حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام (7)

موضوع: حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام (7)
تاريخ پخش: 06/02/1401

عناوين:
1- ارزش همسرداری خوب، برابر با جهاد در راه خدا
2- نقش گذشت در حفظ خانواده
3- عقل و تدبیر، در هزینه کرد خانواده
4- گره گشایی از نیازمندان، به جای هزینه‌های غیر ضرور
5- دوری از تحقیر و تمسخر در خانواده
6- تمسخر، گناه کلیدی و مایه فتنه انگیزی
7- رعایت ادب و احترام میان اعضای خانواده

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی 

در خدمت نامه‌ی امام سجّاد هستیم. ایشان یک نامه‌ای دارد، حقوق؛ حقّ طبیعت، حقّ دست، پا، چشم، همسایه، همسر، حقّ فرزند، حقّ کارگر، حقّ کارفرما. فکر کردیم این حقوق را در هر جلسه یک حقّی را بگوییم، درباره‌ی حقّ همسر هست که مسئله‌ی خانوادگی مطرح است. حرف مال خود امام سجّاد است، شرحش هم از آیات و روایات و دعاهای خود امام سجّاد و امثالش. یکی که سفارش شده که حقّ همسر بر همسر این است که زندگی‌شان را تلخ نکنند، با توقّعات بی‌جا، با بهانه‌گیری بی‌جا، با گوش دادن به حرف این و آن بی‌جا، کیه چی گفته، کیه چی گفته. حالا تو این زمینه هستیم.
1- ارزش همسرداری خوب، برابر با جهاد در راه خدا
روایتی داریم که: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ.» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 9)، جهاد زن این است که همسرداری خوب بکند. البتّه طرفینی باید باشد، مرد و زن فرق نمی‌کند.
حدیث داریم زن خوب زنی است که در خانه با شوهرش تواضع داشته باشد. آخر بعضی زن‌ها فامیلشان مشهورند، یا مدرک علمی دارند، یا یک ارثی، پولی دارند، یا یک هنری دارند، هی ناز می‌کنند، هی خودشان را می‌زنند تو کلّه، حالا مثلاً فرض کن که آقا جونم همچین گفته، مامان جونم همچین گفته، داداشم چنین است، پسر خاله‌ی عمّه‌اش عرض کنم به حضور شما که مثلاً حالا در فلان کشور درس خوانده، هی این تحصیلات او را به رخ می‌کشد و این‌ها، حدیث داریم اگر زن خوب را می‌خواهید بشناسید، زن خوب این است که خودش را پهلوی شوهر هی مطرح نکند و به عکس هم همین‌طور است. نه مرد باید خودش را مطرح کند، نه زن باید خودش را مطرح کند، تواضع، یعنی با هم رفیق باشند. «الْعَزِيزَةُ مَعَ بَعْلِهَا» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)، با شوهرش با کرامت زندگی کند، «الذَّلِيلَةُ فِي أَهْلِهَا» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)، در خانواده هم تواضع داشته باشد.
و انتقاد می‌شود از زن‌هایی که وقتی شوهرشان هست، آرایش نمی‌کنند برای شوهر، وقتی می‌خواهند بروند بیرون، یا فامیل می‌آیند، یا مهمان دارد، برای غریبه‌ها آرایش می‌کند ولی برای شوهرش آرایش نمی‌کند. دیدند یک کسی دارد می‌دود، گفتند: «کجا می‌دوی؟!» گفت: «خانمم از عروسی می‌آید، رفته عروسی لباس خوب پوشیده، حالا که بیاید لباس‌هایش را خواهد کند، برای من لباس‌های کهنه و آشغال‌هایش را خواهد پوشید، من می‌دوم تا خانمم لباس‌های عروسی‌اش را نکنده، یک نگاه هم من به خانمم بکنم!»
