شيوه‌هاي دشمنان در برابر مسلمانان

1- تبليغ آداب و رسوم نياکان در برابر آداب ديني
2- تبليغات دشمن در بزرگنمايي قدرت نظامي خود
3- ايجاد خودباختگي در ميان نسل جوان
4- تحقير اهل ايمان به شکل‌هاي گوناگون
5- معرفي الگوهاي اخلاقي و ديني به نسل جوان
6- تقليد مثبت و تقليدهاي منفي
7- تحدّي قرآن با مخالفان، همراه با تحريک و تخفيف
8- تحريم دشمن، نه ترس از تهديد دشمن

موضوع: شيوه‌هاي دشمنان در برابر مسلمانان

تاريخ پخش:  01/12/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثي را كه در نظر گرفتم خدمت شما بگويم، موضوعش اين است: تلاش هاي ديگران براي انحراف جوانان. يك كسي، ديروز از من پرسيد كه با اين همه كتابي كه چاپ مي‌شود و بالاخره حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش و تلاش‌هايي كه براي تبليغ دين مي‌شود، چرا بالاخره اينطور كه ما مي‌خواهيم نيست؟ گفتم: خوب ما تلاش مي‌كنيم، ديگران هم تلاش مي‌كنند. مثل كسي كه مي‌گويد: آقا من شكر ريختم، پس چرا شيرين نشد؟ براي اينكه ما يك كيلو شكر مي‌ريزيم او چهار ليتر سركه مي‌ريزد.

مي‌خواهيم بگوييم كه عوامل و تلاش‌هايي كه ديگران مي‌كنند. اين بحث شايد در تلويزيون چون از بچه‌ي ابتدايي مي‌نشيند تا دانشگاه، از آيت الله هست تا يك شخص عادي. يعني بايد يك بحث عمومي باشد. من فكر مي‌كنم اين بحث به درد همه مي‌خورد.

1- تبليغ آداب و رسوم نياكان در برابر آداب ديني

البته چون من معلم قرآن هستم، همه از قرآن است. از روزنامه و بولتن و سايت و اينها نيست.

1- گاهي مليت خودشان و نياكان خودشان را به رخ مي‌كشند. من آنم كه رستم بُود پهلوان!

حضرت وقتي مي‌آمد حرف بزند، مي‌گفتند كه نياكان ما اين حرف‌ها را نداشتند. مي‌گفت كه نياكان شما ممكن است كج رفته باشد. يكجا قرآن مي‌گويد: «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم‏» (اعراف/71) هم تو كج رفتي، هم نياكان تو كج رفته است. تكيه بر نياكان غلط است. بايد تكيه بر حق باشد. نياكان اگر حق است، قدمش روي چشم! اگر يك سنتي باطل است، خوب حالا نياكان ما انجام دادند، باطل انجام دادند.

امام منزل يك نفر آمد، ديد خانه‌اش خيلي تنگ است. گفت: تو كه وضعت خوب است. چرا در خانه‌ي تنگ زندگي مي‌كني؟ خيلي خانه ات تنگ است. گفت: آخر خانه‌ي پدري است، امام توبيخش كرد، اين چه فكري است مي‌كني؟! خوب پدرت فقير بوده در خانه‌ي تنگ زندگي مي‌كرده است. تو كه الآن خدا به تو امكاناتي داده براي زن و بچه ات اينقدر تنگ نگير. يك اتاق تنگ مثل قبر… يك وقت آدم مضطر است در بيمارستان مي‌خوابد. مضطر است در خانه مي‌خوابد. مضطر است روي ويلچر مي‌نشيند. تو كه وضعت خوب  است چرا؟ تكيه بر نياكان علمي نيست.

متأسفانه اين تكيه بر نياكان هم همه جا هست. در مذهب، مثلاً هيأت ما از اين كوچه مي‌رفته، ما هم بايد از اين كوچه برويم. بابا هيأت شما از اين كوچه مي‌رفته دليل دارد. حالا كه خيابان شده، از اين طرف برو. نه ما بايد اينطور باشيم. چون نياكان ما، رسم ما اين است. در عروسي هاي ما چنين است. در عزاهاي ما اينطور است. اين رسم و رسومات نياكان پايش به جايي بند نيست. فكر كنيم اگر مطابق عقل است روي چشم، علمي است روي چشم!

2- تبليغات دشمن در بزرگنمايي قدرت نظامي خود        

2- گاهي شعار هست. وقتي آمدند آبروي موسي را بريزند، گفتند: «بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ» (شعرا/44) به عزت فرعون ما پيروزيم، مثل اين جاويدشاهي كه ما مي‌گفتيم. حالا اگر ما جاويد شاه بگوييم، شاه جاويد مي‌شود؟

يك بتي بود به نام بت هبل. اين بت را بلند كردند. گفتند: «اعلُ هبل، اعلُ هبل» بلند باد! بلندمرتبه باد! پيروز باد! بت هبل. حضرت فرمود، اگر به شعار است ما هم شعار مي‌دهيم. «الله اعلي و اَجل» او مي‌گفت: «اعلُ هبل، اعلُ هبل» حضرت فرمود: شما هم در مقابل شعارشان را پاتك كنيد. «الله اعلي و اَجل»!

