صحنههایی از معاد
موضوع: صحنههایی از معاد
تاریخ پخش: 04/01/1403
عناوین:
1- قیامت، اقتضای عدل الهی
2- محدودیت دنیا برای پاداش نیکان و کیفر بدان
3- جبران برخی کارهای نیک در دنیا
4- ثبت آثار خوب و بد کارها، تا پایان دنیا
5- رحمت و مغفرت الهی، برتر از گناهان بشر
6- انواع حساب در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما راجع به صحنههایی از معاد است. قبل از اینکه صحنهها را بگوییم، بگوییم که، اوّل که دلیل معاد چیه؟
1- مردم دو دسته هستند: یک عدّه خوبند، یک عدّه بد، هیچ کس هم شک ندارد، جایی هست که هیچ کس نمیتواند منکر بشود، مردم بعضیهاشان خوبند، بعضیهایشان بد، یک.
2- دنیا هم جای جزا نیست، اینطور نیست که بگوییم این که خوب است، در دنیا پولدار میشود، مشکلاتش حل میشود، آن که دروغ گفته، خیانت کرده، زندگیاش به هم میخورد.
مردم یک عدّه خوبند، یک عدّه بد، یک. دنیا هم جای جزا نیست، دو. حالا چرا دنیا جای جزا نیست؟ از من بپرسید، من جواب میدهم.
3- خدا هم عادل است، باید فرق بگذارد بین خوب و بد.
1- قیامت، اقتضای عدل الهی
اینها دلیل است بر این که باید معاد باشد، تهاش این میشود: «چون خدا عادل است، باید معاد باشد.» کمک کنید، استدلال عقلی هم نمیخواهد هان، یعنی فطریات است. دلیل معاد چیه؟ دو تا دلیل خیلی قوی دارد: یکی حکمت خدا، یکی عدل خدا. امّا عدل خدا: مردم دو دسته هستند، خوب و؟ بد. دنیا هم جای جزا؟ نیست که بگوییم خوبها صداقت داشتند، همسر خوب گیرشان آمد، آن صداقت داشتند کلاهبرداری شد. مردم دو دسته هستند خوب و بد، در دنیا هم جزا نیست، خدا هم عادل است، پس باید یک جایی، حساب و کتابها تسویه بشود.
در اینجا چند تا سؤال، همچین گوش بدهید که بتوانید نقل کنید، مثل من نگاه نکنید، من چند هزار ساعت در ماشین نشستم، امّا چون دل ندادم، هنوز رانندگی یاد نگرفتم. اگر سی ساعت دل داده بودم، راننده شده بودم، شما تمام حرفها را نقل کنید. سؤال، چرا در دنیا جزا نمیدهد؟ بهتر نبود معاملهی نقدی کند، خوبها را در همین دنیا جزا بدهد، بدها را هم در همین دنیا حسابشان را برسد، دیگر هی حوالهی نسیه کرده، قیامت، قیامت یعنی چه؟ جواب؟ [صدای پاسخ دادن مخاطبان] درست است، چند تا حرف خوب زدید، من هم باقیاش را میزنم:
1- اوّل اینکه اگر در دنیا باشد، مردم از ترس و طمع خوب میشوند، مثلاً بگوییم هر کس امشب نماز شب بخواند، ده تا سکّه گیرش میآید، امشب همهتان نماز شب میخوانید. اگر در دنیا جزا باشد، مردم از ترس و طمع خوب میشوند، یا بگوییم هر کس دورغگو است، رنگش سیاه میشود، خب میترسیم روسیاه بشویم، دروغ نمیگوییم. باید یک جایی جزا داده بشود که مردم از ترس و طمع خوب نباشند، با اراده خوب باشند، این یک.
2- محدودیت دنیا برای پاداش نیکان و کیفر بدان
2- دنیا اگر جرا داده بشود ظلم است، چرا؟ من بر سر یک مظلوم میزنم، خدا در دنیا جزا بدهد، چی؟ دستم فلج شود، با دست فلج خانه بروم، تمام بستگان من غصّه میخورند و حال آنکه بستگان من گناه نکردند، من بر سر مظلوم زدم، ولی اگر خدا خواسته باشد من مظلوم را در دنیا جزا بدهد، بستگان من هم غصّه میخورند، «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ؟ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/ 164، إسراء/ 15، فاطر/ 18، زمر/ 7) چرا دیگران پاسوز گناه من بشوند؟
3- در دنیا نمیشود جزا داد، یک کسی که یک منطقهای را بمباران میکند، اسرائیلی که غزّه را بمباران میکند، صدّامی که هشت سال ما را بمباران کرد، در دنیا خودش را میخواهی … الآن صدّام را بگیری، چه با او میکنی؟ یک گلوله به مغزش میزنم، خب گلوله مال یک؟ گلولههایی هست که به جوانهای ما زد، صدّام میدانید چهقدر آدم را کشت؟ دنیا نیست، تنگ است، نداریم. این هم یکی.
