درآمد و مصرف براساس خیر
موضوع: درآمد و مصرف براساس خیر
تاریخ پخش: 11/02/99
1- شناخت درآمدهای حلال و حرام
2- مصرف، در راه خیر با نیت خیر
3- شناخت شیوههای نیکو در مصرف
4- حفظ آبروی نیازمندان در پرداخت صدقه
5- تفاوت افراد در کسب درآمد
6- تفاوتهای بجا و نابجا
7- نا امید نشدن از شکستهای زندگی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
چند جلسهای در مورد رزق و اقتصاد و اخلاق اقتصاد و درآمد و مصرف و اینها بحثهایی داریم. امروز این را داریم. اسلام برای درآمد و مصرف چند خیر دارد. از راه خیر به دست بیاید، 2- در راه خیر مصرف شود. 3- با نیت خیر باشد. 4- با شیوه خیر باشد. با وسیله خیر باشد. اینها را یک لحظه بنویسم. [پای تخته مینویسند…]
1- شناخت درآمدهای حلال و حرام
مثل باقی کارها، شما یک غذایی که میخوری باید هم غذایش سالم باشد، هم ظرفش سالم باشد. هم معده شما برای مصرف و خوردن آن غذا سالم باشد. هریک از اینها نباشد غذا مشکل پیدا میکند. از راه خیر، درآمد باید از راه حلال باشد. هر درآمدی، لذا حقش این است که کسانی که کارت بازرگانی دارند، پروانه کسب و تجارت دارند، جزوههایی به اینها داده شود، درآمدهای حلال و درآمدهای حرام. «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» (ملک/15) قاری: «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ». «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» یعنی تلاش کنید. اگر یک خیاطی پارچه میگیرد از شما بدوزد، مثلاً یک مبلغی میگیرد، یک خرده را برمیدارد و باقی را به شاگردهایش میدهد بدوزند، این خیاط لقمهای که میخورد حرام است. مگر اینکه خود این خیاط هم یک نقشی داشته باشد. در برش و دوختنش اگر یک نقشی دارد حلال است وگرنه هیچ نقشی ندارد. اگر هیچ نقش ندارد، از ایشان مثلاً فلان مبلغ برای دوختن میگیرد، مقداری را برمیدارد و باقیاش را به بچهها میدهد میگوید: شما بدوزید. این مهم است. کار باید در اثر تلاش باشد.
یکبار پیغمبر ما با جمعی داشتند مثل اردوگونه، در سفری بود بنا شد غذا بخورند. یکی گفت: من گوسفند را ذبح میکنم. یکی گفت: من پوست میکنم. یکی گفت: من غذا میپزم، یکی گفت: من ظرفها را میشویم. یکی گفت: من نان تهیه میکنم، پیغمبر فرمود: پس من هم هیزم جمع میکنم. گفتند: نه نه، شما پیغمبر هستی. فرمود: نه، اگر کار نکنم، نمیخورم. اسلام لوس شدن را دوست ندارد که آدم بیکار باشد. جمعی خدمت امام صادق رسیدند، پرسید: شغل شما چیست؟ آن طرف گفت: من شغلی ندارم. تا گفت: شغل ندارم، حضرت سرش را پایین انداخت و فرمود: «سقط من عینی» از پیش چشمم افتادی. ما در اسلام بازنشستگی نداریم، از کار افتادگی داریم. اگر از کار افتاده در خانه بنشیند، اما اگر میتواند کار بکند باید کار بکند. اگر کسی بخواهد کار بکند راهش را پیدا میکند.