اينها يك بت ديگر داشتند، به نام عُزي. گفتند: سراغ عُزي برويم. عُزي را بلند كردند، گفتند: «انَّ لنا العزي و لا عزي لكم» ما بت عُزي داريم، شما نداريد. پيغمبر فرمود: شعارشان را پاتك كنيد. «الله مولانا و لا مولي لكم» يعني گاهي وقت‌ها افرادي را همينطور زور زوركي تبليغات مي‌كنند، به قدري تبليغات مي‌كنند، هيچي هم به جايي بند نيست. شيريني دانماركي! وقتي كنار شيريني يزد مي‌گذاري، آدم خجالت مي‌كشد و مي‌گويد: اينقدر من خودم را باختم كه آن گز اصفهانش، سوهان قمش، گز.. شيريني ايراني خيلي بهتر از شيريني دانماركي است. ما خوب شد دانمارك رفتيم، هم شيريني دانمارك را ديديم. يك چيزي را همينطور در فكر آدم مي‌چپانند، خودباختگي!

مثلاً حتي به من آخوند مي‌گويد: مرسي! مي‌گويم: آقازاده بيا، مرسي يعني چه؟ مي‌گويد: نمي دانم. چنان حساب مي‌كنيم كه مي‌گوييم: شيريني ما دانماركي است، الفاظ ما… يعني يك خرده ما را پوك مي‌كنند. تحميل مي‌كنند به اينكه ما خودمان را،…

مي خواهد بگويد: ترقي كرديم، به جاي ترقي، يك كلمه‌ي خارجي مي‌گويد. مي‌خواهد بگويد: من خسته هستم، يك كلمه‌ي خارجي مي‌گويد. اينها مهم نيست حالا شما بگويي مرسي، يا متشكرم! مهم خودباختگي است.

3- ايجاد خودباختگي در ميان نسل جوان

يك وقتي يك جواني، زلف هاي خيلي بلندي داشت. آمد گفت: حاج آقا! زلف هاي من شرعاً اشكال دارد؟ گفتم: نه، شما يك متر هم اگر زلف بگذاري اشكال ندارد. فقط به من بگو: چرا اين كار را كردي؟ اگر بگويي: آقا من از اين قيافه خوشم مي‌آيد. خوب انتخاب كردي، خوشت مي‌آيد. اما يكوقت مي‌گويي: چون در فيلم ديدم، جوان آمد از سينما بيرون، سيگارش را گذاشت و كبريتش را روشن كرد، اينطور كرد. رفيقش گفت: چرا چوب را اينطور نگه داشتي؟ تو هميشه اينطوري هستي؟ گفت: در فيلم نديدي، چوب كبريتش را اينطور نگه داشت؟ ببين اين پستي يك جوان است كه در نگه داشتن چوب كبريت از خودش اراده ندارد. چون خودباختگي خيلي بد است. و هي يك كاري مي‌كنند، كلاه نمد اَه… هرچه نمدي بود، كنار گذاشتند. بعد گفتند: شاپو! اين شاپو غير از نمدي است كه يك دوره هم دارد! لباس بلند را گفتند: براي عرب‌ها است. عرب‌هاي آن زمان وحشي بودند. گفتند: لباس كوتاه، كوتاه، رفت تا بالاي زانو! دوباره يك چيزي گفتند، ماكسي! از هر عبا و قبايي درازتر! منتهي آن دراز لباس قديم را اَه گفتند، بعد آن لباس دراز غربي را به گفتند. اين اگر اَه است، همه اَه است. اگر به است، همه به است. اينكه آنچه تو داري خوب، آنچه من دارم بد، بداست.

متأسفانه در جوان‌هاي ما اين بلا هست. مي‌آيد مي‌گويد: آقاجان! شما مي‌شود نيم ساعت در اين اتاق نيايي. آخر دوستان دانشجوي ما آمدند، مي‌ترسم شما بياييد با اين لهجه‌ي محلي حرف بزني آنها بخندند. يعني اين جوان، ولو حالا ديپلم، ليسانس، هرچه مي‌خواهي باش. مرگ بر آن علمي كه آدم به پدرش بگويد، من از حرف زدن تو ننگ دارم. خوب اين حضرت عباسي جهلش بهتر است كه آدم دو كلمه درس بخواند، به پدرش بگويد: حرف نزن! به پدرش بگويد: در اين اتاق نيا، من دو مهمان سوپردولوكس دارم، به لهجه‌ي تو مي‌خندند. خوب به آنها بگو: آدم شو. چه حقي داري مي‌خندي؟ چه كسي گفت، لهجه‌ي كي اصل است؟ به چه دليل تهراني اصل است؟ از كجا يزدي اصل نباشد؟ كاشوني اصل نباشد؟ هركسي لهجه اش براي خودش اصل است. اينكه من خودم را ببازم، نه، من مثل او حرف بزنم. اين خودباختگي خيلي بد است.

