امام خمینی (ره)، فرمان هشت مادهای – 1

موضوع بحث: امام خميني(ره)، فرمان هشت ماده‌اي – 1
تاريخ پخش: 2/11/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الحمد للّه رب العالمين و صلي الله علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»

بحث ما درباره‌ي اعلاميه‌ي امام بود. گفتيم اعلاميه را بخوانيم و آيات و رواياتي را كه اعلاميه از آن برخاسته است بررسي كنيم. چون اعلاميه ايست كه در آن بايد و نبايد و حكم و فتوا وجود دارد و از كوزه همان برآيد كه در اوست. چون اين اعلاميه از جانب امامي است كه هم اسلام شناس است و هم مجتهد، هم مفسر و هم يك فقيه واقعي است. ما هم مي‌بايست سخنان ايشان را هم از جهات سياسي، هم از جهات قرآني و روايي تحليل نماييم. حق اين است كه اين اعلاميه را در دادگستري و دادگاه و كميته و همه جا بخوانند. مي‌فرمايند تذكراتي به جميع متصديان امور داده مي‌شود. اميد است ان شاءالله با تسريع در عمل اين تذكرات را مورد توجه قرار دهند و امام مي‌بايست اين تذكرات را بدهند.
1- بر سكوت كنندگان در برابر فساد لعنت شده است
چون اگر نه امام، هر فقيهي، فسادي و فتنه‌اي ببيند و ساكت بنشيند، قرآن به شدت از چنين علمايي انتقاد مي‌نمايد. مي‌فرمايد: «لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ»(مائده/63) چرا ربانيون(علماي مسيح) والاهبار(علماي يهود) ساكت هستند و از آن‌ها انتقاد مي‌كند كه چرا فساد مي‌بينند و ساكت هستند؟ در نهج البلاغه آمده است: «فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي»(نهج ‏البلاغه، خطبه 192) يعني خدا هم باسوادها و هم بي سوادها را لعنت نمايد. خدا بي سوادها را لعنت كند كه گناه مي‌كنند و علما را لعنت كند كه ساكت هستند. اگر كسي فساد ديد و ساكت نشست، لعنت اميرالمؤمنين براوست. بنابراين مسلمان، عالم يا حتي مرجع تقليد و يا رهبر انقلاب نبايد ساكت بنشينند و بايد تذكر بدهند.
حديث داريم اگر بدعتي در دين ظاهر شد و عالم فرياد نكشد، لعنت خدا بر او باد. پس هروقت گناهي ديدند بايد فرياد بزنند و اين از امتيازات علما و روحانيون آزادي خواه ما است. ما افتخار مي‌كنيم كه امام گفت: پاپ تا به حال حتي يك مرتبه با ابرقدرت‌ها دست و پنجه نرم نكرده است. امامان ما همه يا شهيد و يا مسموم شده‌اند. يعني هميشه در جدال با طاغوت بودند.
2- در ممانعت از فساد فرقي بين خودي و غير خودي وجود ندارد
عالم اگر فساد ديد چه از طاغوت و چه از خودي‌ها بايد فرياد بكشد. اميرالمؤمنين(ع) وقتي بر سر ظرف عسل آمد و ديد دست خورده است فرياد كشيد كه چه كسي از آن برداشته است؟ كسي گفت: ما مقداري برداشتيم چون بيت المال مسلمان‌ها بود و ما گفتيم خوب اين مقدار به ما مي‌رسد. ولي امام گفت: شما چرا اول و قبل از همه برداشتيد. يك بچه كه ظاهراً از نوادگان علي(ع) بود خرمايي از بيت المال برداشت و دويد. امام هم دويد و او را گرفت. گفتند كه اين كار زشت است. به اين بچه هم يك خرما مي‌رسد. اما امام گفت: اين خرما براي پدرش مي‌شود و پدرش به او خواهد داد. امام اين فرمان‌ها را به مسئولين خود مي‌دهد كه دوستشان دارد. امام كميته را دوست دارد و مي‌گويد: ‌اي كاش من يك پاسدار بودم و اگر سپاه نبود، كشور نبود اما در عين حال خدا عزيزترين چيز است و فرقي نمي‌كند از اغيار باشند يا خودي، مهم حكم خداست.
وزيري به آقاي اردبيلي گفت: اگر خلافي از من و وزارت خانه‌ام سر زد من را رو به روي تمام زير دستانم شلاق بزن و هرشلاقي كه مي‌زني رحمتي از خداست كه به من مي‌خورد. خدا را شكر كه در چنين جمهوري زندگي مي‌كنيم.
