دادگاه قیامت

1- سخن امام كاظم(عليه‌السلام) درباره شناخت خدا
2- شناخت خلقت خدا و خواسته‌هاي خدا
3- تسريع در ازدواج، بيمه دين و روان جوانان
4- ثبت همه اعمال انسان در دنيا
5- اعضاي بدن و اجزاي هستي، گواهان قيامت
6- فقر واقعي در هنگام محاسبه اعمال
7- استمداد پيروان از پيشوايان در قيامت
8- لعن به شيطان و استمداد از فرشتگان

موضوع: دادگاه قیامت

تاریخ پخش:  30/09/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بیننده‌ها زمانی بحث را می‌بینند كه شب تولد امام كاظم(ع) است، امام هفتم. امام هفتم حقی كه به گردن ما ایرانی‌ها دارد، این است كه تقریباً اكثر امامزاده‌های ایران بچه‌های امام كاظم هستند. كه بزرگترشان امام رضا هست و حضرت معصومه، شاهچراغ، و غیر معروف‌هایشان هم اكثر یا بسیاری از امامزاده‌ها بچه‌های امام كاظم هستند، حالا این امامزاده‌ها در این روستاها چه می‌كنند، اینها در اثر فشار بنی عباس فرار می‌كردند. حبیب بن مظاهر وقتی نتوانست بیاید كربلا، شب‌ها راه می‌رفت خودش را از كوفه به كربلا رساند. طوری بود كه او را می‌گرفتند. این امامزاده‌ها در مكه و مدینه و به هر روستایی پناهنده می‌شدند. پناهندگان بودند.

زمان شاه علمای ما تبعید بودند، مثلاً آیت الله مدنی شهید محراب (رض) نورآباد ممسنی نزدیك كازرون تبعید بود. آیت الله مشكینی چند جا تبعید بود، ماهان كرمان تبعید بود. آیت الله فاضل لنكرانی همینطور. یعنی خیلی از علما یك جاهایی تبعید بودند.

امام كاظم یك حدیثی دارد، این حدیث خیلی قشنگ است. به نظرم سالهای قبل هم من این حدیث را گفته باشم. ولی چون خیلی حدیث جالب و جامعی است من برای شما می‌نویسم. امام كاظم فرمود: «وَجَدْتُ» یافتم، «عِلْمَ النَّاسِ» علم مردم را در چهار چیز یافتم.

1- سخن امام كاظم(علیه‌السلام) درباره شناخت خدا

1- «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّك‏» (بحارالانوار/ج1/ص212) اول علم اینكه خدا را بشناسی. 2- «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِك‏» بدانی خدا در تو چه كرده است. 3- «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْك‏» خدا از تو چه می‌خواهد. 4- «أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُكَ مِنْ دِینِك‏» چه چیز تو را از خط خدا خارج می‌كند. «یُخْرِجُكَ مِنْ دِینِك‏» چه جمله‌ی قشنگی.

خدا را بشناسیم. «مَا صَنَعَ بِك‏»، «صَنَعَ» همان صنعت است. صنعت خدا در وجود تو. خدا با پی چشم درست كرد. با پی می‌بینیم. با گوش، زبان حرف می‌زنی و با استخوان می‌شنوی. خدا در تو چه كرد؟ ساختمان سلول‌ها، ارتباطی كه بین دستگاه‌های بدن با هم دارند. خدا در بدن تو چه قدرت نمایی كرده است. «مَا أَرَادَ مِنْك‏» خدا برای چه تو را خلق كرد؟ خدا از تو چه می‌خواهد؟ «مَا یُخْرِجُكَ مِنْ دِینِك‏» چه چیز تو را از خط خدا خارج می‌كند. این چیزهایی است كه در كتاب‌های دانشگاه دنیا نیست. یعنی كشورهای مادی این چیزها را می‌خوانند، اما خدا را نه. و لذا خیلی از دانشمندان ایمان به خدا ندارند، برای اینكه دانشمند هستند، می‌دانی چرا؟ چون این نخواسته بفهمد. ببینید یك جگر فروش یك عمری جگر به سیخ می‌كشد و می‌فروشد. اما اگر بپرسی مویرگ چیه و رگ مو چیه، شاید نتواند جواب بدهد. چون او نخواسته مویرگ را بشناسد. ولی یك معلم یك جگر می‌آورد سر كلاس پاره می‌كند، به بچه‌ها می‌گوید: مویرگ این است.

