امام باقر (عليه‌السلام)، احياگر قرآن و سنّت

1- سلام پيامبر اکرم(ص)، به امام باقر(ع)
2- بهره‌گيري امام باقر(ع) از فرصت تغيير حکومت
3- رفتار امام باقر(ع) با خانواده
4- مدارا با خانواده در امور مباح
5- بهره‌گيري علمي از فرصت تابستان و تعطيلات
6- دعوت از نوجوانان براي ورود به حوزه‌هاي علميه
7- ارزش و آثار کار و تلاش

موضوع: امام باقر(عليه‌السلام)، احياگر قرآن و سنّت

تاريخ پخش: 11/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز زماني بحث را مي‌بينند كه سه، چهار مناسبت است. مهم‌ترين آن تولد امام باقر(ع) است. بعد از آن روز معلم، روز كارگر و شهادت مطهري است.

ماه رجب كه بحث را مي‌بينيد، بستري براي ماه شعبان است. ماه شعبان بستري براي ماه رمضان است. يعني مثل هواپيما در فرودگاه يك باندي است، كه اين باند بستري است براي اينكه اين موتور گرم شود و حركت كند. رجب مقدمه است به خصوص شب جمعه اول ماه رجب، «ليلة الرغائب» است كه ويژگي‌هاي خاصي دارد. خدايا تمام خيرات و بركات رجب، شعبان و رمضان را نصيب همه‌ي ما بفرما.

1- سلام پيامبر اکرم(ص)، به امام باقر(ع)

امام باقر(ع) كسي بود كه پيغمبر به جابربن عبدالله انصاري گفت: زماني که من نيستم، اميرالمؤمنين هم نيست، امام حسن هم نيست، امام حسين هم نيست، تو اينقدر عمر مي‌كني، كه امام باقر هم مي‌بيني. سلام مرا به امام باقر برسان. به مناسبت روز كارگر، بيل دست گرفته بود، اطراف مدينه كار مي‌كرد. يك نفر گفت: ببين چقدر پسر پيغمبر براي دنيا حرص مي‌زند. با اين بدن در هواي داغ مدينه بيل دست گرفته و كشاورزي مي‌كند. گفت: بروم او را نصيحت كنم. رفت گفت: آقا، الآن اگر عزرائيل بيايد، تو در چه حالي هستي؟ گفت: در بهترين حال هستم. كار عبادت است. بيل دست من است، بهترين حالت را دارم.         

به مناسبت روز معلم، باقر از «بقر» يعني شكافنده، قايق را ديديد، اين رقمي است كه بتواند آب را بشكافد. نوك هواپيما اينطور است كه بتواند هوا را بشكافد. باقرالعلوم يعني علم را مي‌شكافد. امروزي‌ها پژوهش مي‌گويند. آخوندها اجتهاد مي‌گويند. اجتهاد و استنباط و پژهش يعني از دل حرف، حرف دربياوريم. شما از درون جمادات انرژي هسته‌اي را درمي‌آوريد، اين باقر العلم است. يعني شكافنده علم است. شما الآن لباس‌هايي كه پوشيديد، خيلي‌هايش از نفت است. يعني بشر توانست نخ را از شكم نفت بيرون بكشد. باقرالعلوم يعني علوم را مي‌شكافد و از آن نكته درمي‌آورد. قديم اگر مي‌گفتند: نفت چيست؟ مي‌گفتيم: همين كه در چراغ است. امروز دنياي پتروشيمي از نفت چقدر چيز استخراج كرده است. اين بخاطر «بقرالعلم» است. منتهي كار علمي امام باقر تأسيس حوزه‌ي علميه بود.  آغاز فرهنگ و نشر شيعه از زمان امام باقر شروع شد. چون اميرالمؤمنين كه 25 سال در خانه بود. فرمود: بقدري در اين 25 سال غصه خوردم، مثل آدمي كه تيغ در چشمش و استخوان در گلويش است. 25 سال حضرت علي اينطور زندگي كرد. بعد هم كه حكومت دستش آمد، چهار، پنج سال، جنگ خوارج، جنگ نهروان، جنگ صفين با قاسطين و مارقين و غيره بود و چه مشكلاتي داشت.

