اهمیت مجالس اهل‌ بیت (علیهم‌السلام)

برنامه سمت خدا 4 مهر 1395

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

شریعتی: سلام می‌کنم به همه‌ی شما دوستان عزیزم. سلام به شما و ایمان که از آن سرشار هستید، سلام به شما و خانه‌های نورانی شما، سلام به شما و لحظات ناب و الهی شما، انشاءالله در هرکجا که هستید بهترین‌ها نصیب شما شود. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: حال و هوای کوچه‌ها و خیابان‌ها کم کم رنگ و بوی محرم را به خود گرفته است. خیلی‌ها آماده می‌شوند برای اینکه بهترین بهره را از محرم امسال داشته باشند و سوار سفینه الحسین شوند. در استقبال از ماه محرم و ماه امام حسین(ع) قطعاً حاج آقای قرائتی برای ما نکاتی خواهند داشت.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد اهل‌بیت هرکس هر کاری کند احساس نمی‌کند به وظیفه‌اش عمل کرده است. الآن در دادگاه‌های دنیا کسی دو شاهد داشته باشد حقش را می‌گیرد ولی حضرت امیر(ع) در غدیر خم دهها هزار شاهد داشت و نتوانست حقش را بگیرد. این اوج مظلومیت امام بود. مظلومیت امام حسین، مظلومیت امام حسن، مظلومیت حضرت زهرا، طوری است که نگذاشتند آب خوش از گلو پایین برود و لذا این مسأله‌ی امام حسین هم دست خدا باشد، اگر تمام دانشمندان کره‌ زمین را جمع کنید، بگویید اینها یک مراسمی دارند، بعد از هزار و دویست سال پیاده کربلا می‌روند. اینها یک یا حسین در روز عاشورا می‌گویند، هفتاد میلیون سیاه پوش در خیابان می‌ریزند. دنیا این را نمی‌فهمد. یک نخی در اسکناس است که به اسکناس ارزش می‌دهد. در دین ما یک نخ است که به دین ما ارزش می‌دهد.
بسیاری از کشورهای خارجی که من رفتم یک فلکه‌ای به نام سرباز گمنام داریم. این فلکه در وسط پایتخت است. یعنی بهترین فلکه‌ها به نام سرباز گمنام می‌شود. اما در ایران ما گاهی یک شهید گمنامی را که می‌خواهند در یک جایی دفن کنند، بعضی برایشان سنگین است.
گاهی وقت‌ها مثلاً فرض کنید اگر بز در خانه باشد غیر بهداشتی می‌دانند، اما سگ را بهداشتی می‌دانند. این مخ چقدر روشن‌فکر است. ما هم جواب وهابی‌ها را باید بدهیم که چقدر احمق هستند. از روی ساعت سه دقیقه نمی‌توانند بحث کنند. چند نفر از مراجع به وهابی‌ها پیغام دادند که در تلویزیون بیایید، صحبت کنید. هم چراغانی و جشن‌ و هم عزاداری را بدعت می‌دانند.
در قرآن آیاتی برای عزاداری داریم. زمان جاهلیت دختر را بد می‌دانستند و لذا افرادی دخترهایشان را زنده به گور می‌کردند. «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ» (نحل/58) وقتی بشارت می‌دادند که خانم تو دختر زاییده است، «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» صورتش سیاه می‌شود. «أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُون‏» (نحل/59) آیا با ذلت نگه داریم؟ «أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» یا زنده در خاکش کنیم؟ این پدر مشرک است و دختر هم بچه مشرک است. اما آیا مظلوم هست یا نه؟ چون مظلوم است، خدا برای مظلوم قسم خورده است. قرآن با ریتم خاصی می‌گوید: چرا این دختر را در گور کردی. قرآن ریتم خاصی دارد، مثلاً در سوره تکویر داریم «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ‏ «1» وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ «2» وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ «3» وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَت‏» یا در سوره حمد ریتم خاصی دارد. خدا می‌گوید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ، بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت‏» (تکویر/8 و9) دختر مشرک کوچک، پدرش کجاست؟ حماقت، جهالت، دخترش را در گور می‌کند، خدا می‌گوید: این دختر چه گناهی کرده است؟ یعنی خدا برای مظلوم روضه خوانده است. آن هم مظلومی که مسلمان نیست. مشرک هم ممکن است مظلوم باشد. این روضه خدا برای مشرک است.
