عوامل مهجوریت قرآن
2- نگاه تشریفاتی به قرآن کریم
3- دیدگاه سکولار، عامل مهجوریت قرآن
4- جمود برظاهر قرآن، غفلت از باطن قرآن
5- توجه به صوت و تجوید، بیش از تدبّر و تفسیر
6- برنامههای دشمنان برای ایجاد تردید و تشکیک
7- امکان فهم قرآن برای همه انسانها
8- شب قدر، شب نزول قرآن
موضوع: عوامل مهجوریت قرآن
تاریخ پخش: 01/04/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را در حوالی ماه شعبان میبینند. چون یک ماه به ماه رمضان است، من یکی دو تا بحث میخواهم داشته باشم راجع به قرآن که اگر کسی میخواهد پای تلویزیون تصمیم بگیرد، نگوید دیر گفتی. یک ماه وقت داریم تا ماه رمضان که ماه قرآن است. اول اینکه عظمت رمضان به قرآن است، به روزه نیست. چرا؟ چون قرآن میگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن» (بقره/185) نمیگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کتب علیکم الصیام» نمیگوید: ماه رمضان روزه واجب است، میگوید: ماه رمضان قرآن آمد. شب قدر هم که میخواهد تعریف کند اول میگوید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) بحث «انزلناه» نزول قرآن است. بعد میگوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ» (قدر/3) مسألهی قرآن، مسألهی مهمی است.
1- حافظ قرآن، یا محافظ قرآن
به لطف خدا در سایهی جمهوری اسلامی حرکتهای خوبی شده است، آدم بگوید: کاری نشده کفران است. در خیلی کارها، کار شده است. حالا چون موضوع بحثمان قرآن است، در مورد قرآن خیلی حرکت شده است.
یادم نمیرود که من حدود بیست سال پیش پاکستان رفتم. با من مصاحبه کردند که در ایران چند تا حافظ قرآن داریم من ماندم چه کنم. راست بگویم آبروی ایران ریخته، دروغ بگویم آبروی خودم نزد خدا میریزد. اصلاً آبرو که نداریم، تتمهی آبرویم میریزد.
یک کسی میگفت، تتمهی آبرویم رفت. گفتم: چرا میگویی: تتمه؟ گفت: آبرویم رفته. شاید یک قطرهاش مانده، آن یک قطرهاش هم… نزد خدا آبرو که ندارم. گفتم: اگر دروغ بگویم، تتمهاش هم میرود اگر هست.
یک زرنگی ما آخوندها داریم، یک چیزی را که وقتی سؤال میکنند نمیتوانیم جواب بدهیم، میگوییم: سؤالت را تکرار کن. توضیح بده، این تا میرود توضیح بدهد، فکر میکنیم. منبریها که گاهی حرف یادشان میرود میگویند: سه تا صلوات که فکر کند. وگرنه خوب یک صلوات بس است. گفتم: باید یک خرده این را توضیح بدهی. هی توضیح داد و من فکر کردم چه بگویم. بحث این است که در ایران حافظ قرآن چند تا است؟ خدا کمکم کرد گفتم: در ایران حافظ قرآن خیلی نداریم، محافظ قرآن خیلی داریم. این بیچاره گیج شد. گفت: فرق بین حافظ و محافظ چیه؟ گفتم: حافظ قرآن که شما تربیت میکنید، چشمش را میبندد و تند تند میخواند. این کار خوبی است ولی خیلی مهم نیست. محافظ قرآن مهمتر از حافظ است. گفت: محافظ چیه؟ گفتم: محافظ میرود جبهه تکه تکه میشود و یک وجب زمین به دشمن نمیدهد. ممکن است نمازش هم غلط باشد. ممکن است نمازش استاندارد نباشد. جانش را میدهد، این را میگویند: محافظ قرآن. شما همه قرآن را حفظ هستید، ولی معلوم نیست چقدر وقت عمل پای کار باشید. این یک سری تکان داد و گفت: احسنت! بالاخره ما هم خدا را شکر کردیم که کمک ما کردی.
الآن حفظ قرآن در ایران، جلسات تفسیر، آموزش قرآن، هم سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، حوزههای علمیه، اوقاف، ارشاد، خیلی تکان خوردند. خود امت، اما حضرت عباسی با همهی زحمات، دستشان درد نکند. زحماتشان ذخیرهی قیامت شود. ولی هنوز قرآن مهجور است.
