بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آغوش سحر تشنهی دیدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشید که در اوج فلک خانهی اوست *** همسایهی دیوار به دیوار شماست
شریعتی: سلام میکنم به همهی شما بینندهها و شنوندههای عزیزمان، انشاءالله هرکجا هستید بهترینها نصیب شما شود. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: بحث امروز شما را میشنویم
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
آغاز ماه ربیع الاول را تبریک میگویم. دو نکته میخواهم بگویم. چون امام حی ما حضرت مهدی و اینکه میخواهم بگویم مربوط به امام زمان است، همه ما باید معرفت بیشتری داشته باشیم. اعتقاد من این است که در هر خانهای از خانههای ما یک کتاب در مورد مهدی شناسی وجود داشته باشد. کتابی که حرفهای منطقی و علمی در آن در مورد امام زمان نوشته شده باشد. وزارت ارشاد، صدا و سیما، سازمان تبلیغات، حوزههای علمیه و آموزش و پرورش و دانشگاهها میتوانند این را کار کنند. یک جوانی که در ایران زندگی میکند، صد صفحه کتاب در مورد امام زمان بخواند. روز نهم ماه ربیع، روز جمعه آغاز امامت امام زمان است. یعنی امام عسگری که شهید میشود، امام زمان امام میشود. آغاز امامت امام زمان به قول آیت الله العظمی صافی میفرمود: حقش این است که مردم جشن بگیرند. چراغانی کنند، اطعام بدهند. شادی کنند. این روز را تبریک میگویم.
مسأله دوم اینکه ممکن است سؤال پیش بیاید امام زمان چند سالگی امام شد؟ سه امام ما در کودکی امام شدند، یکی هم امام زمان است. سه، چهار ساله بود. آیا بچه سه، چهار ساله میتواند امام زمان شود؟ این شبهه اعتقادی است. این فلش که به کامپیوتر میزنیم. یک سانت در یک سانت است. درونش خالی است. جنسش هم فلز است. ما این فلش را به کامپیوتر وصل میکنیم. بعد از چند لحظه میگویند: صد هزار صفحه از این جماد به آن جماد منتقل شد. این کامپیوتر چه کارهایی میکند! صد هزار صفحه در چند لحظه از فلز به فلز منتقل میشود. این را انسان ساخته است. اگر انسان توانست علوم را از فلز به فلز منتقل کند، خدای انسان نمیتواند علوم امام عسگری را به بچه سه ساله منتقل کند؟
مسألهی دیگر اینکه میگویند: میشود کسی 1200 سال زندگی کند پیر نشود؟ بله. دلیل؟ ابروهایی که در صورت مردم است. همه مردم مژه و ابرو دارند. ابرو و مژه هشتاد سال تکان نمیخورد. ولی یک سانتی موی سر و صورت است. هر هفته اصلاح میکنی هفته دیگر درمیآید. با اینکه پوست و گوشت یکی است. خدا خواسته یک مو ثابت و یک مو متغیر باشد. همان خدایی که در یک پوست و گوشت یک مو را ثابت و یک مو را متغیر میکند پس میتواند در جامعه یک انسان را ثابت نگه دارد و پیر نشود. این کجایش گیر دارد؟
یکی از مراجع بزرگوار خود من مقلد خودش بودم. میگفت: قرائتی من حرفهای تو را بلد هستم. ولی مثلهای تو را گوش میدهم. رابطهی من با مرحوم مطهری سالها قبل از انقلاب با یک ضرب المثل شروع شد. ایشان سخنرانی میکرد، بحثش این بود که ما سی سال گناه کردیم، چرا قرآن میگوید: «خالدین فیها» برای همیشه در جهنم هستند؟ پنجاه سال خلاف کردیم چرا برای همیشه در جهنم باشیم؟ مگر خدا عادل نیست؟ داشت به این سؤال جواب علمی میداد. من هم نشسته بود گوش میدادم. من هی یک نگاه به مردم و یک نگاه به مرحوم مطهری میکردم. میگفتم: آیا مردم متوجه حرف ایشان میشوند؟ حرفهای ایشان که تمام شد به مرحوم مطهری گفتم: یک لحظه صبر کنید. بلند شوم از درون جمعیت رفتم روی بلندی ایستادم. گفتم: هرکس فهمید الحمدلله! اما هرکس نفهمید گوش کند. شما یک لحظه با چاقو در چشمت میزنی و تا ابد کور هستی. چاقو زدن یک ثانیه و کوری نود سال است. مرحوم مطهری خندید و خیلی خوشش آمد. گفت: اگر این مثل را میدانستم اینقدر دست و پا نمیزدم. آنوقت هرجا ایشان بحث علمی میکرد به من میگفت: من علمی را میگویم و قرائتی بحث را ساده میکند.
