دعای مکارم الاخلاق- 23، اطمینانهای نابجا و آداب گفتگو

بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در تفسیر دعای مکارم الاخلاق رسیدیم به این جمله که امام سجادعلیه السلام می‌فرماید: (وَ بِفَضْلِکَ وَثِقْت)الصحیفهالسجادیهص98 خدایا اطمینان دارم و وثوقم به فضل توست. می فرماید: :(وَ بِفَضْلِکَ وَثِقْت)که فرق می‌کند با:(وَ بِفَضْلِکَ وَثِقْت)مثال: می‌گوید دوست دارم تو را، و یا «تو را دوست دارم » جمله دوم یعنی فقط تو را و نه دیگری را ولی جمله اول ممکن است دیگری را هم دوست داشته باشد(إِیَّاکَ نَعْبُد)فاتحه(5)یعنی فقط تو را عبادت می‌کنم جمله:(وَ بِفَضْلِکَ وَثِقْت)یعنی به فضل تو و مسائل دیگر هم وثوق دارم مثل پول و زور و مقام و. . . .
اطمینان‌های نابجا: در جامعه ممکن است مردم به چیزهایی اطمینان داشته که صحیح نباشد.
1-حکومت خودمثل فرعون که می‌گفت:(أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْر)زخرف(51) نمی بینید حکومت مصر از آن من است. یا می‌گفت:(هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی‏) نهرها از زیر من جاری است.
2- به قدرت و زور خود
مثل نمرود که به حضرت ابراهیم علیه السلام گفت زمانی که به او فرمود: پروردگار من(یُحْیی‏ وَ یُمیتُ)بقره(256)می میراند و زنده می‌کند او هم در جواب حضرت گفت:(أَنَا أُحْیی‏ وَ أُمیت) من هم می‌میرانم و زنده میکنم دو زندانی را بیرون آورد و یکی را آزاد و دیگری را دستور اعدام داد، گفت پس من هم یکی رازنده(آزاد)و دیگری را میراندم(اعدام).
3- به مزرعه و آب و باغ
قران می‌فرماید: شخصی به باغ خود آمد دید درختان سر به آسمان کشیده گفت: (ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً)کهف(35) گمان نمی‌کنم اینها ازبین برود.
به هیچ چیز نمی‌شود اطمینان کرد روزی ممکن است فردی در اجتماع جایگاهی داشته باشد که به خاطر او به اطرافیان، دوستان و اقوام او هم احترام کنند و روز دیگر برای خود او هم احترامی قائل نشوند.
زمانی فردی برای ضمانت هر کسی مورد تائید بانک است و روزی به خود او هم حاضر نیستند وام بدهند.
3- تکیه به علم
به قارون گفتند: از آنچه خدا به تو داده در راه او انفاق کن گفت:(إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی)قصص(78) فقط علم(اقتصاد و مدیریت) خودم وبده برای جمع این اموال.
5- تکیه بر اولاد و مال
قرآن می‌فرماید:(أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً)کهف(39)شخصی به دیگری گفت: من مال و فرزندم بیشترازتوست.
6- تکیه بر حزب و باند و گروه
قرآن می‌فرماید: برادران یوسف گفتند چرا پدر یوسف را بیشتر دوست دارد و حال آنکه(وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ)یوسف(8)ماتیم(وگروه و حزب و دسته) هستیم(و او تک وتنهاست.
7- تکیه بر مظاهر
قرآن از قول و گفته عدهای می‌فرماید:(هذاعارِضٌ مُمْطِرُنا)احقاف(24)این ابر است که برای ما باران می‌آورد.
قرآن در جواب می‌فرماید:(بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ أَلیمٌ(24)بلکه همین ابر باعث عذاب شماست.
قرآن می‌فرماید: به بعضی میدهیم تا آنها را عذاب کنیم آنها فکر می‌کنند این نعمت است.
(إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها)توبه(55) خداوند می‌خواهد با دادن امکانات دنیایی آنها را عذاب کند.
مثال: بچه‌ای که فکر می‌کند مار طناب رنگ و وارنگ است.
با مال و امکانات دنیا خواب راحت از او سلب می‌شود در حالیکه فکر می‌کند نعمت است برای او عذاب شده خیلی از چیزها راما نعمت می‌پنداریم و حال آنکه نعمت است و تلخ می‌پنداریم و حال آنکه نعمت است.
