اعتدال در اخلاق‏

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و اهل بیته
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
 ماه رمضان 82 را بحث مان این بود که انسان باید آدم میزانی باشد نه تند نه کند نه گرم گرم نه سرد سرد آدم متعادل اعتدال اعتدال همانست که ما در نماز می‏گوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی راه مستقیم یعنی کج نشویم اینطرف نیفتیم آنطرف نیفتیم تقریبا همه ماه رمضان درباره این صحبت کردیم چون بعضی‏ها در لباس پوشیدن اینطرف می‏افتند آنطرف می‏افتند بعضی‏ها در خوردن کم می‏خورند پر می‏خورند اصلا گوشت نمی‏خورند همه‏اش گوشت می‏خورند همه‏اش مطالعه می‏کند همه‏اش ورزش می‏کند همه‏اش دلقک بازی می‏کند جوک می‏گوید توی مسائل سیاسی یکی کند می‏رود یکی تند می‏رود همه‏اش یا تند می‏روند یا کند می‏روند آدم میزان ما کم داریم یعنی آدمی که کارهایش کارهای خدایی باشد خداوند هرچه درست کرده میزان آفریده این ابرو و این ابرو مثل هم است این لب و این لب مثل هم است این دست و آن دست مثل هم است یعنی خداوند هرچه آفریده میزان آفریده به خلق خدا که می‏رسد می‏رسیم به نامیزانیها هرچه می‏بینی نامیزان است پر حرف کم حرف یکی به همه سلام می‏کند یکی به پدر و استادش هم سلام نمی‏کند یک عده صبح تا شام ورزش می‏کنند یک عده به سلامتی شان توجهی ندارند این تعادل بحث مان اینست «اهدنا الصراط المستقیم» توی این جلسه تعادل توی مسائل اخلاقی را می‏خواهم خدمتتان بگویم پس موضوع بحث اینست… در جستجوی راه مستقیم «اهدنا الصراط المستقیم» راه اعتدال و میانه معنایش اینست که نه افراط نه تفریط افراط یعنی تندروی تفریط یعنی کم روی در این بحث هستیم درباره عقائد باید بدانیم.
نه غفلت از خدا، نه واگذاری امور به خدا
نه می‏توانیم بگوئیم همه کاره خودمان هستیم من این کار را می‏کنم من من من هی من من نکنیم کسی که هی می‏گوید من یعنی از خدا غافل است هی هی نگوئیم حالا ببینیم خدا چه خواهد کرد حالا ما کار نمی‏کنیم اختیار با خودش نه همه کارها را به خدا واگذار کنیم که خودتان فشل و فلج بشوید و فکر کنید هیچ اراده‏ای ندارید نه همه کارها را به خودتان نسبت بدهید نه همه چیز را به خدا واگذارید و خودتان بیکار نه خودتان را همه کاره بدانید نه فکر کنید همه کاره خودتان هستید من پدرش را در می‏آورم! تو چکاره‏ای؟ من فردا در تلویزیون خواهم گفت آقای قرائتی تو چکاره‏ای توی تلویزیون بگویی یک پشه می‏آید دماغت را می‏گزد باد می‏کند خودت با دماغ گفت دیگر پشت دوربین نمی‏روی پس سرنوشت درسهایی از قرآن 24 ساله یا 25 ساله بند به یک پشه است آدمی که با یک پشه سرنگون می‏شود هی نباید بگوید من تو چکاره‏ای یک وزنه بردار بند به یک پوست خیار است پایش را بگذارد روی پوست خیار از عقب بیفتد نخاعی بشود او را روی ویلچر بگذارند من نگوئید هر کس بگوید من خدا حالش را می‏گیرد حتی فرشته‏ها، فرشته‏ها به خدا گفتند بشر را برای چی خلق می‏کنی ما بهتریم «نحن نسبح» نحن می‏دانید یعنی چه؟ ما «نحن نسبح بحمدک» یعنی ما «نسبح» یعنی سبحان الله می‏گوئیم ما سبحان الله می‏گوئیم ما عبادت می‏کنیم این بشر را خلق نکن تا گفتند «نحن» ما خدا حالشان را گرفت یک صحنه پیش آورد که فرشته‏ها گفتند نه نه نه هرکاری می‏خواهی بکنی بکن) یک آیه داریم توی قرآن می‏گوید «ولاتقولن لشی‏ء» حالا من می‏خوانم ببینید بعضی کلماتش هم بلدید شما تقول یعنی… «لاتقول» یعنی چه؟ نگو «ولاتقولن لشی‏ء» شی هم یعنی شی‏ء چیزی، نگو برای چیزی «انی» بدرستی که من «فاعل» یعنی انجام می‏دهم «غدا» غد یعنی فردا، نگو من فردا این کار را انجام می‏دهم «الا ان یشاءالله» مگر اینکه بگویی انشاءالله اگر خدا بخواهد یعنی هیچوقت کارها را به خودت نسبت نده. «و اذکر ربک اذا نسیت» اگر یکوقت فراموش کردی بگو انشاءالله اگر خدا بخواهد من دیپلم را می‏گیرم وارد دانشگاه می‏شوم هی می‏گوید من من… هیچ کاری را وقتی مربوط به آنیده است بگو انشاءالله کلمه انشاءالله توی دهانتان زیاد باشد امیرالمومنین (علیه السلام) می‏فرماید یکی از راه‌های خداشناسی «عرفت الله» عرف، معرفت می‏فرماید «عرفت الله» معرفت پیدا کردم خدا را خدا را شناختم «بفسخ العزائم» به اینکه تصمیم هایم همه وارفت یعنی خیلی کارها را عزیمت یعنی تصمیم خیلی کارها را تصمیم گرفتم اما خدا کار من را فسخ کرد یعنی تصمیم من را از بین برد از اینکه من تصمیم می‏گیرم یک کاری را بکنم نمی‏شود پیداست پشت دیوار طبیعت خبری هست یعنی اینطور نیست که همه کارها دست… یعنی شما ممکن است همه برق‌ها را بزنی اما از اداره برق قطع باشد اگر از اداره برق قطع باشد شما همه کلیدها را هم بزنی روشن نمی‏شود از اداره برق قطع است.
توکل بر خدا همراه با تلاش خود
اگر خدا نخواهد شما هرچه هم تلاش کنی بی فایده است پس ببینید این حد وسط است بگو من انجام می‏دهم با اراده خدا من انجام می‏دهم انشاءالله «ان» یعنی اگر «شاء» یعنی بخواهد انشاءالله یعنی اگر خدا بخواهد به بعضی‏ها می‏گوئیم بگو انشاءالله می‏گوید انشاءالله ندارد چرا انشاءالله ندارد آقا کامپیوتر نشان می‏دهد این حرفها چیه مگر هواپیماهایی که سرنگون می‏شوند توی آنها کامپیوتر نیست؟ توی همه هواپیماها کامپیوتر است اگر خدا خواسته باشد هواپیما سقوط کند منتظر کامپیوتر نیست برای اینکه آدم خودش را متعادل کند باید یاد ضعف خودش هم بیفتد گاهی افراد پدرشان پولدار است خانه شان قیمتی است هوش شان خوب است هوشش خوب است شکل اش خوب است پولش خوب است خانه‏اش خوبست فوری غرور او را می‏گیرد بر دهاتی مثلا حالا فکر می‏کند دهات عیب است دهات چه عیبی دارد؟ بسیاری از بزرگان تاریخ بچه‏های ده بوده‏اند برو سیاه برو سفید برو شرقی برو غربی برای اینکه خودتان یکوقت باد شما را نگیرد از نظر اخلاقی می‏گوید که مواظب باش خدا به پیغمبرش می‏گوید «الم یجدک یتیما فاوی» خودت هم یتیم بوده‏ای پس حالا که یتیم دیدی «فاما الیتیم فلا تقهر» ببین خودت هم یتیم بوده‏ای یادت رفت حالا این دیگر از قرآن نیست از من است یادت رفت توی قنداق بچه که بودی یک مگس روی دماغت می‏نشست دستت جان نداشت یعنی نمی‏توانستی، اینقدر طاقت نداشتی که این مگس را بلند کنی هی ناراحت بودی یعنی هنر بلند کردن مگس از روی صورتت نداشتی حالا هنر پیدا کرده‏ای آبشار بکوبی می‏گویند نماز بخوان ببینم فلسفه نماز چیست؟ اه! این آقا بلد نبوده یک مگس بلند کند حالا بلد شده بعد توی قنداق قاشق چایخوری بند کرده بعد یک خورده بزرگتر شده دسته گوشت کوب بلند کرده بعد نمی‏دانم ذره ذره کتاب برداشته بعد ذره ذره دوچرخه موتور حالا مثلا توانسته یک جوان رشید بشود تا می‏گوئیم نماز بخوان گردن کلفتی می‏کند بابا چیزی نیستی ما چیزی نیستیم اگر خدا مکیدن را یاد ما نمی‏داد همه ما مرده بودیم زنها بزایند مادری زائیده به سینه مادرش فوت بکند هر چه می‏گویی آقا، بچه جان بمک حالا همه اساتید دانشگاه را بیاورید با همه مراجع تقلید که زنمان زائید بچه مان فوت می‏کند بیائید یک کاری بکنید بچه عوض فوت کردن بمکد آخر آدمی که یک مکیدن بلد نباشد فلج است آدمی که با مکیدن فلج است ما چیزی نیستیم یکبار سوار هواپیما بودیم می‏خواستیم برویم مسافرت همه را پیاده کردند با اثاثیه گفتیم خبریه؟ مواد منفجره‏ای است تروریستی توی هواپیما بوده گفتند یک سوسکی رفته تو گفتیم اه!! یک موش یا سوسک گفتم بخاطر یک موش یا یک سوسک؟ گفت بله ممکن است این موش یا این سوسک یک سیمی را بجود و اگر یکی از این سیم‏ها را بجود رابطه خلبان با فرودگاه قطع می‏شود همه چیزی به هم می‏خورد آخر یک پرواز هوایی با همه تخصص‏ها بند به یک سوسک می‏شود.
تواضع در برابر اراده و قدرت خدا
انسان نباید هیچوقت متکبر باشد یادتان باشد که متکبر نباشید بخصوص در مقابل خدا من بارها این را گفته‏ام چند بار تا حالا این را گفته‏ام شما انگشت شصت را بگذارید کنار اگر تا ظهر توانستید دکمه پیراهن تان را ببندید اگر توانستید بنویسید اگر توانستید بیل دست بگیرید اگر توانستید پیچ گوشتی دست بگیرید اگر توانستید سوزن و نخ دست بگیرید تمام فن و حرفه را خدا توی این قرار داده دو سه تا وزارتخانه همین نگوئید شصت بگوئید دو سه تا وزارتخانه چند تا وزارتخانه چند تا وزارتخانه را خدا توی این جاسازی کرده و خدایی که این همه به ما چیز می‏دهد در مقابل خدا تواضع نکنیم «ولاتمش فی الارض مرحا» قرآن می‏گوید چرا متکبرانه راه می‏روی ژست می‏گیری «انک لن تخلق الارض» خیلی سفت پایت را به زمین نزن زمین سوراخ نمی‏شود «و لن تبلغ الجبال طولا» طولت، قدت از جبل یعنی کوه جبال یعنی کوه‌ها یعنی خیلی همچین نکن از کوه درازتر نمی‏شوی خیلی هم پا به زمین نزن زمین سوراخ نمی‏شود کسی نیستی تو هی پا می‏کوبی زمین سوراخ نمی‏شود هی قد می‏کشی از کوه درازتر نمی‏شود که چی؟ خودت را میزان کن باد نکن عین لاستیک‏های ماشین که می‏دهند تنظیم باد انسان باید از نظر اخلاقی خودش را تنظیم کند نه تواضع همچین موش مرده باشد و نه متکبر یک جایی را باید تواضع کند یک جایی را باید… خوب. تواضع کجا خوب است کجا خوب نیست تواضع یک جایی خوب است یک جایی خوب نیست برای خدا تواضع خوب است ما بند به او هستیم انسان در مقابل… مخلوق در مقابل خالق «اخبط الی ربهم» نسبت به خدا تواضع کن یک حدیث داریم که خداوند متعال به موسی (علیه السلام) گفت می‏دانی چرا تو را پیغمبر کردم می‏گوید نه می‏گوید در تو «اشد تواضعا لی» تو تواضع ات از همه مردم بیشتر بود نماز می‏خوانید خیلی همچین راحت نماز بخوانید بعضی آمدند نماز بخوانند حضرت فرمود «نغره کنغر الغراب» انگار کلاغ است نوک می‏زند پیداست نمی‏خواهد نماز بخواند مادر که بچه‏اش را می‏بوسد همچین نمی‏بوسد سفت می‏بوسد مادر بچه‏اش را دوست دارد همینطور که مادر بچه‏اش را دوست دارد روی عشق شما هم نمازتان را با علاقه بخوانید بعضی‏ها نماز می‏خوانند مهرشان را پرت می‏کنند اصلا بعضی‏ها نسبت به درس هم همینطور هستند آخر تابستان