بارها اين حديث را گفتم كه يار با وفاي علي(ع) يعني قنبر 3 ضربه شلاق بيش‌تر از اندازه زده بود. حضرت او را خواباند و سه ضربه را به او زد و اين خاصيت تقوا و عدالت است كه فرقي بين خودي و غير نباشد. گاهي انسان از غيرتعريف مي‌كند و از خودي انتقاد مي‌كند. خدا بسيار از بيگانه‌ها تعريف نموده و از خودي‌ها انتقاد كرده است. در موارد بسياري خدا از اصحاب پيامبر انتقاد كرده است. چون اگر كسي خلاف نمود بايد از او انتقاد نمود. پيامبر در حال خواندن نماز جمعه بود، گروهي وارد شهر شدند و طبل زنان مي‌خواستند جنسي را بفروشند. مردم همه از پاي خطبه‌هاي پيامبر بلند شدند و به سراغ اين گروه رفتند و فقط چند نفر از اصحاب پيامبر باقي مانده بودند. آيات زيادي داريم كه اصحاب پيامبر گاهي خلاف مي‌كردند. اصولاً خداوند گاهي انتقاد مي‌نمايد. مي‌فرمايد: «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَك»(تحريم/1) تو گفتي من عسل نمي‌خورم. چرا؟ خانمت ناراحت مي‌شود؟ تو نبايد به خاطر ناراحتي خانمت چيزي را بر خودت حرام كني. خداوند بارها از پيامبر انتقاد كرده است. البته اين انتقادها از ترك اولي است. چون پيامبر معصوم است و گناه نمي‌كند. ولي اگر اين كار را نمي‌كرد بهتر بود. اميرالمؤمنين هم گاهي از اصحابش گله مي‌كند و ايرادي ندارد. اين اعلاميه‌ي امام هم همينطور است. علاقه‌ي امام به مردم مثل علاقه‌ي پدر به فرزند است. پدر هم حق دارد گاهي به فرزند هشدار بدهد.
تفسير اعلاميه‌ي امام:
3- تهيه قوانين شرعيه و ابلاغ آن
1- تهيه‌ي قوانين شرعيه و تصويب و ابلاغ آن‌ها با دقت و سرعت باشد.
سؤال: آيا قوانين شرعي را خدا بايد تهيه نمايد يا علما بايد تهيه كنند؟ جواب: تهيه‌ي قانون با خداست. اما خدا و پيامبر و امامان ما كليات را گفته‌اند ولي فروع و مصاديق آن را علما مي‌بايست تهيه نمايند. مثل اين كه داروساز شربتي را مي‌سازد ولي مقدار مصرف آن زير نظر پزشك است. يعني پزشك از داروهايي كه داروساز ساخته است آن چه را براي بيمار لازم است نسخه مي‌دهد و خودشان فرمودند ما اصول را بيان مي‌كنيم و فروع به عهده‌ي شماست.
كسي از من پرسيد: شما مي‌گوييد همه چيز در اسلام هست اما كجاي اسلام آمده است كه چراغ سبز يعني برو و قرمز يعني بايست؟ آن زمان كه اين چيزها نبوده است. درست است كه اين چيزها نبوده است اما اميرالمؤمنين به صورت كلي گفته است: «وَ نَظْمِ أَمْرِكُم‏»(نهج‏ البلاغه، نامه‏47) يعني نظم امور كه كلي است و اين هم از مصاديق نظم امور است.
بنابراين امام هم وقتي مي‌فرمايد: قوانين را تهيه كنيد، يعني اصول و كليات اين قوانين هست. يعني شاخه هايش را از آن اصل بيرون بكشيد.
