جوّ زدگی، بستر و زمینه گناه
2- بندگان خوب خدا، پیشوای دیگران
3- جو زدگی بنی اسرائیل، پس از نجات از فرعون
4- نترسیدن از سرزنش و ملامت دیگران
5- قرآن، کتاب بصیرت و شناخت خطرات
6- هجرت از محیط فاسد، نه همرنگی با جامعه
7- وحشت نکردن از حرکتهای سیاسی دشمن
8- مقایسه رهبران اسلامی با رهبران مسیحیت
موضوع: جوّ زدگی، بستر و زمینه گناه
تاریخ پخش: 22/05/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ماه رمضان 91 بحثمان در استان مازندران ضبط میشود، بحث ما گناه شناسی بود، یکی از عواملی که انسان را به گناه وادار میکند جوزدگی است. در یک فضایی قرار میگیرد که میبیند همه چرت و پرت میگویند، این هم میگوید. همه غیبت میکنند، این هم برای اینکه کم نیاورد، او هم یک غیبت میکند. بحث ما امروز جو زدگی است. این جو زدگی در ازدواج هم هست. میگوید: چه کسی دخترش را در این سن عروس کرده که من عروس کنم؟ همهی سنها مثلاً رفته بالای بیست سال. حالا دختر چهارده ساله را من شوهر بدهم؟ باسمه تعالی بله، شوهرش بده. کدام پسر هفده ساله داماد شده؟ خوب من اولیاش! چرا آنها بروند، ما امام دیگران باشیم.
1- خط پذیری یا خط شکنی؟
بحث امروز، بحث خوبی است. شاید بیست، سی تا آیهی قرآن باشد، بحث خط شکنی یا خط پذیری است. بحث خیلی قشنگی است. همه هم همیشه به آن نیاز داریم. موضوع بحث، خط شکنی یا خط پذیری. ما باید خط شکن باشیم یا خط پذیر؟هردو. اگر خطی صحیح است، خط را بپذیریم. اگر خط غلط است، بشکنیم. هردو هم آیه دارد. راجع به خط پذیری، خداوند میفرماید: پیغمبر، «فَبِهُداهُمُ» به هدایت انبیاء، «اقْتَدِهْ» (انعام/90) اقتدا کن. یعنی با اینکه از همهی پیغمبرها برتر هستی، اما هر راهی را آنها رفتند دنبال کن. یعنی خط پذیر باش.
از آن طرف خط شکن باشد. مثل این آیه «لِکَیْلا یَکُون» (احزاب/50) پیغمبر پسر خوانده داشت. جوانی پسر خواندهی پیغمبر بود. داماد شد. در عرب رسم بود که زن پسر خوانده را نباید گرفت. همینطور که پدر شما نمیتواند زن شما را بگیرد، چون شما پسرش هستی. همینطور که میگویند: زن پسر اصلی را نباید گرفت، میگفتند: زن پسر خوانده را هم نباید گرفت. خدا به پیغمبر فرمود: این زیدی که پسر خوانده تو است، زنش را طلاق داده، تو این زن را بگیر، تا این خط غلط را بشکنی. اگر خط غلط بود، باید شکست. خط درست بود باید پذیرفت. ما آب نیستیم که شل باشیم در هر ظرفی شکل همان ظرف دربیاییم. اگر میخواهی هرکس کاری کرد ما هم مثل او بپذیریم، معلوم میشود آب هستیم. معلوم میشود هوا هستیم.آب و هوا شل است، موجود شل در هر ظرفی شکل همان ظرف درمیآید. ما آب که نیستیم. ما انسان هستیم. انتخاب میکنیم، یکجا بگوییم: بله، یکجا بگوییم: نه! یکجا میگوییم: «اهدنا» یکجا میگوییم: «غَیْرِ الْمَغْضُوب» (فاتحه/7) «اهْدِنَا» صراط مستقیم بود. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (فاتحه/6) میخواهیم در آن برویم. صراط مغضوبین و ضالین بود، مغضوبین یعنی غضب شدهها. اگر غضب شدهها و منحرفین بودند، ما جزء آنها نیستیم. هم تولّی و هم تبرّی!