یک آقای کوثری بود که شما میشناسید، برای امام روضه میخواند. خدا رحمتش کند. ایشان یک پدری داشت دور و بر صد سال داشت. خیلی لاغر بود. آقای کوثری که روضه میخواند یک پدری داشت. ما خانهاش در قم مهمان بودیم. گفت: پدرم در اتاق است، او را ببینیم. شاید بیست کیلو، سی کیلو بود. استخوانهایش مانده بود و خیلی لاغر بود. گفت: آقای قرائتی من هم به درد انقلاب میخورم؟ گفتم: این نمیتواند از سر جایش بلند شود. گفتم: دعا کنید. گفت: غیر از دعا به درد دیگر نمیخورم؟ هرچه نگاه کردم، گفتم: نمیفهمم. گفت: من شبها خوابم نمیبرد. رادیو بغداد را گوش میدهم ایام جنگ بود. جوانهای ایرانی که عراق اسیر میشوند. دو بعد از نصف شب در رادیو بغداد میآیند میگوید: فرض کنید من محسن قرائتی هستم در عملیات والفجر شش اسیر شدم. الآن سالم هستم، هرکس صدای مرا میشنود خبر سلامتی مرا به پدر و مادرم بدهد! میگفت: یک قلم و کاغذ دست میگیرم تا این رادیو بغداد میگوید، من مینویسم. شمارهاش را مینویسم و فردا به پدر و مادرش زنگ میزنم در هر شهری است، میگویم: من کوثری هستم که پسرم برای امام روضه میخواند. پیرمرد حدود صد ساله، دیشب دو بعد از نصف شب پسر شما در رادیو بغداد از سلامتی خودش خبر داد. تو را به خدا راست میگویی؟ جیغ، گریه، اوه چه خبر میشد. گفتم: بله، اگر کسی بخواهد به انقلاب کمک کند ولو صد ساله باشد، نصف شب باشد، خوابش نبرد از آن بی خوابی دل شب از طریق رادیو بغداد میتواند به رزمندگان خدمت کند و خبر سلامتیاش را برساند. دنیا اینطور است.
بعد از انقلاب به لطف خدا پزشکی ایران رشد کرد. قبل از انقلاب بسیاری از دکترهای ما هندی و پاکستانی بودند. تاجری بیمار شد، گفتند: ایران پزشکی ضعیف است، فلان کشور میرویم. فلان بیمارستان، فلان پروفسور که خوب معالجه شود. این پیرمرد را بچه فلان کشور بردند، فلان بیمارستان و فلان پروفسور، این پیرمرد به آیت الله مکارم میگفت، نصف شب از خواب پریدم پیرمرد ایرانی در فلان کشور، نصف شب از خواب پریده، دیدم نوشته: بیمار عزیز، چنانچه در دل شب از خواب پریدی این شماره را بگیر با تو صحبت کنم. میگفت: شماره را گرفتم. گفت: مشکلی داری؟ گفتم: نه، مشکلی ندارم. شما نگفتی اگر مشکل داری زنگ بزن، گفتی: اگر بیدار شدی. من مشکل ندارم ولی بیدار شدم. گفت: حالا میخواهی با تو حرف بزنیم؟ گفتم چه میخواهد بگوید. گفتم: بفرما. گفت: چند دقیقه؟ خدایا چه میخواهد بگوید؟ گفتم: پنج دقیقه. میگفت: پنج دقیقه، دو سه دقیقه یک جوک گفت، یک شعر خواند، یکی دو دقیقه از مسیحیت تبلیغ کرد. میگفت: ببینید دنیا از چه چیزی استفاده میکند؟ از 1- پیر 2- بیمار 3- غریب 4- دل شب 5- از خواب پریده 6- پنج دقیقه وقت دارد. از آن لحظهها هم افراد استفاده میکنند. ما راحت دیشب، دیروز با ماشین حساب حساب کردیم که ما پنج میلیون دانشجو داریم بیست روز تعطیل بودند و دوازده میلیون بچه مدرسهای داریم. آموزش و پرورشی که آنها هم بیست روز تعطیل بودند. عید! پنج میلیون بیست روز، دوازده میلیون بیست روز، اگر اینها ارتباط علمی داشتند دیگر نباید ما ماه اردیبهشت و خرداد، دلواپس امتحان بچهها باشیم چون این بچه راهنمایی پیش پسرعمهاش درسش را خواند. او پیش پسرخالهاش درس خواند. این دختر پیش دخترخالهاش درسش را خواند. هرز میرود، عمر ما هرز میرود. از راه خیر باید درآمد باشد.