2- نگاه تشریفاتی به قرآن کریم
جایگاه قرآن در جامعهی ما: روی کیف عروس؛ تشریفات. مهریه یک جلد کلام الله مجید. در همهی عقدنامهها هست. اما حالا این کلام الله مجید در زندگی ما چقدر اثر دارد، عروس بردن ما، تالار گرفتن ما، بریز و بپاشهای ما. که در همین قرآنی که روی کیف عروس است، میگوید: «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفینَ» (انبیاء/9) ما اسراف کارها را نابود میکنیم. آنوقت تالار میگیرند، یک خرده از غذاها را که میخورند، خیلیهایش را در سطل زباله میریزند. به بهانه اینکه بهداشتی نیست. خوب بهداشتی نیست کم بریز. چرا زیاد میریزی و بعد نیمه خور میکنی؟ مهریههای سنگین، توقعها و شرط و شروطهای نابجا بین عروس و داماد و خانوادههایشان. این یک جلد کلام الله… قرآن در عمل تشریفات است.
روی سر مسافر، ممکن است سفر، سفر حرام باشد، از زیر قرآن ردش میکنیم. یک دزدی را گرفتند، گفت: والله من امروز چهار قل را نخواندم، گیر شما پلیسها افتادم! یعنی دزد هم میخواهد چهار قل بخواند که گیر پلیس نیفتد.
جمعیت نیامده است، بگویید قاری قرآن بخواند. تا جمعیت جمع شود. یعنی مثل طبل میزنند که جمعیت جمع شوند. یعنی قرآن اصالت ندارد. میخوانیم تا مردم جمع شوند، حرفهای حسابی را بزنیم. فکر میکنیم حرفهای خودمان حسابی است.
قاریان ما، شبی با قرآن. اصلاً این شبی با قرآن کلمهی بدی است. مثل اینکه بگوییم: ساعتی با اکسیژن! اِ… اکسیژن ساعت ندارد، نباشد میمیریم. شبی با قرآن یعنی چه؟
یک آیت الکرسی را روی یک دانه برنج مینویسیم. اینقدر ریز چه کسی گفته بنویس. قرآن چهل تنی، هر دو را هم دیدم. قرآن چهل تنی ورقهایش را با چرثقیل ورق میزدند. همهی صفحاتش پروفیل است. یا اینقدر کوچک میشود که یک آیتالکرسی را روی برنج مینویسی، یا اینقدر بزرگش میکنیم که باید با جرثقیل ورق بزنیم. اصلاً… کدام آیه یازده تا قاف دارد؟ مگر قرآن آمده که ما قاف بشماریم؟ کارهای غلط، یک نفر را از آن طرف دنیا میآوریم که ایشان آیت الکرسی را با یک نفس میخواند. حالا مثلاً خواندن یک سورهی حمد یا آیتالکرسی با یک نفس واجب است؟ مستحب است؟ کمال است؟ چه کسی گفت: آیتالکرسی را با یک نفس بخوانی؟ یک کارهای احمقانه هم میشود. آنجایی که کارهای احمقانه میشود چون زیر نظر فقیه نیست. مثل عرفانهای کاذب، آن عارفی که از طریق فقه عارف شده، این درست میرود، آن عارفی که عرفانش دکان است، نمیدانم این را گفتم یا نه. توقع هم نداشته باشید من بعد از سی و دو، سه سال حرف تکراری نزنم. اولاً اینکه تکرار بد نیست. این خون ما اگر تکرار نکند که مردهایم. خورشید اگر تکرار نکند که خرماها نمیرسد. بالاخره تنفس ما، جریان خون ما، خورشید ما، ماه ما، بهار ما، ممکن است یک چیزی هم تکرار شود. وحشت نکنید!
من را خانهی یک عالم عارفی بردند. البته خیلی علم نداشت. ایشان گفت: من میخواهم تو را بیمه کنم. بلند شو بایست! [بلند شو همینطور تلویزیون من را نشان بده که این فوتهای مرا مردم ببینند.] گفتم: آقا من نمیخواهم بیمه شوم. من میخواهم سگ مرا بخورد، تو عارف مرا بیمه نکنی. این عرفانهایی که از طریق فقه نباشد اینطوری است. یک مشت هم احمق میشوند و گول میخورند. گفتم: آقا من نمیخواهم بیمه شوم. ما راه بیمه داریم، گوسفند کشتن، صدقه، آیت الکرسی، استمداد از خدا بیمه میشویم. اینکه من را فوت میکنی، من این را قبول ندارم. دلیل من هم زیارتی است که معتبر ترین زیارتها است. زیارت امین الله، خیلی معتبر است. در آنجا داریم «اعلام القاصدین الیک الواضحه» یعنی کسی که میخواهد در راه خدا برود، راهش روشن است. راه سوتکی و فوتکی ما نداریم.
