عوامل سقوط انسان
موضوع: عوامل سقوط انسان
تاریخ پخش: 18/01/1403
عناوین:
1- خطر قطع رابطه با خدا و بیاعتنایی به نیازمندان
2- نماز، شکر نعمتهای خدا
3- نماز، عامل رشد انسان
4- نماز، تأمینکننده نیازهای معنوی انسان
5- قطع رابطه با خدا، عامل سقوط انسان
6- نماز، راه جبران گناهان و دریافت رحمت الهی
7- تأثیر متقابل کارهای خوب و بد در یکدیگر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
یکی از بحثهایی که امسال ما داشتیم، گفتوگوهایی هست که در قیامت میشود، بدها از خوبها سؤال میکنند، خوبها از بدها سؤال میکنند، بدها از بدها، خوبها از خوبها، فامیل، غیر فامیل، رهبران، همه از هم سؤال میکنند و میخواهند دنبال این میگردند که تو بودی، تو نگذاشتی.
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ. إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمینِ» (مدّثّر/ 38 و 39) احسنتم، همه گروگان هستیم، خودمان را گرو گذاشتیم، باید یک چیزی بدهیم، خودمان را آزاد کنیم. «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ»: هر کسی گرو کارش است، گیریم. اصحاب بهشت گیر نیستند. «یَتَساءَلُونَ»، بخوانید:
«فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ. عَنِ الْمُجْرِمینَ» (مدّثّر/ 40 و 41) اهل بهشت «یَتَساءَلُونَ. عَنِ الْمُجْرِمینَ»، از جهنّمیها سؤال دارند، میگویند چند تا سؤال داریم:
«ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ؟» (مدّثّر/ 42) چه کردید شما جهنّمی شدید؟ میگویند ما چهار تا کار کردیم، جهنّمی شدیم:
1- خطر قطع رابطه با خدا و بیاعتنایی به نیازمندان
1- «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدّثّر/ 43)، ما نماز نمیخواندیم، «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، ما اهل نماز نبودیم. گاهی میخواندیم، مثلاً میرفتیم میخواندیم، حرم، مکّه، کربلا میخواندیم، امّا نه، پابند به نماز نبودیم، «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، پابند نماز نبودیم.
2- «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدّثّر/ 44)، به مسکین و فقرا هم، به گرسنهها هم توجّه نداشتیم. پابند به نماز نبودیم، رابطهی ما با خدا قیچی شد، رابطهی ما با فقرا قیچی شد، «لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ».
3- «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدّثّر/ 45)، هر کس، هر چرت و پرتی میگفت، ما هم جلسهاش را گرم میکردیم، هر کس هر چه میگفت، پای حرفهایش مینشستیم. این طرف آب، آن طرف آب، دوست، دشمن، هر چی میگفت ما میشنیدیم، «کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدّثّر/ 45) یعنی با اینهایی که سرگرم بودند، ما هم سرگرم میشدیم.
4- «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (مدّثّر/ 46)، قیامت را هم قبول نداشتیم، «نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ»، روز قیامت را هم قبول نداشتیم. عوامل سقوط چیست؟
– قطع رابطه با خدا، «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛
– قطع رابطه با گرسنگان تاریخ، «لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ»؛
– سرگرم شدن به حرفهای بیاساسِ بیمنطق، «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ»؛
– غفلت از قیامت، «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ». اینها عوامل سقوط است. ما در این ده، بیست دقیقه راجع به این چهار تا عامل میخواهیم صحبت کنیم. صلواتی ختم کنید. «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.»
