خطر خیانت در امانت
2- شرم از مردم، به جای شرم از خدا
3- عذاب وجدان، نشانه حیات ایمان
4- رسوا شدن خائن در دنیا
5- نقشه دشمنان برای فریب رهبران
6- مشورت نادرست، خیانت در امانت
7- کتمان حق، عامل گمراهی مردم
تاریخ پخش: 21/03/96
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه میخواهیم یک مقدار در مورد خیانت صحبت کنیم. چون در ذهن انسان این هست که خیانت یا خیانت به ناموس مردم است. یا دزدی است. اختلاس است. اینها جزء خیانتها هست. اما در روایات میگوید: این هم خیانت است. این هم خیانت است. لازم است ما بررسی کنیم یک مقداری خدای نکرده روز قیامت یا در پیری متوجه نشویم که عجب، کار ما غلط بوده است. خیانت خیلی مهم است. پیامبر فرمود: « لَیْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ» (إختصاص مفید، ص 248) اگر کسی اهل خیانت باشد، به امانت خیانت کند از ما نیست.
1- سوء استفاده از کارآموز، خیانت در امانت
حالا خیانت چیست؟ یک چیزی را در غیر راهش مصرف کردن. دختررا نزد شما میفرستند خیاطی یاد بگیرد. به این دختر میگویی: خانه را جارو کند. پسر را میفرستیم مکانیکی یاد بگیرد. میگوید: برو نان بگیر در خانه ما بده! من برای کار دیگر او را فرستادم و شما از او کار دیگری میکشی! میگوید: این جنس پشم است یا پنبه؟ میگوییم: پشم است. بعد معلوم میشود پنبه است. حتی به غیر مسلمان و غیر شیعه هم نباید خیانت کرد. کسی به امام باقر گفت: من آمدم مکه بمانم عبادت کنم. ولی یک نفر مرجئه از من طلب دارد. مرجئه یک گروه انحرافی هستند. فرمود: شما نمیخواهد در مکه طواف کنی. برو مال مردم را بده! نمیخواهد…
بچه بودم، در کاشان در مغازهای ایستاده بودم. یک کسی آمد گفت: این پول را به فلانی بده! آن عطاری که خدا رحمتش کند، پولی که گرفت، لای کاغذ روزنامه گذاشت و نخ دورش پیچید. گفتند: چرا نخ میپیچی؟ گفت: این پول را به فقیر بده! من نمیخواهم، چون گفته: این پول را، نمیخواهم پولم با پولهای خودم قاطی شود. میخواهم امانت را همانطور که گفته انجام بده. شما میگویی: ماشین را به من بده، خانم من مریض است. ماشین را میگیری، بعد مسافرکشی میکنی. یعنی یک چیز دیگر میگویی و یک چیز دیگر درمیآید. حدیث داریم امیرالمؤمنین فرمود: خیانت دلیل بر «عدم الدیانه» است. کسی که خیانت میکند معلوم میشود دین ندارد، مشکل دینی دارد.
با خیانت هم رزق آدم زیاد نمیشود. اگر کسی فکر کند اینجا کلاه برداری کرد، یک چیزی به جیب زد، حدیثی امروز دیدم، امام صادق یک نماینده داشت، وکیلش بود. گفت: بیا برویم حسابهایت را پس بده. ما میخواهیم حسابهای تو را بررسی کنیم. این نماینده به امام صادق گفت: بخدا من خیانت نکردم! بخدا خیانت نکردم! چند بار تکرار کرد. امام صادق فرمود: پیغمبر فرمود: «مَنْ خَانَ خِیَانَهً حُسِبَتْ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِهِ وَ کُتِبَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا» (کافی، ج 5، ص 304) اگر کسی دو میلیون با خیانت گیرش بیاید، خدا دو میلیون از پول حلال برای او کم میگذارد. اگر خیانت نمیکرد خدا این دو میلیون را از راه حلال به او میداد. منتهی چون ناخنک به حرام زد، حدیث است. امام صادق از پیغمبر نقل میکند اگر کسی ناخنک به مال مردم بزند، آن مقداری که شیرینی گرفته است، از رزق مقدر او کم میشود.
این چند حدیث را داشته باشید تا باقیاش را بخوانم.
