قواي مسلح و ارتش مكتبي

1- عشق به مردم و امنيت كشور
2- صبر و پايداري در برابر دشمن
3- نفوذناپذيري در برابر شايعات
4- آرايش نظامي ارتش اسلام، مايه رعب و وحشت دشمنان
5- جبهه، صحنه شجاعت و مردانگي، نه نرمش و عطوفت
6- محبّت الهي، برتر از علاقه به همسر و فرزندان
7- انسجام لشگر اسلام با حضور همه اقشار
8- حافظان امنيت، شريك عبادات و خدمات مردم

موضوع: قواي مسلح و ارتش مكتبي

تاريخ پخش:  29/01/92

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بيننده‌ها بحث را سال 92 و به مناسبت روز ارتش، قواي مسلح بحث را مي‌بينند. محلي كه بحث ضبط شده ابوموسي است. ابوموسي مرز است. مرزداران، ارتش، سپاه، بسيج، فرق نمي‌كند. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض‏» (آل‌عمران/195) يعني من از شما هستم و شما هم از من هستيد.

من راجع به ارتش مكتبي، چون معلم قرآن هستم، بيست آيه نوشتم. اگر بتوانم اين بيست آيه را در اين 27 دقيقه فشرده بگويم توفيقي است. اين تابلو مي‌شود و تقاضا مي‌كنم هم از ارتش و هم از سپاه و هم از بسيج، و نيروي انتظامي كه اگر كسي پاي تلويزيون نشسته است اينها را بنويسد يك پوستر كند. چون حرف‌هاي من نيست كه بگوييد قرائتي گفته است. حرف‌هاي خالق است. بيست آيه براي قواي مسلح، پس موضوع بحثمان: قواي مسلح و ارتش مكتبي.

1- عشق به مردم و امنيت كشور

1- از نظر روحي، قرآن مي‌گويد: بايد عاشق باشد.

اگر دست‌هاي مرا بستند و پول از جيب من برداشتند و رفتند رستوران غذا خوردند، كه نمي‌گويند: قرائتي سخاوت دارد. اگر خودم خرج كردم ارزش دارد. بايد حساب كنيم كه بالاخره در كشوري كه انسان مي‌خواهد، هفتاد، هشتاد، نود، صد سال عمر كند اين كشور امنيت مي‌خواهد يا نمي‌خواهد؟ بله. خوب درست است كه هفتاد سال، هشتاد سال در امنيت باشم و يك شب پست ندهم؟ اين مردانگي است و انصاف است. بالاخره وقتي كشور امنيت مي‌خواهد، يك چند روزي، چند ماهي را هم من لب مرز باشم. بنابراين مي‌روم حالا مأموريتم را با راحتي انجام مي‌دهم. اگر روي عشق باشد اجر دارد. از روي عشق نباشد، اجر ندارد. آيه‌اش چيست؟ مي‌گويد: « تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنا‏» (توبه/92) مي‌آمدند مي‌گفتند: يا رسول الله مي‌خواهيم جبهه برويم. حضرت فرمود: من اسب و شمشير ندارم. اينها گريه مي‌كردند كه چرا امكانات نيست. يعني عاشق بودند. «أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ»، «اَعيُن» چشم‌هايشان، «تَفيض» فيض، «مِنَ الدَّمْع‏» يعني مي‌بيني اشك از چشمشان سرازير مي‌شود. غصه مي‌خوردند.

2- خودساخته، در يك ماجراي لشگركشي قرآن مي‌گويد: فرمانده‌ي حزب الله، گفت: داريم جبهه مي‌رويم. خدا مي‌خواهد شما را آزمايش كند. عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَر» (بقره/249) نَهَر يعني نهر. «مُبتَلي» يعني آزمايش مي‌كند. خدا شما را با يك نهر آب آزمايش مي‌كند. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي‏» (بقره/249) كسي بخورد، از ما نيست. يك امتحان، يك تحريم آزمايشي. «وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي‏» كسي نخورد از ماست. البته اگر خيلي تشنگي به شما فشار آورد، با مشت يك جرعه بخوريد. اما خودتان را سيراب نكنيد. يك خرده جلوي شكم‌هايتان را بگيريد. قرآن مي‌گويد: اينها بد آدم‌هايي بودند. نهر را كه ديدند، «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً» (بقره/249) از دَم تا دُم خوردند. يعني نتوانستند جلوي شكم‌شان را بگيرند. «وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ» فرمانده‌ي حزب الله گفت: «مَن» كسي كه «لَمْ يَطْعَمْهُ» طعام، «فَإِنَّهُ مِنِّي‏». چه كسي از من است؟ آن كسي كه جلوي شكمش را بگيرد. يعني نمي‌شود ول باشد. اگر ول باشد با يك عكس سكس و يك سي‌دي و يك ماهواره همه چيزش به هم مي‌ريزد. اگر خودساخته نباشد، با يك پولي.

