امام علی (علیه السلام)، وصیت نامه

موضوع: امام علي(ع)، وصيت نامه، رمضان 68
تاريخ پخش: 7/2/68 
بسم الله الرحمن الرحيم
«السلام عليك يا ابالحسن يا اميرالمؤمنين» 
1- ارزش شب قدر
شب بيست و يكم ماه رمضان، جزء بحث شب قدر و امير المومنين چه بحثى مى‌‌شود كرد؟ دو، سه دقيقه‌‌اى درباره شب قدر صحبت مى‌‌كنم. گرچه هر سال صحبت كرده‌‌ام ولى بايد باز هم تذكر داده شود. در ميان ليلالى قدر شب بيست و يكم و بيست و سوم از شب نوزدهم اهميت بيشترى دارند و شب بيست و سوم از شب بيست و يكم مهم‌‌تر است. حالا اداره‌‌ها تعطيل نمى‌‌كند حرف ديگرى است و گرنه اهميت شب بيست و سوم از دو شب ديگر بيشتر است. اما شب بيست و يكم شب شهادت اميرالمومنين (ع) است. در ميان امامان ما لقب اميرالمومنين فقط مخصوص على بن ابيطالب است.
شب قدر مثالش در جمهورى اسلامى آن روزى است كه رئيس وزرا براى گرفتن بودجه به مجلس مى‌‌رود، آن روزى كه نخست وزير به مجلس مى‌‌رود تا بودجه يك ساله‌‌اش را بگيرد. همه نماينده‌‌ها هستند و روز بسيار حساسى است و شب قدر شبى است كه تا يك سال در اين شب مقدر مى‌‌شود. چه كسى خوشبخت مى‌‌شود و چه كسى بد بخت؟ چه كسى پسردار مى‌‌شود و چه كسى دختر دار؟ چه كسى سالم است و چه كسى مريض؟ چه كسى عزيز مى‌‌شود و چه كسى ذليل؟ تمام برنامه‌‌هاى هر فرد تا يك سال مقدر مى‌‌شود. شب قدر «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) يعنى شب قدر از هزار ماه بهتر است و هزار ماه 83 سال مى شود. يعنى شب قدر ارزش بيشترى از 83 سال دارد و كارهاى آدم در شب قدر هم ارزش زيادى دارد، به همين خاطر اگر مثلاً شما در شب قدر يك تومان بدهى مثل اين است كه هزار تومان در شبهاى ديگر داده باشي. حالا هم كه برادران عزيز ما اين هفته را هفته انفاق نامگذارى كرده‌‌اند. بهتر است كه در شب قدر انفاق كنيم. چيزى را كه مى‌‌خواهيم در طول سال بدهيم، يكجا شب بيست و سوم بدهيم. مگر نه اينكه شما ماهى دويست تومان، ماهى پنجاه تومان يا روزى پنج زار صدقه مى‌‌دهى؟ اين مبلغ را شب قدر بدهيم.
ما شب قدر ميزبان فرشته‌‌ها هستيم «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة»(قدر/4) فرشته‌‌ها روى زمين تشريف مى‌‌آورند و در زمان رسول خدا، خدمت پيغمبر مى‌‌رسيدند و بعد از او خدمت امام مى‌‌رسيدند و اكنون خدمت امام زمان(ع) مي‌رسند. يعنى زمينى‌‌ها ميزبان آسمانى‌‌ها هستند. شبى كه به اندازه 83 سال ارزش دارد، شبى كه در آن قرآن نازل شده است، شبى كه فرشته‌‌ها به زمين مى‌‌آيند، شبى كه امام زمان مهماندار است. شبى كه سرنوشت يك سال تنظيم مى‌‌شود و بايد از اين شبها استفاده خوبى بكنيم.
2- شب شهادت اميرالمؤمنين
به هر حال شب شهادت اميرالمؤمنين (ع) است و كسي را كه آدم خيلى دوست دارد، وقتى شهيد مى‌‌شود بهترين كار اين نيست كه برود و در تشييع جنازه‌‌اش شركت كند. اما بهترين دوست شهيد آن است كه ببينيد اهداف شهيد چه بوده است؟ وصيت نامه شهيد را پيدا كنيم و ببينيم چه خواسته است و به خواسته هايش عمل كنيم. اميرالمؤمنين وصيت نامه‌‌اى دارد. وصيت نامه‌‌اش هم مفصل است. هم ابن ابى الحديد اين وصيت را نقل كرده است و هم در نهج البلاغه هست من از(من لا يخصره الفقيه) وصيت نامه حضرت امير را مى‌‌خوانم ولى حضرت على كسى نيست كه ما بتوانيم درباره‌‌اش صحبت كنيم. ابن ابى الحديد يكى از علماى بزرگ اهل سنت مى‌‌گويد: حضرت علي(ع) كسى بود كه دوستانش از ترس نتوانستند بگويند كيست و دشمنانش تا توانستند عليه او گفتند. اما فضايل حضرت على بركسى پوشيده نيست. خود ابن ابى الحديد در جلد نهم از صفحه 166 مفصلاً درباره اميرالمؤمنين مطالبى مى‌‌گويد و در حديثى داريم كه حضرت علي(ع) حدود 70 صفت دارد كه احدى ديگر چه از ائمه و غير ايشان ندارند. يعنى صفاتى دارد كه در عالم خلقت منحصر به خود ايشان است.