این‌ها. پیغمبر فرمود، ما مسلمانیم، پیغمبرمان فرمود: «زن خوب کسی است که برای شوهرش آرایش کند، برای غریبه‌ها ساده باشد و زن بد، زنی است که برای غریبه‌ها آرایش کند، برای شوهرش ساده باشد.» روایت هست. (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)
علامت زن بد این است که نیازهای طبیعی را که به خاطر همان ازدواج کردن دیگر، نان و آب که همه جا هست که، می‌خواستند زندگی مستقلی داشته باشند، زنی که مورد انتقاد است، زنی است که «وَ لَا تُطِيعُ أَمْرَهُ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)، گوش به حرف نمی‌دهد، عذر را نمی‌پذیرد، مثلاً می‌گوید چرا این کار را کردی؟ چرا این را خریدی؟ چرا این را نخریدی؟ شوهر می‌گوید: «یا پول نداشتم، یا راه دور بود، یا دکّان بسته بود.» عذر شوهر را قبول نمی‌کند، عذر را باید قبول کند. (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325).
2- نقش گذشت در حفظ خانواده
امام سجّاد یک دعا دارد، می‌گوید: «خدایا اگر کسی خلافی کرده و از من عذرخواهی کرده و من عذرش را قبول نکردم، برای قبول نکردن عذرم من را ببخش.» (صحیفه‌ی سجّادیه، دعای سی و هشتم) آمده حالا یک چیزی پشت سر شما گفته، آقا غیبت شما را کردم، حلال. اصلاً نگاهش نکن، وقتی نگاهش می‌کنی، خجالت می‌کشد. خب فحشت داده، گفته آدم فلانی است، عیبت را گفته، غیبتت را کرده، حالا شرمنده شده، می‌آید می‌گوید غیب کردم، نگاهش نکن. شما غیبت کردی، چی گفتی؟! خجالت می‌کشد. به چه کسی گفتی؟! چند نفر بودند؟! به چه دلیلی گفتی؟! چه حقّی داشتی گفتی؟! بابا آبش نکن دیگر، گفته حلال کن، حلال کن. امام سجّاد می‌گوید اگر کسی از من عذرخواهی کرده و من حلالش نکردم، ببخش آن را، گناه است، عذرخواهی می‌کنم، «لَا تَقْبَلُ مِنْهُ عُذْراً» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325).
«لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)، یک گناهی کرده، ببخشید، دیگر به رویش، یادت می‌آید گفتم این کار را بکن، نکردی؟! یادت می‌آید که این حرف را زدی؟! یاد می‌آید آنجا رفتی؟! آنجا گفتی؟! آنجا نشستی؟! آنجا نوشتی؟! «لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً»، زن بد زنی است که از سر شوهرش نمی‌گذرد، شوهر بد هم همین‌طور است. شوهر هم، شوهر بد هم کسی است زنش حالا یک وقت یک کاری را نباید بکند، کرد، او را ببخش. به خصوص یک تصمیم‌های خطرناک که می‌گیرند خانواده‌ها، بچّه‌ی دو ساله، پنج ساله، هفت ساله دارد، به خاطر این‌که می‌خواهد انتقام بگیرد از فامیل زنش، می‌گوید طلاق بگیریم، یک زندگی را، یک نسلی را آتش می‌زند، پس این آیه‌ی «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ» (آل‌عمران/ 134) چی شد؟! «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» (آل‌عمران/ 134) چی شد؟!
امام سجّادی که سر سفره‌اش نشستیم، داشت وضو می‌گرفت. همین‌طور که وضو می‌گرفت آن کسی که، یک کنیزی بود خانه یک ظرف آب آورد، پارچی، آفتابه‌ای، یک ظرف آب آورد که این ظرف از دستش افتاد، خورد به صورت امام. کنیز آب آورد، ظرف آب سنگین بود، خورد به صورت امام. امام نگاهی به این خانم کرد، خانم با قرآن آشنا بود، این آیه را خواند: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ» (آل‌عمران/ 134) یعنی مردان خدا غیظشان را فروکش می‌کنند. امام سجّاد فرمود: «خیلی خب، من هم غیظ نمی‌کنم، هیچی.» گفت: «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» (آل‌عمران/ 134)، آیه‌ی قرآن است، مؤمنین کسانی هستند که مردم را ببخشند، گفت: «خب بخشیدم.» گفت: وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (آل‌عمران/ 134)، خدا نیکوکاران را. گفت: «آزادت می‌کنم.» (الإرشاد، مفید، ج‏2 ، ص 146) او کاسه را زد تو کلّه امام، سر امام درد گرفت، امام هم غیظ نکرد، هم او را بخشید، آزادش هم کرد.
