است؟ گفت مخلص شما، گفت می‌شود این را نصفه کنی گفت بله قربان، نصفه‌اش کرد، گفت این شد یک قران چرا اول گفتی نمی‌شود.
یک پیرزن آمد پهلوی من گفتم نمازت غلط است، گفت من دیگر نمی‌توانم درست کنم، بهش گفتم اگر نمازت را خوب درست کنی، امسال می‌برمت مکه، گفت‌ها، فردا درست می‌کنم، گفتم‌ای ناجنس می‌توانی، اگر بگویند چه قدر می‌دوی می‌گویی دو کیلومتر، یک گرگ دنبالت کند سی کیلومتر می‌دوی پس پیداست بیست و هشت کیلومتر دیگر می‌توانی بدوی، ما همه کاری می‌توانیم بکنیم، چرا نمی‌شود آسان ازدواج کرد، اول انقلاب با یک دور تفسیر المیزان ازدواج می‌کردند. ما الآن آدم‌هایی داریم با پنج تا سکه، ده تا سکه، چه خبر است، دختر آمد پهلوی من عقد کند، گفت پانصد سکه، گفتم چه خبر است، من که نمی‌خوانم، کجا می‌روی؟ قرآن یک آیه دارد می‌گوید کجا می‌روی، فاین تذهبون، چه خبر است؟ مگر طلا شرف است، حدیث داریم بهترین دختر، دختری است که شکلش خوب باشد، و مهرش کم.
7- عفت سایه همه خوبی‌ها
باید ازدواج را آسان کرد، هم پسرها زود داماد شوند، خجالت هم نکشند به بابایشان بگویند داماد می‌خواهیم بشویم. آنی که مهم است، آن جایی که باید خجالت بکشیم، نمی‌کشیم، حدیث داریم اگر می‌خواهید خجالت بکشید از پیغمبر خجالت بکشید، چون هر هفته گناهان ما و اعمال ما به پیغمبر امام عرضه داده می‌شود. از آن‌ها آدم باید خجالت بکشد، خجالت باید بکشیم که نان خدا را می‌خوریم در مقابل خدا سجده نمی‌کنیم، این جا باید خجالت بکشیم و گرنه ازدواج که خجالت ندارد ساده باید بگیریم، ساده‌ی ساده، «زَکَاهُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ»(غررالحکم/ ص‌256)، هر که شکل بهتر دارد بیشتر حجاب داشته باشد. نگویند آقا گردی صورت حلال است، تو خیلی خوشگلی، گردی صورتت هم فتنه دارد، یک خورده بیشتر بپوشان، این که گفته‌اند گردی صورت برای آدم‌های زشت و معمولی است. آن‌هایی که سوپر دولوکس‌اند اصل برای اسلام عفت است، حالا اگر یک کسی متوسط هم هست می‌بیند آن طرف نگاهش می‌کند باید یک خورده خودش را، این که گفته‌اند گردی صورت برای این که مرز حداقل است، مثل این که می‌گویند چهار فرسخی نماز شکسته است. این حد معمولی است، حد معمولی‌اش این مدار است که می‌گویند انسان یک لیوان تشنگی‌اش برطرف می‌شود، اما اگر کسی آب بدنش تمام شده این چند تا لیوان آب باید بخورد، اگر غش کرده باید دو تا لیوان آب یخ هم سرش ریخت، گردی صورت یک حد قانون است، ولی اگر دیدی یک کسی دارد نگاه نگاه می‌کند. این جا باید بیشتر حفظ کرد، اگر یک کسی زیباتر است عفتش باید بیشتر باشد. «زَکَاهُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ»، «الْحِرْفَهُ مَعَ الْعِفَّهِ خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ»(نهج‌البلاغه/ نامه 31)، آدم نان خالی بخورد عفیف باشد بهتر از این است که درآمد داشته باشد با تجاوز و فجور، افرادی هستند پولدار، اما از کجا آوردی؟ آن را کلاهبرداری کردم، آن جا هم یک دروغ گفتم، آن جا هم سربسرش گذاشتم، آن جا هم کم فروشی کردم، حالا شده‌ام سرمایه دار، حدیث داریم امیرالمؤمنین فرمود «الْحِرْفَهُ مَعَ الْعِفَّهِ»، آدم کاسبی داشته باشد.
