والدین – 2

موضوع: والدین – 2
تاریخ پخش: 71/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

گرچه بحثمان در خدمت پرسنل و دانشجوهای عزیز است ولی این موضوع بحثمان ادامه بحث قبل است که یک بحثی داشتیم ناتمام بود و بعد هم که پخش شد سفارش کردند که این بحث، بحث مفیدی است ادامه بده، مبتلا به است و آن بحث حقوق والدین است.
1- اهمیت بحث مسائل خانوادگی
مسائل خانوادگی در دنیا مهمترین مساله است، در بعضی از کشورهای اروپایی یک همه پرسی کرده‌اند، مهمترین مشکل شما چی است؟ آنها مشکل آب و برق و تلفن و گاز و آسفالت و بهداشت و اینها نداشته‌اند، گفتند مهمترین مشکل ما گسستن نظام خانواده است. چون وقتی مرد آزاد بود هر کاری می‌خواهد بکند، زن آزاد بود، آزادی جنسی، شب که می‌رود خانه نمی‌داند خانمش خانه هست یا نیست، خانم هم نمی‌داند امشب شوهرش می‌آید یا نمی‌آید چون آزادی است و این آزادی‌هایی که هست نظام خانواده را از هم گسسته.
مشکل مسائل خانوادگی مشکل ساده‌ای نیست بیشترین کسانی که نامه به ما می‌نویسند، با این که خوب، من مسئول مسائل خانوادگی نیستم، ولی بیشتر نامه‌ها که می‌آید، بیشتر مسائل خانوادگی است. مادر و فرزند، دختر و پدر، خواهر و برادر، زن و شوهر، عروس و مادرشوهر، بعضی مسائل همسایگی، بعد مسائل فرهنگی است، این عمومی است، آن وقت مسائل اقتصادی فشارش روی مردهاست. حالا درآمد کم است، تورم مشکل است، یکسری مشکلات یک قشری را اذیت می‌کند ولی مشکلات خانوادگی همه را با هم، یعنی حتی در یک خانواده‌ای که وضعش میزان نیست بچه‌های کوچولو هم آنها می‌سوزند، پدربزرگ هم می‌سوزد، یعنی بلای عمومی است، بنابراین این مسائل را باید بهش رسیدگی کرد یک جلسه ما راجع بهش صحبت کردیم.
2- پدر و مادر بهشت و جهنم توست
حالا بحثمان تمام نشده در این جلسه هم خدمت شما می‌گوییم. روایتی داریم این را اهل سنت نقل کرده که فرموده‌اند «جَنَّتَک وَ نارَک» (بحارالانوار،ج94، ص159) درباره والدین است، بحثمان دنباله بحث والدین هما یعنی پدر و مادر، «جَنَّتَک وَ نارَک» حدیث عجیبی است، بهشت تو پدر و مادر تو است، جهنم تو هم پدر و مادر تو است. بافت خصلت‌ها و صفت‌ها و کارهایی که از تو سر می‌زند، سرچشمه حرکات و خصلتها پدر و مادر است. در خانه‌ها چند جور است، بعضی خانه‌ها پدر سالاری است، بعضی خانه‌ها مادر سالاری است، ما چهار رقم زن و شوهر داریم، 1- داریم مرد بد، زن خوب 2- مرد خوب، زن بد 3- مرد بد، زن بد 4- مرد خوب، زن هم خوب این چهار تا تابلو در قرآن آمده، مرد بد و زنش خوب، آسیه همسر فرعون، چند بار که فرعون می‌خواست موسی را بکشد زن عامل نفوذی بود توی دربار، با این که توی کاخ بود تفکر کاخ نشینی نداشت.
یکوقتی مارکسیست‌ها می‌گفتند طرز تفکر بند به سیستم اقتصادی است، یعنی هر کس را می‌خواهی ببینی چطور فکر می‌کند ببین کجا زندگی می‌کند، اگر توی کاخ بود فکرش هم کاخی است، اگر توی کوخ بود فکرش هم کوخی است قرآن قبول دارد که زمینه‌ها اثر دارد اما آنی که زمینه‌ها را می‌شکند اراده انسان است.
می‌شود فضا سرد باشد اما انسان سرما نخورد در یخبندان همه فضا یخ بسته اما انسان با یک پوشیدن یک جبه و بلوز اراده فوق همه محیط است، اما انسان سنت پذیر فقط نیست، گاهی هم سنت شکن است.
