بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
روز جمعه چند دقیقهای در مورد مسائل خانواده صحبت کنیم. قرآن میگوید: ممکن است خانوادهها با هم اختلاف نظر داشته باشند. همینطور که شکل فرق میکند، سلیقه هم فرق میکند. وقتی میخواهند با هم زندگی کنند باید چه کرد؟ یک نفر میگفت: در عمرم با خانمم اختلاف پیدا نکردم. گفتم: چطور؟ گفت: هروقت من خانه میروم خانم نیست. هروقت خانم خانه هست، من نیستم. ولی وقتی آدم در خانه زندگی میکند یک اختلافاتی ایجاد میشود. برای اختلافات یک دادگاه خانواده داریم که حدود سی، چهل نکته برای شما میگویم.
قرآن میگوید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما» (نساء/35) اگر نگران بودید بین زن و شوهر شقاقی وارد شود، بی تفاوت نباشید. حساس شوید. «فَابْعَثُوا» بروید تحقیق کنید، «حَکَماً» یک داوری از فامیل مرد بیاید، «وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» یک داور هم از فامیل زن بیاید، این دو تا بنشینند و کدخدا منشی قصه را حل کنند. قبلاً یک جای دیگر قرآن میفرمود: خودشان بین خودشان حل کنند. یعنی به داور هم نگویند. نگذارند قصه به بیرون خانه درز کند. اگر خودشان به توافق نرسیدند، از فامیل عروس یک نفر، از فامیل داماد یک نفر بیاید مسأله را بررسی کند و قصه را حل کند. «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً» اگر این دو داور تصمیم بر اصلاح داشته باشند. «یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» خدا بین اینها را جوش میدهد. یعنی اگر نیتت پاک باشد. نکاتی که متوجه میشویم این است که داورها از دو فامیل هستند. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» چون فامیل دلش به حال فامیل میسوزد. غریبه دلش نمیسوزد. چون دعوا بین دو نفر است، داور باید از دو فامیل باشد. بعد هم هرکسی نه! نگفته: «فابعثوا رجلاً من اهله، احداً من اهله» حَکَم یعنی داور، هرکسی نمیتواند داور باشد. در زمین فوتبال چه کسی داور است؟ داور باید کسی باشد که سواد و تجربه داشته باشد. محبوبیت داشته باشد. یعنی داوریاش را بپذیرند. باید داور کسی باشد که محبوبیت داشته باشند، سواد داشته باشند.
این داور بودجه نمیخواهد. عروس و داماد ساعت هشت با هم اختلاف دارند، ساعت نه دادگاه تشکیل میشود. نشد عصر، نشد شب، نشد جمعه. بالاخره اینطور نیست که امروز دعوا شد بیرون بروند، دادگاه بگوید: سه ماه دیگر بیا! اینها تا سه ماه دیگر خودشان آشتی میکنند. بودجه نمیخواهد و سریع هم انجام میشود. پس 1- داور از دو خانواده است. 2- بودجه نمیخواهد. 3- تراکم پرونده ندارد و کار فوری است. اسرار دادگاه به بیرون کشیده نمیشود. مسائل اختلافی بین خودشان حل میشود. چون داورها فامیل هستند، مورد اعتماد هستند. وگرنه بیرون میآییم میگوییم: او پارتی بازی کرد. رشوه داد. وقتی خودت داور را انتخاب کردی، «فابعثوا حکماً» خودت یک داور از فامیل زن انتخاب کن. به داماد هم میگوید: خودت انتخاب کن. وقتی خودت انتخاب کردی دیگر مورد اعتماد شماست.
مسألهی دیگر اینکه علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. «وَ إِنْ خِفْتُمْ» همین که خوف شقاق دارید، اقدام کنید. نگذارید کارد به استخوان برسد، روی اینها به هم باز شود، دست به کارهای بدی بزنند که بگوییم: چنان جر خورده که دیگر نمیشود دوخت. همین که نگران شدید، عجله کنید. علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد. بعد هم گفته: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ» نگفته: «و اِن خِفتُم اختلاف بینهما» نمیگوید: اگر زن و شوهر اختلاف دارند، برای آشتی دادن اقدام کنید. میگوید: شقاق، فرق بین شقاق و اختلاف چیست؟ اختلاف بین دو نفر است. شقاق یکی که دو تا میشود، شقاق میگویند. مثلاً میگویند: شقه گوشت! چرا؟ چون این گوشت یکی بود، دو تایش کردیم. شق القمر، ماه یکی بود، دو تا شد. میگوید: عروس و داماد یکی هستند. اصلاً نباید دو تا باشند. اینکه میگوید: شقاق، یعنی عروس و داماد یکی هستند. اصلاً چرا دو تا شدند؟ برای آشتی دادن فوری اقدام کنید. تا داغ است. در ادبیات عرب «فا» یعنی فوری. «فابعثوا» یعنی فوری، «فجاء» یعنی فوری آمد. «فَذَهَبَ» یعنی فوری رفت. یعنی اگر دیدید یک نگرانی بین عروس و داماد هست و شقاق واقع میشود، عجله کنید.
