راه‌هاي رشد و توسعه انسان

1- تعليم و تعلّم، عامل رشد انسان
2- نيّت و انگيزه الهي، مايه بركت كارها
3- همت بلند و خواسته‌هاي بزرگ و فراگير
4- نقش وقف در توسعه ظرفيت‌هاي انساني
5- توبه و استغفار، زمينه دريافت نعمت‌هاي الهي
6- سنت‌هاي حسنه و آثار ماندگار
7- دقت در شناخت سنت‌هاي ديني
8- تلاش براي سلامت و نجات ديگران
9- نقش فعاليت‌هاي اجتماعي در توسعه ظرفيت انسان

موضوع: راه‌هاي رشد و توسعه انسان

تاريخ پخش:  17/12/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

يك بحثي به ذهنم آمده كه مردم سال به سال، به خصوص آخر سال، بانك‌ها، شركت‌ها، تجار، دولت، ملت، وزارتخانه‌ها، به هر حال يك خانه تكاني مي‌كنند. يك انبار گرداني مي‌كنند. محاسبه مي‌كنند، متدينين حساب خمس و سهم امامشان را مي‌نويسند. زياد آورديم، كم آورديم، امسال چطور بود؟ نرخ‌ها، بورس‌ها و از اين حرف‌ها.

آنچه مهم است اين است كه ما خودمان هم زياد شديم يا نه؟ بله، دلار چنين شد و چنان بود. سكه چنين بود و چنان بود. ساختمان متري چند بود، حالا متري چند شده؟ پس انداز چنان بود، چنين بود. موضوع بحث اين است كه چگونه خود را زياد كنيم؟ ممكن است آدم‌ هيكلش بزرگ شده باشد، ولي عقلش كم شده باشد. رشد انساني، توسعه انساني، بحث خيلي خوبي هم هست.

موضوع بحث، توسعه و رشد انسان. صادرات نفت، صادرات ارزي، صادرات غير نفتي، بحث توسعه همه چيزي هست، جز توسعه‌ي خودمان. چگونه خود را توسعه بدهيم؟

1- تعليم و تعلّم، عامل رشد انسان

من تا 24 مطلب را ديشب نوشتم. اينها نمونه است. شما فكر كنيد چه چيزهايي به ذهنتان مي‌آيد اضافه كنيد. اصولاً يكي از راه‌هاي رشد اين است كه انسان حرف‌هاي ديگر را بشنود، روي حرف‌هايش فكر كند و بگويد آقا اين را كه تو گفتي، بر وزن اين، اينها را هم من اضافه كردم. «أَعْلَمِ النَّاسِ» با سوادترين مردم كسي است كه «جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ» (بحارالانوار/ج1/ص197) يعني علم ديگران را جمع كند و خودش هم يك چيزي را اضافه كند. حالا هركس پاي تلويزيون نشسته فكر كند من چه چيزي را جا انداختم. او هم با فكر خودش يك چيزهايي را اضافه كند يك بحث قشنگي مي‌شود. شايد در حد يك كتاب شود.

2- نيّت و انگيزه الهي، مايه بركت كارها

1- نيت الهي؛ كساني كه كارهايشان را براي خدا انجام مي‌دهند، اينها توسعه پيدا مي‌كنند.اينها زياد مي‌شوند. چون به خدا وصل مي‌شود. اگر قطره به اقيانوس وصل شد، اقيانوس مي‌شود. دنيا مي‌گذرد. همه چيزش، مرجعيتش، رئيس جمهور‌ي‌اش، مدير كلش، استاندارش، سفارتش، وكيلش، وزيرش، «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِك‏إِلاَّ وَجْهَه‏» (قصص/88) همه چيزي مي‌پرد، نيت خدا مي‌ماند.

الآن طلاهاي شاه عباس خبري از آن نيست. حرمسرايش، كاخش، باغش، تمام آنچه شاه عباس داشت، پريد.از شاه عباس يك چيزي مانده و آن كاروانسراي شاه عباسي است. آن هم چون در راه كربلا است.