امام باقر را یک کسی بهش گفت خجالت نمی‌کشی بیل دستت گرفته‌ای، فرمود نه، افتخار می‌کنم و در بهترین زمان‌ها دارم زندگی می‌کنم. که من بیل دست می‌گیرم ولی دستم را پهلوی ناکس دراز نمی‌کنم. بعضی‌ها آقا، پهلوی هر کسی دستشان را دراز می‌کنند امام صادق فرمود حاضرم دست توی دهان افعی فرو بکنم امام دستم را جلوی کسی که تازه به پول رسیده دراز نکنم، عفت، قرآن درباره‌ی عفت می‌گوید زلیخا می‌گوید «قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (یوسف/23)، من آماده هستم یوسف، که از من کام بگیری، فرمود «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»، پیغمبر فرمود: ان یوسف آاجر نفسه،
آیه پدرزن را معنی نکردم «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْک» (قصص/27)، موسی آمد داماد شود اول خود پدر دختر پیشنهاد کرد که بیا دخترم را بگیر، بعد هم مهریه پول نداشت، گفت پول نداری کار بکن برایم، اصولاً مهریه می‌شود، لازم نیست سکه و پول باشد. ما در تاریخ دارم زنی را عقد کردند، داماد پول نداشت، گفت من هیچی پول ندارم، ولی حاضرم به جای مهریه به خانم درس بدهم، گفت خیلی خوب، درس دادن تو مهریه‌ات است. «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْک»، من نمی‌خواهم بر تو مشقتی باشد، هر طور آسانت است. حضرت فرمود: حضرت موسی برای این که گناه نکند ده سال چوپانی کرد که گناه نکند، «العفه رأس کل خیر»(غررالحکم/ص‌255) حدیث داریم عفت مایه‌ی همه‌ی خوبی هاست.
8- بزرگترین عبادت‌ها داشتن عفت است
شخصی آمد خدمت امام پنجم گفت من نماز مستحبی تا حالا نخوانده‌ام، روزه مستحبی هم تا حالا نگرفته‌ام، ولی سعی کرده‌ام لقمه‌ی حرام نخورده‌ام، گناه شهوتی حرام هم انجام نداده‌ام، کار مستحبی نکرده‌ام فقط واجبات را انجام داده‌ام، نماز و روزه واجب را انجام داده‌ام، اما نماز مستحبی روزه مستحبی هم انجام نداده‌ام، امام فرمود: «أَیُّ الِاجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»(کافی/ ج‌2/ ص‌79)، بزرگترین عبادت را تو کرده‌ای. افرادی هستند روزه مستحبی می‌گیرند، دو لیتر هم برای امام حسین گریه می‌کنند اما یک زیبایی را دیدند همین طور خیز می‌گیرند. آمد گفت کار مستحبی نکرده‌ام، فرمود همین بزرگترین کارهایت است. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»(کافی/ ج‌2/ ص‌79)، بزرگترین عبادت‌ها داشتن عفت است. حتی پیرزنی که لازم نیست حجاب داشته باشد قرآن می‌گوید: آن پیرزن هم عفت داشته باشد برایش بهتر است. عفت، زبانمان عفیف باشد، چشم‌مان پاک باشد، زبانمان پاک باشد. البته مشکل است.
