موضوع بحث: حج – 2
تاریخ: 05/04/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحیم
این جلسه بناست دنبالهی بحث حج را بگوییم. «ان شاء الله» من در این جلسه بتوانم کلیاتی فشرده بگویم، ولی عرض کردم تا آدم حج نرود و خودش مقداری فکر نکند، به اینها نمیرسد. حج گفتنی وشنیدنی نیست، رفتنی و دیدنی است. 5 تا از درسهایی که میتوانیم از حج بگیریم را جلسهی قبل گفتیم. در بارهی عشق به خدا، کمی توضیح دادم. وحدت و مساوات، هجرت، انفاق، اعلام برائت از کفار، آن وقت جالب این است که نمیگوید: وزیر فلان کشور طی تلفن و تلگرافی قطعنامه بدهد. نه آقا، عموم حجاج در خیابان نعره بزنند.
1- حج و طرد شیطان و شیطان صفتان
عرض میشود که مسئلهی دیگر طرد شیطان است. از درسهای حج، ششم طرد شیطان است، آدم، اما قصهی طرد شیطان چیست، چون همانطور که امام عزیز در پیامی که پارسال به مناسبتی به حجاج داده بود، فرموده بود: میدانید عیدقربان یعنی چه؟ یعنی عزیز دلت را در راه خدا بده و غصه هم نخور، عیدی بگیر، چون حضرت ابراهیم، اسماعیل را در راه خدا داد، خدا به ابراهیم فرمود: اسماعیلت را بکش. ابراهیم او را خواباند و کارد به گلویش کشید ولی نبرید. گفت: نمیخواستم او را بکشی، میخواستم تو از او بگذری. بعد تو که حاضر شدی از اسماعیل بگذری، حالا عید قربان بگیر. عید فطر هم همینطور است. یعنی سی روز نخوردم و تشنگی و گرسنگی کشیدم، حالا عید میگیرم. آدم به خاطرگذشتن از شکم عید میگیرد. به خاطر گذشتن از شهوت، به خاطر گذشتن از عزیزترین چیز که نزد انسان هیچ چیزعزیزتر از خود انسان و بچهی انسان نیست. عید فطر یعنی از جان بگذر و عید بگیر. عید قربان یعنی از بچه بگذر وعید بگیر. خود این به قول امام و رهبر عزیز انقلاب درس است، یعنی مسلمانها هم باید بگذرید و هم غصه نخورید و عید بگیرید.
آن وقت وقتی میخواست اسماعیل را بکشد، شیطان آمد تلاش کند، بچهی توست، چه گناهی کرده است؟ سیزده یا چهارده سال دارد. ابراهیم پیر بودی و بچه نداشتی، این همه دعا کردی تا خدا به تو بچه داد. مرتب وسوسه کرد، آن وقت ابراهیم(ع) سنگ برداشت و شیطان را طرد کرد، شما هم که به مکه میروی وقتی میخواهی سنگ بیندازی، میگویی یعنی چه؟ در آن شلوغی، آدم بیاید سنگ بردارد و به آن بزند.
ابراهیم که کارد کشید یعنی چه؟ آخر کسی بچهاش را میکشد؟ بچهی بی گناه را میکشد؟ مرتب شیطان میآید و وسوسه میکند. ابراهیم سنگ برداشت و او را زد. شما هم خیلی از کارهایی که میخواهی در مکه بکنی، شیطان آنجا میآید تا با فکرت بازی کند. پس آدم که به مکه میرود، فقط شیطان ابراهیم را سنگ نمیزند، شیطان خود را هم سنگ میزند و باید شیطان جامعه را هم سنگ زد. ابرقدرتها و طاغوتها را هم باید سنگ زد. سنگ زدن به شیطان درسی است که در مکه میرویم و شیطان درونی، حالا چه فایدهای داشت؟ به مکه آمدی چه کنی؟ آمدی در هوای داغ که چه کنی؟ خدا میگوید: اصولاً کعبه را در این آب و هوای داغ قرار دادم و الا اگر کعبهی خدا مثل کعبهی ما، یک کعبه شیشهای، آن هم زیر درختان پادگان نیروی هوایی، کعبهای شیشهای، زیر درخت گوینده هم بنده هستم، مستمع هم شما، حالا توهین نمیکنم.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید: اصلاً خدا کعبه را وسط کوههای داغ گذاشت تا ببیند مرد و نامرد کیست. در قرآن آیههای زیادی داریم، در اول جزء دوم که میفرماید، ما قبله را عوض نکردیم تا ببینیم آن کس که گوش میدهد وآن کس که گوش نمیدهد. قرآن میفرماید: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْه»(بقره/143) مسلمانها آن طرف و به آن سو نماز میخواندند. یک مرتبه در یک نماز 4 رکعتی قبله به هم ریخت و فرمود: به این سو بخوانید. بعد در قرآن میگوید: ما گفتیم، به آن سو میخواندید، به این سو بخوانید تا ببینیم چه کسی گوش میدهد و چه کسی گوش نمیدهد. اگر مکه کنار دریا بود که حاجی هایش زیاد بودند، ما آدم داریم که وقتی به مکه میروی، میگوید زلفانت را نتراش، زشت میشوی. به جایی رفته است که ابراهیم از بچهاش گذشت و او هنوز از زلفش نمیگذرد.