3- پدر و مادرها متفاوتند
مرد خوب است زنش بود این هم قرآن نمونه دارد، زن نوح و لوط، مرد بد است و زنش هم بد است تبت یدی، بعدش هم آخرش می‌گوید و امراته، خانمش هم بدجنس است، ابولهب عموی پیغمبر است، اما قرآن می‌گوید پشت، بریده باد دو دستش، خدا قلع و قمش کند، هم خودش بدجنس است هم زنش بدجنس است، گاهی هم مرد خوب است زن هم خوب، «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (دهر/8)، حضرت امیرالمومنین علی(ع) و زهرا(س)، یا خدیجه و رسول اکرم(ص)، یا زینب و امام حسین(ع)، «جَنَّتَک وَ نارَک» پدر و مادر…
پدر سالاری، پدر می‌گوید هرچه من گفتم، اصلا اجازه نمی‌دهد که خانمش، حتی در مسائل داخلی آقا، این پرده را اینجا ببند، بهت گفتم اینجا ببند، بابا، حالا بگذار یک پرده را خانم هر کجا دوست دارد ببندد، غذا را باید این درست کنید، یعنی زن توی خانه اجازه ندارد پلوی عدس درست کند یا پلوی ماش، اجازه ندارد تاید بخرد یا صابون در سبزی اجازه ندارد گشنیز بخرد یا تره، اینقدر کنترل، دقت، به کی تلفن کردی، کجا رفتی، درست است، «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» (نساء/34)، «الرِّجالُ قَوَّامُونَ» یعنی مرد حق حکومت دارد، نه حق تحکم، حکومت یعنی تدبیر، تحکم یعنی زورگویی، اسلام به مرد اجازه می‌دهد که حاکم خانه باشد، اما حاکم یعنی چه؟ حاکم یعنی مدیر و مدبر. حکومت غیر از تحکم است، مرد سالاری هست، زن سالاری هم هست که این مرد بیچاره مثل فتیله چراغ توی دست خانم است. ببرید، چشم قربان زود بیا، چشم آقا، دیر کردی، ببخشید خانم، آقا، همچنان تسلیم، عاجز، کجا بودی، حق نداری، خانه خواهرت نباید بروی، خانه مادرت نباید بروی، یک دیکتاتوری است این خانم که اجازه نمی‌دهد شوهر حتی صله رحم کند حرف بزند، تلفن کند، زن سالاری، مرد سالاری، برادر سالاری.
4- روابط با فرزند از دیدگاه قرآن و غربی‌ها
به هرحال قرآن چه می‌گوید، قرآن روابط فرزند را این می‌گوید: می‌گوید که پدر از فرزند مشورت می‌کند، فرزند از پدر، قرآن داریم، پدر از فرزند مشورت می‌کند «فَانْظُرْ‌» (صافات/102) حضرت ابراهیم صد سالش بود، پسری داشت به نام اسماعیل سیزده سالش بود، پدر صد ساله به پسر سیزده ساله می‌گوید «فَانْظُرْ‌» نظر بده، «ما ذا تَرى» رای تو چیست، این آیه قرآن است، «فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌» (صافات/102) به نظر شما چه کنیم، رای تو چیست؟ فرزند از پدرش سوال می‌کند، «إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبا» (یوسف/4) یوسف کوچولو نوجوانی بود، در خواب صحنه‌ای دید، به بابایش می‌گوید بابا، این خواب ابهام دارد، شما مشکل، تعبیر خواب چی است؟ مساله رابطه با پدر و مادر، روابط عاطفی بحمدلله در کشورهای اسلامی هست ولی در کشورهای غربی نیست.
مرحوم دکتر بهشتی در هامبورگ شش سال مقیم بودند، در هاروارد، قبل از ایشان عالمی بود بنام آقای محقق، ایشان از طرف آیت الله بروجردی رفتند آنجا، مسجدی ساختند، بعد آنجا یک پروفسوری در اثر چند جلسه بحث اسلام آورد و بعدش هم مریض شد و این عالم ایرانی که آنجا مقیم بود از طرف آیت الله بروجردی، عالم می‌رفت بیمارستان و بعد هم این پروفسور در بیمارستان مرد، خوب به عنوان اینکه مسلمان است، خوب مسلمان را باید مسلمان دفن کند، ایشان می‌گوید جنازه‌اش را که گرفتیم یکمرتبه دیدیم دم در بیمارستان پسرش آمده که من قلب بابایم را می‌خواهم بفروشم، شصت، پول آلمان، مارک می‌خواهم بگیرم. شصت مارک پیش فروش کردند، شما پدر را به من بده، قلبش را من بدهم به جراحی، تشریح، بعد شما حالا پدرم را هرجا می‌خواهی ببری.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته، ما نگاه می‌کنیم مثلا پدرشان را می‌دهند توی کوره می‌سوزاند، بعد گردش را می‌کنند توی یک قوطی، مثل قوطی کمپوت رویش می‌نویسند، یک چاله می‌کنند آن را می‌گذارد، مادرش هم که بعد‌تر مرد، آن را هم استخوانهایش را، گردش را می‌کند توی قوطی، قوطی پدرش می‌رود پهلوی قوطی مادرش، و هر وقت تمام فک و فامیل را خواست ببیند یک آجر برمی دارد ده پانزده تا قوطی می‌بیند. این، واقعا من تعجب می‌کنم، دنیا جنگل است. از نظر مسائل انسانی، مواظب باشید هی نگویید دنیای پیشرفته، بگویید دنیای پیشرفته از نظر علم و صنعت و ورشکسته از نظر انسانیت، یعنی از نظر اخلاق سقوط است، ورشکستگی اخلاقی و پیشرفت، این رقم برخورد کردن که، احسان به پدر و مادر چی است؟
چون قرآن می‌فرماید که «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/83) خوب در جلسه قبل گفتیم که نگفته که «و بالوالدین انفاقا» پول بهش بده، گاهی پدر و مادر وضع مالیشان خوب است اما باز هم احسان می‌خواهند. و گفتیم در جلسه قبل که کسی نگفته «وَ الی الْوالِدَیْنِ»، اگر می‌گفت «وَ الی الْوالِدَیْنِ إِحْساناً»، یعنی تلفن کن مردم کارهایش را بکنند، شما پولش را بده، اما «بِالْوالِدَیْنِ»، یعنی برو از نزدیک قاشق را دهانش بگذار. نه تلفن کن یک کیسه برنج برایش ببرند این «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» حالا احسان پدر و مادر چی است؟ دو تایش را در جلسه قبل گفتیم، یکی این که انسان اسم پدرش را صدا نزند، یکی این که جلوی پدرش راه نرود، احسان آموزش نماز، نماز یاد بابایش بدهد، خیلی از باباها و ننه‌ها، نمازشان را بلد نیستند یا نمی‌توانند بخوانند یا مشکلی دارند، خجالت هم می‌کشد که برود از جای دیگر توی مسجد، حالا یا توی شهر است، یا توی روستاست، یا توی عشایر است. اصلا معتقد به نماز نیست.