2- مصرف، در راه خیر با نیت خیر
2- در راه خیر؛ در راه خیر حالا کار خیر چیست؟ بعضی وقتها کار خیر را باید پرسید، ممکن است یک چیزی در یک زمان کار خیر باشد ولی در زمان دیگر کار خیر نباشد. ساختن آب انبار در کویر یک زمانی کار خیر بود. الآن با دنیای لولهکشی دیگر آب انبار نیاز نیست. الآن کار خیر چیست؟ مشورت میخواهد، خیلیها خیال میکنند کارشان خیر است، میلیونها جوان بیخانه هست که اگر یک اتاق داشته باشد ازدواج میکند. میلیونها جوان بیخانه این میرود فلان شهر یک مقبره اختصاصی برای خودش میخرد چه قیمتی، پول یک خانه، ده تا خانه را برای استخوانهای پوسیدهاش میدهد حال آنکه جوانهای ما یک اتاق ندارند. امام سجاد میگوید: خدایا یادم بده پولم را کجا خرج کنم. نمیگوید: یادم بده چطور پول بدست بیاورم. کجا خرج کنم؟ عربیاش را بخوانم، دعای مکارم الاخلاق است. «و اصب بی» یعنی اصابت، برسان به من. «و أصب بی» به من برسان، چه؟ «وَ أَصِبْ بِى سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ» (صحیفه سجادیه، دعاى 20) یادم بده آنجایی که میخواهم پول خرج کنم، کجا و چطور خرج کنم؟ پسرش باید داماد شود، دخترش باید عروس شود این ول میکند هرسال مکه میرود. این طواف میکند و گریه میکند و دختر و پسرش هم نیاز دارند به همسر. حالا کار خیر ازدواج بچههایت هست یا زیارت مکه هست؟ حج واجب را نمیگویم، حج مستحبی را میگویم.
اخلاق اقتصاد میگوید: از راه خیر، در راه خیر. در راه خیر یک روایت داریم میگوید: «اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاس» من کار میکنم که نیازم به خلق نباشد. این کار خیر است. «وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِه» کار میکنم برای زن و بچهام که زندگیشان را توسعه بدهم. اگر خانه تنگ است و ماشین قراضه هست، توسعه بدهم. «وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ» به همسایهها محبت کنم. «یقضی به دینه» بدهیهایم را بدهم. «یصل به الرحمه» به فامیلها برسم. اینها نمونههای کار خیر است که در روایت آمده است. از راه خیر دربیاورید و در راه خیر مصرف کنید. نیتش هم خیر باشد. تمام آیات انفاق میگوید: «فی سبیل الله» یعنی برای خدا باشد. خیلی وقتها کارهای ما برای خدا نیست. هارون الرشید یک مسجد میساخت. بهلول آمد گفت: مسجد را برای چه کسی میسازی؟ گفت: برای خدا. گفت: حتماً، گفت: بله برای خدا میسازم. رفت به یک سنگ تراش گفت: سه کلمه روی این سنگ حکاکی کن. گفت: سه کلمه چیه؟ گفت: این. بانی مسجد بهلول! شما این سه کلمه را حک کن و این هم پولش. سنگ تراش پول را گرفت و تق تق تق، سنگ تراشید و بهلول آمد سنگ را برداشت و یک نردبان پیدا کرد شبانه رفت روی سر در مسجد نوشت: بانی مسجد بهلول! این سنگ را چسباند. فردا کارگرها آمدند گفتند: چه کسی این را زده؟ رفتند به هارون الرشید خبر دادند. بهلول را احضار کرد، گفتند: تو کردی؟ گفت: بله. گفت: چرا؟ گفتند: تو گفتی برای خداست، تو اگر برای خدا ساختی، حالا بگذار اسم من باشد. خدا میداند تو… پس نگو برای خدا.
گوسفند قبل از آنکه نذر شود برای کسی نیست. اما وقتی نذر کردی این گوسفند را در دیگ بریزی، دیگر نباید بگویی آن آقایی که نذر کرده یک چیز اضافی بدهید. ایشان بانی گوسفند است، یک چیز اضافه بدهید. گوسفند که در دیگ رفت، بانی و غیر بانی یک جور هستند. برای خدا باشد. همه چیز باید برای خدا باشد.
3- شناخت شیوههای نیکو در مصرف
با شیوه خیر، گاهی وقتها شیوهاش بد شیوهای است، مثل اینکه چای را در آفتابه کنند و پهلوی آدم گذارند. چای خوب است اما در آفتابه؟ بدجوری، از قدیم پولی که به روحانیون میدادند، در پاکت میگذاشتند، برای چه؟ برای اینکه بگویند: ایشان سیب زمینی که نفروخته، این کلمات قرآن و حدیث را پخش کرده، باید احترام قرآن و حدیث را گرفت، اگر میخواهی پول بدهی در پاکت بگذار. بد پول دادن، خانم شما میگوید: پول بده، اگر پولش بدهی اما پرت کنی برمیدارد؟ برنمیدارد. این شیوه هم باید شیوه خوبی باشد و با احترام باشد.