برای خوبها هم نداریم، مثلاً الآن جزای پیغمبر را بده ببینم، شما چی جزای پیغمبر اسلام را میدهید؟ پیغمبر اسلام؟ دنیا جزایش بدهیم؟ خب بسم الله، صبحانه عسل، عسل که گیر یک قمارباز هم میآید، کباب برگش میدهیم، فلان غذا و فلان نمیدانم میوه و فلان سبزی و فلان آجیل و فلان شیرینی را میخوریم، خب اینها گیر یک قمارباز هم میآید. نه برای پیغمبر چیزی داری نه برای صدّام، دنیا نداریم چیزی بدهیم.
گاهی وقتها کار باید رشد کند تا جزا بدهی. علّامهی امینی رحمه الله علیه یک کتابی نوشته به نامِ؟ کمک کنید، بلند بگویید: «الغدیر»، حالا ما جزایش بدهیم؟ نه، نباید جزا داد، ممکن است الغدیر صد سال دیگر، هزار سال دیگر، یک افرادی را هدایت کرد، ما باید تا آخر عمر «الغدیر»، تا آخر عمر علّامه صبر کنیم، ببینیم این کتاب، تا آخر خط چند نفر را هدایت میکند، براساس آن … ما باید ببینیم آخرش چی میشود.
آقا یک کبریت روشن کرد، خب میدانم روشن کردن کبریت را نمیشود جزا داد، باید ببینی این کبریت تا کجا پیش میرود؟ یک وقت کبریت را روشن کرد، به سیگار گذاشت، خب این جرمش این است که کبریت را روی سیگار روشن کرده، یک وقت کبریت روشن کرد زد به کشتی بنزین در اقیانوس اطلس، دنیا را به فساد میکشد، نباید بگویی آقا ما یک کبریت روشن کردیم، یک کبریت را «نَکْتُبُ»، قرآن بخوانم: «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12). خود ما هم همینطوریم، بچّهها در خیابان توپ بازی میکنند با توپ پلاستیکی، توپ میافتد در خانهی همسایه، این بچّه مدرسههایی که مشغول بازی هستند میگویند: «حاج آقا ببخشید، توپ ما افتاد در خانهی شما، بیزحمت به ما بده.»، ما توپ را بهش میدهیم، میگوییم: «تو فهمیدی چه کردی؟! توپ که خورد به شیشه، شیشه شکست، دختر من پای شیشه خواب بود، شیشههای شکسته ریخت روی صورت بچّهام، بردمش بخیه کردم، صورت دختر من چند تا بخیه خورده، این دختر اگر اینطور باشد، دیگر ممکن است در آینده ازدواج نتواند بکند به خاطر بخیههایی که در صورتش است. تو یک توپ بازی نکردی، سرنوشت دختر من را عوض کردی.» «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»، این کلمهی حقّی که میگویی، آثارش چهقدر است. خب یکی یک حرکتی میکنید، خیلی اثری دارد، باید صبر کنیم تا آخر عمر دنیا.
