تلاش دشمن برای خاموش‌کردن نور خدا

برای تصمیم‌گیری و چگونگی واکنش در برابر نقشه‌های دشمن، باید ابتدا او را شناخت، به اهدافش پی‌برد و از روش‌های او در ضربه‌زدن و رسیدن به اهدافش مطلع بود. مطالعه سرگذشت ملت‌ها و حکومت‌های مسلمان نشان می‌دهد که دشمنان از هر راهی وارد می‌شوند تا چراغ پرفروغ توحید را خاموش و پایه‌های فکری مسلمانان را تضعیف و آنان را از میدان مبارزه و استقامت خارج کنند.

قرآن درباره تصمیم دشمنان می‌فرماید: «یرِیدُونَ لِیطْفِئُواْ نُورَ اللّٰهِ بِأَفَوَاهِهِمْ وَاللّٰهُ مُتِّمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[1] آنان (دشمنان) تصمیم دارند كه نور خدا را با دهان‌ها (و سخنان و افتراها)‌ى خود خاموش كنند، در حالى كه خداوند كامل كننده نور خویش است، هرچند كافران ناخشنود باشند.

و در آیه دیگر می‌فرماید: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[2] مى‏خواهند نور خدا را با دهان‌هايشان خاموش سازند، ولى خداوند جزاين نمى‏خواهد كه نور خود را به كمال برساند، هرچند كفّار، ناراحت باشند.

«يُرِيدُونَ» (فعل‏مضارع، نشانه استمرار و تداوم است) بنابراین از نگاه قرآن توطئه دشمنان، دائمى و بى‏وقفه است.

تفاوت این دو آیه، مربوط به این است که در سوره توبه اشاره به خاموش‌کردن بدون مقدمات دارد، ولی در سوره‌ی صف می‌فرماید: اینها مقدمات و اسباب خاموش کردن نور الهی را فراهم می‌کنند، اما خداوند اجازه‌ی آماده‌کردن مقدمات را هم به آنها نمی‌دهد و نور خود را برای همیشه حفظ می‌کند. یعنى خواه آنها بدون استفاده از مقدمات و خواه با توسل به اسباب مختلف براى خاموش‌کردن نور حق بپاخیزند، با شکست روبرو خواهند شد .

در اینجا به بیان برخی از شیوه‌های دشمن برای خاموش‌کردن نورخدا می‌پردازیم که در آیات قرآن به آن اشاره شده است:

1- تهمت ارتجاع و كهنه‌گرایى

قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»[3] و هرگاه به آنان گفته شد: پروردگارتان چه نازل كرده؟ گفتند: ‏افسانه‌های پیشینیان.

«أَساطِيرُ» جمعِ «اسطوره» به معناى حكايات و افسانه‏هاى خرافى است كه به صورت مكتوب درآمده باشد. در قرآن اين كلمه، نُه بار از زبان كفّار نقل شده كه در همه‏ى موارد همراه كلمه‏ى «اولين» است، يعنى آنها مى‏گفتند: اين حرفها تازگى ندارد، بلكه همان بافته‏هاى پيشينيان است.

2- تهمت خیال و پنداربودن وحی

قرآن می‌فرماید: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ …»[4] (كفّار) گفتند: (آنچه محمّد آورده، وحی نیست) بلكه خواب‌های آشفته است.

كلمه «أَضْغاثُ» جمع «ضِغث» به معناى دسته و مجموعه و «أَحْلامٍ» جمع «حُلم» به معناى خواب است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» به معناى مجموعه خواب‏هاى پراكنده است. كفّار از پيامبراسلام معجزاتى همچون معجزات موسى وعيسى مى‏خواستند، ولى هدفشان بهانه‏جويى بود. زيرا انتخاب نوع معجزه وابسته به حكمت الهى است نه هوس‌هاى مردم.

3- دروغ و افترا خواندن سخنان پیامبر

تحقير کتب آسمانی و تحقير پيامبران، شيوه‏ى كفّار است و عوام‏فريبى از طريق تحقير و تهمت و مانع هدايت ديگران شدن، از بدترين گناهان است. قرآن می‌فرماید: «وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً»[5] ‏و كسانی كه كافر شدند، گفتند: این قرآن جز افترایی كه او بر خدا بسته است چیزی نیست و گروه دیگری او را بر این كار یاری كرده‌اند.

كلمه‏ى «إِفْكٌ» به معناى دروغ و «زور» به معناى سخن باطل و دروغ است. در تمام قرآن، تنها اين جا كلمه‏ى «ظلم» و «زور» در كنار هم آمده است، زيرا كفّار با تهمت به پيامبر و دروغ خواندن كتاب آسمانى مانع هدايت ديگران مى‏شدند.

