امر به معروف، عامل گسترش نیکیها
1- امر به معروف، نشانهی تعهد به مکتب
2- امر به معروف، نشانهی حق انتقاد
3- دوری از منکرات، در عزاداریها
4- امر به معروف، ضامن اجرای واجبات
5- امر به معروف، عامل آگاهی به ناآگاهان
6- امر به معروف، راه تربیت درست فرزندان
7- سکوت حقوق بشر در برابر جنایات آل سعود
موضوع: امر به معروف، عامل گسترش نیکیها
تاریخ پخش: 23/07/94
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
محرم 1394 وارد شدیم، هفتهی اول محرم را هفتهی امر به معروف و نهی از منکر گذاشتهاند، و از نظر قانونی هم بین مجلس و دولت، در همهی دولتهای قبل و فعلی رد نشده است این موضوع. نمیدانم گیر این موضوع کجاست؟ حالا من کار خودم را میکنم. به عنوان یک مسلمان سر سفرهی قرآن بنشینیم، درسهایی از قرآن، من راجع به امر به معروف، هم یک کتابی من نوشتهام، و هم بنیاد و ستاد امر به معروفی درست شده است، و هم لابلای تفسیر نور به مناسبت آیاتی که به امر به معروف میخورد، یک تذکراتی داده شده است، من جمعآوریاش را نوشتهام، اگر توفیقی باشد، چند جلسه بگویم.
1- امر به معروف، نشانهی تعهد به مکتب
امر به معروف نشانهی چیست؟ امر به معروف و نهی از منکر نشانهی یک: علاقه به دین و مکتب. کسی که امر به معروف نمیکند، یعنی من کاری ندارم. خواست دین عمل بشود، خواست عمل نشود. به من چه؟ ولی آن کسی که گفت: این کار خوب است، آفرین! این کار بد است، انجام نده! این پیداست که مکتب و دین را دوست دارد.
علاقهی به مردم. موتورسوار میرود، خانمش را هم پشت موتور نشاندهاست. به چادر باد میخورد، ممکن است این چادر، لای پرههای موتور برود و این خانم زمین بخورد. میگوییم: آقا! آقا! چادر خانم لای پرهها نرود. آن کس که میگوید: به ما چه! برود و میافتد، چشمش باز میشود. این آدم خیلی بیغیرت است. میگوید: اگر زن مردم از پشت موتور افتاد، افتاد که افتاد. به من چه!!! بابا این منکر است. جان یک مسلمان در خطر است. ما صدها شهیدی که در منا دادیم، به خاطر بیغیرتی سربازهای سعودی بود. بیغیرتی رئیسهایشان بود. خفه شدند!!! به ما چه؟ شلنگ بود، آب هم بود، اینها سر شلنگ را باز نکردند. مردند که مردند. البته اینها پدر خودشان هم طوری شود… نمیدانم هر کس مکه رفته است، مثلاً اموات آنها وهابیها، مردهشان را طوری میبرند خاک میکنند که انگار قاطر میبرند و خاک میکنند. اصلاً یک «لا اله الا الله» اشکی و آهی. اصلاً چیزی به نام عاطفه نیست. پدرشان را هم که خاک میکنند انگار الاغ خاک میکنند. الان شما در ایران اگر یک الاغ بمیرد، چه کار میکنید؟ زیر خاکش میکنید. حس ندارند. عشق به مردم، عشق به دین!
نشاندهندهی تعهد است. من بیغیرت نیستم. متعهد هستم. آدمی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکند، سیبزمینی است. البته به سیبزمینی برنخورد، سیبزمینی خاصیت دارد. بگذارید حدیث بخوانم. میگوید: «فَهُوَ مَیِّتٌ» این مرده است، منتهی «بَینَ الْأحیاءِ» (تهذیب الأحکام،ج 6،ص181) خوب میبیند، نسبت به خوبیها حساس نیست، نسبت بدیها هم حساس نیست. حدیث داریم که «فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ» یعنی مردهی عمودی است. آخر مردههای قبرستان افقی هستند. این مردهی سیخکی است. عمودی!
نشانهی تولی و تبری است.