در مورد امام زمان باید بدانیم که حضرت مهدی میفرماید: من شما را فراموش نمیکنم. این حدیث از خود آقاست. به شیعیان من بگویید: من شما را فراموش نمیکنم. «أنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم» (احتجاج، ج 2، ص 495) این خیلی دلگرمی است. یکوقت آیت الله العظمی بروجردی به یکی از مراجع گفت: من هرشب سحرها در نماز شب به پدر شما دعا میکنم. آقای بروجردی استاد مراجع است. میگوید: من هرشب به پدر شما دعا میکنم. اینها مهم است که امام زمان بگوید: من شما را فراموش نمیکنم. ما باید سعی کنیم امام زمان را از خودمان راضی نگه داریم. حجابمان، زبانمان، فکرمان، اقتصادمان، عملمان، دل آقا را نرنجانیم. هفتهای دو بار کارهای ما به امام زمان عرضه میشود. بعضی جاها امام زمان غصه میخورد. ما اگر بدانیم غمخواری مثل حضرت مهدی داریم، کاری میکنیم که غصه ما را نخورد.
مسألهی دیگر اینکه این ایام را دهه وقف نامیدند. دهه وقف هم معنایش این نیست که شما مزرعه وقف کنی. هرکسی هرچه دارد وقف کند. هرچه خدا به تو داده است. آبرو که داری. قلم که داری. کتاب که داری. میتوانیم یک قرآن وقف کنیم. یک دیگ بزرگ بخر بگو: وقف اهالی که میخواهند نذری بدهند. وقف به کارها برکت میدهد. ما گاهی وقتها به جای اینکه وقف کنیم، قفل میکنیم. آرمی را روی کتاب میزنیم. یک نفر دیگر بخواهد چاپ کند. مثلاً میگوییم راضی نیستم. ولی اگر او میتواند این کتاب را خوب چاپ کند، سوء استفاده هم نمیکند، بدهیم چاپ کند. مثلاً کسی میگوید: من کتاب شما را با همین کیفیت یک مقدار ارزانتر چاپ میکنم. قبول کنیم. اگر این کار را بکنیم خیلیها جرأت میکنند کتاب چاپ کنند. ما میگوییم: نه، اگر کسی از این کتاب اقتباس کند، دزدی علمی کرده است! حق شکایت هم محفوظ است. شاعر است، شعرش را به کسی نمیدهد. فکر میکنیم زرنگی هم هست.
من تاجری را سراغ دارم که نقاشی را در خانه میبرد نقش قالی بکشد. میگفت: میترسم فتوکپی این نقشه دست کسی برسد. باید بگویند: این نقشه در فلان شهر منحصر به فلانی است. به جایی هم نرسید. رزق ما به این تیزبازیها نیست. بخشی از میلیونها نفر از جوانهای ما که مهارت ندارند، بخاطر بخل صاحبان مهارت است. مهارت دارد اعلام نمیکند من یک چنین مهارتی دارم. حاضر هستم هفتهای چند ساعت مهارت خودم را به شما منتقل کنم.
مادر مهارتش را به دخترش انتقال نمیدهد. پدرش نجار است. چهار تا بچه لیسانس دارد. میگویند: ما لیسانس هستیم زشت است چکش دست بگیریم. حضرت علی بعد از پیغمبر اعلم کره زمین بود. باسواد ترین مردم بود. بیل دست میگرفت. چاه میکند. ما در مورد وقف هم باید توجه کنیم. لباس، کتاب، قلم، مزرعه، ملک هرچه که میتوانیم وقف کنیم.