4- سطحى و بى‌ارزش دانستن آیات وحى

از حربه‏هاى دشمن، عوام‏فريبى، سبك شمردن و مسخره كردن حقّ است. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا»[6] و هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند: به خوبی شنیدیم (چیز مهمی نیست)، اگر بخواهیم قطعاً مانند این قرآن را بیان می‌كنیم.

5- رقیب تراشى براى خداوند

بعضى در آفرينش جهان، براى خداوند شريك قايل‏اند و بعضى در نعمت‏ها براى خدا شريك مى‏پندارند. داشتنِ سلامتى و علم و قدرت و عزّت و مال را از هنر خود يا قدرت‏ها مى‏شمارند، اما بسيار زود درمى‏يابند كه به گمراهى رفتند. قرآن می‌فرماید: «وَ جَعَلُوا لِلَّـهِ أَنْداداً لِیضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ»[7] (رهبران فاسد) برای خداوند شریك‌هایی قرار دادند تا مردم را از راه خدا گمراه نمایند.

6- بازداشتن مردم از شنیدن آیات الهى

ابزار كار كفّار، ياوه سرايى و ایجاد پارازیت در کلام حق است. كسانى كه حرف منطقى ندارند، مردم را از شنيدن حرف منطقى ديگران نيز منع مى‏كنند. قرآن می‌فرماید: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيه‏»[8] به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام تلاوت) آن، (سخن) لغو و باطل بیافكنید.

جمله‏ى «وَ الْغَوْا فِيهِ» يعنى با هر كلام يا عمل لغوى مانند سوت كشيدن، كف زدن، جار و جنجال، افسانه بافى، ايجاد ترديد و سؤالات نابجا مسير حقّ را منحرف كنيد.

7- طعنه به راه و مكتب مؤمنان و تحقیر آنان

قرآن می‌فرماید: «وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ»[9] (دشمنان) در دین شما، زبان به طعنه (و عیب‌گوئی) گشودند.

امام صادق عليه‌السلام فرمود: هركس به دين شما طعنه زند، قطعاً كافر مى‏شود. سپس اين آيه را تلاوت فرمود.[10]

8- مسخره کردن دین خدا

استهزاى دين، (با جنگ سرد و روانى) يكى از شيوه‏هاى مبارزاتى دشمنان است. قرآن می‌فرماید: «اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِبا»[11] دین شما را به مسخره و بازی می‌گیرند.

9- سعی در تخریب مساجد و پایگاه‌هاى مكتب

ظلم فرهنگى، بزرگترين ظلم‏هاست. در قرآن «اظلم»، به افترا بر خدا و بستن و تعطيل‏كردن خانه خدا گفته شده كه هر دو جنبه فرهنگى دارد.

در طول تاريخ، تخريب مساجد و يا جلوگيرى از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوت‏ها صورت گرفته است. از تخريب بيت‏المقدّس و آتش زدن تورات به دست مسيحيان به رهبرى شخصى به نام «فطلوس» گرفته تا ممانعت قريش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام، نشانه‏اى از همين تلاش‏هاست.

امروز نيز از يك سو شاهد تخريب مساجد باقيمانده از صدر اسلام در كنار قبور ائمه بقيع عليهم السلام‏ به بهانه مبارزه با شرك هستيم و از طرف ديگر ويرانى مساجد تاريخى، همانند مسجد بابرى در هند كه نشانگر قدمت مسلمانان در شبه قارّه هند است، به چشم مى‏بينيم. اينها همه حكايت از روحيّه‏ى كفرآلود طاغوت‏ها و جاهلانى دارد كه از ياد و نام خداوند كه در مراكز توحيد طنين انداز مى‏شود، وحشت دارند. قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّـهِ أَنْ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی‌ فِی خَرابِها»[12] كیست ستمكارتر از آنكه نگذاشت نام خدا در مساجد الهی برده شود و سعی در خرابی آنها داشت؟

10- تحریف دین

تحريف، خيانت فرهنگى است که زمینه‌ساز ایجاد هرج و مرج، کسب درآمد از راه معارف الهی، نفاق، ایجاد دین سلیقه‌ای و آسیب‌های متعدد دیگری است. قرآن می‌فرماید: «یسْمَعُونَ كَلامَ اللَّـهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»[13] عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدنش، آنرا تحریف می‌كردند.

11- بدعت‌گذارى در دین

بدعت، از آفات و آسيب‏هاى اديان آسمانى است. قرآن می‌فرماید: «وَ رَهْبانِیةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَیهِمْ»[14] و (اما) ترك دنیایی كه از پیش خود در آوردند، ما آن را بر آنان مقرّر نكرده بودیم.