او به شما دعا نمی‌کند، شما دعا کن. او سلام نمی‌کند، شما سلامش کن. او پشت سرت بد می‌گوید، شما پشت سرش خوب بگو. از کجا می‌گویی آقای قرائتی این حرف‌ها را؟! همین امام سجّاد می‌گوید در دعای مکارم الأخلاق: «منِ اغْتَابَنِي» توفیقم بده اگر او غیبت من را کرد، «إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» من خوبی‌اش را بگویم، «أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَة» (صحیفه‌ی سجّادیه، دعای بیستم)، سیِّئه از بدی‌هایش بگذرم. امام سجّاد از خدا می‌خواهد، می‌گوید خدایا جوری کن امام سجّاد را که بدی‌ها را بگذرد، خوبی‌ها را تشکّر کند. او بدی گفت، من انتقام نگیرم.
در حدیث داریم زن خوب سه تا شرط دارد:
– «الطَّيِّبَةُ الطَّعَامِ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325): دستپختش خوب باشد؛
– «الطَّيِّبَةُ الرِّيحِ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325): پهلوی شما که می‌آید بنشیند، بوی عطر داشته باشد؛
3- عقل و تدبیر، در هزینه کرد خانواده
– زن خوب زنی است که «إِذَا أَنْفَقَتْ أَنْفَقَتْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِذَا أَمْسَكَتْ أَمْسَكَتْ بِمَعْرُوف‏» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏5، ص 325)، زن خوب کسی است که بلد باشد پولش را کجا خرج کند.
یک خانمی در قم بود، یک مسجد ساخت، نزدیک حرم حضرت معصومه، تو یکی از این کوچه‌ها. این مسجد هم گنبد و بارگاه ندارد، آجر است، به قدری این مسجد بابرکت است، یکی از پیشنمازهایش آیت الله عظمای بهجت بود، خدا رحمتش کند. پیشنمازش از مراجع و علمای درجه‌ی یک بودند، سه وقت نماز جماعت می‌شد، پر می‌شد، نماز صبح که تمام می‌شد، از صبح تا ظهر درس بود، از درس‌های بسیار شلوغ مسجد بانو، یک مسجد ساده‌ی آجری. خب این خانم، چه‌قدر خانم پولدار داریم ما الآن پای تلویزیون من چه‌قدر خانم پولدار نشسته‌اند. خانم، مرگ حتمی است. قرآن بخوانم: « كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ» (قصص/ 88)، یعنی همه می‌رویم. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ» (الرحمان/ 26)، همه فانی می‌شویم، همه می‌رویم. به پیغمبر می‌گوید، بی رودربایستی بگویم: «إِنَّكَ مَيِّتٌ» (زمر/ 30) تو که پیغمبر هم هستی، می‌میری. خانم می‌میرم، می‌میرید، همه با هم. بچّه‌هایت بزرگ شدند، الحمدلله، ازدواج کردند، سر زندگی رفتند، مشکلی ندارند، نیازی ندارند، تو هم که ملک و آب داری، یک باقیات صالحات برای خودت بگذار. خوابگاهی دانشجویی، حوزه‌ی علمیه، درمانگاه، کتابخانه، آسفالت، جادّه، می‌خواهی با این‌ها چه کنی؟! ما که این‌ها را نخواهیم برد تو قبر.
