حقوق برادر دینی

موضوع: حقوق برادر دینی
تاریخ پخش:19/03/1401
عناوین:
1- دعا در حق برادران دینی، حتی مخالفان
2- خطر لطف و محبت نابجا در روابط اجتماعی
3- تأکید قرآن بر برادری دینی در روایات
4- فهرست حقوق برادری دینی در روایات
5- دل‌ها به دست خداست، نه مقام و ثروت
6- وظیفه خانواده‌ها در صلح و آشتی همسران
7- تجلیل از خوبی‌های برادران دینی در جامعه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سر سفره‌ی امام سجّاد بودیم، رساله‌ی حقوق آقا را جمله جمله معنا می‌کردیم. بیش از پنجاه حق را امام نقل کرده، از حقّ خدا و پیغمبر گرفته، تا حقّ همسر و همسایه و تا حقّ چشم و گوش و دست و پا را، الآن داریم حقّ برادر را می‌گوییم. جلسه‌ی قبل درباره‌ی حقّ برادر صحبت کردیم.
نشانه‌ی برادر این است که غصّه‌ی دیگران را غصّه‌ی خودش بداند، نگوید این مشکل او هست، مشکل او، مشکل ما هم هست. امیرالمؤمنین علیه السلام وارد خانه‌ی یتیمی شد. با بچّه یتیم‌ها احوالپرسی کرد، سلام علیک کرد، دید این بچّه یتیم‌ها همین‌طور نگاه می‌کنند، هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند، همین‌طور نگاه می‌کنند. هر چی حضرت هر جمله‌ای گفت، هر تلاشی کرد، که این‌ها یک لبخندی بزنند، یک خنده‌ای به لبشان بیاید، بعد با زانوها و دست‌هایش راه رفت، با دو تا زانو و دست‌هایش مثل بزغاله بَع مَع کرد، تا بَع و مَع کرد، این یتیم خندید. یک نفر آمد، گفت: «یا علی زشت است، تو امیرالمؤمنینی، صدای بزغاله می‌کنی بد است!» فرمود: «این یتیم نمی‌خندید، اگر راه دیگری پیدا می‌کردم که یتیم بخندد، من آن راه را می‌رفتم، هر چه فکر کردم چه کنم که یتیم بخندد، من امیرالمؤمنینم، صدای بزغاله می‌کنم، برای این‌که یک یتیم بخندد.» آن وقت ما شیعه‌ی علی هستیم، همین که می‌فهمیم یک چیزی ممکن است کمیاب باشد، نایاب باشد، می‌گوییم خب مشکل ما که نیست، مشکل ما حل شده، به فکر دیگران نیستیم. شاعر محترم شعری دارد می‌گوید:
تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی
1- دعا در حق برادران دینی، حتی مخالفان
اصلاً گفتند اگر دلت برای دیگران سوخت، دعای خودت مستجاب می‌شود. در روایات داریم به چهل نفر دعا کن، چهل و یکمی‌اش به خودت دعا کن، خدا به خاطر این‌که دلت، روح بزرگی داری که قبل از خودت به فکر غصّه‌ی دیگران هستی، خداوند دعای چهل و یکمی را مستجاب می‌کند. چرا؟ برای این‌که روحت بزرگ بود، قبل از آن‌که مشکل خودت را با خدا مطرح کنی، مشکل مردم را مطرح کردی. حتّی اگر به ما ظلم کردند، به مخالفین هم دعا کنید. یک کسی حرف‌های بدی زد ایّام جنگ به امام خمینی، شاگرد امام بود، ولی رفت نجف و عراق و وصل به حکومت صدّام شد و ایشان را می‌بردند تو اسراء که مثلاً این‌ها را پشیمان کند. نقل شد که به من گفتند، همچین گفتند، گفتند: «به امام گفتیم که آقا شما خبر داری که فلانی شاگرد شماست؟ دارد چه حرف‌های بدی می‌زند؟!» گفت: «بله، می‌شنوم حرف‌هایش را.» گفتند: «چه احساسی داری؟» فرمودند: «دعا می‌کنم خدا نجاتش بدهد.»