«رهبانيت»، از «رهبت» به معناى خوف و خشيت است. به كسانى كه به انگيزه خشيت از خداوند، از مردم كناره مى‏گيرند و به عبادت خدا مى‏پردازند، رُهبان گفته مى‏شود. گرچه رهبانيّت را خدا بر پيروان حضرت عيسى واجب نكرده بود و خودشان براى رضاى خدا آن را بر خود لازم كرده بودند، ولى حق آن را به جاى نياوردند و حدود آن را مراعات نكردند، نظير نماز و روزه مستحبّى كه اگر انسان با نذر بر خود لازم كرد بايد آن را تمام كند.

«بدعت» به معناى نوآورى است. در امور علمى و صنعتى، ابداع و اختراع، امرى پسنديده است ولى در امور دينى كه پايه‏ى آن قوانين الهى است، وارد كردن هرگونه عقيده و سليقه شخصى، بدعت محسوب شده و قابل پذيرش نيست.

12- کتمان حقایق دین

كتمان حقّ، بزرگترين گناهان است. چون مانع هدايت مردم و باقى ماندن نسل‏ها در گمراهى است. كتمان حقّ مى‏تواند صورت‏هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان يا عيوب برادران دينى، كتمان واجب يا مستحبّ است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَ الْهُدی‌ مِنْ بَعْدِ ما بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتابِ»[15] كسانی كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل كرده‌ایم، با آنكه برای مردم در كتاب بیان ساخته‌ایم، كتمان می‌كنند.

گرچه مورد آيه، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى‏كردند، ولى جمله‏ى‏ «يَكْتُمُونَ» كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى‏شود.

گناه كتمان، بيشتر از جانب علما است. در آيه 187 سوره‏ى آل‏عمران نيز آمده است كه خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت تا حقايق را براى مردم بيان كرده و كتمان نكنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ» در روايات آمده است: روز قيامت به دهان كتمان كنندگان حقّ، لجام زده مى‏شود.

13- تجزیه دین

افرادى بخشى از دين را مى‏پذيرند و قسمت ديگر آنرا رها مى‏كنند. مثلاً مسلمانانى كه به احكام فردى عمل مى‏كنند، ولى نسبت به مسائل اجتماعى بى‏تفاوتند، بايد در انتظار خوارى و ذلّت دنيا و عذاب قيامت باشند. اى بسا! كسانى كه شرايط و احكام نماز و روزه را مراعات مى‏كنند، ولى در شرايط و وظايف حاكم و حكومت، متعهّد نيستند. قرآن از دین گزینشی انتقاد کرده و می‌فرماید: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض‏»[16] آیا به بعضی از دستورات كتاب آسمانی ایمان می‌آورید وبه برخی دیگر كافر می‌شوید؟

14- درهم‌آمیختن حق و باطل

قرآن می‌فرماید:  «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ»[17] و حقّ را با باطل نپوشانید.

كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است. امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، حقّ را مى‏پوشانند و شناخت صحيح را از مردم مى‏گيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفته‏اند و اين بزرگترين ظلم است.

حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مى‏شوند و آن را ترك مى‏كنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى‏شود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده شود كه زمينه‏ى تسلّط شيطان بر هوادارانش فراهم شود.[18]

15- غلوّ در دین خدا

در همه‏ى اديان، بايد مرزهاى فكرى و عقيدتى حفظ شود و درباره‏ى شخصيّت‏ها غلوّ ممنوع است. قرآن می‌فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِكُمْ غَیرَ الْحَقِّ»[19] بگو: ای اهل كتاب! در دین خود به ناحقّ غلوّ نكنید.

مانند خدا دانستن مسيح، که نوعى غلوّ برگرفته از افكار شرك آلود جمعيّت‏هاى قبلى است.

16- جنگ و ستیز با مسلمانان‌ با هدف دین‌زدایی

دشمنان، همواره در كمين هستند وارتداد و كفر وپشت كردن به دينتان را مى‏خواهند وبه غير آن راضى نمى‏شوند. آنها دنبال پيروزى موقت نيستند، بلكه مى‏خواهند فرهنگ ومكتب شما را از بين ببرند. ‌قرآن می‌فرماید: «لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ»[20] (مشركان) پیوسته با شما می‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.


[1]. (صف، ۸-۹)

[2]. (توبه، 32)

[3].  (نحل، ۲۴)

[4]. (انبیا، ۵)

[5]. (فرقان، ۴)

[6]. (انفال، ۳۱)

[7].  (ابراهیم، ۳۰)

[8]. (فصلت، ۲۶)

[9]. (توبه، ۱۲)

[10]. (تفسير نورالثقلين‏)

[11].  (مائده، ۵۷)

[12]. (بقره، ۱۱۴)

[13]. (بقره، ۷۵)

[14]. (حدید، ۲۷)

[15]. (بقره، ۱۵۹)

[16]. (بقره، ۸۵)

[17]. (بقره، ۴۲)

[18]. (نهج‏ البلاغه، كلام 49)

[19]. (مائده، ۷۷)

[20]. (بقره، ۲۱۷)

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9328

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.