کتابش را پرت می‏کند با اینکه کتاب بوسیدنی است سه چیز بوسیدنی است یکی کتاب یکی دست استاد یکی در کلاس آدم باید به درس عشق بورزد ما اول سال کتابهایمان کتاب است یک خورده که هوا گرم می‏شود این دیگر کتاب نیست بادبزن می‏شود با همان کتاب بادمان را می‏دهیم! بعد یک خورده که می‏خواهیم بنشینیم هوا نم دارد می‏گذاریم روی آن می‏نشینیم موکت می‏شود یعنی… یعنی آخر سال که می‏خواهیم با بچه‏ها شوخی کنیم دعوا کنیم می‏زنیم توی سر و کله… ببینید آخر این هم کتاب است هم چماق است هم موکت است هم بادبزن این پیداست کتاب پهلوی ما ارزش ندارد آدم کتاب را باید ببوسد قدیمی‏ها چرم را بر می‏داشتند جلد کتاب می‏کردند الان همه کتاب‌ها مقوا است عوضش چرم‌ها رفته شبرو شده به پا یعنی چرم مال مخ بود حالا چرم آمده مال پا شده چرم بالا رفته پائین مقوای پائین آمده بالا جابجا شد تواضع برای خدا.
تواضع در برابر پیامبر خدا
تواضع برای خدا و پیغمبر خدا «و یسلم تسلیما» یک آیه داریم «ان الله و ملائکة یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما» صلواتی بفرستید این آیه یعنی چه آیه قرآن است: «ان الله» بدرستی که خدا «و ملائکة» و ملائکه خدا و ملائکه «یصلون علی النبی» یصلون فعل ماضی است یا مضارع، مضارع فعل مضارع مال استمرار است یعنی همیشه «ان الله و ملائکة یصلون» یعنی خدا و فرشته‏ها دائما صلوات می‏فرستند بعد می‏گوید حالا که خدا «یصلون» است پس «یا ایها الذین آمنوا صلوا علیهم» شما هم وقتی خدا صلوات می‏فرستد پس شما هم با خدا هماهنگ بشوید «صلوا علیه و سلموا تسلیما» تسلیما- یعنی تواضعتان عاشقانه باشد تواضع در مقابل خدا تواضع در مقابل پیغمبر تواضع در مقابل مومنین تواضع در مقابل یتیم یکبار علی (علیه السلام) آمد دید یک بچه یتیمی نشسته گفت عزیز دید همینطور نشسته گفت پسرجان عزیزم هر چه گفت عزیز دید این بچه یتیم بخاطر نداشتن پدر خیلی روحش شکسته شده امیر المومنین (علیه السلام) با زانو و دست‌هایش راه رفت و صدای بزغاله کرد بع!! مع!! تا بع مع کرد این بچه خندید یک کسی آمد گفت آقا تو امیر المؤمنینی رئیس حکومت اسلامی هستی صدای بزغاله می‏کنی زشت است فرمود من این زشتی را انجام می‏دهم عوضش یک یتیم خوشحال بشود تواضع در مقابل یتیم اینها تواضع‏های خوبی است تواضع برای خدا، پیغمبر، امام، فقیه، استاد، والدین، مومنین، یتیم تواضع در مقابل مردم خوب اما یک جاهایی هم تواضع خوب نیست تواضع در مقابل کفار خوب نیست تواضع در مقابل منافقین خوب نیست درباره کفار قرآن می‏گوید: «اشداء علی الکفار» نسبت به کفار خیلی محکم باشید تواضع در مقابل گناهکار یک کسی گناهکار است در مقابل گناهکار سلامش نکن دارد گناه می‏کند من به او سلام نمی‏کنم یک آدمی یک عیب دارد هرزگی دارد بی تقوایی دارد تواضع نکنید متکبر، یک آدم خیلی متکبر است در مقابل متکبر تو هم متکبر شو چون هر چه سلامش کنی تکبر او بیشتر می‏شود این حالا باد دماغ دارد حالا که باد دماغ دارد… افرادی که با یک ماشین لوکسی با یک قیافه لوکسی می‏آیند توی خیابان می‏خواهند همه نگاهش کنند اگر همه مردم رسیدند رویشان را برگرداندند این فردا هم ماشین اش را عوض می‏کند هم لباسهایش را چون همه کارها را کرده که مردم به او نگاه کنند وقتی شما نگاهش نکردی بادش خالی می‏شود.