2- شرم از مردم، به جای شرم از خدا
خیانت به دیگران خیانت به خود انسان است. چون صفا و صمیمیت را از بین میبرد. مردم همه میگویند: حالا که این کلاه سر من گذاشت، نجار سر… نانوا، نانوا سر لحاف دوز، لحاف دوز سر بنا، وقتی همه کلاهبردار شدند، دودش در چشم خودمان میرود. قرآن میفرماید: تعجب این است که خائن از مردم شرم دارد. ولی از خدا شرم ندارد. «یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ» (نساء/108)چطور از مردم خجالت میکشی؟ تعجب است. بعضی از مردم خجالت میکشند، از خدا خجالت نمیکشند. یک آیه در قرآن داریم، گیرم با خیانت و زد و بند گرهی کارت را در دنیا باز کردی، در قیامت چه میخواهی بکنی؟ «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» (نساء/109) گیرم شما با جدال و تیز بازی و چانه زدن و با گفتگو، «فی الحیاه الدنیا» در دنیا کارت را حل کردی، «فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ» روز قیامت میخواهی چه کنی؟ بالاخره ممکن است از این پلیس راه و گمرک در بروی، گمرک بعدی را میخواهی چه کنی؟
اگر کسی نسبت به همسر کسی خیانت کند، سوء قصد نسبت به همسر، این هم یک نوع خیانت است. حضرت یوسف وقتی زلیخا درها را بست، پیشنهاد گناه کرد. یوسف گفت: پناه بر خدا! به سمت در فرار کرد. زلیخا هم عقب او دوید. پیراهن او را از عقب کشید. پیراهن او پاره شد. بعداً یوسف به پادشاه گفت: «ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ» (یوسف/52) ای پادشاه! من به خانم تو خیانت نکردم! گرچه خانمت نسبت خیانت به من داد ولی من خائن نبودم. این سوء قصد نسبت به همسر دیگر خیانت است.
3- عذاب وجدان، نشانه حیات ایمان
آدمی که خیانت میکند، تا آخر عمر عذاب وجدان دارد. اگر کسی میخواهد بفهمد مؤمن است یا منافق، حدیث داریم مؤمن بعد از بیست سال یاد گناهش بیافتد، خجالت میکشد. ولی منافق که گناه میکند انگار یک مگس میآید ویز از بغل گوش او رد میشود. یادش میرود! اگر یکوقت گناهان قدیم یاد شما افتاد، علامت این است که نخ ایمان در بدن شما هست. اگر گناهان گذشته را فراموش کردید. پیداست رگ نفاق در بدن ما پیدا شده است. مؤمن عذاب وجدان دارد، میگوید: چرا این کار را کردم؟ برادران یوسف،یکی که برادر بزرگ بود، گفت: من دیگر نزد پدر نمیآیم. برای اینکه عذاب وجدان دارم. ما یکبار برادرمان را بردیم و در چاه انداختیم. حالا هم بار دوم دسته گل دیگر آب دادیم. «وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِی یُوسُفَ» (یوسف/80) کارهای افراطی که نسبت به یوسف کردیم یادم هست. من بعد از بیست سال ناراحت هستم که چرا برادرم را در چاه انداختیم؟ خیانت باعث میشود که انسان تا آخر عمر عذاب وجدان داشته باشد.
حالا چرا خیانت میکنند؟ برای یک لقمه نان! قرآن میگوید: انگیزه خیانت برای رسیدن به دنیاست. میگوید: «وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا» (بقره/41) به خاطر یک لقمه نان… خدا به سگهای ولگرد هم روزی میدهد. به سوسکهای سوراخها روزی میدهد.