پدر ما، مادر ما، عمو، دايي، خاله، برادر، يكي از بستگان عزيز ما كه از دنيا مي‌رود، تا يك هفته، دو هفته، تا چند ماهي متأثير هستيم و بعد هم تمام مي‌شود. اما مثلاً بعد از هزار و چهارصد سال، هجده ميليون زيارت اربعين مي‌روند. مثلاً اين چيه؟ شما به بنده لطف داريد. بنده هم به شما ارادت دارم. اما اگر يك تيغ بردارم به لباس شما بكشم كت شما را پاره كنم، تا آخر عمر تلويزيون را خاموش مي‌كني و مي‌گويي: من اصلاً به اين شيخ ارادت ندارم. داشتم مي‌رفتم يك تيغ كشيد و كت مرا پاره كرد. علاقه‌ي من و شما با پاره شدن يك كت از بين مي‌رود. شما لباس خانم، خانم لباس شوهر را پاره كند با هم در خانه درگير مي‌شوند.

اما امام آمد صدها هزار جوان را از مردم گرفت. يا شهيد، يا جانباز، يا اسير. وقتي آمد پنج ميليون استقبال كردند، وقتي از دنيا رفت ده ميليون تشييع جنازه كردند. با آنكه به خاطر فرمايش امام چقدر جوان‌ها لت و پار شدند. شهيد و جانباز شدند. اين چه عشقي است كه مردم به دين و امام دارند كه عزيزشان را دادند ولي عشقشان از امام بگوييد… كم نشد. اين مثلاً چيه؟ اين نيت خلوص.

شاه عباس در راه كربلا ساخت. حالا نمي‌خواهم بگويم شاه عباس خوب آدمي است يا بد آدمي است. فعلاً اين كارش، كار خوبي بوده است. امام براي خدا قيام كرد. آدم وقتي يك كار را براي خدا كرد ماندني مي‌شود. شما در عمرت ممكن است 25 هزار تا خنده كرده باشي. از يك چيزي خوشت آمده و خنديدي. اما يكبار ديدي يك بچه نماز مي‌خواند به بچه گفتي بارك الله! احسنت! يك لبخند زدي براي تشويق نماز. اين بچه با لبخند شما تشويق شد. اين لبخند تا قيامت مي‌ماند. 25 هزار خنده‌ي تو تمام شد. يك چيزي مي‌گويند كيف كردي و خنديدي. پريد! اما اين خنده رنگ الهي داشت.

سيزده ميليون سلام مي‌كنيم. اين رئيس است. اين پولدار است. اين كدخدا است. اين… يكوقت هم يك كسي گمنام است و دارد اين كوچه‌ها را جارو مي‌كند. هم شغلش، شغل درجه يكي نيست، هم خودش آدم گمنامي است. شما مي‌رسي مي‌گويي: خسته نباشي، سلام عليكم. اين سلام براي قيامت مي‌ماند. چون هيچ رنگي نداشت جز رنگ خدا. چيزي كه آدم را ابدي مي‌كند، وصل به ابديت است. انسان خدايي، خدايي مي‌شود.

3- همت بلند و خواسته‌هاي بزرگ و فراگير

2- همت بلند است. من اگر بخواهم اينها را توضيح بدهم، نمي‌توانم در يك جلسه 25 مورد را بگويم. حديث داريم ارزش انسان‌ها به مقدار همت آنها است. همت بلند! انسان دلش بخواهد كارهاي سنگين ميلياردي كند. نه ميليارد توماني، ميليارد نفري.

حضرت ابراهيم يك دعا كرد ولي دعايش كوتاه بود. گفت: خدايا به مؤمنين رزق بده. آيه‌اش را بخوانم. «وَ ارْزُقْ» رزق بده. «أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ» از ثمرات به اهل مكه رزق بده. «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ» (بقره/126) «وَ ارْزُقْ… مَنْ آمَنَ» يعني هركس ايمان دارد به او بده بخورد. خدا فرمود: چرا همت تو كوتاه است؟ «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُه‏» (بقره/126) من به كافرها هم رزق مي‌دهم. «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُه‏» شما حق نداري سر نماز بگويي، «السلام عليَّ» بايد بگويي: «السلام علينا». در نماز حق نداري بگويي: «اهدني» بايد بگويي: «اهدنا». در نماز حق نداري بگويي: «اياك اعبد و اياك استعين». بايد بگويي: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». وقتي مي‌خواهي حرف بزني انگار نماينده‌ي كل بشريت هستي. خوب نيست صدقه مي‌دهي براي سلامتي خودت بدهي. همين يك ريال هم كه مي‌دهي، يك ريال اگر هست، من يك ريال را مي‌دهم براي دفع خطر از بشريت، نه از من! همت بلند. «اللهم اغن…»