مؤمن باید صفات الهی را داشته باشد. قرآن به ما چه جوری گفته؟ گفته: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً» (نور/ 31)، «جَمیعاً» یعنی همه‌تان از خدا عذرخواهی کنید، توبه کنید، هم می‌گوید: «یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً» (زمر/ 53)، دو تا «جَمیعاً» داریم، هم همه‌ی گناهان را می‌بخشد، هم همه‌ی شما را می‌بخشد، هم همه‌ی گناهان را می‌بخشد، هم همه‌ی شما توبه کنید. خب وقتی این‌طور است، ما در نماز می‌گوییم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/ 1)، «الْحَمْدُ لِلَّهِ ربّی» نیست، می‌گوییم: «رَبِّ الْعالَمینَ»، «إِیَّاکَ أعبد» نمی‌گوییم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ .. إِیَّاکَ نَسْتَعین‏» (فاتحه/ 5) می‌گوییم، «السَّلامُ عَلَیَّ» نمی‌گوییم، می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللِه الصّالِحین»، عَلَینا، نَعْبُدُ، نَسْتَعین، اهْدِنَا، یعنی نگاه، نگاه جمعی است. مؤمن برادر مؤمن است، یعنی هر چه برای خودش می‌خواهد، باید برای دیگران هم بخواهد. یک روایتی داریم واقعاً این حوادثی که پیش می‌آید، نظیر حوادث آبادان خب تلخ است، کسی نگاه می‌کند بستگانش زیر آوار هستند و هنوز بیرون نیامدند، از دنیا رفتند، غم و اندوه همه را می‌گیرد، نباید این جاها کوتاهی کرد،
کثر ظلم‌هایی که بشر می‌کند، به خاطر این است که ما همدیگر را برادر نمی‌دانیم، اگر همدیگر را برادر بدانیم، اگر این باورمان بیاید ما با هم برادریم، اگر برادر باشیم، کلاهبرداری نمی‌کنیم، کلاه سر همدیگر نمی‌گذاریم.
2- خطر لطف و محبت نابجا در روابط اجتماعی
یک خاطره برایتان بگویم. شخص مؤمنی بود، معمار بود قم، خیلی هم سرش شلوغ بود. ما هم یک روز از ایشان وقت گرفتیم، ایشان را ببریم، یک خانه‌ای را قیمت کند. در راه که می‌رفتیم، به این آقای معمار گفتم که: «آقای معمار این خانه‌ای که می‌خواهی قیمت کنی، خانه‌ی بچّه‌های شهید هست هان، بابای این‌ها شهید شده است تو جبهه، خوب قیمت کن.» تا گفتم خوب قیمت کن، کنار خیابان ایستاد، گفت: «بله، بله! می‌دانی چی گفتی؟! آقای قرائتی یعنی پدرش رفته شهید شده، خونش را برای اسلام داده، حالا من بیایم گران قیمت کنم، عوض مثلاً پنجاه میلیون، بگویم پنجاه و دو میلیون که نان حرام بیاورم تو خانه‌ی شهید، بچّه‌ی شهید نان حرام بخورد!» من یک‌مرتبه تکان خوردم، گفتم: «آقا ببخشید، معذرت می‌خواهم حرف غلطی زدم، پیشنهاد غلطی دادم، یادم نبود، توجّه به این قصّه‌ی شما نداشتم، غافل شدم.» گاهی وقت‌ها ما می‌رویم رحم کنیم، حالا یک گواهی‌نامه به او بده برود، بابا گواهی‌نامه به او می‌دهی، این رانندگی‌اش خوب نیست، می‌رود ماشین را چپه می‌کند، یک عدّه را می‌کشد، دلت می‌سوزد به این‌که حالا این جوان التماس می‌کند، می‌گوید آقا این گواهی‌نامه‌ی من را امضا کن، گواهی‌نامه‌ی پزشکی، گواهی‌نامه‌ی مهندسی، خیلی از جاها که روی ترحّم، قرآن یک آیه دارد می‌گوید بعضی جاها ترحّم نباید بکنی، وقتی می‌گویند حکم خدا این است، «لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ» (نور/ 2)، دیگر نباید غصّه‌ات بشود، حالا این بنده خدا یک غلطی کرد. قرآن می‌فرماید: «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 1)، ما جرم‌هایی که می‌نویسیم، آثار جرم را هم می‌نویسیم. گاهی وقت‌ها یک آفرین به یک کسی می‌گویی، یک نفر بدبخت می‌شود، یک تشکّر از یک نفر می‌کنی، یک نفر را بیخود بالا می‌بری، یک گواهی‌نامه را امضا می‌کنی، خطرناک است، این سرهم‌بندی مهم است.
