انگیزه و نیت-2

موضوع: انگيزه و نيت-2
تاريخ پخش: 71/10/10

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»

دنباله‌ي بحث جلسه‌ي قبل درباره‌ي نقش انگيزه و نيت است. چون آنكسي كه در دين با غير دين فرق مي‌كند، همان نيت است. همه‌ي مردم شيرجه مي‌روند. تا قصد غسل نكنيم. خدا پاداش غسل به ما نمي‌دهد. همه‌ي مردم كره‌ي زمين صورتشان را مي‌شويند. اما با نيت است كه يكي شست وشو مي‌شود و يكي وضو مي‌شود. چاقو كش و جراح هردو شكم پاره مي‌كنند، از چاقوكش پول مي‌گيرند، به جراح پول مي‌دهند. آن چيزي كه به كارها ارزش مي‌دهد، نيت است.
راجع به نيت هفته‌ي گذشته نكاتي را عرض كردم. گفتم: نيت خوب بركاتي دارد، يكي «زيد في رزقه» (كافي،ج2،ص105) آدم خوش نيت روزي‌اش زياد است. چون دوست دارد مردم چيز خوب بخورند، چلوكباب خوب درست مي‌كند. وقتي چلوكباب خوب درست كرد، مشتري هايش زياد مي‌شود پولش زياد مي‌شود. توجيه اقتصادي هم دارد. اما كسي كه حسن نيت ندارد، مي‌گويد: ما جيبمان پر شود به درك كه مردم مريض شدند. يك ماه اول پول گيرش مي‌آيد بعد ديگر مشتري هايش كم مي‌شود.
1- خوش نيت را همه دوست دارند و خدا كمكش مي‌كند
قرآن مي‌گويد: اگر روحتان پاك باشد، شما را كمك مي‌كنيم. كسي كه حسن نيت دارد روحش پاك است. چون روحش پاك است، خدا سيم را وصل مي‌كند. لوله كشي گاز كه مي‌كنند، اول از اداره‌ي گاز مي‌آيند چك مي‌كنند، اگر لوله كشي درست است، گاز را از مركز وصل مي‌كنند. اگر لوله كشي استاندارد نباشد، گاز وصل نمي‌شود. اگر انسان، انسان استانداردي باشد، لطف خدا گره مي‌خورد. آدمي كه خوش نيت است زندگي‌اش لذيذ است. چون آن مقداري كه توان داشته است، خوب كار كرده است. وجدانش راحت است. آدم خوش نيت را همه دوست دارند. كلاه بردار نيست. يك شوفر تاكسي مي‌گويد: همين جا پنج قدم جلوتر است. آدم را پياده مي‌كند و مي‌رود. يك راننده هم مي‌فهمد كه اين مشتري غريب است. تنها است. بچه دار است. پيرمرد است. پياده مي‌شود و كمكش مي‌كند. از بس اين مسافر را تحويل مي‌گيرد، مهرش به دل او مي‌نشيند، مي‌گويد: خدا خيرت بدهد. از بچه هايت خير ببيني. روايت داريم پول كه به فقير مي‌دهيد، به او بگوييد: در حق من دعا كن. اگر خير برساني دعاي مردم پشت سرت است. عطيه‌ي خدا بر مقداري است كه شما خوش باطن باشي. اگر گفتي: خرابش كنم، يك كسي هم نيت مي‌كند كه تو را خراب كند. اگر يك گناهي را ديدي ناراحت شدي، ولو قدرت نداشته باشي جلوي او را بگيري، همينكه از داخل سوختي، چرا بايد اين كار را بكند؟ نگفتي: به من چه؟ مثلاً دو نفر با هم دعوا مي‌كنند، شما نمي‌تواني اينها را از هم جدا كني، ولي غصه مي‌خوري. يا كيف مي‌كني كه اينها دعوا مي‌كنند.
2- مردم به مسئولين با حسن نيت عشق مي‌ورزند
اين بازي‌هاي بكس تماشا كردنش گير دارد. من بنشينم كه براي كيف من تو در دنده‌ي او بزني. اين هم بازي است. اگر مردم بدانند مسئولين مملكتي حسن نيت دارند گرچه يك جايي دسته گلي هم آب دادند مي‌گويند: اين آدم خوش باطني است. ممكن است بعضي از كارها صلاح هم نباشد. امام اول انقلاب يك كساني را تاييد كرد. بعد هم امام كنار گذاشت. اما ديديد كه يك ذره از عشق مردم نسبت به امام كم نشد. تا روزهاي آخر هم ميگفتند: روح مني خميني، بت شكني خميني! با اينكه افرادي را تعيين كرد و بعد هم كنار گذاشت. مردم فهميدند، آن زماني كه تاييد كرد روي حسن نيت بود. بعد هم وقتي ديد لايق نيست، كنارش گذاشت.