یك مثال دیگر. شما از مغازه آینه فروش رد می‌شوی، به آینه نگاه می‌كنی یقه‌ات را صاف می‌كنی. ولی خود آینه فروش از صبح تا شب نگاه در آینه می‌كند و یقه‌اش را هم صاف نمی‌كند. چون او نمی‌خواهد صاف كند، او می‌خواهد آینه‌اش را بفروشد. یك خانم دستمال برمی‌دارد آینه پاك می‌كند. می‌گوییم: خانم چه ساعتی است؟ تا می‌گوییم چه ساعتی است یكبار دیگر نگاه می‌كند. قبلاً هم داشت نگاه می‌كرد، ولی می‌خواست ساعت را پاك كند، نمی‌خواست ببیند چه ساعتی است. الآن كه می‌گویی چه ساعتی است، با یك نگاه بگویید… دیگری نگاه می‌كنی. اگر با یك نگاه دیگری، «برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتری است…»

خیلی از نردبان فروش‌ها خودشان بالا نمی‌روند. چون نمی‌خواهد بالا برود می‌خواهد بفروشد. ولی یك بنا یك نردبان می‌خرد، هی می‌رود بالا هی پایین می‌آید. ممكن است انسان نردبان ساز باشد، اما نردبان بالا رو نباشد. جگر فروش باشد، اما مویرگ را نشناسد. صبح تا شام در آینه نگاه كند، یقه‌اش را صاف نكند. ممكن است دانشمند هم باشد، اما خدا را نشناسد. نیت‌ها… به یك كسی گفتند: بیا برویم روضه. گفت: من شام خوردم. این اصلاً پیداست كه اصلاً روضه را برای شام می‌رود.

2- شناخت خلقت خدا و خواسته‌های خدا

دانشمندان ما خیلی‌ها، نمی‌خواهند از این خدا را بشناسند. می‌خواهند خود این را بشناسند. می‌گویند: نه، بدانی كه «مَا صَنَعَ بِك‏» ببینی كه خدا چه صنعتی… نباید بگوییم باران بارید. خوب كمونیست‌ها هم می‌گویند: باران بارید. باید بگوییم: خدا باران را باراند. باران را باراند. نباید بگوییم باران بارید. آنچه كه در كتاب‌های ما می‌نویسند باران بارید، خوب كمونیست هم باشد می‌گوید: باران بارید. ما می‌گوییم: «انزلنا» ما باران را فرستادیم. «ارسلنا» ما باد را فرستادیم. «انزلنا، ارسلنا» ما باد را فرستادیم. ما باران را فرستادیم. و لذا كتاب‌های ما هم خیلی‌هایش رنگ خدا ندارد. حالا اخیراً هم یك تحولاتی در آن پیدا شده است. خدا را بشناسی، هنرنمایی خدا را ببینیم. خدا از تو چه می‌خواهد. خدا از ما چه خواسته است؟ خدا از ما خواسته كه بخوریم؟ خوردن، برای چه؟ جان داشته باشیم كار كنیم. كار كن، یك لقمه دربیاور بخور. بخور، جان داشته باش كار كن. كار كن، نان داشته باش بخور. بخور، خوردن برای كار، كار برای خوردن. یعنی خدا از ما این را خواسته؟ و لذا جوان می‌گوید: امروز روز خوشی بود. می‌گوییم: چه بود؟ می‌گوید: صبح كله پاچه خوردیم. ظهر هم فلان غذا را خوردیم، شب هم جای دیگر هستیم. یعنی هر روزی به شكمش برسد می‌گوید: روز خوش. یك پسر دیگر می‌گوید: امروز روز نحسی است. می‌گوییم: چیه؟ می‌گوید: سه تا امتحان دارم. یعنی اگر درس بخواند می‌گوید: نحس، اگر چیزی بخورد می‌گوید: خوب پیداست نفهمید خدا از این چه اراده كرده است؟ بدانیم خدا ما را برای چه ساخته است؟ برای خوردن. اگر برای خوردن بود كه كاش گاو بودیم. خوب گاو بیشتر می‌خورد، راحت‌تر می‌خورد، پوست كندن و سرخ كندن و ظرف شویی هم ندارد. اگر برای شهوت بود، كاش خروس بودیم. مرغ و خروس روزی چند بار با هم جفت می‌شوند، نه اتاق خالی می‌خواهد، نه كرایه، نه رهن، نه اجاره، نه دفتر، نه ترس و لرز، نه حراست، نه حفاظت، نه كلانتری، نه گشت ثارالله، نه گشت حزب الله، هیچی (خنده حضار) اگر برای شهوت بود كاش مردها خروس بودند. زن‌ها مرغ! اگر برای شهوت بودیم كاش مرغ و خروس بود. اگر برای شكم بود كاش گاو بودیم. ما برای این نیستیم. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) ما آمدیم هدف چیه؟ «أَرَادَ مِنْك‏» چه اراده كرده است؟ «أَرَادَ مِنْك‏» بنده‌ی خدا باشیم. «لِیَعْبُدُونِ»