2- بهره‌گيري امام باقر(ع) از فرصت تغيير حکومت

حكومت و قدرت دست امام حسن نيامد. امام حسين را شهيد كردند. امام سجاد خفقاني بود كه هيچ كاري نمي‌توانست كند جز اينكه از لابلاي دعاها حرفش را بزند. يا از لابلاي اينكه برده بخرد، در خانه با برده‌ها كار مي‌كرد و شب عيد فطر آزادشان مي‌كرد. يك دانشكده‌ي سري تحت پوشش برده‌داري بود. يعني خفقان، در خفقان، در خفقان! ولي خوب حكومت بني اميه بحمدالله سرنگون و تضعيف شد،  بني عباس روي كار آمدند. بني عباس نمي‌خواستند مثل بني اميه شوند. اول كار تظاهر به اسلام مي‌كردند. تظاهر به عشق اهلبيت مي‌كردند. در اين تظاهر يك خرده فشار بود، برداشته شد و امام باقر حوزه تشكيل داد. بسياري از دين، از امام صادق و امام باقر به ما رسيده است و امام صادق هم هرچه دارد از امام باقر است. يك كد هم بدهم، اين كد هم كد خوبي است. چون بعضي‌ها متأسفانه امور تربيتي يا در مسجدها، انجمن اسلامي و مسابقات ديني كه مي‌گذارند، مي‌گويند: اين حديث از امام باقر است، يا امام صادق است. اين حديث از امام حسن است يا امام حسين؟ اصلاً سؤال غلط است. مثل اينكه بگوييم: شما نماز جمعه آمدي، با كدام شيرها وضو گرفتي؟ اصلاً آب همه لوله‌ها يكي است. حديث داريم آنچه ما مي‌گوييم از پدرمان است. آنچه پدر ما مي‌گويد، از جد ما است. همينطور يكي يكي آنچه مي‌گوييم، از پيغمبر است. پيغمبر هرچه مي‌گويد از خداست. يعني دنبال نكنيد حديث از كيست؟ و لذا كسي پرسيد: آقا من يك حديث شنيدم، نمي‌دانم از امام باقر است، يا امام صادق است؟ فرمود: به هركس مي‌خواهيد نسبت بدهيد. گير ندهيد سر اينكه امام باقر است يا امام صادق است؟

3- رفتار امام باقر(ع) با خانواده

كار كليدي امام باقر(ع) تأسيس حوزه‌ي علميه بود. در مسأله‌ي علمي باقرالعلم، شكافنده‌ي علم در مسائل خانوادگي است. همسرداري‌اش خيلي عالي بود. مي‌گويد: يك روز مهمان امام باقر شدم، مرا در يك اتاقي برد، ديدم خيلي اتاق شيكي است. فرش و پرده دارد و خيلي لوكس است. با خودم گفتم: امام باقر چه اتاق لوكسي دارد؟ امام باقر(ع) ديد از نگاه‌هايي كه من مي‌كنم، مي‌خواهم بگويم: چرا چنين است. به او گفت: شما فردا هم منزل ما تشريف بياوريد. اين مهمان فردا هم آمد. او را در يك اتاق بسيار ساده برد. گفت: آن اتاق براي خانم من است. خانم من از من مهريه مي‌خواسته، گفته مهر من را بده. من هم مهرش را دادم. مهريه را كه دادم، خانم رفته اتاقش را شيك كرده است. من هم او را آزاد گذاشتم. ملك خودش است مي‌خواهد شيك باشد. از اين چند مورد را ياد مي‌گيريم.

يكي اينكه اگر كسي سوء ظن برد، سريع برطرف كنيم. فرمود: فردا هم بيا.

دوم اينكه اگر پول داري و خانم مي‌گويد، بده، مهر او را بده.

سوم اينكه زن مالكيت دارد. زن اختيار دارد. لازم نيست همه‌ي كارهاي زن تحت نظر مرد باشد. ممكن است نظر مرد چيز ديگري باشد، اما اگر زن آنچه دارد حلال است، مرد به او گير ندهد. گير به او ندهيد. اين رقمي دوست دارد. و لذا حديثي داريم، «المرء يأكل  بشهوة اهله» يعني مرد خوب كسي است كه به ميل خانم غذا بخورد. مثلاً خانم سفره پهن كرده، مي‌گويد: بفرماييد غذا! مي‌گويد: والله من الآن اشتها ندارم. خدا كند خانم من پاي تلويزيون نباشد، مي‌گويد: خودت هم همينطور هستي.