برای مؤمن هم خدا روضه خوانده است. یک سوره به نام سوره بروج داریم. «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوج‏» (بروج/1) در این سوره قصه‌ای نقل می‌کند که کفار یک گودی بزرگی را کندند. پر از آتش کردند. مؤمنین را زنده در آتش می‌انداختند و می‌سوزاندند. نشسته بودند تماشا می‌کردند. قرآن می‌گوید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود» (بروج/4) مرگ بر اصحاب گودی، گودی کندید؟ مؤمنین را سوزاندید و نشستید تماشا کردید؟ مرگ بر شما! یعنی در تاریخ چند قرن پیش مؤمنان مظلومی سوخته شدند، خدا در قرآن آورده است و بعد هم به کل بشر گفته قرآن بخوان و فکر کن. وهابی‌ها در برابر این دو مورد که گفتم، چه می‌گویند؟ اگر بشر هستند، در تمام دنیا برای سرباز گمنام فلکه و میدان و آثار دارد. قرآن می‌گوید: «وَ اذْکُرْ فِی‏ الْکِتابِ إِبْراهِیم‏» (مریم/41) پیغمبر! تاریخ ابراهیم را زنده نگه دار. نگذار ابراهیم فراموش شود. ابراهیم چه کرده که پیغمبر باید تاریخ او را زنده نگه دارد؟ خدا به ابراهیم فرمود: می‌خواهم بچه‌ات را بکشی. ابراهیم با فرزندش مشورت کرد. «ما ذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَر» (صافات/102) فرمود: رأی تو چیست؟ فرزندش گفت: انجام بده هرچه خدا به تو وحی کرده است. فرزند را خواباند، خدا دستور دارد چاقو را بردار. نمی‌خواستم خون اسماعیل ریخته شود. می‌خواستم ببینم تو دل می‌کنی یا نه؟ پس خدا به پیغمبر می‌گوید: ای پیغمبر، نگذار ابراهیمی که چنین مردانگی کرده است، فراموش شود. آنوقت روی فرزند امام حسین چاقو را گذاشتند و بر نداشتند. تکه تکه کردند. آنوقت اینجا ما نباید بگوییم: «و اذکر فی الکتاب امام حسین»؟ اگر در قرآن به پیغمبر می‌گوید: «وَ اذْکُرْ فِی‏ الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) پیغمبر اسلام نگذار مریم فراموش شود. پس «و اذکر فی الکتاب زینب». اصلاً اگر قرآن را با امروز تطبیق نکنیم، که همه گذشته می‌شود. ما مأمور هستیم که آیات قرآن را به زمان امروز مرتبط کنیم.
مثلاً آخر قرآن می‌گوید: «لِإِیلافِ‏ قُرَیْش، إِیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف‏» (قریش/1و2) 1400 سال پیش قوم قریش تابستان‌ها که گرم بود، منطقه سردسیر می‌رفتند. این آیه یعنی جایت را عوض کن، کار را تعطیل نکن. این یک اصل است. هجرت کن. می‌شود از خوزستان به اراک رفت. می‌شود از بندرعباس به ملایر رفت. اگر جا به جا کنیم و مکان را عوض کنیم، نباید این همه تعطیلات داشته باشیم.
ارتباط دادن آیات قرآن با زمان امروز هم کار هرکسی نیست. باید یک اسلام شناس باشد. چون اگر شما ندانید مثل این است که دو شاخه تلفن را به برق بزنید. کسی از این روشن‌فکرها می‌گفت: بشر به قدری ارزش دارد که خداوند انسان را دو دسته آفرید. «خَلَقْتُ‏ بِیَدَی‏» (ص/75) ولی آسمان‌ها را می‌گوید: «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْد» (ذاریات/47) یک کسی گفت: بین این دو کلمه فرق است. «بَیدِی و بأید» یعنی گاهی وقت‌ها ممکن است شکل دو میوه یکسان باشد مثل تُرب و شلغم، اما با هم فرق دارند.