معاويه دو قلم پول فرستاد براي لشگر امام حسن. امام حسن را رها كردند در لشگر معاويه رفتند. يعني اگر كسي ساخته نباشد، با يك تهديدي، با يك پولي، با يك عكسي، با يك فيلمي، با يك شايعه‌اي.

2- صبر و پايداري در برابر دشمن

3- صبور، قرآن مي‌فرمايد: «جاهَدُوا وَ صَبَرُوا» (نحل/110) جهاد مهم نيست، «صَبَرُوا» مهم است. «جاهَدُوا وَ صَبَرُوا» يعني هم جهاد، هم مقاومت.

4- مقاوم، اينهايي كه مي‌خوانم همه قرآن است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِي‏» (آل‌عمران/146) يك پيغمبراني بودند، يك لشگر و ارتشي داشتند، كه «ما ضَعُفُوا» ضعيف نشدند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» خسته نشدند.

5- هدفمند، ارتش، زمان شاه هم بود. منتهي براي منافع شخص شاه و منافع آمريكا بود. ارتش براي مردم نبود، شاه دستور داد ارتش مردم را تيرباران كند. تك و تايي جمعيت هم اين كار را كردند، ولي بدنه ارتش اين كار را نكرد، «الْحَمْدُ لِلَّه‏». به امام ملحق شد. ولي بعضي از سران ارتش اين كار را كردند. مي‌گويد: ما ارتش نمي‌خواهيم براي دكور. براي كشورگشايي، براي استعمار، براي استثمار، براي اينكه «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّه‏» (انفال/60) مي‌خواهم دشمن خدا از شما حساب ببرد. دشمن خدا جرأت نكند به شما حمله كند.

6- شجاع، قرآن راجع به شجاعت مي‌فرمايد: «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (مائده/54)، «وَ لا يَخافُونَ» ترجمه‌اش را مي‌دانيد. خوف ندارند. «لَوْمَةَ لائِمٍ» يعني از ملامت‌ها. از ملامت‌ها خوف ندارند.

3- نفوذناپذيري در برابر شايعات

7- نفوذناپذير، يعني نمي‌شود در اين‌ها نفوذ كرد. قرآن راجع به نفوذ ناپذيري مي‌گويد: مي‌آمدند شايعه راه مي‌انداختند «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُم‏» (آل‌عمران/173) دشمن زياد است. مي‌خواهد يورش كند. ناوگان آمريكا كجاست؟ بنا است چه شود. بناست چه شود. هرچه مي‌خواستند اينها را بترسانند، مي‌گفت: «فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيمانا» (آل‌عمران/173) يعني ايمانشان زياد مي‌شود.

زماني كه امام را از ايران به تركيه تبعيد كردند، رئيس دولت تركيه، يك روز امام را در ماشينشان برد و گفت: مي‌خواهيم تركيه را به شما نشان بدهيم. يك منطقه را نشان داد و گفت: در اين منطقه چهل نفر از علماي تركيه عليه حكومت حرف سياسي زدند همين جا چهل نفر را اينجا اعدام كرديم. اين را به امام گفتند، كه امام بترسد. امام فرمود: عجب! پس ما در ايران عقب مانديم. اي كاش جوري حركت مي‌زدم كه من هم اعدام مي‌شدم. يعني بردند امام را بترسانند، امام بيشتر شجاع شد.

8- ارزش‌هاي معنوي، قرآن نقل مي‌كند كه رزمندگان مسلمان بايد «التَّائِبُونَ» اهل توبه «الْعابِدُونَ» اهل نماز «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» (توبه/112) يعني توجه به عبادت داشته باشيم.