5- عقاید گروه معرف اهل حق
ما الان یک گروهی داریم که یکبار دیگر هم گفته‌ام، بنام اهل حق، در اطراف باختران و کرند و صحنه و رودهن و یک مشت اینجا هستند، اهل حق، یک سبیلهای کلفتی می‌گذارند که رئیسشان گفته بود این سبیل کلفت یعنی دشمن از ما بترسد، اگر اینطور است ما این سبیلها را نشان آمریکا بدهیم، دیگر اصلش، اینها سبیلهایشان جوری است که می‌آید روی دهانشان، می‌آید روی چانه‌شان، یک سبیلهای خیلی خشنی، من گفتم این سبیلها چی است، رهبرشان من نامه‌اش را دارم، حالا ممکن است توی تلویزیون نشان بدهم، نوشته این سبیلهای ما، دشمن ازش وحشت می‌کند، گفتیم ما هر وقت جنگ داریم یک مشت از این سبیلوها را می‌آوریم، چی می‌گویید؟ اینها ضد بهداشت است، چون آدم می‌رود غذا بخورد، این موها، بعد می‌رود آب بخورد، اصلش، در اسلام گفته‌اند لب باید پیدا باشد. سبیل روی لب درست نیست. بعد می‌گوییم چرا نماز نمی‌خوانید؟ باز، البته خوشبختانه نه ما مقداری که خبر داریم پسرهای اهل حق علیه بابایشان هستند و یکی از خدمات این پسرها این است که پسر و دختر بگوید باباجان اصلا یک استدلالی ما می‌کنیم، این استدلال، استدلال خوبی است، اصلا بهر تارک الصلوتی هم که نماز نمی‌خواند یا روزه نمی‌گیرد یا اصلا حجاب ندارد، اصلا هر که هیچ دینی را قبول ندارد، یک بیان، این بیان هم از من نیست، از امام رضا(ع) است.
امام رضا فرمود: با آدمهایی که در یک مساله دینی، در چند مساله، مسائل اعتقادی و دینی نمی‌روند اینطور باهاشان حرف بزن، دیگر مجبورند، هیچ راهی ندارند قبول نکنند، بگو پدر جان، داداش، خواهری که معتقد به حجاب نیستی یا برادری که روزه نمی‌گیری، یا نماز نمی‌خوانی یا هر کس، بالاخره قیامت از نظر شما چی است؟ این قیامت یا هست یانیست. بالاخره از این لاابالی‌گری که ما داریم یا قیامت هست یا نیست خیلی تعصب نداشته باشید که نخیر هست، خیلی آرام بهش بگو که یا هست یا نیست دیگر، اگر قیامت نباشد آدمهایی که تعهد دارند چه ضرری کرده‌اند؟ اصلا فرض کنیم قیامتی نیست، این نمازی که ما می‌خوانیم چند دقیقه طول می‌کشد، شما که صورتت را می‌شوری خوب قصد وضو کن، شیرجه که می‌روی خوب قصد غسل کن، نهار که می‌خوری، خوب بعد از ظهر، ناهار یک بعد از ظهر را بگذار شش بعد از ظهر بخور، این چند ساعت ناهار را عقب انداختن یا یک نماز و تواضع در برابر خدا، اگر قیامت نباشد، مذهبی ضرری نکرده، اگر نباشد من ضرر نکرده‌ام، اما اگر باشد که به هزار و یک دلیل هست، تو که نماز نخوانده‌ای چی جواب خواهی داد؟ تو که حجاب نداری چی جواب خواهی داد؟ تو که روزه‌ات را خورده‌ای، نماز نخوانده‌ای، خمس نداده‌ای، اگر قیامت نباشد من صد تومان بیست تومان خمس داده‌ام، هشتاد تومان دارم، گیرم قیامت نبود، خوب ضرری نکرده‌ام، اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست تو که دست خالی هستی چه خواهی کرد؟
بگذارید مثالی بزنم، صد نفر می‌خواهیم برویم ده کیلومتری از این صد نفر پنجاه نفر احتیاطاً یک مقداری آب و بنزین و یک کلتی، چماقی و طنابی برمی دارند صندوق عقب می‌گذارند، عده‌ای هم قهقهه می‌خندند و دست خالی سوار می‌شوند، بالاخره ما مسافرت را شروع می‌کنیم می‌رویم، حالا در راه یا خطر هست یا نیست، اگر خطری نبود، آن آقا که یک کلت گذاشته صندوق عقب اگر خطری نبود من می‌گویم شما برده‌اید، ضرری نکرده‌اید، اگر خطری نبود ضرری نکرده، حالا یک کلت هم همراهش هست، یک بیست لیتر آبی، نفتی هم پشت ماشین هست، اگر خطری نبود ضرری نکرده، اما اگر خطر بود آن کسی که آبی، نانی، بنزینی، کلتی با خودش برنداشته چه خواهد کرد؟
6- آموزش نماز و سواد احسان به پدر و مادر است
بنابراین خوب است آدم بیاید سر عقل، پسر نماز می‌خواند، پدر هم نماز نمی‌خواند، یکی از احسانهایی که به پدر و مادر این است که بچه‌ها نماز یاد بابا و ننه‌شان بدهند، بزرگترین احسان به پدر و مادر است، نگویید آقا بچه، ادب، ابراهیم به عمویش می‌گفت یا ابت، باباجان، کوچولو بود، یعنی عمویش بزرگتر بود، اما ضمنا باهاش صحبت می‌کرد می‌گفت راه شما راه درست نیست از امتیازات اسلام این است که دختر نه ساله که به تکلیف رسید حق دارد به اول شخص مملکت اگر دید منکری انجام می‌دهد نهی از منکر کند، در اسلام مرزی نیست، که آقا به تو ربطی ندارد، نه، دختر نه ساله حق دارد نهی از منکر کند از زن نود ساله، یکی از احسانها آموزش نماز است، آموزش سواد، احسان همه‌اش این نیست که آدم پول بدهد ما پدر و مادر داریم نماز نمی‌خواند.