اميرالمومنين را بعد از چهارده قرن ما هنوز برايش گريه مي‌كنيم و شب بيست و يكم بازار. اداره را مي‌بنديم و اشك مي‌ريزيم. عشق علي هنوز در دلها هست. خود اميرالمومنين افرادي را نصب كرد و در نهج البلاغه نامه داريم كه افرادي را كه نصب كرد، عزلشان كرد. اين عزل و نصب‌ها اگر براساس حسن نيت باشد، اشكالي ندارد. گاهي وقت‌ها مي‌گويند: ما كه آمديم، اينها بايد بروند. حسن نيت نيست. اميرالمومنين به مالك مي‌گويد: اگر حسن نيت داشته باشي، به عدالت مي‌تواني نزديك شوي. اگر حسن نيت داشته باشي خدا لب پرتگاه مچ تو را مي‌گيرد.
3- بركات خوش‌بيني و عوارض بدبيني
خدا قول داده است، تو از درون ظرف را بشوي. من از بيرون آن را شير مي‌كنم. چون در ظرف نشسته خدا شير نمي‌كند. «يُزَكِّيهِمْ» (آل عمران/164) ظرف را بشوي، بعد مي‌گويد: «وَ يُعَلِّمُهُم‌» بركاتي راجع به حسن نيت هست. بيست و دو نكته درباره‌ي حسن نيت يادداشت كرده‌ام كه آخرين آن، بهترين ذخيره انسان اين نيست كه چقدر پول در بانك دارد. قلبش چقدر پاك است؟ برادران و خواهراني كه بحث را تماشا مي‌كنيد، شما الان براي كسي نيت شري نداريد؟ قصد نداريد يك نفر را بزنيد يا آبروي كسي را بريزيد. مزاحم كسي شوي. حسن نيت بركاتي دارد. اما اگر كسي در دلش ميل داشته باشد كسي را برنجاند، آزار بدهد. اذيت كند. بترساند. حسن نيت ندارد. مي‌گويد: به درك كه اين خانه خراب شد. آدم غصه مي‌خورد. اگر حسن نيت باشد ديگر نمي‌گوييم: اين ايراني است يا خارجي است؟ اگر گفتند: خارجي است، مي‌گوييم: الحمدلله! خوب است. چرا وقتي مي‌گويند: جنس ايراني است، ما از خريدن آن ناراحت مي‌شويم؟ به خاطر اينكه كارگر ما حسن نيت ندارد. سر هم بندي، تمام ناله‌هايي كه مردم از اداره‌ها مي‌كنند براي اين است كه مي‌گويد: ايشان مي‌توانست امضا كند، گفت: برو فردا بيا. آنوقت همين اداره‌اي فردا به مغازه مي‌رود. مغازه دار هم انارهاي بزرگ را رو مي‌گذارد، انارهاي خراب را زير مي‌گذارد. زندگي، زندگي كلاه برداري است. بعد هم هردوي اينها نياز به خانه پيدا مي‌كنند، بنا سر هر دو كلاه مي‌گذارد. همين سه نفر به نجار نياز پيدا مي‌كنند. نجار، سر اين سه نفر كلاه مي‌گذارد. بعد هم اين چهار نفر پيش خياط مي‌روند، خياط هم سر اينها كلاه مي‌گذارد. بعد هم همه دنبال ازدواج مي‌روند. اما چون همه همديگر را چاپيدند خداوند مي‌گويد: تو را چاپيد. او را بچاب.