آن وقت حالا مردی که می‌داند توی خانه‌اش دخترش و پسرش پای بعضی فیلم‌ها می‌رود یا می‌برندش یا آن فیلم را می‌آورد توی خانه، پرده‌ی عفت که پاره شد ضررش به چشم خودش می‌رود، بچه‌ی شما اگر بعضی فیلم‌ها را دید دیگر بچه‌ی شما نیست. بچه‌ی شهوت است و شهوت هم بیخ و بن ندارد معلوم نیست تا کجا کشیده می‌شود این طور نیست که مسائل مادی حدّ یقف داشته باشد تا بی نهایت انسان را سقوط می‌دهد. امیرالمومنین فرمود: اول کسی که به بهشت می‌رود شهید است. و بعدش آدم‌های عفیف یعنی آدم‌های پاکدامن، جبهه نرفته، شهید نشده، ولی چشمش پاک است، دستش پاک است، آدم‌های عفیف بعد از شهدا رده‌ی دوم هستند، مجاهد شهید فی سبیل الله، حدیث دیگری داریم آن کسی که در راه خدا شهید می‌شود ثوابش بیشتر از آن جوانی نیست که پاکدامن است و عفیف است. و عفت به حدی خوب است که حتی انسان‌های هرزه هم در انتخاب دختر می‌گویند دختر پاکدامنی می‌خواهیم. خودش هرزه است. یکی جوانی است خیلی هرزه است اما وقتی می‌خواهد ازدواج کند می‌گوید من یک دختر پاک می‌خواهم.
عفت یعنی آدم‌های رذل هم عفت را دوست دارند، می‌دانند عفت چیز خوبی است. روایت دارم اگر به زن مردم بد نگاه کردی مردم هم به زنت بد نگاه می‌کنند. این را هم حدیث داریم. انتقام بی عفتی را خدا توی همین دنیا بهت می‌چشاند. اگر به دختر مردم، جوان کنار کوچه ایستاده‌ای که چی؟ می‌خواهی چی ببینی؟ می‌خواهی دختر مردم را ببینی؟ خوب یک کسی هم خواهر خودت را می‌بیند. زود باید وسیله‌ی ازدواج را فراهم کرد.
این قدر خوشم آمد توی روزنامه یک چیزی دیدم، چند روز پیش، دیدم یک پول داری از دنیا رفته، نوشته ما مراسم چهلم نمی‌گیریم مراسم چهلم را خرج کار خیر می‌کنیم. آقا، خدا رحمت کند آیت الله میرزا جواد تهرانی را، از علمای درجه یک مشهد بود، ایشان وصیت کرد وقتی من از دنیا رفتم یک ختم بگیرید این هم توی حسینیه، توی مسجد نه، چرا توی مسجد نه؟ برای این که ممکن است ختم مرا توی مسجد بگیرید یک کسی می‌خواهد نماز بخواند می‌بیند فاتحه، نماز می‌خواند، فاتحه نباید جلوی نماز را بگیرد، شاید برای من فاتحه جلوی نماز را بگیرد «وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (انفال/47)، من نمی‌خواهم با مردن جلوی خدا را بگیرم، فاتحه هم یکی بگیرید، کسی خبر نکنید، اگر هر کس مرد به عوض بریز و بپاش‌ها یکی دو تا دختر و پسر را عروس و داماد کند، آقا صد هزار تومان می‌گذاریم صندوق جهازیه، صد هزار تومان می‌گذاریم صندوق ازدواج بعد هم توی روزنامه می‌نویسیم که فلانی از دنیا رفت بودجه‌اش را صرف آقا پدر من بمیرد یکی دیگر عروسی کند؟ بسمه تعالی، بله خوب این زشت است، بسمه تعالی، نخیر زشت نیست.