حضرت علی(ع) می‌خواست مکه برود. بازار رفت لباس احرام خرید. بازاری گفت: یا علی چه می‌خواهی؟ فرمود: آمدم لباس احرام بخرم. قرآن می‌گوید: «وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا» (توبه/46) اگر اینها قصد خروج به جبهه داشتند، مرد جنگ بودند، آماده جنگ می‌شدند. شمشیر تیز می‌کردند. یعنی همانطور که یک رزمنده باید شمشیرش را تیز کند، حاجی هم باید لباس احرام بخرد. یعنی آیه جهاد را برای حج خواند. تطبیق می‌کند.
این خیابان‌هایی که نام گذاری می‌کنیم، باید از شهدا یاد کنیم. اینها قرآنی است. خدا به پیغمبر می‌گوید: باید تاریخ مردی که حاضر شد بچه‌اش را بدهد، حفظ کنی. چون مهم حضور است. رزمنده‌هایی جبهه رفتند و شهید نشدند، ولی ثواب شهید را دارند. چون این حاضر شد این کار را کند. شما همین که نیت می‌کنی نماز جماعت بخوانی ولو در مسجد بسته باشد، ثواب نماز جماعت داری. نماز فرادی هم بخوانی ثواب جماعت را داری. چون آنچه مهم است آمادگی شما است. قرآن سعی را می‌خواهد، کار را نمی‌خواهد.
اگر خدا از ما کار می‌خواست، می‌گفت: «لیس للانسان الا ما عمل» من کار به عمل تو ندارم. می‌گوید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ‏ إِلَّا ما سَعى‏» (نجم/39) تو سعی خودت را بکن.
زمان شاه فکر کردم ما پزشک اطفال داریم ولی آخوند اطفال نداریم. در کوچه آمدم و در خانه‌ها را زدم و بچه‌ها را جمع کردم. یکبار در خانه خودم جلسه گرفتم. پدرم یک نگاهی کرد و دید حدود هشتاد نفر جوان نشستند، من هم پای تخته سیاه بودم. وسط جمعیت گفت: محسن! گفتم: بله. گفت: بیا. رفتم و گفت: این بساط چیست؟ من می‌خواهم تو آقای بروجردی شوی. آن زمان مرجع درجه یک آقای بروجردی بود. من تو را قم فرستادم مجتهد شوی. نمی‌خواستم معلم تخته سیاه شوی. گفتم: آقا الآن مجتهد هست. شما هم ثواب پدر بروجردی را داری. نیت شما این بود، ثواب را می‌بری. الآن کسی نیست برای اینها صحبت کند. قرآن می‌گوید: «هذا بَیانٌ‏ لِلنَّاس‏» (آل‌عمران/138) این بچه‌ها هم جزء ناس هستند. چه کسی بیاید این قرآن را برای بچه‌ها بگوید؟ بگذارید من معلم بچه‌ها شوم. شما ثواب پدر بروجردی را دارید. در کارهای خدا باخت نیست. نیت یک کاری را کنیم ثوابش را می‌بریم. عیادت مریض می‌روی، می‌بینی مریض مرخص شده و رفته است. شما ثوابش را داری. ارزش کارها به نیت است.
من این لیوان آب را به سه نفر می‌دهم بخورند. یکی نمی‌خورد، قهر کرده است. دومی نمی‌خورد، می‌گوید: میل ندارم. سومی می‌گوید: من هم نمی‌خورم. می‌گویم: چرا؟ می‌گوید: چهارمی تشنه‌تر است. نیت‌ها فرق می‌کند.
دو برادر خدمت امام رضا آمدند، گفتند: ما ازفلان جا آمدیم. نماز ما شکسته است یا درست است؟ امام رضا فرمود: تو نمازت چهار رکعتی است و تو دو رکعتی است. گفتند: مسافت یکی و خانه یکی است. هردو برادر هستیم. فرمود: تو به قصد دیدن مأمون الرشید آمدی. کسی که سفرش برای زیارت شاه خائن باشد، سفرش حرام است. تو به قصد زیارت من آمدی. بنابراین سفر تو حلال است و نمازت دو رکعتی است.