آيت الله عظمي بروجردي خواست به مشهد برود. گفتند: آقا اجازه بدهد، به مشهد خبر بدهيم. گفت: من هم مثل زوار عادي مي‌خواهم به مشهد بروم. اينقدر دنگ و فنگ نكنيد. بعد مرحوم آيت الله بروجردي فرمود: در عمرم براي رياست قدمي بر نداشتم. بگذاريد من عادي به مشهد بروم. خلاصه هر كاري كردند اجازه نداد. سوار ماشين شد و به مشهد رفت. آنجا فهميدند. يكي از علماي مسجد گوهرشاد، آيت الله نهاوندي جايش را به او داد. آيت الله نهاوندي عالم درجه يك نبود. عالم درجه سه بود. مثلاً تيمسار نبود. سرگرد بود. ايشان زيارت كرد و آمد، بعد آقاي نهاوندي از مشهد به نجف رفت. تا به نجف رفت؛ سيد ابوالحسن اصفهاني به او جا مي‌دهد. بعد يك كسي به او مي‌گويد: اينكه تو جايت را به آيت الله بروجردي بدهي مهم نيست. اينكه سيد ابوالحسن اصفهاني جايش را به تو بدهد مهم است. چون او هم يك مرجع تقليد بود. بعد گفت: جا دادي، جا دادم. به فرزندم اكرام كرديد، به تو اكرام كردند. حسن نيت فقط در نماز نيست كه «قربتةً الي الله» بگويي. اگر كارگر هم حسن نيت داشته باشد، مهم است.
آيت الله فلسفي از علماي مشهد است، اخوي حاج آقا فلسفي كه از وعاظ در جه يك ايران است. برادرش هم يكي از علماي درجه يك مشهد است. ايشان سخنراني مي‌كند و منبرهايش خيلي مايه دارد. يكبار منبر نرفت. گفت: من امروز مطالعه نكردم. گفتند: هركس مي‌خواهد آقا به منبر برود صلوات بفرستد. گفت: من مطالعه نكردم. گفتند: صلوات دوم را بلند‌تر ختم كن. گفت: من مطالعه نكردم. خلاصه با زور صلوات آقا را به منبر بردند. ايشان بالاي منبر رفت و گفت: كسي بي مطالعه حرف بزند، خيانت كرده است. حسن نيت در نجار و آيت الله، در ازدواج مهم است.
4- مرده باد و زنده بايد در نيت خوب اثر ندارد
ما مي‌توانيم خيلي راحت زندگي كنيم. حسن نيت به قدري ارزش دارد كه مي‌گويند: نه مرگ، نه حيات! زنده باد يا مرده باد. هيچ فرق نمي‌كند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ»(آل عمران/157) چه در راه خدا بميريد، چه در راه خدا شهيد شويد، «لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ»(آل عمران/157) آنچه مهم است في سبيل الله است. في سبيل الله مهم است. بعضي مي‌گويند: بنياد شهيد قبول نكرد كه بچه‌ي ما در جبهه شهيد شده است. بنياد شهيد مي‌گويد: شهيد كسي است كه در جبهه باشد. اينكه در راه جبهه شهيد شده است، تصادف كرده و از دنيا رفته است شهيد نيست. بنياد شهيد اين را قبول نمي‌كند. بنياد شهيد هرطور كه صلاح مي‌داند. اما خط كش خدا فرق مي‌كند. في سبيل الله است. خدا مي‌گويد: آنچه براي من مهم است، في سبيل الله است. «قُتِلْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ» كشته شويد يا از دنيا برويد، براي ما مهم نيست. مهم خط كش من است. خيلي‌ها هم در جبهه كشته مي‌شوند اما شهيد نيستند. در جلد هشتم محدث البيضا ديدم نوشته است: «قتيل الحمار» كسي در جبهه كشته شد، لگد گرفت شهيد راه خر شد. به خاطر اينكه وقتي نشسته بود، ديد كسي سوار يك قاطر شده است. گفت: قاطر خوبي دارد، بروم او را بكشم قاطرش را بردارم. به عشق قاطر رفت، او اين را زد. نه به قاطر رسيد، كشته هم شد.
خانمي به نام‌ام قيس بود كه يك نفر عاشق او شد. از شهري به منطقه‌اي هجرت كردند. به او لقب مهاجر‌ام قيس را دادند. هجرت كرد اما مهاجر في سبيل الله نبود. مهاجر‌ام قيس بود. قرآن در آيه‌ي ديگر مي‌گويد: «فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِب‌» (نسا/74) مهم نيست. در جبهه پيروز مي‌شويم، يا شكست بخوريم. مي‌گويد: نه پيروزي مهم است نه شكست مهم است. آنچه مهم است نيت شما است. «وَ مَنْ يُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ»(نساء/74) در قرآن بيش از هفتاد مرتبه في سبيل الله آمده است. شايد صد آيه راجع به حسن نيت داشته باشيم. اگر راه، راه خدا باشد، ديگر باقي مهم نيست. «فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِب‌» پيروز شود يا كشته شود.