من اين را به نظرم يك بار ديگر گفتم. جمهوري اسلامي يك قيچي برداشت و چند چيز را قيچي كرد. زمان شاه مي‌گفتند: دانشگاه بايد در شهرهاي بزرگ باشد. خوب كه گفته؟ چرا شهرهاي كوچك نتوانند دانشگاه داشته باشند. دانشگاه بايد وسط شهر باشد. كه گفته؟ چه اشكالي دارد دانشگاه در دو كيلومتري، ده كيلومتري، بيرون شهر باشد، چه مي‌شود؟ دانشگاه بايد شنبه تا چهارشنبه باشد؟ چه كسي گفته؟ حالا اگر پنج شنبه، جمعه كسي دانشجو شد، اشكال دارد؟ دانشجو بايد مفت درس بخواند. چه كسي گفته؟ آن كسي كه براي كفش اش پول مي‌دهد، براي مخش هم پول بدهد. پول بدهد درس بخواند. استاد دانشگاه نبايد بيش از 60 سال باشد. كه گفته؟ اگر كسي مي‌تواند درس بدهد، خوب من الآن حدود هفتاد سال دارم، نمي توانم درس بدهم؟ اصلاً ما در اسلام، بازنشستگي نداريم. از كار افتادگي داريم. اگر يكي از كار افتاد، خوب نمي تواند كار بكند. اما تا مي‌توانيد كار كنيد، ما فراغت نداريم. در قرآن يك آيه براي فراغت هست. مي‌گويد: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ، وَ إِلىَ‏ رَبِّكَ فَارْغَب» (شرح/ 7و8) مراجع تقليد ما كارشان از 75 سالگي شروع مي‌شود. يك رقم قوانيني هست، گاهي مي‌گوييم، قوانين بين الملل، گاهي مي‌گوييم: استاندارد. ما بين الملل و استاندارد نداريم جز آنجايي كه با عقل و علم بسازد.

همينطور تبليغات كردند كه اين لهجه بد است. تبليغات كردند، اين لباس بد است. تبليغات كردند اين غذا بد است. تبليغات كردند يك چيزي… آنوقت اثر تبليغات چه مي‌شود؟ اثر تبليغات اين مي‌شود كه مثلاً روستا خالي مي‌شود، افراد سالمند تحقير مي‌شوند. اين فكر مي‌كند كه اگر كجا برود، حاضر است مثلاً الي آخر… حالا كار نداريم. مي‌ترسم طول بكشد.1- به رخ كشيدن. 2- شعار دادن.

4- تحقير اهل ايمان به شكل‌هاي گوناگون

3- تحقير، تحقير مي‌كنند. اگر مي‌خواهي در اين جلسه بيايي، پيش شرطش اين است. به شرطي كه، به شرطي كه… تحقير مي‌كنند. اسلام تحقير را نمي پذيرد. حتي يك چيزي به شما بگويم. اسلام اجازه نمي دهد شما خودت هم خودت را كوچك كني. من قابل نيستم. چرا مي‌گويي من قابل نيستم؟ چه كسي گفت: بگويي من قابل نيستم. من قابل هستم! به همان مقداري كه تكبر و بلند پروازي بد است، تحقير هم بد است!

اگر يك خانمي در غذا گوشت را سوزاند. حق دارد فردا به همسرش بگويد: بله، ما ديروز گوشت را سوزانديم. سوزاندي كه سوزاندي. چرا به همسايه گفتي؟ اگر كسي دسته گل آب داده و يك خلافي هم كرده، نبايد به ديگران بگويد. ما حق نداريم عيب خودمان را بگوييم. اجازه نداريم. همينطور كه عيب من را، شما هم بگويي، غيبت است. خودمان هم عيب خودمان را بگوييم، غلط است. حق نداريم خودمان را تحقير كنيم. انسان شريف است. قرآن بخوانم. «كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏» (اسراء/70) «فضلنا بني آدم» تو فضيلت داري. تو ارزش داري. «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏» (حجر/29) روح خدا در تو است. چراخودت را تحقير مي‌كني؟ ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براي تو آفريدند. «خَلَقَ لَكُم‏، سَخَّرَ لَكُم‏، ُ مَتاعاً لَكُم‏» همه براي تو است. تو چرا خودت را تحقير مي‌كني؟ فرشته‌ها به آدم سجده كردند. تو چرا خودت را تحقير مي‌كني؟ نبايد زن خودش را پست تر از مرد بداند. نبايد مرد خودش را پست تر از زن بداند.

