دعا، ارتباط با خدا

موضوع پخش: دعا، ارتباط با خدا، رمضان 68
تاریخ پخش: 31/1/68

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه رمضان براى دعا وقت خوبى است و ما هم خدمت عزیزان از دعا بحث مى‌‌کنیم. منتهى براى اینکه بحثمان کلاسى باشد و قابل این باشد که آدم آن را منتقل کند، اینها را دسته بندى کردیم.
1- دعا ارتباط با خداست
اصولاً اگر خواسته باشیم با کسى ارتباط برقرار کنیم، شرایطى مخصوص به خودش را دارد. دعا ارتباط با خدا است. اگر خواستیم با کسى ارتباط برقرار کنیم اول باید او این ارتباط را خواسته باشد. او خواهان رابطه باشد. اگر یک کشور نخواهد با ما رابطه داشته باشد، ما هیچ وقت به آن کشور سفیر نمى‌‌فرستیم. مى‌‌گوییم: نمى‌‌خواهى خوب نخواه. با کسى باید رابطه برقرار کرد که او ما را بخواهد. علاقه‌‌مند ما باشد، ما را بى‌جواب نگذارد. شخص یا قدرتى او را منصرف نکند. خلف وعده نکند. سابقه خوبى از او به یاد باشد.
با چه کسى رابطه پیدا کنیم؟ با چه کسى رفیق شویم؟ با کسى رفیق شویم که او هم بخواهد با ما رفیق شود؟ چون اگر کسى تکبر مى‌‌کند و ما را تحویل نمى‌‌گیرد خوب ما هم باید با کسى رابطه برقرار کنیم که او ما را بخواهد. علاقه‌‌مند باشد. اگر سلام کردیم، به ما جواب سلام بدهد. خوب این مشخصات در چه کسى هست؟ تمامی این صفات در خدا هست. بیاییم با خدا رابطه داشته باشیم. براى اینکه خدا خواهان رابطه با ماست. چون خودش گفته است «یَسْتَجیبُ»(شورى/26) خدا فرموده من خواهان رابطه با شما هستم. آدم واقعاً گاهى قرآن مى‌‌خواند، معنی‌اش را نمى‌‌داند که گریه کند یا. . . ، به قدرى خدا مى‌‌گوید به سمت من بیایید، مثل اینکه به ما نیاز دارد.
مثلاً یک بار به ما مى‌‌گوید: به من بفروش. یک بار مى‌‌گوید: نمى‌‌فروشى؟ لااقل به من قرض بده. مى‌‌گوید: اگر قرض هم نمى‌‌دهى لااقل مرا یارى کن. خدا چگونه حرف زده است؟ مثل اینکه ما خدا هستیم و او بنده. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌‌»(توبه/111) تو که براى خلق کار مى‌‌کنى، خب خلق مى‌‌خرند و کف می‌زنند. خب به من بفروش، به تو بهشت مى‌‌دهم. تو که مى‌‌خواهى بفروشى من گرانتر مى‌‌خرم. من ده برابر مى‌‌خرم. اول مى‌‌گوید بفروش، بعد مى‌‌گوید: نمى‌‌فروشى؟ و در نهایت می‌گوید: به من قرض بده! «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَهً»(بقره/245) و یک جا هم مى‌‌گوید اگر نمى‌‌فروشى لااقل به من قرض بده، اگر قرض هم نمى‌‌دهى به ما کمکى بکن. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»(محمد/7) به ما کمکى کن.
اینها براى این است که ما را ارتقا بدهد. مثل پدرى که آنقدر خم مى‌‌شود تا بچه را از زمین بلند کند. این خم شدن پدر براى بلند کردن فرزند است «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ»(فاطر/16) بخواهم در یک چشم به هم زدن کل هستى را زیر و رو مى‌‌کنم. خدا اگر بخواهد «کُنْ فَیَکُونُ»(بقره/117) خدا یک لحظه مى‌‌تواند کل هستى را به هم بریزد. آن وقت اینقدر التماس کند که به من کمک کن، به من قرض بده، به من بفروش. آخر این لحن‌‌ها بخاطر این است که خدا مى‌‌خواهد دست ما را بگیرد و ما را به بالا ببرد.