 نه تذلل، نه تکبر
ذلت‏پذیری نکنید آقا مخلصم قربانت بروم چاکر شما هستم که چی که چی؟ تکبر هم نکنید نه تذلل نه تکبر راه میانه تواضع است کمالات دیگران را قبول بکنید اما خودباختگی نکنید مثلا اگر آمریکا، شوروی، ژاپن، آلمان، اروپا اگر یک کشور شرقی، غربی یک تکنولوژی یک کاری کرد بگوئید کارش خوب است اما حالا کارش خوب است من تسلیم او بشوم نه تسلیم او نمی‏شوم حالا اگر شما توی یک کوچه راه رفتی دیدی عجب خانه قشنگی است، گفت بیا ببینم این زباله‏های خانه ما را هم بردار و برو می‏گوئیم خانه ات خوب است اما من اسیر تو نمی‏شوم خوب. خود باختگی، خود کم بینی، بی هویتی اینها بد است افرادی هستند اصلا فکر نمی‏کنند چه جوری قشنگ هستند می‏بیند امروز او این لباس را می‏پوشد او هم می‏پوشد گاهی هم زشت می‏شوند بسیاری از مدها زشت است اما چون دیگران گفته‏اند انجام می‏دهند خودباخته. تلمق بد است حسادت هم بد است تملق یعنی نیم کیلویی را 2 کیلو ببینی چقدر واقعا تو خوب هستی! اگر نیم کیلو خوبی دیدی بیش از نیم کیلو تعریف کردی پیداست خودباخته هستی تملق، چاپلوسی اگر نیم کیلو خوبی دیدی یک سیر گفتی باز پیداست حسودی یعنی خوبی مردم را تحمل نمی‏کنی نه نیم کیلو را 2 کیلو کنید نه نیم کیلو را یک… هر کس هرچی هست واقع بین باشید نه کوچکها را بزرگ ببینید نه بزرگها را کوچک ببینید هرچیزی را در جای خودش هر چیزی را در جای خودش این «اهدنا الصراط المستقیم» معنایش اینست. فیزیک چقدر ارزش دارد شیمی چقدر ارزش دارد هر دو همه ارزش دارد تاریخ هم ارزش دارد ریاضی هم ارزش دارد ورزش هم ارزش دارد بهداشت هم ارزش دارد هر چیزی را در جای خودش اگر یک درسی را خیلی وقتت را صرف آن کردی یک درس را وقتت را صرف نکردی این پیداست توازن به هم خورده مثل کسی که دماغش بزرگ می‏شود ابرویش کوچک چی چی می‏شود؟! کاریکاتور می‏شود اصلا این کاریکاتورها می‏دانید چه می‏خواهند بگویند تمام کاریکارتورهایی که می‏کشند می‏خواهند بگویند بابا اینها نامیزان است می‏خواهد بگوید چرا اینطوری است این چرا دماغش گنده است این چرا کله‏اش گنده است این چرا دستش گنده است این چرا پایش باریک است این کاریکاتور هایی که می‏کشند فلسفه کاریکاتور اینست که با زبان هنر می‏خواهند بگویند جامعه ما میزان نیست با چه زبانی بگویند میزان نیست کاریکاتور می‏کشند با کاریکاتور می‏گویند میزان نیست. یعنی کاریکاتور هم یک روانشناسی پشت سر… فکر نکنید حالا یک نقاش است همینطور یک کسی می‏کشد الکی است چیزی… نه این کاریکاتورها پشت این کاریکاتورها یک روانشناسی است یعنی یکسری مسائل است که آن مسائل در قالب هنر عرضه می‏شود کاریکاتور یعنی جامعه ما میزان نیست وگرنه اگر همه مردم میزان باشند خوراکشان، پوشاکشان، اقتصادشان، خانه شان، فرششان، اگر همه مردم میزان باشند دیگر کاریکاتور ندارد. یکی پرخور است شکم گنده برای او درست می‏کنند یکی کم خور است یک هروئینی بغلش می‏کشند این کاریکاتور هم می‏خواهد بگوید جامعه ما میزان نیست خوب «یسئلونک ماذا ینفقون» سوال کردند ما چقدر پول بدهیم به فقراء «قل العفو» بگوئید عفو عفو یعنی وسط نه زیاد بدهید نه کم بدهید.
