امام حسین_2، درسهای عاشورا

موضوع: امام حسین-2، درس‌های عاشورا
تاریخ پخش: 74/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- اجر و پاداش صبر کنندگان
بیننده‌ها بحث را در شب عاشورا می‌بینند. آیه‌ای که شنیدید، آیه‌ی آزمایش بود. این آیه در سوره‌ی بقره است و آیه‌ی معروفی است. ترجمه‌اش این است: ما همه‌ی شما را آزمایش می‌کنیم. ما شما را با ترس از دشمن، با داغ دیدن و از دست دادن فرزندان، با کم شدن میوه‌ها و محصولات و درآمدها و… آزمایش می‌کنیم. به صابرین بشارت بدهید که از این آزمایش‌ها روسفید بیرون می‌آیند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/156-155) صابرین کسانی هستند که «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ» وقتی به اینها مصیبت برسد، در مقابل مصیبت‌ها صبورهستند. بعضی از مردم در مقابل مصیبت‌ها جیغ می‌زنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» (معارج/20) بعضی‌ها هم جیغ نمی‌زنند و صبرمی کنند. بچه که پیاز می‌خورد، به خاطر تندی آن جیغ می‌زند و اشک می‌ریزد و آن را دور می‌اندازد. اما کمی بزرگتر که می‌شود، پیاز می‌خورد و دیگر جیغ نمی‌زند. وقتی که دیگر کاملاً مرد می‌شود، پول می‌دهد و پیاز می‌خرد. پیاز یک پیاز است. اما مزاج‌ها فرق می‌کند. بعضی‌ها از سختی‌ها فرار می‌کنند. بعضی‌ها در مقابل سختی‌ها صبر می‌کنند. بعضی‌ها هم در مقابل سختی‌ها خدا را شکر می‌کنند. در زیارت عاشورا داریم «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ عَلَى مُصَابِهِمْ» (مصباح‌المتهجد/ ص‌776) افرادی بودند که در مقابل مصیبت‌ها شکر می‌کردند. جیغ نمی‌زدند. صبر نمی‌کردند. اما خدا را شکر می‌کردند. می‌خواهیم در محرم امسال درس‌هایی را از عاشورا بگیریم. در جلسات گذشته چند اصل را گفتم. این جلسه هم چند اصل را می‌گویم.
2- رعایت حقوق مردم
اصل حقوق مردم: امام حسین(ع) دوم محرم وارد کربلا شد. زمین‌های منطقه را از کشاورزها خرید تا خون مقدسش در زمین‌های مردم نریزد و زمین‌های کشاورزی مردم، قبر یارانش و خودش نباشد. حقوق مردم شنیدنی است. امام حسین(ع) قبل از ظهر عاشورا فرمود: هرکس به مردم بدهکار است، قرض خود را بدهد. من راضی نیستم که بدهکار جزو یاران من باشد. شهیدی که در رکاب من شهید می‌شود، نباید به مردم بدهکار باشد. حق مردم به قدری مهم است که اگر شما در حال نماز خواندن باشید و بدهکار بگوید: من پول خود را می‌خواهم. باید نماز خود را بشکنی و بدهی او را بدهی. در حدیث داریم اگر یک نفر به کسی بدهکار باشد و پول داشته باشد اما پول او را ندهد، هرشبی که می‌خوابد گناه دزد را به پای او می‌نویسند. حتی انسان در مقابل قولی که می‌دهد، بدهکار می‌شود. اگر به بچه‌ی کوچکی هم قول دادیم، باید به قولمان عمل کنیم. یکی از مسائلی که در کربلا مطرح شد، حفظ حقوق مردم بود.