3- جبران برخی کارهای نیک در دنیا
یک خاطره دارم برایتان از همین مشهد. زمان جنگ یک پروفسوری بود، متخصّص، فوق تخصّص داشت، ایرانی بود مقیم آمریکا. ایّام جنگ هر به چند وقت یک بار میآمد برای بسیجیها و شهدا و جانبازان و مجروحین از تخصّصش استفاده میکرد. یک روز به یک نفر گفته بود که یک دستگاهی آمریکاست که برای عمل جرّاحی من خیلی مفید است، ولی این را یکی باید ضامن بشود که بیاورد، یک نفر را که من او را میشناسم، آمد گفت: «آقا، من ضامن تو»، گفت: «خب تو از کجا ضامن من میشوی، تو که من را نمیشناسی؟! من یک دکتر متخصّص در آمریکا هستم، ایرانیام ولی مقیم آمریکا هستم، تو ضامن من میشوی، از کجا مطمئن شدی من پول تو را میدهم؟ شاید بردم خوردم.»، گفت: «آقا ایّام جنگ از آمریکا بلند شدی آمدی سراغ بسیجیهای مجروح، من هم باید مردانگی کنم، ضامن میشوم.» ضامن شد و چند تا عمل جرّاحی میآمد انجام میداد و برمیگشت آمریکا. این آقا که ضامن شد، در خانهاش ماشینش را سوار شد، سوار شود، این ماشینش پشت پشت رفت، از اینکه جلو برود، پشت پشت رفت، این ماشین خورد به صورت بچّهاش، ده، دوازده رقم عمل روی صورت این بچّه کرد، بچّه خوب شد. گفت: «چند سال پیش تو ضامن شدی من این ابزار جرّاحی را از آمریکا آوردم، بعد از چند سال خدا جبران کرد، این بچّهی تو را که هیچ کس نمیتواند جرّاحی کند، ما با عمل جرّاحی این را خوبش کردیم.» تو نیکی کن و در دجله انداز، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ؟ أَحْسَنْتُمْ؟ لِأَنْفُسِکُمْ» (إسراء/ 7)، خیر برسانی خیر میبینی. سعی کنید خیر برسانید. یک بچّه درسش ضعیف است، غصّه میخورد، به او بگو: «آقا جان، تو درست ضعیف است، من کمکت میکنم، روزی چند دقیقه خصوصی درست میدهم.»، اینها اثر دارد.
یکی از دورههای انتخابات مجلس شورای اسلامی در قم، یک معلّمی کاندیدا شده بود. خب شما معلّم هستید خوب گوش کنید، معلّمی کاندیدا شده بود. در مقابل آن، یکی از علمای قم را هم که حالا اسمش را نمیبرم، او هم کاندیدا شده بود. یک خربزهفروش دیدند وانت خربزهاش را برداشته، یک بلندگو گذاشته: «ما مردم قهرمان و شهیدپرور شهرستان قم به آقای فلان معلّم رأی میدهیم.» گفتند: «این خربزهفروش چه کار دارد به کاندیدای مجلس؟!» گفتند: «بپرسیم این چشه؟!»، رفتند گفتند: «آقا ببخشید، شما میدانی رقیبت آیت الله هست، این معلّم عادی است، تو یک آیت الله را کنار میگذاری، به معلّم رأی میدهی؟»، گفت :«من چه کار به آیت الله و معلّمی دارم؟! من بچّهام بسیجی هست، رفته جبهه مجروح شده، آمده خانه خوابیده، این معلّمی که خودش را کاندیدا کرده، خصوصی میآید به معلّم من درس میدهد که غصّهی جراحت دارد، غصّهی زخم دارد، غصّهی عقبماندگی نداشته باشد. چون این معلّم وقت خصوصی، مجّانی، میآید خصوصی درس میدهد، من ماشین وانتم را هم میفروشم، خودش را میبرم مجلس.» اینها اثر دارد.
کار را با خدا معامله کنید، مگر چهقدر به ما میدهند؟! مسئلهی پولی نیست که. این آقا برای من نقل کرد، گفت: «من ضامن شدم برای آن دکتر فوق تخصّص آمریکا، از آمریکا برگشته، ولی بعد از چند سال خودم با هفت، هشت، ده نوع عمل جرّاحی که روی صورت بچّهام کرد، بچّهام سالم است، الآن ببینید بچّه مثل گل دارد راه میرود.» خدا جبران میکند، جبّار است. یک وقت میبینی یک کسی پسر ندارد، بچّههایش هم دخترند، به قدری از دخترهایش خیر میبیند که افرادی که چند تا پسر دارند، اصلاً هم خیر نمیبینند، همه هم میگویند خوش به حال او، یک دختر دارد.
خدا دکتر شیبانی را رحمت کند، از آنهایی که ده، دوازده سال قبل از انقلاب زندان شاه بوده. خدا به ایشان یک دختر داده، این ایّامی که مریض بود، به قدری این دختر مثل پروانه، مثل فرشته دنبال این پدر میگشت، تر و خشکش میکرد. یک وقت هم یک کسی چند تا پسر دارد، هیچ خاصیتی ندارد. خدا جبّار است، یعنی جبران میکند. صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
چرا خداوند در دنیا جزا نمیدهد؟
1- دنیا جای جزا نیست، نه برای امام خمینیاش، نه برای پیغمبرش غیر از عسل و پرتقال دارید، نه برای صدّام غیر گلوله.