 قرآن می‌فرماید:(وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم)بقره(216) چه بسا چیزهایی را دوست دارید که برای شما شر است.
(وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُ)بقره(216) و چه بسا چیزهایی را کراهت و بد می‌دانید و برای شما خوب است.
حدیث: یوسف علیه السلام زمانی که می‌خواستند او را به چاه بیندازند، خندید، به او گفتند حال زمان خنده است؟ فرمود: بله روزی با داشتن برادر فکر می‌کردم کسی نمی‌تواند به من زور بگوید، حال می‌بینم به آنها که تکیه داشتم قاتل من شده‌اند. دختران درانتخاب همسر به فکر سه نوع سلامتی برای همسرانشان باشند.
1- سلامتی فکر 2- سلامتی خلق سلامتی بدن
دوچرخه و ماشین و زیلو و قالی مهم نیست که پشم و نخ است. خود را فدای این چیزها نکنید که علامت کوتاه فکری است، در انتخاب همسر اصل سلامتی فکر است.
قرآن می‌فرماید: کنیزی که ایمان داشته و فکرش درست باشد بهتر از زن آزادی است که سلامت فکری نداشته باشد.
داشتن علم هم با اینکه یک ارزش است مهم نیست چون ممکن است علمش بالا ولی اخلاق نداشته باشد و یا کج فکرمی کند و یا عقدهای است. بعد از این جمله حضرت می‌فرماید:(اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى)الصحیفهالسجادیهص98
همه ایرانیان این جمله را که در طول سالی که در تلویزیون هستم و می‌خوانم از من شنیده‌اند یعنی:
خدایا نطق مرا به حق باز کن و به من الهام کن که تقوا داشته باشم.
آداب نطق(حرف زدن):
الف: گفتار نرم: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً لَیِّنا)
ب: گفتار محکم و مستدل: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً سَدیداً)الاحزاب(70)به کسی گفتند تو بی دینی، گفت من بی دینم مادر بزرگم روز عاشورا شله زرد میدهد دلیل دینش شله زرد مادربزرگ، این چه دینی است؟ عمل دلیل است نه شله زرد مادربزرگ
ج: گفتار آسان و قابل فهم: قرآن می‌فرماید: (قَوْلاً مَیْسُوراً)الاسراء(28)
د: گفتار: قرآن می‌فرماید: (قَوْلاً مَعْرُوفاً)نساء(5)
ه: گفتار: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً کَریما)الاسراء(23)
و: گفتار: قرآن می‌فرماید: (الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ)حج(24)
ز: عدالت در گفتار: قرآن می‌فرماید:(إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)انعام(252)
ح: گفتار نیکو: قرآن می‌فرماید:(قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً)بقره(83)
نمی فرماید: «للذین آمنوا»، «للناس » یعنی با کافر هم خوب حرف بزنید.
حدیث: در جبهه یکی از لشگریان علی علیه السلام به معاویه ناسزا گفت حضرت ناراحت شده و نهی فرمودند. فرمودند:
(إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِین‏): بحارالأنوارج32ص561 من کراهت دارم که شما ناسزاگو باشید. جنگ بله ولی فحش خیر. حتی ما حق نداریم به بت پرستها فحش و ناسزا بگوئیم.
قرآن می‌فرماید:(وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّه)انعام(108)
به مقدسات مردم احترام بگذارید. پس حضرت از خداوند می‌خواهد خوب حرف بزند. واقعاً خداوند باید حتی درادای کلمات ما را کمک کند؟ گاهی اگر انسان را خداوند به خودش وا گذارد می‌بیند که دو شاخه تلفن را در برق می‌گذارد.
من یک بار روی منبر رفتم گفتم شمر علیه السلام(خنده حضار) آقای بالا منبر به جای اینکه بگوید صلوات بلند، گفت یک بسم الله بلند ختم کنید.
دزدی را بعد از بارها زندان خواستند اعدام کنند گفت بگوئید مادرم بیاید، آمد، از مادر تقاضا کرد زبانش را دردهان او بگذارد مادر در حال اعدام فرزند نخواست تقاضای او را رد کند این کار را کرد. فرزند زبان مادر را دندان گرفت صدای جیغ مادر بلند شد از او علت این کار را پرسیدند گفت: من در کودکی از همسایه تخم مرغی دزدیدم مادرم مراتشویق کرد اگر نمی‌کرد امروز کارم به اینجانمی کشید.