برای تكامل، «لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) كدام كار شما بهتر است. برای آباد كردن زمین. «اسْتَعْمَرَكُمْ» (هود/61) بزن تا زمین را آباد كنی. برای كمك و به دیگران. «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّه‏» (نسا/75)، «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكینِ» (فجر/18) چرا به فقرا نمی‌رسی. چرا كمك به مستضعفین نمی‌كنی؟ ما آفریده شدیم كه بنده خدا باشیم. رشد كنیم. زمین را آباد كنیم. به دیگران خدمت كنیم. این زندگی كه زندگی حیوانی است. كار كن برای خوردن، بخور برای كار كردن. بدانیم خدا چه از ما اراده كرده است؟

چه چیزی ما را بی‌دین می‌كند؟ چه چیزی انسان را بی‌دین می‌كند؟ فاصله از اسلام شناس، با یك شبهه خیلی از افراد بی‌دین می‌شوند. با یك شبهه.

3- تسریع در ازدواج، بیمه دین و روان جوانان

دو سوم دین مربوط به ازدواج است. دین نسل نو، سن‌های عادی اگر ازدواج كنند نصف دینش حفظ شده ولی حدیث داریم اگر كسی زود داماد شود، زود عروس شود، پسر هجده ساله داماد شود، دختر چهارده ساله عروس شود. اصلاً چهارده ساله از نظر اسلام دیر است. دختر باید ده، دوازده سالگی ازدواج كند. بی‌خود هم نگویید برای زمان عرب‌ها بوده است. نخیر برای زمان حال هم هست. این بچه هست هنوز، ما بچه هستیم كه این را بچه می‌دانیم. بچه‌ها بچه نیستند. بچه‌ها می‌فهمند. منتها شما می‌گویی: بچه! او چون پدرش نشسته رویش نمی‌شود بگوید: نخیر من بچه نیستم.

یك بچه‌ی كوچولو بود شش سالش بود. با قرآن آشنا بود. به او گفتیم: كی داماد می‌شوی؟ من خودم از او پرسیدم. پنج، شش ساله بود. یك نفر كنارش نشسته بود گفت: بابا این پنج، شش سالش است، بچه است. فوری این آیه را خواند: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ» (انبیاء/79) یعنی ما به سلیمان فهماندیم. یعنی من بچه هستم ولی می‌فهمم. بچه‌های حالا خوب می‌فهمند.

نان ندارد بخورد، خیلی خوب سر سفره‌ی پدرش می‌خورد. شما سه تا بچه نداری، حالا عروس هم در خانه می‌آید می‌شود چهار تا. گیر ندهیم به ازدواج. آنچه بچه‌ها را از دین خارج می‌كند، دوری از اسلام شناس، یك شبهه‌ای در كله‌ ایشان می‌اندازند، ایشان هم دستش به اسلام شناس نیست. این تیغ فرو می‌رود. یك تیغ كه در پا می‌رود نمی‌توانی راه بروی. یك تیغ هم كه در مخ می‌رود دیگر آدم نمی‌تواند خوش بین شود. اشكال دارد. چون اشكال دارد در مغزش تیغ رفته است، با اسلام شناس هم رابطه ندارد.

