آفات خدمت به ديگران

1- کسالت و کراهت در انجام خدمت
2- کوچک شمردن کارهاي خير خود
3- خطر خيالي بودن خدمت به ديگران
4- خطر انحصار طلبي در کارهاي نيک اجتماعي
5- آينده نگري در خدمات اجتماعي
6- خطر منّت و آزار پس از خدمت
7- گسترش خدمات فرهنگي در جامعه

موضوع: آفات خدمت به ديگران

 

تاريخ پخش: 19/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

يكي دو شب راجع به خدمت صحبت كرديم. در اين جلسه مي‌خواهم آفات خدمت را بگويم. حدود سيزده آفت را نوشتم. منتهي سه، چهار نكته هم جا گذاشتم. يكي اينكه خدمت بايد عاشقانه باشد.

1- کسالت و کراهت در انجام خدمت

قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها نماز مي‌خوانند اما با زور نماز مي‌خوانند. در حال كسالت، از نماز انتقاد مي‌كنند. چرا؟ براي اينكه روي عشق نمي‌خوانند. قرآن «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏» (نساء/142) يعني بلند مي‌شود نماز مي‌خواند، ولي در حال كسالت است. يك آيه داريم مي‌گويد: پول مي‌دهد اما به زور پول مي‌دهد. «وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/54) پول مي‌دهد، اما زوركي است. عشق!

قرآن به موسي خطاب كرد كه به بني اسرائيل بگويد: يك گوساله‌اي بكشند. يك خرده بهانه گرفتند. گوساله شكلش چي، سنش چي، رنگش چي، بهانه‌هاي بني اسرائيلي آوردند. آخرش كشتند. قرآن مي‌گويد: «فَذَبَحُوها» ذبح كردند، اما «وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ» (بقره/71)  ذبح كردند، اما ذبح نكردند. چرا؟ چون روي عشق نبود.

مسأله‌ي دوم اينكه خدمت بايد انتخابي باشد، نه تحميلي.

خدا آيت الله فلسفي را رحمت كند، از علماي بزرگ مشهد بود. اخوي ايشان هم از وعاظ درجه يك بود. خدا هردوي آنها را رحمت كند. روايت مي‌گويد: «اخْدُمْ أَخَاكَ» يعني كفش‌هاي برادرت را جفت كن و به برادرت خدمت كن. اما «فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا» (مستدرك/ج12/ص428) مي‌گفت: كسي پاي منبر من مي‌آيد، اگر لازم باشد تجليل مي‌كنم. اما اگر ورقه دادند كه فلاني آمده تجليل كن، ورقه را دور مي‌اندازم. تجليل تحميلي، مثل جنگ تحميلي! تشويق تحميلي، يك چيزهايي را الكي بزرگ مي‌كنيم. مي‌گوييم: چون او ما را بزرگ كرده، يك برنامه‌اي هم براي ايشان بگذاريم كه بدش نيايد. خدمتي خوب است كه انتخاب باشد. اگر شما دست‌هاي مرا ببندي و بعد از جيب من پول برداري و بستني بخري، مي‌گويند: قرائتي سخاوت دارد!؟ مجبور هستم، دستم را بستي، از جيب من پول درآوردي و بستني خوردي. اين سخاوت نيست. سخاوت اين است كه با دست خودم باشد. خدمت انتخابي، نه تحميلي، «اخْدُمْ أَخَاكَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا»

2- کوچک شمردن کارهاي خير خود

اين دو نكته بود. حديثي هم داريم اگر مي‌خواهيد خدمت شما كامل باشد، «كمال الخدمه استصغارها و استكمالها تعجيلها» خودت كار خودت را مهم ندان. آخر بعضي‌ها دو شب نماز شب مي‌خوانند، احيا مي‌گيرند، هي آستين‌هايش را تكان مي‌دهند، چرا فرشته‌ها از آستين من بيرون نمي‌ريزند. من پنج شب نماز شب خواندم. دو شب نماز شب خوانده هي آستين‌هايش را تكان مي‌دهد، مي‌خواهد ملائكه از آسمان پايين بيايند. چه خبر است؟ تازه اگر اشك ريختي و سبحان الله گفتي، يك شن شدي. چون قرآن مي‌گويد: همه شن‌ها سبحان الله مي‌گويند. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏» (حشر/1) آنچه در زمين و آسمان است، سبحان الله مي‌گويد. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏» (جمعه/1) «سَبَّحَ» يعني هستي در گذشته سبحان الله مي‌گفته، «يسبح» يعني در آينده، كل هستي سبحان الله مي‌گويند.

