بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی. سلام میکنم به همهی شما هموطنان عزیزم. بینندهها و شنوندههای عزیزمان، این دعایی است که حاج آقای قرائتی معمولاً در طلیعهی سخنانشان میخوانند. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله. این دعا برای امام سجاد است. در مکارم الاخلاق است. میگوید: خدایا هرگاه سخن میگویم، زبانم را به هدایت باز کن. تقوا را به من الهام کن که منحرف نگویم.
شریعتی: بحث هفته گذشته خیلی مورد استقبال قرار گرفت. خیلی از والدین دغدغهی تربیت دینی فرزندانشان را دارند. رابطهی تربیت و نماز را امروز در لا به لای صحبت امروز شما میشنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
من بعد از جلسه گذشته در یادداشتهایم چیزهای خوبی پیدا کردم. یک قلم و کاغذ کنار تلویزیون باشد، یک قلم و کاغذ کنار متکا باشد. یک قلم و کاغذ در جیب آدم باشد. هر چیزی شنیدیم که ناب بود یادداشت کنیم. وقتی پیر شدیم اینها ذخیرهی علمی میشود. من اوراقی را پیدا کردم که دیدم خیلی خوب است. امروز میخواهم بگویم.
نماز تربیت، تربیت، تربیت اعتقادی هست، رشد فکری، تربیت اجتماعی، تربیت اقتصادی، تربیت خانوادگی، تربیت بدنی هم داریم. من اینها را یکی یکی توضیح میدهم.
کسی که سر نماز میرود بینهایت کوچک به بینهایت بزرگ وصل میشود. همین که وصل به یک قدرت غیبی شدیم، بزرگ میشویم. مثل قطره که وصل به دریا شد، دریا میشود. بچه تنها که در کوچه راه میرود اگر کسی نگاهش کند، ممکن است بترسد. اما وقتی دستش را در دست پدرش گذاشت، پشتش گرم میشود. امام حسین(ع) در دعای عرفه میگوید: خدایا هرکس تو را دارد چه ندارد؟ هرکس تو را ندارد چه دارد؟ امام خمینی خدا داشت، هیچی نداشت. شاه همه چیز داشت، خدا نداشت. امام حسین هیچی نداشت. آب برای خوردن نداشت. جُبهاش را هم کندند. انگشتش را هم قطع کردند. خیمههایش را هم سوزاندند. ولی خدا داشت! الآن اصول دین در خیلی از افراد متوسط به پایین سه چیز است. خوراک، پوشاک، مسکن، خانه، ماشین، تلفن، استخدام رسمی و غیره!
امام حسین خورد و خوراک داشت؟ نه. آب هم برای خوردن نداشت. پوشاک داشت؟ نه. جبهاش را هم کندند. مسکن نداشت؟ نه. خیمههایش را هم آتش زدند. مثل ما برای کسانی که نماز نمیخوانند مثل کسی است که یک پدر بزرگی مثل من هی به نوهاش میگوید: آقاجون بیا. او هم پشتش را میکند. دستش را میکشد و او هم فرار میکند. هرچه این محبت میکند، او فرار میکند. در دعا داریم: انگار من ناز میکنم.
عیب میکنیم، عیبها را میپوشاند. چقدر ما تا به حال خلاف کردیم، خدا آبروی ما را نریخته است. در دعا داریم: انگار تو از من خجالت کشیدی. به جای اینکه من از تو خجالت بکشم، تو خلافهای مرا میپوشانی. خدای خوبی داریم. بعضیها میگویند: چون خدا به من نداده من اینطور میکنم.
یکبار در حرم امام رضا بودم. دختر خانمی گفت: حاج آقا من هرچه به امام رضا گفتم، گوش نداده است. هیچ کدام از دعاهای من مستجاب نشده است. گفتم: اول روشن کن که تو بنده خدا هستی یا خدا نوکر توست؟ دوم اینکه از کجا میدانی آنچه میخواهی به نفع تو است؟ از کجا میدانی که خدا مشابه سازی نکرده است؟ آدم صلاحش را نمیداند.