قرآن مي‌گويد: «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ» (مطففين/29) اجرموها به آمنوها مي‌خندند. گاهي مي‌خندند. «وَ إِذَا مَرُّواْ بهِمْ يَتَغَامَزُونَ» (مطففين/30) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. وقتي مي‌آيند از كنارشان بروند، غمزه مي‌آيند. حجاب اسلامي دارد… هه ههه ههه! (خنده حضار) چطور شد كه حجاب غربي خوب شد، حجاب پيغمبر بد شد؟ تو به حجاب پيغمبر مي‌خندي؟ پيغمبر فرموده اين حجاب است. اروپا گفته آن حجاب است. آنوقت تو مي‌خندي؟ قرآن مي‌گويد: آنهايي كه خانم‌ها اگر يك وقت حجاب شما، اصلاح صورت شما، اسم بچه‌ي شما، خانه‌ي شما، اگر يك راه اسلامي، بلند شوي در عروسي نماز خواندي، در يك جلسه نماز خواندي، اگر ديديد پوزخند مي‌زنند، قرآن يك آيه براي خنده دارد. مي‌گويد: «فَالْيَوْمَ» روز قيامت مي‌شود، «الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» (مطففين/34) امروز اين به تو مي‌خندد، يكوقت هم تو به او مي‌خندي.

بگذاريد قرآن بخوانم. هيچي بهتر از قرآن نيست. قرآن مي‌گويد: روز قيامت يك عده مي‌گويند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» (حديد/13) ما در دنيا هم دوره بوديم. در يك دانشگاه، مؤسسه، كار، در يكجا با هم كار مي‌كرديم. منتهي تو نماز خواندي، ما نخوانديم. تو خمس دادي، ما نداديم. تو جبهه رفتي، ما نرفتيم. تو قوانين اسلامي را مراعات كردي، ما نكرديم، حالا فعلاً گير كرده‌ايم. «انْظُرُونا» نظر كنيد بر ما، «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» ما از نور شما اقتباس كنيم. «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» برويد از دنيا نور بياوريد، اينجا جاي نور نيست. مي‌گويد: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُم‏» (حديد/14) ما با هم در يك شركت نبوديم؟ مي‌گويد: چرا با هم بوديم. ولي فكر ما و راه ما و اخلاق ما و منش ما دو تا بود. ما بايد سعي كنيم اگر مي‌بينيم يك جايي مي‌خندند. در عروسي كه نمي شود نماز خواند! چرا نمي شود نماز خواند؟ ما اراده نداريم.

من داشتم اندونزي مي‌رفتم. در يك خيابان مشهوري، يك خانمي خيلي باكلاس، داشت مي‌رفت و يكباره نگاه به ساعتش كرد و كنار خيابان يك سجاده انداخت و گفت: «اللَّهُ أَكْبَر»! من هرچه نگاه كردم، ديدم در جمهوري اسلامي يك چنين آدمي نديدم. روي من اثر گذاشت.

امام در مكه رفته كتاب خريده، بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران، مي‌گفت: رفتم پول بدهم، از من پول نگرفت. گفت: وقت نماز است. اين عمل كتاب فروشي پنجاه سال در مغز رهبر ما اثر گذاشت.

5- معرفي الگوهاي اخلاقي و ديني به نسل جوان

ببينيد اين معلم مريواني كه ديد يكي از بچه هاي سر كلاسش موهاي سرش ريخته و تحقير مي‌شود، خودش سر و صورتش را تراشيد كه مشابه سازي كند، بچه احساس نكند تنها است، بگويد خوب معلم من هم همينطور است. اين را از تحقير بيرون بياورد. خوب اين خيلي صدا كرد. حق هم بود يعني واقعاً من هم به عنوان يك طلبه، يك معلم، از اين معلم تشكر مي‌كنم. خيلي مردانگي كرد.

حالا سراغ حضرت امير برويم. حضرت علي(ع) خانه‌ي يك يتيمي آمد، ديد اين يتيم غم زده است. هرچه حرف زد، عزيز، عزيزم، ديد اين بچه همينطور نگاه مي‌كند و يتيمي اين را در هم شكسته است. خيلي حضرت امير ناراحت شد. مي‌خواهد اين آدم را بخنداند. فكر كرد كه اگر شكل بزغاله چهار دست و پا راه برود و صداي بز كند اين مي‌خندد. با زانو و دست هايش دور خانه دويد و هي گفت: بع مع! تا بع مع كرد اين يتيم خنديد. يك نفر گفت: تو اميرالمؤمنين هستي. صداي بز مي‌كني؟ با زانوهايت راه مي‌روي؟ زشت است. فرمود: زشتي چيه؟ اين يتيم مي‌خندد. من خودم را پايين مي‌آورم، در حد يك بزغاله صدا مي‌كنم تا اين يتيم بخندد.

حالا اگر دنيا اميرالمؤمنين را بشناسد، حضرت عباسي تابع مي‌شود يا نه؟ امام رضا فرمود: ما را نشناختند. امام رضا در حمام آمد، يك نفر نشناخت ايشان امام رضا است. گفت: مي‌شود كيسه‌ي مرا بكشي؟ گفت: بله. كيسه را گرفت و شروع كرد به كيسه كشيدن. يك نفر ديگر آمد گفت: امام رضا دارد كيسه مي‌كشد! به اين آقايي كه كيسه اش را مي‌كشيدند، گفت: مي‌داني ايشان چه كسي است؟ گفت: نه! گفت: اين امام رضا است. گفت: اِ… من به امام رضا گفتم كه كيسه بكش! بلند شد و گفت: آقا، شرمنده! گفت: نه، من بايد كيسه‌ي تو را بكشم. بنشين! مثلاً حالا يك كسي در حد امام رضا، در حد اميرالمؤمنين، اين تواضع را مي‌فهميم. يك معلم مريواني را مي‌فهميم. حالا شما سراغ حضرت علي برو، ببين علي كه بود؟

يك لنگه كفش خبرنگار عراقي، دو لنگه كفش، به صورت بوش پرتاب كرد. دنيا او را تحسين كردند. با اينكه اين دو تا لنگه كفش چند ثانيه بيشتر طول نكشيد. درآورد زد و دومرتبه، در چند ثانيه همه دنيا اين خبرنگار را تحسين كردند.