بچه‌ها را خواسته باشیم بیمه شوند باید با مسجد رفیق شوند. پیش نماز مسجد هم باید پر مطالعه باشد. یعنی مردم هروقت می‌آیند مسجد، یك چیز نویی از پیش نماز یاد بگیرند. بگویند: اوه، دیگر ما این را نمی‌دانستیم. ارتباط مسجد آدم را بیمه می‌كند. پدران ما كه اینقدر كلاس ایدئولوژی و جهان بینی نداشتند. اصلاً در روستاهای ما اصلاً خیلی روستاها، یكوقتی، حالا نگاه نكنید، الحمدلله در ایران بی‌سوادی حذف شد. یك زمانی نود درصد روستاهای ما بی‌سواد بودند. یك زمانی صد در صد بی‌سواد بودند. فقط اینها در این امامزاده‌ها جمع می‌شدند با همین توسل به اهل بیت اتصال به اولیای خدا آدم را حفظ می‌كند. ازدواج سریع آدم را حفظ می‌كند. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) من یك لباس سفید بپوشم خودم روی زمین سیاه نمی‌نشینم. اصلاً عمامه سرم باشد در خیابان نمی‌دوم. آدم اگر بچه مسجد شد دیگر…

دادستان بندر عباس یا دادستان شیراز، و دادستان تهران و دادستان مشهد، به من گفتند: اكثر مجرمین ما آدم‌هایی هستند كه نماز نمی‌خوانند. كی دختر و پسر را می‌شود دزدید، وقتی دستش در دست پدرش نیست. اگر دستش در دست پدرش باشد نمی‌شود او را دزدید. سعی می‌كنند دستش را از دست پدرش جدا كنند، بعد آنوقت می‌شود. اتصال به مسجد و دین و اولیای خدا و ازدواج.

تولد امام كاظم را تبریك می‌گوییم. برویم سراغ بحثی كه داشتیم. یك صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

دادگاه قیامت، موضوع بحث ما این است: دادگاه قیامت. در قیامت دادگاهش عین دادگاه‌های دنیا است. در دادگاه دنیا چه می‌بینیم. هرچه هست در قیامت هم هست.

1- دادگاه قیامت… در دادگاه قیامت چه می‌گذرد؟ اول: مدارك و تشكیل پرونده. دوم: تكمیل پرونده، چطور؟سوم: گواهان چه افرادی شاهد هستند. شاهدان بیایند شهادت بدهند. چهارم: مجرم، متهم، مجرم به جرم خود آگاه شود. تفهیم شود. مجرم پرونده را بخواند. اقرار كند. اینها چیزهایی است كه هست. در قیامت همه اینها هست.

4- ثبت همه اعمال انسان در دنیا

اما مدارك و تشكیل پرونده، قرآن می‌فرماید كه: «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَكْتُبُونَ» (زخرف/80) فرشتگانی را برای شما قرار دادیم، ریز كارهای شما را می‌نویسد. «وَ رُسُلُنا» یعنی فرستاده‌های ما، «لَدَیْهِمْ» نزد مردم، «یَكْتُبُونَ» می‌نویسند. یعنی هر حرفی كه «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» (ق/18) لبی كه تكان می‌دهی، این تمام كلماتت ثبت می‌شود. ریزها را هم می‌نویسند. «وَ كُلُّ صَغیرٍ وَ كَبیرٍ مُسْتَطَرٌ» (قمر/53) عربی‌هایی كه می‌خوانم قرآن است، صغیر و كبیر، یعنی كوچك و بزرگ ثبت می‌شود. پرونده تشكیل شد. تكمیل می‌شود. اول تشكیل پرونده بعد تكمیل.

«نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12) یعنی هم خلاف را می‌نویسند، هم آثار این را می‌نویسند. چون گاهی وقت‌ها خلاف چیز جزئی است. ولی آثار زیاد دارد. مثلاً شما چراغ را خاموش می‌كنی. چراغ خاموش كردن یك كار جزئی بود. كلید را می‌زنی خاموش می‌شود. اما بعد در این خاموشی كفش‌ها گم می‌شود. آدم‌ها از پله می‌افتند، شیرینی‌ها و چایی‌ها ریخته می‌شود. بچه‌ها می‌ترسند جیغ می‌زنند. بشقاب‌ها می‌شكند. اینها را هم باید جز پرونده آورد. نگویی: آقا ما یك لحظه چراغ را خاموش كردیم. بله یك لحظه چراغ را خاموش كردی، اما می‌دانی آثارش چیست؟ شما یك سوزن را در توپ فوتبال می‌زنی، كل بازی لغو می‌شود. حالا بابا، ما یك سوزن یك گوشه زدیم. خوب بله یك سوزن را یك گوشه زدی. ولی بازی به هم خورد. تكمیل پرونده.

