نقش ايمان به معاد در تربيت انسان

1- ايمان به معاد، زمينه‌ي دروني تربيت
2- ايمان به معاد، ضامن انجام وظايف ديني
3- ايمان به معاد، عامل ايستادگي در برابر تهديدها
4- مرگ در نزد اميرالمؤمنين و اولياي خدا
5- حُسن عاقبت، آرزوي اهل ايمان
6- حالات خوبان و بدان در هنگام مرگ
7- حالات انسان در هنگام مردن

موضوع: نقش ايمان به معاد در تربيت انسان

تاريخ پخش:  07/05/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك!  اللهم صل علي محمد و آل محمد! الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز بحث را شب بيست و يكم مي‌بينيد و مي‌شنويد. رمضان 89 بحثمان بحث تربيت بود. و اين شب‌ها هم… چون يكي از عوامل تربيت دعا و مناجات و ايمان به معاد و اين‌هاست، مي‌خواهيم يك مقداري راجع به اين صحبت كنيم. قبل از آنكه بحثمان را شروع كنيم، يك سلامي به شهيد رمضان بدهيم. شهيد زنده است، شهيد زنده است، به دليل قرآن! و هرگاه به زنده سلام مي‌كنيد، زنده جواب مي‌دهد. يعني اگر الان شما به نجف سلام كنيد، حضرت امير به شما جواب مي‌دهد. پس يك سلامي بكنيم. «السلام عليك يا ابالحسن، يا اميرالمؤمنين، يا علي بن ابي‌طالب، و رحمة الله و بركاته!» خدايا زيارت اميرالمؤمنين را با معرفت، براي همه‌ي آرزومندان و شفاعت اميرالمؤمنين را براي همه مقدر بفرما!

عصر يك نكته‌اي را ديدم، كه ابن ابي الحديد از علماي مهم اهل سنت و فخر رازي و جمعي ديگر، مي‌گويند: پيغمبر به علي گفت: يا علي! «انت قسيم الجنة و النار» هر كس تو را قبول دارد، از پل صراط رد مي‌شود، و هر كس تو را قبول ندارد، از پل صراط به جهنم مي‌افتد، بنابراين حبّ علي بن ابي‌طالب، سبب جدا شدن بهشتي‌ها از جهنمي‌ها است. اين آن چيزي است كه ابن ابي الحديد و فخر رازي مي‌گويند. خدايا كساني كه ما را با اميرالمؤمنين(ع) آشنا كردند و از دنيا رفتند، همه‌شان را با اميرالمؤمنين(ع) محشور و نسل ما را تا آخر تاريخ از بهترين ياران اميرالمؤمنين(ع) و فرزندش حضرت مهدي(عج) قرار بده.

حضرت امير(ع) وقتي ضربت مي‌خورد، مي‌گويد: «فُزتُ» رستگار شدم.

1- ايمان به معاد، زمينه‌ي دروني تربيت

ايمان به معاد، خيلي در تربيت كارساز است. ببينيد اگر چاه خشك باشد و خواسته باشيد كه با سطل در آن آب بريزيد، اين چاه آب دار نمي‌شود، بايد چاه از درون آب داشته باشد.

حديث داريم اگر يك كسي از درون واعظ نداشته باشد، درونش خشك باشد، از بيرون نصيحتش كني، فايده‌اي ندارد. يعني كبريت را اگر از بيرون بزني، به شرطي آتش مي‌گيرد كه از درون هم قابل آتش گرفتن باشد. اگر يك پارچه‌اي خيس است، مرتب كبريت بزني، كبريتت حرام مي‌شود. به شرطي وعظ و نصيحت بيروني اثر دارد، كه از دورن هم يك واعظ دروني باشد. اينها شرطش است. ما اگر تربيت خواسته باشيم بكنيم، بايد مسئله‌ي ايمان به مبدأ و معاد را يك مقداري پررنگ كنيم.