یکوقتی پدرم خانه ما آمد. من سه دختر دارم. گفت: محسن تو غصه میخوری پسر نداری؟ گفتم: نه! برای یک لحظه هم غصه نخوردم. خدا حکیم است. گفت: فکر کردم که اگر تو سه تا پسر داشتی و هر سه هم شرور بودند، اصلاً نمیتوانستی تبلیغ بکنی. سه تا دختر به تو داده و بر دختر هم مادر حکومت دارد. مادر از دخترها نگهداری میکند و تو هم میتوانی این طرف و آن طرف تبلیغات کنی.
گاهی وقتها ما نباید غصه بخوریم که چرا سواد علامه طباطبایی را نداریم؟ سواد بوعلی سینا را نداریم؟ تو به همین مقداری که هستی عمل کن ثواب او را داری. ما گاهی وقتها فکر میکنیم خدا نوکر ما است. امام رضا نوکر ما است. میگوییم: یک چنین چیزی بده و او هم که نمیدهد قهر میکنیم. ما صلاح خودمان را نمیدانیم. بعضی وقتها دعای ما نمیشود و بعد میگوییم: چه خوب شد نشد.
بنابراین یکی از برکات نماز این است که انسان بینهایت کوچک به بینهایت بزرگ وصل میشود. پولدارها که صبحانه عسل و کره میخورند، یک زنبور در هوا گشته و عسل را درست کرده است. کره هم از شیر یک گاو درست شده است. یعنی این شخصیت فرزانه را دو تا حیوان نگه داشتند. یک حیوان کوچک، یک حیوان بزرگ. بعد هم چه کرده است؟ خدا سه تا کارخانه را در این زنبور قرار داده است. کارخانه موم سازی، کارخانه عسل سازی، کارخانه زهر سازی، سه چهار کارخانه کوچک را در این قرار داده و این میرود شرق و غرب را میگردد و برای این آقا عسل درست میکند. ما چیزی نیستیم. کسانی که با خدا ارتباط برقرار نمیکنند محروم هستند.
گاهی ما فکر میکنیم خدا را میخواهیم که حاجت ما را بدهد. نه خدا را میخواهیم که خدای ما شود. گاهی وقتها آدم میگوید: برو بالا بنشین. میگوییم: چرا؟ میگوییم: آنجا پرتقالهایش بزرگ است. این تفکر بچهگانه است. یک وقت میگویم: برو بالا بنشین، کنار بوعلی سینا بنشین عکس بگیر. یعنی بو علی سینا را برای بوعلی سینا بودنش میخواهیم. بعضیها بوعلی سینا را برای پرتقالهایش میخواهند. ما خدا را میخواهیم برای اینکه خدای ما است. نبودیم از یک تک سلول انسان آفرید.
من فکر کردم اشک چشم ما یک چیزی مثل آب نمک است که شور است. بعد یک دکتر به من گفت: این آب نمک نیست. این اشک از ده ماده است. این ده ماده باید ترکیب شود که چشم ما را سالم نگه دارد. یعنی ما باید نماز بخوانیم که یک خورده با خدا حرف بزنیم. با خدا حرف نمیزنیم با چه کسی حرف میزنیم؟ اصلاً نماز خواندن به اندازه خوردن یک انار است. به اندازه اتو کردن دو تا آستین است. این هم چیزی است که آدم ناز کند؟
قرآن میگوید: علت اینکه برای بعضی سخت است برای این است که خشوع ندارند. «وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِین» (بقره/45) چون خشوع ندارند نماز سنگین است. نان سفت را چرا نمیخوریم. این نان را باید در یک آبی، شیری بریزیم نرم شود. ما باید دلمان را نرم کنیم. رفیق خدا شویم. اگر رفیق خدا شویم به نعمتهای خدا توجه میکنیم.