على بن ابي طالب مظلوم بود. مى‌‌دانى چرا شب نوزدهم حضرت را ضربت زدند؟ ابن ملجم گفت: من مى‌‌خواهم عبادت كنم! گفتند: چه مى‌‌كنى؟ گفت: مى‌‌خواهم على را بكشم و چون عبادت در شب قدر مهم است، من على را در شب نوزدهم مى‌‌كشم تا عبادت را در بهترين زمان انجام داده باشم. ببينيد كه انحراف تا چه حد بوده است. گروه فرقان مى‌‌گفتند: كشتن مطهرى بهترين عبادت است. ابن ملجم گفت: من مى‌‌خواهم شب نوزدهم على را بكشم تا اين عبادت را در شب قدر انجام داده باشم. پناه بر خدا از انحراف.
يكى از دوستان ما از اول تا آخر مفاتيح سطر به سطر دعاها را ديده است و سيصد «أَعُوذُ» پيدا كرده است كه پناه به تو مى‌‌برم. يعنى سيصد نوع بلا و خطر است كه امامان در دعاها به خدا پناه برده‌‌اند و يكى از مسائلى كه آدم بايد به او پناه برد اين است كه آدم منحرف باشد. زماني كه كشتن على اميرالمؤمنين (ع) عبادت شود. حالا ما كه دوست داريم شيعه اميرالمؤمنين باشيم بايد در شب شهادت حضرت على وصيت حضرت على را بخوانم.
3- برخورد علي(ع) با كميل يكي از يارانش
حضرت على ياران عجيبى داشت. يكي از ياران حضرت كميل(كه ما دعاى كميل مى‌‌خوانيم) ما خيال مى‌‌كنيم كميل آدم مقدسى بوده و فقط دعا مى‌‌خوانده است. كميل هم از ياران خوب رسول خدا و هم از ياران خوب اميرالمؤمنين بوده است. چون شب جمعه هم هست و بد نيست ما كه دعاى كميل را مى‌‌شنويم يا مى‌‌خوانيم با خود كميل هم آشنا شويم.
كميل زمان رسول اكرم بوده است. از ياران خالص حضرت على(ع) و امام حسن مجتبى(ع) بوده است. بسيار در جبهه‌‌ها جنگيده است. يعنى رزمنده‌‌اى بسيار شجاع بوده است. او را تبعيد كرده بودند، حتى روز عاشورا مى‌‌خواست جمعيتى را بردارد و به يارى امام حسين (ع) بيايد. حكومت بنى اميه فهميد و او را گرفتند و زندانى كردند. روز عاشورا جناب كميل زندان بود و اگر زندان نبود قطعاً در كربلا از ياران امام حسين(ع) بود. منتهى اين را هم به شما بگويم كه اگر كسى يار حضرت على بوده است معنايش اين نبوده كه حضرت على به او تشر نزند. كميل از ياران اوست ولى حضرت على نامه تندى برايش مى‌‌نويسد. كميل فرماندار شهركى به نام «حيط» بود. منطقه‌‌اى بود كه در سلطه معاويه بود، كميل كه فرماندار بود يك مرتبه مردم را جمع كرد و گفت برويم و آن شهر را از معاويه بگيريم منتهى از مركز دستور نگرفته بود يعنى بدون اجازه اميرالمؤمنين به اين كار انقلابى اقدام كرده بود. حضرت امير نامه‌‌اى بسيار تند به او نوشت:
«كه اى كميل! چه كسى به تو گفت اين كار را بكنى؟ تو اشتباه كردى؟ تو براى دشمن پل شدى. اين كارى كه كردى ثواب نداشت. من از تو راضى نيستم. »
يعنى با اينكه يار خالص اوست، چنين نامه تندى حضرت امير به او نوشت كه در نهج البلاغه موجود است. البته يك نامه هم در تشكر نوشته است. كميل در يك عمليات انقلابى يك شيرين كارى كرده بود كه يك نامه تشكر عالى اميرالمومنين براي او نوشت. اجمالاً اشكال ندارد كسى يار امام باشد و گاهى امام نامه تندى به او بنويسد و گاهى هم نامه تشكر. اينها در نهج البلاغه هست ولي ما خبر نداريم و مى‌‌گوييم چرا امام اينجا تند شد؟ آنجا چرا محبت كرد؟
4- براي تربيت كردن بايد فضاي محبت و قهر با هم باشد
خدا گاهى به پيغمبرش صلوات مى‌‌فرستاد و گاهى مى‌‌گويد كه اشتباه كرد. يك جا مى‌‌گويد: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»(احزاب/56) يعنى خدا به تو صلوات مى‌‌فرستد. يك جاهم مى‌‌گويد: «لِمَ تُحَرِّمُ»(تحريم/1) چرا چنين كردى؟ بيخود اين كار را كردى! پس خدا گاهى به پيغمبر تشر مى‌‌زند و گاهى هم مى‌‌گويد صلوات من بر تو باد.