شما شنيديد كه شب عاشورا يك عده در خيمه‌هاي امام حسين، از ياران امام حسين با هم جك مي‌گفتند و شوخي مي‌كردند. يك عده هم نماز شب مي‌خواندند. يك سوال ايدئولوژيكي است. شب عاشورا جاي شوخي است يا جاي نماز شب است؟ هيچ فرقي نمي‌كند. راه كه راه حسين است شوخي و نماز شبش يك ويتامين دارد. مهم اين است كه راه، راه امام حسين باشد.
در مكه كفش هايشان را گذاشتند تا بروند دور كعبه طواف كنند. امام فرمود: تو كه از كفش‌ها مراقبت مي‌كني ثوابت مثل آنهايي است كه دور كعبه طواف مي‌كنند. راه مكه كفشداري و طوافش يكي است. در مدينه شخصي مريض شد، شخصي هم از او پرستاري كرد. بقيه به حرم پيغمبر رفتند تا نماز بخوانند. حضرت فرمود: مهم نيست كه شما پرستار باشي يا زيارت بخواني، مهم اين است كه در جوار پيامبر باشي.
اگر قرار باشد شما كنار بوعلي سينا بنشيني، ديگر كدام طرف آن فرقي ندارد. مهم ابوعلي سينا است. محور كه بوعلي سينا شد ديگر فرقي نمي‌كند. محور اگر خدا شد آدم هيچ موقع عقده‌اي نمي‌شود. يكي از دلايلي كه مي‌گويند: عقده‌اي است، اين است كه آدم مخلص هيچ وقت عقده‌اي نمي‌شود. چهار نفر با هم درس مي‌خوانند، يكي مشهور مي‌شود. يكي هم گمنام مي‌شود. هيچ آخوند گمنامي اگر مخلص باشد عقده‌اي نمي‌شود. اين همه آدم براي امام حسين عزاداري مي‌كنند. امام حسن نمي‌گويد: من هم برادر بزرگتر هستم. چرا براي من عزاداري نمي‌كنند؟
5- از فوايد حسن نيت آرامش دل است
يكي از فوايد حسن نيت اين است كه آدم كه دلش براي خدا كار كرد دلش آرام است. شهيد مظلوم بهشتي خدمت امام رسيد و گفت: عده‌اي از طرفداران بني صدر به من توهين مي‌كنند. وظيفه‌ي شرعي من چيست؟ امام فرمود: چه صدايي مي‌شنوي؟ فرمود: من اين جمله را از امام جمعه‌ي موقت تهران كه شهيد شد، شنيدم. هردو فاميل و خويش و قوم بودند. امام فرمود: چه صدايي مي‌شنوي؟ فرمود: ديدم مردم مي‌گويند: روح مني خميني بت شكني خميني. امام فرمود: اگر تمام مردم كره‌ي زمين پشت اين ديوار به من دعا كنند، يا نفرين كنند در من يكسان است. آرام است. يادم نمي‌رود كه مردم در حسينيه جماران گفتند: جنگ، جنگ تا پيروزي! امام فرمود: نه، جنگ جنگ تا پيروزي آيه‌ي قرآن نيست. جنگ، جنگ، تا رفع كل فتنه! خيلي اوج گرفت: فرمود: من جام زهر را مي‌نوشم و قطعنامه را قبول مي‌كنم.