گاهی یک کلمه در سرنوشت افراد تأثیر مثبت یا منفی می‌گذارد. یکی از دوستان طلبه مرا دربغل گرفته و خیلی دعا می‌کرد، علت پرسیدم، گفت شما به من خیلی حق دارید، من فراموش کرده بودم که در چه رابطه‌ای است، گفت چند سال قبل خانه‌ای داشتم بیرون از قم و عیالوار، حدود ده نفر، می خواستم خانه‌ام را تقریباً به یک میلیون بفروشم و داخل قم خانه تهیه کنم و این در واقع کار درستی نبود چون این توان نبود که با یک میلیون جای مناسبی را داخل قم تهیه کنم، آمدم با شما مشورت کرده شما مرا نهی کرده و یک جمله تندی به من گفتید که من آن زمان ناراحت شدم ود نتیجه از این کار منصرف، ولی طولی نکشید طرح توسعه شهر قم خیابانی از جلو منزل و یکی هم از پشت منزل به اجرا گذاشت و منزل مایکدفعه از یک میلیون به حدود ده میلیون گران شد و این به ثمره مشورت و جمله تند شما بود که مرا از فروش خانه منصرف کرد بالاخره نمی‌دانستیم گفت فحش شما این اثر را داشت.
گاهی تشروکلمات تنداثرمثبت دارد، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام گاهی برای حرکت دادن اطرافیان کلمه تندی رامی فرمودبد. مثل‌ای بی پدرها، مگر پدر ندارید، چقدر سست هستند لاشه‌های بی روح مرد نماهای نامرد. اینکه امام خمینی(ره) می‌فرمود: یاران انقلاب زمان امامها هم نبودند، درست است چون علی علیه السلام از غصه دق کرد.
می فرمود: آنقدر مرا پایین آوردند تا اینکه گفتند ببینیم علی یا معاویه، نطق به هدایت معنایش این نیست که نگوید بلکه بگوید ولی حق گر چه در قالب تشر، قرآن عباراتی دارد که مثلاً می‌فرماید: (قاتَلَهُمُ اللَّه)منافقون(4) خداوند مرگشان دهد،(لَعَنَهُمُ اللَّهُ)بقره(88)می رساند که در جاهایی هم باید توبیخ و سرزنش کرد، البته سرزنش روی عقده و هوی و هوس نباشد. میگویند: بچه را دعوا نکنید عقده‌ای می‌شود، خیر صحیح نیست ,بلکه باید آنها دربین تنبیه و تشویق در تضاد قرار گیرند تا رشد کنند.
قرآن بر این معنا دلالت دارد که میفرماید:(وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما)بقره(8)اگرپدر و مادر تلاش کردند برای شرک ورزیدن تو اطاعت نکن آنها را. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بچه را به سوی خدا می‌خواند و پدر و مادر به غیر خدا، اینجاست که خود در بین تضاد باید تصمیم بگیرد، در راه خدا می‌شود با عقیده انحرافی پدر و مادرمخالفت و ملاحظه آنها را نکرد.
زهد خوب است، پس چرا فلان مسئول مملکتی، اصل برای ما اهل بیت علیهم السلام هستند اگر فلانی به راه نیست او را کنار می‌گذاریم، به حساب دین نباید رفتار نامناسب دیگران را گذاشت، دین محکم است بر جای خود.
یکی از موارد نطق به حق امر به معروف و نهی از منکر است که در جامعه کم رنگ شده است، هر کسی در موقعیت خودباید بر اجرای این واجب دینی اهمیت بدهد، گاهی چند دقیقه موعظه و نصیحت کردن یک پزشک با مریض خودممکن است از حرف یک آیت الله بیشتر اثر بگذاردو همچنین مدیر یک کارخانه با کارگرها و مهندس و بناها، هر کس اثرحرفش در جای خود بیشتر است باید امر به معروف ونهی از منکر کند.