ما در مکه حاجی داریم که بحث میکند که اتاق آنها بهتر از اتاق ماست. اگر حاجی خدای نکرده طوری باشد که برایش مسائل رفاهی اصل باشد. البته خوب مدیران گروه هم نباید کوتاهی کنند، اما اگر مسئلهی شکم اصل باشد، این مثل این است که آدم برود کربلا و کنار ذریهی امام حسین(ع) آدامس فروشی کند. این خیلی خیط است. آدم به کربلا میرود و آنجا خاک حسین(ع) را میبیند، باید خون حسین در رگ هایش جاری شود، رفتی کنار جایی که ابراهیم از اسماعیل گذشت و عید گرفت و من گاهی این را در مکه بسیار به برادران میگفتم. میآید و میگوید: این جنس را چند خریدی؟ میگوید: مثلاً صد تومان. صد ریال، میگوید: خاک بر سرم! میگوید: چرا؟ میگوید: من خریدم صد و ده ریال. همچین بر سرش میزند که چرا گران خریده است. اما یک حاجی ندیدیم بپرسد که امروز چند طواف کردی؟ بگوید: من 10طواف کردم و بگوید: خاک بر سرم، من 5 طواف کردم. غصه نمیخورد که چرا آن جا عبادت کم است، غصه میخورد که چرا گران خریده است.
رشد و بلوغ نیست. به حضور شما عرض کنم که آدم آن جا وقتی به شیطان سنگ میاندازد، توجه دارد که هر که آمد تو را وسوسه کند، الان ضد انقلاب وسوسه میکند. مثلاً میگویند: بچهات را دادی، چه شد. ای پدر شهید، همسر شهید، شوهرت را دادی چه شد؟ شیطان میاید وسوسه میکند. آیا میارزید که شما بچه و شوهرت را دادی؟ شیطان میاید و میخواهد خانوادههای شهدا را وسوسه کند اما خانوادههای شهدا ماه مثل شیر هستند و شیطان حریفشان نمیشود، چون اینها خالصند، قرآن میگوید: شیطان گفته است، همه را گول میزنم «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»(حجر/40) خالصها را نمیتوانم گول بزنم. خیلیها میخواستند در دزفول سمپاشی کنند که حالا با این موشکهایی که میافتد چرا ماندهاید؟ ولی ماشاءالله به دزفولیها، چنان در دهان اینها زدند. گاهی شیاطین انسانی و جنی میروند، نزد خانوادهی شهیدی، اسیری، درشهرهای مرزی، گروهکها میآیند تا تبلیغات کنند و مکه به ما میگوید: هر وقت شیطانی آمد، با سنگ او را بزن «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ»(انبیاء/18) حق را و استدلال را بر تبلیغات پوچ میکوبیم و او را دمق میکنیم، یعنی چنان باید باطل درگیر شد که باطل روی، روی کار آمدن نداشته باشد، دیگر چه درسی میگیریم؟
2- حج و توجه به خدا و توجه به معاد
هفتم توجه به خدا و توبه است. هم رنگی با ملائکه، اینها همه حدیث است. حدیث داریم، امام رضا(ع) میفرماید: «عِلَّهُ الْحَجِّ الْوِفَادَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبُ الزِّیَادَهِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِیَکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِلُ وَ مَا فِیهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ التَّقَرُّبُ فِی الْعِبَادَهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»(بحارالانوار، ج96، ص32) حج علتهایی دارد از جمله «التَّقَرُّبُ فِی الْعِبَادَهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» حج تقرب به خداست، حدیث داریم، وقتی خداوند میخواست آدم خلق کند، قرآن میگوید: وقتی خدا میخواست آدم خلق کند به فرشتهها گفت: میخواهم بشر خلق کنم. فرشتهها گفتند: این بشر خونریز است، خلق نکن. ما فرشتهها عبادت میکنیم. بشر خونریزاست و فساد میکند. خدا فرمود: من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. بالاخره آدم را خلق کرد و بعد هم چیزهایی یاد آدم داد و بعد فرشتهها فهمیدند که این موجود یک موجود استثنایی است. بعد فرشتهها که از او انتقاد کردند، خجالت کشیدند، خواستند عذرخواهی کنند، خداوند در آسمان محوری قرار داد و فرمود: دور این محور طواف کنید. آن محور با کعبه برابر هم هستند. یعنی در موازات طواف زمینیها، فرشتهها هم طواف میکنند. شباهت زمینیها به آسمانی هاست، قرب به خدا و توبه، مسئلهی بسیار مهمی است «وَ لِیَکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِلُ»(عللالشرائع، ج2، ص404) «وَ مِنْهُ تَرْکُ قَسَاوَهِ الْقَلْبِ وَ جَسَارَهِ الْأَنْفُسِ وَ نِسْیَانِ الذِّکْرِ»(عللالشرائع، ج2، ص404) یکی از فایدههای مکه رفتن، همین توجه و توبه است.
