امام خمینی (ره)، فرمان هشت مادهای – 1
موضوع بحث: امام خمینی(ره)، فرمان هشت مادهای – 1
تاریخ پخش: 2/11/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الّدین»
بحث ما دربارهی اعلامیهی امام بود. گفتیم اعلامیه را بخوانیم و آیات و روایاتی را که اعلامیه از آن برخاسته است بررسی کنیم. چون اعلامیه ایست که در آن باید و نباید و حکم و فتوا وجود دارد و از کوزه همان برآید که در اوست. چون این اعلامیه از جانب امامی است که هم اسلام شناس است و هم مجتهد، هم مفسر و هم یک فقیه واقعی است. ما هم میبایست سخنان ایشان را هم از جهات سیاسی، هم از جهات قرآنی و روایی تحلیل نماییم. حق این است که این اعلامیه را در دادگستری و دادگاه و کمیته و همه جا بخوانند. میفرمایند تذکراتی به جمیع متصدیان امور داده میشود. امید است ان شاءالله با تسریع در عمل این تذکرات را مورد توجه قرار دهند و امام میبایست این تذکرات را بدهند.
1- بر سکوت کنندگان در برابر فساد لعنت شده است
چون اگر نه امام، هر فقیهی، فسادی و فتنهای ببیند و ساکت بنشیند، قرآن به شدت از چنین علمایی انتقاد مینماید. میفرماید: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»(مائده/63) چرا ربانیون(علمای مسیح) والاهبار(علمای یهود) ساکت هستند و از آنها انتقاد میکند که چرا فساد میبینند و ساکت هستند؟ در نهج البلاغه آمده است: «فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْکِ التَّنَاهِی»(نهج البلاغه، خطبه 192) یعنی خدا هم باسوادها و هم بی سوادها را لعنت نماید. خدا بی سوادها را لعنت کند که گناه میکنند و علما را لعنت کند که ساکت هستند. اگر کسی فساد دید و ساکت نشست، لعنت امیرالمؤمنین براوست. بنابراین مسلمان، عالم یا حتی مرجع تقلید و یا رهبر انقلاب نباید ساکت بنشینند و باید تذکر بدهند.
حدیث داریم اگر بدعتی در دین ظاهر شد و عالم فریاد نکشد، لعنت خدا بر او باد. پس هروقت گناهی دیدند باید فریاد بزنند و این از امتیازات علما و روحانیون آزادی خواه ما است. ما افتخار میکنیم که امام گفت: پاپ تا به حال حتی یک مرتبه با ابرقدرتها دست و پنجه نرم نکرده است. امامان ما همه یا شهید و یا مسموم شدهاند. یعنی همیشه در جدال با طاغوت بودند.
2- در ممانعت از فساد فرقی بین خودی و غیر خودی وجود ندارد
عالم اگر فساد دید چه از طاغوت و چه از خودیها باید فریاد بکشد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی بر سر ظرف عسل آمد و دید دست خورده است فریاد کشید که چه کسی از آن برداشته است؟ کسی گفت: ما مقداری برداشتیم چون بیت المال مسلمانها بود و ما گفتیم خوب این مقدار به ما میرسد. ولی امام گفت: شما چرا اول و قبل از همه برداشتید. یک بچه که ظاهراً از نوادگان علی(ع) بود خرمایی از بیت المال برداشت و دوید. امام هم دوید و او را گرفت. گفتند که این کار زشت است. به این بچه هم یک خرما میرسد. اما امام گفت: این خرما برای پدرش میشود و پدرش به او خواهد داد. امام این فرمانها را به مسئولین خود میدهد که دوستشان دارد. امام کمیته را دوست دارد و میگوید: ای کاش من یک پاسدار بودم و اگر سپاه نبود، کشور نبود اما در عین حال خدا عزیزترین چیز است و فرقی نمیکند از اغیار باشند یا خودی، مهم حکم خداست.
وزیری به آقای اردبیلی گفت: اگر خلافی از من و وزارت خانهام سر زد من را رو به روی تمام زیر دستانم شلاق بزن و هرشلاقی که میزنی رحمتی از خداست که به من میخورد. خدا را شکر که در چنین جمهوری زندگی میکنیم.