در اول مفاتیحها مینویسند که کسی در خواب دید این دعا را بخوان، و هفت روز هفت نسخه از روی آن بنویس و به هفت نفر بده. هفت شب چهارشنبه. پایش کجا بوده؟ کشک کشک است! به هرچیز میخواهید معتقد باشید باید از طریق قرآن، روایات، و چون قرآن و روایات را ممکن است ما بد بفهمیم یا نفهمیم، از طریق فقیه بیهوس عادل! کار ندارم. قرآن هنوز مهجور است. چرا قرآن مهجور است؟ و چه کنیم از مهجوریت دربیاید؟
3- دیدگاه سکولار، عامل مهجوریت قرآن
حالا ما ببینیم که عوامل مهجوریت قرآن چیست؟ یکی همین چیزی که امروزها میگویند: سکولاریسم، به یک عبارت دیگر که میگویند: دین از سیاست جداست. قرآن کتاب زندگی نیست. برای قبر و قیامت خوب است و کارهای فردی و تنهایی. ولی نباید اقتصادمان را از قرآن بگیریم. سیاستمان را از قرآن بگیریم. روابطمان را با دنیا از خارج بگیریم. این تفکر سکولار، تفکر اینکه دین ما یک دین فردی و شخصی است، اما قرآن چند صد آیهی سیاسی دارد. وقتی میگوییم: دین از سیاست جداست، حالا چه وهابیها بگویند، چه سکولارها، چه هردوی آنها. دین از سیاست جداست، یعنی این آیهها را در دریا بیانداز. چرا قرآن مهجور شد؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، موضوع بحث: عوامل مهجوریت قرآن، راههای مهجوریت زدایی! عوامل مهجوریت: 1- دین از سیاست جداست. 2- یک خرده مسؤولین ما و بعضی از مردم ما را زرق و برق غرب گرفته، اینها خودباخته هستند. مثلاً من در دو سه رشته یک خرده به نظر خودم کار کردم. یکی حقوق در قرآن، یکی مدیریت در قرآن، خانواده در قرآن، بنده اینجا به عنوان یک طلبه، ادعا میکنم حدود سه هزار نکتهی حقوقی در قرآن است. به دکترای حقوق خودمان بگویند، میگویند: حقوق، حقوق غرب! حقوق، حقوق پاریس! به لطف خدا اینها را درآوردیم و به کارشناسها دادیم. «إِنْ شاءَ اللَّه»، «إِنْ شاءَ اللَّه» یک کتاب درسی میشود برای رشتهی حقوق. که دانشجوهای رشتهی حقوق ما، لیسانس و فوق لیسانس و دکترای حقوق ما بدانند که چه امتیازاتی حقوق اسلام دارد که حقوق غرب یا ندارد یا صد سال است به آن رسیده است. ما 1350 سال از اروپا در بحث حقوق جلوتر هستیم. شاید یک قرن است که اروپا میگوید: زن حق مالکیت دارد. بیش از یک قرن است. بین یک قرن یا دو قرن! زن را مالک نمیدانستند. قرآن است که میگوید: «وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن» (نساء/32) زن مالک است.
مسألهی اینکه اگر زن طلاق داده شد یا شوهرش مرد باید یک مدتی عده نگه دارد. شوهر نکند، یکجا چهار ماه و ده روز، یک ماه یا سه تا طُهر، این مخصوص اسلام است. حقوق شرق و غرب ندارد. چون یک وقت ممکن است اگر زن زود پس از آنکه شوهرش مرد یا طلاق گرفت زود شوهر کند ممکن است بچههایشان قاطی شود که این بچه مال شوهر اولی بوده یا برای شوهر دومی؟ مسألهی عده، اصلاً در ذهنشان این حرفها نیست. در این سه هزار نکتهی حقوقی که در قرآن ما جمع کردیم شاید صدها نکته باشد که نه به فکر شرق رسیده و نه به فکر غرب. خودباختگی!