مسئلهی هشتم: توجه به معاد و یاد معاد است. جالب این است که اول سورهی حج هم آیات معاد آمده است. این هم یک مسئلهی مهم است. اول سورهی حج میگوید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْءٌ عَظیمٌ»(حج/1) ای مردم از خدا بترسید، زلزلهی قیامت خیلی عظیم است «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»(حج/2) روزقیامت به قدری سخت است که اگر زن بارداری باشد، بچهاش را دور میاندازد. زن شیردهنده بچهاش را دور میاندازد و «وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» یکی از روحانیون عزیز و انقلابی لطیفهای میگفت که: زمان طاغوت بود، رفتم بالای منبر، بچهی دو سه سالهام هم با من بود و دیدم ساواکیها ریختند که مرا در مسجد بگیرند. بچه خود را هم رها کردم و خودم با یک لباس دیگر به نحوی بالاخره از پشت بام و اینها از مسجد رفتیم. میگفت: بچهام دو سه روزدر تهران گم شده بود، بعد دو سه روز بچهام را آوردند در خانه. وقتی بناست آدم بالای منبر به مردم بگوید، که بگویند مرگ بر شاه و نیروها میریزند که او را از روی منبر بگیرند، قرآن میگوید: وقتی خطر آمد بچهاش را هم رها میکند. اول سورهی حج آیات معاد است. در معاد هر کس فکر خود است، مکه هم همینطور است. هر کس ساک خود را دارد، کمتر کسی به فکر کسی است. در قیامت هم همینطور است. در مکه هر کس یک پرچم از کاروان فلان دارد، قرآن میگوید: روز قیامت هم «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) هر کس با رهبر خود سنجیده میشود. هر کس بار بیشتری داشته باشد، مسئولیت بیشتری دارد. انسان میتواند صحنههایی از قیامت را در ذهن خود مصور کند.
3- حج و توجه به امنیت و آزادی
امنیت و آزادی، بشر به دنبال جایی میگردد که حرف هایش را بزند. اخیراً که علم و صنعت و حقوق دان و حقوق شناس و مردم دوست و خلق راه افتاده است، یک سازمان ملل درست شده است، یک مشت جنایت کار مزدور دورهم نشستهاند و به اسم حفظ حقوق بشر، آن جا بیشترین جنایات را میکنند ولی سازمان ملل چیزی است برای دل خوشی. مثل بچهای که دنبال پستان میگردد و پستانک در دهانش میگذارند. این سازمان ملل پستانکی است برای بشریت. کهای بشریت مواظب باشید که ما این جا هستیم و میبینیم که هستند و همه نوع ظلمی میشود. خود حق وتو بزرگ ترین ظلم است. اما امنیتی که اسلام گفته است، منطقهی حرم امن است «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»(آل عمران/97) قرآن میگوید: هر کس داخل حرم شد، وارد مسجدالحرام شد در امنیت است. هیچ کس حاکمیت ندارد. «سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ ِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ»(حج/25) آدم وقتی وارد مسجدالحرام میشود احساس نمیکند که این جا حکومت سعودی است، یا غیر سعودی. قرآن میگوید: شهر نشین و بادیه نشین همه در آن جا برابر هستند. «وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» هرکس بخواهد در آن جا فساد و فتنه کند، حتی به غلامش توهین کند، خداوند وعدهی عذاب به او هم داده است. «وَ ما لَهُمْ أَلاَّ یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»(انفال/34) قرآن میگوید: چطور ما اینها را عذاب نکنیم، درحالی که جلوی مردم را میگیرند و نمیگذارند به مسجد الحرام بیایند. در مسجدالحرام به روی همه باز است، احدی هم حق ندارد ببندد و این جا به همهی مسلمانان مربوط است، خانهی امنیت است «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»(آل عمران/97) اگر کسی بیرون حرم ظلم کند و خودش را داخل حرم بیندازد، آن جا نباید به او کاری داشته باشند. بنده بیرون حرم آدم میکشم و میخواهند مرا بگیرند و بکشند، داخل حرم میدوم، تا وارد حرم شدم، به احترام حرم میگویند: منطقهی امن است. نباید به او کاری داشته باشد، حتی به پرندهها هم نباید کاری داشت. کسی حق ندارد پرندهی آن جا را بیازارد، حتی گیاهان، کسی در حرم حق ندارد تبغ گیاهی را بکند. یک منطقهی امن روی کرهی زمین از 1400 سال پیش است. قرآن فرمود: ای دنیا! منطقهای که در دنیا امن است و هر کس بخواهد میتواند برود آن جا و حرفش را بزند مسجد الحرام است. لذا حدیث داریم کسی حق ندارد با اسلحه وارد مسجد الحرام شود. ارعاب ممنوع است.
4- حج، تجدید بیعت و نشر معارف اسلامی
حج بیعت است. حدیث داریم، وقتی طواف میکنید، وقتی مقابل حجر الاسود رسیدید، دعایی است که منتهی آن جا از بس فشار زیاد است، آدم نمیتواند این دعا را بخواند. ولی چنین دعایی هست که اشاره کنید به حجر و بگویید«الله اکبر» دعایش این است، شاهد باش من با بیعت فطرت خود با آن بیعتی که در عالم ذر کردم، حال عالم ذر به هرمعنا که هست، من به آن بیعت و پیمانم وفادارم. بیعت را نشکستم «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(بقره/40) شما پیمان را نشکنید من هم پیمان را نمیشکنم.