2- خدا خواهان ارتباط با بنده است
با چه کسى رابطه برقرار کنیم؟ با خدا! با کسى رابطه برقرار کنیم که او خواهان رابطه با ما باشد. خدا خیلى خواسته که ما به در خانه‌‌اش برویم. حدیث داریم انسان وقتى مى‌‌آید، مى‌‌گوید خدایا دروغ گفتم. من بد کردم. مرا ببخش. خدایا بد شد نماز نخواندم، مرا ببخش. همینکه انسان مى‌‌آید در خانه خدا و مى‌‌گوید: بد کردم، خدا به قدرى شاد مى‌‌شود که از انسانى که شتر و سفره نان و رفقایش را در بیابان گم کرده و چیزى براى خوردن ندارد و وسیله و پناهنده‌‌اى ندارد و یک مرتبه ببیند رفیقان و شترش را، چه خوشحالى مى‌‌کند؟ انسان اگر گمشده‌‌اش را پیدا کند، چقدر شاد مى‌‌شود؟ بشر وقتى به خدا مى‌‌گوید: آمدم، بد کردم، اشتباه کردم، کاش برایت بنده خوبى بودم، شادى خدا بیش از شادى کسى است که گمشده‌‌اش را پیدا کند. با کسى رابطه برقرار کنیم که بخواهد و علاقه‌‌مند به ما باشد. خدا ما را دوست دارد. آیه علاقه‌‌مندى خدا به انسان این است که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین»(بقره/222) یعنى خدا توبه کنندگان را دوست دارد. ما را بى جواب نمى‌‌گذارد. قرآن گفته است «ادْعُونی‌‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»(غافر/60) اگر شما دعا کنید من بى جواب نمى‌‌گذارم.
3- خداوند قدرت و حاکمیت دارد
حالا نگویید آقا چرا ما دعا کردیم و مستجاب نشد. چون خدا، 1- قدرت دارد. 2- حکمت دارد. گاهى خدا از قدرتش استفاده نمى‌‌کند بخاطر اینکه حکیمانه نیست. بگذار یک مثال بچه‌‌گانه بزنم. گرچه شما نوجوان هستید. آقا من قدرت دارم یقه‌‌ام را پاره کنم یا نه؟ حالا آیا پاره کنم؟ مى‌‌گویى قدرت دارى اما این کار حکیمانه نیست. خدا بر انجام خیلى کارها قدرت دارد اما حکیمانه نیست. اگر ما بخواهیم همه کارهایمان را با دعا حل کنیم. خدایا چنین کن! خدایا چنان کن! خوب خدا کارگر ما که نیست. خدا قدرت دارد چنین کند اما گاهى حکیمانه نیست. مثلاً خدا قدرت دارد شاه را همان روز نابود مى‌‌کرد. اما حکمت مى‌‌گوید: حالا صبر کن «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»(کهف/59) براى هلاکت شاه موعدى قرار داده‌‌ایم. پس همینطور که هلاکت طاغوت موعدى دارد. استجابت دعا هم موعدى دارد. شاید شما سه شنبه دعا مى‌‌کنى اما اگر سه شنبه عملى شود، این کار حکیمانه نباشد. مگر مادر هر زمان بچه‌‌اش غذا خواست به او غذا مى‌‌دهد؟ استجابت دعا هم زمان دارد. همینطور نمى‌‌شود آدم به هرچه رسید، بخورد؟ خب چه دارویى بخورد؟ چه موقع بخورد؟ کجا بخورد؟ قبل از غذا بخورد؟ دربین غذا بخورد؟ بعد از غذا بخورد؟ قاشق چایخوری یا مربا خورى باشد یا قاشق غذا خورى یا ملاقه؟ در آب گرم باشد؟ در آب سرد باشد؟ صبح باشد؟ دو قرص را با هم بخورد؟ قرص و شربت بخورد؟ با آمپول باشد یا بى آمپول؟
دعا موثر است اما چند شرط دارد، مانند دارو خوردن که شرایطى دارد. استجابت دعا هم شرایطى دارد. اگر بنا باشد بگوییم خدایا ما چنین خواستیم ولى تو که نکردى، مثل این است که آدم مریض شود و عطسه کند و بگوید ما که خوب نشدیم، خوب بی ‌دارو که خوب نمى‌‌شود. سرما خوردگى دارو دارد. اما شرایطى هم دارد. مصرف دارو زیر نظر پزشک، مصرف، مقدار، ساعت، زمان، مکان، اینها هم همینطور است.
پس با چه کسى رابطه برقرار کنیم؟ با خدا! چرا؟ چون باید با کسى رابطه بر قرار کنیم که او خواهان رابطه با ما باشد. اگر مى‌‌دانى که سفیر بفرستى، او را بیرون مى‌‌کنند و نمى‌‌خواهد با تو رابطه داشته باشد تو هم نباید با او رابطه داشته باشی. با کسى رفیق شو که او بخواهد. خودش گفته است «فَلْیَسْتَجیبُوا لی‌‌»(بقره/186) بیایید با خودم رفیق شوید. علاقه‌‌مند است که ما نزدش برویم. ما را بى جواب نمى‌‌گذارد. گفته است، دعا کن، مستجاب مى‌‌کنم.