موضوع كلي بحث رمضان 89 تربيت بود. امشب به مناسبت بيست و يكم، نقش ايمان به معاد و شهادت در تربيت را بيان مي‌كنيم. من يك مثال بزنم. در انقلاب ما جمعيت انبوهي از دبيرستاني‌ها به جبهه رفتند و شهيد شدند. ده‌ها هزار جوان دبيرستاني، در جبهه شهيد شد. يك جوان كه به جبهه مي‌رفت و شهيد مي‌شد، وقتي برمي‌گشت، كوچه، محله، شهر، همشاگردي‌ها در مدرسه اثر تربيتي مي‌گذاشت. يك جنازه كه برمي‌گشت، آن‌ها هم به فكر رفتن به جبهه مي‌افتادند. كشور را شهداء حفظ كردند. شما مصاحبه كنيد. بنده اين كار را با تمام وجود مي‌گويم. يكي بگويد من به خاطر كتاب‌هاي روانشناسي به جبهه رفتم. من به خاطر كتاب‌هاي آموزش و پرورش به جبهه رفتم، آموزش و پرورشي‌ها خيلي به جبهه رفتند، اما هيچ كدام به خاطر كتاب تعليمات ديني به جبهه نرفتند. چون آن هشت سالي كه در كشور ما جنگ بود، چيزي براي جبهه و جنگ در كتاب‌هاي تعليمات ديني وجود نداشت و اين از عجائب است. كشوري كه هشت سال در جبهه مي‌سوخت و جوان‌هاي دبيرستاني‌اش در جبهه‌ها پرپر مي‌شدند، بحثي از جبهه و جنگ در كتاب‌هاي تعليمات ديني آن هشت سال وجود نداشت. اين پيداست كه اين آموزش‌هاي ما آموزش پلاستيكي است.

ايمان اگر بود، طرف حل مي‌شود، ولو پليس نباشد. قاضي نباشد، يعني قوه‌ي قضاييه تعطيل بشود، نيروي انتظامي تعطيل بشود، خود ايمان اگر پررنگ باشد، كار همه‌ي قوه‌ها را انجام مي‌دهد. اما اگر ايمان نبود، از هر رقم پليس و جاسوس و بازررسي و كامپيوتر و كنترل باز از يك راه ديگري خلاف مي‌كند. اگر خواستيم جلوي خلاف گرفته شود بايد ايمان را تقويت كنيم. فتيله‌ي ايمان را بالا بكش، فتيله‌ي فساد پايين مي‌آيد.

2- ايمان به معاد، ضامن انجام وظايف ديني

ايمان به معاد! امام حسن و امام حسين مريض شدند، مردم همراه با پيغمبر به عيادت آمدند. پيشنهاد كردند يا علي! براي سلامتي بچه‌ها نذر كن و سه روز روزه بگير. نذر كردند، بچه‌ها الحمدلله سالم شدند، روزه گرفتند، تا رفتند افطار كنند، در خانه را زدند. چه كسي؟ يتيم! چه كسي؟ اسير! چه كسي؟ مسكين! غذاي خودشان را به فقير دادند. حالا براي چه؟ اضافه كار؟ اصلاً به اين حرف‌هايي كه ما مي‌زنيم، مي‌خندند. مأموريت؟ ابلاغ؟ آيين‌نامه؟ بخشنامه؟ ابداً! پس سه روز شما با آب افطار كرديد، غذايتان را يك شب به يتيم، يك شب به مسكين، يك شب به اسير،  براي چه؟ مي‌گويد: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/10) ما از قيامت مي‌ترسيم. براي نجات از قيامت، خودمان گرسنه مي‌شويم. به چه دليل شما روزه مي‌گيريد؟ اضافه كار؟ فرمان خداست. تمام…