خدمت آيت الله العظمي اراكي رفتيم. گفتيم: ما هرچه مي‌گوييم: بايد عمل كنيم. گفت: حداقل يك خرده‌اش را عمل كن. كفاش يك جفت كفش پاي خودش باشد، حالا لازم نيست همه‌ي كفش‌هايي كه مي‌دوزد، خودش پا كند. ولي حداقل نبايد پا برهنه هم باشد. ما گاهي اينطور هستيم. خانم مي‌گويد: بيا غذا بخور. مي‌گويم: من سير هستم! مي‌گويد: اگر هم سير هستي برو يك مقدار بخور.

مي‌دانيد امام خميني چطور افطار مي‌كرد؟ يك افطاري تلويزيون نشان داد. همه شخصيت‌هاي مملكت بودند. امام نماز مغرب ماه رمضان را خواندند، نشستند، مقام معظم رهبري هم كنار ايشان بودند، تلويزيون شب‌ها نشان مي‌داد. بعد يك مقدار آب جوش خورد و گفت: روزه‌ي شما قبول. خوش آمديد. روزه‌تان قبول باشد. رفت كنار خانمش غذا خورد. حديث داريم كه ببينيد خانم چه غذايي دارد. مي‌گويد: نه! عدسش را زياد كن. چاي را اينطور بريز. آزادش بگذاريد. خيلي از حرف‌هايي كه پيش مي‌آيد، براي همين است. 

4- مدارا با خانواده در امور مباح

من يك چيزي براي زن‌داري به شما بگويم. ببينيد گاهي خانم يك نظري دارد، آقا هم يك نظري دارد. اول اينكه كوتاه بياييد. دوم اينكه اگر خيلي حرفت را حق مي‌داني، خانم هم خيلي حرفش را حق مي‌داند، با هم گفتگو كنيد. اگر گفتگو نشد. به جرّ و بحث نكشيد. شما مي‌گوييد: مراغه برويم. او مي‌گويد: سبزوار برويم. قرعه كشي كنيد. با قرعه تمامش كنيد. يعني كش ندهيد. گاهي وقت‌ها يك جايي مي‌رويد، مي‌بينيد اين زن و شوهر دو، سه روز با هم چانه مي‌زنند كه عروسي‌اش سه‌شنبه باشد، يا چهارشنبه باشد. اول خانه‌ي عمه تو برويم يا خانه‌ي عمه من برويم؟ فرش بخريم يا مبل بخريم؟ زمين بخريم يا ماشين را عوض كنيم؟ چانه نزنيد. يك نفر كوتاه بيايد. آخر ما فكر مي‌كنيم اگر كوتاه بياييم شكست خورديم. نه، كوتاه آمدن، شكست خوردن نيست.

پيغمبر مي‌گويد: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاس‏» (بحارالانوار/ج2/ص69) ما كه پيغمبر هستيم به ما دستور دادند كه با مردم كوتاه يياييم. اصلاً چرا مي‌گوييم: قرآن نازل شد؟ «نَزَلَ» يعني پايين آمد. شما از قرآن كه بالاتر نيستي. قرآن نازل شد، يعني قرآن پايين آمد، تو هم پايين بيا.

مؤسس حوزه‌ي علميه بود. خواسته‌هاي حلال همسرش را تأمين مي‌كرد.

5- بهره‌گيري علمي از فرصت تابستان و تعطيلات

چون اين بحث را در آستانه‌ي تابستان مي‌بينند، تا تابستان نشده، مسؤولين حوزه، البته من كسي نيستم كه دستور بدهم. من پيشنهاد مي‌كنم، خودم هم به اين عمل كردم. من بالاي پنجاه سال است طلبه هستم. يكسال هم تابستان تعطيل نكردم. ما جمعه‌ها هم مباحثه نهج‌البلاغه داشتيم. چون نهج‌البلاغه درس رسمي حوزه نبود، ما به رفيقمان گفيتم: خودمان جمعه‌ها مباحثه نهج‌البلاغه را داشته باشيم. بياييم يك خرده تابستان‌ها را زنده كنيم. ما خيلي هدر مي‌دهيم. اين اقتصاد مقاومتي كه هست و بايد همه كمك كنيم، يكي از راه‌هايش اين است كه بياييم و جلوي تلف شدن را بگيريم. من يك نمونه مي‌گويم.          