در سنگرهاي ما زماني كه با صدام مي‌جنگيديم حزب بعث، سنگرهاي ما بچه‌هاي ايراني نماز مي‌خواندند. سنگرهاي مقابل شراب مي‌خوردند. توجه به معنويت!

اهل عبادت باشد. قرآن مي‌گويد: «الْعابِدُونَ» تا مي‌گويد: «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» عابد، ديگر چه…

9- سرسخت، قرآن راجع به سرسختي مي‌فرمايد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» (فتح/29) نسبت به كفار «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» نسبت به كفار كوتاه نمي‌آيند. سرسخت هستند. خشن هستند. نسبت به مخالف لبخند و نرمشي ندارند. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار». «وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَة» (توبه/123) قرآن مي‌گويد: بايد در شما غلظت ببينند. يعني نگويد: نه، اين را يك آدامس بدهيد…

يك وقتي من اول انقلاب كه ترور بود، به كسي گفتم: يك پاسداري را كه مي‌خواهيد نزد يك شخصيت بفرستيد، امتحانش كنيد. به شخصيت بگوييد: دو سه مشت آجيلي، تخمه‌اي، نخود كشمشي به اين پاسدار بدهيد. اگر اسلحه‌اش را كنار گذاشت، شروع به تخمه شكستن كرد بگو: آقا مرخص هستيد. تا نگاهت به يك مشت تخمه خورد، شخصيت بي‌شخصيت!

4- آرايش نظامي ارتش اسلام، مايه رعب و وحشت دشمنان

اينكه «وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَة» يعني بايد آرايش نظامي ما درست باشد. آشپز در جبهه بود ديگ بار گذاشت. حضرت فرمود: ده تا ديگ بار بگذار. گفت: خوب يك ديگ بس است. نه ديگ غذا مي‌خواهيم چه كنيم؟ اسراف است، اسراف حرام است. حضرت فرمود: من نگفتم نه تا ديگ غذا بپز. مي‌گويم: نه تا ديگ بار بگذار. يكي آبگوشت باشد و نه تا هم آب خالي، ولي زير همه را روشن كن. آشپز نفهميد و گفت: آخر نه تا ديگ آب جوش مي‌خواهيم چه كنيم؟ گفت: آقا، ديدبان دشمن دارد ما را مي‌بيند. اگر يك ديگ بار بگذاريم خواهند گفت: جمعيت مسلمان‌ها كم است. بفهمند كم هستند، پررو مي‌شوند به ما حمله مي‌كنند. تو ديگ خالي بار بگذار، كه او خيال كند ده تا ديگر، پس اينها يك خرده هستند، بيشترشان آن پشت هستند. آرايش نظامي بايد طوري باشد كه دشمن از ديگ خالي ما هم بترسد. آرايش مهم است.

يكبار حضرت در جبهه ديد پشت سرش يك مشت پيرمرد هستند، كفار مي‌خندند كه ارتش اسلام يك مشت پيرمرد هستند، نسل منقرض! ما همه خوش تيپ اينها پيرمرد. رويش را برگرداند و فرمود كه: فردا همه ريش‌هايتان را رنگ بزنيد، كه دشمن به ريش ما نخندد. من فكر مي‌كنم اين دشمن به ريش ما نخندد از آنجا سرچشمه گرفت. يعني بايد سرباز دكمه‌هايش بسته باشد. حالا من امروز نتوانستم اين دكمه را ببندم. البته من سرباز نيستم. ولي سرباز بايد خوشتيپ باشد. آدم نگاهش كه مي‌كند بگويد: به! اين يك ساعته مي‌تواند كلك دشمن را بكند. سرباز نمي‌تواند مثل هروئيني‌ها بند كفشش نبسته باشد و دكمه‌هايش همينطور. يك خرده بايد تيپش درست باشد.

10- مجهز، آيه‌اي كه آرم سپاه است. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (انفال/60) «مَا اسْتَطَعْتُمْ» يعني هرچه استطاعت داري. هرچه در توان داري. مجهز، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» آنچه استطاعت داري، «مِنْ قُوَّةٍ» يعني هرچه در توان داريد كم نگذاريد.