راجع به نماز. وظیفهی شما این است که نسل آینده را با نماز گره بزنید. حتماً، چگونه، راه جذب به نماز چیه؟ این را تقاضا میکنم همهی دلسوختگان دورههایش را ببینند، ما خودمان ستادی داریم، ستاد اقامهی نماز، یک بچّه، بچّهی خوبی هم هست، دختر است پسر است، ولی این را چه جور جذب نمازش کنیم؟ با زور؟ با تهدید؟ خنده؟ گریه؟ روی خود بیاوریم؟ نیاوریم؟ چند بار به او گفتیم نماز نخوانده، دیگر حالا باید اصرار کنیم؟ اصرار نکنیم؟ اوّل که یک سری چیزهایی را باید گفت، اوّل باید بگوییم خدا احتیاج به نماز ندارد. در قرآن چند تا آیه داریم، یک جا میگوید: خدا «غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ» (آل عمران/ 97)، خدا از همهی شما بینیاز است؛ یک جا هم میگوید: «غَنِیٌّ عَنْکُمْ» (زمر/ 7)، از همهی شما، تکرار کرده، من نیاز ندارم به شما. من این مثال را زیاد در حرفهایم زدم. اگر مهندس گفت خانهتان را رو به خورشید بساز، شما نباید بگویی آیا خورشید به خانهی ما نیاز دارد، نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید، اگر همهی ما رو به خورشید خانه بسازیم، چیزی به خورشید اضافه؟ نمیشود و اگر همهی ما پشت به خورشید خانه بسازیم، چیزی از خورشید؟ کم نمیشود. این نماز یعنی دستت را بگذار در دست خدا، خدا نیاز ندارد، این یک.
2- دلیل نماز چیه؟ ما چهار رقم نماز داریم:
یک. نماز شکر، چون خدا به ما نعمت داده، میخواهیم شکر نعمتش را بکنیم، شکر نعمتش هم این است که میخواهیم در مقابلش نماز بخوانیم، نماز شکر.
دو. نماز رشد، نماز آدم را تربیت میکند، حالا توضیح میدهم من. نماز رشد، نماز شکر.
سه. نماز انس، هر کسی میخواهد با یک کسی حرف بزند، من با خدا رفیق بشوم، حرفهایم را با خدا میزنم، با خدا انس پیدا میکنم.
چهار. نماز قرب.
2- نماز، شکر نعمتهای خدا
اینها چهارتایش در قرآن آمده. نماز شکر چیه؟ میگوید: «فَلْیَعْبُدُوا»، باید مردم بندگی خدا کنند. میگوییم چرا؟ میگوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ؟»، کمک کنید: «مِنْ خَوْفٍ» (قریش/ 4)، گرسنه بودی سیرت کردم، در شکم مادرت بودی، میدانستی یک غذایی میخواهی به نام شیر که همهی ویتامینهای بدن تو در این شیر جاسازی شده؟ میدانستی جای مکیدن شیر سینهی مادر است که روی قلبه و با او آهنگ قلب آشناست؟ «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ»، «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ».
آیهی دیگر، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» (بقره/ 21)، بندهی خدا باشید. میگوییم چرا؟ دلیل بندگی خدا چیه؟ دلیل نماز چیه؟ میگوید: «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/ 21)، شما را آفرید. یک سگ را یک نانش میدهی، یک دمی تکان میدهد، یک دو تا استخوان چرب شما به یک سگ بدهی، دزد بیاید در خانه، به دزد حمله میکند. درخت را آبش بدهی، برایت میوه میدهد، اگر میوه نداد، سایه و چوب میدهد. خدا چی آفریده؟ برای دعوت به نماز نعمتهای خدا را بشمارید. شما تا حالا گفتی الحمدلله من انگشت شست دارم؟ برای چند ثانیه شست را کنار بگذارید؟ ها، از حالا تا دو ساعت دیگر اگر توانستید دگمهی یقهتان را ببندید، نمیتوانید. تا حالا گفتید الحمدلله اشک من شور است؟ چشم ما از پی است، پی اگر در آب نمک نباشد کور میشویم، باید اشک ما شور باشد، باید آب دهان ما شیرین باشد، تنظیمش حکیمانه است. اگر زیاد تولید میشد، همهی مان یک سطل هم زیر چانهمان بود، هی چک چک میچکید. اگر کم بود، همهی مان یک سرم … الحمدلله خدا را شکر. یا باید همه کنار دهانمان یک سرم باشد، هی آب به زبان برسانیم، یا باید زیادی چک چک در سطل بچکد. گوش ما چین چین است، چرا؟ اگر گوش ما صاف مثل پیشانی بود، صدا را میفهمیدیم، امّا نمیفهمیدیم از کدام طرفش است. شما تا حالا گفتید الحمدلله پشت دستم یک خورده پوست اضافی است؟ اینجا یک خورده پوست اضافی است، اگر این پوست اضافی، یک مثقال هم بیشتر نیست، کلّ این چهار تا انگشت یک مثقال گوشت دارد، اگر یک مثقال نبود، انسانیت فلج بود، چون هر کاری میخواستیم بکنیم خم نمیشد. اینجا یک خورده پوست اضافه خدا خلق کرده که کار که میخواهی بکنی، انگشتت حرکت کند، اگر این نبود، نبود. اینجا پوست اضافه نیست، چون هیچ کس نیاز ندارد دستش از این طرف خم بشود، چون از این طرف خم نمیشود، اینجا هم پوست اضافه نیست، ولی چون نیاز داریم از این طرف خم بشود، پوست اضافه هست.