خدا به حضرت موسى سلام مى‌‌كند «سَلامٌ عَلى‌‌ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ»(صافات/79)، «سَلامٌ عَلى‌‌ إِبْراهيمَ»(صافات/109) خدا به انبياء سلام مى‌‌كند، در عين حال تشر هم مى‌‌زند. اميرالمؤمنين به كميل تشر مى‌‌زند و محبت هم مى‌‌كند و اصولاً آدمى كه مى‌‌خواهد كسى را تربيت كند، بايد در فضاي محبت و قهر با هم باشد. محبت يكنواخت باشد، لوس مى‌‌شود. نظام لوس مى‌‌شود. به او تشر بزنيم، به او برمى‌‌خورد و ناراحت مى‌‌شود. نه! انسان اگر بخواهد وظيفه الهى را انجام دهد، هم تشر در آن است و هم قهر.
من اينجا نامه‌‌ اي را دارم كه مثلاً نوشته، تو پل دشمن شدى، تو دشمن را شكست ندادى، نه براى من كار كردى و نه كارت مفيد بود. چرا مرزها را رها كردى؟ نامه 61 انتقاد اميرالمؤمنين از كميل است. ولى در نامه‌‌اى ديگر هم محبت مى‌‌كند. اين دعاى كميل هم دعاى عجيبى است. حضرت امير اين دعا را كه ما نشسته و خوابيده هم حال نداريم بخوانيم، در سجده مى‌‌خواند و سفارش كرده به هر نحوى دعاى كميل را بخوانيد.
5- درسي از كميل درباره علي(ع)
يك قصه هم مربوط به كميل است و درس خوبى است؛ كميل مى‌‌گويد: داشتيم با على بن ابيطالب مى‌‌رفتيم ديديم در يك خانه شخصى با ناله‌‌اى قرآن مى‌‌خواند. با صوت دلخراش و حزن انگيزى اين آيه را مى‌‌خواند «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ»(زمر/9) يعنى كسانى كه در دل شب سجده مى‌‌كنند و براى خدا تواضع مى‌‌كنند «يَحْذَرُ الْآخِرَةَ» از قيامت مى‌‌ترسند. كسى كه اين آيه را مى‌‌خواند كه خدا از سحر خيزان اشك ريز در دل شب تعريف كرده است، منتهى با آه عجيبى مى‌‌خواند. كميل مى‌‌گويد: در دلم گفتم خوشا به حالت چه عرفانى؟ چه حالى؟ چه شوقى؟ چه مناجاتى؟ در دلم اين گذشت. يك مرتبه حضرت امير گفت: كميل بر قلبت گذشت اين خواننده آدم خوبى است؟ مى‌‌گويد: من تعجب كردم! بعد فرمود: اى كميل ايشان اهل آتش است، او كه اين آيه را مى‌‌خواند و اشك مى‌‌ريزد، جهنمى است. مى‌‌گويد: بيشتر گيج شدم. اول اينكه حضرت على از فكرم مطلع بود.
(حالا يك جمله تلخ در اين شب احيا بگويم ولى بالاخره بايد قبول كرد. در حديث داريم كه هر هفته هر كس هر كارى مى‌‌كند، حضرت مهدى(عج) از كارهاى او خبر پيدا مى‌‌كند. يعنى كسانى كه گناه مى‌‌كنند حداقل هفته‌‌اى يك مرتبه امام زمان را ناراحت مى‌‌كنند.)
كميل مى‌‌گويد: تعجب كردم! چطور از آينده‌‌ اين شخص خبر دارد. قصه گذشت و جنگ نهروان پيش آمد. خوارج يكسرى بودند كه بسيار خشن و تندرو و مى‌‌گفتند هركس گناه كند كافر است آنها اميرالمؤمنان را قبول نداشتند و عقايد بسيار خشكى داشتند. گروهى خشك و مقدس كه نماز شب مى‌‌خواندند و اشك هم مى‌‌ريختند. اما متحجر، كج فكر و سنگدل بودند. همه عيوب را داشتند ولى قيافه‌‌ها هم، همه مقدس نما بود. دوازده هزار نفر شدند و رفتند بيرون شهر خيمه زدند تا كودتا كنند و حكومت على بن ابيطالب را براندازند. حضرت امير آنجا رفت، سخنرانى كرد و استدلال كرد. هشت هزار نفر قانع شدند و توبه كردند و برگشتند، چهار هزار نفر جنگ نهروان را به راه انداختند كه حضرت امير اين چهار هزار نفر را كشت و فقط ده نفر فرار كردند. يكى از اين ده نفر ابن ملجم بود. در جنگ نهروان كميل رزمنده بود و اميرالمؤمنين هم فرمانده كل قوا بود. حضرت يك مرتبه گفت: «كميل بيا! » در حالي كه بخاطر كشتن اين خشك مقدس‌ها و خوارج از شمشير حضرت على خون مى‌‌چكيد، نوك شمشيرش را روى كله يكى از اين كشته‌‌ها قرار داد. گفت: كميل بيا و ببين بعد حضرت امير فرمود: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ» (بحارالانوار،ج24،ص121) فوراً آيه‌‌اى را كه او در كوچه مى‌‌خواند، خواند و گفت: اين همان است كه گفتم اهل جهنم است.