عوامل مهجوریت: 1- دین از سیاست، میگویند: جداست. جواب: پس باید 500 آیه حذف شود.
2- خودباختگی، بعضی… حالا همه را نگوییم که توهین نشود. بعضی از تحصیل کردگان. اصلاً خودباخته هستند. میگوییم: اینهایی که وزنه برداری میکنند لباسشان تنگ است، یک خرده گشادتر باشد. میگویند: این لباس استاندارد است. یعنی مسؤولین ورزش ما جرأت اینکه یک سانت لباس ورزشکار را گشاد کنند، ندارند. مسؤولین ما خودشان را باختند، گور پدر استاندارد! این لباس تنگ برای ناموس ما، برای اخلاق ما و برای دختر و پسر ما بد است. چون همهی بدن تو پیداست. خوب این دویست کیلو را بلند میکند، یک سانت هم، ده گرم هم لباس خودش را بلند کند. (خنده حضار) خودباختگی است. سازمان ملل، قوانین بین الملل! خودباختگی است.
4- جمود برظاهر قرآن، غفلت از باطن قرآن
3- مسألهی دیگر تَحَجُّر و جمود بر ظاهر، تَحَجّر از حَجَر است، حَجَر یعنی سنگ. تَحَجّر یعنی بعضی قفل هستند. باز نمیشوند. یعنی حاضر نیستند از قرآن برداشت کنند. امیرالمؤمنین رفت بازار لباس احرام بخرد. گفتند: یا علی آمدی بازار لباس احرام بخری؟ گفت: بله، کجای قرآن میگوید لباس احرام بخر. حضرت امیر آیهی جهاد را برای حج خواند. گفت: قرآن یک آیه دارد. میگوید: «لَوْ» یعنی اگر، «أَرادُوا» یعنی اراده کردند. «لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ» (توبه/46) اگر اینها ارادهی خروج به جبهه داشتند، «لَأَعَدُّوا» خودشان را آماده میکردند. این آیه برای جبهه است. یعنی مرد جنگ باید از قبل خودش را آماده کند. آیه برای جهاد است ولی حضرت برای حج گفت. من هم که اراده خروج دارم، بروم مکه، پس باید خودم را آماده کنم، لباس احرام بخرم. ببینید امام آیهی جهاد را برای حج خواند. به امام حسن مجتبی گفتند: چه ریشهای قشنگی داری؟ فرمود: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه» (اعراف/58) خوب این آیه که برای ریش نیست. امام استفاده میکند.
«الْحَمْدُ لِلَّه» دو سه سال است هم حوزه تکان خورده، هم دانشگاه. اردوهای تابستانی داریم. ما یکی تابستان را تعطیل میکنیم.سه ماه حوزه تعطیل است، سه ماه دانشگاه! چهار میلیون و هفتصد هزار تا دانشجو داریم، دهها هزار روحانی، همه تابستان تعطیل! آخر بابا خوش انصاف، قرآن میگوید: «لِایلَافِ قُرَیْشٍ، إیِلَافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/ 1 و2) قوم قریش، تابستان و زمستان کوچ میکردند. میخواهد بگوید: تو هم کوچ کن. نگو تابستان است. جا به جا شوید ولی کارتان را تعطیل نکنید. ساعت کار را عوض کنید. محل کار را عوض کنید. اگر «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ»، «الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ»، زمستان و تابستان، اگر زمستان و تابستان کوچ کنید میتوانید از تعطیلات هم استفاده کنید، این «لِایلَافِ قُرَیْشٍ» نمیخواهد تاریخ بگوید. به من چه! که هزار و چهارصد سال پیش یک قومی بودند به نام قریش کوچ میکردند. خوب من چه خاکی بر سرم کنم؟ تَحَجُّر!