5- جبهه، صحنه شجاعت و مردانگي، نه نرمش و عطوفت

11- دور از عواطف، در جبهه نمي‌شود آدم بگويد: دلتنگ زنم شدم، بچه‌ام گريه كرد. عمه‌ام مرد. عمويم مريض شد. اميرالمؤمنين در جبهه ماند. عواطف را كنار مي‌گذاشتيم. «كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّه‏» با پيغمبر بوديم. «نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا» (بحارالانوار/ج30/ص328) نزديك‌ترين فاميل‌ها دشمن بود، مي‌كشتيم. «وَ إِخْوَانَنَا» برادرهايمان را، «وَ أَعْمَامَنَا» عموهايمان، «مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيما» عاطفه خوب است، ولي در جبهه عاطفه خوب نيست. به همين خاطر گفتند: جهاد بر زن واجب نيست. چرا؟ زن يك موجود عاطفي است. وجود عاطفي را نمي‌شود فرستاد آدم بكشد. قاضي گفتند: زن نباشد، براي اينكه مجرم گريه مي‌كند، دست و پايش شل مي‌شود. (خنده حضار) يك خرده براي زن گريه كنيم دست و پايش شل مي‌شود. زن براي تربيت بچه‌ها خوب است. چون تربيت عاطفه مي‌خواهد. مرد به درد تربيت نمي‌خورد. بچه كه گريه مي‌كند در رختخواب مادر زودتر از پدر بيدار مي‌شود. پدر مي‌گويد: چه شده؟ تشنه‌اش است؟ آبش بده. باز مي‌خوابد. (خنده حضار) مادر است كه نمي‌خوابد. تربيت عاطفه‌ي سنگين مي‌خواهد. برخورد، غلظت مي‌خواهد. و مرد غليظ است، تن صدايش كلفت‌تر است. خشن است. مثل كاميون و سواري، اينها دو تا ماشين هستند. او براي باري است، او براي سواري. جا به جا هم نمي‌شود كرد. كه شما يك عروس و داماد را روي كاميون بنشانيد، ده تا هندوانه را روي يك سواري سوار كنيد. هم آن مي‌شكند و هم آنها مي‌خندند كه عروس و داماد سوار كاميون شدند.خداوند مرد را براي كارهاي مردانگي آفريده است. زن را براي كارهاي زنانه. شعار هم نمي‌شود داد كه زن و مرد مساوي هستند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»، زن و مرد مساوي نيستند. در كمالات مساوي هستند. در تحصيل، در خدمت، در اخلاص، در قرب به خدا، در خدمت به جامعه، كسب علم، گاهي وقت‌ها زن‌ها خدمتشان از مردها خيلي بيشتر است. منتهي كارهاي خشن براي مردها، براي زن‌ها، هرجا لطافت است. و لذا مردها نبايد در كار خانه دخالت كنند. زن دوست دارد اينطور بپوشد، خوب بپوشد. وجودش لطيف است.

يك روز امام صادق(ع) يك لباس سرخ پوشيده بود. سرخ پررنگ نه، سرخ صورتي. يك نفر گفت: آقا، شما امام صادق هستي. اين پيراهن براي سوپردولوكس‌ها است. براي جوان‌هاي سوپردولوكس است. آخر شما امام صادق هستي. اين در شأن شما نيست. گفت: ببينيد خانم من اين لباس را دوست دارد. اگر خانم اين لباس را دوست دارد خوب حرام هم كه نيست. بسياري از دعواهاي زن و شوهرها اين است كه خانم يك چيزي را دوست دارد و مرد هم مقاومت مي‌كند. ببين اينكه دوست دارد حرام است يا حلال؟ اگر حرام نيست خوب مخالفت نكن و بگذار اختلافات حل شود. دلش مي‌خواهد پرده اين رنگ باشد. دلش مي‌خواهد، خوب اين چيزي است؟ شش تا بشقاب را مي‌خواهد گل‌هايش مثل هم باشد، اگر يك گل جور ديگر باشد غصه مي‌خورد. ولي همين خانم‌ها كه اين دقت‌ها را مي‌كنند يك جا هم اين دقت‌ها را نمي‌كنند.