حج نشر فرهنگ اسلام و روایات و اخبار است. در مراکز اجتماع باید تبلیغات شود. امام رضا(ع) به امام جمعه میگوید: ای امام جمعه! «وَ یُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْآفَاقِ»(وسائلالشیعه، ج7، ص344) یعنی امام جمعه باید به مردم خبر دهد، از آن چه در آفاق میگذرد یعنی هر خبری، هر جای دنیا هست، امام جمعه باید روز جمعه بگوید. اگر آدم بخواهد نماز بخواند که در خانه هم میخواند. این همه پول خرج کنیم و برویم آن جا و دور خانه بگردیم و نماز بخوانیم. خوب این حج بی فایده است. حج کوبندهای که امام میفرماید، نیست. حالا نمونههایی از نشر فرهنگ را برایتان بگویم، امام رضا(ع) میفرماید: «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّهِ ع»(عللالشرائع، ج1، ص273) در حج لطیفه زیاد است، «وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّهِ ع» یکی از خوبیهای حج این است که آدم برود اخبار ائمه را یاد بگیرد و بگوید. در زمانهای بنی امیه و بنی عباس که هواداران اهل بیت راه به جایی نداشتند و ملاقات مشکل بود، نمیدانید چقدر مشکل بود. امام کاظم(ع) زندان بود، یک نفر که میخواست مسأله بپرسد، نمیتوانست و در آخر به عنوان خیار فروش، سبد خیار را روی سرش گذاشت و به عنوان خیارفروش در کوچهها گشت تا دید زندانبان دیگر نیست از پشت در زندان سؤال کرد و از امام کاظم(ع) در زندان جواب گرفت. خیلی مشکل بود. امام هادی ما وقتی میخواهد خبری به کسی بدهد میبیند جاسوسان بنی عباس دور خانه را گرفتهاند و نمیتواند، عصا راسوراخ میکند و نامه را در آن میگذارد. و کاری میکند که معلوم نباشد و به یک نفر میگوید برو فلان جا و این را به فلانی بده. عصا را میگیرد و میرود. در راه با یک نفر دعوا میکند، با عصا او را میزند، عصا میشکند و نامه بیرون میافتد، امام دهم میگوید: نزدیک بود تو مرا لو بدهی، یعنی امام دهم ما برای فرستادن یک نامه باید از جاسازی درچوب عصا استفاده کند. ملاقات امام کاظم ما مشکل بود. حدیث داریم امام کاظم فرمود: خمس را بخشیدم، به خاطراین که در آن زمان شیعیان میرفتند به امام کاظم پول برسانند شناسایی میشدند و آنها را میگرفتند. شنیدید که وقتی امام کاظم شهید شد، بدن مقدسش را روی پل بغداد گذاشتند برای مدت زیادی، چون دستگاه سلطنتی گفته بود بدن امام کاظم را روی پل بگذارید. هر که شیعه باشد، وقتی بدن مقدس امام را روی پل دید، ضجه میزند، پس او را بگیرید. اصلاً وقتی بدن امام را مدتی روی پل بغداد گذاشتند، برای شناسایی شیعیان بود. در زمان خفقان تنها کسی که میتوانست با امام تماس بگیرند در مکه بود. چون بالاخره مکه امنیت داشت و بالاخر شیعهها با رابطی یا واسطی میرفتند و اخبار را میگرفتند و به منطقهها میرساندند و الآن وظیفهی ما این است که اخبار امام و رهبر انقلاب را بگیریم و همه بلندگو باشیم و وظیفهی همهی مسلمانان گرفتن خبرهاست و خاصیت بعثت هم همین است. پیام ببرد و برساند و مردم را هدایت کند.
حالا من نمونههایی از فرهنگ اسلام را برایتان بگویم. حدیث داریم «وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ»(عللالشرائع، ج2، ص405) این که میگویند به مکه بروید، آن جا بروید و با سخنان پیغمبر آشنا شوید و آن چه راگرفتید نقل کنید، حاجی مسئول است وقتی از مکه برمی گردد، چیزهایی یاد بگیرد و یاد بدهد. امام صادق(ع) در مکه آمد، حدیث داریم «بِأَعْلَى صَوْتِهِ»(کافى، ج4، ص466) آخر امام صادق داد بزند، خیلی مهم است. امام صادق خودش در مکه با بلندترین فریاد، فریاد میکشید و به مردم میگفت: «أَیُّهَا النَّاس» خلفای وقت طاغوت هستند و امام واقعی شما من هستم، یعنی آن جا از منطقه و امنیت استفاده میکرد. امام حسین قبل از آن که به کربلا بیاید، 125 روز به مکه رفت، همهی حاجیها که آمدند، به حاجیها گفت: ای حاجیها معاویه مرده است و پسرش یزید به سلطنت نشسته است و میخواهد از من بیعت بگیرد. من چند روز این جا ماندم، یزید لیاقت ندارد. ای حاجیها برگردید و به تمام مناطق مسلمان بگوئید یزید لیاقت ندارد و من دارم میروم چون یزید تروریست فرستاده تا مرا در مکه بکشد و من به سمت کوفه میروم، چون کوفیان مرا دعوت کردند و بالاخره حاجیهای بی خبر به مکه آمدند و امام حسین از امنیت مکه استفاده کرد و تبلیغات علیه حکومت یزید انجام داد.