4- در استجابت دعا خدا صلاح بنده‌اش را می‌بیند
حدیث داریم که گاهى بشر دعا مى‌‌کند. خدا کسی را که دعا مى‌‌کند، دوستش دارد. مى‌‌خواهد دعایش را مستجاب کند اما مى‌‌بیند به صلاحش نیست. به او نمى‌‌دهد و روز قیامت به او مى‌‌گوید اى بشر، در دنیا دعا کردى ولى صلاح تو نبود که من مستجاب کنم. اینجا به عوض ندادن در دنیا به تو مى‌‌دهم. به قدرى خدا به او لطف مى‌‌کند که انسان مى‌‌گوید اى کاش هیچ دعاى من در دنیا مستجاب نمى‌‌شد.
گاهى کسى مى‌‌خواهد با دیگرى رابطه برقرار کند. یک نفر مى‌‌آید و علیه او حرف مى‌‌زند و او را منصرف مى‌‌کند. آیا مى‌‌شود خدا را منصرف کرد؟ نمى‌‌شود خدا را منصرف کرد. بخاطر اینکه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ»(فتح/10) دست خدا بالاى دستهاست. یعنى ممکن است من بخواهم بیایم خانه شما، یا شما بخواهى بیایى خانه ما، یا کسى به ما بگوید خانه فلانى نرو. ممکن است کسى مرا منصرف کند اما کسى نمى‌‌تواند خدا را منصرف کند. در آیه دیگر قرآن مى‌‌فرماید: «وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ»(یونس/107) البته خلف وعده هم نکند. «فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ»(بقره/80) از او سابقه خوبى داشته باشیم. خیلى دعا کرده‌‌اند و خدا دعایشان را مستجاب کرده است. «رَبِّ هَبْ لی‌‌ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً»(آل عمران/38)
حضرت زکریا پیغمبر و پیر بود و بچه دار نمى‌‌شد. گفت: خدایا بچه مى‌‌خواهم. خدا به پیرمرد بچه داد با اینکه پیر مرد صد ساله دیگر بچه دار نمى‌‌شود. خدا به او بچه داد. آنقدر سابقه دارد که خدا به کسانى چیزهایى داده است. در سوره انبیا قصه پیغمبرهاست. مرتب مى‌‌گوید «فَاسْتَجَبْنا لَهُ»(انبیاء/76)
تا به حال چه اندازه دعا شده و مستجاب شده است؟ اینکه مى‌‌بینى مردم گنبد امام رضا را طلا مى‌‌کنند بیخود نیست. تا هزار تومان نگیرند، پنجاه تومان نمى‌‌دهند. فلانى مشکلى داشته به امام گفته یا امام رضا تو نزد خدا آبرو دارى تو امامى، از خدا بخواه تا این مشکل من حل شود. مشکلش حل شده است و صدها هزار تومان به دستش رسیده است. حالا آمده مثلاً یک مثقال طلا داده است. بیخود گنبد امام را طلا نمى‌‌کنند. بیخود در صحن و سراى حرم پول نمى‌‌ریزند. پس معلوم می شود سابقه خوبى داشته‌‌اند.
5- خداوند فراموش می‌کند و نه می‌خوابد و سریع می‌بخشد
اگر خواستیم با کسى حرف بزنیم باید با کسى حرف بزنیم که خوابش نگیرد. آخر بعضی وقتها ناگهان مى‌‌بینى طرف خواب است. قرآن مى‌‌گوید: او که خواب است، براى چه با او حرف مى‌‌زنى؟ بیا با خدا حرف بزن! چون خداوند: «لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ»(بقره/255) «سنه» یعنى «چُرت»، «نوم» هم یعنى «خواب»، با خدایى حرف بزن که نه چرتش مى‌‌گیرد و نه مى‌‌خوابد. بعضى خوابشان نمى‌‌گیرد و همینطور گوش مى‌‌دهند اما مى‌‌گویى چه شد؟ مى‌‌گوید: یادم رفت. اینها هم فایده ندارد. با کسى حرف بزن که فراموش نکند. قرآن مى‌‌گوید: «وَ لا یَنْسى‌‌»(طه/52) نباید فراموش کند. با کسى حرف بزنیم که قدرت داشته باشد. مى‌‌پرسى: آقا خواب بودى؟ مى‌‌گوید: نه! فراموش کردى یا نفهمیدى؟ می‌گوید: چرا فهمیدم. چون گاهى ممکن است آدمی بگوید نشنیدم. تو حرف زدى، من بیدار بودم اما گوشم به تو نبود.