كره شمالي آن طرف چين، بيست ميليون جمعيت كمونيست دارد كه منكر خدا و پيغمبر و معاد و همه چيز است. ما آنجا رفته بوديم. خوابيده بودم، گفتم: خدايا، تو چقدر خداي مهرباني هستي. به بيست ميليون آدم رزق مي‌دهي. هيچ كدام از اينها دو ركعت نماز براي تو نمي‌خوانند. واقعاً خيلي حليم است. خيلي غصه خدا را خوردم، كه تو چقدر غريب هستي. در كشور بيست ميليوني يك طرفدار نداري. همينطور خوابم نمي‌برد و غصه خدا را مي‌خوردم. گفتم: قرائتي تو كه امشب اينجا آمدي، لااقل بلند شو يك نماز شب بخوان! خودم را از رختخواب كندم و وضو گرفتم و تا رفتم نماز شب بخوانم. گفتم: هدفت چيست؟ گفتم: بالاخره در اين كشور يك نفر نماز خوان باشد. گفتم: برو گمشو. تمام شن‌ها سبحان الله مي‌گويند. دوباره برگشتم و خوابيدم. اين نماز شب من در كره شمالي بود. هستي سبحان الله مي‌گويد.

كارتان را بزرگ نشماريد. يكبار يك كسي به من رسيد گفت: آقاي قرائتي شما مرا نمي‌شناسي؟ گفتم: چرا مي‌شناسم. گفت: نه از نظر علمي مرا مي‌شناسي؟ گفتم: از فضلا هستي. گفت: من سه هزار جلد كتاب مطالعه كردم. گفتم: پس حتماً بي‌سواد هستي. چون «اذا قال رجل انا عالم فهو جاهل» اگر كسي گفت: من باسواد هستم، پيداست بي‌سواد است.

يكبار به مرحوم پدرم گفتم: دعاي پدر در حق بچه مستجاب مي‌شود. يك دعايي به من كن. گفت: خدا انشاءالله عقلت بدهد. به من برخورد. گفت: به تو برخورد؟ گفتم: بله، گفت: همين دليل بر اين است كه عقلت كم است. اگر عقلت كامل بود، هميشه مي‌خواستي عقلت كاملتر شود. اينكه فكر مي‌كني عاقل هستي و باسواد هستي، همين دليل بر بي‌عقلي است. كارتان را بزرگ نشماريد. حالا خانم ليسانس گرفته فكر مي‌كند بايد پروفسور خواستگاري‌اش بيايد. بابا داماد نيست! يك پسري، يك مردي آمد، اگر عيب شرعي ندارد و قابل قبول است، قبول كنيد. آقا من ليسانس دارم زن ديپلمه شوم؟ طوري است؟ مگر ازدواج مدرك‌ها است. مدرك‌ها كه با هم ازدواج نمي‌كنند. شما نگاه كن از نظر انسانيت چطور است؟ كارتان را بزرگ ندانيد. سوادتان، پولتان، زورتان، دنيا چيزي نيست.

خدا آيت الله بهاءالديني را رحمت كند. گفت: قرائتي! نگويي: من در تلويزيون صحبت مي‌كنم، ميليون‌ها آدم مي‌بينند. يك ميمون هم برقصد، ميليون‌ها آدم نگاهش مي‌كنند. يعني نگاه مردم پاي تلويزيون براي تو شرف نيست.