دو مغازه در بازار است یکی وقف است، ماهی دو میلیون اجاره میدهد. یکی آزاد است ماهی بیست میلیون اجاره میدهد. یعنی مردم از وقف سوء استفاده میکنند. میگویند: حالا که موقوفه است کرایه را پایین بکشیم. اگر این آدم خواسته باشد ببیند کارش درست است یا نه، یک تابلو بزند و بگوید: عابرین محترم این مغازه چهل متری در مقابل مغازه روبرویی چون اوقاف است ماهی دو میلیون کرایهاش است. مغازه روبرو چون شخصی است ماهی بیست میلیون اجارهاش است. حاضر است این بنر را بزند یا نه؟ اگر حاضر نیست پیداست یک مشکلی دارد. امام رضا فرمود: هرکاری را که خجالت میکشی بیان کنی پیداست لقمهات مشکل دارد. قرآن میگوید: هرکس فکر میکند آدم خوبی است، نباید از مرگ بترسد. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت» (جمعه/6) اگر فکر میکنی انسان خوبی هستی، نباید از مرگ بترسی.
اگر به من بگویند: آقای قرائتی شما نه روز دیگر از دنیا میروی. اگر گفتم: باشد، خدا مرا بیامرزد و کارم را انجام دهم، معلوم میشود راهی که میروم درست است. اما اگر تا این حرف را شنیدم گیج شدم و همه بساطم را جمع کردم، پیداست کارهایی که میکردم مشکل دارد. وقتی به راننده میگویند: پلیس اینجاست. اگر راننده ترسید، پیداست یا قاچاق دارد. یا گواهینامه ندارد. یا سرعت غیر مجاز آمده است. اگر راننده نترسید پیداست رانندهی خوبی است. راننده خوب از پلیس نمیترسد.
آقایانی که مغازه وقف کردید، حاضر هستید پولی که به اوقاف میدهید با بنر بالای سر مغازه بزنند یا نه؟ بعضی جاها هم اوقاف خبر ندارد ولی ما خبر داریم. باید بگوییم: این زمین وقفی است. رفتند به اسم خودشان کردند. البته اداره اوقاف هم باید طوری برنامهریزی کند که مردم نگویند: ما اگر وقف کنیم از دست ما میرود. نظرات ما تأمین نمیشود. که دیگر نگرانی هم نباشد.
در دعا داریم «یا من سوّى التّوفیق بین الضعیف و القوى» یعنی خدایا تو توفیقات مردم را بین قوی و ضعیف یکسان تقسیم میکنی. هیچوقت انسان نمیتواند بگوید: من تیزهوش نیستم. من کجا و بوعلی سینا کجا؟ تو اگر به مقدار بوعلی سینا کار کنی ثواب تو با بوعلی سینا یکسان است. چون تو و بوعلی سینا با هم کتابخانه رفتید. او تیزهوش بود در این دو ساعت سی تا مطلب فهمید. من تیزهوش نیستم در دو ساعت یک مطلب فهمیدم. قرآن از ما علم نمیخواهد، سعی میخواهد. سعی خودت را کردی و دو ساعت وقت گذاشتی، کافی است.
در وقف نگاه کنیم چه چیزی نیاز است. لذا باید با یک اسلام شناس و یک مجتهد عادلی مشورت کردی. ممکن است یک زمانی مشکل اصلی مردم ازدواج باشد. ممکن است یک زمانی مشکل وقف، تربیت طلبه باشد. ما الآن چند طلبه داریم که به زبان چینی حرف بزند؟ برای یک میلیارد و دویست میلیون نفر چینی، چند تا اسلام شناس تربیت کردیم؟ بعضی وقتها وقف، وقف امام حسین بود و این هم حق بود. چون بنی امیه و بنی عباس شعارشان «دفناً دفناً» بود. یعنی ما باید یک کاری کنیم اسلام دفن شود و اهلبیت محو شوند. ولی موقوفاتی که نیاکان ما داشتند، باعث شد روضهخوانیها و حسینیهها همه احیا شود. باید ببینیم الآن مشکل جامعه چیست؟ میخواهیم وقف کنیم وقف چیزی کنیم که مشکلی را حل کند. گاهی انسان وقف میکند ولی بیارزش است.
