Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87
امام حسین (ع)، تولد – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

امام حسین (ع)، تولد

موضوع: امام حسین(ع)، تولد
تاریخ پخش: 4/3/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

الحمدللّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

ما شب جمعه‌ای را در پیش داریم که مصادف است با تولد امام حسین(ع) و در وقتی فیلم پر و پخش می‌شود که هر روزو شب روزنامه‌ی ما خبرهای رادیو و تلویزیون ما خبر از پیروزی انقلاب می‌دهد و باید بحثمان در زمینه‌ای باشد که قیام امام حسین در آن باشد به مناسبت روزهای تاریخی رزمندگان حرف داشته باشد، به مناسبت روز پاسدار، ماه شعبان حرف داشته باشد ضمناً از درسهایی از قرآن هم خارج نشویم. از همه گذشته امامان ما کمتر شناخته شده‌اند هدفشان، مکتبشان.
در این برنامه یک خرده درباره‌ی حکومت ایده آلی که علت و انگیزه‌ای که امام حسین (ع) قیام کرد و پیروزی رزمندگانمان و این روزهای تاریخ ساز می‌خواهیم صحبت کنیم.
1- در اسلام، مقام بالاتر، مسئولیت سنگین‌تر
اما اسلام، اسلام می‌فرماید: حکومت، مقام حکومت در اسلام اگر انسان حکومت را می‌خواهد، قدرت را می‌خواهدبرای اینکه بتواند کار بکند، زمان طاغوت هر کس دنبال ریاست می‌رفت برای خاطر خوشگذرانی بود، چون هر کس رئیس‌تر است، خوشگذران‌تر است. در جمهوری اسلامی هر چه مسئولیت بیش‌تر می‌شود از خواب کاسته می‌شود وبر فشار افزوده می‌شود تا حدی که انسان را از طاقت می‌اندازد و به قول شهید رجایی در جمهوری اسلامی کسی مسئولیت را قبول کند که یا عاشق باشد یا دیوانه، سوم هم ندارد.
قرآن می‌فرماید «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» (قصص/83) آیه جالبی است، این بهشت را قراردادیم برای کسانی که اراده بزرگی نداشته باشند، نخواسته باشند بزرگ بشوند. بهشت مال کسی است که در قلبش میل به بزرگ منشی وجود نداشته باشد. حدیث داریم، بوی بهشت به مشام کسی که مثقالی از تکبر داشته باشد نمی‌رسد. یک آیه‌ی دیگر داریم که حضرت سلیمان می‌فرماید: خدایا «هَبْ لی‏ مُلْکاً» (ص/35) به من سلطنت بده. دو سه تا آیه هست پهلوی هم می‌گذاریم نتیجه گیری می‌کنیم. آیه اول می‌گوید بهشت مال کسی است که نخواسته باشد تو جامعه بزرگ بشود. آیه دیگر داریم پیامبر بزرگوار حضرت سلیمان (ع) می‌گوید: خدایا به من سلطنت بده. آیا حضرت سلیمان می‌خواهد بزرگ منشی کند؟ ! اگر خواسته باشد بزرگ منشی کند خدای نخواسته، با این آیه جور در نمی‌اید. بهشت مال کسانی است که اهل بزرگ منشی نیستند. پس چرا پیغمبر گفت به من ملک و سلطنت بده، پس معلوم می‌شود مقام و حکومتی که حضرت سلیمان می‌خواهد نمی‌خواهد برای این که خودنمایی کند. می‌خواهد که از این ملک وسلطنتش قدرت بگیرد و از قدرتش بتواند دیگران را به حق دعوت کند، لذا می‌بینیم وقتی سلیمان قدرت پیدا کرد به خانمی که رهبر یک کشور بود و خط فکریش منحرف بود گفت «وَ أْتُونی‏ مُسْلِمینَ» (نمل/31) باید مسلمان شوید و بیایید پیش من، حضرت سلیمان چون سلطنت داشت به کافر گفت بیا اما حضرت موسی چون چوپان بود و سلطنت نداشت خداگفت «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْن» (طه/24) تو برو، کسی که چیزی ندارد باید برود. کسی که زور دارد به او می‌گوید: تو بیا، پس اگر یک کسی زور خواسته باشد برای این که به قدرت‌های در غیر خط نفوذ کند این زور اشکالی ندارد، مثل پول است. شخصی آمد خدمت امام گفت من دنبال پول می‌روم، امام فرمود: پول گیرت بیاید چه می‌کنی؟ گفت مهمانی می‌دهم، به بابا و مادر و خواهر و برادر می‌دهم، حج می‌روم، افطاری می‌دهم، سوغاتی می‌دهم، هدیه می‌دهم. خیلی خوب می‌دوم، خیلی خوب پول گیر می‌آورم، خیلی خوب خرج می‌کنم. امام فرمود این دنیا نیست، این آخرت است. آن پولی بد است که می‌خواهد تکاثر کند «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» (تکاثر/1) می‌خواهد جمع کند، می‌خواهد پس اندازش زیاد بشود. هدفش این باشد که خودش سرمایه دار بشود. پولی که بر اساس تکاثر باشد بد است اما پولی که گیر بیارم خرج کنم بدنیست. مقام و حکومت چگونه است؟ مقام و حکومت اگر «یرید علواً» اگر انسان سلطنت می‌خواهد تا همه پیش پایش بلند شوند کرنش کنند. اگر هدفش «علو» باشد این بد است «هَبْ لی‏ مُلْکاً» خدایا به من سلطنت بده و در سایه‌ی سلطنتش گفت «وَ أْتُونی‏ مُسْلِمینَ» یعنی وقتی زور داشت به آن رهبر گفت تو باید بیایی این جا. موسی چون سلطنت نداشت، یک چوپان بود خدا می‌گوید «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْن» تو باید بروی. خلاصه آن چه که ارزش می‌دهد به کارها هدف است این مقام را من می‌خواهم برای اینکه وضع زندگیم بهتر بشود یا این مقام را می‌خواهم که بتوانم کار بکنم.
امام علی(ع) بیانی دارد «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ»(نهج ‏البلاغه، خطبه 131) خدایا تو می‌دانی قیام من علیه حکومت یزید برای این نیست که حکومت را از دستش بگیرم، خودم شاه بشوم. مبارزه با طاغوت برای این نیست که عکس شاه را بردارند عکس من را بزنند. من قیام می‌کنم و مبارزه با طاغوت هم می‌کنم، اما خدایا تو می‌دانی که به خاطر رقابت نیست. در این زمینه چند تا جمله بگویم.
2- حکومت از دیدگاه حضرت علی (ع)
امیرالمؤمنین حاکم بود، اما خودش می‌فرماید: می‌گوید: می‌دانید من چراحکومت را دست گرفتم؟ «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ»(نهج‏ البلاغه، خطبه 3) شما جمع شدید گفتید، رأی دادید من مجبور شدم. اگر شما جمع شدیدمن برایم مسئولیت پیش می‌اید. خوب نیست انسان دنبال مسئولیت برود، اما اگر شما آمدید گفتید علی جان تو باید رهبر بشوی، خوب من که از طرف خدا رهبر هستم، منتها اگر شما آمدید وظیفه‌ی من وظیفه‌ی دیگری می‌شود. یا درنهج البلاغه می‌خوانیم«وَ اللَّهِ مَا کَانَتْ لِی فِی الْخِلَافَهِ رَغْبَهٌ»(نهج‏ البلاغه، خطبه 205) به خدا قسم در خلافت و رهبری و سرپرستی و حکومت برشما رغبت و میلی در من نیست. قسم می‌خورد که هوس رئیس شدن ندارم. در جایی دیگر می‌فرماید «وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ ِیمَ ّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً»(نهج‏ البلاغه، خطبه 33) به خدا قسم کفشم از سلطنت، همین کفش پاره‌ی من که هیچ ارزش ندارد ازسلطنت بیش‌تر ارزش دارد. میلی به سلطنت ندارم.
در جایی دیگر می‌فرماید «وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَیَّ خَاصَّهً»(نهج‏ البلاغه، خطبه74) به خدا قسم اگر راه مسلمان‌ها ادامه پیدا کند، اگر سیستم، سیستم درستی باشد من راضیم گرچه همه مردم علیه من، یعنی من اگر داد می‌زنم نفع شخصی و ضرر شخصی را در نظر نمی‌گیرم، خودم مطرح نیستم. درجایی دیگر می‌فرماید: خواهش می‌کنم حالا که من خلیفه‌ی شما شدم، تعریف و تملق بی جا نکنید. در جایی دیگروقتی مردم مقابل علی بن ابیطالب روی خاک می‌افتند می‌فرماید «مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ»(نهج‏ البلاغه، حکمت37) این چه کار غلطی است شمامی کنید. چرا وقتی به رهبر می‌رسید پایش را می‌بوسید. من اجازه نمی‌دهم که شما پای من را ببوسید. در جایی دیگرمی فرماید: به خدا من حق وتو برای خودم تعیین نکردم «أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا»(نهج ‏البلاغه، خطبه175) هر کاری که می‌گویم نکنید قبلاً خودم نکردم، هر کاری که می‌گویم بکنید اول خودم انجام می‌دهم. من از سلطنت حق وتو نمی‌خواهم. این‌ها خطوط کلی سیاست حکومت اسلامی است.