در مکه دو تا سنگ سیاه است. یکی کعبه است میبوسی. یکی رمی جمره سنگش میزنی. دو تا سنگ در یک منطقه است. یکی بوسیدنی است، یکی سنگ پرتاب کردن است. اصولاً ما باید خطمان این باشد که خودمان امام باشیم.
2- بندگان خوب خدا، پیشوای دیگران
قرآن میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» سورهی فرقان! میگوید: بندگان خوب خدا صفاتی دارد. چنین هستند، چنین هستند، چنین هستند، یک صلوات بفرستید… (صلوات حضار)
آخرش میگوید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» (فرقان/63) یعنی بندگان خوب خدا، کسانی هستند که مفصل، تا میگوید… آخرش میگوید: «وَ اجْعَلْنَا» خدایا ما را قرار بده، «لِلْمُتَّقِینَ» برای افراد باتقوا، «إِمَامًا» (فرقان/74) من میخواهم امام باشم. یعنی یک راهی را ایجاد کنم باقیها عقب من بروند. «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»! ما امام باشیم.
بچههای حزب اللهی جمع شوند، یک سایت خندهی حلال درست کنند. چرا دیگران جوک درست کنند و ما را بخندانند. با حرام، این اصفهانی حرف بزند. او شیرازی حرف بزند. او قمی حرف بزند. او رشتی حرف بزند. او ترک باشد. او لر باشد. او عرب باشد. او عجم باشد. ما چرا به هم میخندیم؟ با هم بخندیم! عوض اینکه به هم بخندیم، با هم بخندیم. یک سایت خندهی حلال! این همه پول خرج مسألهی فرهنگ میشود. هنوز جمهوری اسلامی بعد از 32 سال یک سایت خنده درست نکرده و ما میتوانیم ارشاد به تنهایی میتواند، آموزش و پرورش میتواند. قوای مسلح میتواند. یک میلیون سرباز، هرکدام یک طنز خنده داشته باشند، یک میلیون میشود. چهار و نیم میلیون، حدود پنج میلیون دانشجو داریم. کدام دانشجو است که یک خندهی حلال یا بلد نباشد، یا نشنیده باشد، از پدرش، مادرش، هرکسی یک چیزهایی… خود حوزهی علمیهی قم یک سایت خنده. ما اگر خنده را تأمین کنیم، مردم دیگر به جای گناه، آخر باید جو را عوض کرد.ما نشستیم، غم هستیم، میخواهیم بخندیم، بعد میگوییم: چه کنیم؟ میگوییم: سر به سرش بگذاریم. با سر به سر هم میخندیم. ما باید امام دیگران باشیم.
قرآن میگوید که: بهشتیها از جهنمیها میپرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) عربیهایی که میخوانم قرآن است. چرا شما جهنمی شدید؟ میگویند: به چهار دلیل، یکی این است که میگفت: جو زده شدیم. گفتیم: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدثر/ 45) یعنی هرطوری زدند، همانطور رقصیدیم. یعنی من از خودم اراده نداشتم. از خودمان اراده داشته باشیم.
زن چنین عروسی میگیرد که باقی عروسها یاد بگیرند. نگوید: کسی تا حالا این کار را نکرده. خوب کسی تا حالا این کار را نکرده، ما این کار را میکنیم که دیگران از ما یاد بگیرند. چه کسی گفت: ما عقب مردم برویم؟ شبی که متولد شدیم، روزی که متولد شدیم، حر و آزاد آفریده شدیم. چرا اینقدر بله قربان گوی هرکس و ناکسی شویم؟ راه درست است من قبول میکنم.