می‌گوید زن خوب زنی است که «إِذَا أَنْفَقَتْ أَنْفَقَتْ بِمَعْرُوفٍ»، به‌جا پول خرج کند، یعنی بفهمد پولش را کجا خرج کند، بعضی‌ها پول خرج می‌کنند ولی بلد نیستند. دعا هم همین‌طور است، بعضی‌ها اصلاً بلد نیستند چه دعایی بکنند. به یک کسی گفتند سه تا دعای مستجاب داری، چون خیلی عبادت کردی، خدا سه تا دعای مستجاب بهت می‌دهد، گفت: «اِه، خوب الحمدلله. دعای اوّل خدایا زن من زیباترین زن‌های دنیا باشد.»، آمد دید خانمش جور دیگری شده! چه شکلی؟! چه قیافه‌ای؟! چی بود؟! چی شد؟! آقا ولوله افتاد تو همسایه‌ها و کوچه، محلّه‌ها، همه صف می‌کشیدند خانم این را ببینند! چی شده؟! دید زندگی‌اش تلخ شده، این چه زندگی است؟! خانمش مثل حلوای نذری هر کس می‌خواهد یک انگشت یک نگاهی بکند، خانمش حراج شده، نذری شده انگار!
گفت: «دعای دوّم، خدایا زن من به قدری زشت بشود که هیچ کس نگاهش نکند.» آمد دید دماغ زن کج شد، لبش کج شد، خیل بد‌شکل شد. دید عجب زندگی‌اش دیگر به هم خورد.»
گفت: «دعای سوّم زنم مثل اوّل بشود.»، این را می‌گویند دعاکن خل، دعا می‌کند ولی خل است، نمی‌داند.
4- گره گشایی از نیازمندان، به جای هزینه‌های غیر ضرور
چه‌قدر زن داریم پولدار است یا شوهرش مرده است یا شوهرش هست ولی نیاز ندارند، چند تا گره را باز می‌کنند؟ هر یکی از این خانم‌های پولداری که سنّی از آن‌ها گذشته، چند تا دختر را می‌توانند جهاز بدهند؟! چند تا گره را می‌توانند باز کنند؟! امام می‌گوید زن خوب. همش می‌گوید چند بار رفتم مکّه، چند بار رفتم عمره. مگر گردو است که می‌شماری؟! بعضی‌ها صد بار هم بروند مکّه فایده ندارد. مدینه بودم تلویزیونی‌ها من را دیدند، دورم جمع شدند که آقای قرائتی مصاحبه. گفتم: «خب چی می‌خواهید؟» اوّل گفتند: «چند بار تا حالا آمدی مکّه؟» من گفتم: «لامپ سوخته را هزار بار هم به سرپیچ بزنی، روشن نمی‌شود.» مهم نیست چند بار رفتی عمره، مهم این است که عمره در شما اثر گذاشته یا نه؟ یک فکری بکنیم ثروتمندان، خمست را دادی یا ندادی؟ ما خیلی آدم داریم آدم خیّری‌اند ولی خمس نمی‌دهند. صدها میلیون، میلیاردها خرج می‌کند، کارشان کار خوبی است، آدم‌های خوبی هستند، هم آدم خوبی‌اند، هم کارشان خوب است، اما حاضر نیست این را نیّت خمس کند، یعنی صورتش را می‌شوید، ولی حاضر نیست بگوید وضو می‌گیرم.
ما خیلی آدم داریم که نمی‌داند پولش را کجا خرج کند. آنجا هم که نمی‌دهد، بداند که اینجا نباید پول بده، آنجا باید پول بدهد. گوشواره مگر برای دختر نمی‌خری؟ بگو: «نمازت را بی‌غلط خواندی، گوشواره می‌خرم.» تو که گوشواره می‌خری، بگو اگر نمازت را بی‌غلط خواندی، یعنی استفاده کن.
قرآن می‌گوید بنّایی هم که می‌کنی، آجر روی آجر می‌گذاری، رو به قبله باشد، «وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَة» (یونس/ 87)، آیه قرآن است. یک معنایش این است که خانه‌هایتان را رو به قبله بسازید یا خانه‌هایتان را مقابل هم بسازید، هر دویش هست در تفسیر. تو که خانه می‌سازی رو به قبله.