البته ما، خوشبختانه، یک دختر دوازده ساله پارسال پیدا شد، مدیر کل آموزش و پرورش می‌گفت، می‌گفت که دختر کوچولویی بود که ایشان وادار کرده بود نماز، مادرش نماز بخواند، تا حالا مادرش نماز نخوانده بود، این دختر مادر را نماز خوان کرده بود، داریم آدمهایی که، توی خود انقلاب بچه‌ها پدر و مادر‌ها را راه انداختند، اصلا اول پدر و مادرها به بچه‌اش می‌گفت راضی نیستم بروی راهپیمایی، بسیاری از پدر و مادرها راضی نبودند بچه‌شان در راهپیمایی شرکت کند، بچه‌ها می‌رفتند، بالاخره مادر می‌آمد و یک ذره یک ذره همینطور کنار خیابان راه می‌رفت، بعد بچه‌ها دویدند و مادر تندش کرد، بالاخره در انقلاب نسل نو، نسل کهنه را بکسل کرد.
اینطوری بود، خیلی وقتها مثلا بچه می‌رفت جبهه شهید می‌شد، بعد آن روستا اصلا کاری به انقلاب نداشتند، جنازه را که بر می‌گرداندند، اصلا کل روستا یک مینی بوس می‌رفتند جبهه، اصلا می‌بینی یک بچه یک روستا را تکان می‌داد، یک قریه را تکان می‌داد خیلی بچه‌ها که شهید شدند پدر و مادرشان را به عنوان خانواده شهید فرستادند مکه، سوریه، یعنی اصلا این بچه سکو شد که پدرش برود مکه، ما داریم آدمهایی که اصلا توی گود نبودند، بچه یک خط دیگر را گرفت و پدر و مادر هم، حالا اینطور نباید جذب بشویم، ما آدمهایی داریم که پدرش یک خط است، پدر زنش یک خط است، خودش یک خط دیگر، خوب، تعلیم سواد، یکی از احسانهای به پدر و مادر این است. بسیاری از دانشجوها و دبیرستانی‌های ما، بابا و ننه‌شان سواد ندارد.
از اول انقلاب که امام فرمان نهضت سواد آموزی را داد چند میلیون بی سواد باسواد شدند و مادر شما هنوز مانده، این بی عرضگی مادر است یا بی عرضگی بچه، گاهی بی عرضگی مادر است گاهی بی عرضگی بچه ما بهترین احسان این است که کمک کنیم به مادر و بگوییم مادرجان برو یکساعت با سواد شود.
7- برخی از موارد احسان به پدر و مادر
مساله پرداخت دیون، پرداخت وام، پدر و مادر وام بدهکارند بچه بدهد، گاهی پدر و مادر به یک آدمهای کمک می‌کردند که کس دیگر سراغ آنها نمی‌رود، احسان به پدر و مادر این است که بچه هم آن افراد را، افرادی هستند که مثلا پدر به یک آدمهایی کمک می‌کرده الان که شما می‌خواهی احسان کنی ببین بابایت به کی‌ها کمک می‌کره، شما هم آنهایی که نان خور بابایت بوده‌اند، نانشان را قطع نکن، قضای نماز، پدر از دنیا رفته، ولی مدتها نماز نماز نمی‌خوانده، الان شما نماز می‌خوانی قضایش را بخوان یا پول بده برایش بخر، پدر و مادر را می‌بری نماز جمعه، موتور داری، تفریح می‌روی، استغفار مرتب، اینها نمونه‌های احسان است. اگر نذری دارد نمی‌تواند عمل کند، احسان به پدر و مادر، بعد از مردن داریم که اگر کسی قبل از ظهر روز جمعه برود سر قبر پدرش، خدا ثواب حج بهش می‌دهد، حج مستحب. داریم که یک کاری نکنیم که پدر و مادر بگوید پول داری بده، قبل از آنی که او بگوید، آخر گاهی وقتها می‌گوید که من رفتم دیدمش، حرفی به من نزد، خوب آخر باید خودش را بشکند که بگوید شما بی زحمت اگر می‌روی بیرون برای من گوشتی، پولی، سبزی، نانی چیزی، نگذارید بهتان بگوید، نگذار بهت بگوید تا بعد بدهی، بعد می‌گوید: حتی اگر مستغنی هم هستند، بی نیاز هم هستند شما هدیه کنید، اصلش، صله رحم ما دهها حدیث تقریبا داریم که صله رحم این نیست که آدم برود فامیل را ببیند، این است که وقتی می‌روی یک چیزی هم برایش ببر صرف دیدن خالی که دیدن اموات است، آدم مرده را می‌رود سر قبرش قل هو الله می‌خواند، زنده را سلام علیکم حال شما خوب است، خسته نباشی، خداحافظ شما، این که نشد که، حالا پول هم آدم ندارد چیز ارزان، و خیال هم نکنید چیزهای ارزان توی ذهن نمی‌ماند. گاهی یک چیزهای ارزان محبت تویش است و اینها توی ذهن می‌ماند، من سراغ دارم.