ببينيد نمي‌دانم اين را گفتم يا نه؟ از بس كه حرف مي‌زنم نمي‌دانم. مي‌ترسم حرف‌هايم تكراري باشد. بعضي از حرف‌ها والله مستجاب نمي‌شود. من يك قسم مي‌خورم كه والله اين دعا مستجاب نمي‌شود. اما به ما گفتند: دعا كن. مثل اين دعا. «اللهم…» نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذا وَ فِي كُلِّ عَام» خدايا هرسال مكه بروم. يك و نيم ميليارد مسلمان مي‌گويند: خدايا هرسال مكه برويم. اصلاً اين شدني است؟ اصلاً مي‌شود هر سال يك و نيم ميليارد آدم مكه بروند. دو، سه ميليون مكه هستند، مردم از شلوغي خفه مي‌شوند. اين چه دعايي است؟ مي‌گويد: مي‌دانم مكه نمي‌روي، اما بايد همت تو بلند باشد. همت تو بلند باشد.    

3- شكر؛ تشكر از خداوند. قرآن مي‌گويد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم‏» (ابراهيم/7) «لَأَزيدَنَّكُم‏»، «كُم» مي‌گويد. اين «كم» مهم است. شاعر اين آيه را بد معنا كرده است. شاعر اينطور معنا كرده است. مي‌گويد: شكر نعمت، نعمتت افزون كند» قرآن اين را نمي‌گويد. نگفته: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّ نعمتكُم». گفته: «لَأَزيدَنَّكُم‏». خودت بزرگ مي‌شوي. انسان با شير خدا بزرگ است. انسان بي‌خدا كوچك است.   

4- نقش وقف در توسعه ظرفيت‌هاي انساني

4- وقف، آدم اگر يك چيزي را وقف كند، به مقداري كه وقفش توسعه دارد، زياد مي‌شود. الآن اين خانه براي من است. مُردم، براي بچه‌هايم مي‌شود. اما اگر خانه را وقف كردم، براي بشريت مي‌شود. از من درمي‌آيد ما مي‌شود. البته معنايش اين نيست كه حالا اگر يك كسي خانه دارد، وقف كند. اگر كسي يك خانه دارد، مقداري مال دارد بايد براي بچه‌هايش بگذارد. اينطور نباشد كسي اموالش را وقف كند، وقتي مرد يك خيابان گدا را به بيفتد. به بچه‌ها بايد رسيد. منتهي خيلي‌ها هستند كه بچه‌هايشان واقعاً نياز ندارند. هم پدر و مادر وضعشان خوب است. هم بچه‌ها سر و سامان دارند. هيچ نيازي به ارث پدر ندارند. يك چيزي وقف كنيد. هركسي يك رقبه وقف كند. يك چيزي وقف كند.

ما آدم‌هايي داريم كه مثلاً روزي دو ساعت از عمرشان را وقف مي‌كنند. مي‌آيند مي‌گويند‏: آقا، من مي‌خواهم روزي دو ساعت كار بكنم. پول هم نمي‌خواهم. روزي يك ساعت عمرمان را وقف كنيم. طوري مي‌شود؟

آقاي حائري شيرازي، امام جمعه شيراز بودند. نماز جمعه دو تا خطبه دارد. يك خطبه را كه خواند گفت: و اما خطبه‌ي دوم! شما را سفارش مي‌كنم به تقوا و ديگر حرف نمي‌زنم. زمان خطبه‌ي دوم وقف آقاي فلاني. يكي از آقايان پاي نماز جمعه‌اش آمده بود. گفت: خطبه‌ي دوم را نمي‌خوانم كه سريع نماز جمعه تمام شود اين آقا صحبت كند. گاهي آدم وقف مي‌كند. آبرويش را وقف مي‌كند. زمانش را وقف مي‌كند. مي‌گويد: به من چه؟ بابا اگر شما ده ساعت بحث كني اين دو تا قهر با هم آشتي مي‌كنند. دو نفر قهر هستند بايد بيايي و بروي تا اينها را با هم آشتي بدهي. يك سوري بايد بدهي، وقتي بايد بگذاري. گاهي بايد متلك هم بشنوي. گاهي هم به شما ربطي ندارد. در ذوقت هم مي‌زنند ولي به هر حال اين وقف است، حالا وقف آنهايي كه پول دارند، پولشان را وقف كنند، جواني‌شان را وقف كنند. زبانشان را وقف كنند.

در قرآن داريم: «وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ» (كهف/46) يعني كارهاي صالحي كه باقي مانده است.