ما در نهضت سوادآموزی یک مرد محترمی را داریم، شبی که عروس، دخترش را می‌خواستند ببرند خانه‌ی داماد، همان شبی که عروس را می‌برند خبر شهادت پسرش را آوردند توی جبهه، ایشان یک لحظه فکر کرد پسرم شهید شد، دخترم را هم امشب می‌خواهند ببرند خانه‌ی عروس، گفت بسیار خوب هیچ اشکالی ندارد، شهادت یک خیر است، عروسی هم یک خیر است. این دو تا ربطی به هم ندارند. یک کسی سرماخورده بود خربزه می‌خورد، گفتند خربزه نخور سرما خورده‌ای، گفت هم سرما می‌خورم هم خربزه می‌خورم دو تا خیر اشکالی ندارد که، پسرم شهید شده خیر است، دخترم می‌رود خانه‌ی شوهر، خیر است.
9- افکار غلط نباید مانع عروسی شود
چه قدر ما فکرمان غلط است مادربزرگ عمه‌اش مرده، می‌گوید تا چهلم، تا یک سال باید صبر کنی. بابا داماد می‌خواهد زنش را ببرد. اگر عقد شده داماد خواست دختر را ببرد، پدر و مادر گفتند صبر کن، گناه کرده‌اند. یکی از گناهانی که پدر و مادر عروس می‌کنند این است که عروس را به داماد نمی‌دهند ببرد. آقا امتحاناتش تمام نشده، دلیل نیست. بعد از عقد اختیار با، کسی که به زهرا سیلی زد خواست بیاید عیادت، زهرا اجازه نمی‌داد، امیرالمومنین را واسطه کردند، حضرت گفت یا علی من راضی نیستم، اما من کنیز توام، تو شوهر من، تو می‌خواهی اجازه بدهی اجازه بده.
اصولاً ما باید، گاهی وقت‌ها بعضی‌ها، البته تهران و شهرهای بزرگ این قصه حل شده، ما گیرمان توی شهرهای کوچک است. ما فکر می‌کنیم الآن چهارده سال است از انقلاب رفته هنوز توی بعضی کارها، الفبا، گیریم. با این که خیلی مردم ما مردم خوبی‌اند، انتخابات، راهپیمایی، جبهه، خیلی کارها و خیلی مشکلات را حل کرده‌اند اما توی یک سری آداب و رسوم ما هیچ فرقی با زمان شاه نکرده‌ایم، هنوز بعضی از جاهای کوچک آن اعتقادات خرافی هست. آقا عمه‌ی ما از دنیا رفته، پدربزرگ، خوب بابا پدربزرگ را خدا رحمتش کند، اصلاً اجازه بدهد عروس برود، خوشمزگی باشد، آن ثواب عروس و دامادی نثار روح پدرت.
مگر حتماً آدم باید حلوا و خرما بدهد، همین مقدار که عروس روانه‌ی خانه‌ی شوهرش می‌کنی این عبادت است و ثواب این عبادت نثار روح پدرت، چه اشکالی دارد؟ ما اگر خواستیم جلوی منکر را بگیریم باید راه، بگذارید یک قرآن بخوانم، آمدند در خانه‌ی لوط، لوط پیغمبر بود، دو تا مهمان خوشگل برایش آمدند، فرشته بودند در قیافه انسان، مردم منطقه اهل جنایت بودند، دیدند دو تا پسر زیبا رفت خانه‌ی پیغمبر، فوری آمدند در زدند، پیغمبر آمد گفت بفرمائید، دید، اِ… لات‌های محله‌اند، آدم‌های هرز محله‌اند، گفت شما چه کار دارید؟ گفتند دو تا پسر زیبا آمدند خانه‌ی شما، ما نسبت به این پسرها قصد بد داریم، گفت برو گم شو، خجالت بکش بی حیا، حالا پیغمبر می‌خواهد نهی از منکر کند، گفت «یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی‌ هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی‌ ضَیْفی» (هود/78)، بیایید دخترم را عقد می‌کنم به شما می‌دهم کار بد نکنید، یعنی اگر خواستید کار بد نکند پس باید راه خوب را، یعنی باید یک راه باز کرد، دیده‌اید جاده‌ها را می‌خواهند آسفالت کنند، اول می‌آیند یک کمربندی می‌زنند آسفالت می‌کنند، فلش یعنی از این ور برو، بعد آن جاده را، اگر می‌خواهیدگناه نکنند پس راه صواب را باید باز کنید.