يك واعظي از منبر خودش خوشش آمده بود، فكر كرد در منطقه كسي است! آمد پايين، ديد يكجايي دو برابر منبر او جمعيت است. فوري پياده شد، گفت: اينجا چه كسي منبر است؟ گفت: اينجا يك ميمون مي‌رقصد. كارتان، مشتري‌تان، موبايلتان، پولتان، شهرتتان، اگر مي‌خواهيد خدمت كنيد، خدمت‌تان را بزرگ نبينيد.

2- «استكمالها» كار را كه كرد؟ آن كه تمام كرد. خدمتتان را كامل كنيد. ناقص انجام ندهيد. يكي هم «تعجيلها» فوري باشد.

از بحث خدمت بگذريم، سراغ آفات خدمت برويم. سيزده مورد آفات را نوشتم. يك بحث خوب و قرآني است. (صلوات حضار) 

3- خطر خيالي بودن خدمت به ديگران

بعضي خدمت‌ها، خدمت خيالي است. مثلاً فكر مي‌كند اگر ماهواره در خانه‌اش بياورد، به زن و بچه‌اش خدمت كرده است. فكر مي‌كند اگر فلان وسايل رفاهي را تهيه كند، خدمت كرده است. سرگرمي بچه‌هاست. خدمت خيالي! فكر مي‌كند اگر اين خواستگار را رد كند، به دخترش خدمت كرده است. داماد بهتر مي‌آيد. اگر اين مشتري را رد كند، يك مشتري بهتر مي‌آيد. خيلي وقت‌ها انسان در دنياي خيال خدمت مي‌كند. اين واقع‌بيني مهم است.

خدا قسمت كند كاظمين برويد. زيارت امام جواد بعد از زيارت دعا است. يك جمله دعا اين است: «الهي ارني الحق حقا فاتبعه و الباطل باطلا فاجتنبه و لا تجعله علي متشابها فاتبع هواء» خدايا حق را حق و باطل را باطل ببينم. يعني خيالي نباشم. گاهي انسان خيال مي‌كند، عبادت مي‌كند. حمام مي‌رود، مي‌گويد: روز جمعه سدر زدم مستحب است. سدر مي‌زند، جاي سدر را نمي‌شويد. يك نفر ديگر مي‌آيد ليز مي‌شود. زير دوش غسل جمعه مي‌كند، مردم را معطل مي‌كند. بيرون دوش يك نفر غسل جنابت دارد، معطل است. يك جاي حرم مي‌نشيند، چهار زانو است. راه به كسي نمي‌دهد خيال مي‌كند جاي خوب گيرش آمده است. خيلي‌ وقت‌ها آدم در دنياي خيال است. خدمات خيالي، به مادر مي‌گوييم: دختر را اين رقمي بيرون نياور. مي‌گويد: حاج آقا نه سالش نشده است. بگذار يك خرده آزاد باشد، نه سالگي به او مي‌گويم. اگر بچه شما تا هشت سالگي سيگار كشيد، سن نه سالگي هم سيگاري است. اگر دختر شما هشت ساله و هشت سال و نيم با اين حجاب بيرون آمد، نه سال هم با اين حجاب بيرون مي‌آيد. اينطور نيست كه حالا بچه فعلاً اينطور باشد تا بعد… مواظب باشيم خدمات خيالي…

هرسال عمره مي‌رود. پسر و دخترش هم ازدواج نكردند، دارند در شهر خودشان گناه مي‌كنند. پدر دارد طواف مي‌كند، پسر هم دارد گناه مي‌كند در دنياي خيال هم خيال مي‌كند كار خوبي است. انسان حق را حق ببيند، باطل را باطل ببيند.

استاد ما نقل مي‌كرد كه امام (ره)، در فيضيه درس اخلاق مي‌گفت. آخر درس اخلاقش اين دعا را مي‌كرد. مي‌گفت: «اللهم ارني الاشِياء كما هي» يعني خدايا واقعيت را واقعيت ببينم. گاهي ممكن است روحاني هم در دنياي خيال فكر كند كسي است. «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَيْ‏ء» (مجادله/18) خيال مي‌كند كسي است.