4- مسألهی دیگر غفلت است… نمیدانم چه بگویم. اینجا دیگر آدم سکته کند میارزد. آموزش و پرورش ما وقتی میخواهد عربی یاد بچهها بدهد. به نظرم دیگر عوض کردند. چون من خیلی نعره کشیدم. کتاب عربیشان را باز کردم دیدم اینطور نوشته است. کلاس عربی بچه دبیرستانی… «العصفور طار» یعنی گنجشک پرید! حالا این خیلی مهم بود. چه کشفی آموزش و پرورش کردند. گنجشک پرید. حالا کلمهی «العصفور» را خیلی مهم است یاد بگیریم که «العصفور» یعنی گنجشک «طار» یعنی پرید. خوب بیانصاف، خوش انصاف، یک کلمه بگو که وقتی عربی خواند معنای دعای کمیل را، «الله الصمد» را بفهمد. «غیر المغضوب»، بفهمد مغضوبین چه کسی هستند.«الضالین» کیه؟ عربی آموزش و پرورش ما و عربی دانشگاه ما که متون میخوانند شعرهای امرء القیس را تدریس میکنند. یعنی یک جا کاری میکنند که نسل آموزش و پرورش و نسل دانشگاه سرش بند شود به چهار تا کلمهی عربی، اما قرآن را نفهمند. والله من نمیدانم. باید بگوییم خواب هستند. چون نمیتوانیم بگوییم خائن هستند. خیانت نمیشود گفت ولی نتیجهاش این است که فارغ التحصیلهای دبیرستان ما و دانشگاه ما قرآن بلد نیستند و همه هم متون میخوانند و عربی هم میخوانند. چون آن سیاستگزارانی که هستند، البته این حرفهایی که میزنم برای قبل است، ممکن است یک تغییراتی در این ایام داده شده باشد.
5- توجه به صوت و تجوید، بیش از تدبّر و تفسیر
5- سرگرم شدن به چاپ قرآن، یک کسی زنگ زد خانهی ما که من تو را کار دارم. آمد دیدم یک قرآن هدیه آورده. گفت: آقا این قرآن سیصد، چهارصد هزار تومان است. گفتم: می خواهی چه کنی؟ خود قرآن در آیاتش پر از انفاق است، برو انفاق کن. آیهی انفاق را نمیگیریم، خرج جلد و کاغذ گلاسه و چاپ آن میکنیم، سرگرم به چاپ! سرگرم به صوت، تجوید، صوت خوب است. تجوید خوب است، اما چقدر خوب است؟ تجوید یک چند ساعتی بس است. ما الآن لیسانس داریم علوم قرآن. یک خاطره تلخ بگویم. حالا میترسم در تلویزیون بگویند چرا اسم بردی؟ اسم نمیبرم.
یک کسی بود، حالا اسمش را نمیگویم. چون این اسمها در تلویزیون بار دارد. یک کسی بود در مکه به من گفت: تمام کسانی که دکترای علوم قرآنی در جمهوری اسلامی دارند با امضای من دکتر شدند. حالا ببینید چه کسی است. آخر اساتید دانشگاه هم درجه بندی دارد. بالاترین درجه را داشت. میگفت: هرکس مدرک دکترا گرفته راجع به علوم قرآنی از من مدرک گرفته در جمهوری اسلامی. بعد گفتم: ما یک ستاد تفسیری داریم، میخواهیم شاگردهای فارغ التحصیل شما بروند تفسیر بگویند.گفت: یکی از اینها نمیتوانند تفسیر بگویند. چرا؟ برای اینکه اینها علوم قرآن خواندند. علوم قرآن یعنی چه؟ البته علوم قرآنی یک قسمتهایش لازم است. مثل اینکه ببینیم قرآن تحریف شده یا تحریفی نشده، معجزه هست یا نه، دلیل اعجازش، این بحثها… اما تاریخ کتابت قرآن، حالا من چه خاکی بر سرم کنم؟ قرن هفتم نوشتند یا قرن هشتم؟ ترجمهی قرآن به زبان اردو چه زمانی بوده است؟ فسخ و نسخ و ناسخ و منسوخ و… این مثل آن میماند که آدم مکه میرود، تاریخ مکه، مسجد الحرام، در قرن اول چند متر بود؟ قرن دوم به دست چه کسی اضافه شد. قرن سوم به دست چه کسی اضافه شد. قرن چهارم، خیلی خوب این اطلاعاتی است راجع به مسجدالحرام. آیا طواف هم کردی؟ میگوید: نه، طواف نکردم.
استخر که رفتهاید؟ گاهی بعضیها دور استخر میدوند. علوم قرآن دور استخر قرآن میدوند. وگرنه حالا بگویند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». من لیسانس علوم قرآن دارم. بنشین برایت بگویم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (نمل/46) این آیه چه میگوید؟ در خود آب نمیروند، علوم قرآن است.