5- توبه و استغفار، زمينه دريافت نعمت‌هاي الهي

يكي از چيزهايي كه انسان زياد مي‌شود، استغفار است. چون قرآن مي‌گويد: در دعاي كميل دارد: «اللهم اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَم‏» گناهان نعمت‌ها را پايين و بالا مي‌كند. استغفار از گناه نعمت‌ها را سر جايش مي‌آورد. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُم‏» (نوح/10) اي مردم! خلاف كرديد، از پروردگارتان عذرخواهي كنيد. بعد مي‌گويد: «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنين‏» (نوح/12) «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنين‏» اگر مي‌خواهيد مالتان، بچه‌تان زياد شود استغفار كنيد.

شما احتمال نمي‌دهي كه دستور خدا را زير پا گذاشتيم، سيلي خورديم. خوب تحريم آمريكا، تورم، چه و چه… اين چيزهايي كه پيش مي‌آيد، احتمال نمي‌دهي به خاطر اين باشد كه دست در كار خدا برديم. قرآن مي‌گويد: چرا سنت خدا را تغيير مي‌دهيد؟ سنت خدا به اين است كه پسر و دختر زود ازدواج كنند. گذاشتيم پسرها شدند سي و چند ساله و دخترهابيست و هفت، هشت و ده ساله شدند. ازدواج را عقب مي‌اندازيم. وقتي هم ازدواج كردند مي‌گويند: بچه‌دار نشويم كه مثلاً زندگي ما راحت باشد. دنبال راحتي مي‌گرديم، آنوقت خدا مي‌گويد: دنبال راحتي مي‌گرديد؟ من به كارت پيچ مي‌دهم. افرادي بودند با نه تا بچه يك صدم گرفتاري‌هاي تو را هم نداشتند.

ببينيد شما معلم هستيد. حالا چون معلم هستيد… بچه سر كلاس خنده‌اش گرفته است. نخند! وقتي گفتي نخند، اين چنين مي‌كند پخ… بدتر مي‌خندد! خنده يك چيزي طبيعي است، خوب خنده‌اش گرفت بگذار بخندد. بچه مي‌خواهد دستشويي برود. نخير بنشين! بچه‌اي كه ادرارش را نگه دارد اصلاً ديگر درس مي‌فهمد؟ هم كينه خودت را در دل بچه قرار دادي. هم بچه درس را نفهميد. شما ديگر معلم بچه نيستي. بچه نمي‌تواند درس بخواند، در فشار است. چيزهايي كه طبيعي و فطري است با فطرت مخالفت نكنيد. استغفار، قرآن مي‌گويد: «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنين‏»      

6- صله رحم، روايت داريم اگر كسي فاميل‌هايش را ببيند، صله رحم عمر را زياد مي‌كند. در فاميل‌ها هم اول والدين، خواهر و برادر، از دايره اول كه رد شدي، خاله مهمتر از دايي است. يعني عمو و عمه داريم، دايي و خاله داريم. در اين چهار گروه نقش خاله بيشتر است. امشب اينهايي كه خاله هستند و پاي تلويزيون هستند، كيف مي‌كنند. آخر من كه حرف مي‌زنم، هر كلمه از حرف من به نفع هركس باشد به بغلي مي‌گويد: ببين… ببين چه مي‌گويد! (خنده حضار) من خودم هم در صله رحم مقصر هستم.

6- سنت‌هاي حسنه و آثار ماندگار

7- مسأله‌ي ديگر سنت حسنه و ابتكار است. اينهايي كه مي‌گويم همه ريشه دارد. «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَة» (كافي/ج5/ص9) كسي كه خط نويي را باز كرد، هركس از آن خط برود، اجرش پاي آن هست. يك تونلي مي‌زند راه را نزديك مي‌كند. يك سنت حسنه‌اي به وجود مي‌آورد. بياييم هركدام يك سنت حسنه‌اي داشته باشيم. سنت حسنه! اين انقلاب خيلي سنت‌هاي فراموش شده را زنده كرد. در ايران نماز جمعه نبود. جز تك و تايي… الآن تقريباً هفتصد، هشتصد نماز جمعه است. اعتكاف نبود، صدها هزار جوان اعتكاف مي‌كنند. حفظ قرآن نبود، پانصد نفر حافظ قرآن هم نداشتيم، حالا هزاران نفر داريم. خود دانشگاه، توسعه دانشگاه، كتابخانه، هر وزارتخانه‌اي در حد خودش، ولي فكر نكنيم، بنده الآن در تلويزيون اقرار مي‌كنم روز قيامت كه خدا مي‌خواهد ما را رسوا كند يك بخش آن در دنيا رسوا شويم. خودمان، خودمان را رسوا كنيم. بنده محسن قرائتي مقصر هستم. از اول انقلاب تا الآن براي شوفرهاي تاكسي كاري نكردم. ما هشتاد هزار تاكسي در تهران داريم. يك برنامه اگر براي اينها مي‌گذاشتيم، يك شامي، افطاري، گفتگويي مي‌گذاشتيم، دائم دنبال اين هستيم كه چه كسي رئيس جمهور شود؟ چه كسي رئيس مجلس شود؟ چه كسي شوراي شهر شود؟ كارهاي سياسي نگذاشت ما به كارهاي فرهنگي برسيم. هشتاد هزار تاكسي ظهر كه مي‌شود همه راديو دارند. راديو را روشن كنند، شيشه را هم پايين بكشند. هشتاد هزار اذان تهران را روي هوا مي‌برد. مقصر من هستم كه با شوفرهاي تاكسي كار نكردم. دهها هزار رفتگر داريم. از اول انقلاب تا حالا كدام يك از ما مسؤولين با اينها يك افطاري خورديم و يك گپي زديم؟