یک کارهای غلطی زمان شاه میشد، در دانشگاه. جمهوری اسلامی همه را قیچی کرد. دانشگاه باید در شهرهای بزرگ باشد. چه کسی گفت؟ دانشگاه باید شنبه تا چهارشنبه باشد. چه کسی گفت؟ مگر نمیشود پنج شنبه و جمعه درس خواند؟ دانشگاه باید وسط شهر باشد، چه کسی گفت؟ مگر نمیشود در بیابانها، روی تپهها، کلاس ساخت؟ استاد دانشگاه باید بیش از 55 سال نباشد. چه کسی گفت؟ اگر هفتاد ساله هم باشد میتواند درس بدهد. دانشجو باید سنش بین این و این باشد. چه کسی گفت؟ بچهی سیزده ساله هم میتواند بخواند، بخواند. هفتاد سالش است، میفهمد بیاید سر کلاس بنشیند. اصلاً اینها را چه کسی گفت؟ در دانشگاه یک تحولی پیدا شد. در همه کارها باید تحول باشد. هرچیزی که ریشهاش عقل و قرآن است روی چشم! هرچیزی که ریشهاش روی آداب و رسوم است، با قرآن متر میکنیم. با قرآن بود روی چشم، با روایات معتبر بود، روی چشم! ضد اینها بود خودمان برای خودمان، خط را درست میکنیم. خط درست میکنیم.
3- جو زدگی بنی اسرائیل، پس از نجات از فرعون
راجع به جو زدگی، حضرت موسی قوم خودش را از آب عبور دارد. فرعون هم عقب او حرکت کرد. موسی نجات پیدا کرد، فرعون و لشگرش بگویید… غرق شدند. اینها با چشم خودشان معجزهی موسی را دیدند. رسیدند به یک منطقهی بت پرستها، گفتند: یا موسی… «اللَّهُ أَکْبَر»! چطور آدم جو زده میشود. ده دقیقه پیش تو معجزه را دیدی. گفتند: یا موسی، ای موسی! «اجْعَل»، «اجْعَل» را میتوانید معنا کنید. قرار بده، «لَنا» یعنی چه؟ «اجْعَلْ لَنا إِلهاً» یک خدا برای ما درست کن، بت! «کَما لَهُمْ آلِهَهٌ» (اعراف/138) همانطور که خدای آنها بتی است، یک بت هم برای ما درست کن. انسان چقدر جوزده است. در قرآن شاید آیهای به این شکل نداشته باشیم. که انسان به قدری جو زده شود، که ده دقیقه پیش میبیند که فرعون غرق شده و موسی نجات پیدا کرد، موسی را دیدند، معجزهاش را دیدند. تا بت را دیدند گفتند: ای موسی! ما هم یک بتی میخواهیم. خدای بتی! همانطور که آنها بت دارند. جو زدگی عوض میکند.
دختر میرود خانهی دخترخالهاش برمیگردد عوض میشود. یک مهمانی میرود برمیگردد یک طور دیگر میشود. خیلی زود ما عوض میشویم. از شهر به روستا میرود، از روستا به شهر میرود، با یک ملاقات، با یک تلفن، با یک شوخی، اصلاً عوض میشود. با یک شوخی عوض میشود. اصلاً زندگیهایی سر یک کلمهی شوخی به هم خورده است. سر یک ملاقات به هم خورده است. قرآن چه میگوید؟
4- نترسیدن از سرزنش و ملامت دیگران
قرآن میگوید: جو زده نباشید. یک آیه داریم برای حضرت علی است. مصداق کاملش، برای دیگران هم هست. میگوید: مؤمن «لا یَخافُونَ» خوف ندارد، از چه کسی خوف ندارد؟ «لَوْمَهَ» یعنی ملامت، «لَوْمَهَ لائِم» (مائده/54) یعنی هرکس متلک بگوید، این نمیترسد. یعنی راه خودش را میرود، از متلک هم وحشت ندارد. اینطور نیست که فحشاش بدهیم، دست بردارد. راهش را پیدا کرد، هرچه میخواهد باشد. قرآن میگوید: ابراهیم، یک نفر بود ولی یک امت بود. یعنی چه؟ یعنی یک امت خواستند او را کج کنند، نشد.