بنده در تلويزيون صحبت مي‌كنم، ميليون‌ها آدم مرا مي‌بينند. ميليون‌ها قلب و دل و چشم را خدا به من داده است. من دو ركعت نماز براي خدا خواندم، كه دلم را به خدا بدهم؟ من در نماز يك دل دارم به خدا ندادم، ولي خدا ميليون‌ها دل را به من داده است. اگر آدم اين رقمي حساب كند، مواظب است كه نمره‌اش صفر است.

بعضي‌ها كار مي‌كنند با كسب حرام خدمت مي‌كنند. رفاه زن و بچه‌اش را با كسب حرام تأمين مي‌كند. ما داشتيم آدمي كه مي‌گفت: خدايا اگر اين ترياك سالم به مقصد برسد، روز عاشورا به همه پلو مي‌دهم. براي حمل ترياك و معتاد كردن جوان‌ها، روز عاشورا خرج بدهد. خدمات خيالي، يك محاسباتي براي خودش مي‌كند. گول محاسباتش را هم مي‌خورد.

شخصي دو تا انار و دو نان دزديد و به يك فقير داد. گفتند: چرا چنين مي‌كني؟ گفت: دو انار، دو گناه، دو نان هم دو گناه، چهار گناه. به فقير دادم. قرآن مي‌گويد: عبادت ضرب در ده مي‌شود. چهار ضرب در ده، چهل مي‌شود. چهل ثواب كردم، چهار گناه از آن كم مي‌شود.

يك كسي داماد شد زنش سه ماهه زاييد. پيش پدر زنش رفت، گفت: دختر شما حامله بوده است. با كسي بوده؟ گفت: چطور؟ گفت: سه ماهه زاييده است. گفت: چه وقت بايد بزايد؟ گفت: نه ماهه. گفت: بنشين برايت حساب كنم. چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه. چند ماه است تو شوهر دختر من شدي؟ گفت: سه ماه. گفت: چند ماه است هردو زن و شوهر شديد؟ گفت: سه ماه. گفت: سه، سه ماه؟ نه ماه! گفت: بله رياضي شما درست است. ولي خلافكاري‌هاي دخترت هم سر جايش.

ابالفضل دستش را در راه خدا داد. پس ما هم فرش‌هاي مسجد را در حسينيه ببريم. چون ابالفضل دست‌هايش را در راه خدا داد، خدا هم زيلوهايش را به ابالفضل بدهد. بله ابالفضل دست‌هايش را در راه خدا داد. آقا يك انگشت را قطع كني، ده تا شتر. دو انگشت را قطع كني، جريمه بيست شتر است. سه انگشت، سي تا شتر. چهار تا چهل تا شتر. ولي قرآن مي‌گويد: نه، چهار تا انگشت، بيست شتر. اِ…  حالا يك كيلومتر كم و زياد ترخص را ول كن، اينجا هنوز جزء شهر است. اينجا هنوز جزء شهر نيست.

قديم گفتند: كه نماز شكسته بخوانيد، چون مسافرها پياده مي‌رفتند. امروز با هواپيما مي‌رويم نماز درست مي‌خوانيم. در ماديات خدمت مي‌كند، از معنويات غافل است. شهربازي درست مي‌كند. يك منطقه‌اي را برمي‌دارند خيلي مجلل درست مي‌كنند براي جذب توريست، براي جذب مهمان، براي جذب دلار، «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ، وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَةَ» (قيامت/20 و21) بودجه‌ي شهرداري‌ها، بودجه وزارت ارشاد، بودجه تبليغات.

آقاياني كه مسافر هستيد و شب قدر به شهرتان برمي‌گرديد، دست بلند كنيد ببينم. شب قدر اصرار كنيد هر برنامه‌اي در هر مسجدي مي‌رويد، ده دقيقه هم يك آيه تفسير شود. الآن شب قدر دعاي الغوث الغوث روي بورس است. خوب هم هست، من هم مي‌خوانم. ولي تفسير قرآن گفته نمي‌شود، حال آنكه شب قدر شب قرآن است. ولي قرآن شب نزول خودش هم سهمي ندارد. دعاي الغوث را همه مساجد مي‌خوانند اما تفسير را گاهي يك مساجدي ممكن است بگويند. اين كارهايي است كه خيال مي‌كنيم.