3- انتقام‌گیری سیاسی
اصل خطر ورشکستگی سیاسی: این سی هزار نفری که به کربلا آمدند تا امام حسین را بکشند، چه کسانی بودند؟ چه طور شد که سی هزارنفر یکباره به یاری یزید آمدند و بر کشتن امام راضی شدند؟ یکی از علما و محققین به نام مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای تحلیلی کرده است. ایشان از علمای قدیم بود. ایشان در اواخر عمرشان کتاب‌های تاریخی زیادی نوشته بود. ایشان تحقیقی کرده است و می‌گوید: می‌دانید گروه‌هایی که به کربلا آمدند، چه کسانی بودند؟ استاندارهایی بودند که در زمان حضرت علی استاندار بودند. مسئول مملکتی بودند ولی خیانت کردند. حضرت علی آن‌ها را کنار گذاشت. آنها از علی عقده داشتند. به کوفه آمدند و در آنجا دفتر سیاسی زدند. تا دیدند امام حسین پسر علی به کربلا آمده است، گفتند: حالا که پدر او ما را عزل کرد و پست ما را گرفت، ما هم مردم را بر کشتن پسرش بسیج می‌کنیم. ایشان در کتاب خود اسم تک تک ورشکستگان سیاسی را می‌گوید. ورشکستگی سیاسی دو نوع است. یک موقع انسان در پیری خیانت می‌کند. یک موقع هم پیر می‌شود و از گردونه بیرون می‌رود. معنای ورشکستگی سیاسی خیانت است. معنایش این نیست که حالا بنده الآن در تلویزیون هستم و سال دیگر نیستم. این ورشکستگی سیاسی نیست. ورشکستگی سیاسی برای کسانی است که خیانت می‌کنند و ولی امر این‌ها را به عنوان خائن از مسئولیت عزل می‌کند. امیرالمؤمنین دید که افرادی در حکومت او هستند که خیانت می‌کنند. بنابراین آنها را عزل کرد. آنها ناراحت شدند. ورشکسته شدند. برای همین به کوفه آمدند و در آنجا دفتری باز کردند. همین که دیدند قصه موجی است که می‌شود انتقام علی را از فرزند علی گرفت، فوراً ثبت نام کردند و مردم را بسیج کردند. ورشکستگی خیلی خطرناک است. چون یک بار دنیا به آدم رو می‌کند و یک بار هم به آدم پشت می‌کند. آن وقتی که دنیا به آدم پشت کرد، انسان دین باز نباشد. همین الآن دعا می‌کنم و شما هم آمین بگویید. خدایا ایمانی به ما بده که اگر دنیا آمد یا رفت ما دست از تو و راه تو برنداریم.
4- هیج زمانی برای تسویه دیر نیست
هرگز برای توبه دیر نیست. این هم یکی از درس‌هایی است که کربلا به ما می‌دهد. شب عاشورا سی و دو نفر توبه کردند. یعنی وقتی آمدند که به کنار خیمه‌های امام حسین بروند، دیدند عجب صدای قرآنی می‌آید. عجب رکوع و سجودی! عجب مناجاتی! گفتند: ما آمدیم اینها را بکشیم. همان صحنه‌ی عبادت اینها را کلافه کرد. شبانه به گروه امام حسین ملحق شدند. در روز عاشورا غیر از حر دونفر دیگر هم توبه کردند. فقط حر توبه نکرد. حر دیر آمد. برای همین قبر او دو فرسخ عقب افتاد. قبر حر در دو فرسخی کربلا است. یعنی کسی که دیر بیاید از دیگران دور می‌شود. نگویید: حالا پیر می‌شویم، بعد توبه می‌کنیم. اگر دیر بیایید از دیگران دور می‌شوید. نتیجه دیر کردن، دوری است. حر دیر آمد، برای همین قبر او دو فرسخ دورشد. برای توبه هرگز دیرنیست. من نمی‌دانم شما که پای تلویزیون نشستید چه کسی هستی. تو را نمی‌شناسم اما می‌خواهم یک دقیقه با شما حرف بزنم. شب عاشورا است. بین خودت و خدا نمی‌خواهی تصمیم بگیری که دیگر حجابت را حفظ کنی. نمی‌خواهی یک قراردادی با امام حسین داشته باشی؟ نمی‌خواهی تصمیم بگیری که دیگر ربا نگیری؟ نمی‌خواهی تصمیم بگیری که دیگر کلاه سر مردم نگذاری؟ نمی‌خواهی تصمیم بگیری که دیگر لقمه‌ی حرام در خانه‌ات نیاوری؟ برادر‌ان و خواهران عزیز می‌دانید چطور شد که کربلا بوجود آمد؟ امام حسین(ع) در روز عاشورا هرچه موعظه کرد، فایده نداشت. همین طور نگاه کردند. خوب هایشان نگاه کردند و بدهایشان سوت کشیدند و کف زدند. مواظب سوت زدن و کف زدن باشیم. رسم خوبی نیست.