2- امر به معروف، نشانهی حق انتقاد
نشانهی آزادی است. کسی که امر به معروف میکند، یعنی جامعهی ما آزاد است. حق انتقاد هست. آقا این کار خلاف است، نکن. آقا این کار را نکن. آزادی است. نشانهی فطرت بیدار است. ای کاش دانشگاهها و دبیرستانها و راهنماییها، این حرفهایی که من میزنم، بنرش میکردند، چون از من نیست. من قابل نیستم که حرفم بنر بشود. از روایات و آیات. و این را در محرم و صفر یک بنر در هر مدرسهای آویزان کنند. هیچ مانعی ندارد، روزنامهها هم یک صفحه این را بنرش کنند، یک صفحه بنویسند، بالاخره چون امام حسین(ع) فرمود: من میروم کربلا، میخواهم امر به معروف کنم. امر به معروف هم فقط زبانی نیست. حداقلش زبانی است که ما به شما بگوییم، آفرین، نکن، انجام بده. ولی امر به معروف واقعی اصلاح یک رژیم است. رژیم بنیامیه را باید برانداخت. خود یزید بزرگترین منکر است. آلسعود، آلخلیفه، هر کس مردمآزاری میکند. وجود مردمآزار منکر است، باید برداشته شود. حتی یک آدم عادی!
شخصی بود به نام سمره، یک درخت داشت در یک باغ. باغ برای کس دیگر بود. منتهی این هم یک درختی آنجا داشت. بدون یا الله و سرزده به هوای سرکشی به درخت در باغ میرفت. صاحب باغ گفت: کل باغ برای من است. تو یک درخت داری. یک یاالله بگو. در بزن. گفت: آقا من در نمیزنم، درخت خودم هست، میخواهم میآیم سر میزنم. شکایتش را به حضرت کرد و پیغمبر ایشان را خواست. گفت: تو یک درخت داری. به خاطر یک درخت مزاحم هستی، یک درختت را بفروش. گفت: دو تا درخت، ده تا درخت، چند برابر! گفت: الا و لابد، نه میفروشم و نه اجازه میگیرم. پیغمبر فرمود وجود این درخت مضرّ است. بعد یک جمله گفت که این جمله، برای فقها باعث صدها فتوا شده است. جملهاش این است: بد نیست که شما هم حفظ کنید. «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» (کنز العمّال/۹۴۹۸) اسلام نه ضرر… یعنی کسی حق ندارد که بگوید: چون بوق خودم است، میخواهم بزنم. بوق بیوقت، صدای نکره، «لا ضرر و لا ضرار»
3- دوری از منکرات، در عزاداریها
همین اول محرم بنده خدا یک طبل خریده است، از این طبلهای بزرگ، چند نفر هم بیشتر نیستند. مرتب دامب، دامب، دامب، بیوقت… حالا یک وقت ظهر عاشورا است، اما بیوقت! به هوای این که من مالک هستم، کسی حق ندارد. پیغمبر فرمود که درختش را بکن و در کوچه بینداز. درختش را بکن. «لا ضرر و لا ضرار» به اسم عزاداری، به اسم مسجد… صدای بلندگوها نباید بیرون از حسینیه و مسجد باشد. آقا اسلامی که به شما گفته عزاداری کن، به من هم گفته آزاد هستی و میتوانی شب بخوابی. عزاداری مستحب است و مردم آزاری حرام است.
در خود عزاداریهای ما منکر است. بعضی شعرهایی که میخوانند در شأن ابالفضل(ع) نیست. در شأن امام حسین(ع) نیست. بعضی روضهها پایه به جایی ندارد. ما همه چیزمان استاندارد دارد. رب گوجهمان مهر استاندارد باید بخورد. خوب تبلیغاتمان هم باید استاندارد باشد. این حرفها گفتنی باشد یا نباشد. یک حدیث معروفی است، من این را چند سال پیش هم گفتم. همه مردم ایران شاید شنیده باشند. حالا ولو این برای رحلت پیغمبر خوب است، ولی میترسم، تا برنامه رحلت پیغمبر از یادم برود. حالا فعلاً بگویم. یک حدیث داریم که پیغمبر روزهای آخر عمرش آمد و فرمود: من چند روز دیگر از دنیا میروم. هر کس طلب دارد، بلند شود و بگیرد. یک نفر بلند شد و گفت: یا رسول الله! یک روز چوب تو به خطا به کمر من خورد. فرمود: برو چوب را بیاور و قصاص کن. هر کس این را شنیده است، دست بلند کند. خیلی خوب، اکثرتان شنیدهاید. این حدیث دروغ است. چرا؟ برای اینکه اگر معنایش این باشد که پیغمبر دستش خطا کرده است، یک نفر میگوید: خوب ما از کجا بفهمیم که فکرش خطا نکرده است؟ دست که خطا میکند، ممکن است فکر هم خطا کند. از کجا بفهمیم که زبانش خطا نکرده است و نعوذ بالله یک چیزی را بیخودی گفته باشد؟ پیغمبر معصوم است، معصوم است یعنی اینکه خطا در پیغمبر راه ندارد. آخر اگر یک لاستیک پنجر شد، مسافر میگوید: آقای راننده! ببخشید! لاستیک دومت سالم است؟ یعنی مردم دلواپس میشوند. یک لاستیک پنچر بشود، برای بقیهی لاستیکها دلواپس میشوند. خطا در پیغمبر راه ندارد. این ضد عقاید ما است. قرآن میگوید: «فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ» (انعام/149) یعنی آن کسی را که خدا به عنوان حجت میفرستد، مثل پیغمبر ما، این باید بالغ باشد. یعنی نقطه ضعف در او نباشد. پیغمبری که دستش خطا میکند، شاید فکرش هم خطا کرده باشد. زبانش هم خطا کرده باشد. از همه گذشته گیر فقهی دارد. قصاص برای کار عمدی است. اگر یک کاری خطایی بود، خطا که قصاص ندارد. قصاص برای عمدی است. اگر من به شما تیراندازی کردم، قصاصم کن و من را بکش. اما اگر رفتم تیر به گنجشک بزنم، به شما خورد، اگر تیر خطا شد که نباید من اعدام بشوم. اعدام برای این است که من قصد کشتن شما را داشته باشم. شما هم من را بکش. رفتهام گنجشک را بکشم. قصاص برای کار عمدی است. ببینید هم گیر فقهی دارد، هم گیر قرآنی دارد. «فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ» هم گیر اعتقادی دارد. این حدیث خیلی گیر دارد. ولی خوب در بورس بود. چقدر بعضیها پای این حدیث گریه میکنند. بعد چه استفادههایی میکنند. از این استفاده میکنند که ببینید اگر پیغمبر یک خطایی کرد… استفاده سیاسی میکنند، میگویند ببین این حدیث پیداست که پیغمبر هم خطا کند، باید چوب بخورد. وقتی پیغمبر میگوید: چوب را برو و از خانه بگیر و قصاص کن، یعنی چه؟ یعنی اگر رهبر هم خطا کند، رهبر هم باید چوب بخورد. استفاده سیاسی میکنند. استفاده موعظهای میکنند که مردم حواستان جمع باشد، که حق الناس به گردنتان است. پیغمبر هم حق الناس بود، گفت حق الناس را… استفاده سیاسی، استفاده موعظهای، استفاده تبلیغی، اصلاً این موضوع از بن دروغ است.
خدا آیت الله فاضل لنکرانی را رحمت کند، من به این آقایان گفتم که این حدیث درست نیست. گفتند: بله! درست نیست. بعد این قصهای که خلاف فقه هم هست، برای آیت الله فاضل لنکرانی است. گفت: نه فقط خلاف عقاید شیعه است، بلکه خلاف فقه هم هست. یک خورده باید تبلیغات استاندارد باشد.
چه میخواهیم بگوییم؟ یک پیشنهادی دارم، وقتش گذشته است، باز میترسم. آخر مرگ و میز دست آدم نیست، یک وقت میبینی آدم فردا نیست. به امام صادق(ع) گفتند: بعضی مردهها چشمشان باز است، بعضی چشمشان بسته است، چرا؟ فرمود: آنکه باز است، فرصت نکرده است، ببندد! آن کسی که بسته، فرصت نکرده باز کند. آدم نمیداند که فردا هست یا نه؟ این را هم بگویم ولو اینکه وقتش گذشته است. بنده عقیدهام این است که حوزههای علمیه، و مداحهای عزیز، اینها دو روز به محرم، چون یک روز به محرم، دو روز به محرم، همه جمع شوند و به جای درس خارج و کفایه و مکاسب، و به جای همهی درسها فرمولهای تبلیغ را بگویند که این طلبهی جوان که میرود… مثلاً بنده حالا پنجاه سال است، مبلغ هستم. بیایم و بگویم: آقا در این پنجاه سال تجربه من این است. یک واعظ دیگر بیاید، یک استاد بیاید، یک مدرس بیاید. یک آیت الله بیاید. هر کس هر تجربهی تبلیغی دارد، به طلبههای جوان بگوید که طلبه که یک خورده درس خوانده است، تجربههای دیگران را شنیده باشد. دو روز حوزه تعطیل باشد. ما مثلاً صدو پنجاه روز که درسهای دیگر میخوانیم، یک روز به محرم، چسبیده به محرم و چسبیده به ماه رمضان… باید تبلیغات استاندارد باشد.