ابلاغ: بين ابلاغ و آگاهي مردم نسبت به حكم و عدم آن فرق است. يعني ممكن است دزدي را بگيرند و بخواهند انگشتان وي را ببرند و دزد بگويد اين حكم به گوش من نرسيده بود. اسلام مي‌گويد: در اين جا دست اين فرد را قطع نمي‌كنند، چون لازمه‌ي قطع دست اين است كه آيه‌ي دزدي و قطع دست به گوش او رسيده باشد. اصولاً قانون قرآن اين است كه: «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(اسراء/15) يعني خداوند تا حجت را بر كسي تمام نكرده باشد او را عذاب نمي‌نمايد. سؤال: آيا اين همه از مردم كه در دنيا هستند به جهنم مي‌روند و فقط مسلمان‌ها به بهشت مي‌روند؟ نه هنوز سخن حق به بسياري از انسان‌ها ابلاغ نشده است و قرآن مي‌گويد كسي به جهنم مي‌رود كه حكم خدا به گوشش رسيده باشد و لجبازي نمايد اما اگر كسي در دهات فلان قاره باشد و حرف حق به او نرسيده باشد با او كاري ندارند. اميرالمؤمنين(ع) به ارتش مي‌فرمايد: وقتي به جنگ مي‌رويد، قبل از جنگ با دشمن صحبت نماييد و حق را به آن‌ها ابلاغ نماييد و يك وقت اين گونه نباشد كه به جبهه آمده باشند و غافلگير شده باشند. پس بايد ابلاغ شود. مثلاً يكباره بيايند و بگويند: موهاي هر كس اين چنين است او را بگيرند. پس دستگيري قبل از ابلاغ در اسلام جايز نيست.
4- كسي كه دقيق است براي مسئوليت انتخاب شود
دقت: اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: كسي را انتخاب كن كه دقيق باشد. «وَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَج»(نهج ‏البلاغه، نامه 53) كسي را انتخاب كن كه به يك فهم ساده اكتفا نكند و زود باور نباشد و دقيق نشده دست به كاري نزند. يعني تا عميق نفهميده به فهم ساده اكتفا ننماييد و حتماً بايد دقيق باشد. و در ادامه مي‌فرمايد: «وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَج «يعني كسي را براي كارهاي قضايي انتخاب كن كه حجت بيش‌تري داشته باشد. كسي يك دليل دارد، كسي دو دليل و…
5- زن نبايد قاضي شود
اسلام فرموده است هر جا كه زن قرار است شهادت بدهد دو زن برابر با يك مرد است. اين به اين معني نيست كه شخصيت زن نصف مرد است ولي چون بار تربيت بر دوش زن است، به همين دليل است كه بايد حوصله داشته باشد و مهربان باشد و خاصيت زن عاطفي بودن و مهرباني اوست. مبادا زن دلش سوخته باشد و از سر دلسوزي شهادت بدهد و براي همين گفته‌اند كه دو زن برابر با يك مرد است. البته مهرباني و عاطفه زياد زن عيب نيست بلكه كمال زن است. ولي در عين حال زن نبايد قاضي باشد. چون قاضي بايد قاطع و امين باشد ولي زن ممكن است دلش بسوزد و حق را ناحق نمايد. مثلاً اين ليوان ظريف است. حال اين حسن ليوان است يا عيب ليوان است؟ چون ما مي‌خواهيم در آن آب بريزيم حسن ليوان است، اما براي اين كه يك انسان پايش را روي آن بگذارد، درست نيست. چون ظريف است، زن هم همينطوراست. «وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الْأُمُور»(نهج‏ البلاغه، نامه 53) كسي بايد قاضي باشد كه براي كشف حقيقت پرحوصله باشد و زمان زيادي را براي اين كار صرف نمايد تا حكم خدا را دقيق بفهمد. «وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ»(نهج‏ البلاغه، نامه 53) يعني در عاقبت كارها عميق بينديشدوسطحي نگر و سطحي نظر نباشد.
6- سرعت در انجام كارها
سرعت: پس از اين كه دقيق كاوش كرديم و ثابت شد كه فلان كس مفسد في الارض است، هرچه بيش‌تر معطل شود ضرر به بيت المال است.
اگر فرض كنيم در يك كشور40 ميليوني، 4هزار نفر زنداني داشته باشيم، هزار نفر 50 تومان مي‌خواهند بخورند و حداقل روزي چند ميليون خرج خورد و خوراك اين افراد است. هر 50 زنداني4 پاسبان مي‌خواهند. 2 تا روز و 2 تا شب و اگر شيفتي باشند هر 8 ساعت، 6 عدد پاسبان مي‌خواهند و هر پاسبان ماهي فلان تومان مي‌گيرد و اگر هر 50 پاسبان، 1 افسر بخواهند، ببينيد پول اين‌ها چقدر مي‌شود. حال اگر محاسبه نماييم هر زنداني به طور متوسط چند نفر زن و بچه داشته باشد، ببينيد باري كه بر دوش مملكت است زياد مي‌شود و اگر هر زنداني در صورتي كه كار كند، روزانه مي‌بايست چند تومان توليد داشته باشد و وقتي زنداني بشود اين توليد به صفر مي‌رسد و اگر حساب كنيم هر 500 زنداني در يك خانه و هر خانه نيم ميليون قيمت داشته باشد چقدر براي جامعه خطر آفرين است؟ همه‌ي اين‌ها از مفاسد زندان است و اگر در كار، سرعت وجود داشته باشد به قول امام از اين زنداني‌ها، مقدار زيادي سرپايي معالجه مي‌شوند و مي‌روند.
«وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»(شورى/40) يعني اگر يك سيلي زد به او يك سيلي زده شود. گفته شده «مِثْلُها» يعني درست مثل آن، نه اين كه يكي زد، طرف مقابل تا جايي كه توانست او را از مشرق و مغرب بزند. ما بايد به سمتي برويم كه در زندان هايمان بدهكار نداشته باشيم. چون قرآن مي‌گويد: اگر بدهكار واقعاً ندارد پس «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ»(بقره/280) بدهكار اگر ندارد بايد صبر كنيد تا پول دار بشود و نبايد او را در زندان بيندازيد. البته دو نوع بدهكار داريم. بدهكاري كه در آينده وضعش خوب خواهد شد و بدهكاري كه هيچ وقت وضعش خوب نخواهد شد كه جز ورشكسته‌ها مي‌شود و بيت المال مي‌بايست ديون اين‌ها را بپردازد. مثل راننده‌اي كه دستش قطع شده يا نويسنده‌اي كه چشمش نابينا شده است و در اين حالت اگر در آينده وضعش خوب نشود بايد جمهوري اسلامي ديون او را بپردازد. البته كساني كه دارند و به نام ديگران مي‌كنند، اگر ندهند بايد تنبيه بشوند. كسي را هم نمي‌دانيم چه وضعي دارد بايد توقيف شود تا وضعش معلوم گردد. بسياري از افراد ممكن است مدت‌ها در زندان بمانند چون سرعت در انجام كارشان نداشته و پول بيت المال هم مصرف مي‌شود.
خدا مرحوم بهشتي را رحمت كند. به مدرسه فيضيه آمده بود. فرمود: «حي علي القضاء» يعني‌اي طلبه‌ها، ما قاضي و دادستان كم داريم و به همين جهت عده‌اي بي گناه در زندان‌ها هستند و زندان اين‌ها طول مي‌كشد و اين صحيح نيست. امام هم فرمود: حتماً كساني كه مي‌توانند بايد بيايند و قاضي بشوند و احتياط كنند كه اگر قاضي نشوند عده‌اي بي گناه، در زندان‌ها بيش‌تر مي‌مانند و گناه زندان ماندن او براي اين است كه شما تن به قضاوت نداده‌ايد.
7- مسائل قضايي چون امنيت جامعه را فراهم مي‌كند، مهم است
مسائل قضايي به اين دليل از اهميت بيش‌تر برخوردار است كه امنيت در جامعه داراي اهميت بسيار است. اميرالمؤمنين(ع) وقتي مي‌خواهد نقش پيامبر را توصيف كند مي‌فرمايد: پيامبر تا نيامده بود شعار شما خوف بود «وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ»(نهج‏ البلاغه، خطبه 89) جمله‌اش را نمي‌دانم. يعني در دل هايتان دلهره و در دستانتان شمشير بود و پيامبر در ميان شما محبت و وحدت و امنيت به وجود آورد. از آن جا كه مؤسسه‌اي كه امنيت را فراهم مي‌كند قضاوت است، قضاوت هم بسيارمهم است و مهم ترين است.
اگر انسان همه چيز داشته باشد ولي امنيت نداشته باشد هيچ چيز ندارد. شما فرض كنيد خانه‌اي كه ما در آن هستيم براي يك طاغوتي بوده است و الان خانه‌ي معلولين و جانبازان انقلاب شده است. استخر آب گرم دارد و چقدر مساحت دارد و. . . حال اگر نه در اين خانه، بلكه در هر خانه‌اي كه انواع وسايل رفاه را دارد امنيت وجود نداشته باشد، ارزش ندارد. ولي اگر كسي نان خالي بخورد ولي با امنيت و آرامش باشد، ارزش دارد. چون مسائل قضايي امنيت را فراهم مي‌كند بايد در اولويت باشد.