همه‌ی مردم اگر به شخص من بد می‌گویند اگر مسئله مسلمان‌ها می‌گذرد بگذرد من حرفی ندارم اگر گرفتاری، اگر مسئله شخصی من است، من مسئله نیستم. اگر شما نمی‌آمدید دور من، من حکومت را قبول نمی‌کردم. به خدا قسم هوس ندارم. من راتعریف نکنید، در برابر من روی خاک نیفتید. حق وتو برای خودم تعیین نکردم. از این جملات که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در خطبه‌های، 131، 205، 133، 126، در نامه و در خطبه 216، مکرر می‌فرماید. من قیام می‌کنم، دادمی زنم، اما هدفم خودم نیستم، چه می‌فهمیم؟ این حکومت و مقام در، . . . بله اگر انسان خواسته باشد از مقامش استفاده خوب بکند آن حسابش جداست.
این حکومت در اسلام که باید، . . . واقعش این است و دلیلش هم این است، اگر یک کسی خودش را کاندیدا می‌کند برای یک منطقه‌ای بعد می‌بیند یک کس دیگری است، بینی و بین الله، او بهتراست این جا اگر باز تلاش کرد که نه ما اگر عقب نشینی کنیم مردم خواهند گفت فلانی عقب نشینی کرد، رقیب ماخواهد گفت فلانی را وادار کردم کنار کشید، حالا که تا این جا آمدیم برویم تا آخر کار نگویید فلانی عقب کشید. اگر این مسائل مطرح باشد این معنایش این است که حکومت را برای حکومت می‌خواهد و قیام امام حسین هم همین طور، خود امام حسین مکرر در سخنانش فرمود: قیام من برای کشورگشایی نیست. همین رهبر عزیز انقلاب، اگر مردم خودشان روی پای خودشان بمانند یک جوری که بتوانند گلیم خودشان را از آب بکشند، ایشان باز تشریف می‌آوردقم و باز همان درس طلبگی را خواهد داد. مسئله‌ای نیست برای ایشان که حکومت را داشته باشد یا نه.
رادیو بغدادخیال می‌کند خودش رژیم صدام است، آن هم مثلاً می‌گذارد رژیم چی؟ رژیم چی نیست. مسئله مسئله‌ی اسلام است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: والله قسم آب بینی بزغاله از سلطنت بهتر است. سلطنت برای من پست‌تر از آب بینی بزغاله، آب عطسه بزغاله است. یعنی می‌دانید، آن‌ها رفتند بالا، کسی که رفت بالا واقعش همینطور است. ما که پایین هستیم تو زمین سر خانه صد متر، صد و بیست متری خواهر و برادر دعوا می‌کنند اما یک کسی سوار هواپیما بشودبرود بالا می‌بیند همه‌ی شهر در نزد او قوطی کبریت شد. کسی که رفت بالا هر چه برود بالا زمین پهلویش کوچک ترمی شود. آن‌ها رسیدند به جایی که لذتشان جایی دیگر است «الهی اذقنا حلاوه مناجاتک» دو رکعت نماز شب با توجه رابه همه سلطنت نمی‌دهد.
3- سلطنت اگر برای اقامه حق باشد ارزش دارد
بله مگر این که سلطنت وسیله‌ی اقامه‌ی حق بشود. حقی زنده بشود، این ارزش دارد. این به مناسبت قیام امامان ما و لذا امامان ما دنبال سلطنت هم می‌رفتند، دنبال قدرت هم می‌رفتند. حضرت یوسف خودش آمد دنبال قدرت، گفت «اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف/55) من را رهبرم کن. مسئله‌ی بودجه و مالیات مملکت را به من بسپار«إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ » اگر بودجه مملکت دست من باشد من خوب می‌توانم کنترل کنم و اداره کنم. اگر یوسف خودش رالایق می‌داند باید دنبال کار برود. حضرت ابراهیم گفت: خدایا مؤمنین می‌گویند «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) خدایا ما را امام ورهبر کن مسئله حکومت آدم دنبالش برود باید به قلبش مراجعه کند هدفش چیست؟ روز سپاه پاسداران روز تولد امام حسین (ع) روزی که پیروزی را به چشم خودمان دیدیم، تاریخ ایران و این حماسه باید نوشته بشود. باید نوشت این جوان‌هایی که رفتند جبهه چقدر جوان هستند و این‌ها هدفشان چیست؟ بعد یک سنجش افکار بشود که چند درصدجوان‌ها را معنویت، چند درصد را اخلاق، چند درصد را علم فرستاد. آن وقت فرق بین علم و عمل در این جا کاملاً روشن بشود. روشن بشود این جوانی که رفته خونش را در جبهه می‌دهد، این برادری که آمده پاسدار شده است، این بسیجی که شب‌ها تو خیابان می‌گردد، تو کوچه‌ها یک خرده نان خالی می‌خورد و حفاظت می‌کند از مملکت، عاملی که او را به این صورت در آورده چیست؟ پول است، سواد است، شعار است؟ چیست؟ و اگر سنجش بشود نیروی ایمان حساب شده است. یک قدری زور ایمان روشن می‌شود.