همین عزاداری‌ها که می‌کنند، خیلی با هم فرق دارد. در بعضی از هیأت‌ها و عزاداری‌ها حضرت مهدی شرکت می‌کند. امام زمان را در بعضی هیأت‌ها دیدند. همین دسته عزاداری طویریج که در نزدیکی کربلا است، علما و افرادی بزرگی در آن عزاداری می‌کنند. روز عاشورا مردم طویریج فهمیدند حسین غریب است. تا به کربلا رسیدند گفتند: حسین شهید شده است. گفتند: زن و بچه‌اش را نگه داری کنیم. تا رسیدند دیدند خیمه‌ها را هم آتش زدند. گفتند: جد آقای بروجردی سید بحر العلوم که امام زمان را می‌دیده، می‌ایستاده هیأت را تماشا می‌کرده است. پیرمرد و مرجع تقلید، همینطور که نگاه می‌کرده، عمامه‌اش را برمی‌دارد و بین اینها می‌دود. می‌گویند: شما پیرمرد هستی. اینها جوان هستند اینطور عزاداری می‌کنند. می‌گویند: این چه عملی بود؟ یک مرجع تقلید که اینطور عزاداری نمی‌کند. می‌فرماید: امام زمان را در هیأت دیدم. منبری‌ها هم باید طوری حرف بزنند که هر لحظه حضرت مهدی وارد جلسه شد، سخنرانی ایشان و مداحی را دید بگوید: احسنتم!
در آستانه رمضان یا محرم بود، مرحوم فلسفی خانه‌ای داشت. بعضی از علما و منبری‌ها یک ساعت به ظهر می‌رفتند سؤال و جواب می‌کردند. یک روز یک نفر به آقای فلسفی گفت: در آستانه ماه تبلیغ هستیم، یک نصیحتی بفرما. ایشان سرش را پایین انداخت و یک مدتی فکر کرد، سرش را بالا کرد و فرمود: شما منبری‌ها یکی از روضه‌ها که روی منبر می‌خوانید، وقتی امام حسین شهید شد و خانواده‌اش را به عنوان اسیر در کوفه و شام آوردند، یک نفر در جلسه به یزید یک جمله گفت: اگر پیغمبر در را باز کند و داخل بیاید، ببیند تو سر امام حسین را بریده در تشت گذاشتی و دست‌های زن و فرزندش را بستی، چه گمان می‌کنی که با زن و بچه پیغمبر اینطور کردی؟ بعد گفت: آقایی که منبر می‌روی، الآن اگر حضرت مهدی نگاه کند، تو چه داری برای مردم بگویی؟ طوری عزاداری کنیم که امام زمان بگوید: اینها برای تسلیت به من آمدند.
عزاداری خیلی شرط دارد. تنها نیرویی که داعش را متوقف کرد عاشورای ما بود. علامت شیعه این است که استخوان در گلوی کفار باشد. منصور دوانقی می‌گفت: امام صادق استخوان در گلوی من است.
تمام رئیس جمهورهای کره زمین جمع شوند، می‌توانند یک اجتماع چند میلیونی مثل عاشورا خلق کنند؟ این یک ظرفیت است. ما از این ظرفیت باید استفاده کنیم. عزاداری باید روی تدبیر باشد. در همه دنیا یک دانشکده سیاسی هست. به همه پیغام بدهید که ما یک فارغ التحصیل می‌خواهیم که بگوید: من زیر سم اسب می‌روم و زیر بار زور نمی‌روم؟ در کربلا چنین کسی بود. بچه سیزده ساله بگوید: مرگ از عسل شیرین تر است. سیاسیون در برابر این حرف باید خجالت بکشند. گاهی وقت‌ها یک حزب و باندی را تشکیل می‌دهند که صاحب پول و مقامی شوند. خیلی از سیاسیون و حقوق‌دان‌های ما خودفروشی می‌کنند. هفت هزار نفر در منا شهید شدند هیچکس چیزی نگفت. اگر در زمانی زندگی می‌کنیم که حقوق‌دان‌های ما اینطور هستند، پس مرگ از عسل شیرین تر است.