بعد هم باور نداریم که خدا «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (إسراء/ 31)، رزق شما دست ما هست، «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ» (زخرف/ 32)، بابا رزق تو، این‌طور نیست که اگر به جای پنیر، آب پنیر بفروشی، اگر به جای جنس سالم، جنس قلّابی بفروشی، اگر میوه‌ها را زیرش را فاسد کنی، میوه‌های روی صندوق را قشنگ، میوه‌های بهتر بگذاری، شما فکر می‌کنی با این زرنگی‌ها درآمدت زیاد شد، این درآمد نیست، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: فکر می‌کنی ربا گرفتی، پولت زیاد شد، «لا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّه‏» (روم/ 39)، این‌ها پهلوی خدا رشد نمی‌کند، از گلویت پایین نمی‌رود، ما بدانیم برادریم، این مسأله خیلی مهم است.
3- تأکید قرآن بر برادری دینی در روایات
یک کلمه‌ی ساده است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (حجرات/ 10)، مسلمان‌ها با هم برادرند، باورمان بیاید، من واقعاً شما را برادر خودم می‌دانم؟ اگر برادر خودم می‌دانم، چرا بیجا پارک می‌کنم، راه‌بندان می‌کنم؟! چرا دودکش حمّام را درست نمی‌کنم، دودها تو خانه‌ی همسایه می‌رود؟! چرا شیر آب باز است، نمی‌بندم، همین‌طور شیر می‌رود، آب هدر می‌رود؟! چرا این‌طور ماشین را گازش دادم که آب لجنِ آبِ گل‌ها بریزد به لباس اطرافیان؟! چرا برف را می‌ریزم تو خیابان و یخ ببندد که مردم بیفتند، لیز شوند؟! من شما را برادر می‌داننم؟! کلاهبرداری‌ها همه‌اش یک ریشه دارد، تقلّب‌ها همه‌اش یک ریشه دارد، ما همدیگر را برادر نمی‌دانیم، دوای ما این است، این‌که قرآن می‌گوید من شفا هستم، یعنی چه؟ قرآن می‌گوید شفا هستم، می‌گویم: آی قرآن شفا هستی یعنی چه؟ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، مؤمنون با هم برادر هستند، این قصّه‌ی برادری را حل کن، کلاهبرداری کم می‌شود، یا حذف می‌شود. گاهی افراد شغل‌های ضعیفی دارند، ولی برادرند، زندگی‌شان شیرین است. بنده خدایی بود، دو نفر بودند، با دوششان قالی جابه‌جا می‌کردند. یک نفر آمد گفت: «آقا، این قالی را ببر فلان جا.» این آقا گفت که: «آقا این قالی که به من گفتی ببر، بده به رفیقم او ببرد، یک چیزی هم به او اضافه بده.» گفت: «چرا؟!» گفت: «صبح تا حالا من چند تا قالی حمل و نقل کردم، یک درآمدی داشتم، هیچ کس به این نگفته بیا، حالا یا پیر است، یا مریض است، یا فکر کرده مثلاً ضعیف است، شما برو قالی را بده به ایشان، یک چیزی هم اضافه بده که این یک خورده رشد کند، این هم درآمدش بیاید بالا.» این شغل ضعیف است، حمل و نقل با دوش، اما چه‌قدر انسان است این آدم، چه‌قدر فضیلت دارد! ولی آدم‌هایی هم هستند که سرمایه‌دارند، رحم به، هر چی می‌گوییم یتیم است، فقیر است، مستعضف است، ندارد، کارمند است، کارگر است، می‌گوید من این‌ها سرم نمی‌شود.