ما نمى‌‌دانيم كسانى كه امشب اشك مى‌‌ريزند بالاخره ديندار از دنيا مى‌‌روند يا بى دين؟ گاهى يك راننده 30 سال تصادف نمى‌‌كند و در يك لحظه تصادف مى‌‌كند. آدم نمى‌‌داند. كسى مى‌‌خواست سيگار بكشد سيگارش را با تيغ چند تكه مى‌‌كرد. يك بار به او گفتم: آقا اين تيغ كه شما با آن سيگار را در دستت چند قسمت مى‌‌كنى تا حالا دستت را نبريده است؟ گفت: ما سالها سيگارى هستيم تا حالا كه نبريده است تا گفت نبريده، همان لحظه بريد. يعنى راننده تا مى‌‌گويد 25 سال است تصادف نكرده‌‌ام، كلامش تمام نشده، همان لحظه تصادف مى‌‌كند. خودتان را به خدا بسپاريد.
6- پناه به خدا بردن از انحرافات
گفتم امامان ما در دعاها سيصد مرتبه گفته‌‌اند: «به خدا پناه مى‌‌برم». گاهى بايد از خوبي‌ها پناه برد. مثلاً گاهى مى‌‌گويد پناه مى‌‌برم از علم بى فايده! يعنى دانشمندى كه علمش سودى ندارد «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ»(مصباح‌‌المتهجدأص‌‌73) «أَعُوذُ بِكَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُرْفَعُ»(إقبال‌‌الأعمال، ص‌‌390)
اميرالمومنين سى سال پيش از شهادتش از رسول خدا شنيد كه در ماه رمضان شهيد مى‌‌شود. پرسيد: كجا و چه كسى و چرا و چطور؟ فرمود: «أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي»(شرح ‌‌نهج‌‌البلاغه‌‌ ابن‌‌ابى‌‌الحديد، ج‌‌4، ص‌‌107) آيا دينم سالم است؟ به هر حال در دعاهايتان در شب قدر بچه هايتان همراهتان باشند، نه فقط بزرگ‌‌ها بيايند.
 مادر مريم وقتى او را زائيد او راروى دستانش گرفت و گفت «إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها»(آل عمران/36) مريم در قنداق بود. مادرش گفت: خدايا او را به تو مى‌‌سپارم و از انحراف فكرى حفظش كن. به بچه هايتان فقط دعا نكنيد كه سالم باشند، يا اگر اسيرند، آزاد شوند. اما آنچه از همه مهمتر است اين است كه خدايا بچه هاى من انحراف فكرى پيدا نكنند. زمانى مى‌‌بينى بچه‌‌هاى شما انحراف فكرى پيدا مى‌‌كنند. انحراف فكرى هم ربطى به شهر ندارد. پسر آيت اله هم باشد منحرف مى‌‌شود. آيت الله يا دانشمند يا استاد دانشگاه باشد يا اگر سالها اشك بريزد، فرقي نمي‌كند. عرض كردم طورى قرآن مى‌‌خواند كه كميل وسط كوچه لرزيد اما در عين حال اهل جهنم بود.
در شب قدر از خدا بخواهيد كه خدايا! به آبروى رسول اكرم(ص) و به آبروى اميرالمؤمنين و اهل بيت(ع) و به آبروى همه آبرومندان درگاهت همه ما و ذريه و نسل ما را از انحراف فكرى حفظ بفرما و اين دعا مهمترين دعاست.
اما وصيت نامه حضرت امير را براى شما مى‌‌خوانم. خيلى فشرده، چون آخر جلسه مى‌‌خواهيم از اشعار برادر عزيزمان در اين شب شهادت هم استفاده كنيم.
7- وصيت حضرت علي(ع) درباره نماز و زكات
حضرت فرمودند: «يَا بُنَيَّ الْزَمْ بَيْتَكَ وَ ابْكِ [عَلَى] خَطِيئَتِكَ»(أمالي طوسي، ص‌‌7) مواظب خانه باش. «وَ ابْكِ [عَلَى] خَطِيئَتِكَ» فرزندان من اگر گناهى كرديد براى آن اشك بريزيد. «أُوصِيكَ يَا بُنَيَّ بِالصَّلَاةِ عِنْدَ وَقْتِهَا وَ الزَّكَاةِ فِي أَهْلِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ الصَّمْتِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ الِاقْتِصَادِ وَ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ إِكْرَامِ الضَّيْفِ وَ رَحْمَةِ الْمَجْهُودِ وَ أَصْحَابِ الْبَلَاءِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ حُبِّ الْمَسَاكِينِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ وَ التَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَفْضَلِ الْعِبَادَةِ وَ قَصِّرِ الْأَمَلَ وَ اذْكُرِ الْمَوْتَ وَ ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّكَ رَهِينُ مَوْتٍ وَ غَرَضُ بَلَاءٍ وَ طَرِيحُ سُقْمٍ وَ أُوصِيكَ بِخَشْيَةِ اللَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِكَ»(أمالي مفيد، ص‌‌220) به وقت نماز بخوانيد. من بارها گفتم وقتى تلفن زنگ مى‌‌زند اگر دو دقيقه گوشي را دير بردارى، مى‌‌گويى آقا معذرت مى‌‌خواهم، حمام رفته بودم، دستهايم را مى‌‌شستم، دم در بودم، اما خداوند ظهر زنگ مى‌‌زند كه بياييد نماز «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة» ولي ما نزديك غروب نماز مى‌‌خوانيم. تلفن خدا ظهر زنگ مى‌‌زند، ما پنج ساعت بعد برمى داريم و به خدا هم نمى‌‌گوييم معذرت مى‌‌خواهيم.