4- ثبت آثار خوب و بد کارها، تا پایان دنیا
2- باید عمر انسان تا آخر برسد ببینیم این کتاب «الغدیر» تا پایان تاریخ چند نفر را هدایت کرد، یا این ساخت هروئین چند تا جوان را تا آخر عمرش نابود کرد. نمیشود گفت: «آقا تو هروئین ساختی، برو زندان»، آقا این که میرود زندان، مال یک جوان است که هروئینی کرده، این ممکن است هروئینی که تولید کرده، تولید هروئینش، ممکن است صدها و هزارها آدم دیگر را نابود کند، باید صبر کنیم. مردم از ترس و طمع خوب میشوند، ارزش ندارد.
3- علاوه بر اینکه گاهی هم خدا در این دنیا جزا میدهد.
ما نمیفهمیم، این عوض آن، گاهی خدا حال آدم را میگیرد، «عُدْتُمْ عُدْنا» (إسراء/ 8)، کج رفتی، کج میبرند. «زاغُوا أَزاغ» (صف/ 5)، عربیهایی که میخوانم قرآن است، یعنی بهت میدهم، منتها نمیدانی که این مال آن است، فکر میکنی که زرنگی خودت است. صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
5- رحمت و مغفرت الهی، برتر از گناهان بشر
خدا لطفش بیشتر است، یا گناهان ما؟ بگویید؟ لطف خداست، ولی لطف خدا بیشتر است معنایش این نیست که حتماً ما را ببخشد. آب اقیانوس بیشتر است یا توپ؟ خب آب اقیانوس، منتها اگر توپ درش بسته باشد، آب داخل توپ نمیرود، گیر در آب نیست، گیر در؟ بگویید، گیر در توپ است. گاهی افرادی محرومند، خیر نمیرساند خیر نمیبیند، نقشه میکشد برایش نقشه میکشند. «اذْکُرُونی؟»، «أَذْکُرْکُمْ» (بقره/ 152)، یاد من بودی، من هم یادت هستم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ؟»، «یَنْصُرْکُمْ» (محمّد/ 7)، کمک راه خدا کردی کمکت میکنم. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا؟»، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/ 69).
پس این شفاعت چیه؟ معنای شفاعت این نیست که شما هیچ کاری نکنی، خدا شما را شفاعت کند، امامان ما شفاعت کنند. شفاعت از «شَفْع» است، «شَفْع» یعنی جفت. بیمار باید یک روحی داشته باشد، منتها پزشک و دارو هم بیاید جفت بشود با این روح بیمار، با هم، پزشک پزشکی بکند، دارو هم دارو بدهد، این هم دارو را مصرف کند، خوب میشود. اگر کسی مرده است، خب با مرده چه کنند؟ خب مرده است، دیگر روح ندارد که من برای او کاری کنم (22:52). کسی پای کوه خوابیده، پای کوه خوابیده را که نمیآیند نمیآیند بغلش کنند ببرند بالای قلّه، کسانی که در مسیر راه هستند، در مسیر باش، خدا کمکت میکند، «جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ» (عنکبوت/ 69).
گاهی هم قاطی میکنیم. در حرم امام رضا بودم، یک دختر خانمی گفت: «آقای قرائتی، هر چی تا حالا به امام رضا گفتم، گوش نداده!»، گفتم: «دختر خانم، شما تکلیفت را روشن کن، امام رضا نوکر شماست، یا امام شماست؟ تکلیف را روشن کن.»، گفت: «نه، آقای ما هست، امام ما هست.»، گفتم :«امام تو هست، آدم با نوکرش هم اینطور حرف نمیزند که یا امام رضا هر چی گفتم گوش بده. تو هر چی امام رضا گفته، گوش دادی؟»
«شَفْع» معنایش چیه؟ یعنی طرف یک استعدادی دارد، مریض یک نفسی دارد، دکتر و دارو جمع میشود، خوب میشود. بچّه مدرسهای یک نمرهی هفت و هشتی دارد، یکی، دو نمره بهش اضافه میشود. «شَفْع» یعنی جفت شدن کمک او، با زمینهی تو. تو یک زمینهای داری، او هم یک کمکی میکند، با هم جفت میشود، جفت که شد نجاتت میدهد. گاهی وقتها ما خودمان قابلیت را از خودمان سلب کردیم.