یا زشت است یا مقبول بگویم. خدا رحمت کند همه‌ی اموات همه‌ی ما را. پدری داشتم پیرمرد بازاری بود کاشان، ایشان خانه که می‌خواست بخرد، به من گفت: «من معمار آوردم، گفتم من دهه‌ی عاشورا روضه می‌خوانم، نقشه‌ی خانه را جوری بکش که آقا که می‌رود منبر، همه‌ی این‌هایی که تو اتاق و تو حیاط و پشت بام و هر جا نشستند، همه صورت آقا را ببینند. مهندس یک مقدار فکر کرد و خانه‌ی ما الآن هم این شکلی هنوز هست، گفت: «ببین، اینجا منبر باشد.» نگاه کردم بله، اگر منبر آنجا باشد، تو حیاطی‌ها می‌بینند، تو ایوان می‌بینند، تو اتاق‌ها همه درها را باز می‌کنند، می‌بینند، خانه را براساس «السلام علیک یا أبا‌عبدالله» ساختند. چرا کارهایمان را رنگ خدا نمی‌کنیم؟!
قرآن بخوانم. «صِبغَةَ الله» (بقره/ 138)، «صِبغِة» با صاد و غین، «صبّاغ» یعنی رنگرز، «صِبغَةَ الله» یعنی کارهایت را رنگ خدایی کن. می‌خواهی عیدی بدهی، روز مبعث بده، روز تولّد امام زمان بده. برای خانم می‌خواهی چیزی بخری، روز تولد حضرت زهرا بده، روز زن، روز مادر بده. حتّی تو خانه‌ات هم که می‌خواهی بنشینی، آنجایی که می‌نشینی، یک جایی بنشین که همین‌طور که نشستی با زن و بچّه حرف می‌زنی و تلویزیون می‌بینی، ضمناً هم رو به قبله هم باشد، لاأقل پشت به قبله نباشد، نشستن‌ات. حدیث داریم زن خوب زنی است که بفهمد پولش را کجا خرج کند، خرج چی کند.
5- دوری از تحقیر و تمسخر در خانواده
دیگر چی؟ به هم نیش نزنند، «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم‏» (حجرات/ 11)، حالا گاهی زن و شوهر زبانشان می‌گردد، مثلاً اشتباه می‌کند، تو این ایّامی که هم اوکراین مسئله داشت، هم کرونا، من خودم تو تلویزیون قاطی کردم، گفتم: «رئیس جمهور کرونا!» می‌خواستم بگویم اوکراین، اوکراین و کرونا را قاطی کردم، رئیس جمهور کرونا. حالا یا زبانش نمی‌گردد، یا اشتباه می‌کند، دست نگیرید برایش، مطرح نکنید. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم‏»، آیه قرآن است، مسخره نکنید، «قَوْمٌ مِنْ قَوْم»، نمی‌گوید هیچ کس، شرقی، غربی، سیاه‌پوست نمی‌دانم رنگین‌پوست، هر کس می‌خواهد، احدی حق ندارد احدی را مسخره کند. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم‏». حتّی اگر یک کسی ضربه‌ی آبرویی زد، به شما یک تهمتی زد، حق نداری انتقام کنی، حالا آن‌که تهمت زده، من هم یک تهمت زدم، او که پشت سر من غیبت کرده، می‌گوییم بابا آبروی همدیگر را نریزید، حتّی اگر او به توظلم کرد، تو ظلم نکن، شما حق نداری بگویی او غیبت کرد، پس من هم غیبتش را می‌کنم. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» (حجرات/ 11)، لقب همدیگر را خوب ببرید.