یک قصه برایتان بگویم. پرندهای در هوا هست که تقریباً بین کبوتر و کلاغ است. این دو شاخک دارد. یکی رو به پایین، یکی رو به بالا، مثل کلنگ دو سر است. این پرنده در هوا گرسنه میشود. در هوا چه بخورد؟ در اقیانوس نهنگها ماهیهای مرده را میخورند. جرم ماهیها لای دندان نهنگها میرود. نهنگ در دریا مسواک میخواهد. این در آسمان غذا میخواهد. نهنگ هم در اقیانوس مسواک میخواهد. نهنگ از قعر دریا روی آب میآید و دهانش را باز میکند. این پرنده در دهان این نهنگ مینشیند. آشغالهای لای دندان این را میخورد. نهنگ هم میخواهد این را ببلعد نمیتواند. چون مثل کلنگ دو سره شاخکهای این را ببلعد، این شاخکها به سقف دهانش فرو میرود. او همینطور مجبور است دهانش را باز بگذارد. آشغالهای لای دندان نهنگ را میخورد. هم دندان او مسواک میشود، هم شکم او سیر میشود. اگر خداوند رزق پرنده را در هوا لای دهان نهنگ گذاشته است، ما برای چه خیانت کنیم؟ خدا عقلت داد. خدا به من عقل داد که تیزبازی کنیم برای که؟
4- رسوا شدن خائن در دنیا
لو میرود. قرآن یک آیه دارد هرچه کلک بزنی، تو را لو میدهم. «وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون» (بقره/ 72) یعنی خدا خارج میکند، چه چیزی را خارج میکند؟ «ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون» هرچه کتمان کردی، هرچه پنهان کردی.
ناصرالدین شاه ماه رمضان به آخوندهای تهران افطاری میداد. غلطی کرد، آخوندها هم تصمیم گرفتند، به مهمانی او نروند. در ماه رمضان به دربار گفت: افطاری علما را جور کنید. دربار نمیخواست بگوید: اعلی حضرت آخوندها از دست شما ناراحت هستند و امسال برای افطاری نمیآیند. گفتند: بالاخره یک کاری کنیم و یک چند نفری را پیدا کردند عمامه سر آنها گذاشتند و گفتند: بیایید افطار بکنید بروید. چند نفر را که جوان بودند شکل طلبه درست کردند و دنبال یک آیت الله مصنوعی میگشتند. یک خربزه فروش در تهران بود. این خربزه فروش ریشهای سفیدی داشت. هیکلش هم خوب بود. گفتند: چقدر درآمد خربزه تو است؟ گفت: فلان مقدار! گفتند: دو برابر میدهیم یک ساعت پیش ما بیا. یک آیت الله مصنوعی درست کردند و طلبه مصنوعی، افطار خوردند و رفتند: به ناصرالدین شاه گفتند: مهمانی علما هم امشب طی شد. گفت: نه من باید بیایم آقایان را ببینم. گفت: همه آقایان منبر دارند. اینها بعد از نماز و افطار همه منبر دارند. گفت: یک دقیقه بایستند. گفت: اجازه بدهید بروند. گفت: نه بایستند! ناصرالدین شاه آمد نشست وگفت: آقایان خوش آمدید. یک خربزه آنجا بود، ناصرالدین شاه یک قاچ خربزه خورد و دید بی مزه است. گفت: آقایان ببخشید! مثل اینکه دربار نتوانسته برای علما خربزه شیرین تهیه کند. یک مرتبه آیت اله که خربزه فروش بود، گفت: دکان خودم! قصه لو رفت. «وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون» نمیشود چیزی را مصنوعی کرد. لو میرود! «وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون»
شما اگر هزار بنر بزنی که اینجا کاهو است، برگش که دربیاید میفهمند نه، اسفناج است. تا کی میخواهی بگویی:کاهو است. مثلاً اینهایی که تا به حال کلک زدند، حالا فرض کنید چند نفر یک مبلغ ناحقی را از دولت گرفتند. اینقدر در تلویزیون نگویند: حقوقهای چند برابر، چند برابر، که این کوفتش میشود. به قدری مرگ بر شاه، مرگ بر شاه گفتند. که شاه که یک عمری کیف کرد از جاوید شاه، جاوید شاه، کوفتش شد! نمیگذارم آب خوش از گلوی شما پایین برود.
حالا نوع خیانت مهم است. یکی از خیانتها همین است که مقام معظم رهبری هم به اساتید دانشگاه فرمود که استاد دل دانشجو را خالی کند که ایران ضعیف است. برو خارج! بعضی از ما فکر میکنیم اگر جای دیگر برویم بهتر است. پیرمردها بعضیهایشان خیلی عاقل و حکیم بودند. پدر پیری داشتم. خدا اموات را رحمت کند. من گفتم: آقا فلانی تهران رفت وضعش خوب شد! از کاشان به تهران رفت، الآن جزء پولدارها شده است. گفت: اینطور نیست که تو میگویی. ایشان کاشان ورشکست شد. از کاشان فرار کرد، در ماشین و اتوبوس نشست تهران برود. به قصد فرار از کاشان تا تهران گریه کرد که چرا من بدبخت شدم؟ آن گریههایی که در راه تهران میکرد در هر جادهای میکرد وضعش خوب میشد. آن گریهها وضعش را خوب کرد، نه تهران! خیلیها تهران رفتند بدبختتر شدند.