جوانها! نمیدانم شما چقدر امام را درک کردید؟ اما فرمود: این عبارت برای امام است. اگر خمینی تنها هم بماند، زیر بار آمریکا نمیرود.
تابستان تعطیل است. خوب حالا هرجا داغ است تعطیل باشد. تازه جایی هم که داغ است، ما ساعتش را عوض میکنیم. شبها درس بخوانیم، صبحها، بین الطلوعین، وقتهایی که داغ نیست، درس بخوانیم. تازه برای آن آقا که بندرعباس است، تعطیل است. تو که در همدان هستی، دماوند هستی، آخر تو هم با بندر عباس یکطور هستی. آخر بابا وقتی آدم تشنه است، هرچقدر تشنه است، آب میخورد. البته غیر از ماه رمضان. شما در یک جایی هستی که میتوانی ماه رمضان هم درس بخوانی. شما در یک جایی هستید که میتوانید تابستان هم درس بخوانید. «لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِم»
حدیث داریم «المؤمن کالجبل» جبل میدانید یعنی چه؟ جبل یعنی کوه بعد میگوید: کوه ممکن است ریزش کند، مؤمن ریزش نمیکند. محکم! منتهی دو تا محکم داریم. محکمی لجبازی، محکمی استقامت. هر استقامتی ارزش ندارد. خدا در قرآن میگوید که: پیغمبر «اسْتَقِم» (شوری/15) خوب لجبازها هم استقامت میکنند، میگوید: نه! «کَما أُمِرْت» همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق دستور استقامت کن، نه روی لجبازی! وگرنه ما تودهای داشتیم، سی سال زندان بود. در زمان شاه، خوب این هم استقامت است، از روی سلیقهی شخصیاش، استقامت براساس سلیقه لجبازی است، استقامت به خاطر فرمان خدا، عبادت است. استقامت همانطور که خدا به تو گفته، نه استقامت از روی لجبازی. هر استقامتی هم ارزش ندارد. قرآن خیلی کتاب عجیبی است.
5- قرآن، کتاب بصیرت و شناخت خطرات
خدا بیخود نمیگوید: «هذا بَصائِر» (اعراف/203) شما اگر این قرآن را بخوانید، بصیرت پیدا میکنید. خدا در قرآن گفته، قرآن بصیرت به تو میدهد، یعنی کلاه سرت نمیرود. نکند با گریه تو را گول بزنند. گریه قلابی هم داریم.
برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، شبانه نزد پدر آمدند… بگویید… گریه کردند. یعنی چه؟ یعنی حواست جمع باشد. گریهی قلابی هم داریم. گول گریه را نخور. قسم والله، بالله، قرآن میگوید: قسم دروغ هم داریم. «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّه» (مجادله/16) قسم میخورند که ما این کار را نکردیم ولی این کار را کردند. یعنی گول قسم را نخور.
گول سخنرانی را نخور. قرآن میگوید: بعضیها طوری خوب حرف میزنند که آدم میگوید: اوه… تو که پیغمبر هستی به عجب درمیآیی! «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُه» (بقره/204) حرف که میزند تو پیغمبر هم بهتت میبرد از بس که این خوب حرف میزند. «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» (بقره/204) گول سخنرانی را نخور!
گول همسر را نخور، چه همسر زن باشد، چه شوهر! ممکن است همسر هم دشمنت باشد، «مِنْ أَزْواجکم» منتهی اینجا گفته «مِن» یعنی بعضی. «مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ» (تغابن/14) بعضی از بچهها دشمن شما هستند. یعنی ممکن است شما را با تشر، با گریه شما را از راه خدا کج کنند. ببین وظیفهات چیست؟
هر عالمی را به حرفش گوش ندهیم، به ما گفتند اگر میخواهید تقلید کنیم، مرجع تقلیدت باید بیهوس باشد. «مخالفاً لهواه» (بحارالانوار/ج66/ص35) اگر آخوند هم با هوس باشد، ممکن است در دنیای آخوندی مردم را منحرف کند. ولذا گفتند: «لمخالفته لهوى» دنبال هوسش نباشد.