5- اعضای بدن و اجزای هستی، گواهان قیامت

گواهان چه كسانی هستند. قرآن می‌فرماید: «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهید» (ق/21) آیه‌ی قرآن است. یعنی هر انسانی یك فرشته او را به جلو هل می‌دهد و یك فرشته هم شاهد است. «لِتَكُونُوا شُهَداءَ» (بقره/143) حدیث داریم امام صادق فرمود: گواه هر امتی امام آن امت است. امام هر امتی گواه آن امت است. خود زمین گواهی می‌دهد. «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا» (زلزله/1) تا می‌گوید: « یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزله/4) یعنی زمین حرف می‌زند. مگر زمین می‌تواند حرف بزند. به همان دلیل كه امروز سی‌دی شما حرف می‌زند. شما نوار می‌گذاری، نوار حرف می‌زند. شما باور داشتی تلفن همراه پیدا شود چنین كنی با آن طرف دنیا حرف بزنی؟ با كانادا با آن طرف دنیا می‌شود حرف زد. این پیشرفت‌ها باور ما را زیاد كرده است.

می‌گفتند: امام زمان وقتی ظهور می‌كند، خدایا ظهورش را تعجیل بفرما. (الهی آمین) در مكه كه حرف می‌زند، همه مردم كره‌ی زمین صدایش را می‌شنوند. می‌گفتند: چطور می‌شود؟ قبلاً كه تلویزیون و ماهواره و اینها نبود، می‌گفتند: یعنی چه؟ یعنی كسی در مكه حرف می‌زند ما اینجا… این پیشرفت‌های علمی این قصه‌ها را حل كرده است. خود خدا «و الشاهد لما خفی عنهم» در دعای كمیل داریم. روز قیامت شهادت می‌دهند. دست شهادت می‌دهد. پوست دست دارد حرف می‌زند كه من دستم را در سر یك مظلوم زدم. با این دست سرقت كردم، با این دست ظلم كردم. این دست شهادت می‌دهد. قرآن بخوانم . می‌گوید: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (فصلت/21) انسان به دستش می‌گوید: چرا شهادت دادی؟ خفه شو. چرا علیه من شهادت می‌دهی؟ می‌گوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ كُلَّ شَیْ‏ء» (فصلت/21) اینهایی كه می‌خوانم قرآن است. یعنی خدا من را… چطور در دنیا این تكه گوشت، در دنیا همین گوشت در دهانت زبانت حرف می‌زند. آن خدایی كه ما را با این گوشت به سخن آورد، با این گوشت هم می‌تواند نطق را به وجود آورد. برای خدا كه فرق نمی‌كند. شاهدها…

بعدش چیه؟ مجرم به جرم خودش آگاه می‌شود. «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» (ق/22) قرآن می‌گوید: انسان چنان چشم‌هایش باز می‌شود، آهن می‌شود. و اقرار می‌كند. می‌گوید: «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/106) حق با شماست. ما شقاوتمان، «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» شقاوت غلبه كرد. یعنی من قبول دارم. حالا ما را به دنیا برگردان، عمل صالح انجام می‌دهیم. می‌گوید: نه دیگر برگشتنی نیست.