البته عکسش هم هست. یک کسی را من سراغ دارم که بچه هایش، الآن سالهاست که مرده، گاهی می‌روند سر قبرش مقداری شیرینی می‌برند سر قبرش می‌گذارند، افراد می‌روند می‌خورند، می‌گویند می‌دانی چرا بهش می‌گوییم شیرینی این کار می‌کنیم، برای این که من کوچولو بودم، این پدربزرگم بود، هر وقت مرا می‌دید، یک شکلات به من می‌داد، شکلاتهایی که من بچگی گرفته‌ام، این توی ذهنم مانده، حالا سالهاست از دنیا رفته مقداری شیرینی می‌گیرم روی قبرش می‌گذارم به عوض آن شکلاتهایی که در بچگی به من داد.
8- انسان در همین دنیا جزا می‌بیند
خوب، داریم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ»(کافی، ج‌5، ص‌554) امیرالمومنین فرمود اگر می‌خواهی نسل شما به تو خدمت کند تو هم به بابا و ننه‌ات خدمت کن، اگر به پدر و مادرت ظلم کردی بچه هایت به تو ظلم خواهند کرد. اصولا این دنیا، دنیای مکافات است. در همین دنیا جزا آدم می‌بیند یک روایت داریم تمام افراد رزقشان حلال اندازه گیری شده، افرادی هستند روی حساب زرنگی می‌پرند یکجایی روی حساب حرام می‌گویند خوب شد، خیلی زرنگی، بله، ما فلانی را دیدیم و. . . ، خوب حالا چی، این را دیدی و آن را دیدی و تلفن کردی و با پارتی و رابطه، بالاخره شما به صد هزار تومان، میلیون، نیم میلیون حرام رسیدی، شد!
حدیث را گوش بده، حدیث یکی و دو تا. . . ، یک هیات حدیث داریم، رزق افراد حلال اندازه گیری شده، کسانی که به خیال زرنگی می‌پرند به حرام، خدا از حلال کمشان می‌گذرد، بنا بود حلالی قسمتشان بشود، عجله کردی از حلال کمت گذاشته‌اند، روایت داریم، و صحنه‌هایی پیش می‌آید که آن حرام برایتان کام نداشته باشد، شما زایمان خانواده‌تان می‌دانست با دو سه هزار تومان تمام بشود، صد هزار تومان تمام شد برو ببین چه کرده‌ای، مال کی را خورده‌ای، که باید پولت، چون می‌گوید «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ» (یونس/88)، آیه قرآن است. یعنی کسانی که از راه حرام مال پیدا می‌کنند، دود می‌کنیم اموالشان را، اگر یکوقت مالت دود شد ببین کجا، چه کرده‌ای، این آیه قرآن است.
خوب وقتی کویت به امام راه نمی‌دهد که بیاید، ولی خدا مهمانش شده، صدام با زور می‌آید، این امیر کویت باید حساب کند که چطور شد که صدام آمد گفت. برای این که کسی میزبان امام نشود باید میزبان امام کاظم، امام هفتم، فرمود که اگر یک درهم پول حق پیش آمد بخل کردی و کنس بازی درآوردی و خرج نکردی، خداوند مقدر می‌کند صحنه‌ای را برایت که دو برابر آن پول را در راه باطل خرج کنی، حدیث از امام کاظم است.
امام هفتم فرمود اگر پول حلالی پیش آمد ندادی، خداوند برای تو برنامه‌ای پیش می‌آورد که دو برابرش را در راه باطل خرج کنی، اینطور نیست که زرنگ بودیم ما که خوردیم سهممان را و بردیم و در رفتیم زرنگی نیست، دود می‌کنیم مالش را، «اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ»
9- حقوق اسلامی و حقوق انسانی
خوب البته مرز هم دارد، یک خورده مرزها را بیان کنیم، اگر پدر و مادر را می‌گوییم احسان کن، احسان پدر و مادر گرچه مشرک باشند چون ما دو حق داریم، حق دو رقم است، گاهی حق اسلامی است، گاهی انسانی است، بعد یک حقوق اسلامی است، یعنی مسلمانی، بعد یک حقوق نه، می‌گوییم مسلمان نیست، انسانی است، از حقوق انسانی سه تا چیز است 1- وفای به عهد 2- احترام والدین 3- رد امانت اگر یک کسی یک چیزی را به شما امانت داد بهش برگردان، گرچه اصلا یهودی باشد، چون رد امانت از حقوق انسانی است. جنازه‌ای را می‌برند حضرت کنار نشسته بود تا جنازه رسید پاشد ایستاد گفتند یا رسول الله چرا پاشدی ایستادی؟ گفت احترام کردم، گفتند این جنازه مسلمان نیست، کافر است. فرمود می‌دانم کافر است ولی انسان است. انسان است.