خوب دقت كنيد چه چيزي مي‌گويم. تمام رئيس جمهورهاي كره‌ي زمين جمع شوند، يك ميتينگ دو ميليوني نمي‌توانند راه بياندازند. يك آيه در قرآن است، «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً» (آل‌عمران/97) هر كس مستطيع است، واجب است برود مكه، هزار و چهار صد سال است، ميتينگ! از همه‌ي دنيا، از همه‌ي نژادها، با همه‌ي سليقه‌ها جمع مي‌شوند و طواف مي‌كنند و اعمال حج انجام مي‌دهند. زور دين ربطي به زور پليس ندارد. ربطي به اضافه كار و بخشنامه و مأموريت ندارد. ما بايد از درون مسئله را حل كنيم. ايمان! شجاعت! در جبهه طرفداران حق كم بودند، قرآن مي‌گويد: «قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ» آن‌هايي كه ايمان به خدا دارند، گفتند: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَة» (بقره/249) يك آيه‌اي است در قرآن كه مي‌گويد بيست بر دويست پيروز است. بيست بر دويست آيه‌ي قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن‏» (انفال/65) «عِشْرُونَ» يعني بيست تا! «مِائَتَيْن‏» يعني دويست تا! به شرطي كه مقاوم باشيد و ايمان به خدا انسان را مقاوم مي‌كند. ايمان به معاد! اگر خواستيم بچه‌هايمان را تربيت كنيم، بايد مسئله‌ي ايمان را حل كنيم.

3- ايمان به معاد، عامل ايستادگي در برابر تهديدها

حالا! در برابر تهديد! فرعون وقتي ديد ساحرها معجزه‌ي موسي را ديدند، «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» (شعراء/46) همه ساحرها  به موسي ايمان آوردند، گفت: تكه تكه‌تان مي‌كنم. گفتند: «فَاقْض‏» يعني قضاوت كن. دستور بده ما را بكشند. تو كسي نيستي. «إِنَّما تَقْضي‏ هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» (طه/72) تو زورت در همين دنيا بيش‌تر نيست. «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» (اعراف/125) ما به سمت خدا رفتيم. برو به حكومت تو مي‌خنديم. تو كسي نيستي. اينكه امام (رضوان الله تعالي عليه) در وصيتنامه‌اش مي‌گويد من با دلي آرام… چطور با دلي آرام؟ مگر آدم مي‌تواند با دلي آرام در قبر برود؟ به هر كس بگويند مي‌ميري مي‌ترسد. چطور امام مي‌گويد با دلي آرام؟ چون امام شاگرد كسي است كه ضربت كه مي‌خورد مي‌گويد: «فزت» حالا رستگار شدم. حالا رستگار شدم. چون مي‌داند كجا مي‌رود.

در برابر متلك‌ها! ممكن است يك خانمي به خاطر حجابش! يك جواني به خاطر تقوايش! فاميل‌ها در خانه به او بخندند، همسايه‌ها، همشاگردي‌ها، در دانشگاه، ممكن است يك عده‌اي لبخند هم بزنند، مي‌گويد: بخندند! مي‌دانيد چرا مي‌خندند؟ اين‌ها در كنار خيابان به تو مي‌خندند. «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا» «أَجْرَمُوا» يعني مجرم! «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ» (مطففين/29) «أَجْرَمُوا»ها به «آمَنُوا»‌ها، مجرمين به مؤمنين «يَضْحَكُونَ» مي‌خندند. خوب چه كار كنم؟ دارد به من مي‌خندد! مي‌گويد تو هيچ نكن. مگر ايمان به قيامت نداري؟ «فَالْيَوْمَ» يك زماني مي‌آيد به نام قيامت! «الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» (مطففين/34) اين امروز به تو مي‌خندد، يك زماني هم تو به او خواهي خنديد. او به تو مي‌خندد؟ «فَالْيَوْمَ» ايمان به معاد است كه انسان را در برابر متلك‌ها حفظ مي‌كند، وگرنه ممكن است يك كسي را يك پوزخندي بزنند، يك لبخندي بزنند،  فوراً حجاب و عفاف و درس و  نماز و همه چيز را رها كند. اين به خاطر اين است كه ايمانش ريشه ندارد. اگر ايمان ريشه داشته باشد، تكان نمي‌خورد.