میگوید: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّه» (ابراهیم/34) این نعمت الله گفته است. میگوید: شما یک نعمت را هم نمیتوانید در بیاورید. اگر خدا میگفت: شما نعمتهای خدا را نمیتوانید بشمارید. میگفتیم: بله. میگوید: یک نعمت را هم نمیتوانید بشمارید. چون این یک نعمت به یک چیزهایی بند میشود. شما گاهی وقتها یک پسته را با دندان میشکنی. این کار غلط است. اما با این کار وابسته به آمریکا میشوید. چون فشاری که به دندان میآید و ترک میخورد. دندان پوسیده میشود. دندانپزشک دندان شما را درست میکند. موادی که با آن دندان شما را پر کرده است، از آمریکا میآید. یعنی گاهی وقتها انسان یک چیزی را تا آخرش نمیداند. «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12) ما آثارش را هم مینویسیم. گاهی یک بچهای توپ بازی میکند. توپش در خانه همسایه میافتد. در میزند و میگوید: ببخشید توپ را بدهید. این بچه که در کوچه توپ بازی میکرد ظاهرش این است که توپش افتاده است. اما پدرش میگوید: میدانی چه کردی؟ توپت به شیشه خورد. دختر من در قنداق بود. شیشه در صورتش ریخت. صورتش پاره شد. بردیم چند تا بخیه خورد. این فردا میخواهد عروس شود. فقط این نبود که توپ تو افتاد. آثار این توپ ممکن است سرنوشت یکی دیگر را عوض کند.
شما چراغ را خاموش میکنی، ظاهرش این است که شما چراغ را خاموش کردی. اما باید صبر کنی ببینی این چراغ را خاموش کردی چند تا کفش گم شد؟ چند نفر از پله افتادند؟ چند تا بشقاب شکست؟ چند تا بچه ترسیدند؟ صاحبخانه چقدر خجالت کشید؟ گاهی وقتها نباید چیزها را ساده بگیریم. وصل به خدا چه برکاتی دارد؟ قهر کردن با خدا چه آثاری دارد؟ توان تصورش را نداریم. یکی از برکات نماز این است که بین انسان و خدا آشتی میدهد.
توجه به نعمتها انسان را از غفلت بیرون میآورد. انسان غافل است. انسان غافل، قرآن چهار توبیخ دارد. آدمهای نا اهل را توبیخ کرده است. بعضیها را گفته: «کَمَثَلِ الْحِمارِ» (جمعه/5) این مثل الاغ است. بعضیها را میگوید: «کَالْحِجارَهِ» (بقره/74) قلبش سنگ است. بعضی جاها میگوید: «کَمَثَلِ الْکَلْبِ» (انعام/176) مثل سگ است. بعضی جاها میگوید: «کَالْأَنْعامِ» مثل گاو است. این چهار فحش را خدا به انسانهای نا اهل داده است. توبیخ هم یک جاهایی لازم است. حضرت امیر هجده بار در نهجالبلاغه انسانهای نااهل را به رگبار بسته است. مثل ابولهب که خدا در قرآن میگوید: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) بریده باد دست ابولهب. « قبحا لکم» صورتتان قبیح باد. «اَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ» (نهجالبلاغه/ خطبه 108) لاشههای بیروح، «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ» (نهجالبلاغه/ خطبه 27) مرد نماهای نا مرد! گاهی خیلی سنگین بود.
یکی از توبیخهای خدا این است که میگوید: مثل گاو است. بعد میگوید: از گاو بدتر است. «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) چون غافل هستند. این مسألهی مهمی است که انسان غافل نباشد. غفلت از جوانیاش، جوانیاش کجا میرود؟ غفلت از آیندهاش، غفلت از فقرا، غفلت از خانواده شهدا و جانبازان، غفلت از زحمات نیاکان، غفلت از مسئولیتی که دارند. نماز انسان را از غفلت بیرون میآورد. انسان تمرکز پیدا میکند.