درقرآن آمده که بهترین انسانها کسی است که مردم را به حق دعوت نماید. آنجا که می‌فرماید:(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحا)فصلت(33) چه کسی بهتر ازآن که مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند. یک استاد خیاطی به خوب خیاطی یاد دادن به شاگردان اکتفا نکند. ومدیرموفق تنها کسی نیست که دانش آموزانش در کنکور موفق شوند، البته این هم یک خوبی است، و خوبی دیگر اینکه دیپلمه‌های او تارک نماز نباشند و سرهنگ خوب تنها کسی نسیت که سربازان فقط خوب تیراندازی بدانند، اخلاق مسأله مهمی است ما و جامعه باید دعوت به حق کنیم. خیلی از امکانات هدر می‌رود ما که هر چه می‌بینیم فکر می‌کنیم می‌شود بهتر از این باشد، البته در نظام جمهوری اسلامی با توجه به قبل از انقلاب رشد کرده‌ایم ولی مسأله مهم امروز این است که توقف درست نیست. مقام معظم رهبری فرمودند: تحول، باید ما دنبال مسائل جدید بوده و دو روز ما مثل هم نباشد(از جهت رشد و معنویت و اخلاق)علی علیه اسلام فرمودند: اگر دو روز شما مثل هم باشد باخته‌ای. یعنی دو روز ما نباید مثل هم باشد.
خداوند به پیامبرش می‌فرماید:(قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً)طه(114) خدایا علم مرا زیاد کن. یعنی دو روز اطلاعات مانباید مثل هم باشد.
حدیث: به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند دشمنان با شیوه خاصی می‌جنگند فرمود: ده نفر بروند و مأمور شوندواین شیوه را یاد بگیرند.
به شیوه خود قانع نشویم ببینیم دنیا هم چه کار کرده. مسأله نه شرقی و نه غربی در خود باختگی است ولی در مسائل آموزش ما باید هم شرقی و هم غربی باشیم.
اسلام فرموده: برای کسب اطلاعات به چین بروید، در آن زمان که مسلمان نبوده‌اند برای آموزش از همه باید آموخت.
حدیث:(أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه)من‏لایحضره‏الفقیه ج4ص394 با سوادترین مردم کسی است که علم دیگران را به علم خوداضافه کند. نه در علم ونه درتجربه، نباید در جا بزنیم. مقام معظم رهبری درحوزه فرمودند: این کتابهای درسی بایدعوض شود. چگونه حرف زدن در زمان ما و در زمان تفتانی خیلی فرق می‌کند، الان فرم فصاحت و بلاغت عوض شده است، مقتضای حال چیست و نحوه صحبت کردن با خلبانها و جگرفروشها کدام است و دانشجو و دبیرستانی.
یک زمانی پوستین قوچان لباس زمستانی، بعد تبدیل به اورکت و بعد به کت و شلوار بعد به بلوز تبدیل شد. خیلی ازتحقیقات کتابها برای امروز بار ندارد و باید عوض شود.
«نطق به حق » برای آن است که گاهی باطلی در قالب حق و حقی در قالب باطل گفته می‌شود. بعد می‌فرماید:(وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى): به من تقوا را در گفتار الهام فرما.
اشاره به چند آیه که خداوند وقتی می‌خواهد از کسی تعریف یا انتقاد کند کیلویی حرف نمی‌زند و فله‌ای. مثلاًمی فرماید:(کَثیرٌ مِنْهُمْ)مائده(66) بسیاری از آنها، نمی فرماید همه آنها،(وَ مِنْهُمُ) توبه(61)بعضی از آنها،(مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ)بقره(105) بعضی ازاهل کتاب، (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِی)توبه(61) بعضی از منافقین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اذیت می‌کردندبعضی از مردم مدینه(اینچنین هستند) بعضی از بادیه نشین‌ها وگروهی از اهل کتاب اینچنین گفته‌اند، بعضی از یهودیها کتاب آسمانی را تحریف کردند و بعضی بی سواد هستند وبعضی از آنها خوب هستند.
(مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ)الاحزاب(23) بعضی از مؤمنین وفا دار بر عهد و پیمان الهی هستند(و بعضی بی وفا)(لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ)آل عمران(172)از آنها هم که سابقه مبارزاتی دارند الان باید به عملشان نگاه کردکه تقوا دارند یا نه.