بارها این حدیث را گفتم که یار با وفای علی(ع) یعنی قنبر 3 ضربه شلاق بیشتر از اندازه زده بود. حضرت او را خواباند و سه ضربه را به او زد و این خاصیت تقوا و عدالت است که فرقی بین خودی و غیر نباشد. گاهی انسان از غیرتعریف میکند و از خودی انتقاد میکند. خدا بسیار از بیگانهها تعریف نموده و از خودیها انتقاد کرده است. در موارد بسیاری خدا از اصحاب پیامبر انتقاد کرده است. چون اگر کسی خلاف نمود باید از او انتقاد نمود. پیامبر در حال خواندن نماز جمعه بود، گروهی وارد شهر شدند و طبل زنان میخواستند جنسی را بفروشند. مردم همه از پای خطبههای پیامبر بلند شدند و به سراغ این گروه رفتند و فقط چند نفر از اصحاب پیامبر باقی مانده بودند. آیات زیادی داریم که اصحاب پیامبر گاهی خلاف میکردند. اصولاً خداوند گاهی انتقاد مینماید. میفرماید: «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَک»(تحریم/1) تو گفتی من عسل نمیخورم. چرا؟ خانمت ناراحت میشود؟ تو نباید به خاطر ناراحتی خانمت چیزی را بر خودت حرام کنی. خداوند بارها از پیامبر انتقاد کرده است. البته این انتقادها از ترک اولی است. چون پیامبر معصوم است و گناه نمیکند. ولی اگر این کار را نمیکرد بهتر بود. امیرالمؤمنین هم گاهی از اصحابش گله میکند و ایرادی ندارد. این اعلامیهی امام هم همینطور است. علاقهی امام به مردم مثل علاقهی پدر به فرزند است. پدر هم حق دارد گاهی به فرزند هشدار بدهد.
تفسیر اعلامیهی امام:
3- تهیه قوانین شرعیه و ابلاغ آن
1- تهیهی قوانین شرعیه و تصویب و ابلاغ آنها با دقت و سرعت باشد.
سؤال: آیا قوانین شرعی را خدا باید تهیه نماید یا علما باید تهیه کنند؟ جواب: تهیهی قانون با خداست. اما خدا و پیامبر و امامان ما کلیات را گفتهاند ولی فروع و مصادیق آن را علما میبایست تهیه نمایند. مثل این که داروساز شربتی را میسازد ولی مقدار مصرف آن زیر نظر پزشک است. یعنی پزشک از داروهایی که داروساز ساخته است آن چه را برای بیمار لازم است نسخه میدهد و خودشان فرمودند ما اصول را بیان میکنیم و فروع به عهدهی شماست.
کسی از من پرسید: شما میگویید همه چیز در اسلام هست اما کجای اسلام آمده است که چراغ سبز یعنی برو و قرمز یعنی بایست؟ آن زمان که این چیزها نبوده است. درست است که این چیزها نبوده است اما امیرالمؤمنین به صورت کلی گفته است: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم»(نهج البلاغه، نامه47) یعنی نظم امور که کلی است و این هم از مصادیق نظم امور است.
بنابراین امام هم وقتی میفرماید: قوانین را تهیه کنید، یعنی اصول و کلیات این قوانین هست. یعنی شاخه هایش را از آن اصل بیرون بکشید.