ما در دنیای آخوندی هم داریم. آدمهایی هستند که از حوزههای بزرگ بیرون نمیروند. چهل سال، پنجاه سال میمانند و هیچ اثری ندارند. آدمی هم دارم که در ذهنم هست کیست، از خبرگان است. ایشان پنجاه سال است قم نیست. در جوانی قم درس خوانده و رفته شهرش. پنجاه سال است در شهرش هست، شهرش هم شهر مذهبی نیست. حدود شصت، هفتاد کتاب مفید هم نوشته است. کتابهایی که بعضیهایش شاید چهل بار چاپ شده است. یعنی خدا خواسته باشد بدهد، آنجا هم میدهد. نخواسته باشد بدهد، در حوزه نجف و در حوزه قم چهل سال درس بخواند، هیچ برکتی ندارد. ما فکر میکنیم اگر دخترمان را به فلانی بدهیم، فامیل فلانی میشویم. بعد این فلانی… چه میگویی؟ همینطور خواب میبینی! خیلیها خیالی هستند.
یک کسی دامنش را باز کرده بود و در خیابان راه میرفت. گفتند: چرا دامن گرفتی؟ گفت: شنیدم یک پرندهای در آسمان هست تخم میاندازد، میخواهم تخمش زمین نخورد. گفت: اوه اوه! تو در چه خیالی هستی؟ گفت: نخیر! به خانمم گفتم: آب را جوش بیاورد، من تخم مرغ را آوردم! یعنی برنامهریزیهایی میکنند. از این میگیریم. با او شریک میشویم. با او مضاربه میکنیم. با او مرابهه میکنیم. بعد چنین میکنیم. بعد چنین میکنیم. خودشان را به آب و آتش میزنند.
5- نقشه دشمنان برای فریب رهبران
کلاه سر مرجع میگذارند. حالا مرجع که باز مرجع است. کلاه سر پیغمبر میگذارند. «وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ» (انفال/62) «یخدعوک» یعنی پیغمبر! با تو پیغمبر هم میخواهند خدعه کنند.
یک کسی نزد آقایی آمد،گفت: همه اموالم حرام است. میخواهم یک توبه جدی کنم! چون خانه من از حرام است. فرشهای من از حرام است. همه حرام حرام! هرچه بوده رشوه، من پیرمرد آمدم توبه کنم. تمام اموالم را میخواهم بدهم یک زندگی نو درست کنم. یک چک چند میلیونی داد وگفت: این تمام اموال من است. حالا یک زندگی نو برای من درست کن. شما یک دست مایه به من بده که یک زندگی نو برای خودم بسازم. یک زندگی حداقل! آن بنده خدا هم یک چک مثلاً پنج میلیونی، ده میلیونی دارد و گفت: برو یک زندگی از حلال درست کن. تمام چکهای میلیونی برگشت و پنج میلیون آقا را دزدید و برد! یعنی در قالب توبه، آمده توبه کند کلاه سر آقا میگذارد.
مشورت غلط میدهد. خواستگار برایم آمد. مشاور میگوید: نه، صبر کن لیسانس بگیری، لیسانس گرفت خواستگارها کم میشود. فوق لیسانس میشود دیگر اصلاً خواستگار ندارد. چه کسی گفت: با این آقا مشورت کن؟ مشاور چه حقی دارد جلوی… اصلاً آب خوردن مشورت نمیخواهد؟ آقا من یک دکتر مشاوره بروم. یک چیزی هم که مد میشود، دیگر مد میشود. سی جا برای مشاوره میروند. با چه کسی مشورت کنیم؟ آقا شما اگر تشنه شدی، میروی مشاوره میگویی:من تشنه هستم. این آقای مشاوره میگوید: شما تشنه هستی صبر کن، شما بعد از لیسانس آب بخور! تشنگی مشورت نمیخواهد. انسان نیاز به همسر دارد. سومین نیاز انسان همسر است. اولین نیاز انسان اکسیژن است. دومین نیاز بشر آب و نان است. سومین نیاز بشر لباس است. قرآن میگوید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/187) زن برای شوهر لباس است و شوهر برای زن لباس است. لباس سومین نیاز است. یعنی بعد از اکسیژن و آب و نان، هیچ نیازی برای بشر مثل لباس نیست. گفته: زن لباس است یعنی سومین نیاز بشر است.