حوزه‌هاي علميه دهها هزار طلبه را مي‌فرستد. اين دهها هزار طلبه بسياري از اينها زن‌هاي خوب و خوش بيان و با سوادي دارند. خوب تو طلبه در روستا مي‌روي، خانم تو هم يك كلاس براي خانم‌ها بگذارد. دهها هزار طلبه كت و شلواري داريم كه چون عمامه ندارد، پيش نماز نيست و منبر نمي‌رود. اما اين طلبه كت و شلواري مي‌تواند با يك بستني جوان‌هاي محله را دعوت كند و يك چيزي براي اينها بگويد.

بنده در دنياي آخوندي مقصر هستم. اصلاً يك جاهايي خوابم برده است. يك جايي چهار چشم بيدار هستيم و يك جا هم همه با هم خواب هستيم. سر حج همه بيدار هستند. سر زكات همه خواب هستند. مثلاً مي‌خواهيم موقوفه داشته باشيم، وقف ابالفضل همه هستند. البته حقش است. ابالفضل را هرچه وقفش كنيم حقش است. اما امام جواد نبايد موقوفه داشته باشد؟ نهج‌البلاغه نبايد موقوفه داشته باشد؟ حضرت امير… بگويد آقا اين درآمد براي احياي نهج‌البلاغه، اين درآمد براي اين.

يك جاهايي خواب هستيم و يك جاهايي بيدار هستيم. مقبره خريدن را بيدار هستيم. دلمان مي‌خواهد مثلاً فلان‌ جاي مقدس مقبره بخريم ولو مثلاً چند صد ميليون كه قبرمان كجا باشد. اما سر جهازيه دادن به دخترها خواب هستيم. چقدر دختر در خانه هست جهازيه ندارد و خواستگار را رد مي‌كنند. مي‌گويند: ندارم، جهازيه از كجا بياورم؟ او براي استخوان‌هاي پوسيده‌ي مرده‌اش ميلياردي خرج مي‌كند.

عيد نوروز همه بيدار هستيم. خوب عيد نوروز خوب است همه بيدار باشيم. عيد غدير چه؟ ببينيد اسلام را با هم و لذا مزه نمي‌كند. علت اينكه گوشت‌هاي نذري خوشمزه‌تر است چون كل گوسفند را در ديگ مي‌كنند. اين استخوان و چربي و گوشت با هم كه پخت، لذا آبگوشتش خوشمزه مي‌شود. الآن خانم‌ها مي‌گويند:چربي براي ما مضر است. گوشت قرمز را آبگوشت درست مي‌كنند وقتي مي‌خوري مثل آب جوش مي‌ماند. اصلاً چشمت را ببندي آدم نمي‌فهمد اين سرخ است يا… يك تكه گوشت را كه پختي آبگوشتش خوشمزه نمي‌شود.

يك كسي مي‌گفت: قربان امام حسين بروم، پلوهاي امام حسين خوشمزه است. گفتم: بله امام حسين يك بركتي دارد. اما طباخش هم فرق مي‌كند. طباخش براي خدا مي‌آيد.