قرآن در باره‌ی زنده کردن تاریخ و توجه به تاریخ چیزهای بسیاری گفته است. ما در باره‌ی تاریخ جملات زیبایی می‌توانیم بگوییم. می‌توانیم بگوییم تاریخ ضبط صوت است. تاریخ حلقه‌ی بین دیروز و امروز است. تاریخ آینه است. باید تاریخی برای ایران نوشته بشود. این تاریخ‌هایی که تا حالا تو دبیرستان‌های ما گفته شده این هیچ نقش سازندگی نداشت. پایتخت ناصرالدین شاه کجا بود؟ هیچ ربطی به زندگی ما ندارد. اما عامل پیروزی جنگ ایران چه بود؟ اصلاً خود امام باید تاریخ بشود. زندگی امام باید تاریخ بشود، کتاب درسی بشود و زندگی صدام هم باید تاریخ بشود. اراده خدا در این که می‌خواهد حق را پیروز کند، ماوقتی تاریخ جنگ ایران و عراق را نوشتیم و جزء کتاب‌های درسی شد، آن وقت روشن خواهد شد که وقتی خدا توقرآن می‌گوید «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» (قصص/5) ما بنا داریم روز مستضعفین داشته باشیم.
4- حکومت مستضعفان در قرآن
همان طور که آیت الله منتظری پیش از این فرمودند، بنا است مستضعفین یک روزی داشته باشند. بنا است خداوند مستضعفان راحاکم کند. منتها مستضعفان مؤمن، این‌ها با هم قاطی نشود و چپی‌ها یک شعاری دارند، می‌گویند یک زمانی بالاخره حکومت دست کارگرها خواهد افتاد. نظام، نظام سوسیالیستی، حکومت کارگری، بعد می‌گویند شما مسلمان‌ها هم که می‌گویید حکومت مستضعفان، مستضعفان همان کارگران، پس ما شعارمان حکومت کارگری است. شما هم شعارتان حکومت مستضعفین است. پس مسلمان‌ها و مارکسیست‌ها تقریباً با هم یکی هستند! نخیر یکی نیستند. ما نمی‌گوییم هر کس مستضعف است، ما می‌گوییم مستضعفانی که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» (مائده/9) مستضعفی که «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» هم باشد. ما آیه داریم، مستضعفان حاکمند، اما آیه‌های دیگر هم داریم «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) مستضعفانی که متقی باشند «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‏» (طه/132) نه حکومت کارگری مستضعفی که متقی باشد و در فرهنگ ما مستضعف کسی نیست که حقوقش کم است. مستضعف ممکن است پول زیادی هم داشته باشد اما از نظر فکری مستضعف باشد. اکثرمواقع که قرآن کلمه‌ی مستضعف را به کار برده است، مواردی است که استضعاف، استضعاف فکری است نه استضعاف مادی. شما مستضعف را کارگر می‌دانید، آن هم بعد مادی فقط، ما مستضعف را مستضعف مادی و معنوی می‌دانیم با هم و بیش‌تر توجهمان به مستضعف معنوی است. دوم، سوم، مستضعفانی حاکم بر جامعه خواهند شد که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‏» باشد، علی‌ای حالٍ پس ملاک حکومت کارگری با حکومت کارگری مسلمان‌ها حسابشان از هم جداست. منتها این است که امام رضا (ع) فرمود: اگر مردم حقایق ما را بفهمند، خودشان عاشق اسلام می‌شوند. ما کسی را سراغ نداریم تو ایران، حد اقل اینطور بگوییم که بهتر باشد. به کسی شاید برنخوریم که ایشان با اسلام بد باشد و اسلام را شناخته باشد. امام رضا(ع) می فرماید: بسیاری که با اسلام میانه‌ای ندارند، توجهی به اسلام ندارند. امام رضا فرمود: شما سعی کنید اسلام را معرفی کنید، اگر اسلام معرفی بشود مردم عاشق اسلام می‌شوند. اسلام شناخته شده نیست.