بحث ما چیه؟ یک عده که گناه میکنند جو زده میشوند. مثلاً همه نشستند، این شهادمت ندارد بلند شود برود وضو بگیرد. نماز بخواند. همه این حرف را میزنند، این هم این حرف را میزند. قرآن میگوید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) بگو: خدا. باقی را دور بریز. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم»، قرآن میفرماید: «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوک» (انعام/116) اگر خواسته باشی ببینی جو چیه، فضا چیه، اگر تابع اکثریت باشی، گمراهت میکنند.
6- هجرت از محیط فاسد، نه همرنگی با جامعه
چرا قرآن گفته: هجرت کن؟ برای اینکه در یک محیطی هستم که اگر من در اینجا باشم، خراب میشوم. میگوید: هجرت کن. شما در این دانشگاه باشی، یک دختر و پسری است، اینها مثلاً عاشق هم شدند. پهلوی هم باشند، نمیتوانند. دانشگاهش را عوض کند. ساعتش را عوض کند. ترمش را عوض کند. دلیلی ندارد ما روی میخ بنشینیم و بگوییم: آخ آخ آخ! بلند شو آن طرف بنشین. روی میخ مینشینیم بعد میگوییم: آخ! بلند شو آن طرف بنشین. گاهی باید شهر را عوض کرد. من اگر اینجا باشم، چطور برای شکم، هندوانه را از جیرفت به مراغه میبرند. دو شبانه روز در راه هستند. خوب همینطور که برای شکم، میوهها از جایی به جای دیگر میآید، الآن بعضی از میوههای ما از آن طرف دنیا آمده است. یعنی شکم آنقدر مهم است که مثلاً یک میوه باید از آن طرف دنیا بیاید. اینقدر شکم عزیز است. دین عزیز نیست، خوب برای دینت هم بلند شو تکان بخور. در این مغازه باشی باید گناه بکنی. با این شرکت کار بکنی باید گناه بکنی. یا باید به قدری قوی باشی، که خودت را نگه داری یا اگر نمیتوانی قوی باشی باید هجرت کنی… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
امتحان هوش. در قرآن یک سوره به اسم آدمهایی است که هجرت کردند. دو نفر گفتید. چه سورهای است در قرآن که نامش نام کسانی است که هجرت کردند ولی دینشان را حفظ کردند؟ آفرین! کهف. بله کهف، سورهی کهف چند تا جوانمرد بودند در یک منطقهای که همه کج بودند. همه کج بودند. گفتند: ما چند تا بیشتر نیستیم. در این میان آب میشویم. دور تا دور ما فساد است. باید یک انقلابی کنیم از خیر این شهر بگذریم. برویم در بیابانها، در یک غار زندگی کنیم که کسی با ما کار نداشته باشد. اینها رفاه شهری را دادند، رفتند در غار زندگی کردند، که کسی فکرشان را تغییر ندهد. غار عربی است، کهف هم عربی است. «فَأْوُوا إِلَى الْکَهْف» (کهف/16) خدا اسم اینها را میبرد، میگوید: «فِتْیَهٌ» (کهف/13)، «فِتْیَهٌ» یعنی اینها جوانمرد هستند. خیلی هم جوان نبودند، جوان نبودند ولی خدا به اینها جوانمرد گفته است. آخر بعضیها جوان هستند ولی پیر هستند. بعضیها پیر هستند ولی جوان هستند. جوان به سن نیست. یک معنای جوان است، مثل بلوغ!
ما چهار رقم بلوغ داریم. بلوغ جنسی داریم، بلوغ سیاسی داریم، بلوغ اقتصادی داریم، بلوغ عبادی داریم، ما آدم داریم ریشهایش سفید است، از نماز لذت نمیبرد. این پیر شده ولی هنوز در نماز بالغ نشده است. لذت نمیبرد. همه کاری بلوغ میخواهد، فوتبال بلوغ میخواهد. کسی بالغ نباشد، میگوید: برای چه این همه جوان دنبال یک توپ میدوند؟ بلوغ میخواهد. اصحاب کهف، چند تا جوانمرد بودند اینها از رفاه شهر گذشتند ولی فکرشان را حفظ کردند.