خدا شهيد رجايى را رحمت كند، گفتند بيا غذا بخور. گفت: اگر بخورم فردا بايد روزه بگيرم. گفتند: چرا؟ گفت: نذر كردم درطول سال اگر ظهر نماز را اول وقت نخوانم فرداى آن روز را روزه بگيرم. نماز را اول وقت بخوانيد. «وَ الزَّكَاةِ فِي أَهْلِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا» زكات مالتان را بدهيد. آقايانى كه مالتان حساب و كتاب ندارد شب قدر است بياييد از اموال خود بخشى را براى فقرا كنار بگذاريد. گرسنه زياد است. فقير زياد است. مگر شما شيعه اميرالمؤمنين نيستيد. او به فقرا رسيدگى مى‌‌كرد، از سال پيش تا كنون شما به چند خانه فقير رسيدگى كرده ايد؟ خانمى كه پاى تلويزيون نشستى هميشه دستى به تلويزيون مى‌‌كشى كه نكند گردى روى تلويزيون باشد. از سال پيش تا به حال روى سر چند بچه يتيم دست كشيده‌‌اى؟
8- وصيت حضرت علي(ع) درباره كنترل خود و همسايه و صله رحم و كوتاهي آرزو
گفت: من شيعه هستم «وَ الِاقْتِصَادِ وَ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ» آن وقت كه خوش هستيد و آن وقت هم كه عصبانى مى‌‌شويد، دور برنداريد. خودتان را كنترل كنيد. «وَ حُسْنِ الْجِوَارِ» اگر همسايه‌‌ها را اذيت كرديد، عذر خواهى كنيد. خوب همسايه دارى كنيد. «وَ إِكْرَامِ الضَّيْفِ» مهمان نوازى كنيد. «وَ رَحْمَةِ الْمَجْهُودِ وَ أَصْحَابِ الْبَلَاءِ» كسانى را كه گرفتارند، مجروح يا مريض يا عليل يا ناقص الخلقه هستند، به ايشان محبت كنيد. اينها به محبت نياز دارند. «وَ صِلَةِ الرَّحِمِ» به فاميل ها برسيد. «وَ حُبِّ الْمَسَاكِينِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ» به مساكين محبت كنيد و كنارشان بنشينيد. تلفن نكنيد: الو، لطفاً صد كيلو برنج بين فقرا تقسيم كنيد. نه! برو برنج درست كن و با قاشق در دهانشان بگذار. آخر بعضى پولدارها يك چك مى‌‌دهند و مثلاً مى‌‌گويند اين ده هزار تومان از آن فقرا، اين فايده ندارد. بيا و كنار فقير بنشين. چون گاهى آدم مى‌‌خواهد طرف به او محبت كند. گاهى بچه كه گريه مى‌‌كند، هر چه آب و غذا به او مى‌‌دهند گريه مى‌‌كند. وقتى او را بغل كردى ساكت مى‌‌شود. مى‌‌خواهد بگويد من كمبود محبت دارم. «وَ التَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَفْضَلِ الْعِبَادَةِ وَ قَصِّرِ الْأَمَلَ وَ اذْكُرِ الْمَوْتَ» ياد مرگ باشيد. «وَ قَصِّرِ الْأَمَلَ» آرزوهاى طول و دراز نداشته باشيد، گاهى نزد خود فكر مى‌‌كند كه من چنان مى‌‌كنم، بعد چنين مى‌‌شود و چنان. نزد خودش آرزوهايى دارد، آدم نمى‌‌داند.
حديث داريم هر ماه رمضان كه مى‌‌رسد، فرض كنيد اين آخرين ماه رمضان عمر شماست. خدا هيچ قول نداده است كه ما سال ديگر هم زنده باشيم. شايد شب قدر سال ديگر ما نبوديم. گاهى به افراد هر چه مى‌‌گويى خمس و زكات مالت را بده مى‌‌گويد: خب حالا بعداً، ان شاء الله كارخانه ما راه بيفتد. ان شاء الله وقتى اين پاساژ را ساختيم.
ان شاءالله ديوارها و در اين مزرعه درست شود. آيا شما مى‌‌دانى كه تا چه وقت زنده‌‌اى؟ خوب! اگر مطمئنى عقب بينداز. آدم نمى‌‌داند هست يا نيست.