اگر نوزاد دندان میداشت، سینهی مادر را گاز میگرفت، چه شکنجهای میشد. اگر بچّه عقل میداشت، صبح به صبح مادر پوشک بچّه را که عوض میکرد، میدید پوشکش نجس شده، کلّی این بچّه خجالت میکشید، الآن هیچ خجالت هم نمیکشد، هیچ خجالت نمیکشد. اینها میگویند نماز، اسمش چی بود؟ نماز؟ بگویید، نماز؟ شکر، برای تشکّر.
3- نماز، عامل رشد انسان
یک نماز، نماز رشد است، یعنی نماز آدم را میسازد، «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى؟»، «عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/ 45)، نماز انسان را انسان میکند، چون شما خواسته باشی نماز خوب بخوانی، همهی روابط باید تنظیم بشود. حقّ النّاس نباید داشته باشی، آبی که وضو میگیریم، مکانی که نماز میخوانیم، فضایی که در آن عبادت میکنیم. در نماز تمام کمالات هست، شما کمالی پیدا نمیکنی، جز اینکه در نماز هست، اینها را باید به بچّهها بگویید.
توحید در نماز است، «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» توحید است.
نبوّت در نماز هست، «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه»، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد.
معاد در نماز هست، «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» (فاتحه/ 4).
حقّ نوزاد در نماز هست. یک بار پیغمبر نمازش را سریع خواند، گفتند: «یا رسول الله تند خواندی؟!»، فرمود: «جیغ بچّه را نشنیدید، من سر نماز بودم، بچّه جیغ زد، معلوم شد مادرش از بچّه جدا شده، بچّه بیمادر جیغ میزند، زود خواندم که مادر برود بچّهاش را بغل کند.»
سگی اگر تشنهش هست، شما حق نداری وضو گیری، باید آب را بگذاری برای عطش سگ، تیمّم بکنی نماز بخوانی.
نظم در نماز هست، صفهای جماعت باید منظّم باشد. فریاد در نماز هست، اذان.
کمک به فقرا در نماز هست، در قرآن بیست و هفت تا از آیههای قرآن نماز و زکات به هم چسبیده، «یُقیمُونَ الصَّلاهَ؟»، کمک کنید: «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» (مائده/ 55، توبه/ 71، نمل/ 3، لقمان/ 4)، «أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ» (بقره/ 43، 83 و 110، نساء/ 77، نور/ 56، مزّمّل/ 20). بیست و هفت جای قرآن نماز و زکات به هم چسبیده و داریم نماز بیزکات قبول نیست. یک بار پیغمبر آمد در مسجد به افراد گفت :«قُمْ»، «قُمْ» یعنی پاشو برو بیرون، «قُمْ» پاشو برو بیرون، برو بیرون. گفتند: «یا رسول الله، چرا اینها را بیرون کردی؟»، گفت: «اینها نماز میخوانند، ولی کار به گرسنههای تاریخ ندارند، نماز میخوانند زکات نمیدهند.»