در شهرها که من میروم. خوب بعضی در تلویزیون مرا دیدهاند. در شهر که میروم میگویند: بیا برویم قرائتی را ببینیم! میآید میگوید: در تلویزیون خوشگلتر است! در تلویزیون بلندتر است، کوتاهتر است. اصلاً نمیفهمد من چه میگویم. میآید مرا کیلویی حساب میکند. (خنده حضار)
الآن چند سال است شما در ایران شنیدید که «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) یا «کووِرت»؟ حالا یا «کُو» یا «کوو». حالا یعنی چه؟ به الفاظ ور میرویم. مقداری تجوید، نه اینکه تمام عمر صرف تجوید، مقداری از علوم قرآن، نه اینکه فوق لیسانس ما از علوم قرآن باشد
یک کسی حالا اسمش را نمیبرم. اینها همه در ذهنم هست. «اللَّهُ أَکْبَر»! میگفت: من چهارده سال است استاد نمونه هستم. ما خیلی عاشقش شدیم، رفتیم خانهاش مهمانش شدیم. چهارده سال است استاد نمونه هستی؟ گفتیم خوب در چه رشتهای؟ گفتم: خوب حالا میخواهم به شما یک نکتهای بگویم. شما سورهی نساء را بیاور. وقتی رفت سورهی نساء را بیاورد، آخرهای قرآن رفت. جزء هجده، نوزده، بیست! سورهی نمل، شعرا، گفتم: بابا سورهی نساء اولهای قرآن است. مثل اینکه میگوییم: برو جمکران، میرود جاده اراک! این پیداست که اصلاً نمیداند جمکران در جاده کاشان است.
6- برنامههای دشمنان برای ایجاد تردید و تشکیک
6- دشمنان اسلام با تشکیک، تحقیر، اخیراً هم با آتش زدن قرآن.
7- عقبماندگی خود مسلمان ها! در مقابل دعوت به وحدت، دعوت به ملی گرایی.
8- افراط و تفریط مثلاً در مورد زن، یا میگویند: آزادی حداکثر، یا میگویند: محدودیت حداکثر! نه اینقدر آزاد. که زن هرطور میخواهد در خیابان بیاید. نه اینقدر محدود که روی چشمش هم مثلاً یک پوشیه انداخته است. که حالا من نمیدانم این پوشیهها که روی چشم میاندازند برای چشم ضرر دارد، ندارد؟ اگر ضرر داشته باشد از مرجعتان بپرسید. بعضی خانمها پوشیه هم میزنند. این پوشیه که جلوی چشمت میزنی، از دکتر بپرس، از مرجعت بپرس. من اینجا الآن قضاوت ندارم. گاهی محدودیت حداکثر، گاهی آزادی حداکثر!
7- امکان فهم قرآن برای همه انسانها
9- یک سری تبلیغ میکنند که قرآن را باید اهل بیت بفهمند. این هم از چیزهایی است که قرآن مهجور شده، یعنی چه؟ یعنی تو نمیفهمی. اگر قرآن را نمیفهمم، خدایا چرا میگویی: «یا ایها الذین آمنوا»؟ میگویم: خدایا با من حرف نزن، من نمیفهمم. «یا أَیُّهَا النَّاس». میگویم: با من حرف نزن، نمیفهمم. فقط اهل بیت قرآن را میفهمند. خدا «یا ایها الکافرون» گفته، «یا ایها الناس» گفته. «یا ایها الذین آمنوا» گفته. آخر این همه خدا به ما خطاب کرده، «انما یعرف القرآن من خوطب به» مخاطبین قرآن، قرآن را میفهمند. بله، اهل بیت چیزهایی را میفهمند که ما نمیفهمیم. درست است. مثل غواص! غواص یک استفادههایی از دریا میکند که ماهیگیر و قایق ران نمیکند. ولی قرآن دریا است. دریا را نگاه کنی لذت میبری. اصلاً کسی سواد ندارد، به قرآن نگاه کند عبادت است. نگاه به قرآن، خواندن قرآن، تدبر در قرآن، استفاده از قرآن، قرآن پله پله دارد. طبقه طبقه دارد. بطن بطن دارد به قول روایات. بله اهل بیت، یک فقیه از قرآن یک چیزی را میفهمد که من آن را نمیفهمم. اما معنایش این نیست که تو حق فهمیدن قرآن را نداری. اگر نداریم چرا خدا ما را توبیخ کرده «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن» (محمد/24) چرا در قرآن تدبر نمیکنید؟ «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/24) قلبت قفل شده که در قرآن فکر نمیکنی. پس پیداست ما هم میفهمیم. به هر حال اینها نمونههای تدبّر است.
