داستانهای قرآن، داستان حضرت موسی (ع) – 6
موضوع: داستانهای قرآن، داستان حضرت موسی(ع) – 6
تاریخ پخش: 72/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
امسال ماه رمضان داستان انبیاء را میگوییم قبل از افطار با شکم گرسنه، حال شنیدن هر حرفی را ندارد ولی حال شنیدن قصه دارد صدها آیه راجع به داستان انبیاست داستانها بسیار خوب که انبیاء چه کسانی بودند و یارانشان کی بودند حرف مخالفین چه بود.
حضرت موسی(ع) مأمور شد برود توی کاخ فرعون و فرعون را ارشاد کند. اول که موسی گفت خدایا هارون را هم با من بفرست بیان او از من بهتر این خودش مهم است که گاهی نهی از منکر یکی فایده ندارد باید گروهی بروند. دوتایی رفتند موسی با قیافه چوپانی یک عصا دستش رفت توی کاخ فرعونی که میگفت من پروردگار عالی شما هستند دید یک چوپانی آمده او را دعوت به توحید میکند.
1- هرکس دیگران را تحقیر کند رگی از فرعون در وجودش است
الآن اگر بچهای باشد بگوید آقای قرائتی شما چرا سلام نمیکند این به من میگوید هر کس بگوید این به من میگوید او هم فرعون است. هر کس دیگران را تحقیر کند و خودش را برتر بداند یک رگ از فرعون در وجودش است.
«أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ» (زخرف/52) من بهترم ببین باغها و کاخها ببین طلاها از من آویزان این را ببین. مستکبرین به انبیاء میگفتند «أَ هذَا الَّذی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ» (انبیاء/36) این تحقیر نکنید. فرعون خیلی به ذوقش برخورد چون فرعون مردم را تحقیر میکرد.
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ» (زخرف/54) مردم راتحقیر میکند.
شده بروی توی یک مسجد بنشینی دو سه تا بچه بیایند و این ور و آنورت بنشینند بعد بگویی این جا بد جایی است این جا در شأن ما نیست پا میشوی میروی یک جایی که بزرگها مینشینند همین هم یک رگ فرعونی است که شما بچهها را تحقیر میکنی.
یکی از علماء سی سال پیش به امام گفت طلبههای باسواد نجف میروند بچه طلبهها به حوزه قم میروند وزنه نجف سنگینتر است. میگفت تا من این را گفتم، ما توی ماشین بودیم از قم میآمدیم تهران میگفت از قم تا تهران چند ساعت با من دربارهی این موضوع صحبت کرد. کسی که تو فکرش این باشد که کدوم حوزه بزرگ است و کدوم حوزه کوچک این شرک است چون خدا برایش فرق نمیکند.
بنده اگر یک جایی نشستهام و یک سرباز گمنامی آمد و این ورم نشست و یک تیمسار این ورم نشست اگر دیدید یک چیزتان میشود اگر پهلوی افراد مهم هستید پز میدهید و پهلوی آدمهای گمنام هستید زجر میکشید، این هم استخف قومه سبک میشمرد، پس اطاعت میکردند.
از ارتش و نیروی انتظامی ما بله قربان هست در زمان طاغوت هم بود اما فرق بین بله قربان بله قربان دو جور است یک بله قربان بر حسب احترام میگویم ایشان را باید احترام بگیرم به چهار دلیل ارتش یک سنش از من بیشتر دو سوادش بیشتر سه سابقهاش چهار مربی و معلم من است به خاطر تعلیم به خاطر سن ادب میگذارد.
اون سرهنگ و سرتیپ و افسر هم به سرباز احترام میگذارد میگوید چون این سرباز سنش کمتر است گناهش هم از من کمتر است، این پاکتر است این میشود الهی.
2- فرق نظام الهی و نظام فرعونی
حالا میپرسی چرا احترام به او گذاشتی میگوید چون از او میترسم خوب اگر ترس نظام فرعونی است. حسینیه جماران شما جمع میشوید امام را بالا میدید اگر میترسید از امام نظام فرعونی اگر امام را دوست داشتید نظام الهی است.
فرق بین نظام الهی و نظام فرعون این است که در نظام الهی علاقهها بر حسب محبت است در نظام غیر الهی علیه قربانها بر اساس ترس است.