به سراغ خدا برویم. مردم یا مى‌‌خوابند یا فراموش مى‌‌کنند یا گوش نمى‌‌دهند یا قدرت انجام ندارند. با کسى حرف بزنیم که قدرت داشته باشد «وَ هُوَ عَلى‌‌ کُلِّ شَیْ‌‌ءٍ قَدیرٌ»(مائده/120) یعنى قدرت داشته باشد. بعضى را با ایشان حرف مى‌‌زنى، آدم بیچاره می‌شود تا گوش بدهند. اما در مورد خداوند، مثلاً اشتباهى کردى و بچه‌‌اى را کتک زدى، کفش‌هایش را گلى کردى، توپش را سوراخ کردى و. . . مى‌‌گویى: آقا ببخشید! مى‌‌گوید: نخیر، من نمى‌‌بخشم، من دیگر با تو قهر هستم.
ولى خدا دیگر اینطور نیست. چهل سال خلاف مى‌‌کنى و بعد از آن اگر یک بار واقعاً بگویى: خدایا! چهل سال کج رفتم. الآن مرا ببخش، خداوند تو را مى‌‌بخشد. اگر راست بگوییم خدا فوراً مى‌‌بخشد. چون مى‌‌گوید: «یا سریع الرضا»(مصباح‌‌المتهجد، ص‌‌849) «یا سریع الرضا» یعنى ‌ای خدایی که سریع از انسان راضى مى‌‌شوى. پس ببینید بهترین رفیق خداست. خداوند کسی است که هم حرف را گوش مى‌‌دهد«سمیع الدعا»، هم خوابش نمى‌‌برد، کسى هم نمى‌‌تواند او را منصرف کند. آخر گاهى اوقات کسى میان کلام دیگران مى‌‌گوید: آقاى قرائتى، مى‌‌گویم: فعلاً من متوجه او هستم، بگذار حرفهایش را بزند. اگر همه مردم در یک لحظه حرف بزنند، همه را خدا مى‌‌شنود. در مورد اولیاء خدا هم همینطور است. «لَا یَشْغَلُهُ‌شان عَنْ شَأْنٍ»(مصباح‌‌المتهجد، ص‌‌503)
کسى به زیارت امام رضا آمده بود دو نفر حاجت مى‌‌خواستند. یکى مرتب داد مى‌‌زد: اى امام رضا، اى امام رضا! یکى گفت: چه مشکلى دارى؟ گفت: بیست هزار تومان بدهى دارم. گفت: بگیر این بیست هزار تومان را و ببر و پس بده. من یک میلیون تومان بدهى دارم. بگذار حواس امام رضا به من جمع شود. اینجا کولى گرى مى‌‌کنى. حواس امام رضا را پرت مى‌‌کنى. امام و اولیاء خدا اینطور نیستند که حواسشان نباشد. مثل خورشیدى که به همه خانه‌‌ها نور مى‌‌دهد، (البته بلا تشبیه)
پس با چه کسى رفیق شویم؟ باید با خدا رفیق شویم. خوب اگر شما خواستى به خدا تلفن کنى، باید درست تلفن بزنى. با تلفن خراب تماس حاصل نمى‌‌شود. تلفن ما قلب ماست. با قلب خراب تماس حاصل نمى‌‌شود.
6- دعاهایی که مستجاب نمی‌شود
حدیث داریم که خدا فرموده است که ما سه دعا را مستجاب نمى‌‌کنیم. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌474)، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌473)، «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُعَاءَ قَلْبٍ لَاهٍ»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌474) یعنى این تلفن‌ها خراب هستند و نمى‌‌شود با این‌ها با خدا تماس گرفت. «لاه» یعنى اهل لهو و لعب است. «ساه» یعنى سهو دارد. «قاس» یعنى قلبى که قساوت دارد. یعنى دلهاى خمار و تلفنهاى زنگ زده ارتباط برقرار نمى‌‌کنند. براى اینکه آنتن بگیرد، باید پشت بام باشد. هواى باز باشد. روبه موج باشد. شما لحاف کرسى را سر آنتن کنى، تلویزیون چیزى نشان نمى‌‌دهد. باید جنسش آهن و مس باشد. باید جنس و جهت و ارتفاع مناسب باشد. سیم وصل باشد تا تلویزیون نشان بدهد. اینها باید باشد تا بشود آدم با خدا رابطه برقرار کند. آن وقت رابطه با خدا دعا است.