تاریخ روز سوم شعبان، روز پاسدار این روزها باید زنده بشود، احترام بشود، احترام به شخصیت بشود. قدردانی از زحمات بشود. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‏ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَوَاءٍ»(نهج ‏البلاغه، نامه 53) خوب و بد نباید پهلوی تو یک جور باشد. خوب‌ها را تشویق کنید. اگر من هر کس که خوب ورزش کرد تشویق کردم، هر کس خوب درس خواند تشویق نکردم قهراً میدان ورزش از کتاب خانه جمعیتش بیش‌تر می‌شود. و اگر خواستید میدان ورزش که شلوغ است، کتاب خانه هم شلوغ بشود باید تشویق از مطالعه هم بشود. باید ما به خاطر این حماسه‌هایی که پاسدارها به وجود آوردند، روز پاسدار داشته باشیم. پاسداری که شب عروسی، عروسی نمی‌کند و به همسرش می‌گوید من معذورم، من نمی‌خواهم با شما عروسی کنم، برای این که می‌خواهم فردا، پس فردا بروم جبهه، می‌خواهم اگر رفتم جبهه و شهید شدم تو دختر باشی و دست نخورده. اگر دست خورده هم باشند ذلتی برای ایشان نیست نه ذلت نیست که افتخار هم هست. خود شهید با یک خمپاره، با یک گلوله، با یک حادثه، یک دقیقه، نیم ساعت، یک ربع، یک روز، جان می‌دهد، دو دقیقه گاهی از دنیا می‌رود اما زن شهید است که عمری باید پای شهید بسوزد و بچه‌های شهید را تربیت کند.
5- خطر دزد فکر از دزد خاک بیشتر است
بنابرین زنان شهدا زجرشان و صبرشان و تحملشان و اجرشان از شهیدها کم ترنیست. اما آن سپاهی با همه‌ی ارزش که زن شهدا دارند در عین حال آن سپاهی چنین گفت، گفت می‌خواهم تو از من بچه دار نشوی، اگر من رفتم جبهه، آن جوانی که شب عروسی ازدواج نمی‌کند حق است که انسان یک روزی به نام روز پاسدار برایش در نظر بگیرد و چه بهتر که پاسدارش روز امام حسین باشد. منتها مسئله‌ای که هست این است که باید به پاسدارها و برادران بسیج و عشایر به همه بگویند که همینطور که شما پاسدار مرز بودید، همینطور که عراقی‌های متجاوز را از مرز ایران بیرون ریختید، افکار متجاوز غیر اسلامی را هم باید از مرز افکار بیرون بریزید، چون دزد فکر از دزد خاک خطرش بیش‌تر است. دزد خاکی آمدنش پیداست ولی گاهی دزد فکری پیدا نیست. آدم یک فکرغیر اسلامی را ممکن است در ذهنش باشد و توجه هم به آن نداشته باشد. پاسداران ما بعد از آن که پیروز شدند تازه اول کارشان است. بسیج حالا که پیروز شدند تازه اول کارشان است، چون اگر یادتان باشد من گفتم اصلاً فراغت دراسلام نداریم که خوب الحمدلله جنگ پیروز شد، خوب حالا که جنگ پیروز شد چه؟ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/6) با این همه شهید دادن آسانی است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/5) به درستی که با این همه مجروح دادن به پیروزی خواهیم رسید اما حالاکه به پیروزی رسیدید الحمدلله «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (انشراح/7) حالا که فارغ شدی از جبهه و جنگ «فَانْصَبْ» یعنی باید کار نوشروع کنی«فَانْصَبْ» را در تفسیر معنا کرده‌اند یعنی «أتعب نفسک فی العباده»(بحارالأنوار، ج‏81، ص‏211) کار نو پاسداری از افکار اسلام است. . بعضی ازمجله‌ها و قلم‌های مسموم در وقتی که جنگ حاد می‌شود و حاد شده بود و حاد شده، خیلی از قلم‌ها و روزنامه‌ها زدندگاراژ. اما ممکن است بعد از این که آب از آسیاب بیفتد دو مرتبه قلم‌ها شروع بشود، آن وقت شما باید پاسدار باشید، کما