10- تلاوتها تبدیل به هنرنمایی شده.
11- صرف و نحو در مسیر قرآن نبود، «الْحَمْدُ لِلَّه» در حوزه الآن شده است. ما هم صرف و نحو میخواندیم و هم قرآن را نمیفهمیدیم. حالا من میگویم و شما هم که طلبه نیستید. دانشگاهی هم هستید، آقایان دانشگاه را که همه طی کردید؟ نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. در فاعل و مفعول میگفتند: «ضَرَبَ…» ضَرَبَ چه؟ صبر کنید. «ضَرَبَ زِیدٌ…» بگویید… آهان پس شما هم این غلط را کردید. (خنده حضار) ما در حوزه این غلط را کردیم، معلوم شد حوزه و دانشگاه با هم این اشتباه را رفتند. وقتی میخواستند فاعل و مفعول را درس بدهند، میگفتند: «ضَرَبَ زیدٌ عمراً» این فعل است و این فاعل است و این مفعول. این از کجا آمد این کتککاری؟ شما یا بگو: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا» (ابراهیم/24) خدا یک مثلی زده است. الله فاعل است، این هم مفعول. یا اصلاً چرا بگویی: ضرب: کتککاری، بگو: «رحم الله عبداً»، از رحم خدا بگو، چرا از کتک کاری زید میگویی؟
یک کسی طلبه شد، دو سه روز درس خواند فرار کرد. گفتند: چرا فرار کردی؟ گفت: بزن بزن است! (خنده حضار) گفتند: چرا؟ گفت: اولین کلمه که یاد دادند گفتند: «ضَرَبَ»، یک مرد غایب زد. بعد گفتند: «ضربا» جفتی زدند. «ضربوا» سه تا با هم زدند، «ضربت» یک خانم پیدا شد، آن هم دِ بزن! دو تا شدند، دو تایی زدند، «ضربن» با هم زدند. بزن بزن است! آخر یک فاعل و مفعول دلیل ندارد. ببین انحراف صرف و نحو! صرف و نحو خوشبختانه دیگر این یک اشکال هم به حوزه است و هم به دانشگاه! البته حوزه عوض شده است. اینهایی که میگویم برای قدیم است. عوامل مهجوریت!
8- شب قدر، شب نزول قرآن
حتی شب قدر، شب قدر مگر شب نزول قرآن نیست؟ آقایان چرا این بحث را میگویم؟ برای اینکه یک ماه فرصت دارید، از الآن که بحث مرا پای تلویزیون میبینید، یک ماه فرصت دارید. یا برنامهریزی کنید یا در قرآن گیر هستید. گیر هستید، گیر هستید، گیر هستید! گیر هستیم،گیر هستیم، گیر هستیم! همه با هم گیر هستیم. یک رژیمی سقوط کرد؟ گفتند: چطور ما سقوط کردیم؟ گفتند: هرکس طرح داد که عوامل سقوط چیست، جایزه! یک کسی برنده شد. گفتند: چرا؟ گفت: عوامل سقوط را من کشف کردم. گفتند: چه؟ گفت: «کذب»، دروغ گفت. «کذبا» دو تایی دروغ گفتند. «کذبوا» با هم دروغ گفتند. «کذبت» خانم هم دروغ گفت. «کذبتا» آخر هم گفت: «کذبتُ» من هم دروغ گفتم، «کذبنا» با هم دروغ گفتیم. دلیل سقوط ما این است که همه با هم دروغ گفتیم.