چه زماني كه هواپيما را بلند كرد. چه زماني كه هواپيما را نشاند. روايت داريم هركسي را كه بخواهيد امتحان كنيد يكبار نصبش كنيد. يكبار عزلش كنيد. اگر عزل و نصب برايش يكسان بود، معلوم مي‌شود آدم عاقلي است. حديث داريم عاقل كيست؟ امام فرمود: عاقل كسي است كه وقتي عزل و نصب شد در روحش اثر نگذارد. ماموران بانك يك روز در يك باجه صد ميليون مي‌گيرند. فردا در يك باجه‌ي ديگر صد ميليون مي‌دهد. نه كسي كه مي‌دهد، خوشحالي مي‌كند. نه كسي كه مي‌گيرد ناراحتي مي‌كند. عزل و نصبش فرق نمي‌كند. امام فرمود: اگر مي‌خواهيد عقل را بشناسيد ببينيد عزل و نصبش چطور است؟
حديث داريم با هركس كه خواستي رفيق شوي، سه بار او را عصباني كن. اگر سه بار جوش آورد، خودش را نگه داشت، بگو: با هم دوست هستيم. چون در اتوبان همه راننده هستند. در سرازيري هر بشكه‌اي ماشين است. در سر بالايي معلوم مي‌شود ماشين سالم است يا راننده چه كاره است؟
6- اثر حرف براي اصلاح در صورت خوش‌نيت بودن
«إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»(نساء/35) قرآن مي‌گويد: اگر زن و شوهر با هم يك اختلافي پيدا مي‌كنند، «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»(نساء/35) يك داور از فاميل مرد، يك داور از فاميل زن، مي‌آيند مشكل راحل مي‌كنند. ماجرا را به دادگاه خانواده ارجاع ندهند. چون دادگاه خانواده پرونده تشكيل مي‌دهد و به بايگاني مي‌دهد، و آبروريزي و معطلي و غيره دارد. اما يك موقع مادرزن از دختر حمايت مي‌كند، مادر شوهر از پسر حمايت مي‌كند. اينها فتنه را زياد مي‌كند. «ان يريدا اصلاحا» اگر اين دو داور بناي آشتي را داشته باشند، بناي حمايت از گذشته نه، گذشته‌ها گذشته است. اگر اين دو حاكم اراده‌ي اصلاح كنند، اگر خوش نيت باشند قول داده است در حرفش اثري قرار بدهد كه اين دو نفر را با هم جوش بدهد.
7- مردم حسن نيت را مي‌فهمند
مردم حسن نيت را مي‌فهمند. آقا مي‌رود كه در خارج قرار داد امضا كند. هرجلسه هم فلان دلار حق ماموريت مي‌گيرد. مي‌گويد: اگر من در اين جلسه قرار داد را امضا كنم، همين چند دلار است. مي‌گوييم: دور دوم مذاكرات، يك چيزي را كه مي‌توانند يك روزه درست كنند، براي اينكه يك سفر ديگر به خارج بروند طول مي‌دهند. اين بالاخره معلوم مي‌شود. كوچكترها هم مي‌فهمند چه برسد به بزرگترها. يك موقع بچه‌ي من سه ساله بود. ايستاده بود نگاه مي‌كرد. من مهمان داشتم. مهمان من هم يك بچه‌ي سه ساله داشت. من بچه‌ي سه ساله‌ي مهمان را بوسيدم. تا بچه‌ي مهمان را بوسيدم، ديدم بچه‌ي خودم به من نگاه مي‌كند. او را هم بوسيدم. گفت: تو من را الكي بوسيدي. من چنان ابرويم بالا رفت و خيز گرفتم، كه تو چطور نيت من را فهميدي؟ بعد رفت و برگشت و گفت: بابا، ديدي به تو چه گفتم ابرويت را بالا كردي؟ اصلاً حال ما را گرفت. وقتي بچه مي‌فهمد براي چه؟ شما وقتي گندم بكاري هرچه تبليغ كني كه من گلابي كاشتم، براي چه اين كار را كني؟ بالاخره وقتي اين خانه خراب مي‌شود مي‌فهمد كه شما چه معماري هستي؟ بند كفش پاره مي‌شود مي‌فهمند كه چه كفاشي هستي؟
چقدر ما به خاطر سر هم بندي ضرر مي‌دهيم. آدم غصه مي‌خورد. وزارت امور خارجه‌ي ما در كشورهاي خارج ساختمان خريده است، كه آن سازنده‌ي ساختمان تا صد سال ساختمان را بيمه كرده است. تا صد سال اين ساختمان طوري نشود. و ما هم بنا ساختمان مي‌سازد و به ما تحويل مي‌دهد، ماه مهر چپ مي‌كند. آن وقت همين بنا پيش من مي‌آيد و مي‌گويد: آقاي قرائتي، مدرسه رفتم اسم بچه‌ام را بنويسم، گفتند: ده هزار تومان بده. حقت است. در ديگ شن انداختي زير دندان من افتاده است. حالا هم يكي دو تا شن در ديگ تو مي‌اندازد تا زير دندان تو برود. اگر حسن نيت داشته باشي. چه خوب است همه با هم حسن نيت داشته باشيم. نياز به زرنگي هم نداشته باشيم.