قرآن میگوید: چنان خفقان بود که مردم میترسیدند و ایمان نیاوردند به موسی به جز یک مشت بچههای کم سن سال و آن هم با ترس و لرز، این فرعون بود.
فرعون کسی بود بچهها را میکشت زنها را نگه داشت و فاسد میکرد «جعل اهلها شیعا» مردم را گروه گروه میکرد نمیگذاشت مردم متحد شوند و هی ایجاد تفرقه میکد.
از بس که مردم از فرعون میترسیدند هر کاری میکرد مردم میگفتند بله قربان.
هوا سرد است بله قربان هوا سرد است. هوا دودی است بله قربان هوا دودی است.
یک روز معاویه چهارشنبه تصمیم گرفت نماز جمعه بخواند، همه نماز جمعه خواندند یکی جرأت نکرد بگوید بابا امروز چهارشنبه است.
«زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِه» (غافر/37) یعنی باید یک کاری بکند که مردم بتوانند انتقاد بکنند، توجه کنید هر زن و مرد و دختر و پسری که مردم از او بترسند او هم فرعون است.
علمش سوء بود اما مردم میگفتند خوب است و همه زشتی هایش را میگفتند خوب است.
3- عاجزترین و محتاجترین موجود انسان است
میخندید وقتی موسی به او گفت تو پروردگار مردم نیستی خودت هم از ترس پشه میروی توی پشه بند انسانی هستی عاجز هیچ میدانی عاجزترین موجودات انسان است.
یک نفر در بحث نماز از من پرسید مگر خداوند نیازی دارد به نماز ما، گفتم: خدا نیاز به نماز تو…
گفتم پشه هم به تو نیاز ندارد جنگل به تو نیاز نداره آب دریا ماه و ستاره به تو نیاز ندارد ولی تو به همهی آنها نیاز داری یعنی هیچ موجودی انسان نیاز ندارد ولی انسان به همهی آنها نیاز دارد.
ولی گردن کلفت ترین موجودات هستی هم انسان است. ما شنیده بودیم که میگفتند هر میمونی زشتتر بازیش هم بیشتر است. انسان محتاجتر است و گردن کلفتتر. خدا میگوید ماه رمضان است(بیا باهم آشتی کنیم.)
«تُوبُوا إِلَى اللَّهِ» (تحریم/8) توبه کن، بابا بیا مسجد یک رکعت نماز ثوابش میلیاردها میشود نمیخواهم، میوه بخور نمیخواهم اما عرق بخور میخواهم… انسان عاجز است ذلیل ترین افراد اینهایی هستند که روزه میخورند بدون دلیل آدم روزه خور برده شکم است.
4- درسی از حضرت علی(ع)
امیرالمومنین رفت دکان قصابی گوشت بخرد یک مرتبه متوجه شد پول در جیبش نیست رفت قصاب گفت آقا چرا گوشت نخریدی گفت که پول در جیبم نبود قصاب گفت خواهش میکنم مغازه متعلق به خودتان است من نوکر شما هم شما گوشت ببرید حالا فردا پولش را میآورید حضرت علی فرمود: ای قصاب عوض این که به تو بگویم فردا پول، به شکمم میگویم فردا گوشت. من این قدر دیگر اسیر شکم نیستم.
آقایی که روزه میخوری وقتی شکست میگوید نهار بگو سه ساعت دیگر این قدر اسیر شکم نباش.
قرآن میفرماید: «فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ» (زخرف/47) میخندید فرعون آدمی که دلیل ندارد قهقه میخندد چون موسی دلیل داشت. فرعون به موسی گفت دلیل تو چیست که پیغبمری گفت: این است عصایش را انداخت و یک مرتبه اژدها شد و گفت دلیل دیگر. موسی فرمود: دستم را ببین این دستم را میکنم در جیبم درمی آورد و از کف دستش نور درمی آمد فرعون مانده بود که چه کند. یک مقدار خندید و گفت سحر است.
آیه بیست و چهار سوره غافر: «فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ» (غافر/24). فرعون چارهای نداشت تا بگوید اینها سحر است جادوست.