البته این را من به… آقای بوشهری که مکه بودند، به آقای اعرافی گفتم. حدود دهها… جمعیتی از صدتا کشور است. برای طلبههای خارجی که میخواهند بروند و در دنیا پخش بشوند، این تذکرات داده بشود. ایشان هم با کمال تواضع پذیرفتند. من یکی دو ساعتی رفتم و تجربیات خودم را گفتم. من خیلی تجربه دارم. تبلیغ فوت و فن دارد. حالا من نمیدانم که پای منبر و تلویزیون چند طلبه نشستهاند؟ ولی خوب است که بشنوند. من یک وقت میخواستم حدیث کفن را بگویم. یعنی دیدم عجب روایاتی در بحث کفن داریم. از آن طرف خواستم بگویم: درسهایی از قرآن… بحث امشب: کفن!!! تا بگویم: کفن! همه تلویزیون را خاموش میکنند. مردم حوصله شنیدن کفن را ندارند. از آن طرف هم نگویم، قرآن یک آیه دارد که آخوند نباید بترسد. «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا» (احزاب/39) کسی که تبلیغ میکند، نباید بترسد. بگویم، تلویزیون را خاموش میکنند. نگویم معلوم میشود ترسیدم. گفتم: خدایا چه کنم؟ خدا یک چیزی به ذهنم انداخت که چرا میگویی: کفن؟ بگو بحث امشب لباس.
لباس هم ماشاءالله، سه رقم لباس داریم. لباس خانوادگی: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» (بقره/187) زن و شوهر برای همدیگر لباس هستند. این لباسی که میپوشیم: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ» (مدثر/4) تقوا: «وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ» (اعراف/26) سه چیز در قرآن لباس است. بعد دربارهی لباس اینقدر حدیث داریم. لباس نوزاد حدیث داریم. لباس عروس حدیث داریم. لباس شهرت حدیث داریم. لباس دزدی حدیث داریم. اسراف در لباس، رنگ لباس، دوخت لباس، فرم لباس، شستن لباس، لباس دادن به برهنهها و بیلباسها. دیدم خیلی مطلب دارم. همه را نوشتم. لباس، لباس، لباس، همه را کنار تخته سیاه نوشتم و هر کدام را هم آیه و حدیثش را نوشتم. دقیقهی آخر گفتم: خوب آقایان! عزیزانی که پای تلویزیون نشستهاید، و اما بیاییم یک دو دقیقه هم آخرین لباس را بگوییم. آخرین لباس کفن است. حدیثهای کفن را خواندم. اگر این چیزی که آخر گفتم و چند میلیون گوش دادند، اگر اول میگفتم، چندمیلیون تلویزیون را خاموش میکردند. این یک مورد. یعنی یک حدیث است. اگر اول بگویید، چند میلیون مشتریات کم میشود، بعدش بگویی… مهم این است که چه حرفی را کجا بزنی.
اگر دعاهای ما بر اساس سخنرانیهای ما باشد، هر سخنرانی ما دوبله میشود. مثلاً سوره والعصر را معنا میکنیم، قسم به زمان، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» (عصر/2) انسان خسارت میکند و عمرش را به باد میدهد. «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» مگر کسانی که هر چه از عمرشان کم میشود، ایمانشان اضافه بشود، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» غیر از اینکه خودشان اهل ایمان و عمل صالح هستند، امر به معروفی هم هستند. «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» یعنی امر به معروف میکنند. «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3) مثلاً این بحث را روی منبر میگویم. بعد بگویم: خدایا! هر چه عمران «لَفی خُسْرٍ» بوده و خسارت کردیم، گذشتههایی که عمرمان را به باد دادیم، ببخش! دومرتبه بگوییم: خدایا! «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» روز به روز بر ایمان ما بیفزا. «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی هر چه سخنرانی کردم، تمام سخنرانیهایم یک بار دیگر در قابل دعا تکرار می کنم.