امام صادق(ع) فریاد میزند. امام باقر(ع) وصیت میکند، بعد از شهادت من ده سال در منی که همه جمع هستند، در یک فرسخی مکه، مردم سه روز در منی هستند و جز روز اول کار زیادی ندارند. روز یازدهم و دوازدهم کمتر کار دارند. ده سال در آن جا که مردم جمع هستند مصیبت امام دهم را بخوانید که حکومت وقت چگونه امام را شهید کرد. ده سال وصیت میکند، نشر فرهنگ اسلام
5- حج و تقویت و رشد اقتصادی
تقویت بنیههای اقتصادی. با کمال تأسف امروز سنگهای مسجدالحرام هم باید از خارج بیاید. با کمال تأسف عرقچینی هم که حاجیها میخرند و به سر میگذارند. دو سال پیش عرقچینی را در مکه ارزان میدادند و حاجیها هم میخریدند و بعضی از غیر ایرانیها که خبر نداشتند، الحمد لله چشم و گوش ایرانیها خیلی باز است. در سایهی رهبری امام خیلی بصیر هستند. ممکن است حالا بعضی ایرانیها هم بوده باشند، عرق چین را میخریدند، منتهی روی عرق چین آرم اسرائیل بود. پول میداد و میخرید و روی سر میگذاشت. حاجی میرفت و میگفت: مرگ بر اسرائیل ولی آرم اسرائیل روی سرش بود. سجادهای که آن جا میفروشند که آدم روی آن نماز بخواند تولید چین است. یعنی چین ضد خدا اینها را تولید میکند. اجمالاً این که اگر کشورهای اسلامی که آنجا میروند، تولیدات خود را ببرند، داد و ستدها بین خود مسلمانان باشد، بسیار استفاده میشود. استفادههای جالب میشود. الآن هم بنیههای اقتصادی تقویت میشود، منتهی بازار مکه مرکز فروش اجناس غرب است و شرق، همهی مسلمانها مصرف کننده هستند و اجمالاً اسلام روی این مسأله نظر دارد. امام رضا(ع) میفرماید: «وَ مَنْفَعَهُ مَنْ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحِجُّ وَ مَنْ لَا یَحِجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ کَاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ»(عللالشرائع، ج2، ص404) حج افرادی را به نان و نوا میرساند. کشتی رانها و ماشین داران و خانه داران. اینها که خانه کرایه میدهند.
مهمان داران، افرادی که آن جا میروند و به حاجیها کمک میکنند. خود مردم مکه. حج بنیههای مالی افراد را تقویت میکند. خرید و فروشهای زیادی که میشود. منتهی الان وضع بد شده است و الان ما در شرایطی استثنایی هستیم. اگر هر کشور اسلامی تولید خود را میبرد و قراردادهای اقتصادی و کمبودهای اقتصادی و نشستهایی که میکردند و مشکلاتشان را حل میکردند. اجمالاً اسلام دوست دارد حاجیها مسائل اقتصادی خود را آنجا مطرح و حل کنند. اسلام این را میخواهد و با حج رفتن و آمدن افرادی به نان و نوا میرسند. این هست و روایت هم داریم و لذا امام سجاد(ع) میفرماید: «حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَجْسَامُکُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُکُمْ وَ یَصْلُحْ إِیمَانُکُمْ وَ تُکْفَوْا مَئُونَهَ النَّاسِ وَ مَئُونَهَ عِیَالِکُمْ»(ثوابالأعمال، ص47) به حج بروید برای سلامتی شما خوب است، رزقتان هم وسیع میشود، خرجی خود و زن و بچهی شما هم در میآید. صدها، هزاران آدم به نان و نوا میرسند و با همهی مشکلاتی که دارد، البته عمدهی پول را ژاپن و غرب میبرد و محصولات آلمان و آمریکا و مانند آنها. اما همین الآن هم مسلمانهایی از یمن و افغانستان و پاکستان آن جا میآیند و کارهایی میکنند که درآمدهایی دارند.