از این معلوم میشود که جامعه مسئول خانواده است. گفته: «خِفتُم» کلمه «تُم» یعنی شما، نمیگوید: «خاف الحاکم» حکومت ترسید. «خاف الوالدین» پدر و مادر ترسیدند. میگوید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ» اگر امت ترسید، امت باید بپذیرد. یعنی جامعه مسئول خانوادههاست. منتهی بستگان در رفع اختلاف مسئولیت بیشتر دارند. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» داور از فامیل مرد، داور از فامیل زن. چون فامیل هم پول نمیگیرد و هم سوز دارد. این سوز درون فامیل، در عملش هم اثر دارد. یک تحقیقی کردند که اگر کسی غذا میخورد با اشتها بخورد، شما نگاهش کنی اشتها پیدا میکنی. اما اگر کسی غذا میخورد ولی اشتها ندارد و فیلم بازی میکند، شما نگاهش کنی که دارد غذا میخورد ولی اشتها ندارد، شما گرسنه نمیشوی. اما اگر کسی با اشتها غذا بخورد، شما نگاهش کنی، اشتهایت زیاد میشود. یعنی چه؟ یعنی این سوز درونی در برخورد بیرونی اثر دارد. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» داور از فامیل مرد، داور از فامیل زن، خودت انتخاب کردی. شرایط داوری را داشت که انتخاب کردی. فامیل تو است و آبروریزی ندارد. دلش به حال شما میسوزد. خدا به پیغمبری فرمود: میدانی چرا تو را پیغمبر کردم؟ گفت: نه! گفت: در تو یک سوزی بود که در دیگران نبود. این سوز درونی داور اثر دارد.
در جامعه باید به افرادی اعتماد کنیم و داوری آنها را بپذیریم. نمیشود همه مردم را مثل هم بدانیم! اینها همه دروغگو هستند. همه مثل هم هستند. همه حقه باز هستند. همه با هم هستند. در جامعه باید به افرادی اعتماد کنیم. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» از آشتی دادن مأیوس نشوید. نگویید: کار از کار گذشته است. به ما چه؟ مأیوس نشوید. گاهی انسان میگوید: اینها کارشان این است و فایده ندارد. نه! یأس از گناهان کبیره است. هم نسبت به لطف خدا، بگویی: خدا دیگر ما را نمیبخشد. من دیگر آدم بشو نیستم. از من گذشته دیگر سراغ تحصیل علم بروم. از این گذشته که دیگر من نصیحت کنم و گوش بدهد. گاهی وقتها ممکن است چند بار هم نصیحت کنی و گوش ندهد. ولی بار آخر گوش بدهد. مثل چوب سفتی که ده بار تبر زدی و نشکسته ولی با تبر یازدهم بشکند. نمیشود گفت: بابا من ده بار تبر زدم نشکست، دیگر من تبر را دور میاندازم. چوب را دور میاندازم. نه تبر را باید دور انداخت، نه باید چوب را دور انداخت. مثل قرص بچه، بچه که مریض شد، شما نگو: من نه تا پزشک بردم و خوب نشده است. اگر نه پزشک بردی و خوب نشد، بچه را رها میکنی و در کوچه میگذاری؟ پزشک دهم خوب نشد، یازدهم. خوب نشد دوازدهم! خسته نشوید.
از هر فامیل هم یک داور. نگفته: یک تیمی از طرف عروس بیاید، یک تیمی هم از طرف داماد بیایند. تیم نمیخواهد. «حکماً» یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن. دو داور کافی است. یعنی لشگرکشی نکنید. حزب کشی نکنید. ایجاد موج نکنید. از این معلوم میشود که اسلام به مسائل شورایی و کدخدا منشی توجه دارد. اگر به همین آیه عمل شود، قوه قضاییه کارش سبک میشود. دادگاه خانواده کارش کم میشود. خودشان داور پیدا کنند و مشکلات را حل کنند. آنوقت چقدر بودجه میخواهد؟ قاضی، حقوق قاضی، زندان، منشی، تلفن چی، کرایه ساختمان، ایجاد ساختمان، طول کشیدن، اینها همه یک پول زیادی میشود. از قدیم گفتند: گرهای که با دست باز میشود، با دندان باز نمیکنند! وقتی من با همسرم دعوا کردم، یک داور اهل از فامیل من و یک داور اهل از فامیل زن بیایند کدخدا منشی حل کنند، چرا به تشکیلات قوه قضاییه مراجعه کنیم؟ با آن بودجهها و معطلی ها و آبروریزیها! لازم نیست همه مسائل را به قاضی و دادگاه بکشانیم. خودتان حل کنید.