یک خاطره یادم آمد از یک حدیث. شخصی از یک نفر طلب داشت. این بدهکار هی می‌گفت: «فردا بیا، فردا بیا، فردا بیا.» نزدیک بود این‌ها بینشان درگیری بشود و به هم برخوردهای تندی بکنند، منتها چون هر دو شیعه بودند و از یاران امام صادق علیه السلام بودند، خودشان را نگه داشتند. بدهکار آمد خانه‌ی امام صادق گفت: «آقا فلانی از من طلب دارد، مرتّب پیگیری می‎‌کند، من هم هی می‌گویم برو فردا بیا، ندارم، ندارم، نزدیک بوده درگیر بشویم،.» همین‌طور که شکایت می‌کرد، چه کسی؟ بدهکار از طلبکار شکایت می‌کرد نزد امام، همین‌طور که شکایت می‌کرد، طلبکار وارد شد. سلام علیکم. سلام علیکم. امام فرمود: «چه کردی با این که این‌قدر از تو ناراحت است؟!» گفت: «آقا طلب دارم، حقّ خودم هست، من می‌توانم حقّم را بگیرم، با قدرت حقّم را می‌گیرم!» امام فهمید این توپش تند است، توپش پر است، امام فرمود: «شما قرآن خواندی؟» گفت: «بله، من قرآن می‌خوانم.» فرمود: «این آیه یعنی چه؟ «یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/ 21)» آیه قرآن است، یعنی عدّه‌ای از بد حسابی قیامت می‌ترسند، مگر خدا بدحساب است؟ «سُوءَ الْحِساب»، می‌گویند سوءسابقه، «سُوءَ الْحِساب» یعنی بد‌حساب، بعضی از مؤمنین از بدحسابی قیامت می‌ترسند، مگر خدا بدحساب است؟ طرف گفت: «نمی‌دانم.» گفت: «بله، کسانی که مثل شما سخت می‌گیرند، خدا هم روز قیامت به این‌ها سخت می‌گیرد، کسانی که با مردم رفیق‌اند، خدا هم با این‌ها رفیق است.» (ر. ک به: وسائل الشیعه، ج ‏18، ص 348 و 349)
برادر، یک روایت داریم آدم عاجز چه کسی است؟ آدم عاجز کسی است که نتواند دوست بگیرد، نمی‌تواند با همه‌ی مردم رفیق بشود، این آدم عاجزی است، از این عاجزتر چه کسی است؟ می‌گوید: از این عاجزتر کسی است که دوست دارد، نمی‌تواند دوستش را نگه دارد. (نهج البلاغه، حکمت 12) اگر هنر نداری دوست بگیری، وای به حالت، دوست، مرادم دوست برادری است هان، نه دوست دختر و پسری که بعضی جاها حرف‌هاش است، نه، عاجز کسی است که نتواند دوست بگیرد و عاجزتر این‌ است که دوستش را از دست بدهد، دوست‌های در راه خدا.
4- فهرست حقوق برادری دینی در روایات
حالا حقوق برادری چی هست؟
حقوق برادری من فهرستش را می‌خوانم، عفو و مهربانی، این‌ها از خودم نیست هان، از روایات است، عفو و مهربانی، پنهان کردن اسرار، ما الآن اسرار را تلفن همراه کوچک می‌گذاریم مخفی، که صدا را ضبط کنیم، برویم آبروریزی کنیم، حدیث داریم وای به حال کسی که با کسی رفیق می‌شود، زیر پایش را می‌کشد تا یک اسراری را از او دربیاورد، آن اسرار را نگه دارد برای روز مبادا آبروریزی کند، اسرار را پنهان کند. جبران کردن اشتباهات. او اشتباه کرده، من جبران می‌کنم. عمل به وعده‌ها، قبول عذر، دفاع در برابر بدخواهان، خیرخواهی، عیادت مریض، تشییع جنازه‌ی اموات، پذیرفتن دعوت، دعوت می‎کند، بپذیر. پذیرفتن هدیه، هدایای او را پاداش بدهیم، او هدیه کرد، تو هم یک چیزی به او هدیه کن، پاداش دادن به هدایای او، تشکّر از خدماتش، کوشش در یاری رساندن به او، حفظ ناموس، برآوردن حاجات، یک آیه داریم در قرآن به نام سوره‌ی ماعون، «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّین‏» (ماعون/ 1) تا آخرش می‌گوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/ 7)، «ماعون» چی هست؟ «ماعون» چیزهایی است که بعضی خانه‌ها هست، بعضی خانه‌ها نیست، مثل مثلاً بیل، کلنگ، مثل دیگ بزرگ، دیگ‌هایی که غذا برای هیئت‌ها می‌پزند، فرش، صندلی، یک چیزهایی که بعضی خانه‌ها هست، بعضی خانه‌ها نیست، این خانه همسایه دارد، نگذار حالا این خرج برای کرایه‌ی ظروف بدهد، بگو آقا ما از حیاطمان، از سالنمان، از باغ و مزرعه‌مان، خانه‌مان بزرگ است، استفاده کنید، دیگر پول تالار ندهید، ظروف را کرایه ندهید، بیایید ظرف‌های ما را استفاده کنید. اگر کسی به همسایه‌ای گفت: یک کمک من کنید، از این ظروف و فرش و این‌ها و می‌گوید که اسمش را گذاشته «ماعون»، «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» یعنی حتّی دیگش را به همسایه قرض نمی‌دهد که یک غذا توش بپزد، «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ».
واسطه‌گری برای حلّ مشکلش.
او را در حوادث تنها نگذاریم. هر چه برای خودمان می‌خواهیم، برای او هم بخواهیم. این‌ها نمونه‌هایی از حقوق برادری است که حالا از رویش هم، عربی‌اش هم چند تا جمله بگویم.