6- حج زمینه آمرزش الهی
یکی از آثار مهم حج مشمول عفو الهی قرار گرفتن است. حدیثی داریم که حاجیها وقتی عصرعرفه(شب بیست و سوم این حرفها را گوش میدهید، در همین جمعه و شب و بیست و سوم، دعایی بکنید که خدا حج مقبول قسمت شما کند. هیچ وقت هم نگویید: خدایا به من پول بده تا به مکه بروم، بعضی برای خدا تکلیف تعیین میکنند، آخر به تو چه ربطی دارد، یک دعا میکند، خدایا به من پول بده که به مکه بروم، آن قدر آدم بی پول به مکه رفته است. آنقدر آدم پول دار و موفق نتوانسته برود. تو چه کار داری؟ بعضی جوانها میگویند: ای خدا یک خانه و یک ماشین و یک پولی برسان تا زن بگیرم، یک زن خوب بگیرم. یک وقت میبینی خدا، خانه و ماشین وپول به او میدهد ولی زن خوب به او نمیدهد. بگو خدایا! یک همسر خوب به من بده، یک وقت میبینی بی پول و بی ماشین و بی خانه، خدا یک همسر خوب به تو داد. حدیث داریم برای چیزی که از خدا میخواهی تکلیف تعیین نکن. تو بندهی خدا باش، خدا بلد است که خدایی کند. تو بندگی خود را فراموش میکنی و میخواهی برای خدا تکلیف تعیین کنی. خدایا چنین کن. . . هر کس این عنایت را داشته باشد که حدیث داریم، غروب عرفه یا بعد از طواف که انسان دو رکعت نماز میخواند. اگر کسی بگوید: آیا خدا مرا بخشید یا نبخشید، همین شک او گناه است. باید یقین پیدا کند که خدا او را بخشیده است.
خیلی ارزش دارد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد همهی آرزومندان را از آن حجهایی که «قِیاماً لِلنَّاسِ»(مائده/97) باشد، از آن حجهایی که عفو خود ما و کوبیدن ابرقدرتها باشد، زنده شدن اسلام و مسلمین در آن باشد، از آن حجها نصیب فرد فرد ما بفرما. «الْحَاجُّ مَغْفُورٌ لَهُ وَ مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ وَ مَحْفُوظٌ فِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ»(کافى، ج4، ص252) حدیث داریم گناهان حاجی بخشیده میشود «مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّهُ» خدا او را به بهشت میبرد. «مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ» تا حالا هر چه کرده هیچ، از این به بعد گناهانش نوشته میشود. هر قدمی که آدم برای کارهای حج برمی دارد، دوندگی و شناسنامه و فتوکپی و عکس و گذرنامه، هر قدمی که حاجی برای کارهای حجش برمی دارد، برای هر گام و قدمش، ده ثواب خدا به او میدهد. ده لغزشش را میبخشد. در قیامت ده درجه به او میدهد. مسئلهی عفو الهی خیلی مهم است.
7- حج و تجلیل از پیشکسوتان
یکی از چیزهای دیگر تجلیل خاطرات است. این جمعه، جمعهی قدس هم هست. تجلیل خاطرات از ایثارگران توحید. آدم به آن جا میرود که ببیند ابراهیم چه کرد؟ اسماعیل چه کرد؟ سعی بین صفا و مروه چیست؟ کوه صفا را ببیند که زمانی هر چه پیغمبر تبلیغ کرده کسی به حرفش گوش نمیداد. نماز جماعت میلیونی را ببیند، بعد میبیند که همین نماز جماعت میلیونی، نماز جماعت سه نفری بوده است. رسول خدا پیش نماز بود و حضرت خدیجه و حضرت علی هم پس نماز بودند. در همین مسجد که این همه «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» میگویند، یک زمان رسول اکرم رفت نماز بخواند، سر به سجده گذاشت، کفار قریش گفتند: همینطور که سر به سجده دارد، برویم و یک لگد بزنیم و مخش را درب و داغون کنیم. «أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/10-9) بندهی ما وقتی دارد نماز میخواند، شما مزاحم او میشوی؟ سنگهای داغ مکه و بدن بلال. شعب ابی طالب آن جا که الان قبر حضرت خدیجه هست. اینها خیلی درس است و همه تاریخ است. بقیه اینها را روحانیون باید بروند آن جا و این تکهها را برای حجاج بگویند. وسط چند کوه داغ، چند مسلمان، در محاصرهی اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته بودند. گفتند که هیچ کس به اینها غذا ندهد، هیچ کس با اینها داد و ستد نکند. هیچ کس با اینها رابطه نداشته باشد. پیغمبر اکرم(ص) وخدیجه کبری(س) و فاطمهی زهرا(س) و چند نفر از این مسلمانها رفتند وسط کوهها، آن وقت آن جا مدتی طولانی در محاصرهی اقتصادی و اجتماعی بودند. غار حرا و عباداتی که پیغمبر در آن کرد. آن وقت آدم یک ساعت و نیم، دوساعت با جان کندن به غار حرا میرود. کوه بسیار بزرگی است. پیغمبر میرفت به قلهی کوه و آن جا در غار عبادت میکرد، آن وقت خدیجه کبری از ترس و لرز و وحشت کفار، نان و غذا میبرده است. یک زن ایثارگر با نان بردن و آب بردن در آن فاصله که انسان نمیتواند خودش را هم بکشد و به نفس نفس میافتد. جوانهای ما وقتی میخواهند آن جا بروند به نفس نفس میافتند. خلاصه تمامش درس است، مسجد قبا درس است. پیغمبر این مسجد را خودش ساخت. اولین مسجدی که ساختند. خود پیغمبر گل کشی و سنگ کشی کرد.