قرآن درباره کسی که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زخمی شد می‌فرماید:(مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ)آل عمران(172) اگر حال تقوا دارد اجر عظیمی دارد.
ممکن است در جبهه بدنش سوراخ سوراخ ولی بعد اهل گناه شده، گر چه کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و درجبهه و زخمی ولی بعد از آن انحراف پیدا کرده و امضاء وعکس و سوء استفاده.
ما در قرآن دو چیز داریم یکی به نام حبط و یکی به نام تکفیر.
دو مثال بزنم از مرحوم فلسفی که خداوند او را رحمت کند. ما در یک سال سه «محمد تقی » را از دست دادیم محمدتقی فلسفی واعظ مشهور 2- محمد تقی جعفری فیلسوف آیه الله محمد تقی ستوده استاد حوزه علمیه قم که تقریباًتمام طلاب به نزد ایشان شاگردی کرده‌اند، شاید 80 درصد از آنها، در قرآن(حَبِطَتْ أَعْمالُهُم)بقره(217) داریم،(کَفَرْنا)ابراهیم(9) هم داریم که مرحوم فلسفی می‌فرمودند: مثال شاگردی که استادش را زجر داده و اذیت می‌کندو او هم از دست این شاگرد خیلی ناراحت است ولی یک وقت این شاگرد به منزل استاد می‌رود و می‌بیند که فرزند او در حال غرق شدن است با لباس خود می‌پرد و بچه را نجات می‌دهد این کار شاگرد تمام زجرهایی که به استاد داده پاک می‌کند، این را می‌گویند «کفاره ».
و به عکس شاگردی سالها برای استاد زحمت می‌کشد و او را راضی نگه می‌دارد و یک دفعه می‌زند و او را می‌کشد، این عمل لحظه‌ای او همه خدمات و زحماتش را از بین برد، این را می‌گویند(حَبِطَتْ أَعْمالُهُم).
اگر از یک آخوندی خلافی دیدی چرا آخوندها بگو این، کارمندها و دولتیها، این رشوه گرفت اینهم بازاریها، شهریها، روستاییها، زنهاو. . . .
در اجتماع ما رسم است از یک استانی و شهری نقطه ضعفی گفته و همه را، یک کاشانی مثل من ترسو است هرجابخواهند بگویند ترسو می‌گویند کاشانیهاکاشانی‌ها می‌دانید چقدر شهیدو سردار و سرلشگرداشته‌اند، آیه الله کاشانی از ماست، اگر ما از یک عرب و فارس، و ترک و لر، عجمی، یک بازاری و تهرانی نمی‌شود جوک درست کرد این درست نیست اول که من رئیس نهضت شدم گفتند اگر به فلانجا بنویسید ما پیکان ضرورت داریم تا به ما می‌دهند. گفتم می‌نویسم ولی نه ضرورت چون تا حالا هم که نداشتیم طوری نشده. گفتند اگر ننویسید نمی‌دهند. گفتم نمی‌نویسیم گر چه ندهند.
ساده زندگی کن وام نگیر، الان خیلی‌ها که می‌گویند فقیر، فقیر نیستنداحساس فقارت و فقر دارند، ما فقیر در جامعه داریم ولی آنها که اظهار می‌کنند خیال فقر است، می‌اید وام بگیرد که تلویزیونش را رنگی کند. این فقر است؟ و برای تخت، سالها که نیاکان ما تخت نداشته‌اند چه کار کرده‌اند، خانه کوچک، کمد را با طناب از پشت بام می‌کشد و خانه همسایه‌ها می‌برد، با قرض برای جهازیه، با قرض گل و طلا می‌خرد، اینها وهم و خیال است. بی کاری داریم و جوان بی کار، اما خیلی‌ها هم هستند که حال کار ندارند، می گوید من با دیپلم بیل به دست بگیرم، دیپلم هم سواد است؟ قالی بافی برای یک دختر دانشجو جسارت است. بارها گفته که دیپلم سواد نیست مثل پیراهن است که نداشتن آن زشت است ولی داشتن آن هم افتخار نیست، لیسانس هم کتاب خوانده که این هم سوادنیست، کتابخانه‌ای که میلیون کتاب دارد از هر میلیونی یک جلد کتاب خوانده، بچه به پدر می‌گوید قلک پر پول شده نگاه کن به بانک مرکزی خجالت می‌کشی که بگویی من پول دارم(خنده حضار)خیال میکنیم دانشمند هستیم اگرنگاه کنیم به کتاب‌های نخوانده خجالت می‌کشیم که بگوییم با سوادهستیم. مثل اینکه مرا دعوت کنند برای جلسه‌ای بگویم من سخنران تلویزیون هستم الان برای مجلس فاتحه منبر بروم. در صورتی که جلسه فاتحه گاهی بهتر است چون کسانی گاهی به فاتحه می‌آیند که به مسجد نمی‌روند خوب می‌شود تبلیغ کرد که فقط برای دوستی با مرحوم آمده‌اند، افتخار کن برای روضه خواندن ما رهبر و رئیس جمهورمان روضه می‌خوانند، السلام علیک یا ابا عبد الله یک افتخاراست، احساس فقر است نه فقر.