آدمي كه حسن نيت ندارد هميشه بايد دست و پا بزند كه من خوب هستم. يك زن به زني ديگر سفارش مي‌كرد، مي‌گفت: لباس كه شستي به شوهرت بگو لباس‌ها را از روي بند جمع كند. براي اينكه وقتي شوهر جمع مي‌كند، مي‌گويد: زن من چقدر زحمت كشيده است. نياز نيست. نياز به اين بازي‌ها نيست. آدم اگر حسن نيت داشته باشد، اگر لباس‌ها را جمع كند، يا جمع نكند، خانمش چيزي نمي‌گويد. هرشب تشكر مي‌كند. هرروز، هر عصر، هر صبح، تشكر مي‌كند. او به خاطر كار خانه تشكر مي‌كند. خانم هم به خاطر مديريت او تشكر مي‌كند. اصلاً تشكر نيازي به اين قلاب‌ها ندارد. ما طوري هستيم كه براي مسائل ساده هم بايد يك قلابي درست كنيم.
8- نيت مهمتر از عمل است
قرآن مي‌گويد: نيت مهم است. كار مهم نيست. قرآن مي‌گويد: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»‌ (نجم/39) نگفته «ليس للانسان الا ما عمل» خدا از شما عمل نمي‌خواهد. اگر عمل مي‌خواست مي‌گفت: هركس به اندازه‌ي كارش! اين درست نيست. شعار ماركسيست است. هركسي به اندازه‌ي كارش، نمي‌گويد: «ليس للانسان الا ما عصي» مزد انسان كاري است كه آورده است. مزد انسان كاري است كه انجام داده است. مزد انسان سعي است. شما سعي كن. كار شد، شد. نشد، نشد. پشت كاميوني ديدم كه نوشته بود: شد، شد. نشد، نشد. خيلي از اين كاميون دار خوشم آمد. ما سعي خودمان را مي‌كنيم، شد شد. نشد نشد. شما به قصد نماز جماعت به مسجد مي‌روي بعد مي‌بيني در مسجد بسته است. ثواب جماعت را مي‌بري. به قصد ملاقات فاميل در خانه‌اش مي‌روي. مي‌بيني كه نيست. اجرت را مي‌بري. آدم مخلص هيچ موقع دماغ سوخته نمي‌شود. چون براي خدا كار مي‌كند. شد، شد. نشد، نشد. اما آدم غير مخلص غصه مي‌خورد. مي‌گفت: جعبه‌ي شيريني خريدم و به ملاقات فلاني رفتم. ديدم خيلي ملاقات كننده دارد. وقتي احوال پرسي كرديم و آمديم، گفتم: من اين همه پول خرج كردم، مريض نفهميد كه اين براي من است.
يك كسي را در خراسان پيدا كرديم. ايشان وصيت كرده است اين مزرعه، اين اموال را وقف كردم. درآمد اين را جمعه‌ها ميوه بخريد، و براي بيمارهايي كه عيادت كننده ندارند ببريد. چند سال پيش، يك كاري كرده و من وقتي وصيت نامه‌اش را شنيدم تحت تاثير قرار گرفتم. امشب هم در تلويزيون مي‌گويم. ميليون‌ها آدم پاي تلويزيون مي‌فهمند كه يك چنين كسي، يك چنين روح با اخلاصي دارد. نمي‌داند چه كسي مريض شده است. به خاطر حسن نيت و انگيزه‌اش من از اين آقا تجليل مي‌كنم. سلام و صلوات خدا به اين روح‌هاي پاك، كه نمي‌داند چه كسي است و كمك مي‌كند.
بعضي‌ها صبح كه از خانه بيرون مي‌آيند وقتي مي‌بينند جوي خانه‌شان كثيف است، فوري تميز مي‌كنند. اما اگرجوي همسايه‌شان كثيف باشد، مي‌گويد: مگر من سوپور شهرداري هستم. فرض كن خانه‌ي خودت است. حسن نيت داشته باش. خدا مشكل تو را با دست ديگران حل مي‌كند.