4- مرگ در نزد اميرالمؤمنين و اولياي خدا

ايمان به معاد! اول اينكه از مرگ نبايد بترسيم. حضرت امير… ما انشاءالله شيعه‌ي علي(ع) هستيم. حضرت امير فرمود من… شب بيست و يكم بحث را گوش مي‌دهيد. ببينيد چه كسي تربيت شده است. ببينيد علي چگونه تربيت شده است. فرمود: علاقه‌ي من به مرگ، از علاقه‌ي نوزارد به سينه‌ي مادر بيش‌تر است. چگونه انسان اين طور مي‌شود؟ براي اينكه اصلاً نگاه حضرت علي به مرگ چگونه است؟ مي‌فرمايد مرگ يك پلي است كه به آن طرف مي‌روم. «كَنَزْعِ ثِيَابٍ وَسِخَة» (بحارالانوار /ج6 /ص155) مرگ مثل كندن لباس كثيف و پوشيدن لباس تميز است. «كَأَطْيَبِ رِيح‏» (بحارالأنوار/ ج6/ ص152) مثل گل بو كردن است. «بِمَنْزِلَةِ الشَّرْبَةِ الْبَارِدَةِ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَر» (بحارالانوار/ ج31/ ص349) آب گوارا براي تشنه در روز هواي داغ است. مرگ اين است.

نه تنها علي، زن فرعون هم گفت. خدايا من زن فرعون هستم، در كاخ هستم، باغ و كاخ و طلا و ناز و همه‌ي قدرت‌هاي فرعوني براي من است، من خانم شاه هستم. اما «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَك‏ بَيْتاً فِي الْجَنَّة» من تو را مي‌خواهم. «وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْن‏» (تحريم/11) من را از اين كاخ و باغ نجات بده. بعد مي‌گويد از اين زن ياد بگيريد. آدم هست اگر بداند يك مقداري درآمدش كم مي‌شود، هر چيزي را مي‌آورد. آقا تو كاسب هستي، خوب تو كه مسجد آمده‌اي، تو كه مسلمان هستي، آخر اين دو قلم حرام است، مي‌گويد آخر يك درآمدي دارد. اِ اِ … قرآن مي‌خوانم. قرآن مي‌گويد: از اين زن ياد بگيريد، تمام طلاها و باغ‌ها وكاخ‌ها و نهرها… نهرهايي جاري بود. خود فرعون مي‌نشست و مي‌گفت: «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏» (زخرف/51) نمي‌بينيد نهرها در باغ من چرخ مي‌خورد؟ از همه چيز زن فرعون گذشت، گفت: تو را مي‌خواهم.

ما گاهي وقت‌ها يك كاسبمان، مثلاً اگر راست بگويد، صد تومان كم مي‌شود، اگر دروغ بگويد مثلاً… با يك دروغ مثلاً مي‌خواهيم رزقمان را بيش‌تر كنيم. برادرها و خواهرها، ايمان به معاد باشد، دنبال لقمه‌ي حرام نمي‌رويم. من تاجري را سرغ دارم كه به شاگردش گفت، تو شاگرد من هستي، اگر يك وقت مشتري يك چيزي پرسيد من دروغ گفتم، روبري مشتري آب دهانت را در صورت من بيانداز! و اگر اين كار را نكني، تو را بيرون مي‌اندازم. بابا خداوند به سگ‌هاي ولگرد روزي مي‌دهد. به سوسك‌هاي سوراخ‌ها روزي مي‌دهد، چرا من بعد از يك عمري هنوز با دروغ مي‌خواهم يك لقمه‌ي نان بخورم؟ نمي‌شود آدم راست بگويد؟ نمي‌شود غيبت نكند؟ شب بيست و يكم است، نمي‌خواهيد توبه كنيد؟ تصميم بگيريم ديگر دروغ نگوييم. اگر خدا كم آورد، آن وقت دروغ بگو، بگو خدايا! ببين من راست گفتم، تو كم آوردي! تو نمي‌تواني! تو عاجزي! اگر قدرت داشتي با راست گفتن… بابا خدا قدرت دارد رزقمان را از حلال بدهد.