زينب كبري يك سخنراني كرد، يك ساعت و نيم شخص يزيد را به موشك بست. نه با چند ثانيه لنگه كفش، جملاتي حضرت زينب در سخنراني اش گفت. «يا يزيد» اي يزيد «اني» من كه زينب هستم، «لاستصغرك» خيلي نزد من پست هستي. چه جگري، چه دلي، ما اگر هركجاي دينمان را، نشان بدهيم… من دانشمند نيستم. يك طلبه هستم ولي گاهي تصميم مي‌گيرم يك چيزي را تحقيق كنم. تصميم گرفتم راجع به معماري و شهرسازي و مهندسي تحقيق كنم. اينقدر مطلب گير من آمده است. يك آقايي است كه سه تا دكترا دارد و يك فوق ليسانس، همه هم براي شهرسازي است، آن هم از آمريكا. او را چند ساعتي خانه آوردم. گفتم: آقا شما دكتراي شهرسازي، و خانه سازي و مسكن در آمريكا داري. من هم به عنوان آخوندي كه شش كلاس درس خواندم. من مي‌خواهم رواياتم را برايت بگويم. سي صفحه نوشتم. ديشب براي من پيغام داده كه عجب چيزهايي اسلام دارد، اصلاً به گوش ما نرسيده است. نشناختيم، يك دقت‌هايي اسلام كرده كه به عقل نمي آيد، فوق عقل است. خيلي مهم است.

تحقير مي‌شويم. ما هرچه خودمان داريم، به ما مي‌گويند: پست است. كاهو كاشته، دهاتي! چمن بكار، يعني كاهو و سبزي ما را تحقير مي‌كنند، چرا؟ براي اينكه بذر چمن از خارج است. چمن هر روز آب مي‌خواهد، مصرف آبش زياد است. برگ هايش هم باريك است، توليد اكسيژنش كم است. خاصيتي هم ندارد جز سبزي. يعني آنچه ما داريم كه كاهو است، برگ بزرگ دارد، توليد اكسيژنش بيشتر است. مصرف آبش كمتر است. بذرش داخلي است. ارز هم خارج نمي رود. هرچه ما داريم تحقير مي‌كنند، هرچه خودشان دارند، بالا مي‌برند. اين را بي هويتي مي‌گويند. اين بي هويتي در ساختمان‌ها هم آمده است. اصلاً ساختمان را نگاه مي‌كني هيچ اثري از اسلام، از ايران نيست. همينطور مثل قوطي كبريت، چهارگوش بالا رفتند. ساختمان بايد هويت داشته باشد. يك گوساله اگر در چين ذبح مي‌شود كه گوشتش را ايران بياورند، اسلام مي‌گويد: حق ندارد غير مسلمان ذبح كند. يك مسلمان بايد از ايران آنجا برود وقتي كه گوساله را مي‌كشند، رو به قبله «بِسْمِ اللَّهِ‏» بگويد. اگر رو به قبله «بِسْمِ اللَّهِ‏» گفت، گوشتش را در سردخانه كنند و به ايران بفرستند. يعني گوساله چيني اگر خواست سلول بدن من شود بايد هويت داشته باشد. من خودم، خودم هستم.

6- تقليد مثبت و تقليدهاي منفي

ما سه رقم تقليد داريم غلط است. فقط يك تقليد درست است. آن تقليد هم كه درست است، رجوع به كارشناس است. چطور لباست را به خياط مي‌دهي و خانه را به مهندس مي‌دهي. دينت را هم بايد از يك فقيه، عادل بي هوس تقليد كني. اين درست است.

چهار رقم تقليد داريم. 1- تقليد عالم از عالم؛ غلط است. چرا؟ تو كه خودت مي‌فهمي چه كار به اين داري؟ آقا اين كفش براي من تنگ است. مُد است! گور پدر مدُ، مرگ بر مُد، بابا تنگ است! اجازه نمي دهند فكر كنم كه اين كار غلط است يا درست؟ خودت كه مي‌فهمي، وقتي خودت مي‌فهمي چرا از ديگران، اين يعني خودباختگي.

2- تقليد عالم از جاهل؛ اينكه ديگر خيلي بد است.

3- تقليد جاهل از جاهل، اين هم كه خيلي بد است.

4- تقليد جاهل از عالم؛ اين درست است. اين يعني چه؟ يعني رجوع به كارشناس.