پريروز در تهران يك جايي بوديم، جمعيت انبوهي بود سخنراني كرديم خوششان آمد. يك كفي براي ما زدند. گفتم: خانم‌ها ببينيد. شما گل بشقابتان را مي‌گوييد: بايد گلش به هم بخورد. شما نمي‌دانيد به آخوند و قرآن صلوات مي‌خورد نه كف زدن! آخر تناسب، شما براي يك آيت الله كراوات مي‌بريد؟ (خنده حضار) شما بايد بدانيد كه همانطور كه بايد گل بشقاب تناسب داشته باشد، اگر از آخوندي هم خواستيد تجليل كنيد، تشويق آخوند چيه؟ صلوات است. (صلوات حضار)

منتهي اگر آخوندها را دوست داشته باشند برايش مايه مي‌گذارند. كاشان يك مسجد بود دوتا آقا داشت. يك آقايي كه دوستش داشتند، وقتي نماز جماعت مي‌آمد مي‌گفتند: براي سلامتي علماي اسلام صلوات. آن آخوند كه دوستش نداشتند، مي‌گفتند: نثار ارواح صلوات (خنده حضار) به هر حال صلوات مي‌فرستادند، منتهي حالا با سوت و صلوات‌ها متوجه مي‌كردند كه ما دوستت داريم يا دوستت نداريم.

6- محبّت الهي، برتر از علاقه به همسر و فرزندان

قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «قُل» به مردم بگو، «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ» (توبه/24) اگر پدرت را بيشتر دوست داشتي. برادرت را بيشتر دوست داشتي، همسرت را بيشتر دوست داشتي «وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ…» بگذاريد از رويش بخوانم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

سوره‌ي توبه است. «قُلْ» بگو، «إِنْ كانَ» من عربي مي‌خوانم شما هم بعضي‌هايش را مي‌فهميد. «آباء» اَب يعني چه؟ پدر. اِبن يعني چه؟ اگر «آباؤُكُمْ» پدران شما، «وَ أَبْناؤُكُمْ» پسران شما، «وَ إِخْوانُكُمْ» برادرانتان، «وَ أَزْواجُكُمْ» يعني همسرهايتان، «وَ عَشيرَتُكُمْ» يعني فاميلتان «وَ أَمْوالٌ» سرمايه‌تان، «وَ تِجارَةٌ» تجارت شما، «وَ مَساكِنُ» مسكن شما، اگر اينها را «أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ» اگر اينها را بيشتر از جهاد دوست داري، برويد مرخص هستيد. يعني در جبهه آدم نبايد بگويد: زنم، بچه‌ام، خانه‌ام، كتم، شلوارم. اين مسأله‌ي مهمي است.

يكبار يك كسي پيش من آمد طلبه بود. گفت: آقاي قرائتي من هم مي‌توانم در تلويزيون صحبت كنم؟ گفتم: بله. تلويزيون كه ارث پدر من نيست. آخر كس ديگري گفت: چطور تو در همه كانال‌ها هستي؟ جز كانال كولر!!! (خنده حضار) خوب من هم مي‌خواهم بيايم، گفتم: تشريف بياوريد. بعد هم همينطور كه نشسته بود كتفش به ديوار خورد. بعد يك مدتي اين چنين كرد… گفتم: ببين به درد تلويزيون نمي‌خوري. گفت: چطور؟ گفتم: تو چند دقيقه همينطور داري اين را تكان مي‌دهي. خوب گچي شد، شد. گير خودت نباش. تو بايد يك طوري باشي كه اگر يكبار تخته پاك‌كن از دست تو افتاد، پيدا نشد، يا پاره شد يا هرطور شد، فوري جورابت را دربياوري و تخته را پاك كني. (خنده حضار) اينكه داري يك ربع اينطور مي‌كني.

12- منسجم، قرآن درباره‌ي ارتش اسلام، حالا روز ارتش است و برادرها و خواهرها پاي تلويزيون گوش مي‌دهيد. به مناسبت روز ارتش، قرآن مي‌گويد: بايد منسجم باشيم. «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» (صف/4) با هم بگوييد… «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» يعني مثل ساختمان بتون آرمه. اگر يك عاملي آمدن فتنه درست كنند، فوري بگير پرتش كن. در وسط جنگ يك كسي آمد گفت: يا علي! حق با ابوبكر و عمر است يا حق با شما؟ گفت: اين حرف‌ها جايش اينجاست؟ ما در مقابل دشمن هستيم. حالا بحث اين است كه خليفه كه باشد؟ برو… گاهي وقت‌ها ممكن است وسط جنگ يك سؤالي، سؤال لغو، حالا در جبهه هم نه، غير از جبهه براي چه سؤال لغو مي‌كني.