در راه مکه و مدینه، این جمله‌ای که می‌خواهم بگویم مال علامه امینی نویسنده الغدیر است، یک مردی گم شده بود توی بیابان، امام صادق فرمود بروید ببینید چه‌اش است، رفتند دیدند از عطش هی اشاره می‌کند، فرمود بدوید بهش آب بدهید، گفتند آقا ولش کن بمیرد از تشنگی، مسلمان نیست فرمود مگر من از دینش پرسیدم، آدم است. انسان هست، تشنه‌ است بدهید. در آب دادن که ما، یک آیه داریم قرآن، خداوند حضرت آیه 120 عرض کنم که حضرت ابراهیم(ع) که مکه را ساخت گفت خدایا من مکه را ساختم ولی، «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‌ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» (بقره/126) حضرت ابراهیم که مکه را ساخت گفت خدایا این شهر را بلد امین شهر امن قرار بده. «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» هر که مومن است رزقش بده، خداوند فرمود ابراهیم این حرفها را نزن من در رزق دادن کار به ایمان و کفر ندارم. حضرت ابراهیم فرمود به خوبهایش رزق بده، فرمود نه من به بدهایش هم رزق می‌دهم. فرمود «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ»، هر که ایمان دارد «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ» هر که ایمان دارد «وَ ارْزُقْ»، رزقش بده، خداوند فرمود نه، این کار را نه، «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»، من کافر هم باشد رزقش می‌دهم، جهنم و بهشت مال قیامت است، در دنیا سنت من این است که به همه می‌دهم کاری به ایمان و کفر ندارم.
پس ببینید ما حقوقی داریم، حقوق اسلامی، حقوق انسانی، قول داده‌ایم اگر چکت است یک نامسلمانی است، وفا کن. من یک سوال یکوقت برایم پیش آمد که چرا حضرت علی گاهی از یهودی‌ها و مسیحی‌ها وام می‌گرفت. الان اگر بگوئید قرائتی از یک یهودی وام گرفته اصلا کسی دیگر پای تلویزیون نمی‌نشیند. ‌ای به به، این هم آخوندمان، رفته از یک یهودی وام گرفته. ولی حضرت امیر از یهودی وام می‌گرفت، من پهلویم معما بود یعنی چه رفتم پهلوی یکی از علما، گفتم آقا حضرت علی چرا این کار را می‌کرد؟ گفت چون علمای یهودی و مسیحی خیلی وضعشان خوب بود. جزء اشراف بودند، رهبر مسلمانها وقتی می‌رفت وام می‌گرفت یهودی‌ها و مسیحی‌ها می‌گفتند معلوم می‌شود مسلمانها، رهبرشان با مردم عادی زندگیشان یک جور است. تا وقتی می‌گفت سه شنبه دو بعد از ظهر می‌آورم حضرت امیر(ع) سه شنبه دو بعد از ظهر پول را می‌برد، اینها حساب می‌کردند که اینها به قولشان وفا دارند، ضمنا شیوه رفتار با اقلیت‌های مذهبی را هم یاد مردم می‌دادند.
با اقلیت‌های مذهبی هم روابط انسانی باید باشد، یعنی هم درس زندگی می‌دادند که با اقلیت‌های مذهبی آدم وار زندگی کنید. هم حساب می‌کردند که رهبر مسلمین با سایر مسلمانها زندگیشان یک جور است و هم با وفای به عهد، و لذا بعضی از افراد غیر مسلمانی که وام می‌دادند، وام را که می‌دادند مسلمان می‌شدند، می‌گفتند که ما نمی‌دانستیم که واقعی‌اش اینطور است.
10- حدود اطاعت از پدر و مادر
خوب درباره احسان داریم که اگر پدر و مادر، «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِکَ بی‌ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» (لقمان/15) پسر و دختر حق دارد از پدر و مادرش اطاعت کند، گوش دادن به حرف پدر و مادر یک حدی دارد. آنجا که پدر ومادر آدم را منحرف نکنند، یکوقت می‌گویند نمی‌خواهم نماز بخوانی، اینجا نباید گوش داد. حتی نمی‌خواهم درس بخوانی، اگر درس یک درسی است که جامعه نیاز دارد، نمی‌خواهم بروی جبهه، اگر نظام اسلامی نیاز به ما دارد، حالا یکوقتی دختر می‌خواهد دانشکده، مهندس راه و ساختمان بشود، ما اگر یک خانمی مهندس راه و ساختمان نباشد فلج نمی‌شویم. خوب اینقدر مرد هست که، اما ماما، مرد که نمی‌تواند ماما بشود. دندان پزشک، یکسری شغلها هست که اگر نباشد باید دستمان را بگذاریم دست هندی‌ها که نمی‌دانیم مثلا بعضی هایشان خوب این آدم به غیرتش بر می‌خورد که ناموس مسلمان دستش را بگذارد توی دست دیگران. ما یک شغلهایی هست که واجب است. اینجا نباید گوش به حرف پدر و مادر داد. اگر نظام نیاز دارد. بهر حال یا جبهه، یکسری کارهاست که ضرورت جامعه و نظام اسلامی است آنجا، اگر ضرورت نباشد باید گوش به حرف پدر و مادر داد. البته پدر و مادرها هم علاقه هایشان مرز باید داشته باشد، اینطور نیست که حالا بچه‌ام، حضرت نوح فرمود خدایا پسرم، پسرم، فرمود «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (هود/46)، پسر نوح غرق شد، یعنی علاقه‌ها هم یک حدی دارد، اطاعت از پدر و مادر حد دارد، علاقه به فرزند حق دارد. امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»(عیون‌أخبارالرضا، ج‌2، ص‌24) (توجه ظاهرا اصل حدیث این بوده است و نه عبارت بعد از پرانتز) «فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّه‌» (بحارالانوار،ج71،ص68) کسی اگرقدر پدر و مادرش را نگذارد تشکر از خدا هم نکرده «قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ جِئْتُکَ أُبَایِعُکَ عَلَى الْهِجْرَهِ وَ تَرَکْتُ أَبَوَیَّ یَبْکِیَانِ فَقَالَ إِرْجِعْ إِلَیْهِمَا وَ أَضْحِکْهُمَا»(مستدرک‌الوسائل، ج‌15، ص‌176) شخصی آمد خدمت پیغمبر(ص) فرمود که، من پا شدم از مکه آمده‌ام مدینه که با تو بیعت کنم که من هم جزء مهاجرین باشم، ولی وقتی می‌خواستم بیایم «تَرَکْتُ أَبَوَیَّ یَبْکِیَانِ» (مستدرک،ج15،ص176) بابا و ننه‌ام گریه می‌کرد. حضرت فرمود، برگرد و پدر و مادرت را بخندان، بخندانی بهتر از این است که برای بیعت با رسول الله هجرت کنی.