در قرآن آیه‌ای داریم که برای سوت زدن و کف زدن است. می‌فرماید: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» (انفال/35) کف زدن و سوت کشیدن کار قشنگی نیست. ما درود اسلامی و صلوات داریم. ما تکبیر داریم. پس چرا سوت بزنیم؟ پیغمبر در تمام حرکت‌های پیروزمندانه تکبیر می‌گفت. خدا توفیقی داده است و کتابی به نام تفسیرنماز یادداشت شده است. ما در تاریخ هفتاد مورد پیداکردیم که حضرت رسول در حوادث نو می‌فرماید: تکبیر! مسلمان‌ها هم تکبیر می‌گفتند. تکبیر یاد بزرگی خدا است. در جنگ بدر، در شبی که حضرت زهرا را به خانه‌ی داماد بردند. یعنی در هر حادثه شعار ما تکبیر بود. تکبیر معنا دارد اما سوت و کف معنا ندارد. تکبیر بار مکتبی دارد. محتوا دارد. عده‌ای پای سخنرانی امام حسین سوت و کف زدند و عده‌ای هم نگاه کردند. امام حسین(ع) وقتی این صحنه را دید، فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» (بحارالأنوار/ ج‌45/ ص‌8) شما لقمه‌ی حرام خوردید. شب عاشوراست. با پوشیدن پیراهن سیاه قصه حل نمی‌شود. باید تصمیم بگیریم که رشوه نگیریم. اگر رشوه گرفتید باید پس بدهید. هدیه گرفتن هم رشوه است. حق و حساب هم رشوه است. حق تسریع هم رشوه است. این پول را بدهیم. این سکه را بدهیم. این حواله را بدهیم تا این کار را زودتر انجام بدهد. گاهی اسم آن را عوض می‌کنیم. اما همان رشوه است. لقمه‌ی حرام بچه‌ی انسان را طوری می‌کند که موعظه‌های امام حسین هم در او اثر نمی‌کند. شب عاشورا شب قرارداد با خون کربلا است. یکی از درسهایی که عاشورا به ما می‌دهد، این است که هرگز برای توبه دیر نیست.
5- اسلام و مکتب مهمتر از اشخاص
مسئله‌ی دیگر مکتب است. مکتب مهم است و فرد مهم نیست. این یکی از اصول کربلا است. امام حسین نگفت: من زیر بار یزید نمی‌روم. گفت: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» (اللهوف/ ص‌22) مثل حسین زیر بار مثل یزید نمی‌رود. یعنی نه تنها من که حسین هستم زیر بار یزید نمی‌روم. تو هم زیر بار طاغوت نرو. می‌گویند: ایرانی زیر بار غیرایرانی نمی‌رود. پس رگ ملیت چه شد؟ وطن دوستیت چه شد؟ مسلمان زیر بار غیر مسلمان نمی‌رود. پس غیرت دینی چطور شد؟ امام حسین نگفت: من زیر بار یزید نمی‌روم. گفت: مثل من زیر بار مثل یزید نمی‌رود.
6- رعایت اصول جوانمردی و انسانیت
اصل دیگر که در کربلا مطرح شد این بود که اگر هم دین ندارید، آزاد مرد باشید. «وَیْحَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ» (اللهوف/ ص‌119) این از سخنان امام حسین در روز عاشورا است. امام حسین(ع) در روز عاشورا دید که افرادی به خیمه‌ها حمله کردند. از کنار چشمش دید که دارند به سراغ خیمه‌ها می‌روند. نفس و توان نداشت. با همان حال فرمود: تا من زنده هستم، با زن و بچه‌ی من چکار دارید؟ «إنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ» اگر شما دین ندارید. «فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ» آزاد مرد باشید. ممکن است کسی دین نداشته باشد اما ایرانی هستی. این کار به ایران ضرر می‌زند. بر فرض مسلمان نیستیم. ملیتمان کجارفت؟ چرا به تولید کشورت ضرر می‌زنی؟ اصلاً ممکن است که انقلاب هم قبول نداشته باشیم. ممکن است که از مراجع تقلید هم تقلید نکنیم. اما این درست نیست که تولید را خراب کنی. چرا خوب‌ها را رو می‌گذاری و بدها را در زیر می‌گذارید. چرا کلک می‌زنی و سرهم بندی می‌کنی؟ با این کار تو فردا می‌گویند: جنس آلمانی بهتر از جنس ایرانی است. جنس ژاپنی بهتر از جنس ایرانی است. ایرانی بودن خودت را زیر سؤال می‌بری. اگر آدم دین هم ندارد، به خاطر عزت کشورش باید تولید را بالا ببرد. ما باید به جایی برسیم که تا بگویند: ایران! به یاد کالاهای ایرانی بیفتند. الان جنس خارجی مرغوب‌تر است. البته گاهی خارجی‌ها بدتر از ایرانیها هستند. از لطف خدا ایرانی‌ها چیزهایی را ساختند که خارجی‌ها نمی‌توانند آن را بسازند. سیاری از چیزهایی است که ایران می‌سازد و در خارج نمی‌توانند مشابه آن را تولید کنند. این لطف را خدا به ما کرده است. پس چرا در مقابل این لطفی که خدا به ما کرده است، خوب کار نکنیم؟ اگر هم مسلمان نیستیم به خاطر عزت کشورمان درست کار کنیم.