این که کلمه‌ی پاسداری که من می‌گویم در روایت آمده است. امام می‌فرماید: علما هم پاسدار هستند منتها پاسدارمرز داریم که ارتش است و پاسدار فکر داریم که علما هستند. همین طور که ارتش و بسیج و سپاه اگر غیر ایرانی آمد، خاک را حفظ می‌کنند، علما هم اگر فکر غیر اسلامی آمد فکر غیر اسلامی را برطرف می‌کنند و ما باید خودمان رامسلح کنیم به برهان، به استدلال، به موعظه حسنه، به جدال احسن، «ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَن» (نحل/125) استاد اخلاقی داشتیم برای ما درس می‌گفت، یکی از خاطراتی که نقل می‌کرد این بود:
6- یک خاطره از استاد اخلاق
می‌گفت شیخ مرتضی انصاری(از علمایی است که صد سال پیش، از علمای مهم نجف بوده است و از صد سال پیش تا حالاهمه‌ی فقهای ما از او استفاده کرده اند) می‌گفت ایشان را می‌خواستند مرجع تقلید کنند. ایشان گفت: ما در جوانی درسال‌های قبل با فلانی هم دوره بودیم و آن زمانی که با هم بحث می‌کردیم او از من بهتر می‌فهمید بروید رهبری وریاست را بدهید به فلانی، گفتند نیست، گفت شمال، مازندران، رشت، بروید آن جا او را پیدا کنید. رفتند آن منطقه گفتند شما همشاگردی شیخ مرتضی انصاری بودید و الان رهبری و مرجعیت به ایشان رسید، ایشان گفتند شما چندسال پیش که با هم بودید شما قوی‌تر بودید. ایشان گفت بله من آن زمان از او قوی‌تر بودم ولی من الآن چند سال آمده‌ام در یکی از شهرهای ایران ساکن شده‌ام و ایشان چند سال است تو حوزه است، اگر هم من قوی‌تر بودم این چند سالی که ایشان در حوزه است ایشان حتماً حالا از من فعلاً جلوتر است. پس بروید مرجعیت را بدهید به او. اگر مسئله خدا شدچنین می‌شود. مردان خدا وقتی به هم می‌رسند.
ما داشتیم افرادی را که علمایی بودند که وقتی می‌آمدند هر کدام جلوبودند تو مسجد او اول می‌ایستاده است و نماز می‌خوانده، اینطور نبوده که مثلاً فرض کنید که نه چون این این جامی ایستد من هم می‌روم مسجد فلان. یک سری رقابت‌ها اگر کم بشود. خلاصه خیلی از کارها ریشه‌ی رقابتی دارد. به امید روزی که این سری مسائل حل بشود. من متأسفم از این که سنم کم است و سوادم کم است و نمی‌توانم یک سری حرف‌ها را بزنم. جرأتش را هم ندارم. امیدوارم همینطور که همه مشکلات به دست رهبر انقلاب حل شد، بعضی ازمشکلات خودمانی هم حل بشود.
7- امام زمان خیلی از مسجدها را خراب می‌کند
یک حدیث می‌خوانم از این حدیث هر چه می‌خواهید بفهمید، بفهمید. امام زمان (ع) که بیاید، خیلی از مسجدها را خراب می‌کند. می‌گوید با بودن آن مسجد نیازی به این مسجد نیست. تو یک خیابان دو تا مسجد لازم نیست. این محله‌ی بالا و محله‌ی پایین و حیدر نعمتی‌ها سر از خدا در نمی‌آورند. سر از این هیئت و آن هیئت، سر از شرک و توحید در می‌آورد. یکی از ثمرات انقلاب همین بود که از مسجدها کار کشیده شد. مایک مسجد یک میلیونی گاهی ساخته می‌شد، یک میلیون را اگر بگذاریم بانک نمی‌دانم روزی چقدر سودش است، یک مسجد یک میلیونی را زمان طاغوت چند نفر تویش می‌رفتند نماز می‌خواندند؟ بیست نفر پیرمرد. از ثمرات انقلاب این بود که از این ساختمان‌ها حداقل الان مسجد ما احیا شد. البته نمی‌خواهم کارهای مقدس را با خط کش نامقدس مادیت بسنجم یا نمی‌خواهم کارهای مقدس را با ملاک غیر مقدس اندازه گیری کنیم ولی واقعیتش این بود. امام زمان (ع) که می‌آید خیلی از مسجدها را خراب می‌کند.