پیرها هم زن میخواهند. ما چهارده هزار پیرمرد و پیرزن در تهران داریم، اینطور که دکتر مشاور شهردار میگفت. میگفت: چهارده هزار پیرمرد و پیرزن در تهران داریم که اینها مرض روانی گرفتند به خاطر اینکه همسر ندارند به هم غر بزنند. همین که غر میزنند خوب میشوند. او برای او معما میخواند خالی میشود. غر غر هم خوب است! بالاخره تخلیه میشوند. چهارده هزار پیرزن و پیرمرد بخاطر نداشتن همسر که با هم گفتگو کنند، مرض افسردگی گرفتند.
6- مشورت نادرست، خیانت در امانت
مشاوره غلط میدهد. حضرت فرمود: «الرَّأْیُ الْفَطِیرُ» (کشفالغمه، ج 2، ص 349) این فطیر همان است که میگویند: خمیرم فطیر است. یعنی رأی که پخته نشده به مردم نگو. «و تجنب ارتجاع الکلام» زود قضاوت نکن. بگو: من نفهمیدم! من پزشک مشاور هستم ولی عقل من اینجا نمیرسد. یکبار هم بگو: بلد نیستم. طوری میشود؟ «لا تُشِرْ عَلَی الْمُسْتَبِدِّ بِرَأْیِهِ» (أعلامالدین، ص 304) اگر کسی هم رأی خودش را مستبد است، یعنی رأی خودش را فقط درست میداند، با او هم مشورت نکن. «و علی مُتَلَوّن» با آدمی که هر ساعت یک چیزی میگوید، مشورت نکن. «و لا علی لجوج» با لجوج مشورت نکن. «وَ خَفِ اللَّهَ فِی مُوَافَقَهِ هَوَی الْمُسْتَشِیرِ» (بحار الانوار، ج 72، ص 104) سعی کن در مشورت چیزی نگویی که این بیماری که به تو مراجعه کرده است خوشش بیاید. حرفهایش را خوب گوش بده، تا حرفهایش را خوب گوش ندادی، مشورت نکن. بعد میفرماید: اگر غیر از اینها باشد خیانت کردی. پس خیانت دزدی نیست. شما یک چیزی از من میپرسی. جوان میپرسد: آقا من الآن دیپلم گرفتم، طلبه شوم یا دانشگاه بروم. میگویم: ما الآن دانشگاه زیاد داریم. هفت، هشت، ده میلیون با کم و زیاد تحصیل کرده بیکار داریم. اگر بتوانی طلبه خوبی باشی، الآن برای طلبه سر و دست میشکنند! الآن کمبود طلبه است.
نویسندگان گاهی ممکن است خیانت کنند. یک چیزی که مینویسد. در سایتها الآن… میگوید: آخر در سایت است! سایت را برای شما معنا کنم. سایت یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه! در سایت آمده یعنی در دیوار کوچه نوشتند. در دیوار کوچه، یک کیلو زغال به کسی بده، با یک نردبان دو پلهای! یک کیلو زغال و یک مبلغ پول! بگو: این پول را بگیر، به تمام دیوارها بنویس: مرگ بر قرائتی! یا بنویس: زنده باد قرائتی! دیوار کوچه را میشود رویش همه چیز نوشت. چه کسی گفته هرچه در سایت آمد درست است؟ هزار سایت میتوانند به راحتی دروغ بگویند. کما اینکه بعضی از اینها میگویند. در سایتها آمده، در فضای مجازی آمده، فضای مجازی ما را دوست دارد؟
من نمیدانم چه وقت باید یقین کنیم آمریکا دشمن ماست؟ آمریکا حاضر است یکی از فرمولهای علمیاش را به دانشجوی ما بگوید که دانشجوی ما دلباخته فضای مجازی آنها باشد؟ اگر یکوقت آمریکا یک فرمول علمی به یکی از دانشگاههای ما داد، باقی سایتهایش را هم میبینیم. باقی پیامهایش را هم میخوانیم. یک فرمول علمی آمریکا به جوانهای ایران بدهد، ده فرمول فساد را ما از آنها یاد بگیریم. یعنی نباید ما این مقدار بفهمیم که اینها دوست ما نیستند. قرآن میگوید: دوست شناسی و دشمن شناسی یک آیه دارد. میگوید: این رقم دوست باشید. علامت دشمن این است که اگر به شما خیر رسید، عصبانی میشود. «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ» (آلعمران/120) این علامت دشمن است. اگر به شما خیر برسد، جیغ میزند. شما در مسأله هستهای به جایی رسیدی، او جیغ میزند. این علامت این است که دشمن است. «وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها» بدی به شما برسد، کیف میکند. بدی به شما برسد، کیف میکند و خوبی به شما برسد غصه میخورد. یعنی این هم خیلی تخصصی است و دیگر هرکسی باید بفهمد.