7- چه دعاهایی مستجاب می‌شود؟
اما چگونه دعا کنیم؟ دعا زمان دارد. قرآن درباره زمان دعا نکته‌‌اى دارد. مى‌‌فرماید: «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ»(آل عمران/38) زکریاى پیغمبر وقتى که سوخت دعایش مستجاب شد. اگر دل بسوزد، دعا مستجاب مى‌‌شود. مراقب باشید که دل کسى را نسوزانید.
یک مرد قوز کرده داشت مى‌‌رفت. کسى نان سنگک خریده بود و به نان سنگریزه داغ چسبیده بود، یک سنگریزه داغ از این نان کند و پشت یقه این پیرمرد انداخت. کمر این پیرمرد سوخت. تا سوخت گفت: دستت بخشکد. دست این بچه خشک شد. هر دکترى که رفتند، فایده نکرد. نزد او آمدند و گفتند: ببخش. گفت: یک سنگ داغ دیگر مى‌‌خواهد! یعنى آن زمان که نفرین کردم دلم سوخته بود. حالا هم باید صبر کنید تا جایى دلم بسوزد. اگر دل سوخت، نفرین دل مستجاب مى‌‌شود. مواظب باشید دل کسى را نسوزانید. به همین خاطر گفته‌‌اند اگر مى‌‌خواهى میوه‌‌اى بخورى که بچه‌‌ها ندارند، روبروى آنها نخور به همین خاطر در بعضى از مدارس مسئولین امور تربیتى سفارش مى‌‌کنند به پدر و مادرها که دختر و پسرتان را با هر رنگ و نوع لباسى به مدرسه نفرستید که دل بچه‌‌هاى دیگر نسوزد.
قرآن مى‌‌گوید: «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحى/9) این «فَلا تَقْهَرْ» جمله بسیار قشنگى است. نمى‌‌گوید: «فلا تشتم» به او فحش نده! نمى‌‌گوید: «فلا تسب» مى‌‌گوید: او را نشکن. ممکن است انسان فحش ندهد و هیچ کارى هم نداشته باشد، اما رفتارش به گونه‌‌اى باشد که طرف مى‌‌شکند. مهم این است که کسى را نشکنید. اما اگر خواستیم دعا کنیم، دل باید بشکند.
پیرمردى است، شوهر خاله حضرت مریم است. نامش زکریاى پیغمبر است. آمد در مسجد بیت المقدس دید حضرت مریم مشغول عبادت است و غذاهایى آنجاست که در بازار نیست. به مریم گفت: «یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا»(آل عمران/37) مریم! این غذاها کجا بوده است. مریم گفت: این غذاها از طرف خدا براى من مى‌‌آید. غذاهایى است که در بازار نیست. در باغ نیست. این غذاها، دنیایى نیست «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ» یک مرتبه گفت: خدایا مردم به کجا مى‌‌رسند؟ براى دختر غذاى آسمانى مى‌‌آید. خدایا چه مى‌‌شد من هم یک بچه داشتم؟ همانجا حضرت زکریا دعا کرد، چون دلش سوخت آن وقت خدا فرزندى به او داد بنام یحیى و لذا داریم گاهى که اشک شما درمى‌اید همانجا دعا کنید. گاهى دلتان که مى‌‌سوزد فوراً بروید در یک اطاق خلوت و در را ببندید و آنجا دعا کنید.
8- زمان استجابت دعا
امام صادق(ع) فرمود: هر وقت چشمانتان‌تر شد، همانجا دعا کنید. امام حسین به زینب کبرى گفت: زینب! در نماز شب مرا دعا کن. گاهى دل مى‌‌سوزد. اگر دل سوخت دعا کنید. بچه‌‌هاى یعقوب بد کردند. یوسف را در چاه انداختند. دیدند خیلى کار بدى کردند. آمدند و گفتند: پدر جان بد کردیم. خیلى کار بدى کردیم. داداش عزیزمان را در چاه انداختیم. حالا تو پدرى، ما را ببخش. گفت: منتظرم تا شب جمعه شود. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»(یوسف/98) یعنى زمان دعا شب جمعه است. سحر وقت دعاست. شب جمعه وقت دعاست. ساعت آخر روز جمعه که آفتاب مى‌‌خواهد غروب کند، دعا مستجاب مى‌‌شود. وقتى خون شهید روى زمین مى‌‌ریزد، دعا مستجاب مى‌‌شود. وقتى باران مى‌‌آید دعا مستجاب مى‌‌شود.