7- وحشت نکردن از حرکتهای سیاسی دشمن
گاهی وقتها هیأتهایی از آمریکا، اروپا، نمیدانم پنج به علاوه یک، شش به علاوه هفت، هفت به علاوه هشت، اینها این طرف و آن طرف میروند. قرآن میگوید: هیچ تکان نخور. «لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ» (آلعمران/196)، «لا یَغُرّ» یعنی وحشت نکنی، از این سفرهای سیاسی که میروند. «تَقَلُّبُ» یعنی حرکتهایی که «الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلاد» یعنی کفاری که در این شهرها و این کشور و آن کشور میروند، وحشت نکنید. بروند و بیایند، بروند و بیایند، آب در دلت تکان نخورد. یعنی یکوقت جو تو را نگیرد. آقا ناوگان کجا، کجا آمده است؟ شما خودتان، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم» (انفال/60) هرچه میتوانی خودت را آماده کن. آموزشی، تخصصی، هرچه میخواهی، فنی، خودت خودت را تقویت کن. تو به وظیفهات عمل کن خدا دم بزنگاه کار خودش را میکند. سی و دو سه سال، از انقلاب میرود همهی دنیا تقریباً با ما مخالف هستند. حالا تقریباً میگویم برای اینکه دو سه تا را جدا کنیم و روز به روز ما رشد میکنیم، روز به روز نقشهی ما تصویب میشود، نقشهی آنها تصویب نمیشود. خیلی مهم است هشت سال بمباران برای اینکه ما را از پای دربیاورند. از پا درنیامدیم. در بسیاری از جهات ما رشد کردیم. گیج نشو، کار خودت را بکن.
چند روز پیش یک کسی میگفت: آقای قرائتی! چند تا رئیس جمهور درست و حسابی ایران آمده است؟ پیداست ما منزوی هستیم. گفتم: پیش پدرشان، ایران نیایند! زمان جنگ کدام رئیس جمهورها یک احوالی از ما پرسید که حالا من دلم خوش باشد که ایشان آمد ایران یا نه؟ آمد، آمد، نیامد، نیامد. اینقدر تو خودت را باختی. رئیس جمهور درست و حسابی بلند شود ایران بیاید. خوب نمیخواهد بیاید. نیاید! الآن ما محبوبترین کشورها در دنیا هستیم. سید حسن نصرالله محبوب ترین آدمهای کرهی زمین است. میفهمم چه میگویم. داغ نکردم! سید حسن نصر الله محبوب ترین افراد کرهی زمین است. یک طلبهی سید شیعه… اینطور نیست، خدا خواسته باشد عزت بدهد به رئیس جمهور عزت نمیدهد. «لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ» حرکتها گیجت نکند.
حالا چون اینجا همکارهای نهضت سواد آموزی هم هستند، یک خاطره بگویم. به ما گفتند: بروید ببینید دنیا چطور مسألهی بیسوادی را حل کرده؟ آقا هیچ کجا حل نکرده. تمام شد و رفت! مسؤولین نهضت سواد آموزی سی تا کشور رفتند، هیچ کجا حل نکردند، آنجا که حل کردند، 1- این رقمی حل کردند. علم را چهل کلمه گفتند. مثل لباس احرام است، لباس احرام یکپارچه مثل لنگ کمر، یک پارچه هم… اگر این لباس است، که همه لباس دارند. ما اصلاً روی کرهی زمین برهنه نداریم. چهل تا کلمه مثل لباس احرام است. این که حل نشد. 2- خیلی جاها اجباری بوده است. 3- هنوز هم بیسواد دارند. 4- آنجایی هم که حل کردند کار به دین نداشتند، به دختر گفتند: پسر را باسواد کن. به پسر هم گفتند: دختر را باسواد کن. کار به محرم و نامحرمی نداشتند. بله این رقمی حل میشود، دخترها بروند با پسرها، پسرها بروند با دخترها، سواد آموزی! فوری حل میشود. منتهی چنین در ذهن ما آوردند که آقا دنیا بیسوادی را حل کرده و ایران مانده. باسمه تعالی لااقل ما که بیست، سی تا کشور رفتیم میدانیم، که دنیا حل نکرده است. اینها خیلی وقتها پز میدهند. با هارت و هورت زنده هستند. خبری جایی نیست.