خیلی فوت و فن دارد. تبلیغ یک مهارت است. هفتهای و در سالی طلبه، دو روز تجربههای تبلیغی را از بزرگان یاد بگیرد، حالا بزرگان فقهی یا منبری، یا…
4- امر به معروف، ضامن اجرای واجبات
فطرت بیدار! دیگر حال ایستادن ندارم. نشانهی فطرت بیدار است. یعنی کسی که میگوید: آقا این کار را انجام بده، این کار را انجام نده، پیداست که فطرتش بیدار است.
ضامن اجرای واجبات است. آخر واجبات… انجام بده و انجام نده. آخر اینها دستورات است. چه کنیم که این انجام بگیرد. اگر همهی مردم سفارش به حق کردند، انجام میگیرد. اگر همهی مردم نهی از منکر کردند، منکرات ترک میشود. اگر یک دستوری دادیم، ضامن اجرایش چیست؟ همه آمدهاید مسجد نماز بخوانید، اگر من گفتم، «قد قامت الصلاه» همه میآیند و در صف میایستند. نگویم هر کسی در یک گوشهی مسجد است. «سمع الله لمن حمده» همه بلند میشوند. «بحول الله» همه بلند میشوند. «سمع الله» همه خم میشوند. یعنی یک کسی باید علامت بدهد که مردم بر اساس آهنگ او و تذکر او خم شوند، بلند شوند و بنشینند. امر به معروف ضامن اجراست. تشویق نیکوکاران است. یک کسی که یک کار خیری میکند، همه آفرین گفتند، تشویق میشود.
دیروز یک جایی سخنرانی کردم، برای تقریباً پانصد نفر از مدیران مدارس تیزهوش، سخنرانی ما خوب همه کف زدند. گفتم: دست شما درد نکند، من را تشویق کردید. اما ببینید، برای آخوند کف نمیزنند، برای آخوند صلوات میفرستند. شما آخوند را آوردهاید و برایش کف میزنید… یک آمپول زن بود، سمت راست را پنبه میمالید و سمت چپ را آمپول میزد، میگفت که شما بدانید که این… یعنی مثلاً شما برای یک آیت الله کروات میبرید؟ برای آیت الله باید عبا برد. خلاصه صلوات فرستادند و من گفتم: از کفی هم که زدید تشکر میکنم. تشویق نیکوکاران!
5- امر به معروف، عامل آگاهی به ناآگاهان
آگاه کردن افراد جاهل! بعضی افراد که گناه میکنند جاهل هستند. اگر تذکر به آنها تذکر بدهی… مثلاً سیگار میکشد، یک نفر بگوید: آقاجان! این سیگار ضرر دارد، عزیز من میخواهی سیگار بکشی اسکناس آتش بزن. چون اگر اسکناس آتش بزنی، پولت از بین رفته است، ولی این اسکناس را میدهی، سیگار میخری، هم پولت رفته است و هم ریهات رفته است، هر کس میخواهد سیگار بکشد، اسکناس آتش بزند. لااقل ریهاش سالم است و پولش رفته است. تو هم پولت میرود و هم ریهات. گاهی وقتها که به او میگویی، یک فکری میکند و چشم میگوید. بعضیها هم گوش نمیدهند. خوب گوش ندهند. آقا میگوید من میگویم گوش نمیدهد. قرآن اینقدر آیه دارد که به پیغمبر میگوید: بگو! بعد میگوید: «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» (نحل/82) «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» در قرآن زیاد است. یعنی تو بگو، ممکن است بعضی گوش ندهند. لازم نیست که همه گوش بدهند. مگر حرف خدا را همه گوش دادند؟ مگر حرف پیغمبر را همه گوش دادند؟ حرف چه کسی را همه گوش دادهاند؟ دوازده هزار نامه برای امام حسین(ع) با کم و زیادش آمد، که کوفه بیا کمکت میکنیم. آخرش به امام حسین(ع) یک قطره آب ندادند. یعنی بنا نیست که با یک تذکر ما همهی مردم حسابی شوند. مگر خودمان با یک تذکر آدم حسابی هستیم؟
یک جوان به من گفت که میشود یک مورد خیلی خوشگل برای ما پیدا کنی؟ گفتم: خودت خیلی خوشگل هستی؟ تو با این قیافهات!!! میگویند هر چه میمون زشتتر است، بازیاش بیشتر است. شما هم میگویید؟
گاهی وقتها مثلاً دنبال یک همسر ایدهآل میگردد، خودش هم شانزده عیب دارد، ولی میخواهد زنش بیعیب باشد. توقع نداشته باشیم که تا یک تذکر دادیم، همه عمل کنند.