بله حالا آن سود بانک را ان شاءالله جمهوری اسلامی کم کم و به تدریج حل می‌کند. ببینید اسم سود بانکی را آوردیم، ما داریم به سوی اسلام می‌رویم. یکی از اشکالاتی که بعضی از مردم می‌کنند، (آخر نامه زیاد برای من می‌آید) اشکالات علمی، اجتماعی، اقتصادی، گله‌ها، انتقادها، تشکرها، همه چیزی تو این نامه‌ها هست. ما این نامه‌ها را گاهی که فرصت می‌کنیم می‌خوانیم، همه چیزی تویش هست. یک جواب کلی باید به این مردم عزیز ایران داد. داریم می‌رویم رو به اسلام، این را یادتان نرود. این‌ها خیال می‌کنند تمام کارها صددرصد اسلامی است. می‌گویند پس چه حکومت اسلامی است؟ من خود با چشم خودم دیدم که یک نفر تو فلان اداره رشوه گرفت. من دیدم که فلانی تبعیض قائل شد. من دیدم که فلان جا نور چشم بازی شد. آقا داریم می‌رویم رو به اسلام، نه که حالا صد در صد همه‌ی کارهای ما اسلامی است،
نشانه‌های این که ما مسلمانیم، هر وقت تو صف نانوایی نانوا خارج از نوبت به تو نان داد و شما غصه خوردی مسلمانی! ولی فعلاً همه این‌ها که تو صف هستند اگر نانوازودتر به او نان بدهد تشکر می‌کند، می‌گوید قربان دست هایت بروم که حق این‌ها را از بین بردی. نشانه‌ی این که شماچه وقت مسلمان هستی این است که هر وقت دیدی نانوا خارج از نوبت به شما نان داد و شما را غم گرفت که چرا دریک حکومت اسلامی تبعیض قائل می‌شوند نان خمیر را می‌دهد به او، نان تمیز را می‌دهد به شما، نان بِرِشته را، اگر غصه خوردی، معلوم می‌شود مسلمانی و فعلاً می‌خواهیم این چنین بشویم. نشانه‌های مسلمانی را بگویم. اگر شما یک جایی نشستید دو سه تا بچه‌ی کوچولوتر از خودت آمد پهلویت نشست، عارت نشد که این دیگر کی است آمده پهلوی ما نشسته، این‌ها کی هستند آمدند پهلوی ما نشسته‌اند. اگر کنارت بزرگ و کوچک بنشیند در روحت اثرنگذاشت، آن وقت تو مسلمانی، ان شاءالله جمهوری اسلامی هم صد درصد تأییدت می‌کند. می‌خواهیم این چنین بشویم. فعلاً این مقدمه است که الحمدلله یک خرده آنها سدها شکسته.
یکی از این شخصیت‌های مهم پاسداری دارد، ایشان رفته یک جایی سخنرانی بکند محافظش بعد از سخنرانی او گفته است این حرف‌ها چه بود زدی؟ حرف‌های خوبی نبود، مطالعه کن حرف حسابی بزن. بعد رفته یک جای دیگرسخنرانی بکند محافظش به او می‌گوید این جا هم می‌خواهی همان حرف‌های آن جا را بزنی؟ حواست را جمع کن. این بلند شده تلفن کرده به سپاه پاسداران، گفته بابا این کی است محافظ ما کرده‌اید؟ آخر ما که نمی‌رسیم مطالعه کنیم، مجبوریم یک بحثی که این جا گفتیم آن جا هم بگوییم. این دنبال سر ما افتاده که نمی‌دانم فلان. . . این مقدار شده، الحمدلله که یک محافظ به یک شخصیت مهم مملکتی اینطور خودمانی صحبت می‌کند. حالا تا این که امام رضا ع باهم دور یک میز بنشینیم و دور یک سفره و مثل پیغمبر که نانش را نصف می‌کرد، نصفش را انس می‌خورد و نصفش راخودش، هنوز به مقام پیغمبر و امام رضا نرسیده‌ایم ولی از زمان شاه یک دو هزار فرسخ جلو افتاده‌ایم، ولی خوب به حضرت مهدی نرسیده‌ایم.
زمان حضرت مهدی وقتی است که دخترهای تو خانه به قدری(حدیث است) مطالعات اسلامی داشته باشند که اگر یک دعوایی تو جامعه رخ داد، دخترهای تو خانه بفهمند که از نظر حقوقی، حقوق اسلامی، حق با کدام یک از این دوتاست. یعنی آن قدر اطلاعات اسلامیش بالاست، هنوز بسیاری از دخترها و پسران ما وقتی می‌گویی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) هنوز ترجمه‌اش را بلد نیست. و عمری از این خیابان «غیرالمغضوب» می‌رود آخرش هم، اسم این خیابان را یاد نگرفته است. حالا ما اسم ربا می‌بریم، اسم بانک می‌بریم نگوید هنوز هم بانک فلان است. می‌خواهیم خوب بشویم و همین مقدار ارزش دارد، چون قرآن تعریف افراد را که می‌کند نمی‌گویداین‌ها آدم‌ها خوبی هستند، می‌گوید «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» (توبه/108) یعنی اینها علاقه دارند آدم خوبی بشوند. همین مقداری که علاقه دارند خوب بشوند ارزش دارد. تعریف مسجد پیغمبر را می‌کند، می‌گوید در مسجد پیغمبر آدم‌هایی است که می‌خواهند خوب بشوند. همین که انسان بخواهد خوب بشود ارزش دارد. لذا سؤال‌های زیادی می‌شود. چند روزپیش جامعه‌ی مدرسین بخش انتشاراتش رفته بودم. دیدم که نامه از جوان‌های کشور آمده که می‌گویند، خون شهدای ایران و انقلاب ایران، ما را متوجه اسلام کرده است. حالا می‌خواهیم ببینیم اسلام چه دارد؟ لطفاً یک جزوه‌هایی، یک کتابهایی بفرستید آن قدر در خود ایران سؤال زیاد است که راه خودسازی چیست؟ بهترین کتابی که ما را تکان می‌دهد چیست؟ چه کنیم که در نماز حواسمان جمع باشد، این پیداست که ایران می‌خواهد خوب بشود وهمین گام‌هایی که برمی دارد و رشدی که پیدا کرده و الی آخر.