تابستان است. اگر می‌خواهید بجه هایتان فاسد نشوند باید با بچه هایتان بروید تفریح، اگر با بچه‌ات توپ باز کردی، با بچه‌ات بستنی خوردی، با بچه‌ات گفتی و خندیدی، حدیث داریم هر که بچه دارد توی خانه بچه شود. تا آن بچه هم بازی داشته باشد، اگر با شما هم بازی نشد می‌رود توی کوچه هم بازی‌اش را پیدا می‌کند. بعد توی کوچه هم بازی پیدا کرد، گناه کرد مقصر خود شما هستی. ما برای این که جلوی منکر را بگیریم. باید راه معروف را باز کنیم. بچه می‌خواهد بخندد پدرش می‌گوید نخند، بگذار بخندد، حتی من به معلمین گفتم سر کلاس بچه اگر می‌خواهد بخندد بگذارید بخندد. شما که گفتی نخند، خودش را نگه می‌دارد بعد به صورت انفجاری عکس العمل نشان می‌دهد، بابا اگر می‌خواهد بخندد بگذار بخندد. شما گفتی نخند در مقابل نهی قرص شما او واکنش نشان می‌دهد. زندگی باید طبیعی باشد، خودمانی، دین ما بسیار دین خوبی است. امام رضا فرمود مردم دین را نمی‌شناسند، اگر بدانند دین چه قدر خوبی است اصلاً کسی بی دین نمی‌شود، تمام این‌هایی که از دین فرار می‌کنند نمی‌دانند دین چه قدر خوبی است. هیچ لذت حلالی نیست جز آن که اسلام اجازه دارد. ما باید راه مباح را باز کنیم تا راه منکر جلویش بسته شود. فکر می‌کنم کافی است.
خدایا به دختر و پسر ما تقوا و عفت مرحمت بفرما، گر چه ماه محرم و صفر، مثلاً یکی از کارهایی که خیال می‌کنند خیلی بد است، البته حریم عاشورا را باید نگه داشت، اما دو ماه عروس ممنوع، نه آیه داریم، نه حدیث، برای امام و قتل حساب، برای اربعین حساب، برای عاشورا هم حساب، دو ماه کسی عروسی نکند؟ نه یک آیه داریم نه یک حدیث، الکی ما یک چیزهایی را بهش می‌گوییم دین. احترام امام‌ها سرجایش، اما اگر یک کسی گناه می‌کند مساله گناه مهمتر از احترام است. خدایا به ما توفیق بده به ما دین ناب، آقا فرمود دین ناب، این ناب می‌دانید یعنی چه؟ اخیراً امام می‌گفت اسلام ناب، این ناب یعنی خالص، چون از بس که خرافات قاطی‌اش شده یک چیزهایی که جزء دین است از دین رفته بیرون، یک چیزهایی که جزء دین نیست، درست مثل یک لیوان آبی که یک خورده آب ریخته بیرون، عوضش سوسک و مورچه آمده تو، یعنی آب خالص رفته بیرون گرد و غبار، یک مقدار از آن چیزهایی که متن دین است از دین رفته بیرون یک مقدار چیزهایی که جزء دین نیست آمده درون، آن اسلام ناب از بین رفته.
خدایا ما را با اسلام ناب آشنا بفرما،
وسیله‌ی ازدواج را برای بی همسرها، ازدواج خوب، مبارک، مفید، چنین ازدواجی را که مقدمه‌ی جلوگیری از منکر و باعث حفظ 60% دین است، آن ازدواج را برای فرد فرد افرادی که همسر ندارند آسان بفرما، تقوایی که وقت گناه بتواند ما را کنترل کند به ما مرحمت بفرما،

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2097

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.