جلسه‌ي فاتحه‌اي در دماوند بود، ما آنجا رفتيم. ديديم يك حسينيه‌ي بسيار بزرگي است. شايد ده كاميون مي‌توانست در آنجا حركت كند. گفتم: اين حسينيه چه خاصيتي دارد؟ گفتند: خوب عاشورا روضه مي‌خوانيم. گاهي هم يك كسي مرد، مراسم فاتحه مي‌گيرند. گفتيم: اين ساختمان با عظمت براي سالي ده روز است. الآن اعلام مي‌كنم آقايان حسينيه نسازيد. همان روضه‌ي امام حسين(ع) را در مسجد بخوانيد. ما يك حسينيه مي‌سازيم، يك مهديه و زينبيه مي‌سازيم، بعد آنوقت چند هزار روستا داريم كه مسجد ندارد. اول خانه‌ي خدا و بعد خانه‌ي اولياي خدا! آدم براي يك گوني آرد نانوايي باز نمي‌كند. براي پنج روز روضه‌خواني يك حسينيه نمي‌سازد. نمي‌توانم اسم ببرم. چه حسينيه‌هايي در تهران هست، حسينيه‌هاي چند ده ميلياردي كه درش بسته است. آيا امام حسين راضي است؟! مقرون به صرفه است؟ حسينيه عزيز است. ما هرچه داريم از امام حسين داريم. اما تا مادامي كه مسجد نيست، «لَا قُرْبَةَ لِلنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» (بحارالانوار/ج84/ص30) يعني اگر يك كار واجبي هست، شما كار مستحب انجام بدهي، آن كار مستحب براي شما ارزش ندارد. ببين يك كسي غسل واجب دارد، مي‌رود غسل جمعه مي‌كند. اول غسل واجبت را بكن و بعد غسل جمعه كن. خوب اين حداقل مديريت است، حداقل دين است. امام حسين روز عاشورا اول نماز خواند، بعد شهيد شد. ما كه زيارت مي‌رويم، اول مي‌گوييم: «اشهد انك قد اقمت الصلاة» بعد مي‌گوييم: «جاهدت في الله» (كافي/ج4/ص570) «اقمت الصلاة» قبل از «جاهدت في الصلاة» است.

ديروز چند نفر با هجان ستاد اقامه نماز آمده بودند. گفتند: آقاي قرائتي يك حسينيه نيمه تمام ساختيم. شما كمك كن. گفتم: اول اينكه من پول ندارم. دوم اينكه داشته باشم هم نمي‌دهم. سوم كسي هم بخواهد بدهد، مي‌گويم: ندهد. گفتند: به عجب امامزاده‌اي متوسل شديم! من به امام حسين عقيده دارم. سر تا پا عاشق نوكران امام حسين هستم. ولي وقتي يك روستا مسجد ندارد، حسينيه مي‌سازند، كار غلطي است. ممكن است آقاي محله هم اين حرف را بگويد، بگويند: اين وهابي است. كاري ندارد. ولي معناي وهابي بودن را بدانيد. وهابي‌ها ضد قرآن هستند. وهابي‌ها سي آيه‌ي مسلم قرآن را له له كردند. حالا يك موردش را بگويم. قرآن مي‌گويد: كسي كه «لا اله الا الله» مي‌گويد، نگو مسلمان نيست! ترجمه را مي‌فهميد. «لا تَقُولُوا» يعني چه؟ «لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا» (نساء/94) به كسي كه سلام عليكم مي‌گويد، «اشهد ان لا اله الا الله» مي‌گويد، نگو: مؤمن نيستي. وهابي‌ها به همه شما كافر مي‌گويند. 20 آيه پيدا كردم. 100 درصد ضد قرآن است. وهابي‌ها خيلي پوك هستند. ما ديگر پوكتر از وهابيت نداريم. باسوادترين وهابي‌ها پيش طلبه‌ي عادي ما دستانشان بالا است و چيزي ندارد بگويند. نمي‌شود اگر كسي بگويد: آقا مسجد بسازيد. گفت: اين وهابي است. ولي كار درجه دارد

بعضي چيزها ريشه‌اش را پيدا نكرديم. اين ختم انعامي كه در خانم‌ها هست، هرچه گشتم سندش را پيدا نكردم. خدا علامه عسگري را رحمت كند. به ايشان زنگ زدم. به چند نفر ديگر هم گفتم، ريشه‌ي ختم انعام كجاست؟ نمي‌دانستند. سوره‌ي انعام با سوره‌ي اعراف چه فرقي مي‌كند؟ يكبار يك چيزي بورس مي‌شود و ريشه هم ندارد. مثل «امن يجيب» است. «امن يجيب» آيه‌ي قرآن است. توسل به همه‌ي آيه‌هاي قرآن جايز است. اما «امن يجيب» خاصيت خاص ندارد. يعني حديثي ما پيدا نكرديم كه بگويد: اگر «امن يجيب» بخواني، دعا زودتر مستجاب مي‌شود. دين‌مان را بايد از فقيه بگيريم. عرفانمان را بايد از فقيه بگيريم. من بارها گفتم. شاعر و خواب بين و كف بين و مرشد و عارف اگر فقيه بودند، روي چشم! اما اگر فقيه نباشد، دينتان را از كسي نگيريد، فقيه هم كسي است كه حدوداً 45 سال درس خوانده باشد.