پرونده را به خود متهم می‌دهند. می‌گویند: این پرونده‌ی خودت، بخوان. « اقْرَأْ كِتابَك‏» (اسراء/14) نامه عملت را بخوان. «كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسیباً» (اسراء/14) خودت بگو با تو چه كنیم؟ در سال چند ساعت پای تلویزیون نشستی و روزنامه خواندی و چند ساعت كتاب‌های دیگر را خواندی؟ چقدر عمرت خرج ورزش شد، چقدر عمرت خرج كارهای دیگر شد؟ چقدر پول خرج پایت كردی، چقدر پول خرج كفشت كردی؟ كفش‌هایت چند می‌ارزد؟ چقدر پول دادی كفش خریدی؟ چقدر دادی كتاب خریدی؟ آیا پول كفش كه برای پایت بود بیشتر شد یا پول مُخت؟ پول سیگار بیشتر شد یا پولی كه به فقرا كمك كردی؟ چقدر پول دود كردی، و حال آنكه افرادی از زندگی‌شان دود بالا می‌رفت و كمكشان نكردی؟ انسان اقرار می‌كند. «شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» (انعام/130) قرآن می‌گوید: انسان می‌گوید من خودم شاهد خودم هستم. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِم‏» (ملك/11) قرآن می‌گوید: اینها به گناهشان اعتراف می‌كنند. تقاضای جبران می‌كنند. می‌گویند: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (سجده/12) برگردان از دنیا عمل صالح انجام می‌دهیم. می‌گویند: نه، برگردانند دروغ می‌گویم. در دنیا هم چند بار نذر كرد همین كه خرش از پل گذشت به نذرش عمل نكرد. اینها دروغ می‌گویند. هروقت گیر می‌كنند می‌گویند: یا الله، «فَلَمَّا نَجَّاهُم‏» (عنكبوت/65) جفتك می‌زنند. در دنیا بارها خودش هم می‌داند كه دروغ می‌گوید. یادت رفت بی‌پول بودی، گفتی: خدایا اگر به من پول بدهی، من خمس می‌دهم. دیدی صد میلیون به تو دادیم، بیست میلیون را ندادی؟ بارها در دنیا گفتی عمل نكردی. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» (انعام/28) حكم صد در صد القاء می‌شود، صدور حكم، «فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدیدِ» (ق/26) یعنی در جهنم پرتش كن. یعنی تمام آنچه در دنیا در پرونده هست، تشكیل پرونده، تكمیل پرونده، حضور شاهدان، اقرار، اعتراف، خواندن پرونده، همه‌ی اینهایی كه در دنیا هست، به نحو دقیقش در قیامت هست.

6- فقر واقعی در هنگام محاسبه اعمال

انسان آنجا می‌بیند هیچی ندارد. شروع می‌كند به گدایی. از همه افراد استمداد می‌كند. استمداد می‌كند، از خوب‌ها. استمداد می‌كند از بدها. استمداد می‌كند از شیطان، استمداد می‌كند از ملائكه، استمداد می‌كند از خداوند. همه هم در قرآن است. از خوب‌ها استمداد می‌كند. عربی‌هایی كه می‌خوانم قرآن است. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» (حدید/13) ای خوب‌ها، یك نگاهی به ما كنید ما از نور شما اقتباس كنیم. كمكی به ما كنید. «أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّه‏» (اعراف/50) یك خرده نعمت‌هایی كه خدا در بهشت به شما داده، به ما هم پرتاب كنید. كمك ما كنید. می‌گویند: خوب ببینید این نعمت‌ها برای شما حرام است. یادت هست در دنیا تو شراب می‌خوردی، من آب می‌خوردم. در دنیا شما یك چیزهای حرام می‌خوردی، ما نخوردیم. حالا جبران آن غذاهای حرام كه خوردی، اینجا باید محروم شوی.

می‌گوید: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ» (حدید/14) ما در دنیا با هم در یك منطقه نبودیم؟ هر دو منطقه هجده بودیم. هردو منطقه دوازده بودیم. هردو فلان استان بودیم، فلان روستا و شهر و كارخانه و مزرعه و مدرسه و دانشگاه بودیم. می‌گوید: چرا با هم بودیم. اما خط فكری‌مان… من حرف كه می‌زدم به غیبت كه می‌رسیدم، خودم را نگه می‌داشتم. می‌گفتم: حالا بگذار چیزی نگوییم. ولی شما راحت دهانت را باز می‌كردی، هرچه می‌خواستی می‌گفتی.

من سال اولی كه وضعم خوب شد مكه رفتم. تو سالها واجب الحج بودی و مِن و مِن كردی. من دختر و پسرم را در اولین مرحله كه احساس كردم باید اینها را عروس كنم، داماد كنم تو هی من و من كردی، گفتی: حالا این باشد لیسانس بگیرد. حالا باشد بنایی‌ام تمام شود.حالا باشد مدركش را بگیرد. «تَرَبَّصْتُم‏» (حدید/14) این عربی‌هایی كه می‌خوانم قرآن است. «تَرَبَّصْتُم‏» یعنی مِن و مِن كردی. در مكه رفتنت، در كمك به فقرایت، در ازدواج به بچه‌هایت، در نمازت. نمازت را بخوان. دم غروب خواندی. دم تیغ آفتاب خواندی. مِن و مِن كردی. «تَرَبَّصْتُم‏»، با یعنی مِن و مِن كردی، جدی نبودی. هرچه به خوب‌ها می‌گویند: كمك، می‌گویند: نمی‌توانیم. نعمت‌های بهشتی، ممنوع! چرا؟ خوب در دنیا ما هم ممنوع بودیم. از یك سری غذاها نخوردیم. با هم بودیم، می‌گوید: با هم بودیم اما خط فكری‌مان دو تا بود.