خيال مي‌كنيم اگر دعا را پشت بلندگو بخوانيم ثواب دارد. خانه يك مرجع تقليدي رفتم، از مراجع درجه يك بودند، مرحوم شدند. گفت: ديشب تا صبح سوختم. گفتم: بيماري شما برگشت. گفت: نه، تا صبح اين مسجد محله بالاي سر ما الغوث الغوث كرد. من بال بال مي‌زدم رويم نمي‌شد كه بگويم: بابا، اين صداي بلندگو را خاموش كنيد. من مريض هستم. آن آقايي كه پشت بلندگو الغوث الغوث مي‌گويد، خيال مي‌كند آدم خوبي است. ما خيلي از كارها را خيال مي‌كنيم. خدمات خيالي!

4- خطر انحصار طلبي در کارهاي نيک اجتماعي

انحصار طلبي در خدمت، بعضي‌ها خدمت مي‌كنند ولي انحصار طلب هستند. مثلاً اذان مي‌گويد ولي بلندگو را به كسي ديگر نمي‌دهد اذان بگويد. انگار ارث پدرش است. خدمات انحصاري! هيأت امنا در مسجدها خدمت به مسجد مي‌كند اما يك جوان را راه نمي‌دهد. در بسياري از هيأت امنا نسل نو نيست. همه نسل سالمند هستند. اصلاً به يك جوان راه نمي‌دهند فعال باشد. اصلاً به خانم راه نمي‌دهند. قرآن مي‌گويد: يك خادم مسجد بايد زن باشد. مريم خادم مسجد الاقصي بود. قبل از تولد مادرش نذر كرد كه خادم باشد. قرآن مي‌گويد: اگر مي‌خواهيد مسجد را تميز كنيد، يك پير و يك جوان با هم باشيد. «طَهِّرا بَيْتِي‏» (بقره/125) يكي ابراهيم صد ساله، يكي اسماعيل سيزده ساله، صد ساله و سيزده ساله با هم هيأت امنا باشيد. الآن هيأت امناهاي ما اينطور است كه خدمت به مسجد مي‌كنند. آدم‌هاي خوبي هم هستند، ولي انحصاري است.

يك جواني در مسجد آمده اذان مي‌گويد. مقام معظم رهبري مي‌گويد: من مشهد يك مسجد داشتم، يك جواني با يك بوليز رنگارنگي آمد صف اول نشست. يك پيرمردي گفت: تو با اين بوليز خجالت نمي‌كشي صف اول آمدي؟ برو عقب! اين جوان هم عقب رفت. پيرمرد جاي او نشست. پيرمرد به نظر خودش نهي از منكر كرد. مقام معظم رهبري فرمود: به اين پيرمرد گفتم: پدر، به چه دليل بلندش كردي؟ گفت: آخر با اين بوليز رنگارنگش… گفتم: مگر دين گفته: آدم هايي كه صف اول هستند بوليزشان چه رنگي باشد. هر رنگي مي‌خواهد باشد، چه كار به رنگ بوليزش داري. يعني صف اول را ارث پدر خودش مي‌داند. انحصاري نباشد. خيلي از كارها انحصاري است.

الآن چند ناشر در كشور ما هستند؟ به ناشر بگو: ما كتابي را مي‌خواهيم چاپ كنيم،  در دانشگاه تفسير كنيم. اجازه مي‌دهند، محال است. تا آرمش نباشد، اجازه نمي‌دهد.

نهضت سواد آموزي تهران در خيابان دكتر فاطمي يك ديوار بلند دارد. به يكي از اين نهادها گفتيم، با رثقيل اين تابلو نهضت را بزن. گفت: به شرطي كه تابلو وزارت را در نهاد خودم هم بزنم. گفتم: آقا تا حالا بي‌تابلو بوديم، الآن هم بي‌تابلو هستيم. برو!