7- عاقبت بخیر شدن
مسئله‌ی بدعاقبتی یکی دیگر از مسائلی است که در عاشورا مطرح شد. یکی از بدعاقبت‌ها یک رزمنده انقلابی بود. این رزمنده در 14 عملیات شرکت کرده بود. همیشه در جبهه‌ها بود. با پیغمبر و حضرت علی(ع) به جبهه می‌رفت. با امام حسن به جبهه می‌رفت. امام حسین به او نامه نوشت و گفت: تو که عمری رزمنده و انقلابی بودی، من دارم به کربلا می‌روم. با من هم به کربلا بیا. گفت: من دیگر خسته شدم. می‌خواهم به سراغ زندگی خودم بروم. آن زمانی که در جبهه بودم، از وسایل زندگی عقب افتادم. فلانی که به جبهه نرفت الآن خیلی از من جلوتر است. امام حسین به او گفت: با من به جبهه بیا. اما او نرفت. بعد از اینکه امام حسین(ع) در کربلا شهید شد، این فرد بر سر خودش می‌زد و می‌گفت: من بدعاقبت شدم. عمری در جبهه‌ها بودم اما در امتحان آخر شکست خوردم. گاهی آدم اینطور می‌شود. عمری خوب زندگی می‌کند اما در آخر خراب می‌کند. مثلاً خیلی خوب نماز می‌خواند اما در السلام علیکم خراب می‌کند. روزه می‌گیرد اما دو دقیقه مانده به افطار روزه‌ی خودش را باطل می‌کند. افرادی بدعاقبت می‌شوند. افرادی هم خوش عاقبت می‌شوند. یکی از خوش عاقبت‌ها ظهیر بود. ظهیر یکی از هفتاد و دو تن بود. ظهیر طرفدار امام حسین نبود. خطش خط دیگری بود. وقتی امام از مدینه حرکت کرد، او هم از مدینه حرکت کرد. اما سعی می‌کرد که با هم تلاقی نکنند. از هم رودربایستی داشتند. دیدی گاهی در ماشین نشستی، کنار خیابان یک آشنا می‌بینی. فوراً به هوای اینکه او را نبینی رویت را برمی‌گردانی. هرجا که امام حسین برای استراحت می‌ایستاد، او یک مقدار عقب‌تر می‌ایستاد. امام حسین(ع) در یکی از جاهایی که برای استراحت پیاده شده بودند، سراغ او را گرفتند. فرمود: به اینجا بیا! اما او نرفت. ظهیر همسر خوبی داشت. همسرش گفت: عجب مردی هستی! امام حسین کسی را به سراغ تو می‌فرستد اما تو نمی‌روی. این زن مرد را تشویق کرد و مرد به امام حسین ملحق شد. شب عاشورا امام حسین فرمود: هوا تاریک است. از تاریکی شب استفاده کنید. هرکسی می‌خواهد برود، برود. یکی از آنهایی که گفت: من نمی‌روم ظهیر بود. گفت: اگر قطعه قطعه هم بشوم، نمی‌روم. عمری خطش خط دیگری بود. اما یکباره در راه منقلب شد. قرآن سفارش می‌کند و می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آل‌عمران/102) مواظب باشید که مسلمان بمیرید. یکی از یاران امام حسین بر زمین افتاد. روز عاشورا حضرت بالای سر او آمد و به او نگاه کرد. گفت: «ارضیت عنی» از من راضی هستی؟ گفت: بله! گفت: من همین را می‌خواهم. 96 حدیث در بحار داریم که انسان لحظه‌ی مرگ پیغمبر را می‌بیند. خوشا به حال آن کسی که در لحظه‌ی آخر عمر خود رسول الله را ببیند. رسول الله بگوید: من از تو راضی هستم. خدایا به اشک‌هایی که برای حسین ریخته شد و قبول شد عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر بفرما. *یکی از مسائل دیگر جان نثاری است. حتی اگر برای چند دقیقه باشد.