بعد مي‌فرمايد: كه كار قوه‌ي قضائيه به تأخير و تعليل نكشد و حقوق مردم ضايع نشود. چقدر در اسلام، پيرامون حق مردم سفارش شده است. اسلام ديني است كه حتي براي حيوانات حقوق معين نموده است و مي‌گويد اگر كسي سوار بر حيوان مي‌خواهد با كسي گفت و گو كند مي‌بايست از حيوان پياده شود و حق ندارد در حالي كه بر حيوان سوار است با ديگران گفت و گو نمايد. حتي حيواني را كه مي‌خواهي ذبح نمايي بايد با آهن تيز باشد نه با شيشه و چيز ديگر و نبايد عذاب بكشد و نبايد حيوان را جلوي حيوان ديگر ذبح نمود و هنگام شير دوشيدن ناخن‌ها را كوتاه كنيد، تا حيوان اذيت نشود.
كودكي را به پيامبر دادند تا اذان را در گوشش بخواند، اين بچه پيامبر را نجس مي‌كند. مادر كودك فرياد مي‌كشد. پيامبر مي‌گويد: چرا فرياد مي‌زني؟ فرياد تو بدتر است و حق نداري فرياد بزني. مادر مي‌تواند اگر فرزندش خلاف كرد او را نهي از منكر نمايد ولي حق ندارد بر سر بچه فرياد بزند. اصولاً پدر و مادرها فكر مي‌كنند حق دارند غيبت بچه هايشان را بنمايند. مثلاً مي‌گويند: بچه‌ي من چنين و چنان است. يكي از دخترش مي‌گويد و ديگري از نوه‌اش و ديگري از عروس و مادر شوهرش حرف مي‌زند. پدر و مادر حق ندارند غيبت فرزندشان را بنمايند چون حقش است. بيش ترين غيبت‌هاي ما در مورد بچه هايمان است و گمان مي‌بريم غيبت بچه، غيبت نيست.
گاهي اوقات انسان گمان مي‌كند اگر زن مردم را ببيند حرام است، ولي اگر خواهر زن خود را ببيند حلال است و فرقي نمي‌كند كه خويش و قوم باشد يا خير. تضييع حق گناه است. فرقي نمي‌كند چه كسي باشد. مثلاً مادر در مورد بچه‌اش مي‌گويد: بنده خدا هرچه مي‌خواند، رد مي‌شود. يا بنده خدا رفت ‌آش درست كند سوخت. و يك به يك عيب‌هاي ديگران را مي‌گوييم و خيال مي‌كنيم دل سوزي است و توجه نداريم كه اين دل سوزي‌ها هم غيبت است. تضييع حق هم مالي است و هم عمري و هم به صورت‌هاي گوناگون ديگر است. مثلاً شاگرد سر كلاس نشسته ولي من نمي‌آيم درس بدهم. اين كم فروشي است «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ»(مطففين/1) ما گمان مي‌بريم كم فروش بازاري است در صورتي كه معلم يا كارمندي كه دير مي‌رود و تأخير دارد هم كم فروش است.
8- احترام به حقوق مردم
مسائل مربوط به حق مردم مكرراً يادآوري شده است. حتي اگر كسي وقت نماز خواب است شما حق نداريد او را بيدار نماييد و بگوييد نماز بخوان، چون به تو مربوط نيست. اين فرد خواب است و انسان خواب وظيفه‌اي ندارد. اسلام مي‌گويد: حتي براي نماز خدا حق نداري كسي را بيدار نمايي. آن وقت آقا عروس مي‌برد، بوق مي‌زند و نيمه شب همه را بيدار مي‌كند. يا بي وقت تلفن مي‌كند و يا بدون دليل مي‌خواند. يا نيمه شب بدون دليل به سگ حمله مي‌كند و مردم از صداي سگ بيدار مي‌شوند.
اگر بنا بر حق باشد، برفي را هم كه در كوچه مي‌ريزيد اگر يخ ببندد و موجب زمين خوردن كسي شود تضييع حق ديگران است. پوست خيار هم همينطور است. سنگي كه براي گرفتن پنچري دور ماشين مي‌چيني بعد از تمام شدن كار بايد آن‌ها را از جاده برداريد. دود كردن هم حق است. اگر آب گرم كن را درست كني و دود كند و به حلق هركسي برود حقي است كه تضييع شده و اگر در جاده‌ي خاكي گاز بدهي و خاك آن روي عمامه و لباس من بنشيند بايد شما پول پودر لباس شويي و شستشوي آن را بدهي.
حديث داريم كسي حق ندارد به ديگران بگويد كه كنار برويد. آن وقت ما خودمان مبتلا به اين گناه هستيم و مرتب بوق مي‌زنيم. حق الناس غوغا مي‌كند. حديث داريم امام مي‌گويد: من نمي‌خواهم بگويم كه مسلمان بر مسلمان چقدر حق دارد كه اگر بگويم كمرتان خم مي‌شود. آن وقت نانوا نان را خمير مي‌دهد و وقتي به او انتقاد مي‌كني مي‌گويد: چرا كفران نعمت مي‌كني؟ در حالي كه اوخودش با خراب كردن نعمت خدا، كفران نعمت مي‌كند.