بعضی گناه‌ها یک گناه است ولی مادر چند تا گناه است. همین مسخره داشتم من داشتم نگاه می‌کردم، مسخره یک گناه نیست، مسخره مادر چند تا گناه است، یعنی کسی که مسخره می‌کند، خب تحقیر، خود مسخره و تحقیر که یک گناه است. کشف عیوب، آن کسی که مسخره می‌کند، یک عیبی را از شما می‌گیرد، این طرف و آن طرف می‌گوید، پس کشف عیوب هم، کشف عیب هم یک گناه است. اختلاف‌افکنی، کسی که مسخره می‌کند، اختلاف‌افکنی می‌کند، چون این برای مادرش گفت، او هم برای مادر این می‌گوید، او برای پدر او می‌گوید، یک وقت می‌بینی یک قبیله‌ای، یک فامیلی‌ای، یک مهمانی به هم می‌ریزد، تو یک عروسی ممکن است همه به همه بریزند، اختلاف‌افکنی گناه است. غیبت گناه است، کینه‌توزی گناه است، فتنه‌انگیزی، انتقام، طعنه به دیگران، یعنی آدم فکر می‌کند چیز ساده است. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «شما فکر می‌کنید ساده است، ساده نیست، شما خیال می‌کنید که گناهتان ساده است، ساده نیست.» گاهی یک چیزی جزئی، سر از کلّی در می‌آورد.
پسری چند بار دزدی کرد، بردنش، زدنش، زندانش کردند، آخرش گفتند این دیگر دزد حرفه‌ای هست، ما حریفش نمی‌شویم، اعدامش کنید. لحظه‌ی اعدام مادرم هم بیاید. مادرش را آوردند و خب پسرش را می‌خواهند اعدام کنند. به مادرش گفت: زبانت را بگذار تو زبان من!» مادر هم نمی‌دانست قصّه چی هست. زبانش را مادر گذاشت تو دهان پسرش. پسر گاز گرفت، چنان گاز گرفت که شیون مادر رفت بالا. این‌ها را از هم جدا کردند، گفت: «چرا همچین کردی؟!» گفت: «کوچولو بودم، رفتم خانه همسایه تخم مرغ دزدیدم، آمدم دادم به مادرم، مادرم گفت آفرین، اگر آن روز یک آفرین نمی‌گفت، من امروز دزد حرفه‌ای نمی‌شدم.» مواظب باشید به چه کسی رأی می‌دهید، مواظب باشید به چه کسی می‌گویید آفرین، مواظب باشید به چه کسی می‌گویید انتقام. گاهی وقت‌ها یک کسی را سر به سرش می‌گذاریم، یک درسی را نمی‌فهمد، مسخره‌اش می‌کنیم، این دیگر پشیمان می‌شود از درس خواندن.
6- تمسخر، گناه کلیدی و مایه فتنه انگیزی
زن و شوهر اگر می‌خواهند زندگی‌شان شیرین باشد، نیش نزنند، عیب‌های همدیگر را نگویند، گذشته‌های تلخ را فراموش کنند، حالا مسخره که حرام ‌است، زبانی نه، مسخره را اینجا من یادداشت کردم که چند رقم مسخره داریم:
یک حضوری باشد، به خودش بگویی، گناه است. با زبان بگویی، گناه است، با اشاره بگویی، گناه است. شوخی باشد، گناه است، جدّی باشد، گناه است، کوچک باشد، گناه است، بزرگ باشد، گناه است.
تحقیر دیگران گناه است. گاهی وقت‌ها یک کسی، یک کسی را خراب می‌کند، یک جایی مسخره‌اش می‌کند، بعد می‌بیند ناراحت شد، می‌گوید: «ببخشید آقا، شوخی کردم.» حالا یا شوخی کردی یا جدّی کردی، آبروی من را بردی، تحقیر، تحقیر است، حالا ولو بگویی من شوخی کردم. مثل این‌که من سیخ طلا بردارم، بزنم تو چشم شما، شما کور شوی، بگویم: «کور شدی، طوری نیست، طلا بود!» حالا یا طلا بود یا آهن بود، بالأخره من با این میخ کور شدم، نمی‌شود گفت چون طلا بود، دیگر گناه نیست. مسخره کردن حرام است.
آن وقت اینجا زن‌ها را سوایی گفته، می‌توانست بگوید: «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (حجرات/ 11)، هیچ کس همدیگر را مسخره نکند، پشت سر«لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»، هیچ قومی هیچ گروهی را مسخره نکنند، می‌گوید: «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» (حجرات/ 11)، زن‌ها هم همدیگر را مسخره نکنند، چون مسخره تو زن‌ها هم کم‌رنگ نیست، پر‌رنگ است، اینجا اسم برده.