الآن بنده 50 سال است درس خواندم و هنوز فقيه نيستم. اگر به كسي دكتر، مهندس، آيت الله گفتند. طرف هم خودش مي‌داند كه دكتر و مهندس نيست. يه كسي سيد گفتند، خودش مي‌داند سيد نيست. از جاهايي كه غيبت جايز است، آنجايي است كه كسي ادعا كند و اهلش نباشد. مثلاً سيد نيست، مي‌گويد: من سيد هستم. مي‌گويد: غيبت اين جايز است. دكتر نيست، مي‌نويسد دكتر هستم. غيبت اين جايز است. چند جا غيبت جايز است. از جمله جاهايي كه غيبت جايز است، اين است كه كسي ادعا كند و اهلش نيست. اگر كسي پز بدهد كه اهلش نباشد، قرآن مي‌گويد: قطعاً جهنمي است. «وَ يُحِبُّونَ» يعني محبت دارد، «أَنْ يُحْمَدُوا» ستايش مي‌شود، «بِما لَمْ يَفْعَلُوا» (آل عمران/188) دوست دارد به لقبي ستايش شود كه اهل آن لقب نيست. قرآن مي‌گويد: «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَة» (آل‌عمران/188) احتمال نده كه اينها اهل مفازه و فوز باشند. اينها قطعاً بدبخت هستند. قرآن مي گويد: كسي كه پز بدهد، قطعاً و سياه هست. مثلاً ده جزء قرآن را حفظ است. مي‌گويند: ايشان حافظ كل قرآن است. بگويد: نخير! من حافظ ده جزء قرآن هستم.     نگويد: حالا بگذار بگويد. كي به كيه! خوب شما كه حافظ كل نيستي، بگو: حافظ ده جز هستم. اگر لقب كمالي به تو دادند كه اهلش نيستي، فوري بگو: من اهلش نيستم.

برنامه‌ريزي كنيم، استفاده كنيم. چون اين بحث قبل از تابستان پخش مي‌شود، انشاءالله حرف ما اثري كند. اگر اثر هم نكرد، اينقدر تبر را مي‌زنم تا بشكند. اگر زدي نشكست، نه تبر را كنار بيانداز، نه چوب را. بزن تا بشكند.

 من يك چيزي را 34 سال است گفتم، كسي گوش نداده است. يعني هرسال در تلويزيون گفتم. امسال هم از الآن مي‌گويم. بسم الله الرحمن الرحيم. شهرداري‌ها! فرمانداري‌ها! امت حزب الله! كنار تنور آتش، ايستاده روزه گرفتن مشكل است. يك تدبيري كنيد كه نانواها ماه رمضان شب نان بپزند. هركس مي‌خواهد نان بخرد، بعد از افطار بخرد تا فردا شب. نه! آخر آدم مي‌خواهد نان تازه بخورد. مي‌داني چند هزار نفر نانوا اذيت مي‌شوند. بعضي‌ها روزه مي‌گيرند. ولي در حد مرگ مي‌روند و مي‌آيند. مگر روزه گرفتن برّ نيست. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِر» (مائده/2) نانواها را كمك كنيد. مسؤولين مملكت ما نمي‌توانند يك تدبيري بيانديشند، كه نانواها بعد از افطار نان بپزند. ماه رمضان مردم نان تازه نخورند. ولي در عوض چند هزار نانوا روزه مي‌گيرند. يعني ما عرضه نداريم. واقعاً عرضه نداريم، يا مخ نداريم، يا دين نداريم. همه چيز داريم. كجا گير است؟ دو، سه نفر كت و شلواري مثل شهيد رجايي مي‌خواهيم. دو، سه آخوند هم مثل نواب صفوي مي‌خواهيم. همه چيز هست، خط‌شكن نيست. جرأت نيست.