به پیغمبر میگوید: تو را جو نگیرد! «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْک» (حجر/88) چقدر آیه برای جو زدگی داریم؟ «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا» یعنی اگر زرق و برق دیدی، بهت زده نشوی. بهت زده نشوی!
رفته بودیم فرانسه، گفتند: آقای قرائتی دیدی چقدر شهر لوکس است؟ گفتم: کجایش لوکس است. بسیار کثیف است! گفت: حاج آقا! شهر مثل عروس است. پاریس! گفتم: شما میدانی فرانسه 50 میلیون جمعیت دارد،45 میلیون سگ؟! گفت: نه! گفتم: شما میدانی سگها جای خاصی نیستند، در همان رختخواب و آسانسور و آشپزخانه و در اتاقهایشان هستند. گفتم: شما ادرار سگ را آزمایشگاه بدهید، زبالههای ایران را هم آزمایشگاه بدهید. ببینید کدام یک میکروبش بیشتر است؟ خودت را باختی. تابلو زده، شیرینی دانمارکی! یک جو عقل اگر کسی داشته باشد، این شیرینی را بخورد با شیرینی یزد، حضرت عباسی کدام شیرینی بهتر است؟ همینطور فکر میکند، دانمارک! لباسهایشان، عاداتشان، رسومشان، معنویت که آنجا خیلی کمرنگ است.
8- مقایسه رهبران اسلامی با رهبران مسیحیت
ما آخوندهایمان را با آخوندهای مسیحیت قیاس کنیم. ایتالیا واتیکان دارد. رهبر مسیحیها آنجاست. کاخی که او دارد، تنه میزند به همه کاخها. ما اگر مرجع تقلیدمان یک قالی ابریشمی در خانهاش باشد دیگر از او تقلید نمیکنیم. میگوییم: خانهی مرجع قالی ابریشمی، آنها دینشان را از کسی میگیرند که کاخش به کاخ رئیس جمهور، اینها چیزهایی است که با چشمم دیدم. چیزی نیست که کسی بگوید: چیزهایی است که با چشمم دیدم. دسته تلفنشان طلا است.
آقای بروجردی مرجع تقلیدی بود. وقتی مریض شد شاه برای خود شیرینی یک پزشک مسیحی از اروپا یا آمریکا آورد، و او را به قم برد و او هی فکر میکرد که همینطور که پاپ آنها چطور است، خانهی آقای بروجردی چطور است؟ هی نگاه کرد، به دیوارها نگاه کرد، به کوچه نگاه کرد، آمد در خانه و بردند در اتاق و گفتند: این است. گفت: اِ… این! رهبر کل شیعه این است؟ دید یک پیرمردی زیر کرسی خوابیده است. اصلاً داغون شده بود میگفت: ما کجا و اینها کجا؟ نه مثل زنهای ایران در دنیا است. نه مثل جوانهای ایران در دنیا است. نه مثل مراجع ما در رهبران دینی است. ما خیلی عزیز هستیم. خودتان را نگه دارید، هیچ خبری نیست.
قرآن میگوید: گاهی میگفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُم» (آلعمران/173) به مسلمانها گفتند: آقا دشمن تا نزدیک آمده است. ناوگان آمده همین پشت سر است. عربیهایی که میخوانم، «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُم» دشمن کنار دست شما است. خیلی جمعشان زیاد است. قرآن یک تابلو را نقل کرده میگوید: وقتی در مقابل دشمن رفتند، گفتند: «لا طاقَهَ لَنَا» (بقره/249) ما حریف اینها نمیشویم. یک عده گفتند: چرا حریف میشوید. «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَه» (بقره/249) گاهی گروه کم بر گروه زیاد غالب میشوند.