9- وصيت حضرت علي(ع) درباره ميانه‌روي در زندگي و عبادت
«إِيَّاكَ وَ مَوَاطِنَ التُّهمه»(أمالي مفيد، ص‌‌220) جاهايى كه برايتان حرف درمى آورند، نرويد «وَ اقْتَصِدْ يَا بُنَيَّ فِي مَعِيشَتِكَ»(أمالي مفيد، ص‌‌220) زندگيتان را روى شمعك بياوريد و ولخرجى نكنيد. حتي اگر هم داريد، خرج نكنيد. ممكن است من بتوانم براى بچه‌‌ام لباس چند هزار تومانى بخرم. اما بچه اگر با لباس چندهزار تومانى و گوشواره و النگو به مدرسه رفت، خب دخترها و پسرهايى كه آن لباس يا آن طلا را ندارند، دلشان آب مى‌‌شود. آتشى به دل فقرا نزنيد. اگر هم داريد خرج نكنيد.
«وَ عَلَيْكَ بِالصَّوْم»(أمالي مفيد، ص‌‌220)روزه خود را بگيريد. «وَ اقْتَصِدْ فِي عِبَادتِكَ»(أمالي مفيد، ص‌‌220) در عبادت زياده‌‌روى نكنيد. بعضى حزب اللهى‌‌ها هستند در عبادت زياده‌‌روى مى‌‌كنند. شب تا صبح مى‌‌رود دعاى كميل، صبح مى‌‌رود بهشت زهرا. دعاى ندبه بعد مى‌‌رود نماز جمعه. اصلاً زن و بچه‌‌اش را رها مى‌‌كند. تمام وقتش كارهاى مذهبى است. اين كار هم درست نيست. مقدارى عبادت كردى بس است. «وَ لَا تَأْكُلَنَّ طَعَاماً حَتَّى تَصَدَّقَ مِنْهُ قَبْلَ أَكْلِهِ»(أمالي مفيد، ص‌‌220) هر وقت مى‌‌خواهى غذا بخورى اول يك مقدارى از آن را صدقه بده و بعد آن را بخور «عَلَيْكَ بِمَجَالِسِ الذِّكْرِ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاء»(أمالي مفيد، ص‌‌220) دعا زياد بخوانيد. اين مفصل است.
 بعد امام در مسائل مالى وصيت كرد. فرمود: من نخلستان خرمايى دارم. درختهاى خرما را نفروشيد. اصولاً فروختن باغ در اسلام مكروه است. كسى اگر درختان باغ و مزرعه را ببرد و خانه سازى كند، كار بدى كرده است. حديث داريم هيچ‌‌كس درخت را اره نكند و جاى درخت بنايى نسازد، مگر اينكه به مقدار آن درختها بيرون شهر درخت بكارد. يعنى هميشه بايد فضاى سبز در جامعه باشد. اگر جايى فضاى سبزى به ساختمان تبديل شد، در مقابلش بايد يك فضاى سبز بوجود بيايد.
10- شيعه واقعي حضرت علي(ع) بايد آثاري را داشته باشد
اميرالمؤمنين همينكه ضربت خورد، افتاد ولى برخاست و نشسته نمازش را با اشاره خواند. شيعيان! اميرالمؤمنين مولا و امير و رهبر شماست «يُصَلِّي إِيمَاءً مِنْ جُلُوسٍ وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ كَرِيمُهُ الشَّرِيفُ يَمِيلُ تَارَةً وَ يَسْكُنُ أُخْرَى»(بحارالأنوار، ج‌‌42، ص‌‌283) يعنى با اشاره نماز مى‌‌خواند. آقا نمى‌‌توانست حرف بزند خون را، هى پاك مى‌‌كرد و با اشاره مى‌‌گفت: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»(فاتحه/5) در اين شرايط نماز خواند. «وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ كَرِيمُهُ الشَّرِيفُ» از چشمهايش خون را كنار مى‌‌زد ولى نماز را مى‌‌خواند «يَمِيلُ تَارَةً وَ يَسْكُنُ أُخْرَى» گاهى مى‌‌افتاد و گاهى مى‌‌نشست. حضرت در اين شرايط نماز خواند. مى‌‌شود كسى بگويد: «به مولا على» ولى نماز نمى‌‌خواند؟ فقط گفتن اينكه من ولايتى و شيعه على هستم، كافي نيست. بايد آثارى داشته باشيم.
من يك قصه از بچه خودم دارم كه برايتان نقل مى‌‌كنم. بچه من وقتى دو، سه سال داشت. از من بيسكوئيت خواست. گفتم مى‌‌خرم. رفتم و نخريدم. حديث داريم كه اگر به بچه گفتى مى‌‌خرم و قول دادى، حتماً عمل كن. يا بگو يا اگر به او قول دادى عمل كن و برايش بخر. يادم نمى‌‌آيد چه شد كه نخريدم. وقتى به خانه آمدم. بچه كوچك دويد و آمد و گفت: بابا بيسكوئيت بده! گفتم: نخريدم. گفت: بابا بد است، بعد ديدم دائم تكرار مى‌‌كند. اين بچه را بغل كردم و بوسيدم و گفتم من تو را دوست دارم. تاگفتم دوستت دارم. گفت بيسكوئيت كجاست؟ من ديدم بچه دو، سه ساله دوستى بدون بيسكوئيت را قبول ندارد!