برادران و خواهران اگر می‌خواهید جوک و طنز بگویید، من این سالی که در تلویزیون بوده‌ام تمام طنزهای من کتاب شده، می خواهیم چاپ کنیم. خداوند در طنز به من لطف کرده، گاهی من برنامه‌های صبح جمعه را کوش می‌دهم می‌بینم من خیلی قویتر هستم مشتری هم دارد. این کتاب بیمار و زندان است و حال کتاب علمی ندارد وهزار و یک گرفتاری، طنز هم باید بار داشته باشد نه با تحقیر یک مسلمان و عرب و عجم و کرد و ترک و لر و فارس واستانی مسخره کردن. قرآن می‌فرماید: ویل لکل همزهٍ لمزه: وای به کسی که با نیش افراد را خراب می‌کند. قرآن می‌فرماید: اگر پیغمبر 70 بار استغفار کند خداوند آنها را نمی‌بخشد برای اینکه اینها مؤمنین را مسخره می‌کنند. مسخره نکنیم به دهاتی، دهاتی شرف است، کشاورز، خداوند می‌فرماید: شما کشاورز نیستید ما کشاورزیم(أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ‌ام نَحْنُ الزَّارِعُونَ)واقعه(64) آقا قصه بگویید، نه من جهان بینی و ایدئولوژی می‌گویم و استاد معارف خداوندمی فرماید: نحن نقصی ما قصه می‌گوییم، و با همین قصه‌ها سلمان و ابی ذر درست شد. پیامبر و علی و امام باقر علیه السلام کار می‌کردند.
آقای مدیر چایی برای شما آورده بگو دست شما درد نکند، نه وظیفه‌اش بوده، به او ابلاغ شده کاش درس نمی‌خواندی تکبر هم نمی‌داشتی. تقوا در گفتار از خداوند طلب کنیم.
خبر فوت فردی را به دفتر مرجع تقلید دادند، دفتر نوشت خبر فوت را به آقا دادیم به شدت متأثر شدند، آقا خواستندپیام تسلیت را امضاء کنند گفت من به شدت ناراحت نشدم و شاید از این خبر ناراحت هم نشده باشم متن را عوض کردند.
می کویند فردی عبایی به دوش گرفته که سوراخ بود شخصی آمد گفت من می‌خواهم به جای این عبا، عبای نو به شمابدهم آقا گفت حقیقت این است که من در منزل عبای نو دارم و یادم رفته دوش بگیرم، گفت آقا تا حالا برای فقر شمامی خواستم عبا بدهم حالا که راست گفتی برای راست گویی شما می‌خواهم عبا بدهم، آدمی هم هست که بگویدوفقکم الله و بگیرد.
از صداقت چه دیده‌ایم که دروغ بگوییم؟
خدایا: لحظه به لحظه فکر ما را در مسیر رضای خود قرار بده.
خدایا: آنچه از فکر و عمل خراب کرده‌ایم ببخش و بیامرز.
خدایا: قلب آقا امام زمان علیه السلام را برای همیشه از ما راضی و ظهورش را تعجیل بفرما.
خدایا: کشور و رهبر و ملت و مرز و بوم و عقائد و افکار فرزندان ما حفظ بفرما.
خدایا: روح انبیاء و اولیاء، علما و امام، نیاکان و مربیان و پدران و مادران راضی و ما را پاسدار خونها و خدمتشان قراربده.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2598

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.