11- عاق والدین شهید را جهنمی می‌کند
امام، حضرت موسی به خدا گفت خدایا، یک دوست خوبی داشتم شهید شد در راه تو، جایش کجاست وضعش چطور است. فرمود توی جهنم است، گفت ا! شهید شد. فرمود شهید شد ولی جایش توی جهنم است برای اینکه عاق والدین بود. پدر و مادرش را می‌سوزاند. گرچه رفت جبهه شهید شد، شهید خیلی مقام دارد اما سه چیز باعث می‌شود که شهید مقام نداشته باشد 1- اگر مال مردم به گردنش باشد، در جبهه تیر خورد یکی افتاد. همه بقول امروزیها گفتند برادر عزیزم، شهادتت مبارک. حضرت فرمود شهید نیست. گفتند از یاران رسول الله شهید شد، تیر خورد. فرمود لباسی که پوشیده از بیت المال بدون اجازه پوشیده. تصرف در اموالی کرده که نباید بکند، شهید نیست. دین چطور اگر کسی بدهکار باشد شهید بشود، باز دین حسابش جداست. یکی دین است حق الناس است. یکی هم عاق والدین است.
امام صادق فرمود: ملعون، یعنی خدا لعنت کند، دومرتبه فرمود ملعون خدا لعنت کند «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ»(وسائل‌الشیعه، ج‌16، ص‌280) کسی که پدر یا مادرش را بزند خدا لعنت کند، اگر پسری دست کند روی مادرش، دستش را دراز کند که بزند، دو مرتبه امام صادق به او لعنت کرده. احترام والدین که می‌گوییم از حقوق انسانی است چون می‌گوید «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً» (احقاف/15)، نمی‌گوید «وَ وَصَّیْنَا الَّذینَ آمَنُوا»، می‌گوید ما به بشر گفتیم قدر بابا ننه را داشته باش.
حالا گاهی وقتها انسان می‌گوید که ما دانشجو هستیم، تحصیلکرده هستیم، اتفاقا یک حدیث هم داریم برای اینکه یکوقت اگر تحصیلکرده هم هستید چیز نکنید، می‌گوید که «قُمْ»، قال امیرالمومنین(ع) حضرت علی فرمود «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِأَبِیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ لَوْ کُنْتَ أَمِیراً»(غررالحکم، ص‌435)، پدرت که آمد پیش پایش بایست، معلم هم که آمد برپا. بعد می‌گوید «وَ لَوْ کُنْتَ أَمِیراً»، می‌گوید گرچه تو امیر باشی، نگو بابا، حالا ما فوق لیسانس برای این پا شویم، لو کنت امیرا، اگر امیر هم شدی، اگر رهبر هم شدی بابایت آمد پیش پایش پاشو.
برای معلمت، برای معلم، آخر گاهی وقتها افرادی تا استاد هست دوستش دارند، بله، حالا یک زمانی معلم کلاس اول ما بوده، خوب بابا، آن معلم کلاس اول حقش کمتر از استاد دانشگاه نیست. اگر او نبود این نبود. از طریق الفبا شما به دانشگاه راه پیدا کردی. «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِأَبِیکَ وَ مُعَلِّمِکَ». احترام استاد و احترام پدر را بگیر. «وَ لَوْ کُنْتَ أَمِیراً»، گرچه تو به درجه بالا رسیده‌ای، خوب افرادی هستند مثلا می‌گویند خوب، ما راجع به پدر و مادر، حالا این دیگر، آقا جان او به شما نان داد خوردی به اینجا رسیدی من این قصه را برایتان بگویم این قصه قشنگی است. بابایی دست بچه‌اش را گرفته بود داشت می‌رفت. رسیدند به یک جای معرکه گیری ایستادند تماشا کنند، بچه کوچولو بود، گفت بابا جان، گفت جانم، گفت نمی‌بینم، گفت بیا بغلم بغلش کرد، گفت بابا نمی‌بینم، گفت برو روی دوشم، گفت خوب نمی‌بینم، گفت پایت را بگذار روی دوش من بایست. بچه پایش را گذاشت دستش را گرفت و روی دوش بابا ایستاد. پایش را گذاشت روی دوش بابا قدش بلندتر از بابا شد آن وقت شروع کرد به لگد زدن که بابا می‌بینم گفت خیلی خوب، گفت بابا، گفت بله، گفت خوب می‌بینم، گفت خیلی خوب، گفت بابا، گفت بله، گفت اصلا من می‌بینم تو نمی‌بینی، آن رفته بود بالا هی شعار می‌داد. آخرش گفت آقا جان، تو که می‌بینی چون من نردبان تو شده‌ام.