5- فرعون چوپان بودن و ثروت نداشتن موسی را مطرح کرد
فرعون میگفت آخه این هم شد کار ما ایمان بیاوریم به دو نفر چوپان، آخه شاه کاخ حکومت قدرت طلا پول این همه تشکیلات همه را ول کنیم ببینم این چوپان چه میگویدخیلی مشکل بود که بیا گوش به حرف چوپان بدهد. یک زمانی در یک شهری یک فرمانداری جوانی فرماندار شده بود پیرمردها میگفتند یعنی… بابا اگر کسی عقلش کار کند دیگر کار به سن ندارد.
به یکی از خاندان اهل بیت پیرمرد بود گفتند درسته که امام جواد کوچولو امام بشود و تو اطاعت کنی، گفت بابا اگر خدا اراده کرده که او بفهمد من نفهمم چه میشود کرد گاهی یک رادیو کوچک هفت موج را میگیرد. و گاهی یک رادیو قد بشکه تهران را هم نمیگیرد. اگر یکی میفهمد نباید کیلویی حساب کند. ما گوش به حرف این بدهیم. اصلاً این موسی غیر از این و عصا دارد طلا دارد نقره دارد.
آیه پنجاه و سه سوره زخرف فرعون میگوید این نه طلا دارد نه دستبند نه فرشتهها باهاشند.
آخه میآمدند پهلوی پیغمبر میگفتند تو اگر پیغمبر هستی پس باغ انگورت کو، گفت من که نگفتم باغدارم پیغمبرم مثل کسی که بگوید من تفسیر بلدم بگویند کارت خلبانیات کو.
گاهی سوال میکنند که چرا کشورهای نمازخوان تکنولوژی ندارند، ما نمیگوییم نمازبخوان تکنولوژی پیش میرود ما میگوییم انار خوردی خاصیت انار دارد اگر انگور خوردی خاصیت انگور دارد.
هر میوهای ویتامین خودش را دارد، نماز رابط با خداست این یک ویتامین دارد تحصیل هم یک ویتامین دیگر این آقا نماز نمیخواند میگوید که ما که نماز خواندیم اف شانزده که نساختیم خوب برای این که درس نخواندیم باید سوار بر مرکب مادیت شدیم یعنی از علوم و تخصص استفاده کنیم اما با هم این که سوار بر مرکب مادیت شدیم سوار بر علم و صنعت شدیم در برابر خدا سجده کنیم.
6- فرق بین منطق قرآن و منطق فرعون در رستگاری انسان
راه باید گم نشود خط باید خط الهی باشد منتهی الاغ مکه برویم یا با هواپیما اما راه باید راه الهی باشد.
قرآن یک منطق دارد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14) رستگار است کسی که خودسازی کرده است فرعون در سوره طه آیه شصت و چهار میگوید: «وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» (طه/64) هر کس پیروز بشود رستگار است.
فرعون میگفت رستگار کسی است که از بیرون زور داشته باشد. فرق بین این دو تا مکتب این است.
امام حسین(ع) زیر سم اسب است حکومت بر هیچی نداشت اما حاکم بر نفس خود بود پس او رستگار است، یزید بر حاکم بر همه چیز بود ولی حاکم بر نفس خود نبود و شکست خورد.
حکومت دو نوع است حاکم بر نفس و حاکم بر مردم.
حاج احمد آقا میگفت دیدم امام توی یک اتاق داد میزند تنهایی رفتم دیدم چی میگی گوش دادم از پشت پرده دیدم میگوید لعنت بر نفس من مرگ بر نفس من.
یعنی گاهی وقتها تمام کارها از نفس است دوست دارد خوشش میآید هوس است بنده معلم هستم هوس است شعر میخواند هوس است او سینه میزند روی هوس است.
نمی گویم این کارها را نکنید ولی قرآن میگوید «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلى/14) و فرعون میگوید «وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» دو تا فکر در دنیا دارد آیا حکومت بر نفس و بندگی خدایا بندگی شکم و شهوت و حکومت بر مردم و بندگی نفس.
خدایا فرعون خودش را برتر میدانست به ما ایمانی بده که خودمان را برتر ندانیم.
خدایا فرعون مردم را خار میکرد. هر چی تحقیر است از ما دور کن.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»