این برادر دینی چی هست؟ آیه قرآن است، می‌گوید: «إِخْوانُکُمْ فِی الدِّین‏» (توبه/ 11)، این‌ها برادران دینی هستند، افرادی برادر دینی هستند. «إِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ» (حشر/ 10)، این‌ها برادر دینی‌اند. در قرآن آیاتی داریم برای برادر دینی.
– امتیازات برادر دینی
در برادر دینی امتیاز است. برادر دینی زمان ندارد، ده سال، پنج سال، تا این ایمان دارد، برادری هست؛
مکان ندارد، شرق، غرب، شمال، جنوب، هر جا باشد؛
نژاد ندارد، سیاه‌پوست، سفیدپوست؛
لهجه ندارد، عرب، عجم، ترک، فارس، بلوچ، هر چه باشد؛
فقط سابقه‌ی ایمانی دارند، برادر دینی هستند.
5- دل‌ها به دست خداست، نه مقام و ثروت
آن چیزی که مهم است این است که، قرآن می‌فرماید که: «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» (انفال/ 63)، علاقه‌ها باید قلبی باشد، علاقه‌ی ظاهری نباید باشد. «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»، آیه قرآن می‌گوید دل‌ها باید نزدیک باشد. آخر گاهی وقت‌ها می‌گویند بیاید این‌ها آشتی کنیم، آن را بغل می‌کنند، آن را هم بغل می‌کنند، این‌ها را با زور به هم می‌چسبانند، می‌گویند همدیگر را ببوسید، خیلی خب، حالا یک مرحله‌ی است، اما علاقه باید «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» (انفال/ 63) باشد، یعنی واقعاً باید قلب را پاک کند. این را هم بدانیم که کار، کار خداست، اگر یک کسی موفّق شد، دو نفر که با هم قهرند، دو تا برادر دینی با هم قهر هستند، این‌ها را آشتی داد، دو تا خواهر با هم قهرند، این دو تا خواهر را با هم آشتی داد، این کار خدا بوده، نگویید آقا این ریش سفید من اثر گذاشت، روان‌شناسی، روانکاوی، جامعه‌شناسی، مقام علمی ما، عظمت اجتماعی من باعث شد که، نه، خدا در قرآن می‌گوید: پیغمبر، حتّی اگر تو خواسته باشی، تو نمی‌توانی، خدا باید. ببینید یک چیزی برایتان بگویم، دقّت کنید. الآن در اداره‌های دولتی هر وقت می‌خواهند بگویند این کار نشد، دو تا دلیل دارند، یکی می‌گویند بودجه نداشتیم، یکی می‌گویند نیروی انسانی نداشتیم، قرآن می‌گوید: این دو تا بهانه است، اگر بودجه‌ی کره‌ی زمین را به تو بدهند، نیروی انسانی‌اش هم شخص پیغمبر باشد، تا خدا نخواسته باشد، دل‌ها با هم جوش نمی‌خورد. آیه‌اش این است: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (انفال/ 63)، «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» قرآن است، یعنی ای پیغمبر، تمام بودجه‌ی کره‌ی زمین مال تو، پس دیگر نگو تأمین اعتبار، اعتبارش تأمین است، مبلغ، میلیاردی و هزار میلیاردی و این‌ها نیست، «ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»، تمام بودجه‌ی کره‌ی زمین مال تو، نیروی انسانی‌اش شخص پیغمبر، دیگر از پیغمبر بالاتر؟! «أَنْفَقْتَ»، تو پیغمبر دست به کار شوی، نیروی انسانی‌اش خودت باشی، بودجه‌اش هم بودجه‌ی کره‌ی زمین باشد، اگر خدا نخواسته باشد، «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» (انفال/ 63)، تو بین این‌ها نمی‌توانی. یعنی چه؟ یعنی دل‌ها دست خداست. گاهی وقت‌ها بعضی‌ها فکر می‌کنیم اگر مهریه‌ی ما سنگین باشد، این‌ها جوش می‌خورند، اگر فلان جا تالار بگیریم، ماشین عروس را چه جور کنیم، مهریه را چه جور کنیم، مراسم چه جور باشد، این‌ها نیست، افرادی هستند همه‌ی پول‌ها را خرج می‌کنند، آخرش هم عروس و داماد همدیگر را دوست ندارند. آمار طلاق در خانواده‌های مرفّه کم‌تر از خانواده‌های فقیر نیست، بعضی به خاطر فقر از هم جدا می‌شوند، بعضی به خاطر توقّعات سنگین از هم جدا می‌شوند، «لَوْ أَنْفَقْتَ»، باید «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» باشد.