الآن اداره‌ها در مزايده و مناقصه و روابط عمومي و جمع بندي و ذي حسابي و برنامه‌ريزي و نمي‌دانم مسؤول مالي، مسؤول اداري، سي، چهل نفر نظارت مي‌كنند، در براي اداره مي‌خرند، يك مشت بزني اصلاً در با پاشنه‌اش كنده مي‌شود. آنوقت مسجد جامع شوشتر نجار در ساخته، هشتصد سال است، گلوله بزني در آن نمي‌رود. چون اينقدر روابط عمومي و ذي حسابي و جمع بندي نداشته است. يك چيز ديگر بايد باشد و آن عشق است. آن عشق در دل نجار نيست با مناقصه و مزايده و نظارت و ذي حسابي مي‌گويند؟ هان… با ذي حسابي كارها حل نمي‌شود.

سنت حسنه، هركسي يك كار نويي كند. فكر كنيم كار نو خيلي است. من يكوقت يك نامه به مقام معظم رهبري نوشتم بيست تا واجب ميليوني فراموش شده در جمهوري اسلامي داريم. واجب ميليوني، نه مستحب. بيست تا واجب ميليوني فراموش شده. ايشان هم زير آن نوشت: باسمه تعالي، جناب آقاي قرائتي خودتان اقدام كنيد! مثل اينكه به جوان‌ها مي‌گويند: داماد شويد، مي‌گويد: خودت دختر داري؟ بابا به من چه؟! (خنده حضار) من كه… حالا اقدام هم كردند و يك كارهايي هم شده.

مثلاً نماز ظهر عاشورا يك چيز خوبي شد. خيلي ناراحت بودم كه هي مي‌گفتند: كاروانسراي شاه عباسي، مي‌گفتم: آخر جمهوري اسلامي نتوانست يك مسجد در جاده بسازد؟ هي مي‌گويند: كاروانسراي شاه عباسي، آن شاه طاغوتي بود كاروانسرا ساخت، آنوقت جمهوري اسلامي يك مسجد به درد بخور نساختيم. «الْحَمْدُ لِلَّه‏» بالاخره هفتصد مسجد ساخته شد. خيلي كارها شده است. هركسي فكر كند يك كار نويي انجام بدهد. كار نو زمين مانده است. بعضي از كارهاي نو هم احمقانه است.

يك كسي تحقيق مي‌كند ما 22 تا آيه داريم كه نه تا «قاف» دارد. يازده آيه داريم كه هشت تا «قاف» دارد. پانزده آيه داريم كه سه تا «قاف» دارد. رفته قاف را شمرده است. اصلاً بعضي‌ها خل هستند! مثلاً به جاي قرآن و تدبر و فكر و از قرآن نكته بگيرند، ياد بگيرند، مي‌رود قاف مي‌شمارد. يا مثلاً مي‌گويد: آيت الكرسي را با يك نفس مي‌خوانم. خوب بسيار غلط كردي كه با يك نفس خواندي. (خنده حضار) چه كسي گفت كه شما آيت الكرسي را با يك نفس بخواني؟ ما خودمان در ايران يك لات‌هايي را داريم كه با يك نفس سه كيلو آبغوره سر مي‌كشد. خوب اين كمال است!!!

7- دقت در شناخت سنت‌هاي ديني

كار ابتكاري چند شرط داشته باشد. ارزان باشد. يكبار يك نفر آمد گفت: آقا يك طرحي دارم براي اقامه نماز، شما چون اقامه نماز هستي، اين خيلي طرح ابتكاري است. گفتيم: خوب بگو ببينيم. گفت: مثلاً در فلان پارك كه خيلي پارك بزرگي است، بياييم صد تا مجسمه با سنگ مرمر درست كنيم كه همه دارند قنوت مي‌خوانند. يك خرده عقب‌تر صد مجسمه كه همه دارند ركوع مي‌كنند. گفتم: خوب حالا اين بازار مجسمه ساز‌ها راه مي‌افتد. چه كسي تا حالا در تاريخ به خاطر مجسمه‌ي ركوع، ركوع كرده است؟ چه كسي در تاريخ به خاطر مجسمه‌ي سجده، سجده كرده است؟ تو خُل هستي!!!