حضرت علی فرمود: شنیدم بعضی از سربازان مسلمان به بعضی از خانه‌ها حمله کردند و زیور زن‌ها را گرفتند. فرمود: اگر انسانی از غصه بمیرد، جا دارد. چرا در کشور علوی نباید زن یهودی امنیت داشته باشد؟ هنوز نهج‌البلاغه روشن نشده، هنوز اسلام روشن نشده است. در اسلام داریم اگر حاجی یک روز زودتر به مکه رسید امضایش قبول نیست. چرا؟ چون این اسبش را زودتر دوانده است. اگر کسی حتی اسب و شترش را در راه مکه دوانده باشد، معلوم می‌شود بی رحم است. کسی که نسبت به حیوان بی‌رحمی کند، امضایش از اعتبار می‌افتد.
پیغمبر آب خورد. مقداری آب در ظرف ماند. پسری فرمود: مقداری از این آب را برای تبرک به من بده. فرمود: باشد. تا آمد آب را بدهد، یک عده پیرمرد این طرف بودند، گفتند: یا رسول الله به ما بده! ما هم جمعیت‌مان زیاد است و هم پیرمرد هستیم. پیغمبر فرمود: چون ایشان اول گفت، حق ایشان است. اگر ایشان اجازه داد به شما می‌دهم. گفت: شما اجازه می‌دهی به اینها بدهم؟ گفت: نه اجازه نمی‌دهم. حتی برای شیر دوشیدن داریم که ناخنت بلند نباشد. نکند ناخنت بلند باشد این حیوان اذیت شود.
حضرت امیر با غلامش رفتند لباس بخرند. یک لباس قیمتش کمتر و یک لباس قیمتش بیشتر بود. حضرت لباس شیک را به قنبر داد. گفت: تو ارباب هستی و من غلام هستم. فرمود: درست است. اما تو جوان هستی و من بزرگسال هستم. جوان دوست دارد شیک پوش باشد. ما باید مکتب اهل بیت را حفظ کنیم. چه غدیر که خنده داشت و چه عاشورا که گریه دارد. ما باید یک کاری کنیم عزاداری ما بین المللی باشد. خود امام حسین فرمود: «هیهات من الذله» من زیر بار زور نمی‌روم. در هر جای دنیا شما یک تابلو درست کنی که امام حسین فرمود: من زیر بار زور نمی‌روم. می‌گویند: حرف درستی زده است.
بعضی عزاداری‌ها محلی است. یعنی بعضی از افراد که می‌بینند می‌گوید: چرا اینطور می‌کنند؟ عزاداری باید استاندارد باشد. صادراتی باشد. بار مکتبی و فکری داشته باشد.
شریعتی: امروز صفحه 349 آیات پایانی سوره مبارکه مؤمنون در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد.
«أَ لَمْ‏ تَکُنْ‏ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ «105» قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ «106» رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ «107» قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ «108» إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبادِی یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ «109» فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ «110» إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ «111» قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ «112» قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّینَ «113» قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «114» أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ «115» فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ «116» وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ «117» وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ «118»
ترجمه: (به آنان گفته مى‏شود:) آیا آیات من بر شما خوانده نمى‏شد، پس آنها را دروغ مى‏شمردید؟ گویند: پروردگارا! شقاوت (و بدبختى) ما بر ما چیره شد وگروهى گمراه بودیم. پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آور، اگر بار دیگر (به کفر و گناه) بازگشتیم، قطعاً ستمگریم. (خداوند به آنان) گوید: دور شوید ودر آتش گم شوید و با من سخن مگویید. (آیا شما فراموش کردید که) گروهى از بندگان من مى‏گفتند: پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانى. (امّا) شما آنان را به مسخره گرفتید تا آن که (با این کار) یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان مى‏خندیدید. من امروز به خاطر آن که (مؤمنان در برابر تمسخر و خنده‏ى شما) صبر کردند، به آنان پاداش دادم که ایشانند رستگاران. (خداوند) از آنان مى‏پرسد: شما در زمین چقدر ماندید؟ مى‏گویند: یک روز یا بخشى از یک روز، پس از شمارشگران بپرس. مى‏گوید: اگر آگاهى داشتید مى‏دانستید که جز اندکى درنگ نکرده‏اید. پس آیا گمان مى‏کنید که ما شما را بیهوده آفریده‏ایم، و شما به سوى ما بازگردانده نمى‏شوید؟ پس برتر است خداوندى که فرمانرواى حقّ است (از این که شما را بیهوده آفریده باشد) خدایى جز او نیست که پروردگار عرش گرانقدر است. و هر کس با خداوند، معبود دیگرى بخواند، هیچ برهانى بر کار خود ندارد، پس قطعاً حساب او نزد پروردگارش خواهد بود، قطعاً کافران رستگار نمى‏شوند. و بگو: پروردگارا! بیامرز و رحم کن که تو بهترین رحم کنندگانى.