حالا نگو آقا من لیسانسم، مادرت نان مفت به تو داد، تو خوردی لیسانس شدی، او نردبان تو شد که حالا یا حجه الاسلام شدی یا دکتر شدی یا پروفسور شدی یا تاجر شدی، ما رفته‌ایم آن بالا می‌گوییم بابا من تحصیلکرده هستم، من بچه بابا ولم کن،
اصلاً یک وقتی شهریها یک نازی می‌کنند به دهاتیها، و حا آن که دهاتی‌ها اصلا همه ما را می‌توانند خلع سلاح کنند اصلا دهاتیها الان وارد باشند من حجه الاسلام را برمی دارند خلع لباس می‌کنند، عمامه مرا بر می‌دارند، می‌گوییم آقای می‌گوید بیا، مگر نه که تو حجه الاسلامی، عمامه‌ات از پنبه است، پنبه هم مال من است. من کشاورزی کرده‌ام پنبه تولید کرده‌ام، می‌گویم خیلی خوب عمامه هم مال تو، می‌گوید کفشت را هم در بیاور، می‌گوید کفشت هم چرم پوست گاو است دامداری مال من است. اصلا دهاتی وارد شود من حجه الاسلام را از پشت دوربین عمامه و کفشم را می‌تواند، بابا، ما بدهکاریم، چه خبر است.
این که امام فرمود یک موی کوخ نشینها، این که امام فرمود ولی نعمت ما هستند ما بدهکاریم. حالا گاهی می‌گوییم آقا، این جمهوری اسلامی نمی‌تواند برای ما دیپلمه‌ها یک کاری بکند، جمهوری اسلامی خرجت کرد دیپلم شدی، حالا باید بدهی یا بخوری؟ مثل این می‌ماند که یک پرس بهت داده‌اند می‌گویی آقا، یک پرس داده‌اید نمی‌شود یک پرس دیگر هم بخوریم! آقا جان یک پرس خورده‌ای دیپلم شده‌ای، عوض این که توقع داشته باشد پس بدهد، می‌گوید یک پرس دیگر هم بده بخوریم، آن وقت ما الان توی مملکتمان میلیونها بی سواد داریم.
خدا می‌داند یک جاهایی هست که هنوز بعد از سیزده سال از انقلاب می‌رود هنوز آموزش و پرورش نرفته. ما در نهضت سواد آموزی، آموزشیارهای ما صدها، نمی‌گویم دهها، صدها هزار بچه را در روستاهایی می‌رویم سر کلاس می‌نشانیم که تا الان آموزش و پرورش در آن روستاها نرفته. جاهایی که هیچی نمی‌دانند، بهرحال ما بدهکار هستیم و مسئولیت داریم. نسبت به پدر و مادر و نسبت به خدا، حرف‌هایمان را جمع کنیم، چی گفتیم، احسان به پدر و مادر، آموزش نماز هست و اینجا گفتم بچه‌ها، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها و آقا پسرها.
12- مسئله نماز در مدارس و استادیوم ورزشی
اکنون که مسئله نماز توی دبیرستانها راه افتاده، دو تا کار نو هفته گذشته شد، توی این هفته‌ها، یک آیت الله خامنه‌ای ایشان در دبیرستانی رفتند در شهرکرد و پیشنماز بچه‌ها شدند، با این که آنجا وکیل و وزیر و مسئولین هم بودند فرمودند نه، من می‌خواهم پیشنماز بچه‌ها بشوم، نماز جماعت توی دبیرستانها و راهنمایی‌ها حسابی راه افتاده بحمدلله یکی هم در استادیوم صد هزار نفری، دو هفته است، هم وقتی ایران و قطر مسابقه داشتند و هم ایران و امارات و هفته‌های دیگر، بنا شده هر وقت مسابقه‌ای می‌شود یک نماز جماعت هم بشود و الان دو هفته است جمعه‌ها نماز باشکوهی هم می‌شود الحمدلله، با این که امکاناتی هم برای نماز وجود ندارد اما جمعیتی حسابی می‌آیند برای نماز، ما حساب باید بکنیم که با هم، یعنی حساب کنیم که می‌رویم فوتبال دیگر نماز هیچی، هیچ مانعی ندارد که آدم فوتبالش را ببیند، نمازش را هم بخواند، این که حالا من چون این مقدار پول دارم، این خانه را دارم، این ماشین را دارم، این شغل را دوست دارم، رابطه‌مان با نماز باید گرم باشد، آقازاده‌ها هم نماز یاد پدر و مادرشان بدهند، اینها را سر کلاسهای سواد آموزی دعوت کنند، پولدارها وام اگر دارند بدهند، والدین حق اسلامی نیست حق انسانی است، حق انسانی سه چهار تا دیگر هست، و یکوقت اگر به خاطر این که یک مقامی، مدالی، پولی و شهرتی پیدا کردیم آن محرومین را فراموش نکنیم، خدایا تو را به حق محمد و آل محمد پدر واقعی ما، چون حدیث داریم «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»(عیون‌أخبارالرضا، ج‌2، ص‌85)، پیغمبر فرمود من و علی پدران این امت هستیم، چون آنها پدر سیاسی ما هستند، آنها پدر معنوی ما هستند، آنها پدر انسانیت ما هستند، به ما خدایا توفیق بده که نسبت به انبیا و اوصیا و والدین و تمام ذوی الحقوقین کوتاهی نکنیم و اگر هم کوتاهی کردیم انشاء الله جبران کنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2057

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.