مي‌دانيد نتيجه انحصاري چيست؟ خودشان را از ميليون‌ها آدم محروم مي‌كنند. من يك طلبه‌ي ساده‌اي هستم و سوادي ندارم. آمدند از دانشگاه گفتند: ما اين كتاب تو را پسنديديم، مي خواهيم كتاب درسي دانشگاه كنيم. ولي به تو حق التأليف نمي‌دهيم. گفتم: برويد چاپ كنيد. چهار ميليون چاپ شد و كتاب درسي دانشگاه شد. بزرگواري چهل برابر من سواد دارد. گفت: شرعاً راضي نيستم. آن بزرگوار پنج هزار كتاب روي دستش ماند، من شاگرد او چهار ميليون از كتابم چاپ شد. سي‌دي را قفل مي‌گذارد. سي‌دي سكس از آمريكا براي شما مي‌آيد، ماهواره مي‌گذارد، اين قال الصادق را قفل مي‌گذارد و مي‌گويد: بر پدر و مادر كسي كه قفلش را باز كند لعنت! ما روي امام صادق قفل زديم. بعضي از مذهبي‌هاي ما در را روي امام صادق مي‌بندند. بابا يك سي‌دي مفيد است قفلش را باز كن، بگذار مردم استفاده كنند. آقا سرمايه‌گذاري كرديم. سرمايه‌گذاري را از كسي بگير. از سهم امام، از يك آدم خير بگير، اينكه مي‌خواهد استفاده كند در منگنه نباشد.

 نوشتيم حق تمبر محفوظ است. از نظر فقهي اشكال ندارد. از نظر توفيق اشكال دارد. حق التأليف حرام نيست، ولي وقتي شما مي‌گويي: راضي نيستم كسي چاپ كند، يك شرطي بگذار. بگو: به شرطي كه مجاني بدهند. به شرطي كه قيمتش از اين مقدار بالاتر نشود. شرط گذاشتن خوب است كه سوء استفاده نشود. البته من يك سخنراني كردم عليه قفل روي ايين سي‌دي‌ها، به لطف خدا، به لطف خدا، اثر كرد. بسياري از نهادها ديگر قفل را برداشتند. الآن آمريكا براي ما آدامس مي‌فرستد.

آيت الله العظمي مكارم مي‌گفت: پيرمردي مريض شد. بعد از انقلاب پزشكي در ايران رشد كرده است. قبل از انقلاب خيلي از دكترهاي ما براي هند و پاكستان بودند، خيلي متخصص نداشتيم، ولذا هركدام از دكترها مي‌توانستند خارج مي‌رفتند. ان تاجر پيرمرد با پيرهاي پولدارش به فلان كشور رفتند، بهترين بيمارستان و شهرستان و تخت و اتاق را گرفتند و پيرمرد را خواباندند. پيرمرد گفت: نصف شب از خواب بيدار شدم، ديدم نوشته: بيمار ايراني چنانچه از خواب پريدي، اين شماره را بگير، ما با تو صحبت مي‌كنيم. گرفتم. گفت: حالت بد شده؟ گفتم: نه، حالم بد نيست. شما نگفتي اگر حالت بد شد زنگ بزن. نوشتي اگر بيدار شدي. گفت: چقدر مي‌خواهي با تو صحبت كنم؟ نمي‌دانم نصف شبي چه مي‌خواهد بگويد! گفتم: نمي‌دانم، حالا پنج دقيقه صحبت كنيد. مي‌گفت: تا گفتم: پنج دقيقه صحبت كن، يك شعر فارسي خواند، يك جك و طنز گفت، خنديديم، يك دقيقه هم از مسيحيت تبليغ كرد. مسيحي‌ها براي پير بيمار غريب، ايراني كه پنج دقيقه وقت دارد و دو بعد از نيمه شب از خواب پريده است. از آن دو دقيقه‌ها براي مسيحي كردن استفاده مي‌كنند. آنوقت ما مراكز مذهبي مان مي‌نويسد اين سطل زباله براي خيابان فلان است. بر پدر و مادر كسي كه زباله بياندازد، لعنت! قفل هستيم. باز كنيد، باز كنيد باز مي‌شود. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: اگر كسي وارد مجلس شد، «فَافْسَحُوا» باز كن. تكان بخور. بعد مي‌گويد: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‏» (مجادله/11) نمي‌گويد: خدا جايت را باز مي‌كند. مي‌گويد: اگر يك وجب تكان بخوري به يك نفر جا بدهي بنشيند، فكرت باز مي‌شود. روحت باز مي‌شود. نيتت باز مي‌شود. اصلاً بزرگ مي‌شوي. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ»، نمي‌گويد: «يفسح الله لكم في المجالس»، مي‌گويد: تو در مكان جا بده، خدا به فكرت، به علمت، به آبرويت، به عزتت، توسعه مي‌دهد. يكي از آفات خدمت انحصار طلبي است.