8- جان نثار بودن حفاظت از امامت و ولایت
اصل دیگر اصل حفاظت است. گرچه برای مدتی کم باشد. ما باید از دین حفاظت کنیم. خدا رضاشاه را لعنت کند. رضاشاه جلوی مجالس روضه را می‌گرفت. خدا همه‌ی اموات را رحمت کند. پدرم می‌گفت: ما سحرها روضه خوانی می‌کردیم که تا وقتی که پلیس‌های زمان رضا شاه از خواب بیدار می‌شوند، روضه‌ی ما تمام شده باشد. در قم جایی بود که در آنجا روضه خوانی می‌کردند. در چند خانه را بسته بودند و زیر سرداب‌ها و زیر زمین ها را سوراخ کرده بودند که علاقه مندان روضه از آن سوراخ‌ها به این خانه‌ها وارد شوند. آیت الله عظمی خوانساری مرجع تقلید بود. ایشان می‌خواست برای روضه برود. گفتند: آقا باید از آن کوچه در خانه‌ی همسایه‌ها بروید و از داخل سرداب‌ها عبور کنید تا به محل روضه خوانی برسید. وقتی ایشان از این سوراخ‌ها عبور می‌کرد، حالش بد شد و غش کرد. گفت: چرا باید رضا شاه کاری کند که من در روز عاشورا که می‌خواهم برای جدم گریه کنم، این چنین عزاداری کنم؟ یک نفر نزد مؤسس حوزه علمیه‌ی قم مرحوم آیت الله حائری آمد و گفت: آقا نمی‌خواهد حوزه درست کنی. رضاشاه برنده شد. رضا شاه دارد دین را از ریشه می‌کند. آیت الله عظمی حائری مؤسس حوزه علمیه ما هستند. ایشان فرمود: اگر امام حسین یار نداشت چه موقع شهید می‌شد؟ اگر امام حسین تنها بود صبح عاشورا شهید می‌شد. به خاطر تلاش یارها ظهر شهید شد. یعنی هنر هفتاد و دو تن این بود که نصف روز امام حسین را زنده نگه داشتند و همین ارزش دارد. شما بروید و حوزه‌ی علمیه را درست کنید. نصیحت کنید. گرچه یک ساعت گناه کمتر انجام شود. آخر گاهی وقت‌ها می‌گوید: چه فایده‌ای دارد. امروز به او می‌گویم گوش می‌دهد. دوباره فردا به خانه‌ی اولش می‌رود. تو امروز به او بگو. تا فردا خدا بزرگ است. خیلی از وقت‌ها که می‌گوییم: این کار گناه است. برو تذکر بده و نهی از منکر کن. می‌گوید: فایده ندارد. دوباره فردا کار خود را می‌کند. شما هرروز دندان خود را مسواک می‌کنید. نمی‌گویی: چه فایده دارد. من دوباره می‌خواهم غذا بخورم. امروز مسواک کن. فردا هم مسواک کن. نقش هفتاد و دو تن این بود که چند ساعت بیشتر امام حسین را زنده نگه داشتند. این به ما درس می‌دهد که باید تلاش کرد. حتی اگر برای چند ساعت باشد. داشتم به عروسی می‌رفتم. گفتند: آقا قرائتی به آنجا نرو. آهنگ‌های خیلی بدی پخش می‌کنند. گفتم: اگر من هم بروم، باز هم آهنگ می‌گذارند. گفتند: اگر شما بروید احترام می‌گذارند. گفتم: من می‌روم. گفتند: چه فایده‌ای دارد. تا شما بنشینید دیگر آهنگ نمی‌زنند. تا بیرون بیایید دوباره آهنگ می‌زنند. گفتم: پس اگر نیم ساعت هم کم کنم، نیم ساعت است. گناه باید کم شود. حتی اگر یک دقیقه باشد. هرکس می‌تواند کاری کند که جلوی گناه را بگیرد، حتی اگر یک دقیقه باشد باید جلوی آن گناه را بگیرد. این هم درسی است که کربلا به ما می‌دهد.
9- تبلیغ و موعظه در همه شرایط
یکی از مسائل دیگر این است که هیچگاه تبلیغ را رها نکنید. امام حسین(ع) و یارانش از صبح تا ظهر عاشورا ده سخنرانی کردند. سخنرانی‌های آنها بسیار کوتاه بود. امام حسین(ع) سه بار سخنرانی کرد. حر یک بار با مردم صحبت کرد. یک بار ظهیر صحبت کرد. یک بار اباالفضل صحبت کرد. یعنی همه‌ی اینها می‌آمدند و موعظه می‌کردند. تبلیغ باعث پیروزی حق می‌شود. قرآن می‌فرماید: اینطور نیست کسانی که برای دنیا کار می‌کنند، به دنیا برسند. «مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ» (اسراء/18) آیه‌اش این است. «ما نَشاءُ» یعنی هرچه بخواهیم. «ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ» بعضی می‌گویند: دنبال دنیا برویم. می‌گوید: اگر هم دنبال دنیا بروی، رزق تو زیاد نمی‌شود. دویست تومان تو، هزار تومان نمی‌شود. «ما نَشاءُ» یعنی آن چیزی که من بخواهیم. نه آن چیزی که تو بخواهی. «لِمَنْ نُریدُ» ممکن است تو فعالیت کنی. اما ما برای تو رزقی قرار ندادیم. حدیث داریم رزق همه‌ی افراد