7- کتمان حق، عامل گمراهی مردم
کتمان حق خیانت است. میآید از شما مشورت میکند حق را بگو. از جاهایی که غیبت جایز است در مشورت است. فلان دختر چطور است. فلان پسر چطور است. یک آیه داریم کتمان حق از هر گناهی گناهش بیشتر است. الآن ما چقدر یهودی داریم؟ چقدر مسیحی داریم؟ همه گناهان یهودی و مسیحیها به گردن چند عالم است. قرآن میگوید: «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم» (بقره/146) علمای یهود پیغمبر اسلام را مثل بچهشان میشناختند. آدم بچه را قبل از تولد میشناسد. پیغمبر اسلام را خوب میشناختند. اما وقتی پیغمبر اسلام مبعوث شد، یهودیها آمدند گفتند: این همان است. گفتند: نه! این همان نیست. اگر راست میگفتند: بله آن پیغمبری که در تورات و انجیل بشارت داده، خودش است. اگر الآن یهودی و مسیحی نباشند، تمام یهودیها و مسیحیها با تمام ضربههایی که از یهود و نصاری خوردیم، الآن هم از اسرائیل و آمریکا میخوریم، این بخاطر جنایت چند آخوند است که این چند آخوند هم کتمان کردند و لذا قرآن راجع به کسی که حق را کتمان کند میگوید: «أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُون» (بقره/159) نمیگوید: لَعَنَ، میگوید: «یلعنُ» لَعَنَ یعنی لعنت کردی تمام شد. «یَلعَنُ» یعنی در طول تاریخ لعنت کرده است. چه کسی؟ «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» خداوند در طول تاریخ به اینها لعنت خواهد کرد. «وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُون» همه لعنت کنندگان به اینها لعنت خواهند کرد. یعنی جن و انس و فرشته در طول تاریخ به کسانی که کتمان کردند لعنت میکنند. این خیلی مهم است. برای زنا نگفته: تمام خدا و فرشتهها بر زناکار لعنت میکنند. خدا و فرشتهها بر دزد لعنت میکنند. خدا و فرشتهها بر چاقوکش لعنت میکنند. کسی که حق را میفهمد، نمیگوید. خیانت است، خیانت فکری است. به عقاید مردم خیانت میکند.