5- آينده نگري در خدمات اجتماعي

يكي از آفات خدمت اين است كه خدمات لحظه‌اي را در نظر مي‌گيريم. آينده را در نظر نمي‌گيريم. يعني يك كارهاي روي بنايي مي‌كنيم، اما آينده را در نظر نمي‌گيريم كه آينده چه مي‌شود. امروز فعلاً را بفروشيم زندگي ما رفاه شود، نسل آينده به درك! توجه به اينكه انسان يك فرصتي را ببيند و از آينده غافل شود.

خدمت همراه با اسراف، بعضي‌ها هم خدمت مي‌كنند، اسراف مي‌كنند. حتي در عزاداري‌ها، در عروسي‌ها چه عرض كنم. توجيه هم مي‌كنند كه بهداشتي نيست. اسلام مي‌گويد: سُؤر مؤمن شفا است. بله يكوقت طرف مريض است. شوهرش مي‌گويد: آقا زكام نيستي. بيماري نداري. اگر بيماري نداري، ته بشقابش را بخور. اسلام مي‌گويد: سُؤر مؤمن شفاست. ما بسياري از غذاها را در سطل زباله مي‌ريزيم. افطاري ما اسراف است، روزه خوري ما اسراف است. در مسجد ما اسراف است. اگر از مساجد مجلل كم مي‌كرديم، الآن روستاي بي‌مسجد نداشتيم. آفات خدمت، خدمت همراه با اسراف.  

6- خطر منّت و آزار پس از خدمت

خدمت‌هاي ريايي، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ» (بقره/264) پول خرج مي‌كني اما براي خودنمايي.  سخاوت كسي نيست كه بريز و بپاش كند، روز تاسوعا و عاشورا و افطاري و عيدي و ديد و بارديد و… سخي كسي است كه خمسش را بدهد. اگر كسي خمس و زكاتش را بدهد ولو اين بريز و بپاش‌ها را نداشته باشد، سخي است. ولي اگر كسي ميليون ميليون پول خرج كند، اما خمس ندهد، سخي نيست. «ليس السخي فلان… بل السخي فلان… ليس الشجاع فلان، بل الشجاع فلان، ليس العلم اين… بل العلم اين، ليس البر اين، لكن البر اين» اصلاً ما بايد فرهنگمان را عوض كنيم، لغت شناسي كنيم.

يكي از آفات اين است كه خدمت همراه با منت و آزار باشد. خدمت مي‌كند اما منت مي‌گذارد. اذيتش مي‌كند. خدمت مي‌كند همراه با گناه. مي‌رود در خانه يك چيزي مي‌دهد، يك نگاهي هم به دختر مي‌كند. مي‌رود مي‌گويد: برويم عمه را ببينيم، اما هفت دقيقه به همه و چهل دقيقه به دختر عمه نگاه مي‌كند. خدمت همراه با گناه!

عزاداري مي‌كند، راه بندان كرده است. حتي ظهر عاشورا و تاسوعا كه در خيابان نماز مي‌خوانند، به شرطي اين نماز عبادت است كه ترافيك نشود. بخشي از خيابان بايد باز باشد. خدمت همراه با گناه، خدمت همراه با اكراه، خدمت همراه با منت، خدمت همراه با آزار، خدمت همراه با خودنمايي، خدمت همراه با اسراف، خدمت ظاهري بدون محتوا. چه اشكالي دارد يك مقداري خدماتمان را فرهنگي‌تر كنيم.