بگذریم، ممکن است سپاه ما، ارتش ما، بسیج و عشایرما از جنگ فارغ بشود و فارغ هم می‌شود ان شاءالله اما مسئله‌ای که مهم است این است که بعد از پاسداری از مرزایران، مرز اسلام، باید پاسداری از فکر اسلامی بکنیم و پاسداری از فکر اسلامی مهم است. دشمنان فکر شناخته شده نیستند.
حدیث داریم «کَمْ مِنْ ضَلَالَهٍ زُخْرِفَتْ بِآیَهٍ مِنْ کِتَابِ اللَّه»(المحاسن، ج‏1، ص‏229) اما می‌گوید چه بسا حرف‌های گمراه کننده‌ای که با یک آیه قران این حرف‌ها طلا کاری شده است. روزنامه‌ها دیدید که چه بود؟ «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) این آرم روزنامه بود«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ» (الرحمن/8-7) چه بسا حرف‌هایی است که بینی و بین الله خوب نیست امازینت شده است به آیات. اقتصاد اسلامی، اخلاق اسلامی، ایدئولوژی اسلامی.
8- امام حسین بیشتر مرزبان فکر بود
بنابراین پاسداران، روز پاسدار است روز تولد امام حسین است. امام حسین (ع) پنجاه و هفت سال مرزبان فکر بود و یک روز عاشورا با شمشیر جنگید. آخرشما در خط امام حسین هستید دیگر. امام حسین ساعات عمرش را تقسیم کنید. ساعاتی را که امام حسین برای رشدمردم روایت‌ها، سخنان، دعاها، نصیحت‌ها، ساعاتی را که امام حسین برای بالا بردن فکر اسلامی مصرف کرد وساعاتی را که امام حسین با شمشیر جنگید. ساعاتی که امام حسین با شمشیر جنگید به مراتب کمتر از ساعاتی است که امام حسین با قلم و فکر و بیان به جنگ مخالفین رفت، پس شما که پاسدار اسلام هستید و امام حسین رهبرشماست الحمدلله، باید همینطور که ایام جنگ موقت است. الحمدلله تمام شده ولی باید خودتان را آماده کنید برای پاسداری از فکر اسلام امیدواریم به خون امام حسین، همینطور که امام حسین اشکش و بیانش و جملاتش و سخنانش و شمشیرش از اسلام حمایت کرد شما نیز هم گلوله هایتان، هم فکرهایتان هم قلم هایتان، هم اخلاقتان و هم روابط‌هایتان امام حسینی باشد إن شاءالله.
و خدا را شکر می‌کنیم که ما تابع حسین هستیم و این هم که روز عاشورا می‌گوییم حسین، حسین، معنای آن این است که مکتب ما حسین است. چون چپی‌ها اصول دینشان سه تا است، خوراک، پوشاک، مسکن. شما روز عاشورا می‌گویی حسین، حسین، حسین، یعنی چه؟ یعنی نه خوراک، نه پوشاک، نه مسکن. امام حسین روز عاشورا خوراک نداشت، چون آب خوردن هم نداشت. چون خیمه‌اش را آتش زدند. اما زیر بار ذلت نرفت و شما که می‌گویید حسین، حسین، حسین یعنی خوراک را گرفتید در محاصره‌ی اقتصادی پوشاکم را هم بگیرید مسکنم را هم بگیرید، اما به آمریکا بله نمی‌گویم. امام حسین (ع) خوراک و پوشاک و مسکن نداشت ولی زیر بار ذلت نرفت، ما هم در خط حسین هستیم و روز سپاه، روز تولد امام حسین است و باید شما پیشگام این نهضت باشید و هر سختی را بچشید. انشاءالله کما این که چشیدیم و محاصره اقتصادی به ما نزد ولی ما نه نگفتیم.
خدا را شکر که این امت و این رهبر و این مکتب را داریم

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1496

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133