یک چیزی که میدهیم باید مرغوب باشد. یک چیزی که دور انداختیم، لباس تنگ است، گشاد است، از مد افتاده، زشت است، کهنه است. قرآن یک آیه دارد میگوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» قاری: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آلعمران/92) آیه قرآن است، میگوید: اگر میخواهی رشد کنی یک چیزی که دوست داری بده، نه چیزی که میخواهی دور بیاندازی و به فقیر بدهی. امید داشته باشید، یعنی وقتی میدهی نگویی پولم رفت. یک آیه در قرآن داریم میگوید: «ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» قاری: «ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» (توبه/99) چیزی که میدهید فکر نکنید این کم شد. «ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ» پولت کم شد اما به خدا نزدیک شدی. «وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» پیغمبر به کسانی که پول خرج میکنند و به فقرا میدهند صلوات میفرستد. یک آیه داریم خیلی مهم است. خدا به پیغمبر نمیگوید به نمازخوانها درود بفرست، به اینهایی که مکه رفتند درود بفرست. به اینهایی که جبهه بودند درود بفرست. فقط یکجا خدا به پیغمبر میگوید: به اینها درود بفرست. کجا؟ آنجایی که به فقرا کمک میکنند. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» قاری: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» یعنی پیغمبر اینکه آمده زکات میدهد و به فقرا پول میدهد، تو بر اینها صلوات بفرست. خیلی مهم است. معلوم میشود زکات دادن خیلی مهم است. هیچ جای قرآن و حدیث نداریم که به نمازگزار درود بفرست، به مکه رو درود بفرست. به جبهه رو درود بفرست اما میگوید: آن کسی که به فقرا کمک میکند، پیغمبر تو به آنها درود بفرست.
4- حفظ آبروی نیازمندان در پرداخت صدقه
به چه کسانی پول بدهیم؟ قرآن میفرماید به کسانی که فقیر آبرودار هستند. عرفی در ایران هست میگویند: صورت خودش را با سیلی نگه داشته است. «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ» قاری: «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ» (بقره/272) یعنی اگر نگاهش میکنی آدمهای جاهل، یعنی آدمهایی که خبر از حالش ندارند، نگاهش میکنند فکر میکنند این غنی و پولدار است. چرا؟ برای اینکه عفت، «من التعفّف» یعنی عفت، چون از بس که عفت دارد، نمیخواهد آبروی خودش را بریزد، پزش را سالم نگه میدارد. به ما گفتند: اگر میخواهید به فقیر کمک کنید و خجالت میکشد، اسم صدقه نگذارید. انفاق نگذارید و بگویید: آقا عیدی است. میخواهی یک مبلغی به کسی بدهی، اگر بگویی: کمک ناراحت میشود. میگوید: چرا من باید فقیر باشم که ایشان به من کمک کند، چرا؟ بگو عیدی است. نیت زکات بکن در دلت اما به او نگو زکات است، بگو عیدی است. چرا؟ برای اینکه آبروی طرف حفظ شود.
5- تفاوت افراد در کسب درآمد
یک بحث دیگر هست که یازده دقیقه وقت داریم، سعی میکنم بتوانم در این یازده دقیقه بگویم. بحث مهمی است. میگویند: چرا خدا به او داد و به او نداد؟ گاهی در یک فامیل، دو تا خواهر، دو تا برادر، دو تا باجناق، یکی وضعش خوب است و یکی وضعش بد است. این تفاوتها برای چیست؟ در این ده دقیقه بحث تفاوت را بگویم. چنان گوش بدهید که بتوانید به بچهات بگویید. بچهات گفت: چرا او دارد و ما نداریم، بتوانی جوابش را بدهی. اول باید لغت را معنا کنیم، تفاوت خوب است ولی تبعیض بد است. اگر یک دکتری آمد به هر بیماری یک قرص داد، نباید گفت: تو ظالم هستی. قرصی که به او دادی به من هم بده. هر بیماری یک قرص دارد. اگر یک معلم سر کلاس آمد و به بچهها گفت: همه را نمره هفده بدهید، این معلم خل است. هر بچهای یک نمره دارد. بنابراین یک کسی دو تا دختر دارد، یکی بلند است شش متر چادر میخرد و یکی کوتاه است، چهار متر. نباید گفت: تو پدر عادلی نیستی برای او شش متر خریدی و برای او چهار متر. خوب او قدش بلندتر است! ممکن است یک خانه پنج تا پتو داشته باشد و دو سه پتو هیچوقت باز نشود. مهمان نمیآید. یک خانه ممکن است سی پتو داشته باشد، باز از بس مهمان میآید و میرود کم میآورند. بنابراین این کلمه فرق میکند. نصفش را من میگویم و نصفش را شما، تفاوت خوب است یا بد؟ با هم بگویید… تفاوت خوب است. تبعیض بد است.