ايمان به معاد! چرا از مرگ مي‌ترسيم؟ چطور حضرت علي نمي‌ترسد؟ حضرت امير از اينكه به آن طرف مي‌رود، لذت مي‌برد. براي اينكه مرگ وسيله‌اي است كه از خانه‌ي كوچك به خانه‌ي بزرگ مي‌رود. چرا از مرگ مي‌ترسيم؟ براي اينكه بنزين نداريد. راننده‌اي كه بنزين ندارد، مي‌ترسد. «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ» (بحارالانوار/ج 34/ص284) «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏» (بقره/197) كسي كه بنزين دارد نمي‌ترسد. كسي كه بار قاچاق دارد از پليس مي‌ترسد. كسي كه قاچاقچي سوار كرده است، از پليس مي‌ترسد. آدم‌هايي كه نه قاچاقچي هستند، نه قاچاق سوار كرده‌اند، نه بنزينشان كم است، نه مال قاچاق دارند، نه سرعت غير مجاز رفته‌اند، اين هر چه به شهر نزديك‌تر مي‌شود، خوشحال‌تر مي‌شود. حضرت امير خوشحال است كه دارد مي‌رود.

5- حُسن عاقبت، آرزوي اهل ايمان

خوب! خيلي‌ها طرفدار علي بودند، بدعاقبت شدند. علي را رها كردند. در انقلاب ما هم همين طور هستند. خيلي‌ها طرفدار امام بودند، از امام بريدند. طرفدار انقلاب بودند، از انقلاب بريدند. به اميرالمؤمنين گفتند كه فلاني طرفدار تو بود رفت به سمت معاويه، حضرت امير فرمود: «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) آيه براي نماز است. يعني نماز سنگين است، مگر براي افراد خاشع! حكومت من هم براي افرادي سنگين است. آن طرف رفتند.

حسن عاقبت! شب قدر از خدا عاقبت بخواهيد. زود آدم بي‌دين مي‌شود. با يك فيلم، با يك سي‌دي، با يك ماهواره، با يك رفيق بد، با يك شبهه، يك شبهه‌اي مي‌اندازد، رها مي‌كند. آقاجان اين شبهه را يك تلفن كن… همه‌ي شما دفتر تلفن داريد، و در دفتر تلفن‌تان ده‌ها  و صدها شماره تلفن است. يك شماره تلفن يك اسلام شناس داشته باشيد، يك سؤال كردند، جواب بدهيد. نتوانيم جواب بدهيم، زنگ بزنيم و بپرسيم. در قرآن چند مورد دعا براي حسن عاقبت است. «تَوَفَّني‏ مُسْلِما» (يوسف/101) يوسف گفت: خدايا! مسلمان بميرم. «تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» (آل‌عمران/193) «تَوَفَّنا مُسْلِمينَ» (اعراف/126) «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِك‏» (بحارالانوار/ج 95/ص92) خدايا به من ايماني بده… يك بحثي داريم در كافي به نام «باب المعارين» يعني ايمانشان عاريه‌اي است. يعني ايمان دارد، به پول و به شهوت كه رسيد، ايمانش از دست مي‌رود. دعا كنم. خدايا به آبروي اميرالمؤمنين حسن عاقبت به همه‌ي ما مرحمت بفرما! يك ايمان قوي به ما بده، سپر باشد كه در مقابل هر گناهي آن ايمان ما را حفظ كند.