ابلاغ: بین ابلاغ و آگاهی مردم نسبت به حکم و عدم آن فرق است. یعنی ممکن است دزدی را بگیرند و بخواهند انگشتان وی را ببرند و دزد بگوید این حکم به گوش من نرسیده بود. اسلام میگوید: در این جا دست این فرد را قطع نمیکنند، چون لازمهی قطع دست این است که آیهی دزدی و قطع دست به گوش او رسیده باشد. اصولاً قانون قرآن این است که: «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(اسراء/15) یعنی خداوند تا حجت را بر کسی تمام نکرده باشد او را عذاب نمینماید. سؤال: آیا این همه از مردم که در دنیا هستند به جهنم میروند و فقط مسلمانها به بهشت میروند؟ نه هنوز سخن حق به بسیاری از انسانها ابلاغ نشده است و قرآن میگوید کسی به جهنم میرود که حکم خدا به گوشش رسیده باشد و لجبازی نماید اما اگر کسی در دهات فلان قاره باشد و حرف حق به او نرسیده باشد با او کاری ندارند. امیرالمؤمنین(ع) به ارتش میفرماید: وقتی به جنگ میروید، قبل از جنگ با دشمن صحبت نمایید و حق را به آنها ابلاغ نمایید و یک وقت این گونه نباشد که به جبهه آمده باشند و غافلگیر شده باشند. پس باید ابلاغ شود. مثلاً یکباره بیایند و بگویند: موهای هر کس این چنین است او را بگیرند. پس دستگیری قبل از ابلاغ در اسلام جایز نیست.
4- کسی که دقیق است برای مسئولیت انتخاب شود
دقت: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: کسی را انتخاب کن که دقیق باشد. «وَ لَا یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَج»(نهج البلاغه، نامه 53) کسی را انتخاب کن که به یک فهم ساده اکتفا نکند و زود باور نباشد و دقیق نشده دست به کاری نزند. یعنی تا عمیق نفهمیده به فهم ساده اکتفا ننمایید و حتماً باید دقیق باشد. و در ادامه میفرماید: «وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَج «یعنی کسی را برای کارهای قضایی انتخاب کن که حجت بیشتری داشته باشد. کسی یک دلیل دارد، کسی دو دلیل و…
5- زن نباید قاضی شود
اسلام فرموده است هر جا که زن قرار است شهادت بدهد دو زن برابر با یک مرد است. این به این معنی نیست که شخصیت زن نصف مرد است ولی چون بار تربیت بر دوش زن است، به همین دلیل است که باید حوصله داشته باشد و مهربان باشد و خاصیت زن عاطفی بودن و مهربانی اوست. مبادا زن دلش سوخته باشد و از سر دلسوزی شهادت بدهد و برای همین گفتهاند که دو زن برابر با یک مرد است. البته مهربانی و عاطفه زیاد زن عیب نیست بلکه کمال زن است. ولی در عین حال زن نباید قاضی باشد. چون قاضی باید قاطع و امین باشد ولی زن ممکن است دلش بسوزد و حق را ناحق نماید. مثلاً این لیوان ظریف است. حال این حسن لیوان است یا عیب لیوان است؟ چون ما میخواهیم در آن آب بریزیم حسن لیوان است، اما برای این که یک انسان پایش را روی آن بگذارد، درست نیست. چون ظریف است، زن هم همینطوراست. «وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الْأُمُور»(نهج البلاغه، نامه 53) کسی باید قاضی باشد که برای کشف حقیقت پرحوصله باشد و زمان زیادی را برای این کار صرف نماید تا حکم خدا را دقیق بفهمد. «وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ»(نهج البلاغه، نامه 53) یعنی در عاقبت کارها عمیق بیندیشدوسطحی نگر و سطحی نظر نباشد.
6- سرعت در انجام کارها
سرعت: پس از این که دقیق کاوش کردیم و ثابت شد که فلان کس مفسد فی الارض است، هرچه بیشتر معطل شود ضرر به بیت المال است.
اگر فرض کنیم در یک کشور40 میلیونی، 4هزار نفر زندانی داشته باشیم، هزار نفر 50 تومان میخواهند بخورند و حداقل روزی چند میلیون خرج خورد و خوراک این افراد است. هر 50 زندانی4 پاسبان میخواهند. 2 تا روز و 2 تا شب و اگر شیفتی باشند هر 8 ساعت، 6 عدد پاسبان میخواهند و هر پاسبان ماهی فلان تومان میگیرد و اگر هر 50 پاسبان، 1 افسر بخواهند، ببینید پول اینها چقدر میشود. حال اگر محاسبه نماییم هر زندانی به طور متوسط چند نفر زن و بچه داشته باشد، ببینید باری که بر دوش مملکت است زیاد میشود و اگر هر زندانی در صورتی که کار کند، روزانه میبایست چند تومان تولید داشته باشد و وقتی زندانی بشود این تولید به صفر میرسد و اگر حساب کنیم هر 500 زندانی در یک خانه و هر خانه نیم میلیون قیمت داشته باشد چقدر برای جامعه خطر آفرین است؟ همهی اینها از مفاسد زندان است و اگر در کار، سرعت وجود داشته باشد به قول امام از این زندانیها، مقدار زیادی سرپایی معالجه میشوند و میروند.
«وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها»(شورى/40) یعنی اگر یک سیلی زد به او یک سیلی زده شود. گفته شده «مِثْلُها» یعنی درست مثل آن، نه این که یکی زد، طرف مقابل تا جایی که توانست او را از مشرق و مغرب بزند. ما باید به سمتی برویم که در زندان هایمان بدهکار نداشته باشیم. چون قرآن میگوید: اگر بدهکار واقعاً ندارد پس «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ»(بقره/280) بدهکار اگر ندارد باید صبر کنید تا پول دار بشود و نباید او را در زندان بیندازید. البته دو نوع بدهکار داریم. بدهکاری که در آینده وضعش خوب خواهد شد و بدهکاری که هیچ وقت وضعش خوب نخواهد شد که جز ورشکستهها میشود و بیت المال میبایست دیون اینها را بپردازد. مثل رانندهای که دستش قطع شده یا نویسندهای که چشمش نابینا شده است و در این حالت اگر در آینده وضعش خوب نشود باید جمهوری اسلامی دیون او را بپردازد. البته کسانی که دارند و به نام دیگران میکنند، اگر ندهند باید تنبیه بشوند. کسی را هم نمیدانیم چه وضعی دارد باید توقیف شود تا وضعش معلوم گردد. بسیاری از افراد ممکن است مدتها در زندان بمانند چون سرعت در انجام کارشان نداشته و پول بیت المال هم مصرف میشود.
خدا مرحوم بهشتی را رحمت کند. به مدرسه فیضیه آمده بود. فرمود: «حی علی القضاء» یعنیای طلبهها، ما قاضی و دادستان کم داریم و به همین جهت عدهای بی گناه در زندانها هستند و زندان اینها طول میکشد و این صحیح نیست. امام هم فرمود: حتماً کسانی که میتوانند باید بیایند و قاضی بشوند و احتیاط کنند که اگر قاضی نشوند عدهای بی گناه، در زندانها بیشتر میمانند و گناه زندان ماندن او برای این است که شما تن به قضاوت ندادهاید.
7- مسائل قضایی چون امنیت جامعه را فراهم میکند، مهم است
مسائل قضایی به این دلیل از اهمیت بیشتر برخوردار است که امنیت در جامعه دارای اهمیت بسیار است. امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد نقش پیامبر را توصیف کند میفرماید: پیامبر تا نیامده بود شعار شما خوف بود «وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّیْفُ»(نهج البلاغه، خطبه 89) جملهاش را نمیدانم. یعنی در دل هایتان دلهره و در دستانتان شمشیر بود و پیامبر در میان شما محبت و وحدت و امنیت به وجود آورد. از آن جا که مؤسسهای که امنیت را فراهم میکند قضاوت است، قضاوت هم بسیارمهم است و مهم ترین است.
اگر انسان همه چیز داشته باشد ولی امنیت نداشته باشد هیچ چیز ندارد. شما فرض کنید خانهای که ما در آن هستیم برای یک طاغوتی بوده است و الان خانهی معلولین و جانبازان انقلاب شده است. استخر آب گرم دارد و چقدر مساحت دارد و. . . حال اگر نه در این خانه، بلکه در هر خانهای که انواع وسایل رفاه را دارد امنیت وجود نداشته باشد، ارزش ندارد. ولی اگر کسی نان خالی بخورد ولی با امنیت و آرامش باشد، ارزش دارد. چون مسائل قضایی امنیت را فراهم میکند باید در اولویت باشد.