تبعیض یعنی چه؟ یعنی همه یکجور هستند، مثلاً ما همه لیوانها را میآوریم، به یکی چای میدهد، به یکی چای نمیدهد. این تبعیض است. چرا به او دادی و به او ندادی. اما اگر دو نفر آمدند یکی لیوانش را از این طرف گرفت و یکی لیوانش را از این طرف گرفت، این چای ریز در لیوان این چای ریخت و در این نریخت. نباید گفت تبعیض، تو خودت لیوانت را دمر کردی. یک کسی دکان لیوان فروشی آمد دید این لیوانها را روی دکه گذاشته همه دمر، دمر! یک دستی این لیوان را مالید، گفت: آقا، این لیوان شما چرا در بسته است؟ بعد بلند کرد گفت: آقا تهش هم سوراخ است؟ گفت: آقا اشکال شما این است که لیوان را از این طرف بگیری اشکالهایت برطرف میشود. درس نمیخواند رفوزه میشود. مراعات رانندگی را نمیکند تصادف میکند. مراعات بهداشت را نمیکند مریض میشد. لیوان را دمر گرفته است. اگر کسی کوتاهی کرد و لیوانش را دمر کرد و کسی چای نداد، نمیگوییم چرا آن است.
6- تفاوتهای بجا و نابجا
خیلی افراد دنبال کار نمیروند. دنبال مهارت نمیروند. کلمه تبعیض و تفاوت، تبعیض ظلم است و تفاوت عقل است. معلم نمرههای متفاوت میدهد ولی معلم خوبی است. پزشک به هر بیماری یک رقم دوا میدهد و پزشک هم کار خوبی میکند. این یک، دوم اینکه تفاوتها بعضی دست خداست. خدا یکی را خوشگل خلق میکند و یکی را زشت، چرا؟ امیرالمؤمنین میفرماید: اگر یک دختری خوشگل است، یک دختری زشت است، نگو چرا او خوشگل است و خواستگار دارد و من زشت هستم و خواستگار ندارم. او تیزهوش است کنکور رفت و من تیزهوش نیستم ماندم. امیرالمؤمنین میفرماید: همه افراد یک چیزی دارند و یک چیزی ندارند. «ماد القامه» قامت یعنی قد، مد یعنی کشیدن، قدش کشیده است، ماشاءالله، دو متر است، هیکل خیلی عالی اما «قصیر الهمه» همتش کوتاه است. قد بلند، همت کوتاه است. عربیهایی که میخوانم نهج البلاغه است. «طَلیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ» بیان روان است اما قلبش مثل سنگ است. آن دختری که شکلش بهتر است ممکن است 67 سال عمر کند. ولی آن دختر زشت ممکن است 94 سال عمر کند.