مگر مى‌‌شور همينطور گفت كه ما دوستدار اهل بيت هستيم؟ پس در دست دوستدار اهل بيت حلقه طلا چه مى‌‌كند؟ دوستدار اهل بيت، چهل و پنج سال سن دارى و نمازت غلط است؟ هشت سال جبهه و جنگ بود. چرا نرفتى؟ يك هفته اعلام كردند هفته كمك به محرومين است چه كردى؟ خب آن ها كه رفتند، دوستدار اهل بيت هستند. آنها هم كه در خط آنها هستند دوستدار اهل بيت هستند. بچه سه ساله دوستى بدون بيسكوئيت را قبول نمى‌‌كند. به شتر گفتند: كجا بودى؟ گفت: حمام. گفتند: پس چرا اينقدر فضولات به پايت چسبيده است؟ اگر حمام رفتي، بايد تميز باشى. چرا فقط شب بيست و يكم مسجد شلوغ باشد؟
دو نفر بودند كه براى ضربت زدن به حضرت علي(ع) آمده بودند. يكى را نگرفتند و ابن ملجم را گرفتند. اينجا بايد بگويم مساله شهوت چه مى‌‌كند. گرچه ابن ملجم به قصد ترور حضرت على كوفه آمده بود، اما عاشق دخترى به نام قطامه شد. چهره او در ابن ملجم بسيار اثر كرد. به او گفت: زن من مى‌‌شوى؟ گفت: به شرطي كه على را بكشى. مهريه من كشتن على است. گاهى زن باعث سقوط شوهر مى‌‌شود. ابن ملجم را گرفتند و كشتند و او به زن نرسيد و زن هم به شوهر نرسيد، اما روسياهى براى هر دو ماند.
در مورد حب دنيا بايد بگويم: عمر سعد آمد كربلا حسين را بكشد كه فرماندار رى شود. ابن ملجم على را كشت تا به قطامه برسد. دنيا خيلى آدم ها را زمين زده است. اگر تا به حال شما فريب نخوردى، دنيا به شما رو نكرده است. به كسى گفتند: اگر به تو سى هزار تومان بدهيم، دروغ مى‌‌گويى؟ گفت: نمى‌‌دانم. تا بيست هزار تومان را نگفته‌‌ام ولى ممكن است با سى هزار تومان يك دروغ بگويم. آدم نمى‌‌داند. الآن كه من سخنرانى مى‌‌كنم نمى‌‌دانم اصلاً سال بعد دين دارم يا ندارم؟ بگذار حوادثى پيش‌ آيد. بگذار به من دو تلفن بكنند. جمهورى اسلامى صدا و سيما را از من بگيرد. نمايندگى امام در نهضت سواد آموزى از من گرفته شود. خانه سازمانى كه دولت به ما داده با ماشين و حفاظتى كه از من مى‌‌شود گرفته شود. اگر گرفتند و حرف نزدم، پيداست دين دارم.
الآن كه من راننده خوبى هستم، به خاطر اين است كه جلوى راهم مانعى نيست در اتوبان هستم و هيچ كس هم نيست، گاز مى‌‌دهم و مي‌ روم. اين دليل بر آن نيست كه من راننده خوبى هستم. شما تا زماني كه پول ندارى، زور ندارى پسر خوبى هستى. اگر داشتى، ملاك است. خوبهاى ما مثل آدمهاى لال هستند كه غيبت نمى‌‌كنند. اگر آدم لال غيبت نكند كه نمى‌‌گويند آدم خوبى است. او زبان ندارد. در شب قدر دعا كنيد خدايا به قدرى به من ايمان بده كه اگر همه امكانات را بدست آوردم، دور برندارم. اگر هم گرفتى، با تو مخالف نشوم.
خدا علامه امينى صاحب الغدير را رحمت كند. به مرض سختى مريض شده بود و در بيمارستان تهران بسترى بود. آمديم عيادت و دستش را بوسيدم. گفتم علامه امينى تو عاشق على هستى. شما چطور در مريض خانه هستي. گفت: من عاشق على هستم، على برايم كوتاهى نكرده است و دائم اين مطلب را تكرار كرد. ديدم همينطور در رختخواب هم رفت سراغ حضرت على. يعنى شيعه على اگر تكه تكه هم بشود، دست از او برنمى دارد. كسى كه انقلابى است نبايد به اين خاطر كه يك مرتبه چيزى را از او گرفتند يا گفتند از اين اداره برو فلان اداره يا از اين اتاق برو آن اتاق، اگر مدير بودى از حالا معاون باش، از انقلاب روبرگرداند و با تغيير پست روحشان عوض ‌‌شود. شما هم براى خودتان دعا كنيد چون معلوم نيست فردا چطور باشيد؟
11- ابن‌ملجم‌ها قابل هدايت نيستند نبايد به آنها رحم كرد
وقتى مى‌‌خواستند ابن ملجم را اعدام كنند. به امام حسن گفت: اگر تو مرا آزاد كنى مى‌‌روم و معاويه دشمن پدرت را مى‌‌كشم. گفت: نه! بعضى غصه مى‌‌خورند اين منافقين كه اعدام شدند قابل هدايت بودند. نه آقا، اينها 8 سال در زندان هرچه موعظه شدند فايده‌‌اى نكرد.