انفاق در حد اعتدال‏
 یک پسری آمد پهلوی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گفت سلام علیکم مادرم سلام رسانده گفته پیراهنت را من می‏خواهم، می‏خواهم بعنوان یادگاری پیراهن پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را داشته باشم تبرک پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم پیراهنش را در آورد و داد و بعد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) همین یک پیراهن را داشت هی می‏گفتند (قد قامت الصلواة) اذان گفتند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) پیراهن نداشت از خانه بیرون بیاید نشسته بود آیه نازل شد یا رسول الله کی گفته این رقمی چرا این کار را کردی «لاتجعل یدک مغلولة الی عنقک» نه دستهایت را به گردنت قفل کن که هیچوقت توی کیسه نرود یعنی بخیل باشی «و لاتبسطها کل البسط» نه این رقمی که پیراهنت را می‏دهی و الان وقت نماز بی پیراهن توی خانه نشسته‏ای یعنی پول دادن هم باید به اندازه باشد بعضی جوانهای ما هستند هر چی پول دارند تمبر می‏خرند 2 هزار تومان پول کتاب نمی‏دهد ولی هر چه ته سیگار است جمع می‏کند هر چه قوطی کبریت است جمع می‏کند قوطی چیز… اسمش هم هست… یک اسمی هم دارد… کل… کلکسیون… بلد نیستم بگویم… من فقط دکترای زبان کاشانی دارم! زبانهای دیگر را خوب بلد نیستم خوب مثلا این همه تمبر جمع کرده‏ای این همه قوطی کبریت جمع کرده‏ای این همه نمی‏دانم… گاهی وقتها مثلا فرض کنید قلیان مال زمان ناصرالدین شاه که مظفرالدین شاه هم از این قلیان کشیده آدمهایی هستند مثلا یک چیزی را بر می‏دارند مثلاً این افسار اسب رضا شاه بوده خوب مثلا حالا اسب رضاشاه با باقی اسب‏ها فرق دارد آنوقت افسار اسبش را بعنوان یادبود واقعا خدا عقل را از آنها گرفته پولشان را و وقت شان را صرف یک چیزهایی می‏کنند که هیچ رشدی توی آن نیست خوشا بحال کسی که اگر یک کسی کار می‏کند کارش کار مفیدی باشد بعضی از ما پدرانمان بعضی از دوستانمان دست به یک کاری می‏زنند که باشد یا نباشد هیچ فرقی نمی‏کند کار باید یک کار مفیدی باشد نمی‏شود به اسم هنر آدم هر چه را می‏خواهد بگوید، بگوید این هم هست پول کتاب نمی‏دهد اما مثلا پول تمبر می‏دهد بخشش هم اندازه دارد خدا به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود حق نداری این رقمی بریز و بپاش کنی. مهریه گاهی دخترها مهریه شان صدها سکه هزارها سکه دیروز یک کسی به من زنگ زده که دخترم را می‏خواهم عقد کنم گفتم مهریه چقدر است؟ گفت یک شاخه گل خوب آن هم بیخود است یک شاخه گل یعنی… ببینید عرض کردم یکی چند هزار سکه می‏گیرد یکی یک شاخه گل افراط و تفریط با یکی رفیق می‏شود 30 بار می‏رود خانه آنها یک هم شاگردی‌های دیگر را می‏بیند بغلش رد می‏شود سلامش نمی‏کند افراط و تفریط آدم باید به همه هم شاگردی‌هایش سلام کند همه را یک چشم ببیند البته اگر کسی درسش بهتر است اخلاقش بهتر است تقوایش بیشتر است یک خورده آدم احترام بیشتری بگیرد اما نه اینکه با یک نفر 30 دفعه برخورد کنی با یک کسی سلام نکنی افراط و تفریط توی رفاقت.