بعد میفرماید: که کار قوهی قضائیه به تأخیر و تعلیل نکشد و حقوق مردم ضایع نشود. چقدر در اسلام، پیرامون حق مردم سفارش شده است. اسلام دینی است که حتی برای حیوانات حقوق معین نموده است و میگوید اگر کسی سوار بر حیوان میخواهد با کسی گفت و گو کند میبایست از حیوان پیاده شود و حق ندارد در حالی که بر حیوان سوار است با دیگران گفت و گو نماید. حتی حیوانی را که میخواهی ذبح نمایی باید با آهن تیز باشد نه با شیشه و چیز دیگر و نباید عذاب بکشد و نباید حیوان را جلوی حیوان دیگر ذبح نمود و هنگام شیر دوشیدن ناخنها را کوتاه کنید، تا حیوان اذیت نشود.
کودکی را به پیامبر دادند تا اذان را در گوشش بخواند، این بچه پیامبر را نجس میکند. مادر کودک فریاد میکشد. پیامبر میگوید: چرا فریاد میزنی؟ فریاد تو بدتر است و حق نداری فریاد بزنی. مادر میتواند اگر فرزندش خلاف کرد او را نهی از منکر نماید ولی حق ندارد بر سر بچه فریاد بزند. اصولاً پدر و مادرها فکر میکنند حق دارند غیبت بچه هایشان را بنمایند. مثلاً میگویند: بچهی من چنین و چنان است. یکی از دخترش میگوید و دیگری از نوهاش و دیگری از عروس و مادر شوهرش حرف میزند. پدر و مادر حق ندارند غیبت فرزندشان را بنمایند چون حقش است. بیش ترین غیبتهای ما در مورد بچه هایمان است و گمان میبریم غیبت بچه، غیبت نیست.
گاهی اوقات انسان گمان میکند اگر زن مردم را ببیند حرام است، ولی اگر خواهر زن خود را ببیند حلال است و فرقی نمیکند که خویش و قوم باشد یا خیر. تضییع حق گناه است. فرقی نمیکند چه کسی باشد. مثلاً مادر در مورد بچهاش میگوید: بنده خدا هرچه میخواند، رد میشود. یا بنده خدا رفت آش درست کند سوخت. و یک به یک عیبهای دیگران را میگوییم و خیال میکنیم دل سوزی است و توجه نداریم که این دل سوزیها هم غیبت است. تضییع حق هم مالی است و هم عمری و هم به صورتهای گوناگون دیگر است. مثلاً شاگرد سر کلاس نشسته ولی من نمیآیم درس بدهم. این کم فروشی است «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) ما گمان میبریم کم فروش بازاری است در صورتی که معلم یا کارمندی که دیر میرود و تأخیر دارد هم کم فروش است.
8- احترام به حقوق مردم
مسائل مربوط به حق مردم مکرراً یادآوری شده است. حتی اگر کسی وقت نماز خواب است شما حق ندارید او را بیدار نمایید و بگویید نماز بخوان، چون به تو مربوط نیست. این فرد خواب است و انسان خواب وظیفهای ندارد. اسلام میگوید: حتی برای نماز خدا حق نداری کسی را بیدار نمایی. آن وقت آقا عروس میبرد، بوق میزند و نیمه شب همه را بیدار میکند. یا بی وقت تلفن میکند و یا بدون دلیل میخواند. یا نیمه شب بدون دلیل به سگ حمله میکند و مردم از صدای سگ بیدار میشوند.
اگر بنا بر حق باشد، برفی را هم که در کوچه میریزید اگر یخ ببندد و موجب زمین خوردن کسی شود تضییع حق دیگران است. پوست خیار هم همینطور است. سنگی که برای گرفتن پنچری دور ماشین میچینی بعد از تمام شدن کار باید آنها را از جاده بردارید. دود کردن هم حق است. اگر آب گرم کن را درست کنی و دود کند و به حلق هرکسی برود حقی است که تضییع شده و اگر در جادهی خاکی گاز بدهی و خاک آن روی عمامه و لباس من بنشیند باید شما پول پودر لباس شویی و شستشوی آن را بدهی.