از حلال اندازه گیری شده است. آنهایی که با تیزی و زرنگی مال حرام بدست می‌آورند، حدیث داریم خدا از حلال آنها کم می‌گذارند. شما فکر نکن که اگر امروز پنج هزارتومان از راه دروغ پیدا کردی، موفق شدی. اگر دروغ نمی‌گفتی خداوند پنچ هزارتومان از حلال به تو عطا می‌کرد. شما هجده دروغ گفتی و نود و هفت هزارتومان پیدا کردی. اما همان نود و هفت هزار تومان را برای حادثه‌ای که برای خانواده‌ات پیش می‌آید، خرج می‌کنی. قرآن می‌گوید: رزق شما دست من است. رزق شما به زرنگی نیست. «ما نَشاءُ» هرچه من بخواهم. نه هرچه تو بخواهی. «لِمَنْ نُریدُ» به هرکس که بخواهم، رزق می‌دهم. عمر سعد می‌خواست فرماندار ری شود. اما فرمانده‌ی نظامی یزید شد. باید مواظب باشیم که در انتخابات برای کاندیدا شدن حتی یک دروغ هم نگوییم. ستادهای انتخاباتی کلک نزنند. بی طرف باشند. سعی کنیم گردنمان را مثل پل برای رشد دیگران دراز نکنیم. غافلان به هدف نرسیدند. اگر این آقا رزقش باشد که به مجلس برود، می‌رود. خدا به دل مردم می‌‌‌اندازد که به او رأی بدهند. اما اگر رزقش نباشد، هرطور باشد رای نمی‌آورد. دل‌ها دست خدا است. تبلیغ را کم کنید. کدخدا را ببینید. می‌گویند: کدخدا را ببین ده را بچاپ. خدا را ببین دل را بچاپ. عمر سعد می‌خواست حسین را بکشد برای اینکه فرماندار ری بشود. اما نشد. انشاءالله در یک جلسه خواهم گفت که قاتلین کربلا چه بدبختی کشیدند. حرمله که به گلوی علی اصغر تیرزد چه طوری به درک رفت. خولی به دستشویی رفت و زیر سبد پنهان شد. انقلابیون ریختند و او را در دستشویی خانه‌اش سوراخ سوراخ کردند. اینطور نیست کسانی که به دنبال طاغوت می‌روند به نتیجه می‌رسند. خیلی‌ها به دنبالِ منافقین رفتند و سوختند و به درک رسیدند. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128)
10- احترام به دیگران حتی به دشمن
یکی از درس‌هایی که شب عاشورا و غروب تاسوعا به ما می‌دهد، این است که می‌گوید: به چراغ سبز تکیه نکنید. گاهی پسر عمو از لندن نامه می‌نویسد و می‌گوید: بلند شو به لندن بیا و در کارخانه‌ی من کار کن. گاهی چراغ سبزهایی می‌آید که ما را به حرام بکشاند. یکی از چراغ سبزها عصر تاسوعا بود. شمر یک امان نامه برای حضرت ابوالفضل فرستاد. چون شمر و حضرت ابوالفضل خویش و قوم بودند. گفت: این طرف بیا. وضعت خوب می‌شود. هرچه صدا زد که این طرف بیا، در آخر امام حسین فرمود: اینها فاسق هستند. ولی اگر فاسق هم حرف می‌زند، جوابش را بدهید. شمر گفت: من در لشگر شما بستگان زیادی دارم. ابوالفضل از بستگان من است. من برای ابوالفضل امان نامه نوشته‌ام و خواستم که این طرف بیاید. حضرت ابوالفضل وقتی این حرف را شنید، چنان برخورد کرد و گفت: تو برای من امان نامه می‌نویسی که من دست از مکتبم بردارم. دست از دینم بردارم. این یک درس است. گول این چراغ سبزها را نخورید. امام حسین در شب عاشورا برنامه‌های زیادی داشت. مناجات، خداحافظی، توجیه کردن زینب، گفت: زینب جان اگر می‌خواهی بخوابی، امشب بخواب. فردا شب، شب خواب نیست. زینب جان اگر سؤالی داری از برادرت بپرس. فردا شب برادرت جوابگو نیست. بچه‌ها بروید بخوابید. امشب پاسدار خوبی دارید. ابوالفضل مثل شیر دور خیمه‌ها پاسداری می‌کند. فردا شب دیگر شما خواب ندارید. توجیه کردن اهل بیت، پاسخ به سؤالات، مناجات از برنامه‌های امام حسین(ع) در شب عاشورا است. اما دلیل اینکه می‌گوید جنگ را عقب بیاندازید این است که می‌خواهد نماز بخواند. قرار شد که غروب تاسوعا جنگ بشود. امام حسین فرمود: جنگ را عقب بیاندازید. یک نفر می‌گفت: اگر غروب تاسوعا جنگ می‌شد، حر هم جهنمی می‌شد. چون حر میوه‌ای بود که فردا صبح ساعت ده رسید. اگر جنگ به جلو می‌افتاد یک نفر اهل جهنم می‌شد. جنگ عقب افتاد و نتیجه‌اش این بود که حر هم مهلت پیداکرد تا توبه کند. این لطف خدا بود که شامل حال حرشد. امام حسین فرمود: جنگ را عقب بیاندازید. برای اینکه می‌خواهم نماز بخوانم. من نماز را دوست دارم.