فرعون افرادی را، ساحرهای درجه یک را دعوت کرد که با سحر و جادو روی موسی را کم کنند. آبروی موسی را بریزند. آمدند سحر و جادویشان را در یک برنامهای پیاده کردند. موسی هم عصایش را انداخت اژدها شد، آن اژدها همهی آن عصا و سحر و جادو را قورت داد. ساحرها هم فوری سجده کردند. حق دم بزنگاه پیروز میشود. یعنی یک مرتبه چشمش را باز میکنند، میگویند: آه، حالا فهمیدیم، که حق با اینهاست. «یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2)
برادرها و خواهرانی که پای تلویزیون هستید. این قرآن است. در قرآن سه مرتبه این کلمه آمده، تکرار شده با همین عبارت. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» (توبه/33) ترجمهاش این است، اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. تکرار میکنم. اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا» (مائده/9) خدا وعده داده، «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه» (حج/47) خدا خلف وعد نمیکند. اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. در روستایی نیست، مگر اینکه «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» اذان گفته خواهد شد. حالا آمریکا، اروپا، هرچه بروند، بیایند. خدا وعده داده است. مگر میشود؟ بله، انقلاب ما، اگر گفتند: یک آخوندی پیدا میشود مثل امام خمینی، رژیم را عوض میکند. یعنی شاه چه میشود؟ شاه را هم برمیداریم! خمینی شاه را برمیدارد!؟ آدم مستأجر خانهاش را نمیتواند بلند کند. این میخواهد شاه را بردارد؟! گفتم: بابا شد. یار از کجا میآورد؟ ارتش، سه قوه دست اوست. همان سه قوه میآیند بازوی امام میشوند. کم میآورد، بسیج، کل مردم! قانون اساسی چه میشود؟ عوض میشود. خوب آمریکا چه میشود؟ میگوییم: مرگ بر آمریکا! مگر میشود، بله میشود. یعنی یک مجتهد عادل حکومت میکند، اگر در ایران یک مجتهد عادل حکومت کرد پس امام زمان هم میتواند بر دنیا حکومت کند. کمبود ما چیست؟ قانون نداریم، چرا قانون هست. یک قرآن دست نخورده و تحریف نشده! رهبر لایق ذخیره شده، امام زمان. مشکل چیه؟ آمادگی. یک مثلث رهبری، مکتب، رهبر، امت! رهبرش هست، امام زمان(ع)! مکتبش هست، قرآن. آمادگی اش، امت باید خودش را آماده کند. با تحصیل، با مطالعه، با ابتکار، با اتحاد، با اختراع، با عبودیت، با تقوا…
خلاصهی حرف من این بود که جو زده نشوید. هیأتهای سیاسی این کشور و آن کشور میروند. زرق و برق و خیابانهای لوکس و شیک جو زده نشویم. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) گفتند: خدا و استقامت کردند. «فَاسْتَقِمْ» نه روی لجبازی، «کَما أُمِرْت» (هود/112)، «لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِم» (مائده/54). با اشک گول نمیخوریم، با سخنرانی گول نمیخوریم. با تکنولوژی گول نمیخوریم، دست ما در دست خداست.
خدایا، آن وعدهای که دادی «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» (توبه/33) هرچه زودتر آن وعده را هم نزدیک بفرما. ما را لایق قرار بده که از یاران امام زمان باشیم. خدایا چند تا ابر قدرت و چند تا رئیس جمهور و شاه و اینها را دیدیم، چند تا چند تا تق و تق شکستند، خدایا یکی یکی طاغوتها را پشت سر هم بکشن. دیدیم که امت مسلمان ایران پیروز شدند، تمام امتهای اسلامی را پیروز بفرما. دیدیم مشکلها یکی پس از دیگری حل میشود، خدایا همهی مشکلات نظام ما و همهی مشکلات امت اسلامی را حل بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی بدار.