یکی از چیزهای که زندگی را شیرین می‌کند، احترام به فامیل همدیگر هست. احترام برادرزن، پدرزن، مادرزن، اصلاً پدرزن حقّ پدری دارد. ما چند تا پدر داریم: یک پدر طبیعی داریم که تولّد ما از آن مادر و پدر است، «وَلَّدَک» تولّدمان. معلّم هم پدر است، «عَلَّمَک» داریم کسی که چیزی یادت بدهد، پدر شماست، پدر علمی شماست، «عَلَّمَک». «زَوَّجَک» کسی که دخترش را به شما می‌دهد یا کسی که پسرش را به شما می‌دهد، آن کسی که دختر و پسرش را می‌آورد تو خانه‌ی شما، او هم پدر حساب می‌شود. یکی هم رهبر سیاسی و معنوی که پیغمبر فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص 330)، من و علی پدر شما هستیم، پدر معنوی. یا «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ» (حج/78)، حضرت ابراهیم پدر شماست. پس ما چند تا پدر داریم: پدر طبیعی، پدر سیاسی و علمی، پدر ازدواج، پدر آموزش و تربیت.
7- رعایت ادب و احترام میان اعضای خانواده
دنبال آن قرآن می‌فرماید که یک کسی که به شما احترام می‌گذارد، شما هم مقابله‌به‌مثل کنید، آیه قرآن بخوانم: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/ 86)، اگر به شما احترام گذاشتند شما هم به، نگو وظیفه‌اش است، خب من تحصیلاتم این قدر است، او باید به من سلام کند، حالا شما تحصیلاتت بالاتر است، یعنی همه‌ی مردم باید به شما سلام کنند؟! خب پیغمبر ما از همه بهتر بود، پیغمبر به بچّه‌ها سلام می‌کرد. تو به خاطری که مثلاً تحصیلاتت به کجا رسیده، دیگر می‌گویی نه، مردم باید به من سلام کنند، مردم باید پیش پای من بلند بشوند، وقتی وارد شد، توقّع دارد همه بلند شوند اما خودش که نشسته کسی وارد می‌شود، خودش بلند نمی‌شود. حالا یک وقت درد پا دارد، پیر است، خسته است، مشکلی نیست.
«أجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب‏» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 158): اگر می‌خواهید مردم گوش به حرفتان بدهند، اسم مردم را با کرامت ببرید. حدیث داریم پیغمبر ما هیچ وقت اسم کسی را نمی‌برد، لقب، کنایه می‌گفت، أبا‌القاسم، أبالفضل، با «أب» می‌گفت. حدیث داریم اسم مردم را با کرامت ببرید، عوضش مردم گوش به حرف شما می‌دهند، چه حدیث‌های قشنگی! «أجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب‏»، قشنگ اسم مردم را ببر.
یک کسی نامه نوشت به امام حسن مجتبی که: «دخترم بزرگ شده، می‌خواهم شوهرش بدهم. به چه کسی بدهم؟» فرمود: «به آدم مؤمن و باتقوا بده، چون یا دخترت را دوست دارد یا دوست ندارد. اگر دخترت را دوست داشت که خانه مرکز صفا و صمیمیت می‌شود چون دخترت را دوستش دارد، اگر هم دخترت را دوست نداشته باشد، لاأقل چون دین دارد، ظلم نمی‌کند.» (مكارم الأخلاق، ص 204) نامه‌ی امام حسن مجتبی به کسی که دخترش بزرگ شده.
خدایا هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، به ایمان ما، به عقل ما، به علم ما، به اخلاق ما، به بصیرت ما بیفزا و آن‌چه کوتاهی کردیم نسبت به خودمان، بچّه‌هایمان، همسرمان، جامعه‌مان، استادمان، شاگردمان، هر کس به هر نحو کوتاهی کردیم، تمام کوتاهی‌های ما را ببخش و بیامرز. آن‌چه در شب قدر و رمضان امسال و هر سال برای خوبان مقدّر می‌کنی، به آبروی همان خوب‌ها، همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=8667

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.