7- استمداد پیروان از پیشوایان در قیامت

استمداد از بدها می‌كند. اعلی حضرت ما گفتیم: جاوید شاه، جاوید شاه! ما عقب تو آمدیم، به تو رأی دادیم. عربی‌هایی كه می‌خوانم قرآن است. «إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعا» (غافر/47) ما تبع شما، تابع شما بودیم. ما بله قربان گوی شما بودیم. حالا به این روزگار سیاه رسیدیم. حالا با تو آدم بدبخت شدم. می‌گویند: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبرَُواْ إِنَّا كلُ‏ٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینْ‏َ الْعِبَاد» (غافر/48) ما خودمان هم در جهنم هستیم. تو آمدی از من كمك بگیری، من خودم هم می‌سوزم. می‌گوید: خدایا عذاب اینها را دو برابر كن. خدا می‌گوید: عذاب اینها دو برابر است، شما هم دو برابر. عذاب آنها دو برابر است چون هم كج رفتند و هم یك عده‌ای را كج بردند. عذاب اینها دو برابر است، چون اینها هم كج رفتند و هم با پیروی‌شان كج روها را تقویت كردند. گرفتید؟ نه! نگرفتید. یكبار دیگر… آخر آدمی كه می‌گیرد چنین می‌كند. آدمی كه نمی‌گیرد چنین نگاه می‌كند. (خنده حضار) این را نگرفتید. یكبار دیگر.

مجرمین از بدها كمك می‌خواهند. بدها می‌گویند: خودمان هم می‌سوزیم. خدا می‌گوید: خدایا عذاب این دانه درشت‌ها را دو برابر كن. خدا می‌گوید: هم دانه درشت‌ها دو برابر است، «لِكُلٍّ ضِعْف‏» (اعراف/38) هم دانه درشت‌ها دو برابر است، هم دانه ریزها دو برابر. علامه طباطبایی در تفسیر می‌گوید: دانه درشت‌ها دو برابر هستند، چون هم دانه درشت هستند، هم كج رفتند، هم دانه ریزها را عقب خودشان بردند. دانه ریزها چرا دیگر دو برابر هستند؟ علامه می‌گوید: دانه ریزها هم دو برابر هستند. چون دانه ریزها هم كج رفتند، هم با پیروی‌شان كج روها را تقویت كردند. «لِكُلٍّ ضِعْف‏» هردو، دو برابر. كج رفتی و كج بردی، به او هم می‌گویند: كج رفتی و كج رو را تشویق كردی. و لذا نمی‌شود برای هركسی كف زد. نمی‌شود برای هركسی سوت كشید. نمی‌شود در صورت هركسی خندید.

امام زین العابدین می‌گوید: خدایا اگر به ظالمی لبخند زدم، من را ببخش. نمی‌شود به ظالم لبخند زد. امام فرمود: تو شترهایت را به هارون الرشید اجاره دادی، گفتی بله برای مكه. گفت: حاضر هستی هارون الرشید زنده باشد، از مكه برگردد كرایه‌ی شترهایت را بدهد؟ گفت: بله. گفت: همین مقداری كه راضی هستی هارون زنده بماند، همین مقدار گناه است. تو نباید راضی باشی یك دقیقه هارون الرشید زنده باشد. ولی تو می‌خواهی این زنده بماند برگردی كرایه‌ات را بگیری.

آقا خانه‌ات را به این دادی، در خانه‌ات خلافكاری می‌كند. عوضش كرایه‌اش خوب است. كرایه‌اش خوب است! خیلی خوب، برای پول یك آدم فاسدی را در خانه‌ات آوردی و بچه‌هایت را هم فاسد كردی. خانه‌ی شما شد مركز نشر فساد، چه خبر است؟ برای اینكه كرایه‌اش خوب است. حاضر نیستی اگر یك آدم متدین با تقوا بود، صد تومان كمتر بگیری، به یك آدم دیندار بدهی. پول خوب بدهد، من چه كار به نمازش دارم. خواست بخواند، نخواست نخواند. كرایه‌ی ما را بدهد. چوب می‌خوریم. یك سری كه چوب می‌خوریم به خاطر این تفكرات غلط است. خلاصه به بدها می‌گویند: كمك، می‌گویند: خودمان هم می‌سوزیم. خدایا دو برابر، خدا می‌گوید: خفه شوید، شما هم دو برابر.