خدا مي‌گويد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌»(توبه/111) به خدا جنست را بفروش. خدا مشتري خوبي است. جا دادي. جا دادم. اينها مهم است. در ارتش اگر فرمانده‌ي پادگان بچه ‌ها را دوست داشته باشد. به غذايشان مي‌رسد. اما يك موقع هم مي‌گويد: نه، طبق ماده‌ي فلان بايد اينها مأمور به خدمت باشند. اين امروز اين كار را مي‌كند. فردا كه برود يك لگد به در پادگان مي‌زند و به هرچه پادگان است فحش مي‌دهد. دوستش داشته باشيم ما را دوست دارد. قرآن مي‌فرمايد: «مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِه‌» اگر كسي از خانه بيرون برود. «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ» به قصد هجرت بيرون برود، «ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ» بميرد و به هدف نرسد، «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(نساء/100) اجرش با خداست. مهم نيست كار شود. براي نيت پاك از خانه بيرون زد. از خانه كه بيرون رفت اجرش ثابت است. حديث داريم بيشترين كساني كه پاداش شهيد مي‌دهند، آنهايي است كه در رخت خواب مي‌ميرند. براي اينكه نيتش اين بود كه به جبهه برود منتهي به او گفتند: جبهه نرو.
9- خداوند به قلب و نيت نگاه مي‌كند
حديث داريم در جنگ تبوك سخت ترين جنگ‌هاي اسلام جنگ تبوك بود. چون جنگ بدر نزديك مكه و مدينه بود. جنگ احد پشت مدينه بود. جنگ‌هاي مختلف اطراف مكه و مدينه بود. تبوك الان مرز عربستان و اردن است. تا مدينه 600 كيلومتر است. هوا گرم بود و فصل چيدن ميوه بود. مركب هم نبود. خيلي مشكلات بود. پايگاه دشمن هم قوي بود. ولذا هركسي به يك بهانه فرار مي‌كرد. بهانه‌هاي عجيبي مي‌آوردند. يكي آمد گفت: يارسول الله! ما نمي‌توانيم به جبهه‌ي تبوك بياييم. فرمود: چرا؟ گفتند: دختران مقابل ما در اين جنگ رومي هستند. رومي‌ها دختران زيبايي دارند. ما هم جوان هستيم. يك وقت ممكن است آنجا يك دختر ببينيم و حواسمان پرت شود. يا رسول الله به من اجازه بدهيد. من به فتنه نيفتم. يك وقت دختر در من اثر مي‌گذارد. قرآن مي‌گويد: «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»(توبه/49) همه حقه بازي است كه تو به اين دليل كنار بكشي.
يك كسي به كارخانه شلوارلي رفته بود و شلوار لي دزديده بود. به اداره‌ي آگاهي رفتند گفتند: چرا دزديدي؟ گفت: اين كارگاه به شلوارلي هايش مارك خارجي مي‌زد. من ديدم توليد براي ايران است. مارك براي خارج است. من ديدم اين براي نظام خوب نيست. در جنگ تبوك حضرت فرمود: تمام سختي‌هايي كه ما در جنگ تبوك كشيديم، افراد در مدينه جواب دارند. گفتند: چرا؟ فرمود: براي اينكه آنهايي هم كه در مدينه ماندند، دوست داشتند بيايند منتهي من به آنها گفتم: بمان. اصلاً گريه مي‌كردند كه چرا در جبهه نيستند. «اِنَّ الله لا يَنظُرُ اِلي صُوَرِكُم» (بحارالانوار،ج67،ص248) خدا كاري به صورت و قالب شما ندارد. «اِنَّما يَنظُرُ الاّ قُلوبّكُم» نگاه به قلب شما مي‌كند.
«وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ»(نساء/43) اگر از روي عمد يك كسي را كشتي يك جريمه دارد، اما اگر يك موقع ترمزت نگرفت، قتل عمدي نبود، جريمه‌اش كمتر است.
10- بايد مراقب روحمان باشيم
يك موقع براي آدم يك گناهي پيش مي‌آيد، لغزش پيدا مي‌كند. گاهي وقت‌ها پول مي‌دهد كه گناه بكند. خدايا افرادي گاهي وقتي خبر گناهي مي‌شنوند مي‌دوند و پول مي‌دهند. حالا يك موقع كسي در هواپيماي خارجي نشسته و يك فيلم هم پخش مي‌شود. ممكن است آن فيلم در روح او اثر بگذارد. بايد مواظب باشيم گناه را از جلو قبل از آنكه در گناه باز شود در گناه را ببنديم. در كه باز شد، بگوييم: آقا حالا ما برويم، يك فيلم و دو فيلم در ما اثر نمي‌گذارد.