بعضي از مؤمنين ما مشكل فكري دارند. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تو مؤمني، اين رقمي باش، اين رقمي باش. در آخر مي‌گويد: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل‌عمران/118) اگر عاقل هستي. به «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» مي‌گويد: اگر عاقل هستي. پيداست ممكن است آدم دين هم داشته باشد، همينطور يك…

ما نفهميديم مثلاً ختم انعام كجاي دنيا است؟ فرق بين سوره‌ي انعام با سوره‌ي اعراف چيه؟ يك مرتبه ختم انعام در بورس است، باقي سوره‌ها اصلاً ختم ندارد. هرچه هم فكر مي‌كنيم اين كجاي دنيا است؟ اصلاً حديثش كجاست؟ ما نفهميديم «أَمَّنْ يُجيب‏» (نمل/62) كجاي دنياست؟ «أَمَّنْ يُجيب‏» آيه قرآن است. مگر با باقي آيه‌هاي قرآن فرق مي‌كند. البته تناسب دارد كه «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَر» من خيلي در روايات وارسي كردم. از اسلام شناس‌ها پرسيدم. تبرك است. خواندن «أَمَّنْ يُجيبُ» بد نيست. اما يك مرتبه روي يك چيزي حساس مي‌شويم. حساسيت‌ها بايد مكتبي باشد. سنت بايد مكتبي باشد. مورد نياز باشد. وگرنه مي‌شود آدم بگويد: من يك مصلي مي‌سازم در خاورميانه مثل آن نيست. مهندسان جمع شوند يك مصلاي ابتكاري بسازند كه در خاورميانه مشابه ندارد. خيلي خوب، حالا چه كسي در اين مصلي نماز مي‌خواند؟ يعني سنت‌هايي كه به درد بخورد. واجب باشد. مورد نياز باشد.

8- مسأله‌ي ديگر تعليم و تربيت است كه كار شما معلمين است. يك خانم معلم يكي است، وقتي پير شد چند هزار تا بچه را تربيت كرده مي‌شود چند هزار، اصلاً قرن‌ها مي‌شود. چون شاگردش هم كس ديگري را تربيت مي‌كند. او هم ديگري، او هم ديگري. معلمي را با هيچ شغلي عوض نكنيم. معلمي از مهندسي بهتر است. چون مهندس سالن مي‌سازد، برج مي‌سازد، اما برج، برج نمي‌سازد. اما معلم آدم مي‌سازد. آدم، آدم مي‌سازد. كار مهندس اگر خيلي خوب بسازد، اين ساختمان دو سه قرن ساختمان است. اما معلم كه آدم تربيت كرد، آدم تا روز قيامت آدم است. از چيزهايي كه آدم را زياد مي‌كند، تعليم و تربيت است.

9- دعا؛ خدايا ذريه‌ي طيبه بده. «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏» (بقره/124)، «وَ اجْعَلْ لي‏ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرينَ» (شعرا/84) در قرآن آيات و رواياتي داريم كه مي‌گويد: دعا كنيد كه در تاريخ محو نشويد. در تاريخ محو نشويد. اين هم مهم است. گاهي وقت‌ها يك كار ساده‌اي اثر مي‌گذارد روي…

8- تلاش براي سلامت و نجات ديگران

10- نجات ديگران، قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا» (مائده/32) يك نفر را نجات بدهي انگار مردم كره‌ي زمين را نجات دادي. يك نفر را زنده كني انگار… پزشك، آمپول زن، پرستار، بنده مريض مي‌شوم مي‌افتم. اينها مي‌آيند با تخصصي كه دارند مرا از مرگ نجات مي‌دهند. تا آخر عمر هرچه حديث بخوانم ثوابش را آقاي پزشك و پرستار هم مي‌برند. «فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا»

11- فعاليت‌هاي اجتماعي، كه نمونه‌اش نماز جماعت است. يكي به يكي اقتدا كند مي‌شود 50 ركعت. يعني يك نفر نماز بخواند يك ركعتش يك ركعت است. يك نفر به او اقتدا كند مي‌شود 150 تا. يكي، 150 تا مي‌شود. دو تا، همينطور به ده تا كه رسيد ديگر كسي حسابش را ندارد. جز خدا كسي حسابش را ندارد. به جماعت اهميت بدهيم.

يكي از دوستان مي‌گفت: امام سر نماز بود، چنين نماز مي‌خواند. «اللَّهُ أَكْبَر»! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏، الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ، مَلِكِ يَوْمِ الدِّين، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» دو سه بار چنين شد. مي‌گفت: دويديم رفتيم گفتيم: آقا سر نماز چنين مي‌كند. گفت: امام مي‌خواهد، يكي بيايد اقتدا كند. نگذاريد فرادي بخواند.