دماوند را مي‌گفتم. در حسينيه‌ي بزرگي رفتيم، آب و هوا خنك بود. از آن طرف هم بندرعباس در آتش مي‌سوزند. خوزستان مي‌سوزد. بسياري از شهرها داغ داغ است. كنار آنجا يك جاهايي است، مدرسه و حسينيه است. مي‌شود هر سي نفري با يك مربي لااقل بخشي از تابستان را استفاده كنيم. نمي‌شود برنامه ريزي كنيم. يعني بايد سه ماه و نيم تعطيل باشد. عيد نوروز بايد 17 روز تخمه كدو بشكنيم. تخمه كدو نشكنيم عيد باطل است. حالا باز الحمدلله! پارسال كه چه خاكي بر سرمان كرديم. مشكل اصلي مملكت ما پسته بود. هرشب مسؤولين مملكتي ما گزارش پسته مي‌دادند. مردم به ما مي‌خندند. مي‌گويند: اينها چقدر شكمو هستند. چهل روز به عيد مشكل اصلي مسؤولين پسته شد. اين زشت است، به ما مي‌خندند. خيلي كارها را به ما مي‌خندند. مواظب باشيم، يك برنامه‌ريزي كنيم بخشي از تابستان هدر نرود.

6- دعوت از نوجوانان براي ورود به حوزه‌هاي علميه

يك جمله بخاطر اينكه روز تولد امام باقر است براي آقايان بگويم. من در يك دقيقه اين را بگويم. به درد همه مي‌خورد. مردم كره‌ي زمين يا توليد مي‌كنند، يا توزيع مي‌كنند، يا مصرف مي‌كنند. آقازاده‌ها بياييد طلبه شويد. چرا؟ براي اينكه اگر مطهري شديد، توليد علم مي‌كنيد. اگر مطهري نشديد، قرائتي مي‌شويد، يا طلبه مي‌شويد، كتاب‌هاي مطهري را مي‌خواند و با بيان و قلم توزيع مي‌كند. اگر نه مخي براي توليد داشتيد، نه قلم و زباني براي توزيع داشتيد، لااقل ياد مي‌گيريد، خودتان عمل مي‌كنيد. حديث داريم خوشا به حال كسي كه «عالمٌ» يعني توليد علم كند. «ناطقٌ» با نطقش توزيع كند، «عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِه‏» (بحارالانوار/ج2/ص18) طلبه شويد. خيلي طلبه كم داريم. منتهي با زور نه، اگر بچه علاقه ندارد، هيچي! ولي اگر علاقه دارد، به او كمك كنيم. حالا ديپلم بگيرد، لازم نيست بگيرد. از سيكل طلبه شود. ديپلمش را بعد مي‌گيرد. چون ممكن است ديپلم بگيرد و دانشگاه برود، سيمانش سفت شود. سيمانش سفت شود، ديگر كاشي روي آن نمي‌چسبد. بعضي چيزها را همان لحظه بايد استفاده كرد.

يك كسي خنده‌اش گرفته است. چرا مي‌خندي؟ خوب خنده‌ام گرفته است. نخير! شما يك ساعت و بيست دقيقه ديگر بخند. خوب يك ساعت و بيست دقيقه ديگر آدم خنده‌اش نمي‌گيرد. دختر خواستگار هم دارد، نخير! باشد بعد از ليسانس ازدواج مي‌كنيم. بعد از ليسانس ممكن است خواستگارش كم شود. اصلاً ممكن است فوق ليسانس شود ديگر خواستگار پيدا نشود. اين خنده خانم‌ها نشانه‌ي درستي حرف من است. (خنده حضار) زن‌ها بدون اختيار خنديدند. اين يعني راست مي‌گويي. آدم يك مدتي خواستگار دارد. بعداً ديگر اين خواستگارها كم مي‌شوند.

يك نامه از دختر دانشجويي دارم، چون ظهرها در دانشگاه تهران نماز مي‌خوانم. دختري نامه نوشته بود. نكند گفته باشم. يكبار گفتم؟ ديگر نمي‌گويم. حالا دوبار بگوييم. گل خوب را آدم دو بار بو مي‌كند.