مسألهی دیگر اینکه انسان وقتی گفت: الله اکبر، خدایا تو بزرگ هستی. دیگر طاغوت برایش بزرگ نیست. وقتی شاه و شاهپور برایمان بزرگ است که خدا بزرگ نیست. الله اکبر، توجه به بزرگی خدا انسان را از تملق به طاغوت باز میدارد. وقتی انسان به مبدأ و معاد توجه پیدا کرد مسئول و متعهد میشود. در این خانه که زندگی میکنی صاحب و حساب دارد. یکوقتی آدم در یک خانهای میآید که صاحب و حساب ندارد. خدا هست؟ نه. قیامت هست؟ نه. کره زمین یک خانه بی صاحب و حساب است. در این خانه بیصاحب و حساب هرچه نچاپیم از جیب ما میرود. چرا اختلاس نکنیم؟ چرا کلاهبرداری نکنیم؟ اما اگر دیدی در این خانه دور تا دور دوربین است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا در کمین است و میبیند. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (هود/37)، «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَ اللَّهَ یَرى» (علق/14) ما بدانیم این خانه صاحب و حساب دارد. حواسمان را جمع میکنیم. این جنایتها و خلافهایی که میشود ما یادمان رفته خانه صاحب حساب دارد. در قرآن یک آیه هست میگوید: چرا کم فروشی میکنید؟ «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیم» (مطففین/4و5) فکر نمیکنی روز قیامت باید حساب کم فروشیات را بدهی؟ کسی که کم فروشی میکند بداند باید حساب پس بدهد. در حلال هم باید حساب پس بدهد.
توجه به اخلاص انسان را از انواع شرکها دور میکند. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) بگو خدا و کاری به کسی نداشته باش. حدیث داریم اگر کسی بین خودش و خدا تصفیه حساب کند، مشکلاتش را خدا حل میکند. آن کسی هم که از تو بدش میآمد، از تو خوشش میآید. مثلاً من میخواهم شما را راضی کنم، میبینم شما را راضی کنم خدا راضی نیست. میگویم: خدایا یا باید شما را راضی کنم یا ایشان را؟ من تو را راضی میکنم. حدیث داریم حالا که خدا را راضی کردی، خدا دل این را به تو مهربان میکند.
این زن فکر میکند اگر زیاد آرایش کند، شوهرش بیشتر دوستش دارد. هفت رنگ خودش را آرایش میکند و آخر هم آنطور که باید دوستش ندارد. بگو: خدایا دل شوهرم را به من مهربان کن. آرایش هم بکن. نمیگوییم آرایش نکن. ولی خدا باید این محبت را بگذارد. در قرآن داریم: «مَحَبَّهً مِنِّی» (طه/39) محبت از من است. تو فکر میکنی اگر خانهات را اینطور بسازی تو را دوست دارند. خیلیها از همه بانکها جز بانک خون قرض میکنند که خانه شیک بسازند که هرکس میبیند سوت بکشد. بعد همان که سوت میکشد، میگوید: این از کجا آورده، دزدی کرده است؟ معلوم نیست مال چه کسی را خورده است؟ بعضیها صدایشان در میآید. یعنی همین که میخواستی خانه تو را تحسین کنند. همین ندیده و نخریده فحش میدهد. مثل داریم کدخدا را ببین ده را بچاپ. خدا را ببین دل را بچاپ!
من یکجایی سخنرانی کردم. یک چیزی گفتم مردم خیلی گریه کردند. من گفتم: حرف من چه اثری گذاشت. جلسه دیگر گفتم، دیدم میخندند. همان حرف را زدم خندیدند. گفتم: خدا میخواهد بگوید قرائتی برای تو نیست! تو نیستی. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم/43) هُوَ یعنی خود خودش است. «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/3) هُوَ یعنی خود خودش است. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» (بقره/13) و لذا در دعاها به ما گفتند: برای خدا تکلیف روشن نکن. بگو خدایا میخواهم مکه بروم. «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» خدا آل سعود را نابود کند. نگو: «اللهم ارزقنی مالاً لاحجه» در دعا نمیگوییم: خدایا پول بده مکه بروم. به ما چه؟ خیلیها بدون پول مکه میروند. خیلیها هم پول دارند مکه نمیروند. شما چه میخواهی؟ انشاءالله دخترم دانشگاه برود، انشاءالله فوق لیسانس شود. انشاءالله خوشبخت شود. چه کسی گفت: هرکس فوق لیسانس است خوشبخت است؟ شما بگو: دخترم را خوشبخت کن. ممکن است یک دیپلمه خوشبخت باشد و یک دکتر خوشبخت نباشد. ما قانونی نداریم که هرکس وارد دانشگاه شد حتماً خوشبخت است. هرکس وارد دانشگاه نشد، بدبخت است. محاسباتی میکنیم که پایش به جایی بند نیست.