ديشب حدودهاي ساعت يازده بود يك كسي به من زنگ زد. آقاي قرائتي! بفرماييد. دو تا پيغمبري كه با هم باجناق بودند چه كسي بودند؟ اول هم گفت: سؤال ضروري است. گفتم: ياالله بپرس. گفتم: 1- توبه كن. گفت: چرا؟ گفتم: يك دقيقه عمر مرا گرفتي. ضامن هستي. چند دقيقه هم عمر خودت را گرفتي. ان معلمي هم كه گفته: دو تا باجناق چه كساني هستند، اين معلم هم قابل توبيخ است. واقعاً واجب است بداني؟ مستحب است بداني. به من چه كدام پيغمبرها با هم باجناق هستند. (خنده حضار) اخر اين چه سؤال احمقانه‌اي است. اصلاً گاهي سؤال‌هاي مذهبي خريت است. احمقانه است. مثل اينكه آدم بحث كند بوعلي‌سينا چند كيلو است. (خنده حضار) آخر اين چه سؤالي است تو مي‌كني؟ گاهي وقت‌ها يك سؤال‌هايي طرح مي‌شود، يك شايعه‌اي اضافه مي‌شود كه اين «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» نبايد يك چيزي طرح شود كه حواس شما پرت شود.

7- انسجام لشگر اسلام با حضور همه اقشار

ديگر چه؟ دسته‌بندي. نيروي هوايي، نيروي زميني، گردان فلان، تيپ فلان، قرآن مي‌گويد: «و حُشِر» يك كسي مي‌گفت: شما آخوندها از شاه ياد گرفتيد. گفتم: چه ياد گرفتيم؟ گفت: شاه سان مي‌ديد، شما هم سان مي‌بينيد. گفتم: شاه از آخوندها چه ياد گرفت؟ گفت: چطور؟ گفت: اول آخوند سليمان بود سان مي‌ديد. آيه‌اش اين است. سوره‌ي نمل آيه‌ي 17،  «وَ حُشِرَ» محشور مي‌شدند، «لِسُلَيْمانَ» براي حضرت سليمان، «جُنُودُهُ» جُند هم يعني لشگر، «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ» لشگرهاي مختلف داشت. «مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» يعني گروه جن، گروه انس، پرنده‌ها، چرنده‌ها، حضرت سليمان سان مي‌ديد از همه اقشاري كه تحت امرش بودند. سليمان سان مي‌ديد. خود پيغمبر سان مي‌ديد. يك روز همينطور كه سان مي‌ديد به يك سرباز كوتاه رسيد. گفت: شما قدت كوتاه است. برويد آشپزخانه، يا برويد در كوچه‌ي خودتان پست بدهيد. دانه درشت‌هاي خوش هيكل را مي‌گفت: لب مرز برويد. آدم‌هايي كه حالا، چشمشان، پايشان، كف پايشان، يك مشكلي داشت مي‌گفت: شما برويد يك كار ديگر بكنيد. البته اين هم يك امتيازي بود. ارتش امروز اين كار را ندارد. تا يك كسي يك مشكلي دارد، البته مي‌ترسم مشكل‌دارها مرا فحش بدهند. بدهند، من بايد حق را بگويم. يك كسي كه مشكل دارد نبايد معاف شود، يك كار آسانتري به او بدهند. بابا سرباز كوتاه بود، سرباز كوتاه براي عدس پاك كردن خوب نيست. (خنده حضار) خوب بنشيند عدس پاك كند. شما يك آدم 120 كيلويي را نشانده‌اي عدس پاك كند، خوب اين ده كيلويي بنشيند عدس پاك كند. ما همينطور راحت مي‌گوييم خوب تو مرخص هستي. قرآن مي‌گويد: پيرمردها هم كه نمي‌توانند جبهه بروند. پايشان شكسته، دستشان شكسته، «لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَج‏» (نور/61) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «اعمي» يعني نابينا، «اعرج» اگر كسي لنگ، يك پايش لنگ است يا چشمش مشكل دارد، دست ندارد، پا ندارد. اين جبهه ندارد. اما «إِذا نَصَحُوا» (توبه/91) اينها بايد خيرخواه باشند.