به اميرالمومنين گفتند: چرا به زنها سلام نمي‌كني؟ پيامبر سلام مي‌كرد. فرمود: پيامبر سي سال از من بزرگتر بود. من سي سال جوانتر هستم. ممكن است اگر سلام كنم جواب سلام من در روح او اثر بگذارد. حضرت علي از جواب زن جوان احتياط مي‌كند. چطور ما فكر مي‌كنيم كه از اين حرف‌ها مبرا هستيم.
حديث داريم اگر با كسي رفيق بودي رفيقت پست گرفت، رئيس شد. اگر يك دهم علاقه‌ي قبلش را حفظ كرد «فَلَيس به صديق سوء» (بحارالانوار،ج71،ص176) رفيق بدي نيست. يعني رياست به قدري خطرناك است، صد درصد رفاقت‌ها آب مي‌شود. اگر ده درصدش ماند، «فَلَيسَ بِصديق سو» باز هم آدم خوبي است. امام زين العابدين يك لباس شيكي پوشيد و بيرون آمد. برگشت و گفت: همان لباس قبلي را بده. وقتي اين لباس را پوشيدم، انگار من زين العابدين ديروز نيستم. ما بايد مواظب روح خودمان باشيم. اگر ما خودمان را كنترل نكنيم به يك روشي مبتلا مي‌شويم، كه اگر آن روش به هم بخورد هويت ما از بين مي‌رود. يعني تنور شكم دم به دم تافتن، مصيبت بود روز نايافتن. معتاد به زندگي نشويم. معتاد به زندگي در تهران. معتاد به زندگي در روستا. راحت باشيم. آزاد باشيم. فقط آن چه مهم است اين است كه خدا به چه راضي است. «اِنَّ الله لا يَنظُرُ اِلي صُوَرِكُم اِنَّما يَنظُرُ الاّ قُلوبّكُم»(بحارالانوار،ج67،ص248) خدا به قلب نگاه مي‌كند.
11- بايد ميزبان قلباً راضي باشد
اما اگر كسي بگويد: من راضي هستم، اما شما مي‌داني قلباً راضي نيست. تو را مهماني دعوت مي‌كنند، بچه‌ات را هم مي‌بري. حالا هم كه براي مهماني‌ها غذا از بيرون مي‌گيرند. غذا وقتي از بيرون مي‌ايد بايد جيره بندي شود. گرچه ممكن است صاحب خانه بگويد: خوش آمدي. اما مي‌گويند: ببين بچه ا ش را هم آورد. فيض كاشاني مي‌فرمايد: اگر كسي جايي دعوت شد بچه‌اش را برد، لقمه‌اي كه بچه مي‌خورد حرام است. گربه هرجا مي‌رود بچه‌اش را هم مي‌برد. حالا اگر كسي به جوان مي‌گويد: راضي هستم در حمام غسل كني. اما قلباً راضي نيست. اگر مهماني مي‌روي. خانواده مريض هستند، در رودروايسي مي‌ماند و آشپزي مي‌كند. مي‌بيند حالا داد سرش مي‌زند. در رودروايسي خانم آشپزي مي‌كند. شما با همسرت بداخلاقي مي‌كني مي‌بيند آبرويم در خطر است، مي‌رود در بازار يك لباس براي شما مي‌خرد. خانم آيا با اين پيراهن مي‌تواني نماز بخواني. شوهرت ديد اگر نخرد شيون مي‌زني. يا نفرين مي‌كني. يا قهر مي‌كني. زندگي را به هم مي‌زني. از رودروايسي رفت براي تو خريد. چيزي كه از رودروايسي خريده شد مي‌توان با آن نماز خواند؟
خدايا، به ما ايماني بده، تو را و راه تو را و قرآن تو را بشناسيم و به آنچه كه تو دوست داري عمل كنيم. به كارگر و كارفرما، عالم و روحاني، كارمند و كارگر و كاسب و زن و مرد و پسر و دختر، به همه‌ي ما حسن نيت بده كه كارهايمان ذخيره‌ي قيامت شود. ما را و جامعه‌ي ما را از سوء نيت دور بدار. چون سوء نيت باعث كم كاري، بد كاري، سر هم بندي، كلاه سر هم گذاشتن، سوء نيت‌هايي كه خلاصه‌ي آن يك جامعه‌ي سر هم بندي است، ما را از سوء نيت‌ها در كارهاي اقتصادي و اصل شرك در كارهاي عبادي همه‌ي ما را حفظ بفرما. نماز جمعه يادتان نرود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2055

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.