یکوقتی یک کسی به من گفت: آقای قرائتی تو زیاد در تلویزیون میآیی. سبک میشوی؟ گفتم: حالا اگر تلویزیون آورد من بگویم: کنار برو من میخواهم سنگین شوم؟ تلویزیون دست یک افرادی بوده است. من نمیگویم بیایید. ولی اگر آمدند من نباید ناز کنم.
یک آقایی بود با تلویزیون قهر بود. آیت الله هم بود. میگفت: گفتم اگر من مردم جنازه مرا در تلویزیون نشان ندهند. من منزل ایشان رفتم و گفتم: نمیگویم همه کارهای تلویزیون درست است و عادل هستند. ولی تلویزیون برای شهدا هست. اگر شهدا یقه تو را گرفتند و گفتند: ما خون دادیم و این تلویزیون را به تو دادیم، تو میگویی: چون با صدا و سیما قهر بودم حدیث نخواندم.
همین امروز صبح من با تمام سران تلویزیون جلسه داشتم. چهل نکته گفتم. شما تذکر بده. لازم هم نیست همه تذکرات مفید باشد. من آثار سبکی در خودم ندیدم. مگر نان مردم را میخورند سبک میشوند؟ دست خداست. در مناجات شعبانیه میگوید: «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی» خدایا فقط دست توست. دست کسی نیست. زیاد شوم و کم شوم فقط دست توست. بنابراین ما باید ببینیم وظیفه ما چیست؟ نماز ما را تنظیم میکند. میگوید: وقت خداست. تلفن خدا زنگ میزند. اذان تلفن خداست. شما اگر استکان میشویی، تلفن زنگ بزند، شیر را میبندی و تلفن را جواب میدهی. چطور تلفن زنگ میزند گوشی را برمیداری. اذان هم تلفن خداست، یکبار هم تلفن خدا زنگ میزند، شیر را ببند، نمازت را بخوان. در زندگی چنین شیرینیهایی باید باشد. ما چقدر غیر خدا را رها کردیم و خدا را گرفتیم. «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ» اگر بین خودت و خدا اصلاح کنی، «أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ» (کافى، ج 8، ص 307) خدا مشکل تو را حل میکند.
وصل به خدا نشویم یک چیز ساده ما را میپیچاند. یکوقت در حرم امام رضا بودم. اوایل انقلاب بود. سیم وصل شد. داشتیم با امام رضا حرف میزدیم. یک کسی کنار من نشسته بود. گفت: حاج آقا! این پول را به فقیر بده. گفتم: من زوار هستم. کسی را نمیشناسم. خودتان بدهید. این پول را تا کرده بود. اندازه یک بادام شده بود. دوباره گفت: حاج آقا این پول را به فقیر بده. گفتم: من زوار هستم و غریب هستم. کسی را نمیشناسم. بار سوم گفت: حاج آقا گفتم: بله. گفت: این پول را به فقیر بده. من ناراحت شدم. گفتم: یک بیست تومانی را تا کردی و سه بار حواس مرا پرت کردی. گفت: هزار تومان است. هزار تومان سی سال پیش خیلی بود. من تا دیدم هزار تومان است آرام شدم. بعد فهمیدم قرآن میگوید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) آقای قرائتی تو با هزار تومان دلت آرام شد. بیست تومان بود غیظ کردی و هزار تومان بود آرام شدی. یعنی اگر ما اهل نماز نباشیم میبازیم.