حاج حسن آقا نوه‌ي امام مي‌گفت: تازه به تكليف رسيده بودم، روزه بودم. امام فرمود: هوا گرم است. تو تازه به تكليف رسيدي و روزه هستي، اول افطار كن و بعد نماز بخوان. گفتم: آقا مي‌خواهم با شما به جماعت بخوانم. گفت: باشد. امام نماز مغربش را خواند. گفت: من مي‌نشينم دعا مي‌كنم، برو افطار كن و بيا. بين دو نماز مغرب و عشاء. مي‌گفت: من رفتم افطار كنم يادم رفت كه من به امام قول دادم. يك ساعت، يك ساعت و نيم با كم و زيادش نشستم. ديدم اِ… من به امام گفتم برمي‌گردم. لابد امام نمازش را خوانده، خوابيده. يا رفته مطالعه كند. رفتم ديدم امام نشسته. گفتم: آقا خيلي وقت است.گفت: بله من نشستم. گفتم: مثلاً براي يك نفر يك ساعت و نيم نشستي؟ گفت: آخر يك نفر به يك نفر اقتدا كند، يك ركعت صد و پنجاه برابر مي‌شود. چقدر غصه خواهند خورد اينهايي كه كنار مسجد هستند و مسجد نمي‌روند. چقدر غصه خواهند خورد! چقدر غصه خواهند خورد آنهايي كه نماز جمعه نمي‌روند. البته به شرطي كه اينقدر نماز جمعه‌ها را طول ندهيم.

12- راضي بودن به كار ديگران. شريكت در اجر است. شما كه نمي‌توانيد همه كارها را بكنيد. شما كه نمي‌تواني در تلويزيون بيايي. فعلاً قرائتي در تلويزيون آمده است. ولي من حديث كه مي‌خوانم شما بگو: «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! همين كه به كار من راضي باشي، خدا ثواب مرا به شما مي‌دهد. هركس كار خير مي‌كند حسودي نكنيد، بگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! ما به جاي اينكه «الْحَمْدُ لِلَّه‏» بگوييم نيش مي‌زنيم، برو بابا مقاله را كه خودش ننوشته. از روي كتاب‌ها نوشته. يعني يك چيزي مي‌گوييم، راضي بودن به كار ديگران.

13- دلالي، گاهي مي‌توانيم دلالي كنيم. در ازدواج، در آشتي دادن، «الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِه‏» (كافي/ج4/ص27) كسي كه دلالي كند انگار خودش آن كار را انجام داده است.

14- نوشتن، كار را مفيد مي‌كند. ما خيلي دانشمنداني داريم كه خيلي باسواد هستند، اما چون يادداشت‌هايشان را ننوشتند، نكات را ننوشتند، از ذهنشان پريده است. آدم هم داريم نيم كيلو سواد دارد ولي همه را نوشته و از نيم كيلو استفاده ميليوني به مردم مي‌رساند. آدم‌هايي داريم دو تن سواد دارند اما چون چيزي را ثبت نكرده، مي‌پرد. نوشتن باعث زياد شدن مي‌شود.

اشاره مي‌كنند وقت تمام شد ولي حرف من تمام نشد. خلاصه صحبت توسعه‌ي نفت و دلار و اينها را مي‌كنيد، يك خرده ببين خودت هم بزرگ شدي يا نه؟ خودمان بزرگ شديم يا نه؟ ممكن است آدمي پولش زياد باشد، سوادش هم زياد باشد، فاميلش هم زياد باشد، نوه‌ها و بچه‌هايش و باغ و خانه‌اش زياد باشد، اما خودش رشدي نكرده باشد. يعني از درون پوسيده، ولي از بيرون رشد كرده است.

خدايا انواع رشدها، بركت‌ها، توسعه‌هاي معنوي را در ما زياد بفرما. ما را از توسعه‌هاي مادي هم باز ندار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- براساس روايات، باسواد ترين مردم چه كسي است؟

1) علوم ديگران را بياموزد

2) علوم ديگران را به علم خود بيفزايد

3) به جهل و ناداني خود اقرار كند

2- براساس آيه 126 سوره بقره، رزق الهي به چه كساني داده مي‌شود؟

1) مؤمنان

2) كافران

3) مؤمنان و كافران

3- براساس قرآن، شكر نعمت چه نتيجه‌اي دارد؟

1) افزون شدن نعمت

2) بزرگ شدن انسان

3) دور شدن مصيبت

4- چه كارهايي، وجود انسان را ماندگار مي‌سازد؟

1) وقف

2) سنت هاي نيكو

3) هردو مورد

5- آيه 32 سوره مائده، چه كاري را با حيات بخشيدن به همه مردم برابر مي‌داند؟

1) نجات جان يك انسان

2) به ازدواج درآوردن يك جوان

3) انفاق و صدقه به محرومان

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3486

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.