زیبایی در نماز هست، میگویند بهترین لباست را بپوش، زن میرود سر نماز، بهترین عطر و گلاب را استفاده کند.
ازدواج در نماز هست، کسی که اگر ازدواج کند، یک رکعتش ثواب هفتاد رکعت را دارد. آیین همسرداری در نماز هست، زن و شوهری اگر به هم نیش بزنند، نماز هیچ کدام قبول نیست.
امتیازات انسانی در نماز هست، میگویند صف اوّل جماعت یک کسانی بایستند که اخلاق و تقوایشان بیشتر از دیگران باشد، آنها صف اوّل باشند، یعنی ارزشها را پاس بداریم.
چه کمالی هست که در نماز نیست؟
4- نماز، تأمینکننده نیازهای معنوی انسان
بچّه که به دنیا میآید، همه ویتامینی بدنش نیاز دارد، خدا یک شیر در سینهی مادر خلق کرده، تمام ویتامینهایی که مورد نیاز این بچّه هست، در این سینه هست. نماز شیر ما هست، یعنی ما اگر یک نماز را کامل بخوانیم، همهی نیازهای اخلاقی ما … و امور تربیتی، میخواهد بچّهها منظّم باشند، نماز آدم را منظّم میکند، یک ثانیه قبل از افطار روزهات را بگیری، روزهات باطل است، یک ثانیه قبل از اذان نماز را ببندی، نمازت باطل است، دقیق باید باشد، یک دقیقه، نیم دقیقه، یک ثانیه حق نداری نمازت را بیوقت بخوانی.
رنگ در نماز هست، نماز با رنگ سفید ثوابش بیشتر است، خانمها چادرهایشان، چادر نمازشان معمولاً سفید هست.
ورزش در نماز هست، حرکات رکوع و سجود.
تغذیه در نماز هست، کسی اگر لقمهای که میخورد حرام باشد، نمازش باطل است. من که به عنوان یک طلبهای که چند سالی هست در نماز هستم، هنوز کمالی پیدا نکردم …
اخلاص در نماز هست، شما اگر نماز بخوانی، یک جایی بایستی که اخلاص نیست، برای خدا نیست، اینجا میایستی که دوربین نشانت بدهد، نمازت باطل است. یک کسی نماز میخواند، دلش به خودش بود، یکمرتبه نگاه کرد دید دوربین جلویش است، وسط نماز همچینی کرد. اگر شما مکانت یک جایی باشد که نشانت بدهند، نماز باطل است. زمانش، اوّل وقت نماز میخوانی که بگویند این جوان، جوان خوبی است، نمازش را اوّل وقت میخواند، نمازت باطل است. اوّل وقت برای غیر خدا، باطل. مکان برای غیر خدا، باطل. قیافه برای غیر خدا، عبا دوش بگیری، گردنت را کج کنی، انگشتر بزنی، یک کاری بکنی که بگویند این عرفانش بالاست، نمازت باطل است.
یکی یک کتاب نماز مطالعه کنید، اینهایی که میگویم مطالعه کنید، چیزی نیست هان، یکی یک کتاب مطالعه کنید، چگونه مردم را به نماز دعوت کنیم؟ یک تصمیمی انشاءالله بگیرید، دانشگاه فرهنگیان و باقی دانشگاهها هم همینطور است.
5- قطع رابطه با خدا، عامل سقوط انسان
متدیّنین از قیامت میپرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ؟» «سلوک» یعنی حرکت، چه حرکتی کردید که به جهنّم گرفتار شدید؟ گفتند: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، اوّل نماز را تعطیل کردیم. یک کسی میگفت: «هواپیمای به این بزرگی را چهطور میدزدند؟»، گفت :«هواپیما که زمین است بزرگ است، نمیشود دزدیدش، میگذارند برود در آسمان، کوچک که شد، آنجا میدزدنش.»