6- حالات خوبان و بدان در هنگام مرگ

دو رقم مرگ داريم. مرگ خوبان و مرگ بدان! هر دو را هم از قرآن مي‌گويم. اما مرگ خوب‌ها! مي‌گويد: «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام‏» (احزاب/44) مؤمنين وقتي مي‌خواهند نفس آخر را بكشند، فرشته‌ها به آن‌ها سلام مي‌كنند. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) اي دل آرام! پرواز! آيه‌ي قرآن است. «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» (فصلت/30) اين‌هايي كه ايمان و استقامت دارند، خط عوض نكرده‌اند، «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» فرشته‌ها مي‌آيند و مي‌گويند: «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» ‌نه خوف و نه حزن! هيچ غمي نداشته باشيد. «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّة» اين‌ها خوب‌ها هستند. اما بدها! آخ آخ آخ آخ! قرآن بخوانم. هر چه مي‌گويم از قرآن است. شيعه و سني ندارد.

آدم‌هاي بد كه مي‌خواهند جان بدهند. قرآن مي‌گويد: « الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِم‏‏» ستمگران كه مي‌خواهند، آن‌هايي كه به خودشان ظلم كردند، جواني‌شان هدر رفت، مالشان هدر رفت، حرف زد و هدر رفت، فكرش هدر رفت، همه‌اش ول، ول، ول، همه چيزش را از دست داد، به خودش و به جامعه ظلم كرد، تا فرشته‌ها مي‌آيند كه جانش را بگيرند، «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ» يعني خودش را تسليم ارائه مي‌دهد. مي‌گويد: «ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء» نه من آدم خوبي هستم. اين مي‌گويد كه: «بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/28) نمي‌خواهد بگويي كه من خوب هستم. ما تو را مي‌شناسيم. «وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ» پيغمبر اگر بداني ظالمين وقتي بخواهند جان بدهند، چگونه جان مي‌دهند، ملائكه به او مي‌گويند: «باسِطُوا أَيْديهِم‏ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُم‏» جان بده! «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُون‏» (انعام/93) عذاب توهين آميز دريافت خواهي كرد. آيه‌ي ديگر مي‌فرمايد: «يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» (محمد/27) فرشته‌ها با سيلي به گوششان مي‌زنند، و به پشتشان مي‌كويند. ممكن است شما بگويي من نديدم، ما وقتي خواب مي‌بينيم كه عقرب ما را نيش مي‌زند، شما مي‌گويي چه راحت خوابيده است، او خودش مي‌داند كه چه مي‌شود. سيلي خوردن از فرشته‌ها، به كمر كوبيدن از فرشته‌ها…

قرآن بخوانم. «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99) لحظه‌ي مرگ عده‌اي مي‌گويند خدايا ما را برگردان. «لَوْ لا أَخَّرْتَني‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ» (منافقون/10) مي‌شود چند دقيقه‌اي به ما مهلت بدهي؟

7- حالات انسان در هنگام مردن

لحظه‌ي مردن! اميرالمومنين مي‌فرمايد: مثل اينكه گل را بو مي‌كنم. اشتياق علي به مرگ از اشتياق طفل به سينه‌ي مادر بيش‌تر است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد كه لحظه‌ي مردن، «فَغَيْرُ مَوْصُوف‏» (نهج‌البلاغه) چه كسي مي‌گويد: «غَيْرُ مَوْصُوف‏» كسي مي‌گويد كه سخنراني مي‌كند، امير سخن مي‌گويد نمي‌داني چه مي‌شود. سكرات مرگ مي‌آيد، «فَفَتَرَت‏» بدن شل مي‌شود. «تَغَيَّرَتْ» رنگ مي‌پرد. اول چيزي كه گرفته مي‌شود، زبان گرفته مي‌شود. ولي گوش‌ها حرف‌ها را مي‌شنود، چشم‌ها هم مي‌بيند، چشم و گوش سالم است، اما زبان از كار مي‌افتد. يك مدتي مي‌گذرد، كم كم گوش، بعد كم كم چشم، آخرين لحظه چشمش از كار مي‌افتد، بعد مي‌داني چه مي‌گويد؟ «يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَه‏» با عمرم چه كردم؟ اين همه پول چرا خمسش را ندادم؟ اين همه بارندگي چرا زكاتش را ندادم؟ من اين همه با هر كس و ناكسي حرف زدم، چرا دو كلمه با خدا حرف نزدم؟ خدا شب قدر را در مقابل من قرار داد و گفت: شب قدر مساوي است با هزار ماه، چرا استفاده نكردم؟ اگر يك عذرخواهي جدي مي‌كردم، خدا من را مي‌بخشيد. چرا به جاي حرام ازدواج نكردم؟ پسر خوب به سراغ دخترم آمد، چرا طفره رفتم و دخترم فاسد شد؟ من كه مي‌توانستم پسرم را داماد كنم چرا طفره رفتم و پسرم فاسد شد؟ چطور مي‌شد كه ما يك حجاب و عفت بهتري داشتيم؟ نمي‌شد ما بيست و دو قلم جنس در دكان بود، ما اين دو قلم جنس گناه را نمي‌آورديم؟ اين دو قلم را بگوييم حرام است، ما اين دو قلم را نمي‌آوريم. «يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَه‏» چه كردم؟ پول‌ها را جمع كردم، كيفش براي وارث‌ها و جهنمش براي من است.