بک یک کسی گفتند: چون کارهای خوبی کردی، خدا سه دعای تو را مستجاب میکند. دعای اولم این است که زن من زیباترین زنهای دنیا شود. آمد خانه دید عجب زنی شد! در همسایهها پچ پچ افتاد و صف میکشیدند که خانم ایشان را ببینند. دید زندگی سخت شد. گفت: دعای دوم من این است که زن من به قدری زشت شود که هیچکس نگاهش نکند. آمد خانه دید زن کج شد. گفت: دعای سوم من این است که زن من مثل روز اولش شود. یعنی پول خرج کردن عقل میخواهد. دعا کردن عقل میخواهد. برکت وقف این است که انسان را باز میکند. آدم که وقف نمیکند میگوید: این برای من است. وقتی وقف کرد میگوید: برای من نه، برای ما است. خودت را بزرگ میکنی. حتی یکبار حضرت ابراهیم یک دعای تنگی کرد، خدا گفت: من این دعا را مستجاب نمیکنم. دعا این بود. «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم» (بقره/126) یعنی هرکس ایمان دارد، رزق به او بدهید. خدایا به مؤمنین بده بخورند. فرمود: نه! کفار هم بخورند. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» کافر هم باشد من کامیابش میکنم. حساب قیامت جداست. در دنیا نباید بگوییم: فلانی چون کافر است آبش را قطع کنید. نانش را قطع کنید. وقف باید عام باشد.
من یک مدرسه رفتم. گفتم: واقف این مدرسه وقف کرده طلبهای که اینجا میخوابد باید نماز شب بخواند. گفتم: من حال نماز شب ندارم. نمیتوانم بخوابم؟ گفتند: نه. شرایط را سخت نگیریم. قفلها را باز کنیم. بعضی قفلها در قرآن است. بعضی قفلها عقل است. اگر عقل و وحی است خوب درست است. اما گاهی میگوییم: دلم میخواهد، بر حساب دل چیزی را وقف نکنیم.
شریعتی: امروز صفحه 419 قرآن کریم، آیات 7 تا 15 سوره مبارکه احزاب در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً «7» لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً أَلِیماً «8» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً «9» إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا «10» هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِیداً «11» وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَهَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا یَسِیراً «14» وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»
ترجمه: (و به یاد آور) هنگامى که ما از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو واز نوح و ابراهیم و موسى و عیسى فرزند مریم، و از همهى آنان پیمانى استوار گرفتیم (که در اداى مسئولیّت و دعوت کوتاهى نکنند). (خداوند از پیامبران پیمان محکم گرفت) تا راستگویان را از صداقتشان (در ایمان و عمل صالح،) بازخواست کند؛ و براى کافران عذابى دردناک آماده کرده است. اى کسانى که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که (دشمنان شما در قالب) لشکریانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشکریانى که آنها را نمىدیدید بر آنان فرستادیم، (و بدین وسیله دشمنان را قلع و قمع کردیم)، و خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست. آن گاه که دشمنان از بالا و پایین (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدینه را محاصره کردند)، و آن گاه که چشمها (از ترس) خیره شده بود و جانها به حنجرهها رسیده بود، و به خداوند گمانهاى (بدى) مىبردید. آن جا بود که مؤمنان آزمایش شدند و به لرزهى سختى دچار شدند. و آن گاه که منافقان و کسانى که در روحشان بیمارى (شکّ و تردید) بود، گفتند: خدا و پیامبرش جز وعدههاى فریبنده به ما ندادند. و آن گاه که گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدینه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نیست، پس برگردید. و گروهى از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند (و) مىگفتند: همانا خانههاى ما بى حفاظ است. در حالى که بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد دیگرى نداشتند. و (آن منافقان و بیمار دلان چنان بودند که) اگر (دشمنان) از اطراف مدینه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىکردند، به سرعت مىپذیرفتند، و جز مدّت کمى درنگ نمىکردند. در حالى که آنان پیش از این با خداوند پیمان بسته بودند که (به دشمن) پشت نکنند؛ و پیمان الهى بازخواست شدنى است.
شریعتی: انشاءالله در روزهای پنجشنبه ماه ربیع میزبان جناب دکتر رفیعی خواهیم بود و از سیره حضرت محمد(ص) خواهیم شنید. میخواهیم از نماز بشنویم تا انشاءالله خدای متعال ما را از نمازگزاران واقعی قرار بدهد و حق نماز بتوانیم آنگونه که باید و شاید ادا کنیم.