حالا جوان را چهطور گول میزنند؟ صبر میکنند جوان دستش را از خدا بردارد، از مسجد و عالم ربّانی جدا بشود، وقتی از او جدا شد، آن وقت او را میبرند. «ما سَلَکَکُمْ»، «سلوک» یعنی چه جوری، چه مشیی، چه خطّ زندگی، چه سبک زندگی را پیش آوردی که اینطور شده؟ حالا اوّل با هم یک بستنی خوردیم و بعد با هم یک ساندویچ خوردیم و بعد با هم یک استخری رفتیم و بعد یک ذرّه، یک ذرّه شد آنچه که نباید بشود.
«لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، رابطهی مان با خدا قطع شد. «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ». افرادی میآمدند گزارش میدادند خدمت امام که فلانی چهقدر آدم خوبی است. امام فرمود: «کَیْفَ صَلَاتُهُ» (الکافی، ج3، کتاب الصّلاه، بَابُ النَّوَادِر، ح 4، ص 487)، نمازش چهطور است؟ اینکه حالا دانشگاه ما، کنکوریهایش، در المپیاد موفّقاند، یا مثلاً دبیرستانیهایش در کنکور موفّقاند، خب این کمال است، همهی کمال این نیست که. ممکن است نمازش خوب نباشد، ولی درسش خوب باشد. «الصَّالِحاتی» باید باشیم، نه «صالح»، نه «صالِحاتی»، «الصَّالِحات»، هم درسش خوب است، هم اخلاقش، هم بهداشتش، هم ادبش، هم خطّ سیاسیاش، کمال جامع باید باشد. یک چیزیاش خوب باشد، یک چیزیاش بد باشد این … اگر زنی زایید، بچّهاش کلهاش بزرگ است تنش لاغر، یا به عکس، بچّهی سالم این است که مغزش، چشمش، چانهاش، تمام اعضایش تناسب داشته باشد، همهاش کامل باشد. عضوی قوی باشد و عضوی ضعیف، این بچّه ناقص است. «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ؟» (مدّثّر/ 42)، چهطور شما جهنّمی شدید؟ «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ. وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدّثّر/ 43 و 44).
یک حرفهایی راجع به نماز میشنویم، راست است؟ شما آخوندها میگویید که حضرت علی را تیر از پایش میکشیدند حالیاش نمیشد، یعنی اینقدر اینها غرق در نماز بودند؟! این را چهطور سر کلاس میخواهی بگویی؟ بله، مثالش فوتبالیستهای خودمان، در زمین چمن گاهی لگد میخورند، استخوان پایشان میشکند، حالیشان نیست. میشود انسان وقتی عاشق شد، پایش هم بشکند، متوجّه نباشد.
6- نماز، راه جبران گناهان و دریافت رحمت الهی
«ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ؟» (مدّثّر/ 42)، شما چهطور جهنّمی شدید؟ از خدا بریدیم. حالا معنایش این است از خدا بریدیم معنایش حالا بالأخره ممکن است جوان است آدم، یک دسته گلی آب بده، میگوید فوری نماز بخوان. یک آیه داریم: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/ 114)، یعنی اگر سیّئه و خلافی انجام دادید، فوری دو رکعت نماز بخوانید، خدا گناه قبل را میبخشد. نگویید ما، چون من یک جوانی را دیدم، قبلاً کلاسهای من میآمد، بعد دیگر تا مدّتی او را ندیدم، گفتم: «دیگر نمیآی کلاس؟»، گفت: «من دیگر به درد نمیخورم»، گفتم :«چه کردی؟!»، گفت: «دیگر جوانی بود، هُل خوردیم به یک سمتی و گناهی و با کسی رفیق شدیم و با کسی دوست شدیم و یک ذرّه، یک ذرّه، دیگر من به درد جلسه نمیخورم آقای قرائتی، برو دنبال یک آدم نو». گفتم: «شیطان همین را میخواهد، شیطان میخواهد شما را به طرف گناه هُل بدهد، وقتی گناه کردی، بگوید تو دیگر به درد نمیخوری، برو دنبال کارت.» اتّفاقاً حالا که گناه کردی، پس دو رکعت اضافه بخوان.