فيض كاشاني مي‌گويد: اگر كسي خانواده‌اي را بدون بچه‌اش به مهماني دعوت كرد و آن شخص بچه‌اش را آورد، غذايي كه بچه مي‌خورد اگر ميزبان راضي نباشد حرام است. پس چرا بچه‌ات را بدون دعوت به مهماني مي‌بري؟ مگر اين كه وقتي شما را دعوت مي‌كنند، شما بگويي كه من با بچه هايم هستم. اين را گفتم كه در جريان باشيد. اگر مي‌خواهيد من با بچه هايم مي‌آيم.
ماشين را بي جا پارك مي‌كند. مغازه دار آب پنير را پاي درخت مي‌ريزد. گفتن اين مسائل در جمهوري اسلامي زشت است. آب نمك را پاي درخت مي‌ريزد و درخت خشك مي‌شود.
9- انواع دزدي‌ها
اگر كسي از مال عموم بدزدد، رئيس دزدان است. دزدي فقط جيب زني نيست بلكه اگر گچ يا نفت مدرسه را هم ببري دزدي است. در فرهنگ اسلام سرقت عمومي است. كما اين كه حديث داريم رئيس دزدها كسي است كه از نمازش بدزدد. كسي كه از نمازش بدزدد و از ذكر و تشهد و. . . كم بگذارد، دزد است. از پيامبر اسلام(ص) حديث داريم: «أَسْرَقُ السُّرَّاقِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلَاتِهِ يَعْنِي لَا يُتِمُّهَا»(بحارالأنوار، ج‏81، ص‏263) تضييع حق مسلمان، آلوده كردن آب آشاميدني مردم و. . . به معني تضييع حق مسلمانان است.
10- طب و بهداشت در اسلام
اسلام دين بسيار ظريفي است و دنياي اسلام هنوز نتوانسته به دستورات اسلام عمل نمايد. امروزه علي رغم پيشرفت‌هايي كه دنيا در طب و بهداشت داشته است، هنوز به اسلام نرسيده است. اسلام 1400 سال پيش فرمود كه در سه چيز شريك نشويد: مسواك، شانه و حوله. امروزه دنيا به مسواك و حوله عمل مي‌كند ولي مدرن ترين آرايشگاه‌ها يك شانه را به سر همه مي‌زنند و اگر بخواهيم اسلامي بشود بايد هركس شانه‌اش را با خودش ببرد و به آرايشگر بدهد تا با شانه‌ي خودش سرش را اصلاح نمايد. ان شاءالله باشد كه در آينده مسلمان‌تر شويم. امام درباره‌ي حقوق مردم مسئله‌اي را گفته‌اند كه من مي‌خواهم آن را براي شما بگويم.
نه تنها حقوق مردم، بلكه حق هر چيزي مهم است. حقوق شاگرد، استاد، همسايه، گوش، چشم، طبيعت و. . . كه همه‌ي اينها حق دارند. آيا مي‌شود آب دريا را فاسد كرد تا همه‌ي ماهي‌ها را صيد نمود؟ خير حرام است. آيا مي‌شود پرنده را براي لذت بردن از صداي خوش در قفس زنداني كرد؟ بچه به معلم مي‌گويد: اجازه هست كه به دستشويي بروم؟ معلم مي‌گويد: نخير. خوب نگه داشتن ادرار ضرر دارد و معلم چنين حقي را ندارد.
دختر عروس شده او را از دبيرستان بيرون مي‌كنند. چرا؟ مگر در جمهوري اسلامي مجازات عروس شدن دختر بيرون انداختن از دبيرستان و مدرسه است؟ ازدواج في سبيل الله است. پس چرا به خاطر سبيل الله بايد از تحصيل باز بماند؟ خيلي از اين قوانين ما الزامي نيست و همه‌ي وزارت خانه‌ها و. . . دست به كار شويم تا بتوانيم قوانين را اسلامي كنيم.
خدا به مقام محمد و آل محمد سايه‌ي امام را كه روز به روز اين مملكت را اسلامي‌تر مي‌كند از سر همه‌ي ما كم نكند.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه دار. از عمر ما بكاه و به عمر او بيفزاي.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1548

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.