حاج آقای قرائتی: در مورد نماز، اول باید بدانیم که نماز برای اسلام نیست. پانصد سال قبل از اسلام حضرت عیسی بود. خدا در قرآن به عیسی میگوید: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاه» (مریم/31) قبل از عیسی حضرت موسی بود. خدا در قرآن به موسی میگفت: «وَ أَقِمِ الصَّلاه» (هود/114) قبل از موسی پدر زن موسی بود. «یَا شُعَیْبُ أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُک» (هود/87) بعضیها به شعیب میگفتند: تو بخاطر نمازت به ما زور میگویی؟ نمازت به تو زور داده است؟ قبل از حضرت شعیب حضرت ابراهیم بود. «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» (ابراهیم/40) اجمالاً نماز برای اسلام نیست.
دیشب معلمی از من پرسید: من سر کلاس چطور بچهها را با نماز آشنا کنم؟ گفتم: روی انصاف حرف بزن. به بچهها بگویید: یک کسی به شما دوربین میدهد و میگوید: این دوربین برای خودت باشد. هرچه میخواهی عکس بگیر. هر 24 ساعتی هم یک عکس از حوض خانه و حیاط خانه بگیر. یک عکس هم از هرجا من گفتم بگیر. اگر کسی دوربین را گرفت و آن یک عکس را به صاحب دوربین نداد. چه چیزی باید به این آدم گفت؟ اوج بیانصافی است. یک دوربین به تو دادند و بعد گفتند: یک لحظه از این دوربین یک عکس برای من بگیر. خدا یک زبان به ما داده، آزاد هستی هرچه بگویی. پنج دقیقه هم با خدا حرف بزن. نماز بخوان. میگوید: نه، زبان برای تو است اما با تو حرف نمیزنم! میخواهم با کس دیگر حرف بزنم. این بی انصافی است. زکات هم همینطور است. اگر کسی باغی را به شما داد و گفت: در سال یک جعبه از انگور را هم به فقرای همسایه بده. میگوید: نه من نمیدهم. این بیانصافی است. بالاخره گندمی که شما درآوردی کشتش برای شما بوده، زمینش برای شما بوده، ولی آیا خورشید سهم نداشت؟ باد سهم نداشت؟ ابر سهم نداشت؟ باران سهم نداشت؟ پانزده کیلو گندم داری، یک کیلو به فقرا بده. میگوید: نه نمیدهم. اینهایی که بیدین هستند، قبل از اینکه بیدین باشند، بیانصاف هستند. یعنی یک سری چیزها را به حساب نمیآورند.
ما اگر انصاف داشته باشیم همین ماجرایی که 99 درصد از نمایندگان آمریکا کمر برای ضربه زدن به اسلام بستند، آیا به هر موجودی که یک ذره شعور داشته باشد، بگوییم: یک کشوری تمام مسئولینش کمر بستند برای اینکه ما را بشکنند، باز هم آمریکا را دوست داری؟ اگر انصاف داشته باشیم میگوییم: درست است کشاورزی برای من است. ولی خورشید و باران و آب هم سهم دارد. زبان برای خداست، دو دقیقه هم با خود خدا حرف بزنیم. دوربین برای اوست یک عکس هم برای خودش بگیریم.
یک روایتی داریم میگوید: خدا به انسان میگوید: تو انصاف نداشتی. من صد میلیون به تو دادم. گفتم: هشتاد میلیون برای خودت. بیست میلیون خمس است. گفتی: نه، نمیخواهم بدهم. اینها مسائلی است که… آقا صبح تا شب مغازه باز است. یک حی علی الصلاه میگویند، ده دقیقه برو نماز بخوان برگرد. این بازاریها که نماز مسجد نمیروند. در یک ربعی که در مغازه هستند و برای نماز نمیروند چقدر سود میکنند؟ بنشینند حساب کنند. اگر خدا خواسته باشد بدهد وقت دیگر هم میدهد.