چرا مي‌گويند: تقليد بد است؟ براي اينكه خودباختگي است. وقتي خودت مي‌فهمي، همه مردم هم بگويند، قرآن گفته دنبال اكثريت نرو. يك موجي راه مي‌اندازند همه را به يك سمت مي‌برند.

يكي از راه هاي انحراف اين است كه مال و ثروتشان را به رخ مي‌كشند. به فرعون مي‌گفتند: بيا ايمان بياور. مي‌گفت: من، ايمان بياورم؟ «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏ أَ فَلا تُبْصِرُونَ» (زخرف/51) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ» ملك و حكومت مصر در اختيار من نيست. «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ» اين نهرها، «تَجْري مِنْ تَحْتي‏» رودخانه‌ها در خانه‌ي من تاب مي‌خورد. كاخ دارم. باغ دارم. اين را هي به رخ مي‌كشد.

رفت و آمدها، وزير خارجه‌ي آمريكا هي اينجا مي‌رود، آنجا مي‌رود. يك هيأت پارلماني، هيأت ديپلماتيك، قرآن مي‌فرمايد: «لا يَغُرَّنَّك‏‏» (آل عمران/196) پيغمبر گول اين رفت و آمدها را نخوري. «تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ» (آل عمران/196) اين رفت و آمدها حواس تو را پرت نكند.

7- تحدّي قرآن با مخالفان، همراه با تحريك و تخفيف

قرآن بخوانم. مي‌گويد: «لَوْ نَشاءُ» اگر بخواهيم «لَقُلْنا مِثْلَ هذا» (انفال/31) ما هم مثل قرآن مي‌آوريم. قرآن چيز تازه اي نيست. بخواهيد ما هم مثل آن را مي‌آوريم.  و حال آنكه قرآن چند تخفيف و چند تحريك. اول گفت كه 114 سوره بياوريد. «فاتوا بكتاب مثله» يعني مثل قرآن يك كتاب بياوريد. بعد تخفيف داد. گفت: نمي توانيد 114 سوره بياوريد، «فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَر» (هود/13) ده سوره مثل قرآن بياوريد. «عشر» يعني ده تا. بعد گفت: ده تا سوره هم نمي توانيد بياوريد. «فَأْتُوا بِسُورَة» (بقره/23) يك سوره بياوريد. چقدر تخفيف داد. اول گفت: اگر فكر مي‌كنيد مثل قرآن مي‌توانيد بياوريد، يك كتاب مثل قرآن بياوريد، 114 سوره، يك مرتبه 104 سوره اش را بخشيدم. ده سوره بياوريد. بعد گفت: ده سوره را هم بخشيدم. يك سوره بياوريد. يك سوره ولو يك سوره‌ي كوچك. كوچك ترين سوره‌ها كدام سوره است؟ كوثر! سوره‌ي كوثر غير از «بِسْمِ اللَّهِ‏» سه آيه دارد. با «بِسْمِ اللَّهِ‏» چهار تا است.

من وقتي در تفسير نور رسيدم به اين آيه گفتم: اين سوره چيه كه مي‌گويد: همه عرب و عجم، حالا تحريك‌هايش را هم بگويم.

يك تحريك، گفت: «إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏» (بقره/23) اگر شما راست مي‌گوييد. اگر شما صداقت داريد. يكجا ديگر مي‌فرمايد: «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم‏» (يونس/38)، «وَ ادْعُوا» دعوت كنيد، «مَنِ» هركسي كه استطاعت داريد. هركسي كه مي‌توانيد دعوت كنيد، دعوت كنيد و كمك بگيريد. يكي مي‌گويد كه: «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا» (نساء/129) تو كه هيچي، مادر و پدرت هم نمي تواند. يكجا مي‌گويد: «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً» (اسراء/88) پشت به پشت هم بدهيد. اگر راست مي‌گوييد، هركسي را مي‌خواهيد دعوت كنيد. هرگز نمي توانيد، پشت به پشت هم بدهيد. چند تحريك، چند تخفيف، به سوره‌ي كوثر كه رسيدم. تعجب نكنيد! 82 لطيفه من از سوره‌ي كوثر بيرون كشيدم. 82 نكته، چه كسي مي‌تواند يك كلمه بگويد كه 82 نكته داشته باشد. تازه من ملا نيستم. من نه عارف هستم، نه فقيه هستم، نه دكتر هستم. فقط يك طلبه هستم. غوغا است!