خدايا خودت همه‌ي ما را از خواب غفلت بيدار كن! به آبروي شهيد رمضان، هر چه شب قدر براي خوبان تاريخ مقدر مي‌كني، براي همه‌ي ما مقدر بفرما! من تقاضا مي‌كنم از پيشنمازها، از منبري‌ها، بخواهيد شب قدر يك ده دقيقه‌اي دو سه آيه‌اي را هم تفسير كنند. من خيلي غصه مي‌خورم، مي‌بينم كه در شب قدر دو ساعت الغوث الغوث مي‌خوانند، يك ساعت بك يا الله و مداحي… همه‌ي اينها باشد، آن‌ها باشد، چطور خود قرآن تفسير نمي‌شود؟ آخر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) قرآن شب قدر نازل شده است. پس يكي دو آيه هم تفسير شود. آيات مناسب! انشاء الله قرآن هم از مهجوريت بيرون بيايد. ما كه قرآن را بر سر مي‌گيريم، قرآن به ما مي‌گويد تو قرآن را بر روي سر مي‌گيري، ولي مي‌روي تا سال بعد! نه تلاوت كردي، نه فهميدي، نه عمل كردي، نه ابلاغ كردي، خدايا قرآن را نزد ما مهجور قرار مده و آخرين دعا اين است كه ما را از كساني قرار بده كه در قرآن از آن‌ها ستايش كرده‌اي!

چند دقيقه‌اي از مداح عزيز استفاده كنيم.

خدايا تو را به حق سفره‌اي كه شب قدر پهن كردي، قرآن نازل كردي، تو را به حق شهيد شب قدر، تو را به حق مهمانان شب قدر، فرشته‌ها «تَنزََّلُ الْمَلَئكَةُ‏» (قدر/4)، تو را به حق ميزبان شب قدر، حضرت مهدي(عج)، ميزبان فرشته‌ها، تو را به حق عبادت‌كنندگان شب قدر كه عباداتشان قبول شد، آن چه خير و بركت در شب قدر براي خوبان مقدر مي‌كني، همه‌ي آن‌ها را براي همه‌ي مقدر بفرما! مشكلات جامعه‌ي ما، فرد ما، مشكلات دولت و ملت ما، و مشكلات نسل و ناموس ما، برطرف، مشكلات امت اسلامي را برطرف، مشكلات مستضعفين را برطرف بفرما، شب قدر است كه بيننده‌ها بحث را مي‌بينند، شب بيست و يكم است، خدايا حضرت مهدي ظهورش را تعجيل، قلبش را از ما راضي و ما را سرباز مخلص و فداكار براي حضرت قرار بده! صدها ميليون منحرف بر روي كره‌ي زمين است، وسيله‌ي هدايتشان را فراهم بفرما، هر كسي را هدايت كردي، كمتر از آني گرفتار هيچ رقم انحراف قرار نده!

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3517

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.