نه ترس، نه تهور، شجاعت‏
شجاعت: اگر زیاد شجاع باشید تهور است بعضی کارها ته… آقا چند به من می‏دهی از اینجا بپرم بالا از اینجا بپرم پائین چندم می‏دهی من این 4 تا فلفل را یکضرب بخورم خوب مثلا چهار تا فلفل بخوری چه مشکلی از جامعه حل می‏شود از اینجا بپری پائین چه مشکلی از جامعه حل می‏شود این کارها شجاعت نیست تهور است تهور خیلی بد است ترس هم خیلی بد است تهور افراط است ترس تفریط است نه افراط نه تفریط شجاعت خوب است پس ببینید بخل بد بریز و بپاش هم بد وسطش سخاوت ترس بد تهور هم بد وسطش شجاعت رابطه تنگاتنگ با یک نفر بد قهر کردن و سلام نکردن به یک کسی بد افراط و تفریط وسطش هم اینست که به همه سلام کنی. همه پولهایمان را صرف یک چیز بکنیم حالا تمبر قوطی کبریت چیز دیگر… آثار عتیقه…
فقیر و غنی در کنار هم‏
اجمالا خوشا بحال کسی که در راه مستقیم باشد چقدر شما به مردم می‏گوئید سلام مخلص شما هستم احوال شما همینطور که احوال پولدار را می‏پرسی احوال فقیر را هم بپرس یک کسی میهمانی کرد پولدارها را حضرت فرمود چرا؟ چرا فقرا را دعوت نکردی؟ یک میهمانی دیگر گرفت برای فقرا فرمود باز هم چرا؟ گفت آخر چه کنم پولدارها را می‏گویی چرا فقرا را می‏گویی چرا؟ چه خاکی به سرم کنم فرمود: یک پولدار یک فقیر با هم بنشینند جلسه همه پولدارها باشند خوب نیست همه فقیرها هم باشند خوب نیست چون فقیرها همه نگاه می‏کنند می‏فهمند همه فقیر هستند می‏گویند معلوم می‏شود این سفره را برای فقراء انداخته‏اند باید پولدار و فقیر با هم بنشینند که پیدا چی؟ مثل نماز جماعت، نماز جماعت همه با هم هستند پولدار و فقیر و کوتاه و بلند و بچه و بزرگ همه باهم «بحول الله» همه با هم «سمع الله» یکی از برکات جماعت اینست که آدم وقتی می‏رود توی مسجد دیگر همه پزها… کی خانه‏اش 100 میلیون است کی خانه‏اش‏ 2 میلیون است کی مستاجر است کی صاحب ملک است کی ماشین دارد کی دوچرخه دارد همه با هم «بحول الله» همه با هم «سمع الله» یکی از برکات نماز جماعت خود… بودن است این افراط و تفریط‌ها را باید بزنیم صاف کنیم که در هر کاری را همان راه مستقیم باشد. خدایا هرچه که تندروی و کندروی و افراط و تفریط و نامیزانی در کارمان بوده تا حالا به آبروی محمد و آل محمد ما را ببخش و بیامرز.
از این به بعد در تمام کارها فکر ما گفتار ما نگاه ما در تمام حرکات اخلاقیاتمان سیاست و اقتصادمان در همه برخوردهایمان ما در راه مستقیم در راه اعتدال قرار بده.
 «و السلام علیکم و رحمة الله»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2838

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.