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: در این صفحه که خوانده شد، هر کلمه‌اش حرف دارد. دو حرف نو داشت. یکی به جهنمی‌ها که التماس می‌کنند ما را یکبار دیگر به دنیا برگردان، توبه می‌کنیم و آدم خوبی می‌شویم. می‌گوید: «قالَ اخْسَؤُا فِیها» انسانی که خلیفه خدا بود، اینها چه کردند که ناله‌های دوزخی‌شان هم جواب چِخ که به سگ می‌گویند، می‌شنوند؟ می‌گوید: اینها مسخره می‌کردند. مواظب باشیم کسی را دست نیاندازیم. کسی قدش کوتاه است. یک کلمه را اشتباه می‌گوید. تحقیر و تمسخر نکنیم.
زینب کبری فرمود: شام تلخ‌تر از کربلا بود. چون در شام ما را تحقیر کردند. کسی را تحقیر نکنیم. اگر کسی مؤمنی را در راه هدفش مسخره کند، جواب چِخ می‌شنوند. «اخسَؤا» یعنی چخ! چخ برای تحقیر است. اگر کسی عیبی دارد، عیب او را برطرف کنیم. ولی تحقیرش نکنیم.
شریعتی: از برکات عزاداری بشنویم.
حاج آقای قرائتی: تقریباً پنجاه برکت در مورد عزاداری هست که باید در چند جلسه بگویم. یک برکتی که در عزاداری هست این است که بستر خوبی است برای اینکه روحانیون ظهرها برای نماز در یک مدرسه بروند. علاوه بر اینکه شب‌ها به منبر می‌روند، ظهرها هم در یک مدرسه نماز جماعت بخوانند. این تقاضای من است. امام حسین هم در روز عاشورا نماز خواند. الآن شیعه‌ها هم روز عاشورا در آمریکا نماز جماعت ظهر می‌خوانند.
عاشورا بهترین بسیج است. یک بسیج ملی است. همه قشری در این بسیج هستند. شما بسیج شدید و مرگ بر شاه گفتید و شاه رفت. با بسیج ملی خیلی کار می‌شود کرد. در هر کاری بسیج شویم می‌توانیم حل کنیم.
خداوند انشاءالله توفیق بدهد از برکات محرم بهره‌مند شویم. برادر حضرت علی جعفر طیار بود که دوازده سال در حبشه تبلیغ دین می‌کرد و بنیان‌گذار اسلام در حبشه است. ایشان شهید شد. پیغمبر فرمود: غذا بپزید و در خانه‌اش بدهید. از همین معلوم می‌شود که کسانی که عزادار هستند باید غذا بدهند. الآن در عاشورا هم خیلی نذری می‌دهند.
در هندوستان ایام عاشورا محله شیعه‌ها بودیم. یک خانواده بیرون کوچه نشسته بودند. گفتم: چرا اینها بیرون کوچه نشستند؟ فقیر هستند؟ فرمود: نه وضعشان خوب است. چون خانه‌شان را برای محرم سیاه پوش کردند، دیگر در خانه نمی‌روند و در خیابان می‌مانند. می‌گفتند: عاشورا است و خانه ما عزا خانه است. در عزا خانه پایمان را دراز نمی‌کنیم. اگر عزاداری امام حسین را به طور درست انجام دهیم، خودش جاذبه فراوانی دارد. چون عاشورا حماسه و ادبیات دارد، عشق و سوز و شور و اشک دارد. سخنرانی و آموزش و اطلاعات دارد. انشاءالله قدردان باشیم.
شریعتی: والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9036

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.