عزیزان من نمی‌دانم که رابطه‌ی شما با نماز چه طور است. نماز می‌خوانی یا نه؟ نمازت درست است یا نه؟ نمازت را با عشق می‌خوانی یا نه؟ ظهر عاشورا همه‌ی مردم نماز بخوانند. چون حضرت مهدی و امام حسین هم در ظهر عاشورا نماز می‌خوانند. مقام معظم رهبری از نماز گزارانی که در ظهر عاشورا نماز می‌خوانند، تشکر کردند. ما باید محور کارمان نماز باشد. رؤسای هیئت بگویند: طوری حرکت کنید که اول اذان به مسجد برسیم و نماز بخوانیم. بعد از نماز دوباره عزاداری کنیم. مقام معظم رهبری از نمازهای ظهر عاشورا تشکر کردند. من هم می‌گویم: فردا که شما به بازار می‌روید، محوریت نماز را فراموش نکنید. بگذارید یک نماز چهل میلیونی در خیابانهای ایران خوانده شود. با این نمازها مشکلات ما حل می‌شود. قرآن می‌گوید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ» (بقره/45)
امیرالمؤمنین می‌فرماید: هروقت مشکل داشتم، آن را با دورکعت نماز حل می‌کردم.
پیغمبر فرمود: وقتی من مشکلی داشتم، آن را با نماز حل می‌کردم.
بوعلی سینا می‌گوید: من هروقت نکته‌ای را نمی‌فهمیدم، نماز می‌خواندم. مملکت ما مشکل دارد. مشکلات را با احیای نماز و زکات حل کنید.
11- رسیدن به آرامش و یقین
یکی از مسائل آرامش و یقین است. شب عاشورا آرامش را دیدید. امام در هواپیما نشست و از پاریس به ایران آمد. زمان شاهپور بختیاربود و بعضی‌ها می‌گفتند: نکند هواپیما را سرنگون کنند. آمریکا دشمن ایران است. مهره‌های آمریکا در ایران نفوذ دارند. امام در هواپیما نشست. خبرنگار به امام گفت: آقا الآن چه احساسی دارید؟ امام فرمود: هیچ احساسی ندارم. گرچه پیش‌بینی می‌شد که هواپیما سرنگون شود. اما امام در آرامش کامل بود. وقتی هم که از دنیا می‌رود، می‌گوید: من با دلی آرام از میان شما می‌روم. این دل آرام در سینه‌ی هیچکس نیست. هیچ کس دلش آرام نیست. اصحاب امام حسین دل آرام داشتند. شب عاشورا شوخی می‌کردند. یکی گفت: امشب شب شوخی نیست. فرمود: مردم و بستگان می‌دانند که من اهل شوخی نیستم. من در جوانی هم شوخی نمی‌کردم. من می‌دانم که فردا در بهشت هستم. آرامش و یقین داشته باشید.
در عزاداری‌ها شرکت کنید. حسین کسی است که آدم برای او گریه کرد. حسین کسی است که نوح برای او گریست. انبیاء و اولیا همه برای حسین گریستند. ابوالفضل به دنیا آمد. قنداق او را به پدرش امیرالمومنین دادند. تا حضرت علی رفت او را ببوسد، گریه کرد. گفتند: چه شد؟ فرمود: به یاد این افتادم که همین دست‌هایی که الآن در قنداق است، زمانی در راه خدا قطع می‌شود. تمام بزرگان، اولیاء و انبیاء برای حسین گریه کردند. حتی در زیارت نامه داریم که حسین جان آسمان و زمین برای شما گریه می‌کند. قرآن می‌گوید: «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ» (دخان/29) عده‌ای هستند که آسمان برای آنها گریه نمی‌کند. اما عده‌ای هم هستند که هستی برای آنها گریه می‌کند.