یکوقت میبینی باختیم. عمر سعد چه چیزی گیرش آمد؟ بخاطر حکومت ری پسر پیغمبر را کشت. حالا به آن رسید؟ نه. هرکس سراغ آخرت برود، یعنی خالص شود. آخرتش صد در صد است. دنیا هم شاید رسید. اینطور نیست که آدمهای مؤمن گرسنگی ببرند. خیلیها متدین و مؤمن هستند و دنیایشان هم خوب است. پس پنجاه درصد دنیا، ممکن است خوشبخت شود و ممکن هم هست نشود. ولی آخرتش صد در صد است. جمعاً چقدر دارد؟ 150 تا دارد. صد در صد آخرت دارد. پنجاه درصد دنیا دارد. اما آن کسی که آخرت ندارد. یعنی با خدا کار ندارد. فقط دنیا را دارد، ممکن است در دنیا هم صبح تا غروب بدوی و به چیزی نرسی. این آدمی که سراغ دنیا رفته پنجاه درصد دارد. یعنی اگر محاسبه کنیم ما باختیم.
مرحوم مطهری قبل از انقلاب کاشان آمده بود. گفت: آقای قرائتی این دعا برای ماه رجب است. اما تو هر روز بخوان. «خاب الوافدون على غیرک و خسر المتعرضون الا لک» باختند آنهایی که با غیر خدا گره زدند. وزیر دربار زمان شاه دلش میخواست در محضر هویدا باشد. هویدا میگفت: امروز خدمت اعلی حضرت همایونی شاهنشاه مشرف شدم! شاهنشاه هم میگفت: من امروز موفق شدم با کارتر رئیس جمهور آمریکا تماس گرفتم. همه رفتند. اسد الله اعلم وزیر دربار کجاست؟ هویدا کجاست؟ شاه کجاست؟ کارتر کجاست؟ قرآن میگوید: همه چیزها میپرد. «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاه» (اسراء/23) فقط آنچه میماند خداست. رنگ خدا میماند مثل دم طاووس که رنگش میماند و زیباست. ولی تخم مرغهایی که ما رنگ میکنیم با آب دهان پاک میشود. انسان رنگش میپرد. قرآن میگوید: کارهایتان را رنگ خدایی کنید.
آدم گاهی وقتها نگاه میکند برای دنیا دویده است. سی سال دویده یک پول بازنشستگی به او میدهند. حساب میکند من این کار را کردم. سی سال کار کردی چقدر حقوق گرفتی؟ بعد میگوییم: خانهات را چند خریدی؟ میگوید: 25 سال پیش خانهام را اینقدر خریدم. میگوییم: حالا چند میارزد؟ یعنی در این چند سال که دویدی به اندازه خاک خانهات ترقی نکردی. خانه را خریدی 25 سال پیش 25 میلیون، الآن هشتصد میلیون است. گاهی خاک خانه از من بهتر است. «یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً» (نبأ/40) نماز ما را از غفلت بیرون میآورد.
مسألهی اعتقادات ما، کسی که «اهدنا الصراط المستقیم» میگوید، دیگر سراغ مشاورههای انحرافی نمیرود. دکترهای مشاورین ما بعضیها متدین هستند و مشاورههایشان خوب است. بعضیها مشاورههایشان خوب نیست. یعنی کار به رضای خدا ندارند. میگوید: این کار را بکن به نفع تو است. میگوییم: حرام است. میگوید: کاری به حلال و حرامش نداشته باش.
دزدی هندوانه میدزدید و میخورد. گفتند: حرام است. گفت: من بخاطر خنکیاش میخورم. کار به حلال و حرامش ندارم. مشاورهها بعضی مواقع انحرافی است. افراد جوانی نزد من آمدند که نزد مشاوره رفته و یک چیزی گفته که اصلاً در اسلام نیست. در قرآن گفته: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظ» (آلعمران/134) عصبانی شدی باید تقاضای طلاق کنی. خانم شما عصبانی شدی باید تقاضای طلاق کنی؟ خوب اگر هرکس عصبانی شود که سنگ روی سنگ بند نمیشود. پس این «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظ» را خدا برای چه گفته است؟ عصبانی شدی قورت بده. طلاقها چقدر روی باقی جوانها اثر میگذارد. به جوانها میگوییم: چرا داماد نمیشوید؟ میگوید: پیسر عمهام اینطور کرد. دختر عمهام اینطور کرد. یعنی وقتی در فامیل چند طلاق نا به هنگام میبیند میترسد.