یک آقا داشت میرفت، یک پولی داد به فقیر، کنار جادّه. یک نفر همراه آقا گفت: «آقا به این پول نده»، گفت: «چرا؟!»، گفت: «تریاکی است»، گفت: «اِه!»، برگشت، یک خورده دیگر به او داد. گفت: «آقا گفتم دو بار بهش دادی؟!»، گفت: «آخر شما گفتی تریاکی است، خب خرجش سنگینتر است، اگر تریاکی است خرجش سنگینتر است.» اگر یک گناهی کردید، حتماً دو رکعت نماز بخوانید، نه که بگویید من که گناه کردم، برو باقی کارها، نمیخواهد نماز بخوانی، نمیخواهد بروی حرم، برو باقی کارهایت را درست کن.
یک بار پیغمبر پرسید: «شیرینترین آیات قرآن کدام است؟» هر کسی یک چیزی گفت. آخرش پیغمبر فرمود: «این آیه شیرینترین آیات قرآن است، «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/ 114)»، شما اگر خلافی کردی، دو رکعت نماز بخوانی، بگویی معذرت میخواهم. بعد هم ازدواج، زودتر ازدواج کنید شما، معطّل چی چی هستید؟ معطّل سربازی هستید که حل شده، حقوقتان هست که یک مقداریاش حل شده، گزینشید که حل شده، شغل آینده که حل شده، شما پنجاه درصد از کارهایتان درست است، خب پنجاه درصد هم خوب است دیگر. به یک کسی گفتند: «شنا بلدی؟»، گفت: «پنجاه درصد»، گفت: «یعنی چه؟»، گفت: «شیرجه میروم، بیرون نمیآیم.» حالا شما پنجاه درصد درست است، یعنی شما مشکل شغل آینده ندارید، مشکل گزینش ندارید، مشکل ارزش شغل ندارید، آخر گاهی وقتها آدم یک شغلی هم میکند، دارد، ولی شغلش ارزش ندارد، شغل لغوی است، شما شغل مقدّسی است، شغل انبیاست. اینکه امام خمینی فرمود: «معلّمی شغل انبیاست»، درست است، امام حرفش درست است، ولی یک چیز دیگر هم هست، شغل خدا هم هست، معلّمی شغل خداست، به دلیل کدام آیه؟ «الرَّحْمنُ. عَلَّمَ الْقُرْآن» (الرّحمن/ 1 و 2)، یعنی خدای رحمان، «عَلَّمَ»، معلّم است، معلّمی شغل خداست. شغل جبرئیل هم هست، «عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی» (نجم/ 5) مال جبرئیل است، یعنی «شَدیدُ الْقُوی» که جبرئیل است، «عَلَّمَهُ»، حرفها را به پیغمبر یاد میداد، جبرئیل به پیغمبر یاد داد، خدا به پیغمبر یاد داد. معلّمی شغل مهمّی است. شغلتان و قداست شغلتان هست و بعد هم هیچ وقت کارهایتان درست نمیشود، حدیث داریم اگر میخواهی قانع باشی، همین که هست میتوانی قانع باشی، اگر نمیخواهی قانع بشوی، حقوقت ده برابر هم باشد، قانع نیستی، هی نگاه میکنی که او چی دارد شما نداری، او چی دارد شما نداری، پسرخالهات چهقدر حقوقش هست، پسرعمّهات چهقدر حقوقش است، فلان رفیق شما در دانشگاه الآن حقوقش چهقدر است، اگر اراده داری قانع باشی، به همین مقدار که هست قانع شو، اگر هم میخواهی قانع نباشی، هر چه هم بهت بدهند، باز میگویی قانع نیستم، میخواهم «هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/ 13). روح انسان مثل جهنّم است، به جهنّم میگوید: «هَلِ امْتَلَأْتِ؟»، «وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/ 13).