یک کسی شکلش بهتر است مثل گل، لذتهای دنیا با غصههایش قاطی شده است. گوشت بی استخوان خدا خلق نکرده و آن کسی که فکر می کنی موفق است پیشش مینشینی میبینی درد جدیدی دارد. یک طنزی است نقل میکنند، یک کسی به خدا تلگراف کرد، ای خدا یک کامیون اسکناس بفرست ما خوش باشیم. من حال کار ندارم. یک کامیون اسکناس بفرست ما خوش باشیم. جواب آمد یک کامیون اسکناس میدهم با دو تا پسر هروئینی، گفت: نه. خدایا یک ساک، یک گونی اسکناس بده خوش باشیم. گفت: یک گونی اسکناس میدهم با دو تا دختر کچل! گفت: نه. آقا یک ساک اسکناس بده خوش باشیم. گفت: یک ساک اسکناس میدهم با تنگی سینه و باد فتق! گفت: نمیخواهم، همان رزق خودم را بده بیاید. گفت: تدریجاً میرسد فضولی موقوف! این جملهی طنز است ولی تفسیر کلام امیرالمؤمنین است که گل بی خار وجود ندارد. کنار هر گلی یک خار است. لیموترش حق دارد شکایت کند چرا من کوچک هستم و لیموشیرین بزرگ؟ چرا من ترش هستم و لیموشیرین… چرا من لاغر هستم و لیموشیرین چاق است؟ میگوییم: لیموترش درست است کوچک و ترش هستی، اما آب لیمو ماهها در یخچال میماند. آن لیمو شیرین گرچه بزرگ و چاق است اما یک دقیقه بریدی، تلخ میشود. شما آن را هم حساب کن. او ترش است با مدت طولانی!
7- نا امید نشدن از شکستهای زندگی
بنده رفتم منبر بروم اول جوانی هرچه روضه خواندم مردم خندیدند. هی گفتم: علی اکبر چه شد. علی اصغر چه شد، دیدم مردم میخندند. طوری که مردم نامه نوشتند به امام جمعه کاشان، خدا رحمت کند آیت الله یثربی را که ما این شیخ را نمیخواهیم. نمیتواند روضه بخواند، ما را از ده بیرون کردند. گفتیم: چه کنیم؟ گفتیم: روضهات نگرفت برو معلم شو. رفتم پای تخته سیاه خوب شد. لذا حدیث داریم اگر در کاری شکست خوردی نگو من بدبخت هستم، شغلت را عوض کن شاید خوب شد. اگر در یک منطقه ورشکست شدی نگو بدبخت هستم، هجرت کن. «وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً» قاری: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً و سَعَه» (نساء/100) یعنی اگر در یک شهری شکست خوردی یک جای دیگر برو. تو روی میخ نشستی میگویی: آخ! برو آن طرف بنشین. چه کسی گفت شما باید… اینجا محله پدری من است، خوب برو محله مادریات. گاهی وقتها خودمان…
بعد هم حاضر نیستیم بنده خدا باشیم، میخواهیم خدا نوکر ما باشد. میگوییم: خدایا ببین هرچه من گفتم انجام بده، ما این را میخواهیم. این این این… از خدا خیر نمیخواهیم. به ما گفتند: برای خدا تکلیف روشن نکن. خدایا چه میخواهم. میخواهم این دختر را بگیرم. میخواهم این پسر داماد من شود، پسر میخواهم، دختر میخواهم، نگویید چه میخواهم، بگویید: خدایا خیر میخواهم. خیر شما در چیست؟ نمیدانم چیست. به خودش واگذار کن. بگو خدایا هرچه خیر است درست کن. ما نمیدانیم خیر ما در چیست.
خدا یک چیزهایی را به افرادی میدهد و در عوض یک چیزهایی را میگیرد. طاووس چقدر خوشگل است، همه مردم را جذب میکند اما هم گوشتش حرام است هم تخمش حرام است. یک مرغ کچل میبینی شکلی ندارد ولی هم گوشتش حلال است هم تخم مرغش حلال است. داروین را شما دانشمند میدانید. مرحوم مطهری میگفت: داروین در دو رشته دانشگاهی شکست خورد. بابای داروین پزشک بود. او را فرستاد دانشگاه پزشکی شکست خورد. شکست که خورد گفت: بیا برو آخوند شو، آخوند مسیحیها، کشیش، رفت رشته علوم دینی مسیحیت، روحانی مسیحیت شود، آنجا هم شکست خورد. در دو رشته شکست خورد آمد در علوم طبیعی داروین صاحب نظریه شد. حالا نظریهاش رد شود یا نه کاری نداریم. ولی همین آقایی که شما فکر میکنید دانشمند است در دانشجویی در دو رشته شکست خورده است. شکست عیبی ندارد. ناپلئون میگوید: چهارده مرتبه در عملیات شکست خوردم اما در عوض در عملیات پانزدهم موفق شدم. این امام جمعههایی که شهید شدند، نماز جمعه تثبیت شد. گاهی وقتها مشکلات مثل میخ است. چکش به میخ میزنی، این میخ اگر زبان داشته باشد میگوید: بر سرم نزن، بر سرم نزن! بی رحم نزن! به کله میخ فشار میآید اما هرچه فشار بیشتر باشد، این میخ در چوب فرو میرود و چوب سفت میشود. گاهی وقتها لا به لای تلخیها شیرینیهاست. اگر به ایران حمله نمیشد، هشت سال جنگ زمان صدام واقعاً رشدی که سپاه و ارتش دارد، داشتیم؟ ابتکاراتی که جوانهای ما داشتند، داشتیم؟ اگر به ایران حمله نمیشد این همه نبوغ کشف میشد؟ لیموترش را دور نیاندازید بگویید ترش است. هنر داری از لیموترش لیموناد درست کن.