عوام اگر بگويند: نفت چيه؟ مي‌گويند: نفت همين است كه در چراغ است. ولي شما كه تخصصي نفت داريد پژوهش مي‌كنيد، اينجا پژوهشكده‌ي نفت است ديگر، همه هم مهندس هستند. شما اگر بگويند: نفت چيه؟ از نفت مي‌فهميد همين كه در چراغ است. يا صدها مواد ديگر هم در اين است؟ به همان دليلي كه شما مهندس هستيد و پژوهشگران عزيز مي‌توانيد بگوييد از نفت چه چيزهايي استخراج مي‌شود. حالا ممكن هم هست شما معلوم نيست تا آخر خط رفته باشد. ممكن است بيست سال ديگر چيز ديگر دربيايد. قرآن يك آياتي دارد كه شايد اشاره باشد به اين كه ما از آب هم نفت درست كنيم. چون قرآن مي‌گويد: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تكوير/6) بحار، بحر است. بحر يعني دريا، «سُجِّرَت» يعني شعله مي‌كشد. قرآن مي‌گويد. زماني كه دريا شعله مي‌كشد. چطور آب شعله مي‌كشد؟ جز اينكه آب بنزين شود؟ اين شايد يك كدي باشد كه برو ببين قصه چيه؟ آب شعله مي‌كشد يعني از آب بنزين… يك سوژه‌ي پژوهشي است. كه آدم از آب بنزين درست كند.

قرآن مي‌گويد: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» من مي‌ميرم، ولي ممكن است سي سال ديگر، پنجاه سال ديگر اين كشف شود. «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» اگر صد سال پيش به شما مي‌گفتند: موادي از زمين بيرون مي‌آيد كه نخ مي‌شود، مي‌گفتند: نخ از مايع بيرون مي‌آيد؟ بله، اين پارچه‌هايي كه ما پوشيديم خيلي هايش نفتي است. يعني بالاخره نخ را از نفت بيرون كشيديم.

كار ندارد، كار خدا كه همين است. منتهي حالا يكسري جاها مثلاً من چطور بگويم؟ شما يك نفت را حساب كن. من اين شكلي بلد نيستم. از نفت، گازوئيل، بنزين، لاستيك، روغن، فلان ماده، فلان ماده، شما كه از نفت مي‌توانيد بگوييد: چند ماده درمي آيد؟ كسي آمار دقيق دارد؟ نداريد. ما مي‌گوييم: آقا ببينيد از نفت چه چيزهايي درمي آيد. حالا چيزهايي كه دم دست است كه همه مردم مي‌فهمند. بنزين است، نفت است، لاستيك است، پارچه است. ما مي‌گوييم: خوب شيري هم كه بچه مي‌خورد، نوزاد شر از سينه‌ي مادرش مي‌خورد. از اين شير چه درمي آيد؟ ناخن درست مي‌شود. گوشت درست مي‌شود. پي درست مي‌شود. خون درست مي‌شود. دندان درست مي‌شود. مو درست مي‌شود. رگ درست مي‌شود. مي‌گوييم خيلي خوب. اين نفت چيزهايي، شير هم كه مادر مي‌خورد تبديل به چيزهايي مي‌شود. نفت خودش مي‌شود، يا دستگاه دارد. دستگاهش چيه؟ پالايش. خوب پس شير هم يك دستگاه دارد. دستگاهش چيه؟ گوارش. نفت! شير، پالايش، گوارش، چيزهايي، چيزهايي، آنوقت پالايش را مهندس ساخته، آنوقت گوارش را كسي نساخته؟! چرا به اينجا كه رسيد سر خدا مي‌ايستيم؟ نامردي است ديگر. نفت، شير، چيزهايي، چيزهايي، دستگاه، دستگاه، پالايش، گوارش، پالايش مهندس مي‌خواهد، گوارش الكي درست مي‌شود. چطور مثلاً انسان خيلي نامرد است. قرآن مي‌گويد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» (ابراهيم/34) نمي گويد: ظالم، مي‌گويد: ظلوم. نمي گويد: ظلوم، مي‌گويد: «لَظَلُوم» اين «لَ» يعني حتماً حتماً. نمي گويد: كافر، مي‌گويد: «كفّار». «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» اين كلمه هاي عربي هركدامش يك چيزي دارد. «لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»! «لَ» يعني قطعاً، ظلوم يعني خيلي ظالم است. كفّار يعني خيلي لجبازي مي‌كند. وگرنه با همين شغل شما، خدا شناسي را امشب به بچه ات بگو. بگو: آقاجان من، پژوهشگر نفت هستم. از اين نفت چيزهايي درست مي‌شود. شير هم كه بچه مي‌خورد چيزهايي درست مي‌شود. نفت، شير، چيزهايي، چيزهايي، دستگاه، دستگاه، گوارش، پالايش، دستگاه پالايش سازنده دارد. دستگاه گوارش هم سازنده دارد.

8- تحريم دشمن، نه ترس از تهديد دشمن

ژست مي‌گيرند. گاهي هم ارعاب، تهديد مي‌كند. اين مشكل در ما مسلمان‌ها است. اگر مسلمان‌ها، كشورهاي اسلامي يك رهبري داشتند مثل امام خميني. امام خميني به شما شركت نفتي‌ها چه فرمود؟ فرمود: شير نفت را ببنديد. شير نفت را بستند، كمر شاه شكسته شد. به ارتشي‌ها هم فرمود: سربازها از سربازخانه فرار كنند. يعني قدرت نظامي و قدرت اقتصادي شاه شكست. شاه فرار كرد و گريه كنان بيرون رفت. ما مي‌توانيم كمر دنيا را بشكنيم. كه ديگر دنيا ما را تحريم نكند.  