من رفتم چين، پيرزن‌هاي 90 ساله روي كرسي نشسته پير پير، يك ماشين كه پارك مي‌كند، سوت مي‌كشيد و مي‌گفت: اينجا پارك نكن. گفتم: عجب! (خنده حضار) از اين پيرزن بازنشسته 90 ساله به قصد پليس، آنوقت ما يك پليس سوپردولوكس را كار مي‌كشيم، پير زن‌هايمان الاف هستند. ما اگر ليموترش گيرمان آمد نبايد دور بياندازيم بگوييم: ترش است. عرضه داري از همان ليموترش ليمونات درست كن. عرضه داري! حالا اين اختيارش با فرمانده كل قوا است. به من ربطي ندارد، حرف بزنم. چه اشكالي دارد يك جاهايي كه امن است، فعلاً «الْحَمْدُ لِلَّه‏» درگيري نيست. سربازها يك هنري ياد بگيرند. هر سربازي يك هنر، خياطي، مكانيكي، لوله‌كشي، آشپزي، معماري، بنايي، گچ‌بري، پرده‌دوزي، يك چيزي. ما دو سال در خدمت ارتش، يا سپاه يا بسيج هستيم يك هنري ياد بگيرند. البته مسأله اصلي آماده‌باش رزمي است. نه اينكه او را ول كنيم و بياييم اسفناج بكاريم. اصل آن است. منتهي وقت‌هايي كه بيكار هستيم بياييم يك هنري ياد بگيريم كه اينكه مي‌خواهد فردا داماد شود، بگويند: شما چه هنري داري؟ مي‌گفت: هيچي. به يك جوان گفتند: مي‌خواهي داماد شوي؟ گفت: بله. هنر داري؟ نه، پول داري؟ نه. ماشين داري؟ نه. خانه داري؟ نه. معافي سربازي داري؟ نه. مدرك داري؟ نه. گفتند: پس چه داري؟ گفت: من فقط آمادگي‌اش را دارم. (خنده حضار)

سرباز بايد وقتي از پادگان بيرون رفت، همه چيزي را بلد باشد. حالا ارتش خوب شده است. قبلاً ارتشي‌ها و سپاهي‌ها و بسيجي‌ها فقط تيراندازي ياد مي‌گرفتند. گفتيم: بابا روايات ما تيراندازي تنها ندارد. كامپيوتر را ببينيد، تمام روايات تيراندازي، شنا هم درونش است. «عَلِّمُوا» تعليم بدهيد، «أَوْلَادَكُمُ» به اولادتان ياد بدهيد، «الرِّمَايَةَ» تيراندازي، «السِّبَاحَةَ» (وسايل‌الشيعه/ ج17/ص231) شنا. هم تيراندازي، هم شنا. ما تيراندازي ياد داديم، شنا… آنوقت كشور ما هم شمالش آب است، هم جنوبش، آنوقت سرباز مي‌افتاد و مثل آجر پايين مي‌رفت. كشوري كه شمالش آب است، جنوبش آب است، مي‌شود شنا بلد نباشيم؟ «الرِّمَايَةَ والسِّبَاحَةَ»

خيلي خدا را شكر كنيد كه در ايران هستيد. زمان جنگ من متأسفانه رزمنده نبودم. ولي سالي چند بار جبهه مي‌رفتم پيش رزمنده‌ها. مي‌گفتم: رزمنده‌ها مي‌دانيد بصره چند كيلومتري است؟ نزديك است، اين پشت بصره است. اگر مادرتان شما را بصره زاييده بود، فرمانده كل قوا صدام حسين بوده، باز هم خدا را شكر مادرت اين طرف زاييد. الآن اينجا ابوموسي است، چند كيلومتري كجاست؟ اگر شما را مادر آنجا زاييده بود، فرمانده كل قوايتان كه بود؟ چه خاكي بر سرمان مي‌كرديم؟ حالا «الْحَمْدُ لِلَّه‏» مادر اين طرف زاييد. بالاخره فرمانده كل قوا يك مجتهد عادل است. افتخار است. مردم ما، شريف‌ترين مردم دنيا شايد ايراني‌ها باشند. خيلي شريف هستند. برخوردي كه عراق با ما كرد و برخوردي كه ما با عراقي‌ها كرديم. برخوردي كه كويت با ما كرد و برخوردي كه ما با كويتي‌ها كرديم. خيلي مردم نجيبي داريم. فرمانده كل قواي ما، كشور ما، بهترين آدم‌ها هستند.