7- گسترش خدمات فرهنگي در جامعه

كسي زاييده است يك كتاب كودك آقاي فلسفي را براي او ببريم. عروس شده، كتاب آيين همسرداري برايش ببريم. خدماتمان را اين رنگي كنيم. پدران ما همه كارهايشان را سعي مي‌كردند مذهبي باشد. پدر ما پير مرد كاشاني بود، دهه عاشورا روضه مي‌خواند. منتهي چون خانه ما عيال واري بود و بچه زياد بود، استكان نلبكي مي شكستند، شب اول محرم استكان مي‌خريد. خانه نمي‌برد، حسينيه مي‌برد، مي‌گفت: اينها وقف حسينيه نيست. من بعد از روضه خواني خانه مي‌برم. اين دهه فعلاً چاي بخوريد. به او گفتند: چرا وقف نمي‌كني؟ گفت: من اين استكان نلبكي‌ها را براي خانه خريدم. منتهي مي‌خواهم اولين چاي كه خورده مي‌شود چاي امام حسين باشد. مي‌خواهم اين استكان رنگ امام حسين داشته باشد.

يكوقت فرش خريد گفت: يك هفته در مسجد بياندازيم، مردم روي آن نماز بخوانند. بعد خانه ببريم كه اگر در خانه ما روي آن عبادت نشد، اين پشم‌ها روز قيامت از ما گله نكند. بگويد: من زير پاي تو بودم، عبادت نشد. سعي مي‌كردند همه كارها رنگ الهي داشته باشد. خدمت چيز خوبي است.

مسأله آفت شناسي هم مهم است. امام زين العابدين در دعاي مكارم الاخلاق مي‌گويد: خدايا كمكم كن عبادت باشد ولي آفت نباشد. عبادت عزت است. مي‌گويد: خدايا توفيقم بده عبادت كنم. بعد مي‌گويد: اين هم آفت دارد. آفت عبادت عُجب است. «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب‏» (صحيفه/ج92) عزت خوب است، خدايا «وَ أَعِزَّنِي‏» عزتم بده، ولي عزت هم آفت دارد. «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْر» آفت عزت تكبر است. خدمت به مردم عبادت است، «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ» اما اين هم آفت دارد، «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» منت نگذارم. اخلاق خوب نعمت است ولي آفات دارد، مي‌گويد: «وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاق‏» خدايا اخلاق خوب به من بده، «وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْر» ولي افتخار نكنم و پز ندهم. زيارت امام حسين نعمت است، به شرطي كه در هواپيما هستي دروغ نگويي. در قطار دروغ نگويي. به شرط اينكه در هتل و مسافرخانه محرم و نامحرم را حفظ كني. به شرطي كه… يعني هر خوبي آفت دارد.

خدايا به ما توفيق بده، همه خوبي‌ها را درك كنيم و از همه آفت‌ها دوري كنيم. آنچه ماه رمضان به خوب‌ها مي‌دهي به ما هم مرحمت بفرما. كساني كه سالهاي قبل ماه رمضان بودند و نيستند، همه را بيامرز. ما را از محرومين اين ماه قرار نده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- از نظر قرآن، وضع نماز منافقان چگونه است؟

1) ترک نماز

2) کسالت در نماز

3) کراهت در نماز

2- در آيات و روايات، براي خدمت به ديگران، چه امري سفارش شده است؟

1) تسريع و تعجيل

2) تأني و تأمل

3) گذشت از اموال خود

3- آيه 18 سوره مجادله به کدام آفت خدمت اشاره دارد؟

1) دوري از حق گرايي

2) دوري از واقع بيني

3) دوري از نيازسنجي

4- بر اساس قرآن، چه کسي مأمور تطهير خانه خدا گرديد؟

1) حضرت ابراهيم

2) حضرت اسماعيل

3) هر دو مورد

5- آيه 264 سوره بقره به کدام آفت خدمت رساني اشاره مي‌کند؟

1) منت گذاردن بر نيازمندان

2) بزرگ شمردن کار خود

3) کوچک شمردن خدمات ديگران

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3582

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.