زن و مرد هم باید داوری را بپذیرند. چون خودشان انتخاب کردند. وقتی خودت انتخاب کردی و گفتی: از فامیل من این داور باشد. وقتی خودت انتخاب کردی دیگر قضاوتشان را قبول کن. بعد هم میگوید: «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحا» یعنی هدف شما اصلاح باشد. ما الآن در دادگاهها وقتی وکیل میگیریم، مثلاً با کسی دعوا شده، میگوییم: این مبلغ را بگیر، تو وکیل من! برو یک ماده و تبصرهای پیدا کن که به نفع من شود. این چون از من پول گرفته دنبال این است که حرف مرا به کرسی بنشاند. طرف هم یک وکیل میگیرد، او هم ممکن است پول بیشتری بدهد، که بگوید: برو به نفع من! این وکیلهای ما کاری به حق ندارند. میگوید: ایشان این مبلغ را به من داده که به نفعش کار کنم. پس این «یریدا اصلاحا» نیست. برای اصلاح نباید بگوید: چون من نماینده خانم هستم به نفع خانم حرف بزنم. اما اگر نماینده مرد هستم به نفع مرد حرف بزنم. اینطور نباشد! هردو داور هدفشان اصلاح باشد. فایدهاش چیست؟ میگوید: اگر نیت تو خوب بود، «یُوَفِّقِ اللَّه» خدا جوش میدهد.
تا به حال خیلی از من پرسیدند: چه کنیم خدا به ما توفیق بدهد؟ قرآن میگوید: هرکس میخواهد توفیق پیدا کند، «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» نیت تو خوب باشد، خدا توفیق میدهد. یکوقت درس میخوانی برای مدرک. درس میخوانی برای پول. درس میخوانی برای پز! خوب غرض تو اصلاح نیست. لذا با اینکه مدرک هم داری میبینی خیلی جاها موفق نیستی. خانه میسازی ولی هدف تو از ساخت خانه پز دادن است. هرکس خانه تو میآید دو تا فحش نثار تو میکند. میگوید: از کجا پول آورده است؟ دزدی کردند؟ اختلاس کردند. خانه ساخته که مردم دوستش داشته باشند، هرکس میبیند فحش میدهد. اگر میخواهید خدا به شما توفیق بدهد، نیتتان را پاک کنید. نیت پاک باشد، قشنگ جلوه میکند. اگر غبارهای آینه روی آینه باشد، شما را خوب نشان نمیدهد. «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ» اگر هدف اصلاح باشد، خدا جوش میدهد.
چون دل دست خداست. دعای سال تحویل «یا مقلب القلوب» میگوید: خدایا دلها دست توست. تو میتوانی دلها را جوش بدهی. بعد هم اگر جوش دادی دست به ریشت نکشی بگویی: ریش سفیدی ما اثر کرد! از تو ریش سفیدتر هم هست. یکوقت نگویی که روانشناسی که من داشتم. عزتی که در جامعه داشتم! یکوقت نگویی: سوری که دادم، پُلویی که دادم. سفرهی من بود اینها را آشتی داد. آشتی دادن را برای سفره و روان شناسی و ریش سفیدی و آیت اللهی ندانیم. «یُوفِق الله» خدا جوش داد.
یک آیه در قرآن داریم: خدا به پیغمبر میگوید: اگر خودت، یعنی نیروی انسانی شخص پیغمبر باشد، الآن در ادارهها وقتی یک کاری پیش میآید دو عذر میآورند. یکی میگویند: بودجه نداریم. یکی میگویند: نیروی انسانی نداریم. قرآن میگوید: من این دو مورد را حل کردم. ولی باز هم نمیشود. نیروی انسانی شخص پیغمبر است. دیگر از پیغمبر بهتر؟ اگر شخص پیغمبر باشد، نیروی انسانی است. بودجه چه؟ تمام بودجه کره زمین. اگر شخص پیغمبر بودجه کره زمین را خرج کند که بین اوس و خزرج که با هم کینه دارند، بخواهد آشتی بدهد، تو نمیتوانی آشتی بدهی. یعنی نیروی انسانی نیست که اینها را آشتی میدهد. بودجه نیست. «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعا» (انفال/63) یعنی اگر نیروی انسانی شخص تو بود، شخص پیغمبر نیروی انسانی است. بودجه چه؟ تمام بودجه کره زمین هم خرج کنی، «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِم» تو نمیتوانی دلها را جوش بدهی.