ما در دعا می‌خوانیم: خدایا، «لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/ 10)، خدایا کینه را از دل من ببر، قلبم صاف بشود. دو تا شاخه را که می‌خواهند پیوند بزنند، این‌ها را پوست می‌کَنَند، شاخه با پوستش پیوند نمی‌خورد، یک خورده کوتاه بیا، خودت را پوست کَن، بگذر از این فحش، از این تهمتی که زده، قورتش بده، یک خورده پوست کن خودت را، او هم پوست کَنَد، آن وقت اگر پوست کندید، به هم جوش می‌خورد، اگر می‌خواهید این درخت میوه‌ی جدیدی بدهد، باید از پوستتان بیایید بیرون. نه، من گفتم نمی‌روم خانه‌ی عروس، نمی‌روم خانه‌ی عروس، حرف مرد یکی است. بابا گفتی نمی‌روم، حالا بگو اشتباه کردم، نمی‌روم، چه اشکالی دارد؟! یک چیزی را گفتی، خب بعد بگو اشتباه کردم، چه اشکال دارد؟!
خدا رحمت کند شخصی را، مهمان بابام شد. پدرم از او پرسید: «شما غذا خوردی؟» گفت: «بله.» پرسید: «راست می‌گویی، یا دروغ؟» گفت: «دروغ!» بله، گفتم غذا خوردم، بعد دیدم دروغ است، نه، من غذا نخوردم. چه اشکال دارد من گفتم خانه‌ی عروس نمی‌روم، خانه‌ی داماد نمی‌روم، واسطه‌ای را قبول نمی‌کنم.
6- وظیفه خانواده‌ها در صلح و آشتی همسران
یکی از اصحاب پیغمبر داماد گرفت. بین عروس و داماد دعوا شد. به این پدرزن گفتند: برو این‌ها را آشتی‌شان بده، این دخترت است، با دامادت، این‌ها قهر کردند. گفت: من قسم خوردم که دخالت نکنم در زندگی این‌ها. قرآن می‌گوید: بشکن این قسم را، قسم لغو است، گفتند: برو این‌ها را آشتی بده. گفت: قسم خوردم دخالت نکنم. آیه‌اش این است: «لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهً لِأَیْمانِکُم‏» (بقره/ 224)، خدا را در معرض قسم‌ها قرار ندهید. قسم خوردی، بیخود قسم خوردی. هر نذری، بگو آقا من نذر کردم فلان مبلغ پول بدهم به فلان فقیر. از جیب چه کسی؟ اگر شوهرت داد، نوش جانت، اما اگر شوهرت گفت: آقا من بدهکارم، پول آبم، برقم، گازم، هزار و یک گرفتاری دارم، تو به اصلاح داری نذر می‌کنی؟! با کم‌پولی من داری نذر می‌کنی؟! نگو نذر کردم، خب نذر کردی، نذرت باطل است. ما گاهی وقت‌ها قسم می‌خوریم، لغو است، نذر می‌کنیم، لغو است. هی می‌گویند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» (فاتحه/ 6)، یعنی همه‌اش باید ما بگوییم: «خدایا راه من مستقیم باشد.» عبادت‌های ما گاهی خیانت است. مثلاً می‌رویم جلسه‌ی عزاداری امام حسین، خانواده‌مان تو خانه‌مان می‌ترسد، خانه‌مان در یک جایی است که امنیّتش کامل نیست، خانم در خانه می‌ترسد، او دارد می‌لرزد، هی دلهره دارد، دلش به در خانه است، شما داری گریه می‌کنی. امام حسین می‌گوید: «خدایا نکند روز قیامت معلوم بشود که من خوبی‌هایم بدی است.» عزاداری می‌کنم، ولی به قیمت یک راه‌بندان در خیابان، یک ماشینی یک کاری دارد، ما عزاداری می‌کنیم، او هم که نمی‌تواند بگوید عزاداری نکنید به خاطر امام حسین. برنامه‌هایمان یک جوری باشد که توش مردم‌آزاری نباشد، از مردم‌آزاری جزئی یک دود سیگار، تا ترافیک، تا بوق بیجا، طبل بیجا. شب عاشوراست، حالا شب عاشورا شما حق نداری مردم را از خواب بیدار کنی؟! عزاداری یک ساعت معیّنی دارد، ساعتی که مردم‌آزاری نباشد.