آقایان یک ماه فرصت دارید، برادرهای روحانی هر آقایی را برای هر مسجد دعوت میکنید از حالا به او بگویید. منبر شما نیمی برای قرآن است. من از قرآن معذرت میخواهم میگویم: نیمیاش! چون قرآن میگوید: کلش باید قرآن باشد. از کدام آیه؟ قرائتی این حرفها چیه که میزنی؟ قرآن میگوید: «لِتُبَیِّن» به پیغمبر میگوید میخواهی سخنرانی کنی؟ «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل» (نحل/44) «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل» یعنی آنچه را نازل شده برای مردم بگو. روی منبر اینقدر شعر نگو. خواب نگو، شعر گاهی عیب ندارد. خواب گاهی عیب ندارد. یعنی دو درصد، سه درصد، مثل زعفران بریز روی برنج یک خرده خوشمزه شود. شعر، خواب، قصه، تاریخ، یک چیزی بگو، اما نه اینکه بدنهی منبر شعر و خواب و قصه شده است. این آیه را یکبار دیگر بخوانم. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل» شرط کنید با همهی روحانیون عزیز که قرآن را باز کنند و یک آیه را ترجمه کنند. تفسیر کنند، البته شعر و خواب و قصه و روضه هم بخوانند. شب قدر اگر دو ساعت برای الغوث، الغوث است یک ربع هم یک آیه تفسیر شود. نه اینکه «بِکَ یَا اللَّهُ» یک ساعت سهمیه دارد. روضهخوانی یک ساعت، تحلیل سیاسی نیم ساعت، همه چیزی سهم دارد، خود قرآن خوب این را باید حل کرد. وقت من تمام شد.
در سخنرانیها محور قرآن باشد. برای تلاوت نظر کنیم. این زنها و مردها وقتی نذر میکنند سفرهی ابالفضل بدهند، خوب سفرهی ابالفضل یک نذر است. خوب است انجام بدهید بالاخره چهار تا آدم سیر میشود. اما نذر کنیم قرآن بخوانیم. نذر قرآن، فیلمهای کوتاه برای قرآن. تفسیر ساده برای قرآن، شبکههای پر بینندهی لحظاتی برای قرآن. قرآن را به سیمای قرآن اختصاص ندهند. هر شبکهای یک تفسیر یک دقیقهای، نیم دقیقهای، دین که برای شبکهی قرآن نیست. دین که برای امور تربیتی نیست. دین که برای دبیر تعلیمات دینی نیست. همه ما مسلمان هستیم. نمیدانم باید چه کرد؟ من خودم را مقصر میدانم والله بالله، تالله خودم را مقصر میدانم. و خیلیها را هم مقصر میدانم. آن مقداری که رُمان میخوانند، آن مقداری که تاریخ میخوانند، آن مقداری که تحلیل سیاسی دارند سهم قرآن کرد. هم حوزه و هم دانشگاه، نگاه کنیم مثلاً در این پنجاه سال چند تا تفسیر نوشته شده؟ چند تا تفسیر در این پنجاه سال نوشته شده است. کتابهای دیگر چقدر نوشته شده است؟ بودجههایی که صرف تبلیغات دین میشود چقدر خرج روح قرآن میشود، چقدر خرج پوست قرآن میشود؟ به پوست چقدر میرسیم، به روح، هردو باید با هم باشد. من پوست را هم قبول دارم. تجوید و اینها را قبول دارم. صوت را قبول دارم. اما تخمه پوستش را بکاری سبز نمیشود، مغزش را هم بکاری سبز نمیشود. باید پوست و مغز را با هم کاشت تا سبز شود. هم ظاهر و هم باطن.
خدایا هرچه غفلت کردهایم ببخش و از الآن تا ابد دست ما را بگیر. مزهی قرآن را به ما بچشان و توفیق بده مزهی قرآن را به نسل نو بچشانیم.
1- آیه 185 سوره بقره به چه امری اشاره دارد؟
1) وجوب روزه در ماه رمضان
2) نزول قرآن در ماه رمضان
3) قرائت قرآن در ماه رمضان
2- مهمترین عامل مهجوریت قرآن در جامعه چیست؟
1) تفکر جدایی دین از سیاست
2) توجه به صوت و تجوید قرآن
3) افراط و تفریط در قرائت قرآن
3- کدام دیدگاه، مانع تدبّر در قرآن میشود؟
1) تحجّر و جمود بر ظاهر الفاظ
2) سکولاریسم و جدایی دین از سیاست
3) تأکید بر روح و باطن قرآن
4- برنامه دشمن برای مهجوریت قرآن چیست؟
1) ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان
2) ایجاد تردید و تشکیک در حقانیت قرآن
3) تهاجم نظامی علیه کشورهای اسلامی
5- آیه 44 سوره نحل به کدام وظیفه پیامبر در برابر قرآن اشاره دارد؟
1) ابلاغ آیات به مردم
2) اجرای دستورات قرآن
3) تبیین آیات قرآن