12- خاطره‌ای از یک شهید
زمان جنگ بود. داشتم در یکی از کوچه‌های تهران راه می‌رفتم. بر در یک خانه حجله‌ای دیدم. به برادرهای همراه گفتم: در خانه باز است و حجله زده‌اند. پیداست که این خانواده شهید دارد. برویم تسلیتی بگوییم. به داخل خانه رفتیم. صاحب خانه آمد و به من نگاه کرد. گفت: شما آقای قرائتی هستی که در تلویزیون صحبت می‌کنی؟ گفتم: بله! گفت: چطورشده که به اینجا آمدید؟ گفتم: داشتیم می‌رفتیم. حجله را دیدیم. فهمیدیم که شما پدر شهید هستید. یک خورده نگاه کرد و گفت: نه! شما یک رزقی اینجا دارید. من رزق شما را برایت می‌گویم. دوید رفت و به مادرش گفت: بیا برای ایشان تعریف کن. مادر شهید آمد و گفت: بچه‌ی ما اهل کبوتر بود. کبوتر باز بود. عاشق کبوتر بود. کبوتر‌ها را در قفس کرده بود و به آنها عشق می‌ورزید. یک روز کنار قفس کبوترها ایستاد و گفت: خدا به تو بال داده است که پرواز کنی. من به خاطر کیف خودم تو را در قفس کردم. حق پرواز را از تو گرفتم. چرا من تو را اسیرکردم. برای اینکه خودم کیف کنم. در را بازکرد و کبوتر را آزاد کرد. بعد گفت: خودم هم اسیر این زندگی شدم. باید خودم را هم آزاد کنم. به مسجد رفت و در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام کرد. دوره نظامی یادگرفت و به جبهه رفت. از آن موقع به بعد دیگر از او خبر نداشتیم. چند روز پیش دیدیم که کبوتری بالای دیوار آمد و شروع به خواندن کرد. دیدیم کبوتر بلند شد و داخل اتاق آمد. همینطور دور اتاق می‌چرخید. هرچه خواستیم این کبوتر را از خانه بیرون کنیم، دیدیم نمی‌شود. بعد دیدیم که کبوتر رفت و کنار عکس بچه‌ی ما نشست. گردنش را به عکس می‌مالید. ما همان لحظه متوجه شدیم که این کبوتر می‌خواهد خبر شهادت فرزند ما را بدهد. اگر در زیارت می‌خوانیم که حسین جان پرنده‌های آسمان از مصیبت تو اطلاع دارند، حق گفتیم. این حرف، حرف این پدر و مادر شهید نیست. حرف قرآن است. قرآن می‌گوید: هدهد نزد حضرت سلیمان آمد و گفت: ‌ای پیغمبر! داشتم از کشوری پرواز می‌کردم. دیدم که مردم خورشیدپرست هستند. چرا خداپرست نیستند؟ یعنی هدهد در هوا است. اما خداپرستی و شرک مردم در زمین را می‌فهمد. حسین کسی است که همه هستی برای او گریستند. ما هرچه بگرییم، حق داریم. سر به نی داد ولی تن به ذلت نداد. حسین به ما می‌گوید: در محاصره‌های اقتصادی نترسید که من برای علی اصغر آب هم نداشتم. اما به طاغوت بله نگفتم. حسین به ما گفت: در محاصره‌های نظامی نترسید که ما با هفتاد و دو تن بین سی هزارنفر محاصره شدیم. حسین به ما می‌گوید: از محاصره‌ی نظامی نترسید. از محاصره‌ی اقتصادی نترسید. چه کسی می‌تواند مثل حسین باشد. شب عاشورا است. من یک سلام می‌کنم شما هم سلام کنید. شهید زنده است و شما به زنده سلام می‌کنید. قرآن می‌گوید: وقتی زنده سلام را تحویل گرفت، بهتر جواب می‌دهد. یعنی اگر شما بگویید: سلام علیکم! امام حسین به شما توجه می‌کند و می‌گوید: و علیکم السلام و رحمه الله! «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ و عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ و لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَ» (مصباح‌المتهجد/ ص‌776) این سلامی به یاران حسین بود. به آنهایی که به کربلا آمدند تا امام حسین را بکشند، نفرین کنید. «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَهَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً» (مصباح‌المتهجد/ص‌776) خدایا به آبروی حسین خود ما و نسل ما را حسینی قراربده. خدایا رهبر ما از سادات حسینی است که خون حسین در بدن او است. رهبر ما، امت ما، کشور ما، دین ما، انقلاب ما که انقلاب حسینی است را حفظ کن. خدایا کسانی که در عزای حسین ادب کردند و در طول تاریخ جان دادند و گریه کردند و الآن در میان ما نیستند را با امامان محشور کن. امام عزیز ما سالی یکبار روی فرش می‌نشست و آن هم در روزهای عاشورا بود. به احترام حسین روی زمین می‌نشست. خدایا تمام کسانی که به گردن ما حق دارند را با امام حسین محشور بفرما. شهدای ما را باشهدای کربلا محشور بفرما. با سقوط حزب بعث راه کربلا را برای عاشقان باز بفرما. خداوندا هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی به ایمان، علم، عمل، اخلاص، عمق و برکت کار ما بیفزا. سعی کنیم فردا عزاداری‌مان بدون گناه باشد. یک جوان به یک دختر نگاه نکند. یک دختر به یک پسر نگاه نکند. در جلسات عزاداری سیگار نکشیم که هوا برای همه‌ی مردم است. در عزاداری در خیابان‌ها و هیئت‌ها و کوچه‌ها به دیگران احترام قائل بشیم. سعی کنیم این عشق مقدس بدون آفت باشد. خدایا عبادت بی آفت، عزاداری خالص نصیب همه‌ی ما بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2233

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.