باسمه تعالي خريد اجناس غربي ممنوع! ببينيم بازار آمريكا و اروپا فلج مي‌شود يا نمي شود؟ كشورهاي اسلامي، اسلامي نيستند. يك «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» روي پرچمشان هست، آن هم دروغ است. يعني اينها رضايت آمريكا برايشان مهمتر از رضاي خداست. اينها 50 درصد مسلمان هستند. ما يك مسلمان صد در صدي داريم. يك مسلمان 50 درصدي. اين را هم بگويم و حرف هايم را تمام كنم. مسلمان صد در صد اين است. در آيت الكرسي است. كمك كنيد. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» بعد مي‌گويد: «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه‏» (بقره/256). «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» يعني نسبت به طاغوت برخورد خشن داشته باش. زير بار نرو. بعد مي‌گويد: «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه‏». الآن بعضي از كشورهاي اسلامي مي‌گويد: «و من يؤمن بالطاغوت و يؤمن بالله». «يكفر بالطاغوت» نيست. «يؤمن بالطاغوت» است، تقسيم مي‌شوند. وگرنه اگر مسلمان‌ها به اين آيه‌ي قرآن عمل مي‌كرد كه فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً» (آل عمران/103)، «لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياء» (مائده/51) حدود 500 آيه سياسي در قرآن است. اگر به اين آيه‌ها عمل مي‌كرديم، اينهايي كه مي‌گويند: دين از سياست جداست، اين 500 آيه را هم بايد حذف كنند. 500 آيه را بايد حذف كنيم. حدود 500 آيه‌ي سياسي در قرآن است. يكي همين است كه در آيت الكرسي است. اين آيه سياسي است. مي‌گويد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه‏» اگر هم «يؤمن بالطاغوت» هم «يؤمن بالله» خوب 50 درصد مسلمان هستيم. 50 درصد فايده ندارد. به كسي گفتند: شنا بلد هستي؟ گفت: 50 درصد! گفت: چطور؟ گفت: شيرجه مي‌روم، بيرون نمي آيم!

حالا اين آقايان هم 50 درصد مسلمان هستند. و لذا از نمازشان يك گربه،يك عطسه نمي كند. بزرگترين نمازهاي جماعت، مكه مي‌شود. نماز جماعت يك ميليوني، دو ميليوني، امام جماعتش هم قرآن را حفظ است. 700 بلندگو هم سالم است. سنگ هم سنگ مرمر است. آب هم آب زمزم است. كعبه هم قبله‌ي واقعي است. كعبه قطعي، زير پا نفت، سنگ مرمر، آب زمزم، بلندگوها سالم، جماعت ميليوني، همه هم پولدارهاي دنيا هستند آنجا رفتند. خوب، پس قرآن دروغ گفت. قرآن مي‌گويد: نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) نماز بايد از فحشا و منكر باز دارد. اين نماز مسجدالحرام كدام منكر را تا حالا برداشته است؟ يك كسي بيايد بگويد: آقا نماز مسجدالحرام فلان منكر را حذف كرد و جلوي فلان فحشا را گرفت. اينكه ما نماز مي‌خوانيم جلوي فحشا و منكر را نمي گيرد، يا بگوييم خدا «نَعُوذُ بِاللَّه» دروغ گفته است. يا پيداست نماز اين گير دارد. نماز زير حمد و سوره و بلندگو و سنگ مرمر و آب زمزم گير ندارد. گيرش اين است كه پيشنمازش بايد امام خميني و امام زمان باشد، پيشنمازش از اين آخوندهاي وهابي هستند. مشكل در رهبري است. اگر كفر به طاغوت بود و ايمان به خدا بود، « فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» (بقره/256)

خدايا آن به آن دست ما را بگير. درست فكر كنيم، درست عمل كنيم، درست موضع گيري كنيم. و ما را كمتر از آني به خودمان واگذار نكن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- آيه 71 سوره اعراف، از چه كاري مذمّت مي‌كند؟

1) تقليد از عقايد نادرست نياكان

2) پيروي از آداب و رسوم نياكان

3) تقليد از دوستان بدكردار

2- از نظر اخلاقي، كدام تحقير نادرست است؟

1) تحقير ديگران

2) تحقير خود

3) هر دو مورد

3- بر اساس قرآن، كيفر خنده‌‌هاي تمسخرآميز چيست؟

1) گريه‌هاي طولاني در قيامت

2) خنده‌هاي مؤمنان در قيامت

3) گريه‌هاي طولاني در دنيا

4- آيه 13 سوره حديد به كدام خواسته دوزخيان در قيامت اشاره دارد؟

1) بهره‌گيري از نور مؤمنان

2) بهره‌مندي از آب و غذاي بهشتيان

3) آزادي از آتش دوزخ

5- كدام نوع تقليد، مورد سفارش عقل است؟

1) تقليد جاهل از جاهل

2) تقليد عالم از عالم

3) تقليد جاهل از عالم

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3553

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.