استعدادهاي ايراني‌ها هم بالاست. من در يكي از مسابقات بين‌المللي بودم. در حفظ قرآن ايران اول شد. در قرائت هم اول شد. حكومت آن كشور فشار آورد به داور كه نمي‌شود ايران هم در حفظ اول شود و هم در قرائت اول شود. الا و لابد بايد يكي را دوم كني. داور هم از حكومت ترسيد و گفت: دومش مي‌كنم. بعد قاضي آمد نزد اين قاري عذرخواهي كرد و گفت: تو نفر اول شدي. دولت به من فشار آورد كه ايران نبايد در همه چيز اول شود. با زور دولت من تو را نفر دوم كردم. من از آنجا به بعد ديگر هرجا مي‌گويند: ايران دوم است، مي‌گويم: شايد هم اول بوده است. چون يكبار ديدم. يكبار ديدم كه اول را با زور دولت دوم كردند.

8- حافظان امنيت، شريك عبادات و خدمات مردم

به هر حال خوشحال باشيد و اين هم به شما بگويم. شما كه مسؤول امنيت هستيد. چه ارتش، چه سپاه، چه بسيج، چه نيروي انتظامي، هركس مسؤول امنيت است خوشحال باشد در همه عبادت‌هاي مردم شريك است. چون قرآن مي‌گويد: «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) «أمناً» امنيت، بعد مي‌گويد: «يَعْبُدُونَني» يعني اول امنيت، بعد عبادت. اگر قرائتي حديث مي‌خواند چون مملكت امن است. چهارده ميليون مدرسه‌اي، چون مدرسه امن است. دانشجوها، كارگرها، كشاورزها، بازاري‌ها، هركس هركاري مي‌كند چون مملكت امن است. پس شما كه مسؤول امنيت هستيد، در همه عبادت مردم… بگوييد… شريك هستيد. حتي يك نفر را گفتند: كنار كفش‌ها بنشين. در مكه، مسجدالحرام، تو پيش كفش‌ها بنشين، ما برويم عبادت كنيم. آنها رفتند مشغول طواف و نماز، حضرت فرمود: تو كه پيش كفش‌ها نشستي از كفش‌ها حفاظت مي‌كني، ثوابت كمتر از كسي نيست كه دارد عبادت مي‌كند. امنيت شغل مهمي است. خوشحال باشيد و با دلگرمي از ايران و اسلام و از ارزش‌هاي ديني و عقلي حمايت كنيد.

خدايا كشور ما را خودت از هر جهت در امان قرار بده. از نظر روحي هم جوان‌هاي ما را، از نظر شهوت، غفلت، عبادت، تحصيل، آنچه جوان‌هاي ما را پودر مي‌كند و حواسشان را پرت مي‌كند، امنيت داخلي، امنيت قلبي، خدايا امنيت قلبي را، «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْن‏» (انعام/82)، «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» (حجر/46)، آن امنيت‌هاي دروني كه درون هم امن باشد. يكوقت كشور امن است. ولي اين جوان هزار و يك مسأله درونش دارد. يعني هزار رقم دارد اين را پايين و بالا مي‌كند. فكر غلط، وسوسه‌ي غلط، شايعه‌ي غلط، خدايا هم درون ما را در امان قرار بده و هم بيرون ما را.

 «والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


«سؤالات مسابقه»

1- آيه 92 سوره توبه به كدام ويژگي ياران پيامبر اشاره دارد؟

1) گريه دروغين براي فرار از جبهه

2) گريه راستين به خاطر محروميت از جبهه

3) اشك شوق به خاطر حضور در جبهه

2- دستور قرآن مبني بر آمادگي كامل ارتش اسلام براي چيست؟

1) ترس دشمنان از حمله به مسلمانان

2) هجوم مسلمانان به كافران

3) فروش سلاح به ديگران

3- آيه 112 سوره توبه به كدام ويژگي لشكريان اسلام اشاره دارد؟

1) شدّت در برابر دشمن

2) عبادت در برابر خدا

3) شجاعت در ميدان جنگ

4- قرآن، محبّت چه چيزي را مانع حضور در جبهه مي‌شمرد؟

1) والدين و فرزندان

2) مال و ثروت

3) هر دو مورد

5- در روايات اسلامي، آموزش چه كاري به فرزندان سفارش شده است؟

1) تيراندازي

2) شناگري

3) تيراندازي و شناگري

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3489

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.