تمام کلمات ما اتصال به خداست. کسی که رو به قبله ایستاد، یعنی دیگر به سمت خانههای دیگر نایستد. تعلیم نماز، تکرار نمیخواهد ولی تربیت تکرار میخواهد. بعضیها فکر میکنند نماز تکراری است. نماز تکراری نیست. کسی که چاه میکند، کسی که نگاه کند، فکر میکند این تکرار میکند. میگوید: ساده است. تکرار نیست، هربار یک مقدار عمق چاه بیشتر میشود. یک کسی از نردبان بالا میرود، هر قدم که میرود بالاتر میرود. تکرار نیست. نماز تکرار نیست. اگر در نماز توجه داشته باشیم، نماز هجدهم غیر از نماز هفدهم است. یک پله بالا آمدیم. یک معمار وقتی برج میسازد. برج هشتادم غیر از برج شصتم است. برج شصتم غیر از برج سیام است. شاید این عمل تکراری باشد ولی یک تجربه و بالا رفتن است. نماز تکرار نیست. هرچیزی هم تکرارش بد نیست. نفس کشیدن هم تکراری است. خوب اگر بگوییم: نفس کشیدن تکراری است و نفس نکشیم، میمیریم. جریان خون ما تکراری است. تابش خورشید تکراری است. چه کسی گفته تکرار بد است؟
نماز در خط فرشتگان قرار گرفتن است. قرآن در مورد فرشتگان میگوید: «یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهار» (انبیاء/20) فرشتهها شبانه روز در حال تسبیح هستند. شما اگر سبحان الله گفتی، جزء فرشتهها میروید. اگر با نماز رابطه نداشته باشیم جزء غافلین میشویم. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» (اعراف/179) نماز در خط انبیاء قرار گرفتن است. چون قرآن در مورد انبیاء میگوید: همه اینها عبد ما بودند. شما وقتی بنده خدا شدی، مشخص میشود جایگاهت کجاست. نماز حتی اولیای خدا را رشد میدهد. شما وقتی به امام زمان سلام میکنی، میگویی: «السلام علیک حین تصلی» مهدی جان سلام بر نمازهایت! سلام بر رکوع و سجودت. یعنی حتی امام زمان نماز که میخوانند، نماز قله و اوج مقام ایشان است. ما هم که سلام میکنیم میگوید: سلام به حالات خاصش کن.
شریعتی: امروز صفحه 384 قرآن کریم، آیات 77 تا 88 سوره مبارکه نمل برای شما در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد.
«وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ «77» إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ «78» فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ «79» إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ «80» وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «81» وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ «82» وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ «83» حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «84» وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ «85» أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ «86» وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ «87» وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ «88»
ترجمه: و البتّه که آن (قرآن) براى اهل ایمان، مایهى رحمت و هدایت است. بدون شک، پروردگار تو با حکم خود میانشان داورى خواهد کرد و او صاحب قدرت و آگاه است. پس بر خداوند توکّل کن (و بدان) که تو بر حقّ آشکار هستى. بىشک، نمىتوانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، ونمىتوانى کران را آنگاه که روى برمىگردانند و پشت مىکنند، فراخوانى (و حقیقت را به آنان بفهمانى). تو هدایت کننده کوران از گمراهیشان نیستى؛ تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان آوردهاند و در برابر حقّ تسلیم هستند. و هرگاه سخن (و وعدهى عذاب الهى) بر مردم حتمى شود، جنبندهاى را براى آنان از زمین بیرون آوریم تا با مردم سخن گوید، که همانا مردم آیات ما را باور نمىکردند. و (یاد کن) روزى که از هر امّتى گروهى از کسانى که آیات ما را انکار مىکنند محشور مىکنیم، پس آنان از پراکنده شدن منع مىشوند. چون گردآیند، (خداوند) مىفرماید: آیا آیات مرا دروغ انگاشتید و حال آن که به آنها احاطهى علمى نداشتید، آیا شما (در طول حیات جز تکذیب) چه مىکردید؟ و به خاطر ظلمى که کردند، حکم (عذاب) بر آنان مقرر گردید، پس آنها حرفى نمىزنند (و سخنى ندارند که بگویند). آیا ندیدند که ما شب را قرار دادیم تا در آن آرام گیرند و روز را روشنى بخش ساختیم؟ (تا در آن براى معاش خود تلاش کنند) حتماً در این امر براى کسانى که ایمان دارند عبرتهایى است. و (یاد کن) روزى که در صور دمیده شود، پس هرکه در آسمانها وهرکه در زمین است به هراس افتد، مگر آن کس که خدا بخواهد وهمگى خاضعانه نزد او آیند. و کوهها را مىبینى و مىپندارى که بىحرکتند، در حالى که آنها همچون ابر در حرکتند. (این) صنعت (ماهرانه) خداست که هر چیزى را با دقّت ساخته است، او به هرچه انجام مىدهید آگاه است.
شریعتی: حسن ختام فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقای قرائتی: ما امروز همه بحثمان در مورد نماز بود. گاهی بچهها کارهای خوب زیاد میکنند ولی خواندن نماز یک مقدار برایشان سنگین است. امام رضا(ع) فرمود: با یک افرادی اینطور صحبت کن. بگو: یا قیامت هست یا قیامت نیست. اگر قیامت نبود آن کسی که ده دقیقه نماز خوانده چقدر ضرر کرده است؟ یا کسی که حجاب دارد چقدر ضرر کرده است؟ فرق حجاب خوب و بد نیم کیلو است. در ماه رمضان هم که روزه گرفتیم، یک مقدار ساعات غذا خوردن ما جا به جا میشود. اگر قیامت نبود آدم مذهبی چقدر ضرر کرده است؟ چند دقیقه نماز خوانده است. نیم کیلو حجابش بیشتر است. ناهار هم سی روز در ماه رمضان عقب افتاده است. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، تارک الصلاه چه میکند؟
چرا ما ساعتها برای گرفتن یک حقوق کار میکنیم. آیا نعمتهای خدا به اندازه گرفتن یک حقوق نیست، که با خدا ده دقیقه حرف بزنیم. اینکه فلانی باقی کارهایش خوب است دلیل نمیشود که نماز نخواند. مثل اینکه بگویند: چشمش سالم است. خوب گوشش کر است. آنچه اسلام میخواهد، همه چیز باید سالم باشد. مثل اینکه بگوید: من خمس نمیدهم ولی به فقرا کمک میکنم. من غسل نمیکنم ولی در استخر شیرجه میزنم. من غسل نمیکنم در استخر شیرجه میروم. صبح تا شب هم شیرجه بروی باز هم جُنُب هستی. باید نیت غسل بکنی همانطور که گفتند. میگویند: آمپول را در رگ بزن. کنارش بزنی شفا پیدا نمیکنی. اگر یک مقدار دندانههای سوییچ ماشین زیاد و کم باشد در ماشین باز نمیشود. در پادگان باید دست را اینجا بزنی، اگر یک مقدار بالا و پایین بزنی نمیشود. باید فرمولهایی را که خدا گفته عمل کنیم. اینکه من خودم تصمیم میگیرم چه کنم، این سلیقه خودت درست نیست. ما بنده خدا هستیم.
شبانه روز 24 ساعت هست. هر ساعتی چهار تا یک ربع است. 96 تا یک ربع در 24 ساعت هست. یک ربعش را همانطور که خدا گفته عربی بگو. 95 تا یک ربع را هرطور دوست داشتی عبادت کن. این بی انصافی است که یک ربع با خدا حرف نزنی.
شریعتی:
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم *** لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
السلام علیک یا ابا عبدالله…