حدیث داریم، امام وقتى مى‌‌خواست دعا کند، آقازاده‌‌ها و دخترهای کوچک‌‌ را جمع مى‌‌کرد و مى‌‌گفت: بیایید من دعا مى‌‌کنم و شما بگویید: آمین. چون شما گناهى نکردید و آمین شما اثر دارد. امام ما وقتى مى‌‌خواست دعا کند، کوچکترها را جمع مى‌‌کرد. در جلساتى که بچه‌‌هاى کوچک نشسته‌‌اند، دعا مستجاب مى‌‌شود.
9- شرایط استجابت دعا
اگر بخواهیم دعا مستجاب شود، شرایطى دارد. شرایطش این است که:
1- ایمان داشته باشید. چون قرآن مى‌‌فرماید: «الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا»(آل عمران/16) خدایا ما ایمان داریم، ما را ببخش. وقتى مى‌‌خواهد بگوید خدایا ما را ببخش، اول مى‌‌گوید: خدایا ما ایمان داریم، ایمان شرط است.
2- پیروى از رهبر شرط دعاست. قرآن مى‌‌گوید: «وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ»(آل عمران/53) خدایا ما به حرف رهبر معصوم گوش مى‌‌دهیم. پس ما را جزء افرادى قرار بده که کارمان درست است.
3- اخلاص نیز از شرایط استجابت دعاست: شما وقتى تلفنت جواب مى‌‌دهد و زنگ مى‌‌زند که کس دیگرى گوشى را برنداشته باشد. اگر گوشى را برداشتى و همه با هم حرف مى‌‌زدند، نشانه این است که خط روى خط افتاده است، باید روى خط مخلصین باشد.
4- ارتباط فقط با خدا: (یک سیم) ما آدمهایى هستیم که گاهى با خدا حرف مى‌‌زنیم، گاهى هم با دشمن خدا. مى‌‌گوییم باید هر دو را داشت. باید امید داشته باشیم. «وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا»(مریم/4) گاهى افراد دعا مى‌‌کنند، مى‌‌گویند ما دعا مى‌‌کنیم معلوم نیست بشود یا نشود. ما وقتى دعا مى‌‌کنیم، باید امید داشته باشیم.
نقل شد که کسى آمده بود پرده کعبه را گرفته بود و مى‌‌گفت: اى خدا مرا بیامرز. بعد مى‌‌گفت: مى‌‌دانم که نمى‌‌آمرزى. امام سجاد به او رسید و گفت: چه مشکلى دارى؟ مگر چه جنایتى کردى؟ گفت: من جزء ارتش یزید بودم، رفتم کربلا امام حسین را بکشم. امام سجاد فرمود: همینکه مى‌‌گویى خدایا مرا نمى‌‌آمرزى؟ یأس تو از گناه تو کمتر نیست. مایوس نشوید. این همه قرآن مى‌‌گوید: «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا»(بقره/160) توبه کنید. راه برگشت هست. منتهى «تابُوا وَ أَصْلَحُوا» توبه خالى هم فایده ندارد. توبه و اصلاح باید با هم باشد «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا»، «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا»(نساء/146) انسان برمى‌گردد و نقاط ضعف را هم یکى یکى از بین مى‌‌برد. با خدا رفیق شدن کارى ندارد. وقتش ماه رمضان است. «إِلَهِی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ»(بحارالأنوار، ج‌‌91، ص‌‌142) خدا درى باز کرده است به نام ماه رمضان و گفته است: «بسم الله» «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ» دیگر وقتى در باز شد و کسى وارد نشد، مقصر خود ما هستیم. (گر گدا کاهل بود – تقصیر صاحبخانه چیست؟)
10- اشکالات به عقب انداختن توبه
این اشتباه است که بگوییم: آقا حالا ما جوان هستیم، بگذار کارهایمان را بکنیم پیر که شدیم، آدم خوبى مى‌‌شویم. این خاص زمانى است که آدم وقتى به قبرستان مى‌‌رود ببیند همه مرده‌‌ها پیر بوده‌‌اند، ولى ما که به قبرستان مى‌‌رویم مى‌‌ببینیم اکثر آنها جوان هستند. آدم نمى‌‌داند پیر مى‌‌شود یا نه! اگر ما بدانیم عمرمان 60 سال است. مى‌‌گوییم خیلى خوب! این راه مستقیم. حالا بگذار برویم صفا کنیم و خوش باشیم. برمى‌‌گردیم و اینجا آدم خوبى مى‌‌شویم.