حدیث داریم کسی حق ندارد به دیگران بگوید که کنار بروید. آن وقت ما خودمان مبتلا به این گناه هستیم و مرتب بوق میزنیم. حق الناس غوغا میکند. حدیث داریم امام میگوید: من نمیخواهم بگویم که مسلمان بر مسلمان چقدر حق دارد که اگر بگویم کمرتان خم میشود. آن وقت نانوا نان را خمیر میدهد و وقتی به او انتقاد میکنی میگوید: چرا کفران نعمت میکنی؟ در حالی که اوخودش با خراب کردن نعمت خدا، کفران نعمت میکند.
فیض کاشانی میگوید: اگر کسی خانوادهای را بدون بچهاش به مهمانی دعوت کرد و آن شخص بچهاش را آورد، غذایی که بچه میخورد اگر میزبان راضی نباشد حرام است. پس چرا بچهات را بدون دعوت به مهمانی میبری؟ مگر این که وقتی شما را دعوت میکنند، شما بگویی که من با بچه هایم هستم. این را گفتم که در جریان باشید. اگر میخواهید من با بچه هایم میآیم.
ماشین را بی جا پارک میکند. مغازه دار آب پنیر را پای درخت میریزد. گفتن این مسائل در جمهوری اسلامی زشت است. آب نمک را پای درخت میریزد و درخت خشک میشود.
9- انواع دزدیها
اگر کسی از مال عموم بدزدد، رئیس دزدان است. دزدی فقط جیب زنی نیست بلکه اگر گچ یا نفت مدرسه را هم ببری دزدی است. در فرهنگ اسلام سرقت عمومی است. کما این که حدیث داریم رئیس دزدها کسی است که از نمازش بدزدد. کسی که از نمازش بدزدد و از ذکر و تشهد و. . . کم بگذارد، دزد است. از پیامبر اسلام(ص) حدیث داریم: «أَسْرَقُ السُّرَّاقِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلَاتِهِ یَعْنِی لَا یُتِمُّهَا»(بحارالأنوار، ج81، ص263) تضییع حق مسلمان، آلوده کردن آب آشامیدنی مردم و. . . به معنی تضییع حق مسلمانان است.
10- طب و بهداشت در اسلام
اسلام دین بسیار ظریفی است و دنیای اسلام هنوز نتوانسته به دستورات اسلام عمل نماید. امروزه علی رغم پیشرفتهایی که دنیا در طب و بهداشت داشته است، هنوز به اسلام نرسیده است. اسلام 1400 سال پیش فرمود که در سه چیز شریک نشوید: مسواک، شانه و حوله. امروزه دنیا به مسواک و حوله عمل میکند ولی مدرن ترین آرایشگاهها یک شانه را به سر همه میزنند و اگر بخواهیم اسلامی بشود باید هرکس شانهاش را با خودش ببرد و به آرایشگر بدهد تا با شانهی خودش سرش را اصلاح نماید. ان شاءالله باشد که در آینده مسلمانتر شویم. امام دربارهی حقوق مردم مسئلهای را گفتهاند که من میخواهم آن را برای شما بگویم.
نه تنها حقوق مردم، بلکه حق هر چیزی مهم است. حقوق شاگرد، استاد، همسایه، گوش، چشم، طبیعت و. . . که همهی اینها حق دارند. آیا میشود آب دریا را فاسد کرد تا همهی ماهیها را صید نمود؟ خیر حرام است. آیا میشود پرنده را برای لذت بردن از صدای خوش در قفس زندانی کرد؟ بچه به معلم میگوید: اجازه هست که به دستشویی بروم؟ معلم میگوید: نخیر. خوب نگه داشتن ادرار ضرر دارد و معلم چنین حقی را ندارد.
دختر عروس شده او را از دبیرستان بیرون میکنند. چرا؟ مگر در جمهوری اسلامی مجازات عروس شدن دختر بیرون انداختن از دبیرستان و مدرسه است؟ ازدواج فی سبیل الله است. پس چرا به خاطر سبیل الله باید از تحصیل باز بماند؟ خیلی از این قوانین ما الزامی نیست و همهی وزارت خانهها و. . . دست به کار شویم تا بتوانیم قوانین را اسلامی کنیم.
خدا به مقام محمد و آل محمد سایهی امام را که روز به روز این مملکت را اسلامیتر میکند از سر همهی ما کم نکند.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار. از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»