امر به معروف نشانهی این است که… ممکن است گوش ندهد ولی حالش گرفته میشود. حالگیری از خلافکار هم یک کاری است. دیدید ماشینهایی که در خیابان میرود، یک سرعتگیر میگذارند، این جلوی رانندگی را نمیگیرد، ولی حال راننده گرفته میشود. هی به این چیزها و مانعها میخورد. وقتی یک کسی خلاف می کند، آقا نکن! آقا نکن! آقا نکن! این کار درست نیست! این کار درست نیست! این کار درست نیست! اگر پنجاه نفر به او گفتند، این دیگر حال… مثلاً یک کسی دارد روزه میخورد، اگر سی نفر به او گفتند روزه نخور، روزه نخور، روزه نخور، این ممکن است گوش ندهد و باز هم بخورد، ولی میگوید برویم و یک جایی روزه بخوریم که مردم حالمان را نگیرند. لااقل حال خلافکار گرفته میشود. این هم خودش یک کاری است.
امر به معروف و نهی از منکر یک گاز و ترمز است. امر به معروف گاز است یا ترمز؟ با هم بگویید: گاز است. نهی از منکر ترمز است. امر به معروف گاز و ترمز جامعه است.
6- امر به معروف، راه تربیت درست فرزندان
اصلاً امر به معروف و نهی از منکر اساس تربیت کودک است. همهی این بچهها با امر به معروف و نهی از منکر بزرگ میشوند. بخور! نخور! بردار بیا! دست نزن! نیفتی! اصلاً تمام بکن و نکنهایی که پدر و مادر به بچه میگویند، بکنهایش امر به معروف است، نکنهایش نهی از منکر است. اساس تربیت فرزند بر اساس بکن و نکنهایی است که پدر و مادر میگویند.
تقویت افراد بیاراده است. بعضی افراد مثلاً میخواهد برود در آب و وحشت دارد، یالا یالا! اگر مرتب یالا یالا گفتند این ارادهاش قوی میشود. امر به معروف افراد بیاراده را با اراده میکند.
امر به معروف نشانهی حضور در صحنه است و این امر به معروف فضولی نیست. حقی است که خدا داده است. مثلاً یک نفر میگوید: به تو چه! خداوندی که تو را خلق کرد و من را خلق کرد، گفته است: «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (توبه/71) مردان باایمان و زنان با ایمان همه بر یکدیگر ولایت دارند، از جمله ولایت این است که باید امر به معروف کنند. فضولی در کار شما نیست. خالق من و تو دستور داده است که تو به من تذکر بدهی و من هم به شما تذکر بدهم. فضولی نیست.
امر به معروف و نهی از منکر کمبود تقوا را جبران میکند. بعضیها تقوایشان کم است، اما اگر امر به معروف و نهی از منکر بکنند، این تقوا تقویت میشود. خوب!
علامت غیرت دینی است، احساس مسؤولیت است، امر به معروف و نهی از منکر نوعی قرنطینه روحی در مقابل عیبها و گناهان است. قرنطینه! یعنی جامعهای که… مثل سیگارهایی که فیلتر دارد، جلوی آن سم را میگیرد، امر به معروف فیلتر جامعه است. جلوی رشد فساد را میگیرد.
نشانهی رشد است. زمان حضرت لوط گناه لواط زیاد بود. دو تا پسر زیبا! یعنی دو فرشته در قالب پسر زیبا خدمت حضرت لوط آمدند. لاتهای محله فهمیدند، سراغ این جوانها آمدند. حضرت لوط فرمود: «أَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشید» (هود/78) یک مرد رشید در شما نیست که این منکر را انجام ندهد؟ رشید! یعنی پیداست که نهی از منکر علامت رشد است.