ابن ملجم به امام حسن مجتبى گفت: مى‌‌خواهم چيزى در گوشت بگويم. امام حسن گفت: اجازه نمى‌‌دهم بگويى. گفت: آخر مى‌‌خواهم يك مطلب سرى را فقط به خودت بگويم. گفت: نمى‌‌خواهم بگويى. شايد بگوييم كه امام حسن! خوب بگذار ببينيم چه مى‌‌خواهد بگويد؟ ببينيم حرف آخر قاتل پدرت چيست؟ گفت: او مى‌‌خواهد به اين بهانه گوش مرا گاز بگيرد. تعجب كردند. رفتند به ابن ملجم گفتند حالا كه امام حسن به تو اجازه نداد راستش را بگو مى‌‌خواستى چه بگويى؟ گفت: مى‌‌خواستم گوشش را گاز بگيرم. بعضى از منافقين اگر بعد از هشت سال آزاد مى‌‌شدند باز هم قصد براندازى مى‌‌كردند. به ابن ملجم نمى‌‌شود رحم كرد. او على بن ابيطالب را شهيد كرده و مى‌‌خواهد گوش پسرش را گاز بگيرد. آخر ذات اينها قابل هدايت نيست. اگر آدم پشيمان شود. بعد 6، 7، 8 سال وقت اين بوده كه آدم متنبه شود. كسى كه بعد از هفت سال مى‌‌گويد الآن اگر از زندان آزاد شوم، همه شما را مى‌‌كشم. خب بايد به او رحم كرد؟ حضرت على ابعاد عجيبى داشت. در يك جبهه چند بعد در كنار هم بود.
12- سيره حضرت علي(ع) در ميدان جنگ
على بن ابيطالب در جبهه شمشير مى‌‌زند تشنه مى‌‌شود و آب مى‌‌خواهد. فوراً ظرف آبى مى‌‌آورند. تا مي خواهد بخورد، مى‌‌بيند كه ظرف چوبى است و ترك دارد و آلودگى واردش مى‌‌شود و بيرون نمى‌‌آيد و آب هم آلوده مى‌‌شود. خوردن آب با ظرف ترك دار حرام نيست اما مكروه است، آب را پس داد. گفت: آقا اينجا ميدان جنگ است. فرمود: من در جنگ هم خلاف بهداشت عمل نمى‌‌كنم. يعنى وسط جبهه مراقب بهداشت است.
حضرت علي شمشير مى‌‌زد و گاهى سرش را بالا مى‌‌كرد. ابن عباس آمد و گفت: آقا چرا سرت را بالا مى‌‌كنى؟ گفت: مى‌‌ترسم وقت نماز شود. گفت: آقا ميدان جنگ است. فرمود: در ميدان جنگ هم بايد نماز اول وقتم را بخوانم.
در جبهه پيرمرد خدمت حضرت مى‌‌آيد و مى‌‌گويد: آقا توحيد يعنى چه؟ جوان‌‌ها مى‌‌گويند: برو حالا كه وقت توحيد نيست. مى‌‌گويد: بجنگيد من توحيد را برايش معنا مى‌‌كنم. يعنى در جبهه هم مراعات بهداشت مى‌‌كند هم كلاس درس مى‌‌گذارد و هم نماز اول وقت مى‌‌خواند، ما على را نشناختيم.
امشب در شب قدر پرونده‌‌ها نزد امام زمان برده مى‌‌شود. به او و امام حسين سلام كنيد. خداوند در قرآن مى‌‌گويد هركس مى‌‌خواهد من او را ببخشم او مردم را ببخشد. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»(نور/22) همديگر را ببخشيد. در همين لحظه بگو: خدايا هركس پشت سرم غيبت كرده، فحش داده، ظلم كرده، او را بخشيدم. قلبت را پاك كن. خدايا غير از كسانى كه به ما ضربه فكرى زدند، على بن ابيطالب را در خانه نشاندند، اهل بيت را كشتند. خدا علامه امينى را رحمت كند، مى‌‌گفت: اگر على هم از بعضى بگذرد، من از آنها نمى‌‌گذرم چون آنها به ما ضربه فكرى زدند. همه همديگر را ببخشيم و با قلب پاك در خانه خدا برويم كه خداوند به ما لطف كند.
حديث داريم اگر به چهل نفر دعا كنيد، دعاى خودتان هم مستجاب مى‌‌شود. ياد اسرا باشيد. خانواده‌‌هاى شهدا مهم هستند. در جلسات به بچه‌‌ها عنايت كنيد. اگر يك بچه در مسجد نشست، هيچ مقامى حتى پيش نماز، حق ندارد او را از جايش بلند كند و گاهى ما بچه‌‌ها را بلند مى‌‌كنيم و جاى آنها مى‌‌نشينيم و گريه مى‌‌كنيم. گريه‌‌ات دروغ است. اصلاً نمى‌‌شود كسى را از سر جايش بلند كرد. پيغمبر وقتى مى‌‌خواست مباهله كند، كوچكترها، امام حسن و امام حسين را با خود برد.
خدايا! اگر عمر داريم، عمر ما را در راه خدمت به اسلام و اگر نداريم پايان عمرما را با ايمان قرار بده. خدايا! به آبروى اميرالمؤمنين ما و ذريه ما را به بهترين و خالص ترين شيعيان او و از بهترين ياران فرزندش امام زمان قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1810

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.