یکوقت اگر یک کاری کردیم شد، نگو: من انجام دادم. دست من نیست. خود بنده در تلویزیون حرف میزنم. واقعاً حرفها دست من است؟ اثر حرفها دست من است؟ دست من نیست. خداوند یک کاری میکند که این حرف به دل مینشیند. ممکن است حرف من به دل ننشیند. «یوفق الله» اگر توفیقی بود. نگو: درس خواندم و شاگرد اول شدم. بگو: خدا لطف کرد. من درس خواندم و زحمت استاد و پدر و مادرم هم بود. ولی نقش اصلی با خداست. خیلی پدر و مادرها زحمت کشیدند و خیلی از دانشجوها درس خواندند، ولی سر امتحان همه را فراموش کردند. بعضی از جوانها که میآیند مصاحبه میکنند، که شما چطور در فلان مسابقات موفق شدید؟ زحمت خودش را میگوید، زحمت پدر و مادر و استادش را هم میگوید. بعضیهایشان هم خدا را فراموش میکنند. من حرف که میزنم، برای اینکه حرفم اثر داشته باشد، میگویم: «انطقنی بالهدی» تو زبان مرا به هدایت باز کن. «الهمنی التقوی» تو به من تقوا عنایت کن. «یُوَفِقِ الله بَینَهِما»
اگر بین دو نفر که با هم قهر هستند آشتی بدهید از همهی نمازها و روزههای مستحبی بیشتر ثواب دارد. این یک مورد. اگر اختلافی را بین زن و شوهر دیدید بیتفاوت نباشید. افرادی ممکن است حال آشتی دادن نداشته باشند. بروید اینها را تحریک کنید. «فابعثوا حکماً» بَعَثَ بروید او را تحریک کنید. یعنی برو او را شارژ کن، حساس کن که این بلند شود آشتی کند. هر چیزی را هم به هرکسی نگویید. خود عروس و داماد دو نفری حل کنند. «یُصْلِحا بَیْنَهُما» (نساء/128) جای دیگر میگوید: خودشان بین خودشان را حل کنند. اگر بین خودشان حل نشد، یک داور تعیین کنند. باز لشگرکشی نشود. یک گروه از فامیل عروس و یک گروه از فامیل زن. حکم هم باشد. یعنی کسی باشد که صلاحیت داوری را داشته باشد. چون خودت انتخاب کردی، داوری او را هم قبول کنی. نگویی: رشوه گرفت و پارتی بازی کرد. هردو داور هم هدفشان اصلاح باشد. نه نماینده زن به نفع زن بگوید و نماینده مرد به نفع مرد بگوید. او میکشید و من میکشیدم شود! هردو داور هدفشان اصلاح باشد و بیطرف باشند. اگر هدفشان اصلاح بود و دو طرف بود خدا در حرف او اثر میگذارد. خدا جوش میدهد.
اگر جوش خوردند باز نگو: من کردم. غذایی که دادم. روانشناسی که کردم. ریش سفیدی که کردم. «یُوَفِق الله» خدا جوش داد. آدم از ما ریش سفیدتر و باسوادتر و روانشناستر هست، وارد میشوند و چند جلسه هم میگیرند. آخر هم با هم آشتی نمیکنند. «یُوَفق الله بَینَهِما» یک مثلی در ایران هست میگویند: کدخدا را ببین ده را بچاپ. من میگویم: خدا را ببین، دل را بچاپ! شما بگو: خدایا این عروس و داماد، این زن و شوهر با هم خوب نیستند. من دخالت میکنم. خدایا تو دلهای اینها را به هم جُفت کن.
از برکات ایام تعطیلی، چه نوروز و چه جمعه و روزهای دیگر این است که ما نگذاریم بین افراد فاصله بیافتد. حدیث داریم اگر دو مسلمان با هم قهر کنند، سه روز بیشتر با هم نباید قهر باشند. روز چهارم باید آشتی کنند. اگر کسی سه روز بیشتر قهر کرد، پیغمبر فرمود: اگر به سه روز کشید، اینها مسلمان خوب نیستند. امت خوب من نیستند و اینها از نظر من مردود هستند. لجبازی نکنیم. نگذاریم زخم کهنه و ماندگار شود.
خدایا بین همه اختلافات یک آشتی عمیق، محبت عمیق که اثرش روی بچهها و نسل باشد قرار بده. اگر زن و شوهری هم به هم نیش میزنند، حدیث داریم نماز هیچکدام قبول نیست. خواهران و برادران! اگر میخواهید نماز شما قبول باشد، بچههای شما به محبت نیاز دارند. داوری انتخاب کنید و آشتی کنید و اصلاح ذات البین داشته باشید. از خدا هم کمک بخواهید.
«والسلام علیکم و رحمه الله»