دختري نامه نوشته بود خدا پدرم را لعنت كند! اِ… خدا مادرم را لعنت كند. اِ اِ… خدا استاد دانشگاه مرا لعنت كند. اِ اِ اِ… خدا دكتر روانشناس مشاور مرا لعنت كند. اين دختر چه مشكلي دارد؟ نوشته بود سال اول و دوم دانشگاه خواستگارهاي زيادي داشتم. پدرم گفت: باشد ليسانس بگيري. مادرم گت: باشد ليسانس بگيري. استاد دانشگاه گفت: ليسانس بگير، روانشناس گفت: ليسانس بگير. ليسانس گرفتيم، يك مرتبه خواستگارها يك مرتبه افت كردند. گفتند: برو فوق ليسانس، حالا فوق ليسانس گرفتم. مدت‌هاست در خانه نشستم، ديگر كسي در خانه را نمي‌زند. ابنها حق طبيعي من را از من گرفتند، خدا هر چهار نفرشان را لعنت كند. پدرها و مادرها مرتب ليسانس ليسانس نكنيد! مگر ليسانس بگيرند چه خبر مي‌شود. من پسر ندارم. همه‌ي بچه‌هايم دختر هستند. همه‌ي دخترهايم را به جز آخري در دبيرستان شوهر دادم. ليسانس هم گرفتند. مگر ليسانس بگيريد، شغل است؟ شغل نيست. اينطور نيست كه ليسانس بگيري، مدير كل اداره‌ي سه‌كنج شوي. خانم‌ها! يك هنري ياد بگيريد.

7- ارزش و آثار کار و تلاش

تولد امام باقر است، از امام باقر بگويم. يك كسي خواست امام باقر را تحقير كند، گفت:مادرت آشپز است، بچه آشپز! فرمود: الحمدلله، آشپزي هنر است. يكبار هم معاويه نامه نوشت اميرالمؤمنين را تحقير كند، فرمود: تو مي‌خواهي تحقير كني ولي مرا تكريم كردي. اين عيبي كه بر من گرفتي، عيب نيست. اين براي من كمال است. يك خانم ليسانس بتواند، خوب غذا درست كند، خياطي كند، قالي‌بافي كند، جاجيم بافي كند، صنايع دستي هنر است. كار كردن هنر است.

من پريشب ده بركت براي كار نوشتم. چون روز معلم و روز كارگر يكي است. اول اينكه آيا زن هم بايد كار بكند؟ بله. كار زن و مرد ندارد. منتهي كار زن مناسب با بدنش باشد. فوايد و بركات كار:

1- شكوفا شدن استعدادها؛ كار نيكو كردن از پر كردن است.

2- كار براي سلامتي

3- پر كردن ايام فراغت، خوب است اين پوستر شود و يك جاهايي زده شود.

4- مانع فتنه و فساد، زن پيغمبر ام سلمه كار مي‌كرد. گفتند: شما زن پيغمبر هستي. زشت است كار كني. فرمود: زن و مرد بيكار باشند، فتنه مي‌كنند.

5- توسعه‌ي اقتصادي، رشد اقتصادي.

6- عزت و خودكفايي، آدمي كه پول دارد، كار دارد به ديگران هم كمك مي‌كند.

7- كمك علمي، فني، مالي، به ديگران، چون پول در دستش است. هم مي‌تواند حرفه‌اش را به ديگران ياد بدهد.

8- تشكر از خداوند، كسي كه خدا به او بازو و عقل داده است، از بازو و فكرش استفاده مي‌كند، يعني شكر عملي كرده است.

9- نشاط و شادابي، آدم‌هاي بيكار بيشتر افسردگي دارند.

10- كار سبب توليد بيشتر مي‌شود، توليد كه بيشتر شد، جنس فراوان‌تر و ارزان‌تر مي‌شود. اگر مردم كار كنند توليد بيشتر مي‌شود، توليد كه بيشتر شد، جنس فراوان مي‌شود. جنس كه فراوان شد، ارزان مي‌شود.

خوب آقاي قرائتي خودت چرا كار نمي‌كني؟ كار فكري هم كار است. معلم، استاد دانشگاه، طلبه، اين هم كار است. فكر كردن كار است. يك ساعت فكر كردن از ساعت‌ها و سالها كار غير فكري مهمتر است. كار فكري هم كار است.    

اين هم به مناسبت روز كارگر گفتم. در مورد حقوق كارگر اول اينكه بايد با كارگر طي كرد. چون اگر با او طي نكني، تا شب مي‌گويد: چقدر به من خواهند داد؟ از اول بگو: آقا اين مبلغ است كه خيالش راحت شود. از اول بگو: چقدر به شما بدهم. بعد وقتي طي كردي، «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» (نساء/173) آيه‌ي قرآن است. مي‌گويد: از خدا ياد بگيريد. فلان مقدار را طي كنيد، غروب كه شد يك چيزي به او اضافه بدهيد. سريع هم بدهيد. حديث داريم قبل از آنكه عرقش خشك شود، به او بدهيد. كارگر هم بايد كار را به نحو احسن انجام بدهد.