برادری چی هست؟
قرآن یک آیه دارد که: «وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّار» (آل عمران/ 103)، کسانی که با هم درگیرند، با هم خوب نیستند، برادر نیستند، این‌ها کنار درّه‌ی آتش‌اند، «حُفْرَهٍ مِنَ النَّار» آیه قرآن است، درّه‌ی آتش، یعنی قهر بودن آتش است و رفیق بودن آب.
برادری باید عمیق باشد، اگر ظاهری باشد، نفاق است. ما خیلی حرف‌ها آقا سلام، مشتاق دیدار. راست می‌گویی، تو واقعاً مشتاق دیدار من بودی؟! خیلی دلتنگت بودم. راست می‌گویی؟! ان‌شاءالله که راست می‌گویی. سعی کنیم همدیگر را که می‌بینیم، اظهار علاقه می‌کنیم، اظهار علاقه آب توش نباشد، دروغ نباشد، تملّق نباشد، خودباختگی نباشد، چاکرم، مخلصم، خاک پایت هستم. بابا بیا، کی گفته خاک پای من باشی؟! منافقین با کفّار برادرند، همین‌طور که مؤمنین با هم برادرند، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (حجرات/ 10)، منافقین و کفّار هم برادرند، آیه‌اش این است: «نافَقُوا» یعنی منافقند، «لِإِخْوانِهِمُ الَّذینَ کَفَرُوا» (حشر/ 11)، منافقین می‌گویند، به چه کسانی می‌گویند؟ «لِإِخْوانِهِم»، به برادرهایی که «الَّذینَ کَفَرُوا»، «الَّذینَ کَفَرُوا» یعنی منافق با کفّار برادر است. در این چهل، پنجاه سال تجربه‌ی ایران هم نشان داد، منافقین با آمریکا هستند، با مؤمنین نیستند، حاضرند برای رضای آمریکا هزارهای ما را درو کنند و بکشند، ترور ناجوانمردانه.
برادری لقب مهم است. انبیاء می‌گفتند ما برادر شما هستیم، «أَخاهُمْ شُعَیْباً» (اعراف/ 85)، «أَخاهُمْ هُوداً» (اعراف/ 65)، انبیاء که می‌آمدند، می‌گفتند: داداش، برادر. کلمه‌ی برادر، کلمه‌ای است که انبیاء به خودشان نسبت می‌دادند.
7- تجلیل از خوبی‌های برادران دینی در جامعه
امیرالمؤمنین به بعضی از یارانش می‌گفت: «کانَ لِی أخٌ فِی الله یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی» (نهج البلاغه، حکمت 289)‏، من یک برادری داشتم، برادر الهی. تعریف برادرهایش را می‌کند، ذکر خیر این برادرها. خوبی‌ها را بگوییم. اخیرا یک چیزی رسم شده، آدم‌هایی که سابقه‌ی چهل، پنجاه سال خدمت دارند، برایشان بزرگداشت می‌گیرند، نگذاریم وقتی از دنیا رفت، بگوییم فلانی چه‌ها کرد و چه‌ها کرد و چه‌ها کرد و چه جور بود و چه جور بود و چه جور بود و این‎ها. تجلیل کنیم، «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ» (مریم/ 41). حضرت امیر اسم یارانش را می‌برد، اوووه «أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ؟»، اوووه «أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْن؟»، با فریاد و ناله می‌گفت کجایند آن برادرهای من؟ «أَیْنَ عَمَّارٌ؟»، عمّار کجاست؟ (نهج البلاغه، خطبه‌ی 182)
خوبی‌ها را تجلیل کنیم. خوبی‌های همسرها را تجلیل کنیم. گاهی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک گوسفندی می‌کشت، می‌گفت: گوشتش را تقسیم کنید بین خانم‌هایی که با خدیجه رفیق بودند، خدیجه که زنده بود، خانم‌ها می‌آمدند احوالپرسی می‌کردند، آن خانم‌هایی که با خدیجه رفیق بودند، این گوشت را بدهید به دوستان همسر من، نه همسر را دوست داشته باشید، دوستان همسر هم. بالأخره با خانم ما سلام علیک داشت، آمد و شد داشتند، با برادر ما، با پدر ما آمد و شد داشتند، مهم است این‌ها. گاهی وقت‌ها پدرها ‌با هم خوبند، نسلشان با هم رابطه ندارد، پدربزرگ‌ها، عموها، دایی‌ها، دانه‌درشت‌ها و پیرمردها با هم رفیقند، نسل‌هایشان از هم جدا هستند. برادر دینی. امیرالمؤمنین اسم برادرانش را می‌برد، «کانَ لِی أخٌ فِی الله».