در مقابل مسجد قبا منافقین، مسجد ضرار را ساختند. همهی مکه درس است. مدینه، شهری است که فاطمه زهرا در آن کتک خورد. شهری که در آن بزرگ ترین توهینها به امیرالمؤمنین شد. فاطمهی زهرا(س) به مسجد پیغمبر آمد و مطالبی را گفت. این خانههای مدینه، زهرا در تاریکی میرفت و در خانهها را میزد، میآمدند در را باز میکردند، میگفتند: ای دختر پیغمبر(ص) در تاریکی آمدهای این جا چه کنی؟ میگفت: «جئتک مستقیثه، إِنِّی قَدْ جِئْتُکَ مُسْتَنْصِرَهً»(إختصاص مفید، ص183) آمدم ببینم آیا شما نبودید که پدرم چه گفت؟ چطور تمام زحمات پدرم را نادیده گرفتید، شما در حجه الوداع و غدیر خم نبودید. خلاصه این که اصلاً تمام در و دیوار مکه و مدینه حادثه و خاطره است و یک حاجی اگر آن جا بنشینید و فکر کند، آن جا پر میشود وبر میگردد. ساکش پر نمیشود، مخش پر میشود و باید مواظب باشیم مخ ما پر شود.
8- حج و امام شناسی و میعادگاه امت و امام
عرضه شدن به امام، خود از درسهای مکه است. آدم نگاه میکند و لذا حدیث داریم «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ» (کافى، ج4، ص549) ملاقات با امام، یعنی حج کسی قبول است که آن جا با رهبر آسمانی در تماس باشد. میلیونها دانه اگر نخ نباشند، تسبیح نمیشوند. میلیاردها قطرهی آب، اگر سد نباشد، تولید برق نمیشود. با این همه مسلمان، کمبود چیست؟ اصولاً در سعودی کمبود چیست؟ نماز نیست؟ جماعت و حج نیست؟ چرا هست، چه چیزی کمبود داریم؟
کمبود رهبر آسمانی داریم. اگر کشور سعودی به قرآن عمل کند، مشکلات مسلمانان حل میشود.
اگر مسلمانها به این قرآن عمل کنند «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ»(شعراء/151) اسراف کار نباید رهبر باشد. ببینیم حکام کشورهای اسلامی مسرف هستند یا نیستند «وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»(اعراف/142) قرآن میگوید، مفسد نباید رهبر شود. «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»(مائده/77) کسانی که سابقهی خرابی دارند، نباید رهبر شوند. افراد جاهل نباید سردمدار شوند.
«فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ»(فتح/29) قرآن میگوید: جامعه اسلامی باید روی پای خودش بایستد. «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»(دهر/24) نباید رهبر شود. اصل اول رشد ما، مکتب بود و اصل دومش رهبری بود. امام باقر(ع) میفرماید: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلَایَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ»(کافى، ج4، ص549) خدا گفته بیایید مکه ودور این سنگها بچرخید، «فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلَایَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ» خدایی که فرموده است به مکه بروید، یکی از اسرار و فلسفهها و دلایل و آثار مکه این است که بروید و دور مکه بچرخید تا بعد آن جا ما را ببینید و با ما ملاقات کنید. وعده گاه و میعاد امت است با امام، آن جا وعده گاه است. آن جا حسینیهی جماران کشورهای اسلامی است و وعده با امام است. «وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ» آن وقت بیایند و بگویند: آقا همهی ما با توهستیم. با امام بیعت کنند. قدرتها و امکاناتشان را بسنجند. آقا شما چند تانک و توپ داری؟ چقدر بودجه داری؟ چند بشکه نفت داری؟ چقدر نیروی انسانی داری؟ چقدر متخصص داری؟ یک رهبر نیست که این نیروها را بسیج کند و کفر جهانی را بکوبد. البته که هست. انشاءالله حضرت مهدی(عج) میآید و تکیه به همین کعبه میدهد و بالاخره نیروهای لایق را دور خود جمع میکند و کفر را سرنگون میکند. این کعبه خاطراتی دارد، عبور کنیم.