امام باقر كه روز تولدش بحث را مي‌شنويد، فرمود: هركس در كار كردن دنيا تنبل است، در كار آخرتش تنبل‌تر است. اگر از يك كاري خسته شديد، بيكار ننشينيد، كارتان را عوض كنيد. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7)، «فرغت» يعني از يك كار فارغ شدي، «فانصب» يك كار نو شروع كن. اگر كار با شرايط نباشد، خر حمالي است. آيه‌اش را بخوانم. مي‌گويد: «عَامِلَةٌ» يعني عمل مي كند، صبح تا شب جان مي‌كند. 16 ساعت كار مي‌كند. «نَّاصِبَةٌ» (غاشيه/3) يعني خيلي هم سخت‌كوش است. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ» اما چون كج مي‌رود، «تَصْلىَ‏ نَارًا حَامِيَةً» (غاشيه/4) به جهنم مي‌رود. مثل كسي كه بدون پروانه ساخت، خانه مي‌سازد. كلي زحمت مي‌كشد، بعد هم شهرداري با بولديزر خراب مي‌كند. «عَامِلَةٌ» پول داده است، «نَّاصِبَةٌ» جان كنده است. اما «تَصْلىَ‏ نَارًا حَامِيَةً» سوره‌ي غاشيه است. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ» يعني روزي 16 ساعت كار مي‌كند، اما براي خدا نيست. براي ريا است. روي فرم و قانون نيست. صبح تا شب نماز مي‌خواند، اما نماز غلط مي‌خواند. مثل استخري است كه آب درونش مي‌ريزند ولي كف استخر سوراخ است. صبح تا شب پول آب و برق داده است، ولي استخرش آب ندارد. مي‌گويند: وقت تمام شد.

در كار مهم كيفيت است. خيلي نبايد كار كرد. امام رضا فرمود: هر كاري مي‌كنيد، يك ساعتي را براي كار بگذاريد، ساعتي را هم براي لذت و تفريح بگذاريد. ساعتي هم براي عبادت بگذاريد. تقسيم كار كنيد. شبانه‌روز كار نكنيد. تنوع در كار باشد. روايت داريم اگر كسي از بازوي خودش كار كند، «مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِف‏» (وسايل‌الشيعه/ج8/ص307) مثل برق از پل صراط رد مي‌شود و روز قيامت جز انبياء محشور مي‌شود. حضرت امير هم با دسترنج خودش هزار برده را آزاد كرد. به هر حال مطالبي بود كه به مناسبت تولد امام باقر(ع) بيان شد و به همه تبريك مي‌گويم.

خدايا ايمان كامل، بدن سالم، عقل قوي، علم مفيد، عمر با بركت نصيب ما بفرما. مسأله‌ي هواي خنك را گفتم يك برنامه‌ريزي كنيم «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» (قريش/2) جابه‌جا شويم، از فضاهاي خنك، مدارس، حسينيه‌ها، مساجد، استفاده كنيم. هر سي بچه‌اي با يك مربي، از تعطيلي تابستان مي‌توانيم كم كنيم. در عوض به بركاتي برسيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- جابر بن عبدالله انصاري، سلام چه کسي را به امام باقر(ع) رساند؟

1) رسول خدا(ص)

2) امام علي(ع)

3) امام حسين(ع)

2- اولين حوزه علميه تشيع به دست چه کسي تأسيس شد؟

1) امام باقر(ع)

 2) امام صادق(ع)

3) امام رضا(ع)

3- آيه دوم سوره مائده به چه امري سفارش مي‌کند؟

1) انجام کارهاي نيک

2) کمک در کار نيک

3) تشويق کار نيک

4- سفارش اسلام در مورد حقوق کارگران چيست؟

1) تعيين حق الزحمه عادلانه

2) پاداش اضافه بر مبلغ تعيين شده

3) هر دو مورد

5- آيه 4 سوره غاشيه، به چه کساني وعده عذاب مي‌دهد؟

1) افراد بيکار و منحرف

2) افراد پرتلاش اما منحرف

3) افراد مؤمن، اما بيکار

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3563

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.