کتمان شهادت، آقا شاهد بودی، کتمان کردم. یک خاطره برای شما بگویم. یکوقت من مطالعه میکردم، دیدم در غدیر خم پیغمبر ما قبل از سخنرانی از چهار طرف اقرار گرفت… صدا میآید؟ بله! از چهار طرف پرسید: صدا میرسد؟ همه گفتند: بله. ما نفهمیدیم این چه سخنرانی است که قبل از سخنرانی پیغمبر اسلام از چهار طرف اقرار گرفت. همه گفتند: صدا خوب است. این را آنوقتی که خواندم نفهمیدم! بعداً دیدم وقتی حق علی بن ابی طالب غصب شد، فاطمه زهرا در تاریکی میرفت درخانه اصحاب را میزد. میآمدند در را باز میکردند. بله! شما فاطمه زهرا هستی؟ بله. در شب چه کار داری؟ بفرمایید کار شما چیست؟ گفت: تو در غدیر خم نبودی. بودی یا نبودی؟ گفتند: ما دورها بودیم و صدا نمیآمد. حالا فهمیدم چرا پیغمبر از چهار طرف اقرار گرفت، صدا میآید؟ بله. یعنی این پیغمبر میدید روزی را که فاطمه در دل شب در خانه اصحاب پیامبر را بزند، بپرسد: شما در غدیر خم نبودید؟ بگویند: آن دور بودیم صدا نمیآمد. کتمان شهادت! تو نبودی؟ تو نگفتی؟
آخر در کره زمین مهمان بوده تا حالا دوازده هزار نامه دعوت داشته باشد جز امام حسین؟ دوازده هزار نامه دعوت که به کربلا بیا. بعد با امام حسین این کار را کردند. حقیقت این نیست! زیر قولش میزند. دعوت میکند میگوید: نخیر ما نبودیم. آخرش امام حسین روز عاشورا گفت: فلانی تو را میگویند. امضاء تو هم بود. فلانی با تو بودند. یعنی بعد از اینکه امام حسین گفت: شما به من نامه نوشتید و من بی دعوت نیامدم، اسم افرادی را برد. گفت: فلانی من با تو هستم. با تو هستم! اینها خیانت است. خیانتهای علمی!
شما میدانید چند هزار کتاب داریم که نویسندهاش عالم شیعی است و روی کره زمین یک کتاب هم بیشتر نیست. و میدانید چطور آمدید کتابها را خریدند و در کتابخانه دیگر بردند؟ هزارها کتاب خطی و منحصر به فرد نویسندهاش عالم شیعی بوده، آمدند خریدند. الآن در کشور شیعه این کتاب وجود ندارد. ولی در کتابهای هندوستان و کتابخانههای هندوستان هست. چرا؟ یک خائن به او میگویند: دلارت میدهیم، برو هرچه کتاب خطی است برای ما بخر. آن آقا هم میبیند کتاب خطی بخرد، امروز مثلاً یک سرویس ملامین که میشود. با قیمت مفت اثر علمی که در کره زمین یک نسخه بیشتر نیست، با خیانت اینها… فروش کتابهای خطی به بیگانه، عتیقههایی که از کشور میبرند. دلارها و ویزاهایی که مغزهای ایرانی را جذب میکنند. اینها همه خیانت به کشور است. آنهایی که ترویج میکنند و به این خیانتها کمک میکنند. یک خرده بنشینیم فکر کنیم، ما چقدر به بچهمان خیانت کردیم. چه چیزی برای بچهمان خریدیم که بچه منحرف شده است؟ چه سرگرمی برای بچه درست کردیم که بچه منحرف شد؟ چه کلمهای گفتیم که بچه منحرف شد؟ اینها خیانت نیست. ما هی خائن را فکر میکنیم کسی است که از بانک بدزدد. از دیوار خانه مردم بالا برود. خیانت ناموسی بکند. اینها هم خیانت هست، ولی یک خیانتهای مخفی میکنیم که توجه نداریم. من خودم در تلویزیون خیانت نکردم. میلیونها مغز پای حرف من نشسته است. حرف باطل هم زدم؟ اگر یک حرفی زدم که خدا و پیغمبر راضی نبوده یا لغو بوده یا باطل بوده، من خودم ممکن است خائن به میلیونها آدم باشم. چون میلیونها چشم و دل پای حرف من نشست، من باید از دین بگویم، چیزهای دیگر گفتم. غرضهای شخصی داشتم. تحلیلهای سیاسی فردی داشتم. یک خرده فکر کنیم نکند ما خائن باشیم. نکند به وظیفهمان عمل نکرده باشیم.
خدایا ما را از غفلت بیرون بیاور. ما را متوجه عیبها و نقصهای خودمان قرار بده. توفیق توبه و جبران مرحمت بفرما. ما را نسبت به خون شهدا، اول نسبت به انبیاء و اولیاء، دوم نسبت به پیامبر اسلام و اهل بیت، نسبت به مراجع تقلید و امام و شهدا، نسبت به پدران و مادران و نیکان، نسبت به هرکس که به ما خدمت کرده است، ما را نسبت به آنها خائن قرار نده. خائنین را هشدار و متوجه و متحول بفرما. خائنینی که لیاقت تحول و توبه ندارند، نابودشان کن.