9- حج، عامل اطمینان و بررسی مشکلات اقتصادی و سیاسی
بررسی مشکلات اقتصادی و سیاسی. در حدیث میخوانیم «وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِیهَا کَذَلِکَ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»(عللالشرائع، ج2، ص404) باید در مکه جمع شوید تا ببینید مشکلات اطراف عالم چیست؟ امام میفرماید: خدا که میگوید، به مکه بروید، منفعت دارد. منفعت برای این است که حوائج اطراف دنیا را بسنجید. کمبود مسلمانها در اطراف دنیا چیست و مشکلاتشان را برطرف کنید. بزرگ ترین درس این است و بعد از این امام آیهی «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»(حج/28) فرمود. حدیث داریم، خدا که گفته به مکه بروید، «لِیَتَعَارَفُوا»(عللالشرائع، ج2، ص405) برای این که همدیگر را ببینید، دیدتان وسیع شود. وقتی رفتید ودیدید خیلی زیادند، دل پیدا میکنید. دشمن که دید خیلی هستید، میترسد. جمع شوید تا خودتان دل پیدا کنید، تا دل دشمن را لرزان کنید. لذا حدیث داریم: «الْحَجُّ تَسْکِینُ الْقُلُوبِ»(بشارهالمصطفى، ص188) امام باقر(ع) میفرماید: حج تسکین قلوب است. یک مسلمان که میگوید: ما کسی نیستیم، ما چیزی نیستیم نمیشود. مگر میشود حریف آمریکا شد، مگر میشود حریف شوروی شد، مگر میشود حریف غرب شد. آن مسلمانی که دائم میگوید، مگر میشود. . . ، وقتی میرود و این جمعیت را میبیند، میگوید: میدانی مثل این که میشود وقتی تنها، در خانهی هرکس را میزدند ومی گفتند: مگر میشود با شاه درافتاد، میگفتیم: نه، نمیشود. وقتی صد هزار، دویست هزار و یک میلیون و دو میلیون آمدند و گفتند: مرگ بر شاه دیدیم مثل این که میشود «الْحَجُّ تَسْکِینُ الْقُلُوبِ»
امام رضا میفرماید: «وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِیَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللَّهِ»(وسائلالشیعه، ج12، ص314) این که خدا به حاجیها گفته است بروید آن جا لخت شوید و کفن بپوشید «لِیَخْشَعُوا» تا قلبشان خاشع شود. امام رضا(ع) فرمود: «وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ»(علل الشرائع، ج2، ص404) آن جا بیست و پنج چیز برحاجی حرام است. وقتی 25 چیز آن جا بر حاجی حرام شد. حاجی آن جا از یک سری لذتها دور میشود در گرما وسرما و ترس و دلهره، خودش را بر آب و آتش میزند و ساخته میشود. قساوت قلبش از بین میرود. عزت و شهرت کجاست. یک آدم گم نام به هر کس بگویی گم شدم، میترسد شما را برساند و خودش گم شود. حج مسئله بسیارمهمی است. مسائل سیاسی حج زیاد است که نرسیدیم بگوییم.
از همه جا بیائید «مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ»(حج/27) قرآن میگوید: از همه جا بیایید، با هر چه میتوانید بیایید «عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتین»(حج/27) حتی اگر شتر لاغر است سوار شوید و بیایید. در مراکز امن جمع شوید. در مسجدالحرام، وسط کوههای داغ جمع شوید. چون گفتم: اگر کنار دریا و جاهای خوش آب و هوا بود، حاجی بسیار بود ولی حاجیهای هوسی. همهی امتیازات را کنار بگذارید.
از آدم تا خاتم همه گفتند بروید حج و اگر از این حج آنطور که اسلام میخواهد استفاده بشود، خیلی اهمیت دارد. باید من یک جلسهی دیگر در بارهی حج صحبت کنم. شب بیست و سوم است و به احتمال قوی امشب، شب قدر است. گفتهاند سوره روم وعنکبوت را بخوانید. امام فرمود: هر کس این دو سوره را بخواند، از جایش تکان نمیخورد، مگر خدا او را میبخشد. امشب را حتماً احیا بگیرید. اهمیت امشب خیلی از شب بیست و یکم و نوزدهم بیشتر است و سرنوشت سال پیش رویتان به احتمال قوی امشب مقدر میشود. از خدا بخواهید حج و بهتر از حج، پیروزی اسلام و رزمندهها را بخواهید.
قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص): «الْحَجُّ جِهَادُ الضَّعِیف»(کافى، ج4، ص259) حج مخصوص آدمهای ضعیف است و تعجب از این است که افرادی که برای حج خود از چند ماه قبل اسم نویسی میکنند، اما برای بسیج و برای جبهه فقط منتظر بسیجیها هستند. حج هم یک بسیج است. شما بسیج میشوی بروی سنگ را بکوبی. برو صدام را بکوب. دلت میخواهد دور حرم بگردی، دور رضای خدا بگرد.
خدایا تو را به آبروی مولود کعبه، امیرالمؤمنین(ع)، تو رابه آبروی کسانی که حج مقبول انجام دادند، تو را به آبروی محمد و آل محمد در شب بیست و سوم، هر لطفی که برای بندگان خوبت میکنی، همهی آن الطاف را برای همهی ما مقدر بفرما. خدایا عبادات ما را قبول و ما را روز قیامت اهل خسارت و حسرت قرار نده. خدایا حج مقبول نصیب همهی آرزومندان بفرما، رزمندگان عزیز ما را پیروز و سقوط ابرقدرتها را امشب مقدر بفرما. خدایا روح بعضی از برادران را که سال پیش بودند و امسال شهیدند از ما راضی بدار. اسیران ما را آزاد و دل مستضفان را خشنود گردان. قلب امام زمان را از ما راضی و ظهورش را تعجیل کن. عزیز ما رهبر انقلاب را در پناهش حفظ کن. توطئهها را خنثی و توطئه گران را نابود فرما. ما را به پیروزی نهایی برسان. مشکلات مستضعفین و جمهوری اسلامی را امشب مقدر کن تا حل شود و همینطور که الآن ما داریم روز به روز بهتر میشویم، ایران و ما را یک امت و کشور نمونه قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»