8- لعن به شیطان و استمداد از فرشتگان

سراغ شیطان می‌روند، می‌گویند: ای خدا لعنتت كند. می‌گوید: چرا به من لعنت كردی؟ می‌گوید: تو مرا گول زدی. می‌گوید: «فَلا تَلُومُونی‏» (ابراهیم/22) عربی‌ها قرآن است. «فَلا تَلُومُونی‏» مرا ملامت نكنید. «لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» خودت را ملامت كن. می‌گوید: آخر تو شیطان بودی. می‌گوید: من شیطان بودم. من كه تو را هل ندادم. «دَعَوْتُكُمْ» كیش كیش كردم. «فَاسْتَجَبْتُمْ» (ابراهیم/22) آمدی، نباید بیایی. من به خیلی‌ها كیش كیش كردم، تو آمدی، یك عده هم نیامدند. كیش كیشت كردم، مجبورت كه نكردم. هیچی…

می‌روند نزد فرشته، به مسؤول ملائكه كه مسؤول جهنم است می‌گویند: یا مالك! اسم مسؤول جهنم مالك است. یا مالك، عربی‌هایی كه می‌خوانم قرآن است. «ادْعُ لَنا رَبَّك‏» (بقره/68) از پروردگارت بخواه، «یُخَفَّف‏» پناه بر خدا، نمی‌گوید: جهنم تعطیل شود. می‌گوید: «یُخَفَّف‏» لا اقل تخفیف بده. نمی‌گوید: برای همیشه، «یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» (غافر/49)، «یُخَفَّف یَوْماً» یعنی یك روز یك خرده كمش كنید. می‌گوید: چند سال عمر كردی؟ می‌گوید: 67 سال. 75 سال، 94 سال، 38 سال، می‌گوید: در این سالها یك لحظه نشستی فكر كنی؟ می‌گوید: حالا هیچی فایده ندارد.

آخر خط نزد خود خدا می‌آیند. می‌گویند: «رَبَّنا» اینها قرآن است. «أَخْرِجْنا مِنْها» ما را از این جهم خارج كن. «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/107) برمان گردان به دنیا، اگر این سفر بد كردیم، «فَإِنَّا ظالِمُونَ» ما ظالم هستیم. « قَالَ اخْسَُواْ فِیهَا وَ لَا تُكلَِّمُونِ» (مؤمنون/108) اِخسَ یعنی چه؟ چِخ، به حیوان می‌گویند: چخ! اِخسَ، خفه شوید. حرف نزنید. یادتان هست یك كسی حجاب داشت مسخره‌اش كردید. یك كسی نماز خواند مسخره‌اش كردید. در عروسی رفت نماز بخواند، حالا شیخ نشو، بنشین حالا امشب عروسی است. گفتیم بابا این لباس، این مقدس بازی‌ها را ول كن. برویم مكه، پولم را به این عرب‌ها بدهم. هرجای دین را گفتند، متلك گفتید. كسانی كه متلك بگویند، راه خدا، قانون خدا، بندگان خدا را، روز قیامت می‌گوید: اِخسَ، یعنی چخ! این دادگاه قیامت است.

خدایا ما را جزء غافلین قرار نده. خدایا ما را از آنها كه روز قیامت استمداد كنند قرار نده. قبل از مرگ ما را ببخش.

«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در سخن امام كاظم (علیه السلام)، شناخت چه كاری مقدم شمرده شده است؟

1) شناخت نعمت‌های خدا

2) شناخت خواسته‌های خدا

3) شناخت عوامل خروج از دین

2- بر اساس آیات سوره زلزال، چه چیزی در قیامت گواهی می‌دهد؟

1) زمین

2) آسمان

3) زمین و آسمان

3- آیه 14 سوره اسراء به چه امری اشاره دارد؟

1) حسابرسی فرشتگان

2) حسابرسی وجدان

3) گواهی دادن اعضاء

4- مهم‌ترین خواسته دوزخیان در قیامت چیست؟

1) مرگ و نیستی

2) ورود به بهشت

3) بازگشت به دنیا

5- بر اساس آیه 38 سوره اعراف، عذاب چه كسانی دو برابر است؟

1) پیشوایان گمراهی

2) پیروان گمراهی

3) هر دو مورد

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3475

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.