7- سکوت حقوق بشر در برابر جنایات آل سعود
اگر امروز ابرقدرتها، یعنی اگر امروز این آلسعودی که این مردم را کشت، بستر کشتن را فراهم کرد. اگر همهی مردم داد بزنند. این حقوق بشریها، خیلی فرصت خوبی است برای اینکه الان شما این حقوق بشریها را بشناسید. خیلی فرصت خوبی است. صدها و هزارها آدم در مکه شهید شد، این حقوق بشریها ببینید چه کردند. الان هم اینترنت و سایتها هستند. ببینید اصلاً حقوق بشر در مقابل قتل و عام مردم در مکه مسلمانها، چه کرده است. و آنهایی که میگویند طرفدار حقوق بشر هستند چه هستند؟ بد نیست آدم… اگر آدم زرنگ باشد از لیموترش هم لیموناد درست میکند. این خانمها هر کدامشان زرنگ باشند از پوست پرتقال مربا درست میکنند. هر کدامشان بیعرضه باشند، برنج رشت را هم که به ایشان بدهی، کوفته میکنند. ما الان وقتی است که از این عزیزانی که در مکه جان دادند، آمریکا را بشناسیم، حقوق بشر را بشناسیم، اروپا را بشناسیم، این کشورهای عربی که هم پیاله با آلسعود هستند، بحرین و قطر و دبی و… خیلی وقت خوبی برای شناسایی است. فرصت خوبی است که شعرا و مداحها راجع به بیغیرت و باغیرت شعر تازه بسرایند.
دهها جلد کتاب سرود برای جنایات آلسعود باید سرود. در شعرهایشان هم فقط شهدای مکه نباشند. ردیف… ببینید چون آقا من یک چیزی میگویم خوب گوش بدهید. آلسعود حدود صد سال است که حکومت میکند. در این صد سال ده روز یک مراسم است. در این مراسم یکی دو میلیون آدم است. یکی دومیلیون… صدسال است که اینها تجربه دارند. آخر گاهی وقتها میگویند آقا یادم نبود، بلد نبودم، از دستم در رفت، آلسعود صد سال است که تجربه دارد. یک روز منا، یک روز عرفات، دو روز هم مکه، این پنج روز را… اصلاً کل اعمال حج پنج شش روز بیشتر نمیشود. صد سال سابقه دارد، بعد از صدسال سابقه یک خیابان را نمیتواند کنترل کند. صد سال سابقه!!! آن وقت اینها لایق حکومت هستند؟ ما چه بیکفایت بگوییم، چه نگوییم، تمام سلولها و آجرهای هستی میگویند که اینها بیکفایت هستند. آخر بعد از صد سال سابقه تو نمیتوانی دو روز مراسم را انجام بدهی؟ درود بر جمهوری اسلامی ایران. امام رضا(ع) یازده میلیون، شما سه میلیون زوار دارید، امام رضا(ع) یازده میلیون زوار دارد، حادثه پیدا نمیشود. بله حوادثی در جادهها هست که خیلیهایش دست خود رانندههاست. یا دست وزارت راه است. یا دست راننده است. یا دست نمیدانم… دست هر کس میخواهد باشد. ما سالی یازده میلیون مهمان در مشهد داریم، سالم میآیند و میروند، آن وقت شما صد سال سابقه دارید، دو میلیون مسافر و حاجی را نتوانستید اداره کنید. این دلیل بر بیکفایتی است. فحش نمیدهیم. حقیقت است. غلط برای این است که بگویی دستم نبود، تجربه نداشتم، بلد نبودم، دفعهی اولم بود، دفعهی دومم بود، دفعهی سومم بود، تصادف بود، تصادف نیست.
یک کسی میگفت که این هستی با تصادف درست شده است. خدایی جایی نیست. گفت: تصادف این است که یک بار شود، دوبار شود، همهاش که نمیشود تصادف باشد. آن وقت این قصه را نقل کرد. میگفت: در یک روستایی معلم بودیم. رئیس آموزش و پرورش کاشان، آن زمان جیپ بود و جادهها هم خوب نبود. با جیپ تا نزدیک روستا آمد، از نزدیک روستا تا خود روستا با اسب آمد. آمد در مدرسه و ما دیدیم عجب ایشان رئیس آموزش و پرورش کاشان است. با جیپ تا کجا آمده است و از آنجا هم با اسب برای بازدید از کلاس آمده است. ما هم گفتیم، بفرمایید یک چای بخوریم. گفت: نه برویم سر کلاس الان میخواهم جای دیگر بروم. گفتیم: آقا خوب یک چای بخور! میگفت: سر کلاس هم کسی نبود. یک خادمی بود، پیپ میکشید. الان پیپ میگویند، قدیمها میگفتند: چپق! دود میکشید. سر کلاس بچهها را آرام کرد. گفتند: بدو بدو بدو! گفت: چه شده است؟ گفتند: برو بیرون! گفت: چه شده است؟ گفتند: برو بیرون رئیس آمده بازدید. این هم چپقش را خاموش کرد و بیرون رفت. رئیس آموزش و پرورش وارد شد، گفت: چرا در این کلاس دود است؟ دود کجا بود، گفتم: آقای رئیس خدا میداند که هیچ وقت اینجا دود نبوده است. امروز تصادف شده است. گفت: خیلی خوب! نشست و دست مالید و دید که خاکستر و توتون است. گفت: اینها کجا بوده است؟ گفتم: آقا خدا میداند که هیچ روزی نبوده است، امروز تصادف شده است. بعد یک لحظه دید که بوی کهنه میآید، بوی کهنهای که آتش میزنند. حالا این چپق را درست خاموش نکرده، یک برق آتش در این چپق هست، دارد کت مش عباس میسوزد. گفت: بوی کهنه سوخته میآید. دیدیم راست میگوید. گفتیم بچهها کبریت روشن کردهاید؟ گفتند: نه! گفتم: آقای رئیس خدا میداند، هیچ وقت بوی کهنه نمیآمده امروز تصادف شده که شما آمدهاید. گفتم: امروز همهاش میگوییم تصادف شده، آبرویمان رفت.