روایت داریم تا مادامی که انسان در مسجد است و یاد خداست، خدا هم یاد این است. ما یاد خدا باشیم چیزی گیر خدا نمیآید. ولی خدا به ما لطف کند خیلی چیز گیر ما میآید. امسال هم اجلاس نماز در کرج برگزار میشود. این تنها اجلاسی است که مقام معظم رهبری هرسال پیام میدهد. کارهایی هم شده است ولی باز هم کم است. هنوز از سرمایهها خوب استفاده نکردیم. هشتاد کیلومتر راهپیمایی اربعین را ما میتوانیم کاری کنیم که یک نماز هشتاد کیلومتری برگزار کنیم. چون بعضیها میگویند: شیعهها عقیده به نماز ندارند. نمازی مشابه همین راهپیمایی اربعین برگزار کنیم. این را میتوانیم به رخ دنیا بکشیم که اسلام ولایت فقیه این است. اسلام غیر ولایت فقیه همان ماجرای صدام است. وقتی صدام بر عراق حکومت دارد عراقی و ایرانی همدیگر را میکشند. وقتی مرجعیت حکومت میکند دلها با هم گره میخورد. نماز بی ولایت، نماز مسجدالحرام مهمترین نماز دنیاست برای اینکه جمعیتش میلیونی است. همه پولدارهای دنیا هستند. زیر پا هم نفت است. رو به کعبه هم هست و دیگر قبله نما هم نمیخواهد. آب هم زمزم است و سنگش هم مرمر است. پیشنماز حافظ قرآن است. بلندگوها همه سالم است. اینقدر این نماز بیخاصیت است برای اینکه در این نماز ولایت نیست. نماز بیولایت هیچ اثری ندارد. الآن تمام سران کشورهای عربی مثل دم سگ تابع شدند.
قرآن گفته: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) نماز جلوی فحشا و منکر را میگیرد. بزرگترین نماز، نماز مکه است. پس باید جلوی منکرات را بگیرد. نماز مسجدالحرام جلوی کدام منکر را گرفته است؟ پس کجای کار لنگ است. این لامپ بزرگ است ولی وصل به برق نیست. این نماز روح ندارد. اگر پیشنماز مسجدالحرام حضرت مهدی بود، چه نمازی میشد. اگر پیشنماز مسجدالحرام امام خمینی و مقام معظم رهبری بود، یک خطبه میخواند لرزه بر اندام طاغوت میانداخت. یک روح ولایت دمیده میشود دهها میلیون در زیارت اربعین قربان هم میروند. ولی وقتی صدام حاکم است دهها میلیون به جان هم میافتند. اگر ولایت نباشد، نماز قبول نیست. کارهای خدا حکیمانه است. همه ویتامینها را با هم ترکیب کنی شیر مادر نمیشود. از همه زنهای دنیا بخواهیم یک مادر درست کنیم. همه زنها جمع شوند هیچکدام مادر نمیشوند. همه رؤسای دنیا جمع شوند، هیچکدام ولی فقیه نمیشوند. ولی فقیه یعنی مجتهد عادل. الآن در دنیا ولی فقیه عادل و مجتهد نیست. باید قدر خودمان را بدانیم. نماز یک نعمتی است. همین که خدا به من اجازه میدهد با او حرف بزنم.
در هر خانهای باید یک کتاب در مورد اسرار نماز باشد. یک پیچ گوشتی و آچار و کپسول آتش نشانی در همه خانهها هست. نماز را دائماً میخواهیم بخوانیم. یک کتاب در مورد نماز نباید در خانه ما باشد؟ این اسرار نماز را باید بدانیم. شیوه دعوت به نماز را باید بدانیم. پنج میلیون دانشجو داریم. خیلی دانشجوی حزب اللهی داریم. یک درصد اینها مثل شهید رجایی و شهید صیاد شیرازی هستند. پس ما در وضع موجود پنجاه هزار دانشجو داریم که اینها با آن روحیه هستند. ما با همین پنجاه هزار تا خیلی کار میتوانیم بکنیم. در یک محله بچههای نماز خوان و غیر نماز خوان هستند. این بچههای نمازخوان باید دور هم جمع شوند. اول انقلاب انقلابی و ضد انقلاب قاطی بودند. کمیته تشکیل دادند و محله به محله کشور را نگه داشتند. هرکدام از ما میتوانیم در دعوت به نماز نقش اساسی داشته باشیم.
شریعتی: بهترینها نصیب شما شود.