در مغز بعضى یک مثلث است. مى‌‌گوید: این راه مستقیم است ولى حالا بگذار گناه کنیم. دو مرتبه در پیرى برمى گردیم و به راه مستقیم ملحق مى‌‌شویم. اینجا دیگر آدم خوبى مى‌‌شویم. این مثلث دو، سه اشکال هندسى دارد. 1- اینکه شما در مثلث مى‌‌دانى آخر خط اینجاست ولى نمى‌‌دانیم که چقدر زنده هستیم. مثلاً تا پنجاه سال بعد زنده هستیم، چهل سال کارهاى خود را مى‌‌کنیم و ده سال آخر برمى گردیم. آخر خط و آخر عمر معلوم نیست. 2 – وقتى شما کج شوى بالا نمى‌‌روى، پایین مى‌‌افتى. از همه گذشته، خط را مى‌‌شود سر و ته کرد ولى آدمى که پنجاه سال به یک راه رفت، مگر مى‌‌شود یک مرتبه بعد از پنجاه سال راهش را عوض کند؟ خیلی مشکل است. کسى که شصت سال سیگار کشیده است. یک مرتبه سال شصت و یکم دیگر سیگار نکشد. کسى شصت سال دروغ گفته است یک مرتبه راستگو شود. خوب مشکل است. خوب شدن از اول جوانى است.
حالا باید امید داشته باشیم و وقت دعا هم گیر نکنید. مثلاً مى‌‌گویید ما که مریض نداریم. آخر قرآن گله مى‌‌کند. مى‌‌گوید «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‌‌ بِجانِبِهِ»(اسراء/83) همینکه به او چیزى دادیم. خورد و شکمش سیر شد، «اعرض» تا شکمش سیر شد مى‌‌گوید: ما که رفتیم. آن وقتى هم که ناراحت نیستى دعا کن. آن وقتى هم که ناراحت شدى و دعا کردى، فرشته‌‌ها بگویند این صداى آشناست. نگویند این تا حالا کجا بوده است؟ گاهى اوقات انسانها که دعا نمى‌‌کنند، فرشته‌‌ها مى‌‌گویند. اولین بار است که آمده دعا مى‌‌کند. وقتى هم گیر نیستید چنان دعا کنید همچون زمانى که گیر هستید. ممکن است گرانى به شما فشار نیاورد چون شما ماهى 20، 30 تومان در آمد دارى. اما بعضى واقعاً کمرشان زیر گرانى خم شد. شما وضعت خوب است اما بعد که غذا خوردى، بگو حالا ما غذا خوردیم اما به مردم واقعاً چه مى‌‌گذرد. براى ناله مردم دلت بسوزد. گرچه به خودت فشار نمى‌‌آید. ممکن است واقعاً به چند درصد از مردم فشار نیاید و وضعشان خیلى خوب باشد اما باید غم مردم را بخورند. آدم باید درد دیگران را لمس کند. اگر به یکى مى‌‌گویند روزه بگیر براى اینکه گرسنگى بچشد تا بفهمد گرسنه‌‌ها چه مى‌‌کشند.
الان ما 8، 9 سال در جنگ هستیم. هر زمان دو تومان داده‌‌ایم و نان داغ خورده‌‌ایم و کشورهایى از آفریقا در جنگ نبودند و من با دو چشم خودم دیدم جوان هیجده ساله از گرسنگى چوب مى‌‌جوید، در جنگ هم نبود. ما در جنگ هم مزه قحطى را نچشیدیم. «الحمدلله» درست است شما وضعت خوب است. اما دیگران چه؟ به هر حال اگر دعا خواستیم بکنیم، 1 – ایمان «آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا»(آل عمران/16) 2 – پیروى از رهبر «وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ» (آل عمران/53) 3- اخلاص «فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ»(غافر/65) 4- امید به دعا داشته باشیم «وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا»(مریم/4) 5- وقتى هم که خوشیم مثل ناخوشى دعا کنیم. اینها همراه عمل است.