یک بار یک کسی سؤال از من کرد، گفت: «در قرآن دو تا آیه داریم، نمیفهمم». گفتم: «کدامها را نمیفهمی؟»، گفت: «یک آیه داریم جهنّم تنگ است، «مَکاناً ضَیِّقاً» (فرقان/ 13)، «مَکاناً ضَیِّقاً» آیهی قرآن است، یعنی مکان ضیق، ضیق یعنی تنگ. یک آیهی دیگر داریم، یک جای دیگر قرآن است که میگوید: به جهنّم میگوییم پر شدی؟ میگوید باز هم داری بفرست بیاید، یعنی گشادم. بالأخره جهنّم تنگ است، یا گشاد؟ اگر تنگ است که میگوید «مَکاناً ضَیِّقاً»، چرا جای دیگر قرآن میگوید «هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/ 13)، باز هم داری بفرست بیاید؟ اگر بزرگ است، پس چرا میگوید: «مَکاناً ضَیِّقاً»؟»
من یک مَثَل زدم. لطف خدا بود، خیلی خدا کمک من کرده در مَثَلها، خیلی، خیلی، مَثَل زدم. گفتم میخی که به دیوار میکوبی، هر میخی که میکوبی، جایش تنگ است، امّا از دیوار بپرسیم؟ آی دیوار، باز هم جای میخ داری؟ میگوید باز هم داری بفرست. یعنی دیوار جا میخ زیاد دارد، گرچه هر میخی به خودی خود جایش؟ کمک کنید: تنگ است. پس میشود هم جا تنگ باشد، هم ظرفیت برای دیگران هم باشد، «مَکاناً ضَیِّقاً» مثل میخ.
7- تأثیر متقابل کارهای خوب و بد در یکدیگر
خب چهطور شد شما جهنّمی شدید؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ؟» (مدّثّر/ 42)، چه رفتاری کردید؟ چون ببینید افکار، شما میتوانید با یک عملی قصّه را واژگون کنید. بگذارید من یک دو تا مَثَل بزنم. در قرآن یک آیهای داریم کفّاره، تکفیر، آیات تکفیر، یعنی این عمل شما بدی قبلی شما را پاک میکند. یک آیه هم داریم که خوبی پاک میشود. یعنی هم خوبها در بدها اثر دارند، هم اعمال بد در خوب اثر دارد، هم اعمال خوب در بد اثر دارد.
بگذار یک مَثَلی از مرحوم آقا فلسفی برای حلّ این قصّه بزنم. یک شاگردی در یک مغازهای کار میکند، خیلی هم خوب کار میکند. یک بار استاد مغازه میآید در خانه را کلید میاندازد، باز میکند میبیند اِه! اِه! این شاگردی که خوب کار میکرد، ایشان رابطه پیدا کرده با دخترش، دختر مغازهدار. به خاطر این رابطه تمام خدمات شاگرد از پهلوی استاد میپرد. درست است چند سال در مغازه خدمت کرد، امّا با این غلطی که کرد، این را میگویند چی؟ این را میگویند: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» (بقره/ 217، آل عمران/ 22، مائده/ 53، اعراف/ 147، توبه/ 17 و 69)، یعنی این عملِ رابطهی بد، حبط، یعنی نابود کرد کارها را، این یک نمونه.
نمونهی دیگر، همین شاگرد ممکن است شاگرد جَلَبی باشد، استادش را اذیت کند، هر کاری میکند این ضدّش را انجام میدهد، استاد را زجرکش میکند، ولی استاد یک بار کلید میاندازد در در، میبیند دخترش در آب افتاده، این شاگرد بدکار شیرجه رفت، دختر را نجات داد. یعنی یک شیرجه میرود دختر صاحبخانه را نجات میدهد، تمام غمها برطرف میشود. یک عمل زشتی را تصمیم میگیرد، تمام خوبیها از بین میرود.
خدا انشاءالله همهی تان را حفظ کند.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»