به یکی از بچهها گفت: بلندشو ببینم! گفتم: ای خاک بر سرم! در کلاس از این بچه ضعیفتر نیست. تا رئیس آموزش و پرورش رفت رویش را آن طرف کند، به بچه بده گفتم: بنشین! به بغل دستیاش گفتم: بلندشو! این نشست و بغل دستیاش بلند شد و گفت: خوب بگو ببینم که شما… من به شما گفتم بلند شو؟ گفت: نه آقای مدیر به او گفت بنشین، به من گفت بلند شو! برگشت و گفت: این هم تصادف است؟
یعنی آلسعود بعد از صد سال حکومت تصادف است؟ اگر همهی دنیا اهل امر به معروف باشند، یعنی هر کسی اگر یک تف به آمریکا بیاندازد، دریا درست میشود و آمریکا در تفها غرق میشود. هر کسی یک تف! یکی یک سطل آب سر اسراییل بریزند، اسراییل غرق میشود. اینها کلمات امام است. برای من نیست.
ماه محرم ماه حماسه است. منتهی ما باید استفاده کنیم. این ده روز روی منبر چه بگوییم. یکی از اشتباهاتی که اگر هم حق بوده است، قدیم حق بوده، امروز اشتباه است. اینکه آدم ده شب راجع به یک چیز صحبت کند. ده شب میرود مسجد این باید نمازش، خانوادهاش، تربیت بچهاش، لقمهی حلالش را و باید همه چیزی گفت. اشتباه میکنند، بعضی از جلسات عزاداری که افتخار میکنند که ده شب راجع به یک مسألهای صحبت میکنند. خوب خیلی آدم بیخودی هستی. مثل اینکه یک کسی بگوید: تمام پولهایم را پتو خریدم. خوب بیخود خریدی، مگر در خانه فقط باید پتو خرید. تا واجب هست، آقایان روحانی، وقتم تمام شد. تا واجب هست، مستحبات را نگویید. تا نسل نو هست، سراغ نسل کهنه نروید، تا کار ارزان هست، کار گران نکنید، تا کار ماندگار هست، کارهای لحظهای نکنید. امیدوارم این جوانهای عزادار بنشینند، حالا که خون امام حسین(ع) ما را داغ میکند و حقش هم همین است، حق عاشورا را با احیاء امر به معروف و نهی از منکر انجام بدهیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- در روایات، چه تعبیری برای تارک امر به معروف آمده است؟
1) حیوان بیزبان
2) مرده عمودی
3) انسان کر و لال
2- پیامبر اکرم، برای قطع درخت سَمُره، چه قانونی را در اسلام بیان فرمودند؟
1) همسایه آزاری ممنوع
2) ضرررسانی ممنوع
3) تصرف در مال مردم ممنوع
3- آیه 49 سوره انعام، بر چه امری تأکید دارد؟
1) اتمام حجت خدا بر مردم
2) عقل، حجت خدا بر مردم
3) محدودیت عقل در حجیت
4- بر اساس آیه 71 سوره توبه، منشأ امر امر به معروف چیست؟
1) ولایت پیامبر بر مردم
2) ولایت مؤمنان بر فاسقان
3) ولایت مؤمنان بر یکدیگر
5- آیه 82 سوره نحل، خطاب به پیامبر اکرم چه میفرماید؟
1) وظیفه ابلاغ دین
2) خطر سرپیچی مردم
3) هر دو مورد