11- اطاعت از اوامر و نواهی خدا عامل استجابت دعا
قرآن مى‌‌گوید: رزمنده‌‌ها در جبهه دعا مى‌‌کردند. یعنى هم اسلحه به دوش مى‌‌گرفتند و هم دعا مى‌‌کردند. فقط بنشینم و دعا کنیم، فایده ندارد. اصولاً اگر کسى در خانه‌‌اش بنشیند و دعا کند، دعایش مستجاب نمى‌‌شود و اگر هم مى‌‌خواهید دعا کنید باید غذاى حلال بخورید. در ماشین عوض بنزین، آب بریزیم، راه نمى‌‌رود. اگر دعا کردى و مستجاب نشد مگر هر چه خدا به ما گفته، گوش داده‌‌ایم؟ خدا مى‌‌گوید: آقا تو یکى! من هم یکى. بابا «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(بقره/40) اگر ما حرف زدیم و خدا گوش نداد، بخاطر اینکه خدا به ما حرف زده و ما گوش نداده‌‌ایم.
یک خاطره بگویم؛ آیت الله معصومى به نام آخوند ملا على همدانى از علماى هم دوره رهبر کبیر انقلاب و از علماى بزرگ در همدان بود. خدا رحمتش کند. من در اهواز از یک عالم خاطره‌‌اى شنیدم و رفتم همدان تا از خود ایشان بشنوم. گفتم: آقا خاطره را شنیده‌‌ام، مى‌‌خواهم خودت بگویى. بگو ببینم چیست؟ گفت: کدام خاطره؟ گفتم: خاطره صحن ابوالفضل. گفت: بله! خاطره این بود. (این را یک عالم آیت الله هشتاد ساله براى من گفت) گفت: من در کربلا وارد حرم ابوالفضل العباس شدم و دیدم خیلى شلوغ است. گفتیم چه خبر است؟ گفتند: یک بچه رفته از روى منار کبوتر بگیرد، افتاده پایین. پدرش دیده بچه دارد مى‌‌افتد. گفت: بایست. بچه ایستاد، وسط زمین و آسمان. رفتند بچه را گرفتند. حالا مردم دور پدرش را گرفتند که پدرش کیست که وقتى گفت: بایست. جاذبه زمین را از آن گرفت.
امام زمان بود، حضرت خضر بود بود. چه کسى بود؟ بالاخره در آن شلوغى ما خود را به آن پدر رساندیم. بعد گفتیم آقا چه کسى هستى؟ گفت: من کسى نیستم. من آدمى هستم که در بازار کربلا حمالى مى‌‌کنم. گفتند: آقا آدم حمال که نمى‌‌تواند بگوید بچه بایست و او هم بایستد. گفت: چرا، بنده از اول بچگى تصمیم گرفتم کارهاى واجب را انجام بدهم. گناه انجام ندهم و تا حالا هم گناه انجام نداده‌‌ام. کاسب جزء بودم ولى گناه نکردم. حالا خدا اینهمه باما حرف زده و گوش دادیم. یک کلمه هم ما به خدا گفتیم، خدا گوش داد. گفتم خود شما دیدى. گفت: بله: بنده خودم دیدم. چه مانعى دارد رهبر مخلصى داشته باشیم مثل رهبر کبیر انقلاب که هشتاد سال مرد تحجد، ریاضت، نماز شب و علم و تقواست. یک مرتبه به خدا مى‌‌گوید تمام بازیهاى سیاسى سیاستمداران را بر هم بزن و یک مرتبه حرکتى انجام مى‌‌دهد که همه محاسباتشان بر هم مى‌‌خورد. شش ماه مى‌‌نشینند و فکر مى‌‌کنند. امام یک حرکت مى‌‌کند و همه فرو مى‌‌ریزد. طورى نیست خدا توسط یک پیرمرد کار همه سیاستمداران جوان را به هم بریزد. کسى که در خط خدا باشد، خدا خطها را توسط او کور مى‌‌کند. دعا کنیم، مستجاب مى‌‌شود. به خصوص جوان‌‌ها. ماه رمضان ماه دعاست. وقتى هم دعا مى‌‌کنید براى همه دعا کند. نگو خدایا شکم و درس و نمره‌‌ام، امتحان و دوچرخه و پیکان و سکه‌‌ام، خانه و زن و بچه‌‌ام. «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ»(المصباح‌‌کفعمی، ص‌‌617) «اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ»(المصباح‌‌کفعمی، ص‌‌617) همه مریض‌ها همه اسیرها. دعا که مى‌‌کنید کامپیوترى دعا کنید. یعنى به همه دعا کنید.
خدایا همه مشکلات را از همه مسلمین برطرف کن. از همه مستضعفین برطرف کن. قلب مهره اصلى جهان هستى، قلب حضرت مهدى(عج) را از ما راضى و دعاهایش را مستجاب کن. هر چیزى که در این ماه رمضان براى بندگان خوبت مقدر مى‌‌کنى، براى رهبر کبیر انقلاب و کل امت مقدر کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1809

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.