می‌گوید هر چه می‌توانید دوست بگیرید، هر دوستی می‌تواند شفاعت کند، هر دوستی دعای مستجاب دارد. شیخ صدوق بیش از هزار سال پیش کتابی نوشته راجع به برادری، یک کتاب مستقل نوشته، حدود سی تا باب دارد، یک کتاب است، فقط اسمی از شیخ صدوق را ببریم، برای این‌که روحش شاد بشود، شما هم که پای تلویزیون نشستید، یک صلوات بفرستید، هدیه به روح صدوق، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد. در این کتاب نوشته باب دوّم، اقسام برادران، حدود برادران، مهربانی به برادران، مواسات با برادران، یک چیزی داریم با هم بخوریم، مؤمن آینه‌ی مؤمن است، این‌ها خودش هم حرف زیاد دارد، حرف زیاد دارد این مؤمن آینه‌ی مؤمن است، اطعام برادران، غذا دادن به گرسنه‌ها. در این کتاب سی عنوان است، یک کتاب شده.
خلاصه اگر جامعه‌ی ما، اگر، اگر جامعه‌ی ما همه برادر بودند، نجّار بردار کارگر است، کارگر برادر کارفرماست، اگر همه برادر باشند، این‌طور نیست که من در این اتاق غذای لذیذ بخورم، برادرم آنجا گرسنه باشد، یا نان خالی بخورد، اگر احساس کنم او برادر من است، این احساس کم شده، بعضی، نسبت به بعضی جاها. این را باید بدانیم که خدا جبران می‌کند، تو اگر یک کمی از خودت کم گذاشتی، به دیگران دادی، یا خدا به تو می‌دهد، چون یک آیه داریم، می‌گوید: «فَهُوَ یُخْلِفُه‏» (سبأ/ 39)، آن را که در راه خدا دادی، خدا خلیفه، «یُخْلِفُه‏» یعنی خلیفه، جایش راپر می‌کند، تو یک کمک کردی، دویست تومان از این کم کردی، یک دویست تومان یک جای دیگر برایت می‌رسد. خدا جبران می‌کند، یا تو همین دنیا، یا به نسلت می‌دهد، یا برای قیامتت ذخیره می‌کند، یک جوری جبران می‌کند، می‌گوید این عوضِ آن. بیاییم با هم برادر باشیم، یک فحشی داده، قورتش بده، خدا خواسته باشد عزّت به تو بدهد، با فحش او هم تو ذلیل نمی‌شوی. عزّت دست خداست، ذلّت دست خداست. من را سبکم کرده. بگذر. پیغمبر ما چندین سال تحت شکنجه بود خودش و یارانش، یک مرتبه در فتح مکّه فرمود: «همه را بخشیدم، تمام زجرهایی را که به من و یارانم دادند، همه را بخشیدم.» پیغمبر ما همه‌ی زجرها را یک لحظه بخشید، شما حالا یک دو تا فحش و یک دو تا متلکی گفته نمی‌بخشی؟! چه شباهتی ما داریم با پیغمبر؟ مگر ما نمی‌گوییم امّت پیغمبریم؟ پیغمبر ما همه‌ی امّت را یک لحظه بخشید، ما نمی‌خواهیم ببخشیم؟ این روح برادری فتیله‌اش برود بالا، آمار کلاهبرداری کم می‌شود.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه دوم سوره نور به چه امری تأکید می‌کند؟
1) مهر و محبت به دیگران
2) محبت میان همسران
3) دوری از رأفت نابجا

2- آیه 10 سوره حجرات به کدام یک از ویژگی‌های اهل ایمان اشاره دارد؟
1) رابطه برادری با دیگران
2) انفاق نسبت به نیازمندان
3) دعا در حق دیگران

3- بر اساس آیه 63 سوره انفال، تألیف قلوب مردم به دست کیست؟
1) خداوند
2) رسول خدا
3) هر دو مورد

4- در آیه 10 سوره حشر، چه چیزی را از خداوند طلب می‌کنیم؟
1) تواضع در برابر اهل ایمان
2) نداشتن کینه اهل ایمان
3) صداقت نسبت به اهل ایمان

5- آیه 103 سوره آل‌عمران، ‌چه چیزی را پرتگاه آتش می‌شمرد؟
1) دروغ و غیبت
2) سوء استفاده از قدرت
3) کینه و دشمنی

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=8726

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.