شما تا حالا برای برگ زرد هم الحمدلله گفتید؟ برگ زرد الحمدلله ندارد. پاییز برگ زرد پای درختها میریزد، کود میشود. میگوید که آیه برگ زرد… «سبح اسم ربک الاعلی… فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى» قاری: «فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى» (اعلی/5) یعنی من این برگ را زردش کردم و کود کردم. ما برای برگ زرد الحمدلله نگفتیم. برای این برگ زرد هم کود طبیعی است. برای درخت مفید است ولو برای ما ارزشی ندارد. اجمالاً خلاصه حرف امشبم این است که 1- از خدا خیر بخواهید و برای خدا تکلیف مشخص نکنید. 2- اگر دیدید لیموترش است، فکر کنید که کمال این چیه؟ نقصش این است که کوچک و ترش است اما کمالش این است که آب لیمو مدت ها میماند. او کمالش این است که آبدار و شیرین است اما بعد از یک لحظه تلخ میشود. اگر در یک رشته شکست خوردید، یادتان نرود، داروین… داروین بود؟ داروین در دو رشته شکست خورد. امیرالمؤمنین میفرماید: قد کشیده و همت کوتاه. بیان روان، قلب سنگ! یعنی گوشت بی استخوان خلق نکردم. اگر در یک منطقه شکست خوردی جایت را عوض کن، کارت را عوض کن. شغلت را عوض کن.
خدایا تو را به حق همه کسانی که نزد تو آبرو دارند درآمدهای ما را حلال و خیر قرار بده. مصرف های ما را حلال و خیر قرار بده. نیتهای ما را اخلاص و خیر قرار بده. شیوههای کمک ما را خیر قرار بده. اقتصاد که مسأله اصلی ما هست را سر و سامان مرحمت بفرما. دشمنانی که برای ما دندان تیز میکنند خدایا پیغمبر یکی بود الآن بیش از یک میلیارد طرفدار دارد. خاکستر سرش ریختند و سنگ به او زدند، چقدر حرف زشت به او زدند، شاعر، کاهن، مجنون، انواع جسارتها را به پیغمبر کردند اما روز به روز دشمن کار خودش را کرد و روز به روز چهره پیغمبر جلوهگر شد. خدایا در مقابل طراحیهای دشمنان ما روز به روز بر قدرت و وحدت و مصونیت ایران و امت اسلامی بیافزا. شر اشرار به خصوص آمریکا و اسرائیل را به خودشان برگردان.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 15 سوره ملک، بر چه امری تأکید دارد؟
1) تلاش برای کسب روزی
2) سیر و سفر در زمین
3) آباد کردن بیابانهای زمین
2- در روایت، خرج کردن در چه کاری، خیر شمرده شده است؟
1) توسعه رفاه برای خانواده
2) خدمت به فامیل و همسایگان
3) هردو مورد
3- در قرآن، چه اتفاقی کار نیک شمرده شده است؟
1) انفاق از مازاد زندگی
2) انفاق از آنچه دوست داریم
3) انفاق آنچه او دوست دارد
4- در قرآن، پیامبر به چه کسانی صلوات و درود فرستاده است؟
1) اهل علم
2) اهل عبادت
3) اهل انفاق
5- آیه 100 سوره نساء به کدام نوع از هجرت اشاره دارد؟
1) هجرت برای کسب علم
2) هجرت برای کسب روزی
3) هجرت برای دفاع از دین