6- انواع حساب در قیامت
قیامت چند رقم حساب است؟ چهار رقم حساب در قیامت داریم:
1- «حِساباً یَسیراً» (انشقاق/ 8)، آیهی قرآن است، یعنی بعضیها حسابشان آسان است.
2- «حِساباً شَدیداً» (طلاق/ 8)، بعضیها حسابشان سخت است.
3- «یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِساب» (غافر/ 40)، بیحساب میروند بهشت.
4- یکی هم «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/ 105)، روز قیامت برای اینها میزان نیست، یعنی دربست میروند جهنّم.
یک بار دیگر: بیحساب بهشت، بیحساب جهنّم، حساب آسان، حساب مشکل. چهار تا حساب در قرآن آمده. حالا حساب ما کدامها هست؟ میگوید کسانی که دنیا با مردم سخت میگیرند، خدا هم در قیامت بهشون سخت میگیرد، کسانی که در دنیا با مردم روانند، خدا هم با اینها روان رفتار میکند.
شخصی از یک کسی طلب داشت. رفت گفت: «بده»، گفت: «فردا بیا» فردا هی میرفت نمیداد، یک روز عصبانی شد که بزند تو گوشش، منتها بعد دید این شیعه هست، گفت به امام صادق بروم بگویم بعضی از این شیعیان شما پول مردم را میخورند، نمیدهند. رفت گفت: «آقا، یکی از بازاریهای شیعه، ما طلب داریم، هر روز میرویم میگوید فردا، فردا میگوید برو فردا، فردا میگوید برو فردا، پول ما را نمیدهد. من میخواستم در بازار بزنمش، منتها چون شیعهی امام صادق بوده، کوتاه آمدم.» همینطور که این داشت گله میکرد، آن طلبکار وارد شد. گفت: «سلام علیکم»، گفت: «سلام علیکم»، امام فرمود: «چه کردی که این از دست تو ناراحت است؟! این دارد مدّتی شکایت تو را میکند که تو سختگیری میکنی.»، گفت: «آقا من طلب دارم، حقّم هست، حقّم را میخواهم وصول بگیرم، حق گرفتنی است، دادنی نیست، من حقّم را از این میگیرم.» امام دید خیلی توپش داغ است، چون میگوید حقّم است باید بگیرم. گفت: «تو قرآن خواندی؟»، گفت: «بله، قرآن خواندم»، گفت: «بله، قرآن خواندم.» گفت: «این آیه را خواندی، «یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب» (رعد/ 21)، مردان خدا از بدحسابی خدا میترسند؟» گفت: «بله»، گفت: «مگر خدا بدحساب است؟» این آیه یعنی چه؟ در قرآن میگوید «یَخافُونَ»: خوف دارند، نگرانند، «سُوءَ الْحِساب»: از بدحسابی قیامت نگرانند. مگر خدا بدحساب است؟ طرف ماند و امام فرمود: «ای آقایی که از این طلب داری، کسانی که مثل تو سخت میگیرند، خدا هم با اینها سخت میگیرد، بدحساب است، کسانی که رحم میکنند، خدا هم به اینهارحم میکند.» «یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب»، حساب هست.
سعی کنیم با مردم روان باشیم. یک چیزی بلدی یاد او بده. من زحمت میکشم او نمرهاش را بگیرد؟! سعی کنید یادداشتی که دارید، مطلبی که دارید، اصلاً یک کتابی را مطالعه میکنید، جاهای مطالعهاش را نقطه بگذار، این نقطهها را به رفیقت بگو :«آقا من این کتاب را خواندم، هشت، هشت، نه تا نکتهی ناب دارد، نکات ناب را نقطه گذاشتهام، شما جاهای نقطهها را بخوان.» خیر برسانید، خیر میبینید.
توفیقی است معلّمی، توفیقی است تعلیم و تربیت، همهی موجودات روی جمادات کار میکنند جز معلّمی، جز روحانیون، جز اساتید دانشگاه، خدا همه را حفظ کند انشاءالله.
خدایا قیامت ما را، حساب ما را آسان قرار بده. قیامت ما را حساب شدید قرار نده. روحیهی ما را به قدری بالا ببر که خدمت به مردم برای رضای خدا پهلوی ما لذیذ باشد. کسانی که به گردن ما حق دارند، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
از تک تکتون تشکّر میکنم.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»